أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ"(1)
در جلسات گذشته عرض کردم ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است چه برای خود و دیگران و چه دنیوی و چه معنوی و اخروی که به آن ترغیب شده است. به خصوص نسبت به لیالی قدر که جلسه گذشته عرض کردم در روایات داریم. جلسه گذشته عرض کردم که ما به عنوان دعا از خداوند در لیالی قدر چه بخواهیم؟
عرض کردم دو چیز: یک؛ ترمیم نسبت به گذشته خودمان. اینکه گذشته خوبی نداشتیم و دستمان به خطاها آلوده شده است و خداوند با دعا آن را عفو کند، بیامرزد، ترمیم کند و ندیده بگیرد.
دوم؛ مسئله بهترین ترسیم نسبت به امور آینده مان، یعنی سال آینده؛ چون در شب قدر امور آینده تمام موجودات ترسیم می شود.
حالا این دو مطلب را در چه قالبی بریزیم و به خدا عرض کنیم؟
در بین دعاها و روایات که می دیدم، روایتی توجّه من را جلب کرد و چه بسا قبلاً هم در بحث ها تنبّه داده باشم. راوی می گوید در مسجد الحرام بودم، به حجرالاسود رسیدم. شخصی را دیدم که مشغول نماز است، دقّت کردم که ببینم کیست؛ خوب که دقّت کردم دیدم زین العابدین(صلوات الله علیه) امام چهارم است. حضرت را زیر نظر گرفتم تا اینکه از نماز فارغ شد. راوی تعبیر می کند که: "وَ رَفَعَ بَاطِنَ کَفَّیْهِ إِلَی السَّمَاءِ"؛ کف دستانش را دوتایی به آسمان بلند کرد، "وَ جَعَلَ یَقُولُ"؛ شروع کرد و این جملات را فرمود: "سَیِّدِی سَیِّدِی"؛ آقای من! آقای من! "هَذِهِ یَدَایَ"؛ این ها دو دست من است، "قَدْ مَدَدْتُهُمَا إِلَیْکَ"؛ این دست ها را به سوی تو دراز کردم، اما یک چیز هست، "بِالذُّنُوبِ مَمْلُوءَهً"؛ دست هایم را که به سوی تو دراز کردم، پر از گناه است، "وَ عَیْنَایَ"؛ با چشم هایم هم به سوی تو نگاه می کنم، امّا، "بِالرَّجَاءِ مَمْدُودَهً"؛(2) چشم هایم پر از امید به توست.
امشب به خدا چه بگوییم؟ زین العابدین(صلوات الله علیه) به ما یاد داده است. دست هایمان را بلند کنیم و بگوییم: خدا! آقای من! دست هایم را به سوی تو دراز کردم امّا پر از گناه است، چشم هایم هم به سوی تو دوخته ام امّا آن هم پر از رجا و امید من به توست.
می خواستم این را عرض کنم که در باب دعا و به خصوص در ایام قدر، انسان هیچ وقت نباید به خودش تردیدی راه بدهد: خدا این طور نیست که ما را مأیوس و رد کند. این جزء آیات و معارف حتمی ماست. این را بدانید! یأس از رحمت حق از گناهان کبیره است، فقهایمان هم همه فتوا می دهند که هیچ یأسی به خودتان راه ندهید.
یکی دو تا روایت هست که این مضمون در تحف العقول، در وصایایی که علی(علیه السّلام) به امام حسینعلیه السلام) کرده، موجود است و من یک جمله اش را می گویم، می فرماید: "أَیْ بُنَیَّ لَا تُؤْیِسْ مُذْنِباً"؛(3) پسرم! هیچ وقت گناه کارها را مأیوس نکن. این عین معارف ماست.
