رفتار صحیح در خانه و اجتماع از دیدگاه اسلام

رفتار صحیح در خانه و اجتماع از دیدگاه اسلام

از این که در صدد هستید متخلق به اخلاق پسندیده شوید و قدمی در اصلاح خود بردارید، جای خوشحالی دارد واین تصمیم خود اولین قدم در اصلاح اخلاق است. زیرا تا وقتی ما فکر کنیم اخلاقمان خوب است و هیچ عیب و ایرادی نداریم، هیچگاه برای تغییر آن کاری نمی کنیم. در حدیثی آمده که یکی از نعمت های بزرگ خداوند به بنده اش این است که: « بصره بعیوب نفسه ؛ او را به عیب و نقص های اخلاقی اش آگاه می کند».

قبل از این که بخواهیم راهکاری در این زمینه ارائه دهیم توجه شما را به دو نکته جلب می کنیم:

1. هدف اصلی از بعثت پیامبران و به طور کلی دین و مذهب در اصلاح نفس و دارا شدن اخلاق نیکو خلاصه می شود. در سوره شمس خداوند پس از یازده قسم می فرماید: « قد افلح من زکها ؛ هر کس نفس خود را تزکیه و اصلاح کند رستگار شده است».(الاعلی / 14)

در جای دیگر می فرماید: « هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب... ؛ خداوندی که در بین مردم پیامبری مبعوث کرد تا آیات الهی را بر آنها تلاوت کند و آنها را از اخلاق بد و آلوده برهاند و کتاب الهی را به آنها بیاموزد» (جمعه، آیه 2).

همچنین در حدیث معروفی از پیامبر خدا آمده که فرمود: « انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق ؛ من برای کامل کردن اخلاق خوب و پسندیده مبعوث شدم».

بنابراین انسان کامل از نظر دین انسانی است که اخلاقش خوب باشد و از عادت های بد پاک باشد.

2. به همان اندازه که اصلاح اخلاق و دور شدن از زشتی های اخلاقی مهم است، رسیدن به این مرحله، سخت و طاقت فرساست و نیازمند تلاش و سعی دائمی و صبر و استقامت است. بعضی از اساتید اخلاق مبارزه با هوای نفس و عادت های زشت اخلاقی را مانند کندن چاه با سوزن یا مو می دانند و می گویند اگر کسی بخواهد از درون جانش به آب حیات برسد باید آن را به سختی و در مدت طولانی حفر کند. نابرده رنج گنج میسر نمی شود. بنابراین خلاص شدن از شر زشتی های اخلاقی مثل تکبر، حسد، طمع و مانند آن نیازمند تلاش و از خودگذشتگی زیاد است و به همین خاطر نه تنها باید در این راه دارای عزمی راسخ باشیم و در مقابل احساسات درونی خود مقاومت کنیم و تلخی این مقاومت را تحمل کنیم، بلکه باید دائما با دعا وتوسل از خدا یاری بجوییم، چنانچه در دعاهای منقول از امامان این مسأله آمده است. مثلا در دعای شعبانیه می فرماید: « الهی لم یکن لی حول فانتقل به عن معصیتک... ؛ خدایا اگر یاری و کمک تو نباشد نمی توانم خود را از گناه دور کنم»

در سوره یوسف هم آمده: « ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی ؛ هوای نفس و احساسات درونی ام مرا به کارهای بد وادار می کند، مگر آن که رحمت خدا شامل حالم شود و مرا در مقابل این وسوسه ها حفظ کند».(یوسف / 53)

راهکارهای اصلاح اخلاق:

برای اصلاح عادات بد اخلاقی باید در دو بعد نظری و عملی تلاش كرد.

بعد نظری:

باید در آن آثار سوء اخلاق بد و نتایج نامطلوب و زیانبار فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اندیشه كرد و به اصطلاح باید عاقبت اندیشی نمود. مرد آخر بین مبارك بنده ای است.

اگر انسان به ارزش های وجودی خود پی ببرد و متوجه گوهرهای ارزنده درون خود گردد و بفهمد تا چه مرحله ای می تواند پیش رود و درك كند جایگاه او از فرشتگان مقرب الاهی نیز می تواند فراتر باشد، آن گاه خود را رایگان نمی فروشد و كشور وجودش را تسلیم سپاه صفات بد و اخلاق ناپسند نخواهد كرد.

