اتفاقات شب معراج در آسمانها
قرنها پیش، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در چنین شبی به سفری دور و دراز دعوت شد و از زمین و زمینیان فاصله گرفت و آنقدر بالا رفت تا به سعادت هم صحبتی با خدای متعال آن هم با فاصله ی بسیار نزدیکی رسید.یکی از زیباترین شبهای عالم هستی. شب معراج.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ
منزّه است آن (خدایی) که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی که پیرامون آن را برکت داده ایم سیر داد تااز نشانه های خود به او بنمایانیم که او همان شنوای بیناست.
آیه یک ؛ سوره ی مبارکه اسراء
در روایات آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در شب هفدهم ماه مبارک رمضان سال دهم بعثت، در شهر مکّه و در خانه ی "امّ هانی"، دختر عموی خود )دختر ابی طالب و خواهر امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام( بود و از آنجا به معراج رفت و مجموع مدتی که آن حضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجدالاقصی و آسمانها رفت و بازگشت، از یک شب بیشتر طول نکشید. به طوری که صبح ِ آن شب را در همان خانه بود و در "تفسیر عیاشی" از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند:"رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نماز عشاء و نماز صبح را در مکّه خواند" ؛ یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد.
شرح ماوقع:
از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمودند:
"در شب معراج جبرئیل نزد من آمد و گفت:ای محمّد! برخیز.
برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مَرکَبی به نام "بُراق" نزد من آورد و به من گفت: سوار شو.
"بُراق" از الاغ بزرگتر و از قاطر کوچکتر بود. دارای دو بال بود و هر گام که بر می داشت، تا جائی را که چشم می دید، می پیمود. "بُراق" صورتی چون صورت آدمی و پاهایش مانند پای شتر بود و سرعت این مَرکَب همانند سرعت برق و نور بوده است.
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بر آن سوار شده و به سوی بیت المقدس حرکت کرد و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گذارد.
اول: درمدینه و هجرتگاهی که سالهای بعد رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به آنجا هجرت فرمود.
دوم: مسجد کوفه.
سوم: در طور سیناء و بیت اللحم (زادگاه حضرت عیسی علیه السلام).
چهارم: در مسجد الاقصی وارد شد و در آنجا نماز گذارده و سپس از آنجا به آسمان رفت.
در آن شب "دنیا"، به صورت زنی زیبا و آرایش کرده خود را بر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم عرضه کرد ولی رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به وی توجهی نکرده از او در گذشت.
سپس به "آسمانِ دنیا" صعود کرد و در آنجا حضرت آدم علیه السلام را دید.
آسمان اول:
آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم آمده و با روی خندان بر آن حضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند. در روایات نقل است که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند:
"فرشته ای را در آنجا دیدم که بزرگتر از او ندیده بودم و برخلاف دیگران چهره ای درهم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت ولی خنده بر لب نداشت و چون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت:
"این مالک دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا و گنهکاران افزوده می شود".
بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را به من نشان دهد و چون سرپوش را برداشت، لهیبی از آن برخاست که فضا را فرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت، پس از وی خواستم آن را به حال خود برگرداند".
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در آن شب "ملک الموت" را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگوئی که با آن حضرت داشت عرض کرد:
"همگی دنیا در دست من همچون دِرْهَم و سکّه ای است که در دست مردی باشد و آن را پشت و رو کند و هیچ خانه ای نیست جز آنکه من در هر روز پنج بار بدان سرکشی می کنم و چون برمرده ای گریه می کنند به آنها می گویم:گریه نکنید! که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها می آیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند".
در اینجا رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند:"به راستی که مرگ بالاترین مصیبت و سخت ترین حادثه است" و جبرئیل در پاسخ گفت:"حوادث پس از مرگ سخت تر از آن است".
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمودند که:
از آنجا بر گروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرف هائی ازگوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را می خوردند و پاک را می گذاردند. از جبرئیل پرسیدم:"اینها چه کسانی هستند؟"
گفت:"افرادی از امّت تو هستند که مال حرام می خورند و مال حلال را وا می گذارند".
سپس مردمی را دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشت های پهلویشان را بریده و در دهانشان می گذاردند. پرسیدم:"اینها کیانند؟"
گفت:"اینها کسانی هستند که از مردمان عیب جوئی می کنند"؛ و مردمان دیگری را دیدم که سرشان را با سنگ می کوفتند و چون حال آنها را پرسیدم پاسخ داد:"اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاء را نمی خوانده و می خفتند" و مردمی را دیدم که آتش در دهانشان می ریختند و از نشیمن گاهشان بیرون می آمد و چون وضع آنها را پرسیدم گفت:"اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم می خورند" و گروهی را دیدم که شکم های بزرگی داشتند و نمی توانستند از جا برخیزند. گفتم:"ای جبرئیل! اینها کیانند؟"
گفت:"کسانی هستند که ربا می خورند"؛
و زنانی را دیدم که به عذاب های بسیاری دچار بودند.
زنی را به موی سرش آویزان دیدم که مغز سرش جوش آمده بود و زنی را به زبان آویزان دیدم که از حمیم(آب جوشان) جهنم در حلق او می ریختند و زنی را از سینه هایش آویزان دیدم و زنی را دیدم که گوشت تنش را می خورد و آتش از زیر او فروزان بود و زنی را دیدم که پاهایش را به دستهایش بسته بودند و مارها و عقرب ها بر سرش ریخته بودند و زنی را کور و کر و گنگ در تابوتی از آتش مشاهده کردم که مُخ سرش از بینی او خارج می شد و بدنش را خورده و پیسی فرا گرفته بود و زنی را به پاهایش آویزان در تنوری از آتش دیدم و زنی را دیدم که گوشت تنش را از پائین تا بالا با مقراض(قیچی) آتشین می بریدند و زنی را دیدم که صورت و دست هایش سوخته بود و امعاء خود را می خورد و زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ و به هزار هزار نوع عذاب گرفتار بود و زنی را به صورت سگ دیدم که آتش از پائین، در شکمش می ریختند و از دهانش بیرون می آمد و فرشتگان با گرزهای آهنین به سر و بدنشان می کوفتند.
پرسیدم:"این زنان چه گناهی مرتکب شده اند که خداوند چنین عذابی برایشان مقرّر داشته است؟" گفت:"آن زنی که به موی سر آویزان شده بود زنی بود که موی سر خود را از مردان نامحرم نمی پوشانید و اما آنکه به زبان آویزان بود زنی بود که با زبان، شوهر خود را می آزرد و آنکه از سینه آویزان بود زنی بود که از شوهر خود در بستر اطاعت نمی کرد و زنی که به پاها آویزان بود زنی بود که بی اجازه شوهر از خانه بیرون می رفت و اما آنکه گوشت بدنش را می خورد آن زنی بود که بدن خود را برای نامحرم آرایش می کرد و اما زنی که دست هایش را به پاها بسته بودند و مار و عقرب ها بر او مسلّط گشته زنی بود که به طهارت بدن و لباس خود اهمیّت نداده و نظافت نداشت و نسبت به نماز خود بی اهمّیت بود؛ و امّا آنکه کور و کر و گنگ بود آن زنی بود که از زنا فرزنددار شده و آن را به گردن شوهرش انداخته و آن که گوشت تنش را با مقراض می بریدند آن زنی بود که خود را در معرض مردان قرار می داد و آنکه صورت و بدنش سوخته و از امعاء خود می خورد زنی بود که وسائل زنا برای دیگران فراهم می کرد و آنکه سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود، زن سخن چین ِدروغگو بود و آنکه صورتش صورت سگ بود و آتش در دلش می ریختند، زنان خواننده و نوازنده بودند".
آسمان دوم:
روایت است از پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم که فرمودند:
"از آنجا به آسمان دوم رفتیم و در آنجا دو مرد را شبیه به یکدیگر دیدم.
از جبرئیل پرسیدم:" اینان کیانند؟"
گفت:"آن دو، پسر خاله ی یکدیگر یحیی و عیسی علیه السلام هستند".
بر آنها سلام کردم. پاسخ داده، تهنیت ورود به من گفتند. سپس فرشتگان زیادی را دیدم که به تسبیح پروردگار مشغول بودند و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم".
آسمان سوم:
در آنجا مرد زیبائی را که زیبائی او نسبت به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت به ستارگان بود، مشاهده کردم و چون نامش را پرسیدم جبرئیل گفت:"این برادرت یوسف است".
بر او سلام کردم و پاسخ داد و تهنیت و تبریک گفت و فرشتگان بسیاری را نیز در آنجا دیدم.
آسمان چهارم:
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم و مردی را دیدم و چون از جبرئیل پرسیدم گفت:"او ادریس پیامبر است که خدا وی را به اینجا آورده".
بر او سلام کرده، پاسخ داد و برای من آمرزش خواست و فرشتگان بسیاری را مانند آسمان های پیشین مشاهده کردم و همگی برای من و امّت من مژده ی خیر دادند.
آسمان پنجم:
سپس به آسمان پنجم رفتیم و در آنجا مردی را به سنّ کهولت دیدم که دورش را گروهی از امّتش گرفته بودند و چون پرسیدم کیست؟ جبرئیل گفت:"هارون بن عمران است".
بر او سلام کردم و پاسخ داد و فرشتگان بسیاری را مانند آسمان های دیگر مشاهده کردم.
آسمان ششم:
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتیم و در آنجا مردی گندمگون و بلند قامت را دیدم که می گفت:
"بنی اسرائیل پندارند من گرامی ترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم ولی این مرد، از من نزد خدا گرامی تر است".
و چون از جبرئیل پرسیدم:"کیست؟" گفت:"برادرت موسی بن عمران است".
بر او سلام کردم؛ جواب داد و همانند آسمان های دیگر فرشتگان بسیاری را در حال خشوع دیدم.
آسمان هفتم:
سپس به آسمان هفتم رفتیم و در آنجا به فرشته ای برخورد نکردم جز آنکه گفت:
"ای محمّد! حجامت کن و به امّت خود نیز سفارش حجامت را بکن".
در آنجا مردی را که موی سر و صورتش، سیاه و سفید بود و روی تختی نشسته بود دیدم.
جبرئیل گفت:"او پدرت ابراهیم است".
بر او سلام کرده، جواب داد و تهنیت و تبریک گفت و نیز فرمود:
"ای محمّد! امّت خود را از جانب من سلام برسان و به آنها بگو بهشت، آبش گوارا و خاکش پاک و پاکیزه و دشت های بسیاری خالی از درخت دارد و با ذکر هر جمله سبحان الله ، الحمدلله ، لا اله الا الله ، الله اکبر و لاحول ولا قوه الا بالله درختی در آن دشت ها غرس می گردد، امّت خود را دستور بده تا درخت در آن زمین ها زیاد غرس کنند".
در آسمان هفتم نیز فرشتگانی را دیدم که درآسمان های پیشین دیده بودم.
سپس دریاهائی از نور که از درخشندگی، چشم را خیره می کرد و دریاهائی از ظلمت و تاریکی و دریاهائی از برف و یخ ِلرزان دیدم و چون بیمناک شدم جبرئیل گفت:"این قسمتی از مخلوقات خدا است".
سپس به "حجاب های نور" رسیدم. جبرئیل از حرکت ایستاد و به من گفت: برو!
گفتم:"ای جبرئیل! در چنین جائی مرا تنها می گذاری و از من مفارقت می کنی؟"
گفت:"ای محمّد! اینجا آخرین نقطه ای است که صعود به آن را خدای عزّوجل برای من مقرّر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم می سوزد".
آنگاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا جایی که به "دریای نور" رسیدم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد می کرد تا جائی که خدای تعالی می خواست مرا متوقف کند و نگه دارد؛ آنگاه مرا مخاطب ساخته و فرمود:
"ای محمّد! چه کسی را در زمین میان امّتت به جای خود گذاشتی؟"
در حالی که می دانستم خدای متعال خود بدان آگاه تر است عرض کردم:"پروردگارا! برادرم را".
فرمود:"ای محمّد! علی بن ابی طالب را؟"
عرض کردم:"بلی ای خدای من!"
فرمود:"ای محمّد! من ابتدا از مقام ربوبیّت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمّد. سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن، علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصّی تو قرار دادم.
ای محمّد! من؛ علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم. هر که آن را پذیرفت از مقربّین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست.
ای محمد! اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من رو به رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند".
سپس فرمود:"ای محمّد! آیا مایلی آنان را ببینی؟"
عرض کردم:"بلی!"
فرمود:"قدمی پیش گذار".
من قدمی جلو نهادم.
ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی آنجا بودند و حجّت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود.
پس عرض کردم:"پروردگار من! اینان چه کسانی اند؟"
فرمود:"اینان امامان هستند و این )اشاره به حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه شریف( نیز قائم است که حلال کننده ی حلال من و حرام دارنده ی حرام من است و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمّد! او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم".
پس از اتمام مناجات باخدای تعالی، بازگشتم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشته در "حجاب های نور" به جبرئیل رسیدم و به همراه او باز گشتم.
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکّه را در پیش گرفت. ایشان در میانه ی راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد. در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند.
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و سپس پیش از طلوع فجر در خانه "امّ هانی" از "بُراق" فرود آمد.
معراج پیامبر (ص)
معراج، جریان عروج پیامبر(ص) به آسمان است که تعدادی از آیات قرآن، آن را بازگو کرده است. براساس آیه نخست سوره اسرأ ، خداوند پیامبر(ص) را در شب هنگام، از مسجدالحرام به سوی مسجدالاقصی در بیت المقدس حرکت داده و آنگاه به همراهی جبرئیل به آسمان عروج کرده است.
از احادیث و آیات استفاده می شود که هدف از معراج پیامبر(ص) سه چیز بوده است:
حضرت امام صادق می فرمایند: "همانا خداوند هرگز دارای مکان و زمان نیست; ولی خدا می خواست فرشتگان و ساکنان آسمانهایش را با گام نهادن پیامبر(ص) به میان آنها ، مورد احترام و تجلیل قرار دهد، و نیز می خواست شگفتی های عظمتش را به پیامبرش نشان دهد تا او پس از بازگشت برای مردم بازگو کند"
(سیمای معراج پیامبر، محمد محمدی اشتهاردی و آن از تفسیر برهان، ج 2، ص 400.)
نکته قابل توجه این است که:
جریان معراج تازگی نداشته; بلکه در مورد بعضی از پیامبران پیشین البته به صورت محدود نیز این امر واقع شده است; مانند: معراج حضرت عیسی ع (نسأ، 158).
در معراج پیامبر گرامی، درسهای بسیار آموزنده ای وجود دارد
که ذکر آنها در این مختصر نمی گنجد و می توانید، در این زمینه، به کتابهای تفسیر المیزان، ج 13، ابتدای سوره اسرأ; حیوه القلوب، تألیف علامه مجلسی، ج 2 ، بحث معراج و همچنین کتاب سیمای معراج پیامبر(ص)، تألیف محمد محمدی اشتهاردی مراجعه کنید.