در روایت دیگری است: "أَوْحَی اللَّهُ إِلَی دَاوُدَ(علیه السّلام) أَهْلُ طَاعَتِی فِی ضِیَافَتِی وَ أَهْلُ شُکْرِی فِی زِیَادَتِی وَ أَهْلُ ذِکْرِی فِی نِعْمَتِی"؛ بعضی اهل طاعت اند، بعضی اهل ذکرند و بعضی اهل شکرند، "وَ أَهْلُ مَعْصِیَتِی لَا أُویِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتِی"؛ من هیچ وقت گناه کارها را از رحمت خودم مأیوس نمی کنم، "إِنْ تَابُوا"؛ اگر توبه کنند، "فَأَنَا حَبِیبُهُمْ"؛ من دوستشان می شوم. اگر توبه کنی، من رفیقت می شوم؛ "وَ إِنْ دَعَوْا فَأَنَا مُجِیبُهُمْ"، اگر درخواست کنند، من جواب آن ها را می دهم. به درخواستشان عنایت می کنم، "وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِیبُهُمْ"؛(4) و اگر بیمار بشوند، خودم آن ها را معالجه می کنم. در این باب تعبیرات عجیبی داریم.
در روایتی دیدم که پیغمبراکرم بر روی منبر نشسته بودند و صحبت می کردند و این جملات را می فرمودند: "لَا یَحْسُنُ ظَنُ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ"؛ هیچ بنده ای گمان نیک به خدا نمی برد، مگر اینکه خدا هم به همان گمان نیکش عمل می کند. یعنی امشب امید دارم که از من بگذرد، پس همین امشب می گذرد، "لِأَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ"؛ چون خدا کریم است و در دست قدرتش خیرات است، "یَسْتَحْیِی أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ أَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ"؛ "نعوذبالله"، خداوند شرم می کند، "أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ"؛ از اینکه بنده مؤمنش به او حسن ظنّ داشته باشد که دعایش را قبول می کند و بعد بر خلافش عمل کند. خدا این گونه نیست، "فَأَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ"؛(5) شما به خدا گمانِ نیک ببرید، به خدا رغبت داشته باشید یعنی رو به سوی او کنید، از او طلب کنید و به او امید ببندید. دقّت کنید! در اینجا از هر دو سو مطرح می کند یعنی هم از نظر مسئله یأس نهی می کند و هم از نظر امید می گوید: امید ببند.
این را می خواستم در باب لیالی قدر عرض کنم.(6) اشاره کردیم شب نوزدهم لیه التقدیر و شب بررسی امور است، شب بیست و یکم شبی است که امور آینده یعنی سال آینده نسبت به هر موجود و فردی ثبت و ضبط می شود و شب بیست و سوم، شب لیله الامضاء است، یعنی امور، خدمت امام زمان(صلوات الله علیه) عرضه می شود و ایشان امضا می کنند. در اینجا می بینیم که در روایات ما نسبت به شب بیست و یکم و شب بیست و سوم سفارش بیشتری شده.
در باب شب بیست و یکم و شب بیست و سوم این مطلب را داریم. در روایتی هست که فضیل بن یسار نقل می کند: "قَالَ: کَانَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السّلام) إِذَا کَانَتْ لَیْلَهُ إِحْدَی وَ عِشْرِینَ وَ لَیْلَهُ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّی یَزُولَ اللَّیْلُ" یعنی امام باقر(صلوات الله علیه) این دو شب را همین طور دعا می کرد. خوب دقت کنید! شب بیست و یکم و بیست و سوم تا شب تمام می شد همه اش دعا می کرد. این همان معنایی است که عرض کردم: در ماه مبارک رمضان و به خصوص لیالی قدر دعا مستجاب می شود و به آن سفارش شده است. در روایت ندارد که امام باقر(علیه السّلام) از سر شب نماز می خواندند.(7) "أَخَذَ فِی الدُّعَاءِ حَتَّی یَزُولَ اللَّیْلُ"؛ یعنی شب که تمام می شد، "فَإِذَا زَالَ اللَّیْلُ صَلَّی"؛(8) بعد از آنکه شب تمام می شد می رفتند سراغ نافله نماز صبح و نماز می خواندند.
