«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم الصادقین و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین»
[1]؛ قبلا گفتیم که یکی از علل ترس از مرگ این است که انسان اطلاع و وقوف علمی بر مساله مرگ و برزخ و قبر و قیامت نداشته باشد ، البته گفتیم که قبر ترسیدن دارد، برزخ ترسیدن دارد، محشر ترس دارد، منتها ترس ها باید علمی باشد یعنی درست باشد و مثال هم زدیم که سابق بر این اژدها را می دیدند و می ترسیدند به خاطر این که آتش از دهان او می آید بیرون بعدا دیدند نه بابا آتشی در کار نیست، زهر دارد ، اما این ترس که از زهر آن بترسی ترس علمی است آن ترسی که بگویی آتش از دهانش او می آید بیرون و آدم آتش می گیرد ترس جاهلانه است.
پس یکی از علل ترس از مرگ عدم وقوف و عدم آگاهی کافی از مسائل مرگ و برزخ است و اما بقیه علت ها، خوب یکی از علل ترس از مرگ حب بقاء است یعنی آدم دوست دارد همیشه بماند توجه فرمودید و یکی از علل اینکه مرگ برای ما ناخوشایند است همه دوست دارند بمانند خیلی خوب در این جا یک بحثی است فلاسفه بحثی کرده اند گفته اند هر چه را که انسان دوست داشته باشد آن به دلیل دوست داشتن انسان شدنی است این اصلی است که بعضی از فلاسفه این اصل را پذیرفته اند؛ مثلا انسان های گذشته دوست داشتند که در آسمان ها پرواز کنند این یکی از مسائلی است که انسان دوست داشته است خیلی وقت آدم می خوابد در خواب، خواب پرواز می بیند که البته بعضی از آنها قابل تعبیر است، ولی بعضی از آنها مال دوست داشتن است یا در شعرها و حکایات و امثال فراوان شاید پیدا کنید که می گوید کاش من مرغی بودم کاش می توانستم پرواز کنم چه بکنم از این حرف ها زیاد است خوب انسان دوست داشت برود آسمان از این زمین کنده بشود خوب این شد دیگر الان مگر نشده است انواع مسائلی که انسان را از روی زمین بر می دارد شده است انسان دوست داشت که قعر دریا ها را ببیند با خبر بشود و بفهمد آن جا چی می گذرد یک وقت می بینی یک نقطه از دریا عرض کنم که هزاران متر آب روی هم انباشته شده است خدایا در آن زیر چه خبر است که این جا در دعاها آمده می فرماید:« یا من فی البحر عجائب»[2]؛ ای خدایی که آن خدا در دریا عجایبی دارد حالا بالاخره انسان دوست داشته برود ببیند ، الان می روند از قعر دریا آن چنان فیلمبرداری می کنند که حتی کسی بخواهد دقت بکند یک چند تا دانه از آن سنگ ریزه های ته دریا هم شاید بتواند برایش شمرده بشود عجایب دریا را رفته اند با فیلمبرداری به وضوح نشان می دهند، این ماهی چه ماهی است ،این زهر دارد، این محیط خود را همچین می کند، این چیزهای خیلی علمی و زیبا که همه معمولا مشاهده فرموده اید توجه فرموده اید خلاصه این دوست داشتن انسان توجه فرمودید الان یک امراضی است که علاج اینها پیدا نشده و روی این قاعده می شود گفت که پیدا خواهد شد بشر دوست دارد بعضی از امراض صعب العلاج را مداوا کند و مریض های مبتلا را خوب کند بالاخره می شود و پیدا می شود پس بنابراین این قاعده این است که هر چیزی را که بشر دوست می دارد به دلیل دوست داشتن بشر، آن می شود شدنی یکی از چیزهایی که بشر دوست می دارد بقا است، ماندن است، بفرمایید پس چرا این نمی شود و بشر ها می افتند یکی پس از دیگری می میرند می خواهیم بگوییم اینها که بقا را دوست دارند و با فطرت و باطن این دوست داشتن آن ها صحیح است در تطبیق اشتباه می کنند اشتباه در تطبیق خودش یک اصل بسیار بزرگی است خیلی وقتها آدم یک چیزهایی را با باطن و فطرتش متوجه می شود، اما در تطبیق اشتباه می کند همه دوست دارند کار خیر بکنند اما کار خیر چی است باید پیدا کنند من یادم می آید بچه بودیم ما شاید مثلا ده یازده سالم بود در تبریز یک سرمایی آمده بود تلفات می داد آن وقت ها مثل حالا وسایل نبود که الان پیش رفته است من یادم می آید رفته بودیم هیاتی آن جا خبر تلفات سرما گفته شده بود که فلان محل آدم مرده، خانمی از سرما خشک شده، آقایی در فلان جا از دنیا رفته، آقا در همان هیات یک پیرمردی پا شده بود می گفت که مردم از خدا بترسید قیامت و قبری است عمل خیر بکنید ما می گفتیم چی می خواهد بگوید آدم می گفت شاید برای همه مرده ها می خواهد فکری بکند حالا در آن سوز سرما که خبر مرگ می رسد پا شده بود می گفت یک قبرستانی است در فلان جا دیوارش خراب شده پول جمع کنید دیوارش را بسازیم یک نفر گفت زنده ها دارند می میرند برای اینها فکری کن حالا شما الان برای دیوار قبرستان بله اشتباه در تطبیق عجیب است و تمام احتجاجات در هر کجا که ببینید برای اشتباه در تطبیق است شما خیال نکنید همه بد و مغرض هستند الان در همان کشور ما مرد صالح زن صالح زیاد داریم مسوولین مملکت ما نوعا آدم های صالحی هستند خوب هستند در کارمندهای دولت آدم صالح زیاد داریم. این طور نیست که بگوییم همه مغرض هستند و بد مردم را می خواهند، اما در سطح ادارات و بعضی از امور کارمند محترمی یا کسی که در راس فلان کار نشسته اگر کم و کاستی باشد منتسب به اشتباه در تطبیق است، نوعا حالا نمی گوییم شاید کارشکنی هم در جایی پیدا بشود اما نوعا اشتباه در تطبیق است. خب حالا این بشری که بقا را دوست دارد در این دوست داشتن بقا اشتباه نمی کند منتها نمی داند بقا چی است خیال می کند بقا این است که آدم در این کره خاکی هزار سال مثلا بماند، دو هزار سال بماند، هیچ وقت نمی میرد نه همچین چیزی نیست ، «کل نفس ذائقه الموت»[3]؛ خودمان را نباید گول بزنیم.