درباره تاریخ معراج پیامبر(ص) اقوال مختلفی وجود دارد،
بعضی گفته اند در شب هفدهم یا بیست و یکم ماه مبارک رمضان شش ماه پیش از هجرت واقع شده، برخی گفته اند که در ماه ربیع الاول دو سال بعد از بعثت بوده است، بعضی هم بیست و هفتم ماه رجب سال دوم هجرت ذکر کرده اند و...
از ظاهر روایات روشن می شود که آن حضرت چندین مرتبه معراج داشته است.(ر.ک: حیوه القلوب، علامه مجلسی، ج 3، تاریخ پیامبر اسلام، ص 700، انتشارات سرور.)
چنان که ظاهر آیه 13 سوره نجم "وَ لَقَدْ رَءَاه ُ نَزْلَه ً أُخْرَی َ" آن است که معراج آن حضرت یک مرتبه نبوده است، بلکه )حداقل( دو مرتبه معراج داشته است.(ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی;، ج 13، ص 31، منشوارت جماعه المدرسین.)
درباره یکی از معراج های پیامبر در روایت آمده است که سال پنجم بعثت بوده و در خانه ام هانی خواهر حضرت علی فرود آمده است.(روضه الواعظین، فتال نیشابوری، ص 59، انتشارات رضی.)
پیامبر اکرم در شبی بعد از نماز از شهر مکه (منزل ام هانی ) به سمت آسمان معراجی را آغاز کردند که در ابتدای راه همراه با فرشته وحی جبرئیل امین بودند و با او همراهی داشته اند و مواردی را در معراج درک کردند من جمله دوزخ و بهشت را و جایگاه افراد در آن جا و کیفیات موجود را و نیز افراد و حالات افراد را در آن مکان.
مقام و جایگاه آقا علی (ع) را انواع ملائک و کارهای آنها را و مسائلی مافوق این ها و این معراج از مکه شروع شده و به سمت مسجد الاقصی در فلسطین ادامه یافته و بعد از آن جا معراج اصلی آغاز شده که پیامبر تمام وقایع موجود در سفر را بیان کرده بعد از آمدن و فرود آمدن، من جمله وقایعی که انجام شده بوده از مسافت بین مسجد الحرام و و مسجد الاقصی چه برای خود اتفاق افتاده و چه برای کاروان های موجود در آن زمان( که این مسئله مدتها بعد از این معراج وقتی کاروان ها از راه رسیدند و به مسجد الحرام آمدند باصحت روبه رو شد).
و سپس حضرت به این مقامات را رسیده و بعد به جایی رسیدند که بعد از آن مقام ملک آنجا را اقتضا نمی کنند و مقداری از راه را خود به تنهایی سیر می کنندکه سدره المنتهی، قاب قوسین، اوادنی که می رسند به مقاماتی که محازی با خداست و تمامی خاصه های بین بنده و خدا فرو می ریزد. که شرح آن در کتب موجود است.
اشاره
نویسنده:آمنه اسفندیاری
اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله)
معراج چیست؟
آیا پیامبران دیگری به جز حضرت محمد (صلی الله علیه و اله) هم به معراج رفته اند؟
معراج در لغت عربی به معنای وسیله ای است که با کمک آن، می توان به بالا صعود نمود، اما در روایات و تفاسیر، این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود.
آنچه از روایات اسلامی بر می آید، آن است که معراجی با این خصوصیت، تنها توسط رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) و آن هم یک بار انجام شده، هر چند که مشابه برخی مراحل معراج، توسط پیامبران دیگری؛ مانند سلیمان و ادریس و عیسی (علیه السلام)، نیز انجام پذیرفته است و هر چند که ممکن است معراج های دیگری با خصوصیات دیگر، بارها برای پیامبر (صلی الله علیه و اله) نیز تکرار شده باشد.
از طرفی، هر چند روایات مختلفی در ارتباط با زمان معراج پیامبر (صلی الله علیه و اله) وجود دارد، اما نمی توان به صورت قطعی اعلام نمود که کدامشان صحیح است. البته ندانستن تاریخ دقیق؛ مانند بسیاری موارد مشابه ضرری را متوجه قطعیت اصل ماجرا نخواهد نمود.
پیامبر (صلی الله علیه و اله) بعد از معراج، مستقیما به مکه بازگشته و خبر این واقعه مهم را به اطلاع قریش رسانده و شواهدی قطعی برای اثبات این موضوع در اختیار آنان قرار دادند. همچنین، ایشان در طول نبوت خود، آن مقدار از مشاهدات خود را در معراج که قابل بازگو کردن بود، با زبانی ساده در اختیار مردم قرار دادند که بسیاری از این موارد، در کتب روایی و تفسیری، قابل بازیابی است.
(به آسمان بردن آن حضرت دلیل نیست که خداوند مکانی دارد بلکه) آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتی را به او نشان دهد، و شگفتی های آفرینش و صنعت الهی را به چشم سر مشاهده نماید
فلسفه معراج فلسفه معراج رفتن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) چیست؟ چرا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) به معراج رفت؟ مگر خداوند همه جا نیست؟
قبل از پرداختن به پرسش یادآور می شویم که هدف از معراج، تنها قرب الهی نیست، بلکه اهداف دیگری نیز در این سفر مورد نظر بوده که در ادامه به آن می پردازیم. اما توجه به این نکته نیز لازم است که اگر چه خدا همه جا حضور دارد، اما در برخی موقعیت ها می توان ارتباط قوی تری با او برقرار کرد که مشابه چنین وضعیتی را می توان در حج نیز شاهد بود.
اما هدف معراج چنان که در برخی تفاسیر آمده این بود که روح بزرگ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) با مشاهده اسرار عظمت خدا در سراسر جهان هستی، مخصوصاً عالم بالا، درک و دید تازه ای برای هدایت و رهبری انسان ها بیابد. این هدف صریحاً در ابتدای سوره اسراء و آیه 18 سوره نجم آمده است.(1)
این واژه در مورد مسافرت جسمانی پیامبر (صلی الله علیه و اله) از مکه به بیت المقدس و از آن جا به آسمان ها و سپس مراجعت به وطن خویش به کار برده می شود
در منابع روایی نیز به برخی از اهداف معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله) اشاره شده است؛ از جمله:
امام (علیه السلام) فرمود: "خدای متعال به مکان وصف نمی شود و زمان بر او جاری نمی گردد ولی خداوند عزت مند و بزرگ، خواست که فرشتگان و ساکنان آسمان های خود را با مشاهده پیامبر بنوازد و شگفتی های خلقت را به رسول خود (صلی الله علیه و آله) نشان دهد تا پس از برگشت از معراج به مردم خبر دهد و این مسئله به گونه ای که فرقه مشبهه می گویند نیست.(2) خدا، پاک و برتر است از آنچه وصف می کنند".(3)
2_ ثابت دینار می گوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدم: آیا خداوند مکانی (مخصوص و معین) دارد که در آن جا باشد؟ امام (علیه السلام) فرمود: "خداوند منزه است از این (که بتوان مکانی مخصوص و معین برایش تصور کرد)"، پرسیدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را به آسمان برد؟! آن حضرت فرمود: "(به آسمان بردن آن حضرت دلیل نیست که خداوند مکانی دارد بلکه) آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتی را به او نشان دهد، و شگفتی های آفرینش و صنعت الهی را به چشم سر مشاهده نماید.(4)
در مورد معراج رسول اکرم
اکنون به همین ترتیب، به بررسی بخش های بیان شده، خواهیم پرداخت:
1. معنای لغوی "معراج" در زبان عرب، وسیله ای است که با کمک آن، انسان به بلندی، صعود می نماید و در همین راستا، در آن زبان، به نردبان نیز "معراج" گفته می شود. (5)
قرآن کریم، در آیه اول سوره اسراء، اعلام نموده که پیامبر اکرم (ص) به صورت اعجاز آمیزی، فاصله طولانی میان مسجد الحرام و مکه را تا بیت المقدس و مسجد الاقصی؛ با یاری خداوند طی یک شب پیموده که این مسافرتشان، زمینه ای برای مسافرتی طولانی تر؛ یعنی گردش در آسمان ها و دیدن آیات و نشانه های الاهی گشته است. بخش دوم این مسافرت نیز در آیات اولیه سوره نجم به تصویر کشیده شده است.
با این وجود، باید دانست که در قرآن کریم از واژه "معراج" استفاده نشده، بلکه در روایات و تفاسیر آیات فوق، این شب، به "لیله المعراج" یا شب معراج نامیده شده است و شاید دلیل این نام گذاری، استفاده پیامبر (ص) از مرکبی به نام "براق" باشد (6) که مسافرت ایشان و صعود به آسمان ها، با سواری بر این مرکب انجام پذیرفته است.
به هر حال، اکنون هرگاه که این واژه را می شنویم، ماجرای آن مسافرت زیبا و معجزه گونه پیامبر (ص) را در ذهنمان تصور خواهیم نمود. (7)
البته، آیاتی وجود دارند که سرعت اعجاب انگیز حضرت سلیمان (ع) را در مسافرت به نقاط مختلف زمین و با استفاده از نیروی باد بیان نموده، (8) و یا این که عروج پیامبرانی؛ مانند ادریس (ع) (9) و عیسی (ع) (10) را به آسمان ها اعلام می دارد، اما همان گونه که بیان شد، هیچ کدام از آنها مشابهت کاملی با آنچه در معراج پیامبر (ص) اتفاق افتاده ندارد؛ زیرا که مسافرت سلیمان نبی (ع)، تنها در زمین انجام می شده و عروج ادریس و عیسی (ع) به آسمان ها نیز، بدون بازگشت بوده است؛ به دلیل آن که بر اساس روایات شیعه، ادریس (ع) در آسمان ها وفات نموده (11) و حضرت عیسی (ع) نیز هنوز در آسمان ها و در انتظار ظهور حضرت مهدی (عج) و یاری رساندن به آن حضرت است. (12)
اما از طرفی، روایاتی نیز وجود دارند که بیانگر تکرار حادثه معراج اند که از جمله آنها، می توان به روایتی اشاره نمود که بر اساس آن، پیامبر اکرم (ص)، دو مرتبه به معراج رفته اند، (13) و روایت دیگری که تعداد معراج های ایشان را به 120 مرتبه نیز رسانده است. (14)
2- (5) مریم، 57، "و رفعناه مکانا علیا".
3- (6) نساء، 158، "بل رفعه الله إلیه".
4- (7) کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 3، ص 250، ح 26، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1365 ش.
5- (8) همان، ج 8، ص 49، ح 10.
6- (9) کافی، ج 1، ص 442، ح 13.
7- (10) شیخ صدوق، خصال، ج 2، ص 601- 600، ح 3، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1403 ق.
در ارتباط با این روایات باید گفت؛
اولاً: تعداد این روایات اندک بوده و در مقابل روایات بی شماری که به طور ضمنی و یا حتی صریح، معراج ایشان را یک بار می دانند، توانایی مقابله ندارند.
ثانیاً: این روایات اندک نیز از سند چندان معتبری برخوردار نیستند. به عنوان نمونه، در سلسله سند روایت اول، علی بن ابی حمزه، ضعیف بوده، (11) و قاسم بن محمد نیز واقفی است. (12) در سلسله سند روایت دوم نیز، فردی همانند سلمه بن الخطاب وجود دارد که دانشمندان علم رجال، او را در نقل روایت، ضعیف شمرده اند. (13)
ثالثاً: با این حال، می توان معتقد بود که پیامبر (ص)، تنها یک بار معراج جسمانی داشته، اما معراج روحانی، به دفعات مختلف برای ایشان رخ داده باشد و روایاتی که ناظر به تکرار معراج اند، به این معراج های روحانی اشاره نموده اند که حتی ممکن است در درجات پایین تر برای افرادی غیر از پیامبران نیز رخ دهد، و می دانیم که روایاتی وجود دارند که نماز را همانند معراجی برای افراد با ایمان در نظر می گیرند. (14)
4. باید توجه داشت که در بسیاری از حوادث تاریخی، دقت در خود حادثه و آموزه ها و عبرت های آن، بسیار مهم تر از دانستن زمان دقیق حادثه است و توجه بیش از حد به جزئیاتی؛ از قبیل زمان و مکان، نوعی انحراف از اصل ماجرا به شمار می آید و شاید به همین دلیل باشد که خداوند، با آن که نام بسیاری از پیامبران و داستان زندگی آنان را در قرآن ذکر نموده، اما به زمان دقیق میلاد و بعثت و وفات هیچ کدام از آنان اشاره ننموده و جز یک مورد، (15) مدت پیامبری هیچ یک از آنان را نیز اعلام ننموده است!
1- (15) عنکبوت، 14، در ارتباط با حضرت نوح (ع).
از طرفی، معراج در زمانی اتفاق افتاد که هنوز پایه های اسلام مستحکم نشده و تاریخ نویسی اسلامی نیز مرسوم نبوده است و به همین دلیل "در تاریخ وقوع معراج در میان مورخان اسلامی اختلاف نظر است، بعضی آن را در سال دهم بعثت شب بیست و هفتم ماه رجب دانسته، و بعضی آن را در سال دوازدهم شب 17 ماه رمضان، و بعضی آن را در اوائل بعثت ذکر کرده اند" (16) . به همین دلیل، اگر تصمیم داشته باشید که یادبود و یا جشنی به مناسبت معراج برگذار نمایید، هیچ ایرادی نخواهد داشت که یکی از این تاریخ ها و یا حتی زمان دیگری را بدین منظور انتخاب نموده و در آن، به بررسی و تحلیل ماجرای معراج بپردازید، هر چند که در واقع، معراج در تاریخ دیگری رخ داده باشد.
5. بر اساس آیه اول سوره اسراء، هدف از معراج، معرفی آیات و نشانه های الاهی به پیامبر(ص) بود. از طرفی، می دانیم که به تصریح قرآن کریم، تمام آنچه در آسمان ها و زمین وجود دارد و از جمله، خود انسان ها، همه و همه، نشانه و آیه ای از طرف خداوند هستند. (17) براین اساس، بدیهی است که خداوند در معراج، تنها در صدد معرفی نشانه های عادی نبوده، بلکه بدین وسیله خواسته تا نشانه هایی بس بزرگ را که تنها فردی همچون پیامبر (ص)، توانایی درک آنها را دارد، به او نشان دهد. نشانه هایی که خداوند از آن به نشانه های بزرگ خود و یا "آیات ربه الکبری" تعبیر نموده است! (18)
1- (16) مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 14، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1374 ش.
2- (17) ذاریات، 21-20؛ بقره، 164؛ آل عمران، 190 و دهها آیه دیگر.
3- (18) نجم، 18.