اگر فردی درك كند، عادات و اخلاق بد، روح ملكوتی او را آلوده می سازد و سعادت جاوید و ابدی را از او سلب می كند و با این اخلاق و اعمال در واقع وجود خود و شخصیت حقیقی خود را می سازد و سپس با همین اخلاق بد محشور می گردد و این اخلاق و رفتار هرگز از او جدا نمی شود و همنشین دایمی او است مسلما در اخلاق و اعمالش تجدید نظر می كند و به فكر اصلاح می افتد پس مرحله اول شناخت درست و واقعی آثار اخلاق و اعمال بد است كه فهم آن به منزله نیمی از درمان و اصلاح آنها است.

بعد عملی:

چون اخلاق بد به تدریج و به طور نامحسوس كشور ارزنده وجود انسان را اشغال كرده اند، نمی توان این مهمانان نامبارك و بد قدم را یك دفعه و ناگهانی از خانه بیرون كرد. بلكه باید به تدریج و با مدارا و دقت به این كار اقدام كرد.

مراقبت از اعمال و اخلاق به طور پیوسته و محاسبه نفس و حساب كشیدن از فرد، در كم رنگ شدن و ریشه كنی صفات و اخلاق بد نقش اساسی دارند.

هر اقدامی در این راه ، گامی به سوی پیروزی و رسیدن به هدف است.

به طور مثال در مورد صفت زشت تكبر: اگر انسان آثار سو تكبر را مورد مطالعه قرار دهد كه از جمله آلودگی به كفر و شرك و محروم شدن از علم و دانش و زمینه فراهم شدن برای بسیاری از گناهان دیگر و تنفر مردم و دور شدن آنها از فرد متكبر است ، قدری به خود می آید و در فكر درمان آن می شود. سپس در مقام عمل با تواضع در عمل (هر چند در ابتدا به صورت مصنوعی و غیر واقعی باشد) و سلام كردن به دیگران و نشست و برخاست با فقرا و ضعیفان و امتیاز قایل نشدن برای خود، كم كم تواضع را عادت خود و سپس آن را در وجودش ریشه دار و به صورت ملكه در می آورد و سایر عادات و اخلاق بد نیز به همین ترتیب ولی به تدریج و بامدارا قابل درمان و معالجه است. شركت در مراسم مذهبی و مراسم دعا و توسل و تلاوت قرآن كریم و نیز معاشرت با دوستان صلاح و با تقوا و با اخلاق و مطالعه سیره امامان (علیهم السلام) و اخلاق بزرگان از علمای دین در رفع مشكل و اصلاح فرد تأثیر به سزایی دارند.

توضیح بیشتر:

براى تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن، لازم است به موارد زیر توجه شود.

1. توجه به ارزش خوش اخلاقى و آثار نیك آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن. براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعه‏ى روایات و آیاتى است كه در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. برخى از روایات به شرح زیر است:

الف) حسن خلق: رسول خدا(ص) فرمود: خداوند هنگامى كه ایمان را خلق كرد آنرا به خوش اخلاقى و سخاوت تقویت نمود و همچنین هنگامى كه كفر را آفرید آنرا نیز به بد اخلاقى و بخل تقویت نمود.

على(ع) فرمود: چه بسیار انسانهاى عزیزى كه اخلاق بد ایشان را ذلیل ساخته است و چه بسیار انسانهاى ذلیلى كه با اخلاق خوش به عزت رسیده‏اند.

رسول خدا(ص) فرمود: اسلام یعنى حسن خلق. امام صادق(ع) فرمود: هیچ زندگى‏اى گواراتر از زندگى همراه با خوش اخلاقى نیست. رسول خدا(ص) فرمود: خوش اخلاقى، اولین، سنگین‏ترین، نیكوترین، با فضیلت‏ترین چیزى است كه روز قیامت در ترازوى عمل انسان قرار داده مى‏شود. در قرآن كریم آمده است: انك لعلى خلق عظیم (قلم / 4) افتخار پیامبر اسلام(ص) به عظمت خوش اخلاقى آن حضرت(ع) بوده است. رسول خدا(ص) فرمود: كاملترین مردم از حیث ایمان و شبیه‏ترین آنها به من، خوش اخلاقترین آنها است. امام صادق(ع) فرمود: حسن خلق روزى را زیاد مى‏نماید، بر عمر انسان مى‏افزاید و گناهان را آب مى‏نماید؛ همانگونه كه آفتاب یخ را آب مى‏كند.