پس این بقا که بشر دوست دارد و شدنی است کدام بقا است آن بقای اصل است نه بقای در این جا «خلقتم للبقا لا للفنا»[4]؛ می فرماید: برای بقا آفریده شده اید نه برای فنا، این انسان را خداوند متعال آفریده است این ماندنی است، از بین رفتنی نیست ابدا چه طور بله من که از خودم نمی گویم «خلقتم للبقا لا للفنا»[5]؛ آقا ببینید انسان موجود عجیبی است بالاخره می گویند هر کسی را بهر کاری ساختند یک آدم غرق در شهوات و ماده و غرق در دنیا یک آدمی که منسلخ است از معنویات آن نمی تواند مباحث را بفهمد، اصلا نمی شود حالا من عرض کردم که این را می خواهم بگویم سید محمد الهی برادر علامه طباطبایی، قضیه ای داشت که می گوییم انسان بقا را دوست دارد به همین دلیل انسان ماندنی است، منتها اشتباه می کنیم فکر می کنیم در این جا ماندنی است نه؛ این جا منزل است سر کار هم برو، سر کسب هم برو، زن هم بگیر، عیب نداردولی بدان و آگاه باش منزل و گذرگاه است اگر بدانی چه خدایی داری دلت پر می زند امیرالمومنین سلام الله علیه در مورد متقین می فرماید: که اگر آن اجل های مکتوب اینها نبود، اینها از شوق لقاء خدا روحشان از تن آنها خارج می شد فقط این اجل است مرا نگه داشته کسی که خدا را بشناسد آرام نمی گیرد نشناخته ایم، راحت نشسته ایم نمی شناسیم توجه کردید! بالاخره خلاصه« خلقتم للبقا لا للفنا»[6]؛ این است حالا جمع بندی کنیم، پس یکی از عوامل ترس از مرگ حب بقا است. اگر اشتباه در تطبیق بشود که نوعا اشتباه در تطبیق است چون من می ترسم بمیرم برای این که می خواهم روی کره خاکی بمانم این از بین می رود، اما اگر یک علمی داشته باشم به اینکه من اگر بمیرم در واقع از بین نمی روم پس از این بابت تمام می شود به ابعاد دیگر متوجه می شود توجه کردید!
«السلام علیک یا امیر المومنین و یا سید الوصیین»[7]؛ ای اول مظلوم عالم ای امیر المومنین! چقدر عزیز است امیرالمومنین، چقدر محبوب است، چقدر بزرگ است. بیایید از امیرالمومنین یاد بگیریم قبلا گفتم به شما که رفت در خانه یتیم، فقیر، نماز شب خواند گریه کرد من و تو باشیم دو رکعت نماز بخوانیم از خدا طلبکار می شویم اما آن دو نفر که در منزل آقا خوابیده بودند می گویند دیدیم آمد، دست را مثل آدم واله گذاشت روی دیوار گفت: خدای من! محبوب من! ای کاش می دانستم در این برنامه روزانه ام به نظر رحمت به من نگاه می کنی یا نه. امام زمان ما را ببخشید وقتی رفت بدن نازنین صدیقه کبری را به خاک سپرد می دانید چه گفت فرمود: بعد از این کارم روزها گریه است و شب ها خواب ندارم. آقا عجیب جمله ها گاهی جمله ها تکرار می شود این جمله یک بار دیگر هم تکرار شد آن جا که سید الساجدین بدن نازنین ابا عبد الله را به خاک سپرد فرمود:دیگر بعد از این من قریب به این مضامین گریه و غصه من دائمی است «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»[8].
حجه الاسلام فاطمی نیا
[1] . جمعه: 6و7
[2] . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 17 / 415
[3] . انبیا: 35
[4] . غرر الحكم و درر الكلم / 272
[5] . همان
[6] . همان
[7] . التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام / 71
[8] . شعرا: 227