این تعبیر هست که بعضی از بزرگان ما شب بیست و سوم را لیله قدر می دانند. امّا راجع به روایت فضیل می خواهم بگویم: شب بیست و یکم مقدّرات ثبت و ضبط و نگاشته می شود و شب بیست و سوم امضا می شود، که حضرت این دو شب را دعا می کردند.
امّا راجع به شب بیست و سوم؛ این را قبلاً هم گفته ام و چه بسا تکراری باشد ولی تذکّرش خوب است. ممکن است به ذهن بیاید که شب بیست و یکم را رد کردیم و هرچه که بنا بود برای ما نوشتند و سرنوشت ما نوشته شد، چون امور را در بیست و سوم امضا می کنند، یعنی آقا توشیح می کند. جواب: خیر. این طور نیست که نتوان در نوشته بیست و یکم تصرف نکرد. قبول داریم که شب بیست و سوم شب امضا است امّا می شود در آن تغییراتی ایجاد کرد. "یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ"؛(9) در اینجا هیچ اشکالی ندارد و تقدیر را عوض می کنند. در شب بیست و سوم اگر دیدی که سال آینده شرایط خوبی نداشت، در خانه خدا برو، پافشاری کن و به خدا بگو که شرایط به بهترین وجه باشد، این را عوض خواهند کرد.
روایت از امام هفتم(علیه السّلام) است: "عَلَیْکُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَ الدُّعَاءَ لِلَّهِ وَ الطَّلَبَ إِلَی اللَّهِ یَرُدُّ الْبَلَاءَ"، بر شما باد به اینکه دعا کنید، از خدا درخواست و طلب کنید که این، بلا، بدی ها و هر نوع گرفتاری را رد می کند، "یَرُدُّ الْبَلَاءَ وَ قَدْ قُدِّرَ وَ قُضِیَ وَ لَمْ یَبْقَ إِلَّا إِمْضَاؤُهُ"؛(10) دعا بلا را رد می کند. این همان بلایی است که تقدیر شده و به عنوان قضا و قدر نوشته شده ، ولی هنوز امضا نشده است.
بدانید که امشب، شب سرنوشت است. چون اگر شب بیست و یکم، آنچنان که دلمان می خواست، از لحاظ تمام ابعاد دنیوی و اخروی، آن طور که باید نوشته نشده بود؛ امشب می توانی در خانه خدا بروی و دعا کنی که: خدایا! تقدیرم را بر گردان و برای من همه را خوب کن؛ او قبول می کند. لذا بزرگان ما بر روی شب بیست و سوم بیشتر تکیه می کردند. توجه کنید! می گفتند شب بیست و سوم است که شب سرنوشت ساز است.
تذکّر دیگری بدهم و آن اینکه موقعی که راه می افتیم تا در این مجالس شرکت کنیم یا در همین جایی که خودمان هستیم، چیزهای بسیاری در ذهنمان است که از خدا راجع به خودمان و راجع به دیگران می خواهیم. مثلاً به ما التماس دعا گفتند و ما هم در ذهنمان است که برای آن ها هم دعا کنیم و البته همه مان هم مبتلا هستیم. چیزهایی در نظر گرفته ایم امّا موقع دعا همه اش یادمان نمی ماند. کمتر کسی است که همه اش را به یاد داشته باشد. حالا اینجا چه کار کنیم؟ این از لحاظ ظاهر مشکلی است. دو تا روایت می خواهم بخوانم و بعد به دو امر معرفتی اشاره می کنم.