ب) بد اخلاقى: امام صادق(ع) فرمود: بد اخلاقى عمل و عبادت انسان را باطل مى‏نماید همانگونه كه سركه عسل را فاسد مى‏كند. على(ع) فرمود: اخلاق بد، بدترین همنشین انسان است، دوستان انسان را فرارى مى‏دهد و چیزى وحشتناك‏تر از بداخلاقى نیست. رسول خدا(ص) فرمود: به راستى ممكن است بنده‏اى به خاطر بداخلاقى به پائین‏ترین دركات جهنم سقوط نماید. على(ع) بداخلاقى روزى انسان را كم مى‏نماید.

2. راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، استمداد از خداوند است که به چند روش امکان پذیر می شود.

الف) دعا و درخواست کلامی از خدای متعال و توسل به ائمه معصومین(ع) با خواندن ادعیه به خصوص دعای مکارم االخلاق صحیفه سجادیه و مانند آن.

ب) توجه توحیدی به خداوند و الگو قرار دادن صفات و اخلاق الهی و همچنین توجه به این معنى كه تمامى انسانها مظاهر حق تعالى هستند

و هر گونه برخوردى با آنها، در واقع برخورد با مُظهر و صانع آنها محسوب مى‏شود. احترام و مهربانى با هر پدیده‏اى، در واقع احترام و مهربانى با پدیدآورنده‏ى آن است و ترش روئى و نامهربانى با آن پدیده نیز به پدید آوردنده‏ى آن بر مى‏گردد. باید به این نكته توجه نماییم كه هرگونه معامله با خلق از جهتى معامله و برخورد با خالق آنها نیز به حساب مى‏آید و هرگز خداى تعالى راضى نیست كه با بندگان و مظاهرش برخوردى نامناسب و ناشایست شود. گشاده‏روئى با خلق خدا و تحصیل رضایت مخلوق، موجب كسب رضایت خالق آنها مى‏شود. همانطور كه در روایات وارد شده است كسى كه از مخلوق تشكر نكند از خالق آنها نیز تشكر نكرده است. همچنین كسى كه نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به خاطر رابطه‏ى بسیار عمیقى كه میان خلق و خالق، مَظهر و مُظهر وجود دارد، به خالق و مُظهر آنها نیز سرایت خواهد نمود.

پ) الگو قرار دادن معصومین(ع) و واسطه نمودن ایشان, چرا که این انوار مقدسه در حقیقت مظاهر کامل حق تعالی در صفات و اخلاق الهی هستند وسیره عملی و اخلاقی آنها می تواند انسان را به خدای تعالی نزدیک نماید و توسل به ایشان دراین زمینه نوعی استمداد با واسطه و عملی از خدای متعال جهت خوش اخلاقی تلقی می شود.

3. یكى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسانها قابل رشد و تربیت است. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى انسان از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مى‏شود. باید توجه نمود كه این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى یعنى ایجاد رابطه‏ى عاطفى مثبت بدست مى‏آید و بد اخلاقى كه در واقع همان رابطه‏ى عاطفى منفى است، بر عكسش عاطفه مثبت، موجب كدورت و عذاب زندگى مى‏باشد و دیگران را از گرد انسان مى‏پراكند.

على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مى‏كند و موجب عذاب نفس است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت اول)

از خود تا خدا (قسمت اول)

براي ارتباط با خداوند مراقب باش . ارتباطت با خداوند يه ارتباطي باشه كه خودت خجالت نكشي . بعضي وقتها خدا به بنده ها ايراد مي گيره ، مي گه : بندة من ! خودت رو مسخره كردي ؟! مثلاً مي گه : چي شده ؟ خدا مي گه : ما هر وقت تو رو ديديم اومدي در خونة ما قيافه ات مثل گداها بوده ، ” بده در راه خدا ! ” من مگه گدا خونه باز كردم ؟! من تو رو براي معارف عاليه خلق كردم .
آرمان‏های انقلاب

آرمان‏های انقلاب

خلاصه سخنرانی | آرمان‏های انقلاب انقلاب هم شیرینی دارد و هم سیلی. ما اگر در شرایط سخت انقلاب و شکنجه و خفقان بودیم، آیا واقعاً دیندار می ماندیم ؟! * انقلاب ما انقلاب در مادیات نبود،انقلاب در معنویات و ارزش ها بود.
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
No image

دعای ماه رجب یامن ارجوه

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
Powered by TayaCMS