یقینا، تمام آنچه در آن حادثه بر پیامبر (ص) گذشت، قابل بازگو کردن نبوده و ما توانایی درک آن را نداریم، اما در روایات فراوانی، به گوشه ای از آنچه در آن شب اتفاق افتاده، اشاره شده است. البته متأسفانه و به دلیل وقفه نابجایی که در نگارش احادیث به وجود آمده بود، علی رغم قبول قطعی اصل ماجرای معراج توسط تمام مسلمانان، روایات مختلف و گاه متعارضی را در این زمینه مشاهده می نماییم. به همین دلیل، شیخ طبرسی، روایات نقل شده در این ارتباط را به چهار دسته اصلی تقسیم نموده و برای هر کدام نیز نمونه ای ذکر کرده و بیان داشته که باید نسبت به هر گروه از آنان، چه دیدگاهی داشته باشیم، بدین ترتیب که:
دسته اول:
روایاتی هستند که متواتر بوده و یقین به درستی آنها داریم؛ مانند روایاتی که اصل معراج پیامبر (ص) را بیان نموده و به جزئیات دیگر نمی پردازند. طبیعتا، این گونه روایات را باید پذیرفت.
دسته دوم:
روایات دیگری که برخی جزئیاتی از معراج را بیان نموده که با عقل و موازین اولیه دینی، منافاتی ندارند؛ نظیر آن که پیامبر (ص) در آسمان ها گردش نموده و با پیامبران دیگر ملاقات کرده و عرش و سدره المنتهی و بهشت و جهنم را مشاهده نموده است، که این موارد را نیز می پذیریم و آنها را مرتبط با زمان بیداری پیامبر (ص) می دانیم، نه آن که (مانند برخی افراد) بگوییم که این قضایا در خواب ایشان اتفاق افتاده است.
دسته سوم:
روایاتی که ظاهرشان با برخی دانسته های قبلی ما منافات دارد، اما می توان با توجیهاتی، این تنافی را برطرف نمود؛ مانند روایاتی که بیان می دارد آن حضرت، گروهی را متنعم در بهشت و گروه دیگری را معذب در دوزخ مشاهده نموده اند (که این پرسش پدیدار می شود که قیامت هنوز محقق نشده، پس چگونه افرادی در بهشت و دوزخ وجود دارند؟ که در توجیه آن، می توان گفت که یا بهشت و دوزخ برزخی بوده و یا این که خود آن افراد وجود نداشته اند، بلکه اسما و صفات و یا جسم مثالی شان در آن جا بوده است). چنین روایاتی را نیز، با تأویلاتی باید پذیرفت.
دسته چهارم:
روایاتی هستند که ظاهرشان صحیح و منطبق بر موازین نبوده و تأویلشان نیز بسیار دشوار است؛ مانند آن که پیامبر (ص) به همراه خداوند بر روی یک تخت سلطنتی نشستند! و ... که سزاوار است، چنین احادیثی را مردود بدانیم. (19)
بنابراین و با توجه به روایات بی شماری که در این موضوع وجود دارد، نمی توان در این مختصر، به نقل و بررسی تمام آنها پرداخت، اما در صورت تمایل می توانید به کتاب ها و مقالاتی که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه فرمایید، (19) و یا اگر روایت خاصی برایتان مبهم بود، مجددا پرسش خود را در زمینه همان روایت ارسال نموده، تا با یاری خداوند، پاسخ گویتان باشیم.
6. و در نهایت، در ارتباط با این که پیامبر (ص) چگونه از معراج بازگشته و بعد از آن، چه کارهایی را انجام داد، باید گفت: بر اساس برخی روایات، ایشان مستقیما از آسمان ها به شهر مکه بازگشته و با ابوطالب که نگران حال ایشان بود، ملاقات نمودند. (20) سپس خبر معراج را به اطلاع قریش رسانده و به پرسش های تردید آمیز آنان در این مورد پاسخ دادند. به عنوان نمونه، آنان پرسش هایی را در ارتباط با ویژگی های شهر بیت المقدس (21) و نیز کاروانی از قریش که در این مسیر قرار داشت، (22) مطرح نموده و پاسخ مناسب را از جانب پیامبر (ص)دریافت کردند.
روایاتی وجود دارد که بیانگر آن است که رسول خدا (ص)بعدها و حسب مورد، برخی از آنچه را که در معراج مشاهده نموده بودند، به اطلاع عموم می رساندند. در این روایات، تعابیری؛ مانند " اسری بی" یا "عرج بی" وجود دارد که با جست و جوی این تعابیر در نرم افزارهای علوم اسلامی، می توانید به تعداد بسیار زیادی از احادیث معراج دست یابید.
1- (20) به عنوان نمونه ، در مجلدات 12 و 22 تفسیر نمونه، مطالب مفیدی را در ارتباط با معراج می توانید مورد مطالعه قرار دهید.
2- (21) بحار الأنوار، ج 18، ص 383.
3- (22) همان، ص 309.
4- (23) همان، ص 335.
معراج رسول اکرم:
پیامبر(ص) فرمود: من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: "ای محمد! برخیز". برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام "براق" نزد من آورد و به من گفت: "سوار شو". بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم...
یکی از معجزات علمی و عملی پیامبر اعظم(ص) که به تصریح قرآن کریم در سایه عبودیت آن حضرت رخ داده، "معراج" است که در اولین آیه سوره اسرا و آیات هشتم تا هجدهم سوره نجم می توان اشاراتی را درباره آن مشاهده کرد. آغاز ماجرا در سوره اسرا چنین آمده است:
پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصی برد که گرداگردش را پربرکت ساختیم، تا نشانه های خود را به او نشان دهیم. او شنوا و بیناست.
البته آن گونه که از روایات برمی آید معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان گونه که در آیه فوق مشاهده کردیم ایشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصی سیر می دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جایی صعود می کنند که احدی جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام این ماجرا در بیداری بوده و بنابر نظر اکثر علمای شیعه با همین بدن جسمانی اتفاق افتاده و نه در خواب یا با روح زیرا معراج صرفاً روحانی فضیلت چندانی را برای ایشان اثبات نمی کند و چنان عظمتی را که مورد تأکید و روایات است بر نمی تابد.
مرحله دوم معراج در سوره نجم چنین توصیف شده است:
سپس (پیامبر(ص) در شب معراج) نزدیک و نزدیک تر شد، تا آنکه فاصله او (با مقام قرب خاص خدا) به اندازه طول دو کمان یا کمتر بود. در اینجا، خداوند آنچه را وحی کردنی بود، به بنده اش وحی کرد. آنچه را دید، انکار نکرد. آیا با او درباره آنچه دید، مجادله و ستیز می کنید؟ و بار دیگر نیز او را نزدیک سدرهالمنتهی که بهشت جاویدان در آنجاست، دیده است. در آن هنگام که چیزی (شکوه و نور خیره کننده ای) سدرهالمنتهی را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان نکرد. (آنچه را دید، واقعیت بود) او در شب معراج، برخی نشانه های بزرگ پروردگارش را دید.
هر چند روایات درباره معراج آنقدر متعدد است که به حد تواتر رسیده و مورد قبول همگان می باشد لیکن راجع به زمان، مکان و تعداد دفعات وقوع آن میان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:
_ زمان اولین معراج را بهتر است نه ماه یا دوسال پیش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانیم زیرا حضرت محمد(ص) روزی در جواب یکی از همسران خود که از شدت محبت به فرزندشان گله کرده بود، تشکیل نطفه ایشان را در آسمان و شب معراج خوانده اند.3
_ مکان آن نیز خانه حضرت خدیجه(س) خانه ام هانی خواهر حضرت علی(ع)، شعب ابی طالب، و مسجدالحرام در کنار کعبه گفته شده است.
_ آن گونه که از ظاهر روایات برمی آید، احتمالاً معراج بیش از دو مرتبه و طی دفعات متعدد اتفاق افتاده که یکی از آنها بسیار شاخص و معروف شده که گفته شده این معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4
معراج در یک نگاه روشنایی روز از صحنه گیتی رخت بر بسته و تاریکی شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از کار و تلاش روزانه، دست کشیده و در خانه خود آرمیده بودند. پیامبر اسلام نیز می خواست پس از ادای فریضه، برای رفع خستگی در بستر آرام بگیرد. ناگهان صدای آشنای جبرئیل امین را شنید: "ای محمد! برخیز! با ما همسفر شو؛ زیرا سفری دور و دراز در پیش داریم".
جبرئیل امین، مرکب فضاپیمایی به نام "براق" را پیش آورد. محمد(ص) این سفر با شکوه و بی سابقه را از خانه ام هانی یا مسجدالحرام آغاز کرد، ولی با همان مرکب به سوی بیت المقدس روانه شد و در مدت بسیار کوتاهی در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصی (بیت المقدس) با حضور ارواح پیامبران بزرگ مانند ابراهیم(ع)، موسی(ع) و عیسی(ع) نماز گزارد. امام جماعت نیز پیامبر اکرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصی، "بیت اللحم" _ زادگاه حضرت مسیح(ع) _ و خانه های پیامبران دیدن کرد. پیامبر در برخی جایگاه ها به شکرانه چنین سفری و تحیت محل های متبرکه، دو رکعت نماز شکر به جای آورد.
آن گاه مرحله دوم سفر خود را که حرکت به سوی آسمان های هفت گانه بود، آغاز کرد. پیامبر همه آسمان ها را یکی پس از دیگری پیمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را دید. ولی در هر آسمان به صحنه های تازه ای برمی خورد و با ارواح پیامبران و فرشتگان سخن می گفت. او در بعضی آسمان ها با دوزخ و دوزخیان و در بعضی آسمان های دیگر با بهشت و بهشتیان برخورد کرد و از مراکز رحمت و عذاب پروردگار بازدید به عمل آورد. ایشان، درجه های بهشتیان و اشباح دوزخیان را از نزدیک مشاهده کرد.
سرانجام به "سدره المنتهی" در آسمان هفتم و "جنهالمأوی" (بهشت برین) رسید و در آنجا، آثار شکوه پروردگار هستی را دید. وی چنان اوج گرفت و به جایی رسید که جز خدا، هیچ موجودی به آنجا راه نداشت. حتی جبرئیل از حرکت باز ایستاد و گفت: "به یقین، اگر به اندازه سرانگشتی بالاتر آیم، خواهم سوخت".5
آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی، به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام "قاب قوسین أو أدنی" رسید. خداوند در این سفر، دستورها و سفارش های بسیار مهمی به پیامبر فرمود. بدین صورت، معراج که از بیت الحرام _ و به گفته بعضی، از خانه ام هانی، دختر عموی آن حضرت و خواهر امیرالمؤمنین علی(ع) _ آغاز گشته بود، در سدرهالمنتهی پایان پذیرفت. سپس به پیامبر دستور داده شد از همان راهی که عروج کرده است، باز گردد.
پیامبر هنگام بازگشت، در بیت المقدس فرود آمد و از آنجا راه مکه را در پیش گرفت. ایشان در میانه راه به کاروان بازرگانی قریش برخورد کرد، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و در پی آن می گشتند. پیامبر از آبی که در میان ظرف آنان بود، قدری نوشید و باقی مانده آن را به زمین ریخت و بنابر روایتی، روی آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پیش از طلوع فجر در خانه "ام هانی" از مرکب فضاپیمای خود فرود آمد.6
مشاهدات زمینی رسول خدا(ص) با توجه به آنکه معراج در نوبت های متعددی انجام شده و در هر کدام از این سفرها پیامبر(ص) مشاهدات متفاوتی داشته اند، لذا در هر فرصتی که پیش می آمده به فراخور شرایط صحنه ای از آن ماجراها را برای اصحاب و اطرافیان خویش ترسیم و تصویر می کرده اند.
حضرت محمد(ص) در خانه ام هانی، برای نخستین بار، راز سفر خود را با دختر عمویش، ام هانی در میان گذاشت. سپس هنگامی که روز آغاز گشت، قریش و مردم مکه را از این جریان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردی شگفت انگیز پیامبر در آن مدت کوتاه که به نظر قریش، امری ناممکن بود، همه جا پخش شد. سران قریش بیش از پیش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت همیشگی خود، به تکذیب او برخاستند. از ایشان خواستند که وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را بیان کند. آنان گفتند: کسانی در مکه هستند که بیت المقدس را دیده اند. اگر راست می گویی، آنجا را تشریح کن تا ما تو را در این خبر شگفت انگیز، تصدیق کنیم.
پیامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهری ساختمان بیت المقدس را برای آنان بازگو کرد. افزون بر آن، حوادثی را که در میانه راه مکه و بیت المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بیان کرد. ایشان گفت: "در میان راه، به کاروان فلان قبیله برخوردم که شتری از آنها گم شده بود. در میان اثاثیه آنان، ظرف آبی بود که من از آن نوشیدم. سپس آن را پوشاندم. در جای دیگر به گروهی برخوردم که شتری از آنها رمیده و دست آن شکسته بود." قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده. پیامبر فرمود: "آنان را در "تنعیم" (در ابتدای حرم) دیدم که شتری خاکستری رنگ در پیشاپیش آنان حرکت می کرد. آنان کجاوه ای روی شتر گذارده بودند و اکنون به شهر مکه وارد می شوند".
قریش از این خبرهای قطعی، سخت ناراحت شدند و گفتند: اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما آشکار می شود. همه انتظار می کشیدند که کاروان چه زمانی وارد شهر می شود. ناگهان پیشگامان کاروان وارد شهر شدند. اهل کاروان، شرح قضیه را همانگونه که رسول اکرم(ص) بازگفته بود، تصدیق کردند.7
معراج از زبان پیامبر اعظم(ص) پیامبر(ص) فرمود:
من در مکه بودم که جبرییل نزد من آمد و گفت: "ای محمد! برخیز". برخاستم و کنار در رفتم. ناگاه جبرئیل و میکائیل و اسرافیل را در آنجا دیدم. جبرئیل، مرکبی به نام "براق" نزد من آورد و به من گفت: "سوار شو". بر براق سوار شدم و از مکه بیرون رفتم. به بیت المقدس رسیدم. هنگامی که به بیت المقدس رسیدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمین فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پیشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بیت المقدس نماز خواندم.8
در روایت دیگر آمده است که پیامبر اعظم(ص) فرمود:
ابراهیم خلیل(ع) به همراه گروهی از پیامبران پیش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسی و عیسی(ع) آمدند. پس از آن، جبرییل دستم را گرفت و مرا بالای صخره (سنگی در بیت المقدس) برد و بر روی آن نشاند. ناگاه ماجرای معراج را پیش خود دیدم که مانند آن را در شکوه و جلال، هرگز ندیده بودم. از آنجا به آسمان دنیا (آسمان اول) صعود کردم. آنان به من سلام می کردند.
سپس جبرئیل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفریدگان و کروبیان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را دیدم. سپس همراه جبرئیل به آسمان هفتم صعود کردم. در آنجا با آفریدگان خدا و فرشتگان بسیار دیدار کردم.9
حدیث معراج از جمله روایات مشهوری که به ماجرای معراج می پردازد روایت اخلاقی مفصلی است که سخنان خداوند متعال را خطاب به حبیب خود محمد مصطفی(ص) در بر می گیرد. در واقع پیام های خداوند و سوغات رسول او(ص) از این سفر برای مسلمانان و پیروان ایشان در همه اعصار و دوران ها بوده و با توجه به اهمیتی که داشته شرح های متعددی بر آن نوشته شده است.10
در این روایت مفصل از برترین کردار، شایستگان محبت خداوند، پارساترین مردمان، ویژگی دنیازدگان، ویژگی اهل آخرت، پاداش زاهدان، پرهیزکاری زینت مؤمن، ارزش سکوت، اهمیت رزق حلال، جایگاه و اثر روزه و ویژگی عابدان و مسائلی از این دست سخن به میان آمده است.
مشاهدات پیامبر اعظم(ص) در آسمان ضمن روایت فوق و دیگر روایاتی که به نقل ماجرای معراج می پردازند، گزارش هایی از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمان ها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائکه آمده که به نحوی هر کدام سعی در تکمیل روایات بالا با ارائه شواهد و نمونه هایی از آثار اعمال دارند.11
همراهان رسول اکرم(ص) در معراج در بعضی از احادیثی که از ائمه معصومین(ع) درباره معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل کرده اند که فرمود:
من وقتی همه مراحل را طی کرده و از آسمان ها گذشتم و به بیت المعمور و نزدیک سدرهالمنتهی رسیدم، بعضی از اصحابم مرا همراهی می کردند. آنها که لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها که نداشتند ماندند. عده ای را به همراه خود بردم و عده ای به همراهم آمدند.12
که ظاهراً اشاره به معصومین(ع) و آن دسته از مؤمنانی است که به دنبال ایشان آن مقام را طی کردند و در آینده در ضمن نماز که ره آورد این معراج است، خواهند کرد.11
موعود(ع) در معراج اصلی ترین مشاهده پیامبر اعظم(ص) در شب معراج را باید شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانیم که اصحاب متعددی روایت ذیل یا مشابه آن را از آن حضرت نقل کرده اند و همان طور که خواهیم دید در میان دوازده امام(ع)، حضرت مهدی(ع) جایگاهی ویژه و ممتاز دارند. ضمن این روایات نقل شده است که رسول خدا(ص) فرمود:
همانا خدای عزوجل در آن شب که به گردشی شبانه برده شدم (معراج) به من وحی فرمود: ای محمد چه کسی را در زمین میان امتت به جای خود گذاشتی؟ _ در حالی که خدا خود بدان آگاه تر بود _ عرض کردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: ای محمد، علی ابن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی ای خدای من، فرمود: ای محمد من ابتدا از مقام ربوبیت نظری بر زمین افکندم و تو را از آن اختیار کردم. هیچ گاه یادی از من نمی شود مگر اینکه تو نیز با من یاد کرده شوی. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظری دیگر بر زمین افکندم و از آن علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را وصی تو قرار دادم، پس تو سرور پیامبران و علی از نام های من است و "علی" (مشتق آن) نام اوست. ای محمد، من، علی و فاطمه و حسن و حسین و امامان را از یک نور آفریدم؛ سپس ولایت ایشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر که آن را پذیرفت از مقربین گردید و هر که آن را رد نمود به کافران پیوست. ای محمد، اگر بنده ای از بندگانم مرا چندان پرستش کند تا رشته حیاتش از هم بگسلد و پس از آن در حالی که منکر ولایت آنان است با من روبه رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افکند سپس فرمود: ای محمد، آیا مایلی آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی. فرمود: قدمی پیش گذار. من قدمی جلو نهادم. ناگاه دیدم علی بن ابی طالب و حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفربن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره ای درخشان در میان آنان بود، پس عرض کردم: پروردگار من اینان چه کسانی اند؟ فرمود: اینان امامان هستند و این یک نیز قائم است که حلال کننده حلال من و حرام دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. ای محمد، او را دوست بدار که من او را دوست می دارم و هر کس را که او را دوست بدارد نیز دوست می دارم.14
اشاره
حجه الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی
در داستان معراج رسول خداصلی الله علیه و آله نیز همانند داستان شق القمر موضوعات مختلفی مورد بحث قرار گرفته که ما نیز به خواست خدای تعالی باید در چند بخش آنرا مورد بحث قراردهیم:
1- اسراء و معراج
نخستین مطلبی که باید مورد توجه در این داستان قرار گیرد آن است که داستان معراج رسول خدا صلی الله علیه و آله دو است ،
قسمت نخست آن که از مسجد الحرام در شهر مکه تا مسجد الاقصی در سرزمین فلسطین و بالعکس انجام شده ، و رسول خداصلی الله علیه و اله این مسیر را در یکی از شبها در سالهای توقف خود در مکه از طریق اعجاز طی کرده،که این قسمت را اصطلاحا در کتابها و تواریخ "اسراء"می نامند
و قسمت دوم که از مسجد الاقصی به آسمانها انجام شده و طبق روایات با انبیاءالهی دیدار و گفتگو کرده و بهشت و جهنم و آیات بزرگ دیگری از آیات الهی را مشاهده نموده است که این قسمت را اصطلاحا"معراج "می نامند.
که البته دلیل هر یک از این دو قسمت در قرآن و حدیث ازیکدیگر جدا است و اختلافی هم که در گفتار اهل حدیث وتاریخ دیده میشود و همچنین اعتراضها و رد و ایرادهائی که درداستان معراج شده و پاسخهائی که داده یا میدهند هر کدام مربوط به یکی از این دو قسمت است که متاسفانه در پاره ای ازکتابها و کلمات برخی از بزرگان بخاطر مخلوط شدن این دوقسمت،بحثها نیز به یکدیگر مخلوط شده و موجب ابهام و اشکال گردیده است.
2- معراج در چه سالی اتفاق افتاد
در اینکه اسراء و معراج رسول خداصلی الله علیه و اله درچه سالی ازسالهای بعثت اتفاق افتاده اختلاف است،و اجمالا وقوع آن درمکه و قبل از هجرت ظاهرا قطعی است.بدلیل اینکه آیه ای هم که در سوره اسراء در این باره آمده و آیات سوره نجم نیز همگی در مکه نازل شده،و اما در اینکه در چه سالی از سالهای قبل ازهجرت بوده اختلاف است.
الف- از ابن عباس نقل شده که گفته است در سال دوم بعثت بوده،چنانچه برخی گفته اند: شانزده ماه بعد از بعثت آنحضرت انجام شده .(1)
ب- از کتاب خرائج راوندی از امیر المومنین علیه السلام روایت شده که در سال سوم اتفاق افتاده .(2)
ج- اقوال دیگری هم وجود دارد ، مانند قول به وقوع آن درسال پنجم یا ششم یا دهم یا دوازدهم و یا اینکه گفته اند:یک سال و پنج ماه قبل از هجرت یا یک سال و ششماه و یا ششماه قبل از آن..(3)
ولی بنظر می رسد که از روی هم رفته روایات در این باره استفاده می شود که معراج آنحضرت-برخلاف آنچه برخی پنداشته اند-قبل از وفات ابو طالب و خدیجه بوده و بنابر این ظاهرآن است که معراج قبل از سال دهم انجام شده است.و الله اعلم.
چنانچه در ماه و شب آن نیز اختلاف زیادی است زیرابرخی گفته اند:در شب هفدهم ماه مبارک رمضان بوده و قول دیگر آنکه در شب هفدهم ربیع الاول و یا شب دوم آن ماه و یا درشب بیست و هفتم رجب انجام شده و یا شب جمعه اول ماه رجب بوده (4)...
و به هر صورت به گفته مرحوم علامه طباطبائی این بحث برای ما چندان مهم نیست که در تاریخ سال و روز و ماه وقوع معراج غور کرده و وقت خود را بگیریم،و مهم برای ما بحث های آینده است،و البته تذکر این مطلب لازم است که از روی هم رفته روایات استفاده میشود که معراج و اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله دو بار و یا بیشتر اتفاق افتاده چنانچه در فصلهای آینده روی آن مشروحا بحث خواهیم کرد-ان شاء الله تعالی-.
3- اسراء از کجا انجام شد؟
همانگونه که در تاریخ ماه و سال و شب اسراء اختلاف دیده می شود در جا و مکانی هم که آنحضرت از آن جا به اسراء رفت اختلاف است که برخی گفته اند از شعب ابی طالب اسراء انجام شده و در برخی از روایات آمده که از خانه ام هانی دختر ابوطالب آنحضرت به اسراء رفت و آیه شریفه "سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام..."را به همه شهر مکه تاویل کرده و گفته اند:مراد از"مسجد الحرام "همه حرام مکه است.و برخی هم گفته اند:تاویل و حمل لفظ بر مجاز خلاف ظاهر است واسراء از خود مسجد الحرام انجام شده.
ولی با تذکری که در بخش قبلی دادیم که اسراء بیش ازیکبار انجام شده میتوان میان این روایات را اینگونه جمع کرد که یکبار از مسجد الحرام بوده و دفعات دیگر از خانه ام هانی و یاشعب ابی طالب.
اگر چه قول آخر یعنی انجام آن از شعب ابی طالب بعید بنظر میرسد زیرا بر طبق برخی از روایات هنگامی که ابو طالب درآن شب از غیبت آنحضرت اطلاع یافت بنی هاشم را درمسجد الحرام گرد آورد و شمشیرش را برهنه کرده قریش را تهدید به جنگ کرد ، و چون صبح شد و رسول خداصلی الله علیه و اله بازگشت ، به مسجد الحرام آمده و آنچه را دیده بود برای قریش نقل کرد و ازکاروانی که در راه دیده بود خبر داد ، وخبرهای دیگر،که بابودن آنحضرت در شعب و سالهای محاصره قریش مناسب نیست. و احتمال دیگر نیز آنست که از خانه ام هانی و یا شعب ابی طالب خارج شده و به مسجد الحرام آمده و از آنجا به اسراء رفته باشد.
4- اسراء چگونه انجام شد؟
شاید بیشترین اختلاف نظرها و رد و ایرادها در ماجرای اسراءو معراج رسول خداصدر این بخش از داستان مزبور باشد که هر کس برای خود نظری ارائه کرده تا آنجا که عایشه-با اینکه در هنگام اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله پیوندی با آنحضرت نداشته و سالها بعد از آن بعنوان همسر بخانه آنحضرت آمده و اساسا چندسال اندک از عمر او بیش نگذشته بود-و یا اصلا بدنیا نیامده بوده (5) در اینجا اظهار نظر کرده و گفته است:
"ما فقد (6) جسد رسول الله صلی الله علیه و اله و لکن الله اسری بروحه (7)
جسم رسول خدا صلی الله علیه و اله مفقود نشد یا آنرا ناپدید نیافتم ولی خدا روح آنحضرت را به اسراء برد. و یا معاویه ای که در آنروزگار بچه ای بیش نبوده و درکوچه های مکه بدنبال پدرش ابو سفیان سرگرم توطئه و آزار رسول خداصلی الله علیه و اله شب و روزش را سپری می کرده و تا پایان عمر هم دردشمنی خود با بنی هاشم و خاندان آنحضرت و از بین بردن فضائل و محو نام و آوازه آنها لحظه ای دریغ نکرده و از این گونه معارف بوئی نبرده در اینجا به اظهار عقیده پرداخته و درباره اسراء گفته است: انها رویه صادقه(8) . رویای صادق و خواب درستی بوده؟
و قبل از آنکه نظرات و عقاید دیگران را بیان داریم برای روشن شدن ذهن خوانندگان محترم باید بگوئیم اینگونه نظرها مخالف اجماع دانشمندان و صریح آیات قرآنی است،که اسراءرسول خداصلی الله علیه و اله با روح و جسم هر دو بوده،زیرا آیه شریفه سوره اسراء اینگونه است:
سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی(9)
منزه است آن خدائی که سیر شبانه داد بنده خود را از مسجد الحرام به مسجداقصی.
و با توجه به اینکه آیه شریفه در مقام امتنان و منت گذاری بررسول خدا است و این داستان را بعنوان یک معجزه وامر خارق العاده ای که از قدرت و عظمت بی انتهای خدای عز و جل سرچشمه گرفته است بیان می دارد،و آنرا نشانه ای از عظمت خود میداند...
و علت آنرا نیز نشان دادن آیات و نشانه های عظمت خودبه پیامبر بزرگوارش ذکر کرده و بدنبال آن می فرماید: لنریه من آیاتنا(10). یعنی-تا به او نشان دهیم آیات و نشانه های خود را.
بدیهی است که این تعبیرات با خواب دیدن و سیر شبانه درخواب هیچگونه تناسبی ندارد،و این خواب را همه کس میتواند به بیند چه صالح و چه غیر صالح،و بگفته مرحوم علامه طباطبائی چه بسا افراد غیر صالح و گناهکار خوابهائی بهتر و جالب تر ازمردمان مومن و با تقوی ببینند،و خواب در نزد عموم مردم جز نوعی از تخیل و خیال پردازی نیست که نمی تواند نشانه قدرت وعظمت خدای تعالی باشد...
و نیز با توجه به اینکه "عبد"که در آیه آمده به جسم و روح هر دو اطلاق میشود،چنانچه در جاهای دیگر قرآن هست.
و بهر صورت اصل این مطلب که اسراء رسول خداصلی الله علیه و اله باجسم و روح بوده با توجه به مدلول آیه شریفه و تواتر روایات وارده و اجماع و اتفاق کلمات دانشمندان اسلامی قابل انکار نیست (11) ، تنها در مورد معراج رسول خداصلی الله علیه و اله از بیت المقدس به آسمانها وبازگشت آنحضرت و مشاهدات او در آسمانها و دیدار و گفتگو با پیمبران الهی ، بحث و مناقشه بسیار شده که اجمالی از آن ذیلا از نظر شما می گذرد:
مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان
پس از ذکر اصل داستان اسراء میگوید:
تمامی روایاتی که در داستان اسراء ومعراج رسیده به چهار دسته تقسیم میشود:
1- آندسته از روایاتی که صحت آنها مقطوع است بخاطر تواتر اخبار در این باره و گواهی علم و دانش به صحت آن.
2- آنچه در روایات آمده و عقول مردم صدور آنرا تجویز نموده و اصول اسلامی نیز از قبول آنها ابائی ندارد و می پذیرد،که ماهم آنها را می پذیریم و میدانیم که آنها در بیداری بوده نه در خواب.
3- روایاتی که ظاهر آنها مخالف با بعضی از اصول اسلامی است ولی تاویل آنها بنحوی که با اصول عقلی موافق باشدممکن است که ما اینگونه روایات را بهمین نحو تاویل می کنیم.
4- روایاتی که نه ظاهر آنها صحیح است و نه قابل تاویل است مگر با سختی و دشواری شدید که در اینگونه روایات بهترآنست که آنها را نپذیرفته و کنار بزنیم.
مرحوم طبرسی پس از این تقسیم بندی می فرماید:
اما دسته اول
که مقطوع است همان اصل اسراء و معراج آنحضرت است بطور اجمال.
و اما دسته دوم
مانند روایاتی است که آنحضرت در آسمانهاگردش کرده و پیمبران را دیده و عرش و سدره المنتهی و بهشت ودوزخ را مشاهده نموده و امثال اینها.
و اما دسته سوم
مانند آنچه روایت شده که آنحضرت مردمی را در بهشت مشاهده نمود که به نعمتهای الهی متنعم بودند وجمعی را در دوزخ دید که در آن معذب بودند که اینگونه روایات حمل میشود بر اینکه اوصاف و نامهای ایشان را دیده نه خودشان را.
و اما دسته چهارم
که قابل پذیرش نیست مانند آن روایاتی که رسول خداصلی الله علیه و اله با خدای تعالی رو در رو سخن گفت و او رادیده و با او بر تخت نشست و امثال اینگونه روایاتی که ظاهرآنها موجب تشبیه خدا و جسمانیت او است که خدای تعالی ازآنها منزه است و هم چنین روایاتی که میگوید:در آن شب شکم آنحضرت را شکافته و شستشو دادند (12) که اینها را نمی توان پذیرفت زیرا آن بزرگوار از عیب و زشتی مبرا است و چگونه ممکن است دل و معتقدات آنرا با آب شستشو داد(13)
و مرحوم علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان پس از ذکر کلام طبرسی میگوید:
تقسیم مزبور به جا است،جز اینکه بیشتر مثالهائی که آورده مورد اشکال است،مثلا گردش در آسمانها و دیدن انبیاء و امثال آن و همچنین شکافتن سینه رسول خداصلی الله علیه و آله وشستشوی آن را از دسته چهارم شمرده و حال آنکه از نظر عقل هیچ اشکالی ندارد.زیرا می توان گفت همه آنها از باب تمثلات برزخی و یا روحی بوده است،و روایات معراج پر است از این نوع تمثلات،مانند مجسم شدن دنیا در هیات زنی که همه رقم زیور دنیائی به خود بسته و تمثل دعوت یهودیت و نصرانیت ودیدن انواع نعمت ها و عذابها برای بهشتیان و دوزخیان و امثال اینها.
و از جمله مویداتی که گفتار ما را تایید می کند اختلاف لحن اخبار این باب است در بیان یک مطلب،مثلا در بعضی از آنها درباره صعود رسول خدا به آسمان می گوید که به وسیله براق صورت گرفته و در بعضی دیگر بال جبرئیل آمده و در بعضی نردبانی که یکسرش روی صخره بیت المقدس و سر دیگرش به بام فلک و آسمانها رفته است،و از این قبیل اختلاف تعبیر دربیان یک حقیقت بسیار است که اگر کسی بخواهد دقت کند درخلال این روایات این باب بسیار خواهد دید.
بنابر این از همین جا می توان حدس زد که منظور از این بیانات مجسم ساختن امری غیر جسمی و غیر مادی است به صورت امری مادی به نحو تمثیل و یا تمثل روحی و وقوع اینگونه تمثیلات در ظواهر کتاب و سنت امری است واضح که به هیچ وجه نمی شود انکارش کرد(14)
و مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب گوید:
مردم در معراج اختلاف کرده اند،خوارج آن را انکار کرده وفرقه جهمیه گفته اند معراج، روحانی و به صورت رویا بوده است،ولی فرقه امامیه و زیدیه و معتزله گفته اند تا بیت المقدس روحانی و جسمانی بوده ، چون آیه شریفه دارد:"تا مسجداقصی ". عده ای دیگر گفته اند: از اول تا به آخر حتی آسمانها را هم با جسد و روح خود معراج کرده است ، و این معنی ازابن عباس و ابن مسعود ، و جابر و حذیفه و انس و عایشه و ام هانی روایت شده است.
و ما در صورتی که ادله مذکور دلالت کند آن را انکارنمی کنیم،و چگونه انکار کنیم با اینکه سابقه آن در دست هست،و آن معراج موسی بن عمران علیه السلام است که خدای تعالی او را با جسد و روحش تا طور سینا برد،و در قرآن درخصوص آن فرمود:"و ما کنت بجانب الطور"
"تو در جانب طور نبودی "،و نیز ابراهیم را تا آسمان دنیا برده در قرآن فرموده:"و کذلک نری ابراهیم...""اینچنین به ابراهیم نشان دادیم..."،وعیسی را تا آسمان چهارم برده در قرآن فرموده:"و رفعناه مکاناعلیا""او را تا جایی بلند عروج دادیم "و در باره رسول خداصلی الله علیه و آله فرموده:"فکان قاب قوسین " "پس تا اندازه دو تیر کمان رسید"و معلوم است که این بخاطر علو همت آن حضرت بود،واین بود گفتار صاحب مناقب(15)
و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از نقل کلام ابن شهر آشوب گوید:
ولی آنچه سزاوار است در این خصوص گفته شود این است که اصل "اسراء" و "معراج " از مسائلی است که هیچ راهی به انکار آن نیست چون قرآن درباره آن به تفصیل بیان کرده،واخبار متواتره از رسول خداصلی الله علیه و آله و امامان اهل بیت بر طبق آن رسیده است.
و اما درباره چگونگی جزئیات آن،ظاهر آیه و روایات محفوف به قرائنی است که آیه را دارای ظهور نسبت به آن جزئیات می کنند.ظهوری که به هیچ وجه قابل دفع نیست،و با در نظر داشتن آن قرائن از آیه و روایات چنین استفاده می شود که آنجناب با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد اقصی رفته،واما عروجش به آسمانها،از ظاهر آیات سوره نجم و صریح روایات بسیار زیادی که بر می آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمی توان آن را انکار نمود،چیزی که هست ممکن است بگوئیم که این عروج با روح مقدسش بوده است.
ولیکن نه آنطور که قائلین به معراج روحانی معتقدند که به صورت رویای صادقه بوده است، چه اگر صرف رویا می بود دیگر جا نداشت آیات قرآنی اینقدر درباره آن اهمیت داده وسخن بگوید،و در مقام اثبات کرامت درباره آنجناب بر آید.
و همچنین دیگر جا نداشت قریش وقتی که آنجناب قصه را برایشان نقل کرد آنطور به شدت انکار نمایند و نیز مشاهداتی که آنجناب در بین راه دیده و نقل فرموده با رویا بودن معراج نمی سازد،و معنای معقولی برایش تصور نمی شود.
بلکه مقصود از روحانی بودن آن این است که روح مقدس آنجناب به ماورای این عالم مادی یعنی آنجائی که ملائکه مکرمین منزل دارند و اعمال بندگان بدانجا منتهی شده ومقدرات از آنجا صادر می شود عروج نموده و آن آیات کبرای پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیاء و نتایج اعمال برایش مجسم شده،ارواح انبیای عظام را ملاقات و با آنان گفتگو کرده است،ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده است و آیاتی از آیات الهی را دیده که جز با عباراتی امثال "عرش ""حجب ""سرادقات "تعبیر از آنها ممکن نبوده است.
این است معنای معراج روحانی ولی آقایان چون قائل به اصالت وجود مادی بوده و در عالم به غیر از خدا هیچ موجود مجردی را قائل نیستند و از سوی دیگر که کتاب و سنت دروصف امور غیر محسوسه اوصافی را بر می شمارد که محسوس ومادی است مانند ملائکه کرام و عرش و کرسی و لوح و قلم وحجب و سرادقات ناگزیر شده این امور را حمل کنند بر اجسام مادیه ای که محسوس آدمی واقع نمی شوند و احکام ماده راندارند، و نیز تمثیلاتی که در روایات در خصوص مقامات صالحین و معارج قرب آنان و بواطن صور معاصی از نتایج اعمال و امثال آن وارد شده بر نوعی از تشبیه و استعاره حمل نموده، درنتیجه خود را به ورطه سفسطه بیندازند حس را خطاکار دانسته قائل به روابطی جزافی و نامنظم در میان اعمال و نتایج آن شوند و محذورهای دیگری از این قبیل را ملتزم گردند.
و نیز به همین جهت بوده که وقتی یک عده از انسان ها معراج جسمانی رسول خدا را انکار کرده اند ناگزیر شده اند که بگویند معراج آن حضرت در خواب بوده چون رویا به نظر ایشان یک خاصیت مادی است برای روح مادی، و آنگاه ناچار شده اند آیات و روایاتی را که با این گفتارشان سازگاری نداشته تاویل کنند گو اینکه از آیات و روایات یکی هم با گفتار ایشان سازگارنیست (16)
آیات سوره مبارکه نجم و داستان معراج
نگارنده گوید :پیش از اینکه به جمع بندی و نتیجه گیری ونقل اقوال بقیه علمای اسلام و دانشمندان بپردازیم لازم است آیات شریفه سوره نجم را نیز که بگفته عموم مفسرین مربوط به داستان معراج رسول خداصلی الله علیه و اله یعنی قسمت دوم از ماجرای اسراء و معراج است مورد بحث و تحقیق قرار داده و سپس به جمع بندی اقوال و نتیجه گیری آنها بپردازیم ، و در آغاز، متن این آیات را با ترجمه ساده آن برای شما میآوریم و سپس به تفسیر ومعنای آن میپردازیم خدای تعالی در این سوره چنین میفرماید:
و النّجم اذا هوی ، ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علّمه شدید القُوی ذو مره فاستوی و هو بالافق الاعلی ثم دنا فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی فاوحی الی عبده ما اوحی ما کذب الفواد ما رای ا فتمارونه علی مایری و لقد راه نزله اخری عند سدره المنتهی عندها جنه الماوی اذ یغشی السدره ما یغشی ما زاغ البصر و ما طغی لقد رای من آیات ربه الکبری .
-قسم به آن ستاره هنگامیکه فرود آید،که این رفیقتان نه گمراه شده و نه از راه بدر رفته ، و نه از روی هوی سخن گوید ، این نیست جز وحیی که به او میشود، و فرشته پرقدرت به او تعلیم دهد،آن صاحب نیروئی که نمایان شد ، و او در افق بالا بود ، آنگاه که نزدیک شد و بدو آویخت ،که بفاصله دو کمان و یا نزدیکتر بود،و به بنده اش وحی کرد آنچه را وحی کرد ، ودلش تکذیب نکرد آنچه را دیده بود، آیا با او در آنچه دیده بود مجادله میکنید، یکبار دیگر نیز فرشته را دید، نزد درخت سدر آخرین ،که بهشت اقامتگاه نزدیک آنست ، آندم که درخت سدر آنچه را فرا گرفته بود فرا گرفته بود، دیده اش خیره نشد و طغیان نکرد، و شمه ای از نشانه های بزرگ پروردگارش را بدید.
البته همانطور که مشاهده میکنید این آیات شریفه مانند آیه کریمه سوره "اسراء"آن صراحت را ندارد ، و بخاطر افعال و ضمائر بسیار و واضح نبودن مرجع این ضمائر و فاعل افعال مذکوره قدری اجمال و ابهام دارد و همین اجمال و ابهام به تفسیر و معانی آنهاسرایت کرده و اختلافی در گفتار مفسران در تفسیر این آیات بچشم می خورد،که ما برای نمونه توجه شما را بموارد زیر جلب میکنیم،از آن جمله است این آیه:علّمَهُ شَدیدُ القُوی
که ضمیر"علمه "را برخی به رسول خدا برگردانده و برخی به قرآن. و مراد از "شدید القوی " نیز برخی گفته اند جبرئیل است و برخی گفته اند: خدای تعالی است.
و در آیه بعدی نیز در معنای "ذو مره فاستوی " برخی گفته اند: منظور از"ذو مره "جبرئیل است و برخی گفته اند: رسول خدا است.
چنانچه در فاعل "فاستوی "نیز همین دو قول وجود دارد.
و در مرجع ضمیر"هو"در آیه "و هو بالافق الاعلی " و فاعل "دنا"و"کان "نیز همین دو قول دیده میشود.
و در فاعل آیه "فاوحی الی عبده..." نیز اختلاف است که آیا جبرئیل است یا خدای تعالی.
و اختلافات دیگری که با مراجعه به تفسیرهای مختلف وگفتار مفسرین شیعه و اهل نت بوضوح دیده میشود.
و شاید بخاطر همین اجمال در این آیات بوده که مرحوم شیخ طوسی در داستان اسراء و معراج رسول خداصدر تبیان فرموده: و الذی یشهد به القرآن الاسراء من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی،و الثانی یعلم بالخبر(17)
-یعنی آنچه قرآن بدان گواهی دهد همان اسراء از مسجد الحرام تا مسجداقصی است و قسمت بعدی آن یعنی ماجرای معراج رسول خداصاز روی اخبار معلوم شود.
و یا در کلام ابن شهر آشوب آمده بود که: قالت الامامیه و الزیدیه و المعتزله بل عرج بروحه و بجسمه الی بیت المقدس لقوله تعالی "الی المسجد الاقصی (18).
اگر چه در انتساب این کلام به ابن شهر آشوب برخی تردیدکرده و آنرا از تصرفات و تحریفات کسانی دانسته اند که کتاب مناقب ابن شهر آشوب را مختصر کرده و اصل آنرا از بین برده اند (19).
ولی با تمام این احوال شواهد و قرائنی در همین آیات شریفه هست که بخوبی شان نزول آنرا همانگونه که بسیاری از مفسران گفته اند و روایاتی هم در این باره رسیده درباره معراج رسول خداصلی الله علیه و اله تایید میکند ، مانند آیاتی که داستان رویت رسول خداصلی الله علیه و اله به لفظ ماضی یا مضارع آمده یعنی آیه 10 تا 18 که بخوبی روشن است که فاعل آنها رسول خدا است و این رویت هم بصورت معجزه و خرق عادت و در آسمانها و عوالم دیگری غیر از این دنیا صورت گرفته چنانچه برای اهل فن روشن است.
و سخن برخی نیز که سعی کرده اند این رویت را به رویت قلبی حمل کنند و نظیر حدیث "ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله و بعده و معه " بدانند خلاف ظاهر است،و اگر در موردی هم بخاطرمحال بودن متعلق رویت بناچار حمل بر معنائی شود دلیل برحمل جاهای دیگر نمی شود،که بر اهل فن پوشیده نیست،وبحث و توضیح بیشتر هم در این باره از بحث ما که یک بحث تاریخی است خارج بوده و شما را بجاهائی که در این باره بحث علمی و تفسیری بیشتری کرده اند حواله میدهیم ، و تنها در اینجاگفتار مرحوم مجلسی را نقل کرده و بدنبال نقل تاریخی خود بازمیگردیم:
ایشان پس از نقل گفتار فخر رازی از مفسران اهل سنت دراثبات معراج جسمانی و گفتار شیخ طبرسی ره از مفسران بزرگوارشیعه در این باره گوید:
بدانکه عروج رسول خداصلی الله علیه و اله به بیت المقدس و از آنجا به آسمان در یک شب با بدن شریف خود از مطالبی است که آیات و اخبار متواتر از طریق شیعه و اهل سنت بدان دلالت دارد و انکار امثال آنها یا تاویل آنها به معراج روحانی یا به اینکه این ماجرا در خواب بوده منشای جزقلت تتبع در آثار ائمه طاهرین،یا قلت تدین و ضعف یقین ، و یا تحت تاثیر قرار گرفتن تسویلات و سخنان فیلسوف مآبانه فیلسوف نمایان ندارد.و روایاتی که دراین باب رسیده گمان ندارم همانند آن در چیزی از اصول مذهب بدان اندازه رسیده باشد و بدین ترتیب من نمی دانم چه باعث شده که آن اصول را پذیرفته و ادعای علم و آگاهی آنرا کرده اند ولی در این مقصد عالی توقف نموده اند؟و براستی سزاوار است که بدانها گفته شود:
افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض .
آیا به بعضی از کتاب ایمان آورده و به بعضی دیگر کفرمی ورزید.
و اینکه برای عدم پذیرفتن آن مسئله محال بودن خرق و التیام در افلاک را بهانه کرده اند بر اهل خرد پوشیده نیست که آنچه را در این باره بدان تمسک جسته اند جز از روی شبهات اوهام نیست،با اینکه دلیل آنها در این باره برفرض صحت مربوط است به آن فلک اعلی و فلک الافلاک که به همه اجسام محیط میباشد نه به افلاک زیرین و انجام معراج رسول خداص مستلزم خرق و التیام در آن نخواهدبود (20) ،و اگر امثال این شکوک و شبهات بتواند مانع از قبول روایاتی گردد که تواتر آنها به اثبات رسیده در اینصورت میتوان در همه آنچه از ضروریات دین است توقف نمود! ومن براستی تعجب دارم از برخی از متاخرین اصحابمان که چگونه برای آنان در امثال این گونه امور سستی پیدا شده در صورتیکه مخالفین با اینکه در مقایسه با ایشان اخبارشان کمتر و آثارشان نادرتر و پای بندیشان کمتر است رد آنها را تجویز نکرده و اجازه تاویل آنها را نمی دهند،که اینان با اینکه از پیروان ائمه اطهار علیهم السلام هستند و چند برابر آنها احادیث صحیحه در دست دارند باز هم درجستجوی پیدا کردن آثار اندکی هستند که از سفهای آنان رسیده و گفتارشان را همراه گفتار شیعیان ذکرمیکنند(21)
و البته با توجه بدانچه گفته شد که طبق روایات بسیار معراج رسول خداصلی الله علیه و اله چند بار اتفاق افتاده،چه از نظر تاریخ و چه ازنظر کیفیت و خصوصیات میتوان نوعی توافق میان اقوال مختلف برقرار نمود،و به اصطلاح با این ترتیب میان آنها را جمع کرد،به این نوع که برخی در سالهای اول بعثت و برخی در سالهای آخرو برخی در بیداری و با جسم و بدن و برخی در عالم رویاء و یا بصورت تمثیلات برزخی و غیر اینها بوده ، و هر یک از این اقوال ناظر به یکی از آنها بوده است و الله العالم.
و در پایان این بحث برخی از روایاتی را نیز که درباره اصل داستان اسراء و معراج رسول خداصلی الله علیه واله رسیده ذکر می گردد .
داستان معراج بر طبق روایات
معروف آن است که رسول خدا"صلی الله علیه و اله "در آنشب در خانه ام هانی دختر ابیطالب بود و از آنجا بمعراج رفت،و مجموع مدتی که آنحضرت به سرزمین بیت المقدس و مسجد اقصی و آسمانها رفت و بازگشت از یک شب بیشتر طول نکشید بطوری که صبح آنشب را در همان خانه بود،و در تفسیر عیاشی است که امام صادق علیه السلام فرمود:رسول خدا"صلی الله علیه و اله " نماز عشاء و نماز صبح را درمکه خواند،یعنی اسراء و معراج در این فاصله اتفاق افتاد،و درروایات به اختلاف عبارت از رسول خدا"صلی الله علیه و اله "و ائمه معصومین روایت شده که فرمودند:
جبرئیل در آنشب بر آنحضرت نازل شد و مرکبی را که نامش "براق(22) بود برای او آورد و رسول خدا"صلی الله علیه و اله "بر آن سوارشده و بسوی بیت المقدس حرکت کرد،و در راه در چند نقطه ایستاد و نماز گذارد،یکی در مدینه و هجرتگاهی که سالهای بعد رسول خدا"صلی الله علیه و اله " بدانجا هجرت فرمود ، و یکی هم مسجدکوفه ، و دیگر در طور سیناء ، و بیت اللحم-زادگاه حضرت عیسی علیه السلام و سپس وارد مسجد اقصی شد و در آنجا نماز گذارده و از آنجا به آسمان رفت.
و بر طبق روایاتی که صدوقرهو دیگران نقل کرده اند ازجمله جاهائی را که آن آنحضرت در هنگام سیر بر بالای زمین مشاهده فرمود سرزمین قم بود که بصورت بقعه ای میدرخشید وچون از جبرئیل نام آن نقطه را پرسید پاسخ داد : اینجا سرزمین قم است که بندگان مومن و شیعیان اهل بیت تو در اینجا گرد میآیندو انتظار فرج دارند و سختیها و اندوهها بر آنها وارد خواهد شد.
و نیز در روایات آمده که در آنشب دنیا بصورت زنی زیبا وآرایش کرده خود را بر آنحضرت عرضه کرد ولی رسول خدا"صلی الله علیه و اله " بدو توجهی نکرده از وی در گذشت.
آسمان دنیا
سپس به آسمان دنیا صعود کرد و در آنجا آدم ابو البشر را دید ، آنگاه فرشتگان دسته دسته به استقبال آمده و با روی خندان برآنحضرت سلام کرده و تهنیت و تبریک گفتند،و بر طبق روایتی که علی بن ابراهیم در تفسیر خود از امام صادق علیه السلام روایت کرده رسولخدا"صلی الله علیه و اله "فرمود: فرشته ای را در آنجا دیدم که بزرگتر از اوندیده بودم وبر خلاف دیگران چهره ای در هم و خشمناک داشت و مانند دیگران تبریک گفت ولی خنده بر لب نداشت وچون نامش را از جبرئیل پرسیدم گفت: این مالک ،خازن دوزخ است و هرگز نخندیده است و پیوسته خشمش بر دشمنان خدا وگنهکاران افزوده میشود، بر او سلام کردم و پس از اینکه جواب سلام مرا داد از جبرئیل خواستم دستور دهد تا دوزخ را بمن نشان دهد و چون سر پوش را برداشت لهیبی از آن برخاست که فضا رافرا گرفت و من گمان کردم ما را فرا خواهد گرفت،پس از وی خواستم آنرا به حال خود برگرداند(23)
و بر طبق همین روایت در آنجا ملک الموت را نیز مشاهده کرد که لوحی از نور در دست او بود و پس از گفتگوئی که با آنحضرت داشت عرض کرد: همگی دنیا در دست من همچون درهم و سکه ای است که در دست مردی باشد و آنرا پشت و روکند ، و هیچ خانه ای نیست جز آنکه من در هر روز پنج بار بدان سرکشی میکنم و چون بر مرده ای گریه می کنند بدانهامی گویم :گریه نکنید که من باز هم پیش شما خواهم آمد و پس از آن نیز بارها میآیم تا آنکه یکی از شما باقی نماند،در اینجا بودکه رسولخدا"صلی الله علیه و اله "فرمود: براستی که مرگ بالاترین مصیبت وسخت ترین حادثه است، و جبرئیل در پاسخ گفت: حوادث پس از مرگ سخت تر از آن است.
و سپس فرمود: و از آنجا بگروهی گذشتم که پیش روی آنها ظرفهائی ازگوشت پاک و گوشت ناپاک بود و آنها ناپاک را می خوردند و پاک رامیگذاردند ، از جبرئیل پرسیدم : اینها کیانند؟گفت:افرادی از امت تو هستند که مال حرام میخورند و مال حلال را وامیگذارند و مردمی را دیدم که لبانی چون لبان شتران داشتند و گوشتهای پهلوشان راچیده و در دهانشان میگذاردند،پرسیدم:اینها کیانند؟گفت: اینها کسانی هستند که از مردمان عیبجوئی می کنند. و مردمان دیگری را دیدم که سرشان را با سنگ میکوفتند و چون حال آنها را پرسیدم پاسخداد:اینان کسانی هستند که نماز شامگاه و عشاءرا نمیخوانده و میخفتند، و مردمی را دیدم که آتش در دهانشان میریختند و از نشیمنگاهشان بیرون می آمد و چون وضع آنها راپرسیدم،گفت:اینان کسانی هستند که اموال یتیمان را به ستم میخورند،و گروهی را دیدم که شکمهای بزرگی داشتند ونمی توانستند از جا برخیزند گفتم:ای جبرئیل اینها کیانند؟ گفت:کسانی هستند که ربا میخورند،و زنانی را دیدم که برپستان آویزانند،پرسیدم:اینها چه زنانی هستند؟گفت: زنان زناکاری هستند که فرزندان دیگران را بشوهران خود منسوب میدارند،و سپس بفرشتگانی برخوردم که تمام اجزاء بدنشان تسبیح خدا میکرد (24)
و از آنجا به آسمان دوم رفتیم
و در آنجا دو مرد را شبیه بیکدیگر دیدم و از جبرئیل پرسیدم: اینان کیانند؟گفت:هر دوپسر خاله یکدیگر یحیی و عیسی علیهما السلام هستند،بر آنها سلام کردم و پاسخ داده تهنیت ورود به من گفتند،و فرشتگان زیادی را که به تسبیح پروردگار مشغول بودند در آنجا مشاهده کردم.
و از آنجا به آسمان سوم بالا رفتیم
و در آنجا مرد زیبائی راکه زیبائی او نسبت به دیگران همچون ماه شب چهارده نسبت بستارگان دیگر بود مشاهده کردم و چون نامش را پرسیدم جبرئیل گفت:این برادرت یوسف است،بر او سلام کردم و پاسخ داد وتهنیت و تبریک گفت،و فرشتگان بسیاری را نیز در آنجا دیدم.
از آنجا به آسمان چهارم بالا رفتیم
و مردی را دیدم و چون ازجبرئیل پرسیدم گفت:او ادریس است که خدا ویرا به اینجاآورده،بر او سلام کرده پاسخ داد و برای من آمرزش خواست، وفرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای پیشین مشاهده کردم وهمگی برای من و امت من مژده خیر دادند.
سپس به آسمان پنجم رفتیم
و در آنجا مردی را بسن کهولت دیدم که دورش را گروهی از امتش گرفته بودند و چون پرسیدم کیست؟جبرئیل گفت: هارون بن عمران است،بر او سلام کردم و پاسخ داد،و فرشتگان بسیاری را مانند آسمانهای دیگرمشاهده کردم.
آنگاه به آسمان ششم بالا رفتیم
و در آنجا مردی گندمگون وبلند قامت را دیدم که می گفت: بنی اسرائیل پندارند من گرامی ترین فرزندان آدم در پیشگاه خدا هستم ولی این مرد از من نزد خدا گرامی تر است،و چون از جبرئیل پرسیدم:کیست؟ گفت:برادرت موسی بن عمران است،بر او سلام کردم جواب داد و همانند آسمانهای دیگر فرشتگان بسیاری را در حال خشوع دیدم.
سپس بآسمان هفتم رفتیم
و در آنجا بفرشته ای برخورد نکردم جز آنکه گفت:ای محمد حجامت کن و به امت خود نیزسفارش حجامت را بکن،و در آنجا مردی را که موی سر وصورتش سیاه و سفید بود و روی تختی نشسته بود دیدم و جبرئیل گفت:او پدرت ابراهیم است،بر او سلام کرده جواب داد وتهنیت و تبریک گفت،و مانند فرشتگانی را که در آسمانهای پیشین دیده بودم در آنجا دیدم،و سپس دریاهائی از نور که ازدرخشندگی چشم را خیره میکرد،و دریاهائی از ظلمت وتاریکی،و دریاهائی از برف و یخ لرزان دیدم و چون بیمناک شدم جبرئیل گفت:این قسمتی از مخلوقات خدا است.
و در حدیثی است که فرمود:چون به حجابهای نور رسیدم جبرئیل از حرکت ایستاد و بمن گفت:برو!
و در حدیث دیگری فرمود:از آنجا به سدره المنتهی رسیدم ودر آنجا جبرئیل ایستاد و مرا تنها گذارده گفت: برو! گفتم: ای جبرئیل در چنین جائی مرا تنها می گذاری و از من مفارقت میکنی؟گفت ای محمد اینجا آخرین نقطه ای است که صعود به آنراخدای عز و جل برای من مقرر فرموده و اگر از اینجا بالاتر آیم پر و بالم میسوزد (25) ،آنگاه با من وداع کرده و من پیش رفتم تا آنگاه که در دریای نور افتادم و امواج مرا از نور به ظلمت و از ظلمت به نور وارد می کرد تا جائیکه خدای تعالی میخواست مرا متوقف کند و نگهدارد آنگاه مرا مخاطب ساخته با من سخنانی گفت.
و در اینکه آن سخنانی که خدا بآنحضرت وحی کرده چه بوده است در روایات بطور مختلف نقل شده و قرآن کریم بطور اجمال و سربسته میگوید"فاوحی الی عبده ما اوحی "- پس وحی کرد به بنده اش آنچه را وحی کرد-و از اینرو برخی گفته اند: مصلحت نیست در این باره بحث شود زیرا اگر مصلحت بود خدای تعالی خود میفرمود،و بعضی هم گفته اند:اگر روایت و دلیل معتبری از معصوم وارد شد و آنرا نقل کرد،مانعی در اظهار و نقل آن نیست.
و در تفسیر علی بن ابراهیم آمده که آن وحی مربوط بمسئله جانشینی و خلافت علی بن ابیطالب علیه السلام و ذکر برخی از فضائل آنحضرت بوده ، و در حدیث دیگر است که آن وحی سه چیز بود:1- وجوب نماز2- خواتیم سوره بقره 3- آمرزش گناهان ازجانب خدای تعالی غیر از شرک، و در حدیث کتاب بصائر است که خداوند نامهای بهشتیان و دوزخیان را باو داد.
و بهر صورت رسولخدا"صلی الله علیه و اله " فرمود:پس از اتمام مناجات باخدای تعالی باز گشتم و از همان دریاهای نور و ظلمت گذشته در سدره المنتهی بجبرئیل رسیدم و به همراه او باز گشتم.
روایت دیگری در این باره
درباره چیزهائیکه رسول خدا"صلی الله علیه و اله " آنشب در آسمانها و بهشت و دوزخ و بلکه روی زمین مشاهده کرد روایات زیاد دیگری نیز بطور پراکنده وارد شده که ما ذیلا قسمتی از آنها را انتخاب کرده و برای شما نقل می کنیم:
در احادیث زیادی که از طریق شیعه و اهل سنت از ابن عباس و دیگران نقل شده آمده است که رسولخدا"صلی الله علیه و اله "صورت علی بن ابیطالب را در آسمانها مشاهده کرد و یا فرشته ای رابصورت آنحضرت دید و چون از جبرئیل پرسید در جواب گفت: چون فرشتگان آسمان اشتیاق دیدار علی علیه السلام را داشتند خدای تعالی این فرشته را بصورت آنحضرت خلق فرمود و هر زمان که ما فرشتگان مشتاق دیدار علی بن ابیطالب میشویم به دیدن این فرشته میآئیم.
و در حدیث نیز آمده که صورت ائمه معصومین پس ازعلی علیه السلام را تا حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف درسمت راست عرش مشاهده کرد و چون پرسید گفتند: اینها حجتهای الهی پس از تو در روی زمین هستند.
و در حدیث دیگری است که رسول خدا"صلی الله علیه و اله "گوید:ابراهیم خلیل در آنشب فرمودند:-ای محمد امت خود را از جانب من سلام برسان و بآنها بگو: بهشت آبش گوارا و خاکش پاک وپاکیزه و دشتهای بسیاری خالی از درخت دارد و با ذکر جمله "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و لا حول و لا قوه الا بالله " درختی در آن دشتها غرس میگردد، امت خود را دستور داده تادرخت در آن زمینها زیاد غرس کنند(26).
شیخ طوسی ره در امالی از امام صادق علیه السلام از رسولخدا"صلی الله علیه و اله "روایت کرده که فرمود: در شب معراج چون داخل بهشت شدم قصری از یاقوت سرخ دیدم که از شدت درخشندگی و نوری که داشت درون آن از بیرون دیده میشد و دو قبه از در و زبر جد داشت از جبرئیل پرسیدم: این قصر ازکیست؟گفت:از آن کسی که سخن پاک و پاکیزه گوید، و روزه را ادامه دهدو پیوسته گیردو اطعام طعام کند،و در شب هنگامی که مردم در خوابند تهجد-و نماز شب-انجام دهد، علی علیه السلام گوید:من به آنحضرت عرضکردم:آیا در میان امت شما کسی هست که طاقت اینکار را داشته باشد؟فرمود:هیچ میدانی سخن پاک گفتن چیست؟عرض کردم:خدا و پیغمبرداناترند فرمود:کسی که بگوید:"سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر"هیچ میدانی ادامه روزه چگونه است؟گفتم:خدا ورسولش داناترند،فرمود: ماه صبر-یعنی ماه رمضان-را روزه گیردو هیچ روز آنرا افطار نکند،و هیچ دانی اطعام طعام چیست؟ گفتم:خدا و رسولش داناترند، فرمود:کسی که برای عیال ونانخواران-خوداز راه مشروع خوراکی تهیه کند که آبروی ایشان را از مردم حفظ کند،و هیچ میدانی تهجد در شب که مردم خوابند چیست؟ عرضکردم:خدا و رسولش داناترند،فرمود: کسی که نخوابد تا نماز عشاء خود را بخواند-در آنوقتی که یهود و نصاری و مشرکین میخوابند.
این حدیث را نیز که متضمن فضیلتی از خدیجه-بانوی بزرگوار اسلام-میباشد بشنوید:
عیاشی در تفسیر خود از ابو سعید خدری روایت کرده که رسولخدا"صلی الله علیه و اله " فرمود:در آن شبی که جبرئیل مرا بمعراج برد چون بازگشتیم بدو گفتم :ای جبرئیل آیا حاجتی داری؟گفت: حاجت من آن است که خدیجه را از جانب خدای تعالی و ازطرف من سلام برسانی و رسولخدا"صلی الله علیه و اله "چون خدیجه را دیدارکرد سلام خداوند و جبرئیل را بخدیجه رسانید و او در جواب گفت: ان الله هو السلام و منه السلام و الیه السلام و علی جبرئیل السلام .
خبر دادن رسول خدا"صلی الله علیه و آله " از کاروان قریش ابن هشام در سیره در ذیل حدیث معراج از ام هانی روایت کرده که گوید:رسول خدا"صلی الله علیه و اله " آنشب را در خانه من بود و نمازعشاء را خواند و بخفت، ما هم با او بخواب رفتیم، نزدیکیهای صبح بود که ما را بیدار کرد و نماز صبح را خوانده ما هم با او نماز گزاردیم آنگاه رو به من کرده فرمود: ای ام هانی من امشب چنانچه دیدید نماز عشاء را با شما در این سرزمین خواندم سپس به بیت المقدس رفته و چند نماز هم در آنجا خواندم و چنانچه مشاهده میکنید نماز صبح را دوباره در اینجا خواندم.
این سخن را فرموده برخاست که برود من دست انداخته دامنش را گرفتم بطوری که جامه اش پس رفت و بدو گفتم: ای رسول خدا این سخن را که برای ما گفتی برای دیگران مگو که تو را تکذیب کرده و می آزارند ، فرمود: بخدا ! برای آنها نیز خواهم گفت!
ام هانی گوید: من به کنیزک خود که از اهل حبشه بود گفتم: بدنبال رسول خدا"صلی الله علیه و اله "برو ببین کارش با مردم بکجا میانجامد وگفتگوی آنها را برای من باز گوی.
کنیزک رفت و باز گشته گفت:چون رسول خدا"صلی الله علیه و اله "داستان خود را برای مردم تعریف کرد با تعجب پرسیدند: نشانه صدق گفتار تو چیست و ما از کجا بدانیم تو راست میگوئی؟فرمود: نشانه اش فلان کاروان است که من هنگام رفتن بشام در فلانجا دیدم و شترانشان از صدای حرکت براق رم کرده یکی از آنها فرارکرد و من جای آنرا به ایشان نشان دادم و هنگام بازگشت نیز درمنزل ضجنان25 میلی مکهبفلان کاروان برخوردم که همگی خواب بودند و ظرف آبی بالای سر خود گذارده بودند و روی آنرا باسرپوش پوشانده بودند و کاروان مزبور هم اکنون از دره تنعیم وارد مکه خواهند شد،و نشانه اش آن است که پیشاپیش آنهاشتری خاکستری رنگ است و دو لنگه بار روی آن شتر است که یک لنگه آن سیاه می باشد.
و چون مردم این سخنان را شنیدند بسوی دره تنعیم رفته وکاروان را با همان نشانیها که فرموده بود مشاهده کردند که ازدره تنعیم وارد شد و چون آن کاروان دیگر بمکه آمد و داستان رم کردن شتران و گم شدن آن شتر را از آنها جویا شدند همه راتصدیق کردند.
محدثین شیعه رضوان الله علیهم نیز بهمین مضمون- با مختصراختلافی-روایاتی نقل کرده اند و در پایان برخی از آنها چنین است که چون صدق گفتار آنحضرت معلوم شد و راهی برای تکذیب و استهزاء باقی نماند آخرین حرفشان این بود که گفتند:
-این هم سحری دیگر از محمد!
اشاره
نویسنده: سیدحسین حر
معراج حضرت محمد(ص) از دیدگاه قرآن
یکی از حوادث زندگانی حضرت محمد(ص) مسأله معراج می باشد. سفر شبانه و عروج آسمانی به جهت نشان دادن بخشی از آیات عظمت الهی، به پیامبر(ص) انجام گرفته و با توجه به شایستگی های ایشان در ابعاد مختلف برای این سفر، از سوی حق تعالی، از مکه معظمه به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمآن ها، انتخاب شدند.
حضرت رسول اکرم(ص) در جریان ابلاغ رسالت در مکه شکنجه های جسمی و روانی و سختی های زیادی را متحمل شدند، از جمله در سال هفتم بعثت سران قریش با یکدیگر پیمان محاصره اقتصادی علیه بنی هاشم را امضاء کردند و اهداف آن ها چیزی جز جلوگیری از گسترش اسلام و افزایش تعداد مسلمانان نبود و در حقیقت برای نابودی اسلام چنین برنامه ای را تدارک دیدند و به مدت سه سال رسول الله(ص) و مسلمانان در شعب ابوطالب بسر بردند و انواع و اقسام رنج ها را برای حفظ دین اسلام و وجود رسول خدا(ص) به جان خریدند. پس از خروج از شعب ابوطالب که با امدادهای الهی صورت گرفت، پیامبر(ص) دو یار باوفای خود را از دست دادند،
حضرت ابوطالب و خدیجه دو پشتیبان نیرومند و با وفایی برای پیشرفت اسلام بودند. مرگ این عزیزان، به شدت پیامبر(ص) را غمگین کرد و قریش را در آسیب رساندن به ایشان بی باک ساخته،صدماتی را که تا آن روز به آن حضرت نزده بودند، وارد ساختند، تا جایی که خاک بر سر او می ریختند. پس از پایان یافتن ماجرای شعب ابوطالب، رسول الله(ص) برای یافتن پایگاهی عازم شهر طائف شدند و هدفشان دعوت قبیله ثقیف به اسلام بود، آنان نه تنها دعوت ایشان را نپذیرفتند، بلکه اراذل و اوباش را وادار کردند تا با دشمنام دادن، پیامبر(ص) را سنگباران کنند و در نهایت ایشان را مجروح ساختند. پس از این همه سختی ها در راه پیشبرد اهداف عالیه اسلام، خداوند برای نشان دادن بخشی از آیات و عظمت دستگاه خلقت و رموز هستی، هدیه ای بزرگ به رسول گرامی اسلام(ص) داد و خدای متعال برای تسکین و آرامش آن حضرت، وی را به معراج برد. با توجه به اینکه حضرت رسول اکرم(ص) به مرحله بندگی و عبودیت کامل رسیده بودند، این سفر زمینی و عروج آسمانی زمینه را برای اطمینان کامل ایشان به قدرت عظیم الهی فراهم کرد.
معنای معراج:
معراج یعنی نردبان، پلکان، آن چه به وسیله آن بالا روند. یا به عبارتی بهتر، معراج یعنی سر به فلک کشیدن و از خاک سوی افلاک شدن است.
تاریخ معراج و مدت زمان آن:
برخی اسراء و معراج را ده سال بعد از بعثت(2) و بعضی دوازده سال بعد از بعثت دانسته اند.(3) رسول الله(ص) از خداوند مسألت کرد که بهشت و دوزخ را به او ارائه فرماید، چون شب شنبه هفدهم رمضان، هیجده ماه قبل از هجرت فرا رسید، در حالی که حضرت رسول اکرم(ص) در خانه خود خفته بودند،جبرئیل و میکائیل پیش او آمدند و گفتند برای دیدار آنچه از خداوند مسألت کرده بودی حرکت کن.(4) آنگاه حضرت محمد(ص) سوار براق شدند و به سوی بیت المقدس حرکت کردند و در چند نقطه نماز گزاردند، در مدینه، مسجد کوفه، طور سینا و بیت اللحم، سپس وارد مسجدالاقصی شدند و از آنجا به آسمآن ها رفتند. در این جا قسمت اول سفر پیامبر(ص) یعنی مسافرت زمینی خاتمه یافت و قسمت دوم یا مسافرت آسمانی از مسجد الاقصی واقع در بیت المقدس شروع شد. مدت زمان این واقعه بیش از یک شب نبود و رسول الله(ص) صبح همان شب به خانه امّ هانی دختر ابی طالب برگشتند. مورخین معتقدند حضرت رسول اکرم(ص) آن شب در خانه ام هانی بودند. پس به این نتیجه می رسیم که آن حضرت نماز عشاء و نماز صبح را در مکه خواندند.
کیفیت و چگونگی معراج حضرت رسول اکرم(ص):
"سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی الذی بارکناحوله لنریه من ایاتنا انه هوالسمیع البصیر."
پاک ومنزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پربرکت ساختیم، برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم، او شنوا و بیناست. پیش از این که به مسافرت آسمانی حضرت رسول اکرم(ص) و مشاهدات ایشان که از مسجدالاقصی شروع شد، بپردازیم، به ذکر مشخصات این سفر شبانه اعجاز آمیز بااستناد به آیه اول از سوره اسراء می پردازیم، آنگاه مشاهدات پیامبر(ص) در لیله المعراج و در کهکشان ها را عنوان می کنیم.
مشخصات این سفر اعجاز امیز:
1- کلمه"اسرا" نشان می دهد که این سفر شب هنگام واقع شد، زیرا"اسراء" در لغت عرب به معنی سفر شبانه است، در حالی که کلمه"سیر" به مسافرت در روز گفته می شود.
2- کلمه لیلاً مفعول فیه است و بودنش در کلام، این معنا را افاده می کند که این سیر همه اش در شب انجام گرفت؛ هم رفتنش و هم برگشتنش.(6) این سفر به طور کامل در یک شب واقع شد.
3- کلمه"عبد" نشان می دهد که این افتخار و اکرام به خاطر مقام عبودیت و بندگی حضرت محمد(ص) بود، چرا که بالاترین مقام برای انسان است که بنده راستین خدا باشد.
4- هم چنین تعبیر به"عبد" نشان می دهد که این سفر در بیداری واقع شده و این سیر جسمانی بوده است نه روحانی، زیرا سیر روحانی معنی معقولی جز مسأله خواب یا حالتی شبیه به خواب ندارد، ولی کلمه عبد نشان می دهد که جسم و جان پیامبر(ص) در این سفر شرکت داشته، منتها کسانی که نتوانستند این اعجاز را درست درک کنند، احتمال روحانی بودن را به عنوان توجیهی برای آیه ذکر کرده اند،در حالی که می دانیم اگر کسی به دیگری بگوید من فلان شخص را به فلان نقطه بردم مفهومش این نیست که در عالم خواب یا خیال بوده یا تفکر اندیشه او به چنین سیری پرداخته است.
5- مراد از"مسجد الاقصی" به قرینه جمله"الذی بارکنا حوله" بیت المقدس است و کلمه"اقصی" از ماده"قصو" و این ماده به معنای دوری است، واگر مسجد بیت المقدس را مسجد الاقصی نامیده، بدین جهت است که این مسجد نسبت به محل زندگی رسول خدا(ص) و مخاطبینی که با او هستند از مسجد الحرام خیلی دور است، زیرا محل زندگی ایشان شهر مکه است که مسجد الحرام در همان جا است.(7)
6- هدف از این سیر، مشاهده آیات عظمت الهی بوده، همانگونه که دنباله این سیر در آسمآن ها نیز به همین منظور انجام گرفته است تا روح پر عظمت پیامبر(ص) در پرتو مشاهده آیات و بینات، عظمت بیشتری یابد، و آمادگی فزونتری برای هدایت انسآن ها پیدا کند، نه آن گونه که کوته فکران می پندارند که رسول الله(ص) به معراج رفت تا خدا را ببیند! به گمان اینکه خدا محلی در آسمآن ها دارد!! به هر حال رسول الله(ص) گرچه عظمت خدا را شناخته بود، و از عظمت آفرینش او نیز آگاه بود،"ولی شنیدن کی بود مانند دیدن"، در آیات سوره نجم که به دنباله این سفر، یعنی معراج در آسمآن ها اشاره می کند نیز می خوانیم"لقد رای من آیات ربه الکبری" او در این سفر آیات بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.
7- جمله"بارکنا حوله" بیانگر این مطلب است که مسجدالاقصی علاوه بر اینکه خود سرزمینی مقدس است، اطراف آن نیز سرزمین مبارک و پربرکتی است و این ممکن است اشاره به برکات ظاهری آن بوده باشد، چرا که می دانیم در منطقه ای سرسبز و خرم و مملو از درختان مقدس در طول تاریخ کانون پیامبران بزرگ خدا، و خاستگاه نور توحید وخداپرستی بوده است.
8- جمله"انه هوالسمیع البصیر" همان گونه که گفتیم اشاره به این است که بخشش این موهبت به پیامبر(ص) بی حساب نبوده، بلکه به خاطر شایستگی هایی بوده که بر اثر گفتار و گردارش پیدا شد وخداوند از آن به خوبی آگاه است.
9- ضمناً کلمه "سبحان" دلیلی است بر اینکه این برنامه پیامبر(ص) خود نشآن های برپاک و منزه بودن خداوند از هر عیب و نقص است.
10- کلمه"من" در"من آیاتنا" نشان می دهد که آیات عظمت خداوند، آنقدر زیاد است که رسول الله(ص) در این سفر پرعظمت تنها گوشه ای از آن رامشاهده کرده است.
نگاهی کوتاه به مشاهدات پیامبر اسلام(ص) در آسمان ها:
از جمله ضروریات دین مقدس اسلام، معراج جسمانی حضرت ختمی مرتبت است که مطابق نص صریح قرآن مجید می باشد و در نخستین آیه از سوره اسراء و در سوره نجم به این مهم اشاره شده است و مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است. طبق برخی از روایات معتبر، پیامبر(ص) در اثناء راه به اتفاق جبرئیل در سرزمین مدینه نزول کرد و در آنجا نماز گذارد و نیز در مسجدالاقصی با حضور ارواح انبیای بزرگ مانند ابراهیم و موسی وعیسی نماز گذارد وامام جماعت پیامبر(ص) بود، سپس از آنجا سفر آسمانی رسول الله(ص) شروع شد و آسمآن های هفتگانه را یکی پس از دیگری پیمود، در هر آسمان با صحنه های تازه ای روبرو شد، با پیامبران و فرشتگان و در برخی از آسمآن ها با دوزخ یا دوزخیان و در بعضی با بهشت و بهشتیان برخورد کرد، و پیامبر از هر یک از آن ها خاطره های پرارزش و بسیار آموزنده در روح پاک خود ذخیره فرمود و عجائبی مشاهده کرد که هر کدام رمزی و سری از اسرار عالم هستی بود. و پس از بازگشت این ها را با صراحت، ولی با زبان کنایه و مثال، برای آگاهی امت در فرصت های مناسب شرح می داد، و برای تعلیم و تربیت از آن استفاده فراوان می نمود. این امر نشان می دهد که یکی از اهداف مهم این سفر آسمانی استفاده از نتایج عرفانی و تربیتی این مشاهدات گران بها بود، و تعبیر پرمعنی قرآن"لقد رای من آیات ربه الکبری" در آیات مورد بحث، می تواند اشاره اجمالی و سربسته ای به همه امور باشد. ذکر این نکته مهم است که بهشت و دوزخی را که پیامبر(ص) در سفر معراج مشاهده کرد، و کسانی را که در آن متنغم یا معذب دید، بهشت و دوزخ قیامت نبود، بلکه بهشت و دوزخ برزخی بود، زیرا طبق آیات قرآن، بهشت و دوزخ رستاخیز بعد از قیام قیامت و فراغت از حساب، نصیب نیکوکاران و بدکاران می شود. سرانجام به هفتمین آسمان رسید، و در آنجا حجاب هایی از نور مشاهده کرد، همانجا که"سدره المنتهی" وجنه المأوی" قرار داشت و پیامبر(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنایی به اوج شهود باطنی و قرب الی الله و مقام"قاب قوسین اوادنی" رسید، وخداوند در این سفر او را مخاطب ساخته، و دستورات بسیار مهم و سخنان فراوانی به او فرمود و برخی احادیث قدسی در این سفر بر آن حضرت وارد شده است.(9) همچنین نمازهای پنجگانه بر پیامبر(ص) واجب شد و جبرئیل آمد و همراه پیامبر نمازهای پنجگانه را انجام داد.(10) و رهبری و ولایت علی(ع) مطرح شد. از امور دیگری که پیغمبر اکرم(ص) در بهشت مشاهده کرد، نور دخترش حبیبه خدا فاطمه زهرا(س) بود. نور زهرا در هر عالمی به نوعی ظهور داشته است. در لیله المعراج در بهشت برای رسول الله(ص) در ساق عرش طلوع کرد وقتی نظر فرمود، نور ائمه را دید، اولی نور علی(ع) بعد فاطمه تا برسد به حضرت حجت(عج) و در روایت است که فرمود مهدی(عج) را که وصی دوازدهم من است، دیدم مثل کوکب درّی است، و لذا برخی از بزرگان این حدیث را شاهد گرفته اند که حجه بن الحسن(عج) پس از اصحاب کساء از همه اهل بیت افضل است.(11)
پیام ها و درس های معراج:
1-معراج، لغو نیست بلکه اسراری قابل توجه دارد(سبحان الذی اسری....).
2-معراج، اردوی خصوصی و بازدید علمی پیامبر(ص) بود وگرنه خداوند بی مکان است(سبحان الذی اسری....).
3-عبودیت، مقدمه پرواز است وعروج، بی خروج از صفات رذیله ممکن نیست(اسری بعبده).
4-انسان اگر هم به معراج برود، باز"عبد" است، پس در باره ی اولیای خدا غلّو نکنیم(اسری بعبده).
5-عبودیت، از افتخارات پیامبر(ص) وزمینه دریافت های الهی اوست(بعبده).
6-برای قرب به خدا، شب بهترین وقت است(اسرای......لیلاً).
7-شب معراج، شب بسیار مهمی بوده است(لیلاً).
8-اگر استعداد و شایستگی باشد، پرواز یک شبه انجام می گیرد(اسری بعبد و لیلاً).
9-مسجد بهترین سکوی پرواز معنوی مؤمن است(من المسجد).
10-مسجد باید محور کارهای ما باشد(من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی).
11-حرکت های مقدس، باید از راه ها و جایگاه های مقدس باشد(اسری.....من المسجد).
12-سرسبزی و برکات، باید بر محور مسجد و پیرامون آن باشد(المسجد .....بارکنا حوله).
13-بیت المقدس و حوالی آن، محل نزول برکات آسمانی، مقر پیامبران و فرودگاه فرشتگان در تاریخ بوده است(بارکنا حوله).
14-ظرفیت علمی انسان، از دانستنی های زمین بیشتر و شگفتی های آسمان نیز از زمین بیشتر است(اسری....لنریه من آیاتنا).
15-هدف معراج، کسب معرفت و رشد معنوی بود(لنریه من آیاتنا).
16-آیات الهی آن قدر بی انتهاست که رسول خدا(ص) نیز توان دستیابی به همه آن ها را ندارند(من آیاتنا).
17-خداوند به مخالفان هشدار می دهد که آنان را می بیند و سخنانشان را می شنود(12)(السمیع البصیر).
واکنش قریش در مقابل معراج حضرت رسول اکرم(ص):
در پیش گفته شد که وجود مقدس پیامبر(ص) هنگام مراجعت از معراج در بیت المقدس فرود آمدند و راه مکه و وطن را پیش گرفتند، و در بین راه به کاروان تجارتی قریش برخوردند، در حالی که آنان شتری را گم کرده بودند و به دنبال آن می گشتند. رسول الله(ص) از مرکب فضاپیمای خود در خانه"ام هانی" پیش از طلوع فجر پائین آمدند و برای اولین بار راز خود را به او گفتند.(13) ام هانی از ایشان خواست این ماجرا را برای کسی تعریف نکنند، زیرا ممکن است آزاری به پیامبر(ص) برسانند و ایشان را تکذیب نمایند. اما حضرت رسول اکرم(ص) که تمام اعمال وافعالشان در جهت رضای خدا و عمل به دستور حق تعالی بود، فرموده باشند به خدا سوگند برای آن ها خواهم گفت و چون این خبر را به آنان دادند، تعجب کردند وگفتند هرگز چنین چیزی نشنیده ایم. قریش به عادت دیرینه خود به تکذیب ایشان برخاستند و گفتند اکنون در مکه کسانی هستند که بیت المقدس را دیده اند، اگر راست می گوئی، کیفیت ساختمان آنجا را تشریح کن. ابوجهل گفت: بپرسید بیت المقدس چند استوانه داشت و چند قندیل دارد؟ پس جبرئیل صورت بیت المقدس را در برابر آن حضرت بازداشت که آن چه پرسیدند جواب فرمود. رسول خدا(ص) حوادثی را که در میان مکه و بیت المقدس رخ داده بود بازگو نمود و گفت در میان راه به کاروان فلان قبیله برخوردم و شتری از آن ها گم شده بود. قریش گفتند: از کاروان قریش خبر ده، گفت آن ها را در تنعیم(ابتدای حرم است) دیدم و شتر خاکستری رنگی در پیشاپیش آن ها حرکت می کرد، و کجاوه ای روی آن گذارده بودند و اکنون وارد شهر مکه می شوند، قریش از این خبرهای قطعی سخت عصبانی شدند، گفتند اکنون صدق و کذب گفتار او برای ما معلوم می شود، ولی چیزی نگذشت طلیعه کاروان ابوسفیان پدیدار شد و مسافرین جزئیات گزارش های آن حضرت را نقل نمودند. چون از کاروان علاماتی که حضرت فرموده مشاهده کردند، گفتند والله که ما مانند این ندیدیم و نشنیدیم"ان هذا الاسحر مبین" این سحر روشن است"به جهت فرط جهالت و غوایت قریش بود که حقتعالی اول فرمود که من محمد را به مسجد اقصی بردم و نگفت که به آسمان بردم، چه اگر در اول بار چنین گفتی تعجب ایشان بیشتر بودی و در تکذیب بیشتر مبالغه کردندی پس او گفت در این سوره که او را به مسجد اقصی بردم و چون به امارت و علامات مذکور تجویز آن کردند، حدیث معراج و بردن او را به آسمان و به عرش نزدیک گردانیدن او را در سوره النجم بیان فرموده فی قوله"فکان قاب قوسین أوأدنی"
پی نوشت ها:
1-حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، ص 1138.
2-ابن کثیر، السیره النبوه، ج 2، ص 93.
3-محمدبن سعد کاتب واقدی، طبقات، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، ج 1، ص 210.
4-همان منبع ص 210.
5-جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 12، ص 8 تا 10.
6-علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج 13، ص 8.
7-همان منبع، ج 13، ص 8.
8-دکتر اصغر منتظرالقائم، تاریخ صدر اسلام، ص 91.
9-تفسیر نمونه، ج 22، ص 506.
10-طبقات، ج 1، ص 210.
11-معراج، آیت ا " شهید دستغیب، ص 60.
12-محسن قرائتی، تفسیر سوره اسراء، ص 13 تا 15.
13-استاد جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج1، ص 306.
14-علامه مجلسی، حیوه القلوب، ج 3، ص 743.
15-ملا فتح ا " کاشانی، تفسیر کبیر منهج الصادقین، ج 5، ص 252-253
پاورقی
- بزرگداشت فرشتگان ;
- دیدن عجایب و اسرار آفرینش ;
- بازگو کردن آن برای مردم.
- ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 17
- یونس بن عبد الرحمن می گوید: از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: به چه علت خدا پیامبرش را به سوی آسمان بالا برد و از آن به سوی سدره المنتهی و از آن به سوی حجاب های نور برد و با او گفت وگو و نجوا کرد، در حالی که خداوند به مکان وصف نمی شود؟
- فرقه مجسّمه و مشبّهه، بنابر ظاهر برخی روایات، می پندارند خدا را ظاهری چون آدمی است؛ دارای رخساری مانند رخسار انسان، چشم و گوش، و جسمی با دست و پا و ... می باشد. همچنین می پندارند که کمال معرفت به ذات مقدّس الهی در این است که انسان معتقد شود که خدای متعال در بالای همه مخلوقات و بر روی عرش و کرسی قرار گرفته است. به همین دلیل است که در مورد مخالفان خود اشتباه می اندیشند. آنجا که آنها می گویند: "خداوند جا و مکان خاص ندارد و در همه جا هست"، پیروان مجسّمه و مشبّهه می پندارند که مراد همان جسم مادّی مورد پذیرش ایشان می باشد؛ در حالی که مخالفان آنها می گویند: خداوند جسم نیست که در جایی باشد. ر.ک: عسکری، سید مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج 2، ص 353
- شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 132
- ثابت دینار می گوید: از امام زین العابدین (علیه السلام) پرسیدم: آیا خداوند مکانی (مخصوص و معین) دارد که در آن جا باشد؟ امام (علیه السلام) فرمود: "خداوند منزه است از این (که بتوان مکانی مخصوص و معین برایش تصور کرد)"، پرسیدم: پس چرا خدا، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) را به آسمان برد؟! آن حضرت فرمود: "(به آسمان بردن آن حضرت دلیل نیست که خداوند مکانی دارد بلکه) آن حضرت را به آسمان برد تا عوالم ملکوتی را به او نشان دهد، و شگفتی های آفرینش و صنعت الهی را به چشم سر مشاهده نماید.
- معنای معراج چیست و چگونه این واژه در متون اسلامی به کار گرفته شده است؟
- آیا پیامبران دیگری؛ جز رسول اکرم (ص) نیز به معراج رفته اند، یا این موضوع تنها از ویژگی های پیامبر اسلام (ص) بوده است؟
- موضوع معراج، چند بار برای پیامبر (ص)، اتفاق افتاده است؟
- معراج دقیقا در چه تاریخی صورت پذیرفته است؟
- پیامبر (ص) در معراج، چه اموری را مشاهده نمود؟
- پیامبر (ص) چگونه از معراج برگشتند و بعد از آن، چه کارهایی را انجام دادند؟
- معنای لغوی "معراج" در زبان عرب، وسیله ای است که با کمک آن، انسان به بلندی، صعود می نماید و در همین راستا، در آن زبان، به نردبان نیز "معراج" گفته می شود.
- همان، ص 131 " 132.
- ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 322.
- اما در ارتباط با انحصار این معجزه به پیامبر اکرم (ص) و یا فقدان چنین انحصاری، باید گفت که از لحاظ عقل و موازین دینی، هیچ ایرادی وجود ندارد که دیگر پیامبران نیز، با یاری خداوند، با سرعتی اعجاز آمیز در زمین و آسمان ها به گردش پرداخته و نشانه های خداوند را مشاهده نمایند، اما آنچه از آیات قرآن کریم و نیز روایات معتبر، می توان استنباط نمود این است که معراجی با این کیفیت که طی آن، پیامبری، بعد از عروج به آسمان ها، به میان مردم خویش بازگشته، و به تبلیغ خود ادامه داده و مشاهدات خود را در اختیار آنان قرار داده، در ارتباط با هیچ پیامبر دیگری گزارش نشده است.
- حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج 5، ص 257، ح 6483، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق.
- پرسش 2414 (سایت: 2897) این سایت نیز در ارتباط با حادثه معراج است که در صورت تمایل، آن را نیز مطالعه فرمایید.
- با آن که معتقدیم، خداوندی که توانایی در اختیار گذاشتن چنین اعجازی را به بنده و رسول خود دارد، می تواند آن را بارها و بارها تکرار نماید، اما آنچه از آیات قرآن و تقریبا تمام روایات موجود در ارتباط با حادثه معراج می توان دریافت، آن است که معراجی با تمام خصوصیات یاد شده، تنها یک بار در زندگی پیامبر (ص) اتفاق افتاده است.
- انبیاء، 81؛ سبأ، 12؛ ص، 36،"فسخرنا له الریح تجری بأمره رخاء حیث أصاب".