روایتی از امام صادق(علیه السّلام) است که: "قال: إِنَ الْعَبْدَ لَیَکُونُ لَهُ الْحَاجَهُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَبْدَأُ بِالثَّنَاءِ وَ الصَّلَاهِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ حَتَّی یَنْسَی حَاجَتَهُ"؛ بنده حاجتی دارد و می خواهد در محضر خدا دعا کند. شروع می کند به ثنا گفتن و حمد کردن که جزء آداب دعا است،(11) "حَتَّی یَنْسَی حَاجَتَهُ"؛ حاجت هایش همه یادش نیست و فراموش می شود. حالا باید چه کار کند؟ می فرماید: "فَیَقْضِیهَا اللَّهُ لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَسْأَلَهُ"؛(12) قبل از آنکه به زبان جاری کند خدا حاجتش را داده است.
روایت دیگر از امام صادق(علیه السّلام) است: "قالَ الله تَعالی: مَن شَغَلَهُ ذِکری عَن مَسأَلَتی أَعطَیتَهُ قَبلَ أَن یَسأَلُنی"؛(13) در بعضی از روایات دارد: "مَنْ شَغَلَهُ ذِکْرِی عَنْ مَسْأَلَتِی أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِی السَّائِلِینَ"؛(14) به او تا آن کسانی که به زبان گفتند بهتر دادم. این جزء معارف ما و عین مفاد روایات است. در باب توبه هم همین است که وقتی واقعاً پشیمان شدی، خداوند تو را قبل از آنکه استغفار کنی می آمرزد. ببینید امشب با چه موجودی روبرو هستیم. قبل از آنکه درخواست کند، حاجتش را برآورده کرده است. همین که فهمید عبد آمده و این خواسته را می خواهد، می دهد. مثل اینکه شخصی در خانه تان را می زند، همان موقعی که در را زد، می فهمید که چه می خواهد و می دانید برای چه آمده است. می رویم و آن چیزی که می خواهد را می دهیم. قبل از آنکه بخواهد به تو رو بیاندازد به او می دهی. ما خدایمان را نشناخته ایم، به خاطر همین است که مضطرب می شویم. بدانید که امشب، هر کس به محضر خدا برود و واقعاً از گناهانش هم پشیمان شده باشد، خدا او را آمرزیده و هر حاجتی داشته باشد، حتّی اگر یادش رفته باشد برآورده می کند.
توسل من معلوم است و همه تان هم می دانید؛ توسلم به باطن لیله القدر است. اوّل چند جمله از خود زهرا(سلام الله علیها) نسبت به آن حادثه نقل می کنم. "وَ رَکَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَ وَ أَنَا حَامِلٌ"؛ چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. "وَ النَّارُ تُسْعَرُ"؛ آتش زبانه می کشید. زهرا(سلام الله علیها) می گوید: لگدی زد و در را بر روی من انداخت، "وَ تَسْفَعُ وَجْهِی"؛ من با صورت بر روی زمین افتادم. آتش زبانه می کشید و چهره من را می سوزاند. "فَیَضْرِبُ بِیَدِه"؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ "حَتَّی انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی"؛(15) چنان سیلی محکمس زد که گوشواره های من پراکنده شد.
- بحارألانوار، ج91، ص96
- بحارالأنوار، ج 75، ص146
- تحف العقول، ص91
- بحارالأنوار، ج 74، ص42
- الکافی، ج 2، ص72
- عین عبارتی است که زراره آورده است.
- این را هم می دانید که فضیل بن یسار از روات معتبر ما و از اصحاب امام است. می گوید: "کان ابو جعفر(علیه السّلام)..."؛ یعنی خودم دیدم و روش آقا این بود. معلوم می شود که در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان چندین بار خدمت آقا بوده است.
- الکافی، ج 4، ص155
- سوره مبارکه رعد، آیه39
- الکافی، ج 2، ص470
- در باب دعا هم گفتیم: آدابش این شکل است که اول صلوات بفرستد و بعد استغفار کند، صلوات بفرستد و بعد دعا کند.
- بحارالأنوار، ج90، ص342
- کنزالعمال، ج1، ص434
- بحارالأنوار، ج 90، ص323
- بحارالانوار، ج 30، ص 349 منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی