صدقه به فامیل واجبتر است یا دیگران؟

صدقه به فامیل واجبتر است یا دیگران؟

ثواب عمویی که به برادرزاده برای کار کمک می‌کند چگونه است؟ و اگر به کسی دیگر کمک کند، آیا ثواب آن یکسان است یا بیشتر ثواب می‌گیرد اگر به برادر زاده کمک کند؟

کمک

کمک کردن به فامیل‌های نیازمند ارزش‌مندتر از کمک‌ به دیگران است. امام حسین (علیه السلام) به نقل از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ‏فرمود: «شروع كن از كسى كه مخارج ایشان را تأمین می‌كنى. مادرت، پدرت، خواهرت، برادرت. سپس هر كه نزدیک‌تر است و صدقه پذیرفته نیست در حالى كه یكى از بستگان، فقیر و محتاج باشد».[« قَالَ سَمِعْتُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ یَقُولُ ابْدَأْ بِمَنْ تَعُولُ أُمَّكَ وَ أَبَاكَ وَ أُخْتَكَ وَ أَخَاكَ ثُمَّ أَدْنَاكَ فَأَدْنَاكَ وَ قَالَ لَا صَدَقَةَ وَ ذُو رَحِمٍ مُحْتَاج ‏»؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏93، ص: 147]

همچنین از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند: آیا صدقه دادن به فقیرانى كه بر در خانه‌ها می‌آیند بهتر است یا به خویشاوندان؟ آن حضرت فرمود: «نه، بهتر آن است كه صدقه را براى خویشان خود بفرستد، و این اجر و پاداش بیشترى دارد».[« عَنْ عَمْرِو بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ عَنِ الصَّدَقَةِ عَلَى مَنْ یَسْأَلُ عَلَى الْأَبْوَابِ أَوْ یُمْسِكُ ذَلِكَ عَنْهُمْ وَ یُعْطِیهِ ذَوِی قَرَابَتِهِ فَقَالَ لَا بَلْ یَبْعَثُ بِهَا إِلَى مَنْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ فَهَذَا أَعْظَمُ لِلْأَجْر »؛ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، النص، ص: 142]

حتی اگر این فامیل، دشمنی هم با انسان داشته باشد باز هم کمک به وی دارای ثواب زیادتری می‌باشد، چنان‌چه از حضرت امام صادق(علیه السلام) روایت شده: «از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سۆال شد كه كدام قسم صدقه از سایر صدقات ثوابش بیشتر است؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: صدقه دادن به رَحِم و خویشاوندى كه كینه شخص‏ صدقه دهنده را به دل داشته باشد».[

« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ قَالَ عَلَى ذِی الرَّحِمِ الْكَاشِح »‏؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 10]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ‏فرمود: «شروع كن از كسى كه مخارج ایشان را تأمین می‌كنى. مادرت، پدرت، خواهرت، برادرت. سپس هر كه نزدیک‌تر است و صدقه پذیرفته نیست در حالى كه یكى از بستگان، فقیر و محتاج باشد.

البته این تا زمانی است که در میان فامیل ها نیازمندی وجود داشته باشد، امّا اگر زمانی در میان بستگان، فرد محتاجی پیدا نشد در این صورت باید به دیگران کمک کند.

نظر به این‌ که هر شخصی نسبت به بستگانش آگاهی بیشتری دارد و اگر در میان آنان شخص نیازمندی باشد وی را می‌شناسد بر این اساس، اگر همه ما به این وظیفه عمل کنیم دیگر در جامعه، نیازمند و فقیری موجود نخواهد بود.

رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :

« مَن مَشى فی عَونِ أخیهِ ومَنْفعتِهِ فلَهُ ثَوابُ الُمجاهِدینَ فی سبیلِ اللّه . » پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم : كسـى كـه بـراى كمك بـه برادر خود و سود رساندن به او اقدام كند پاداش مجاهدان در راه خدا را خواهد داشت .(وسائل الشيعة، ج‏12، ص: 286)

الإمامُ الصّادقُ علیه‏السلام :

امام صادق علیه‏السلام : هر كه براى رضاى خدا در راه برآوردن نیاز برادر مسلمان خود بكوشد، خداوند هزار هزار حسنه برایش بنویسد.(

الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص: 197 ح 6)

امام صادق علیه‏السلام :« مَن كانَ فی حاجَةِ أخیهِ المۆمنِ المسلمِ كانَ اللّه‏ُ فی حاجَتِهِ ما كانَ فی حاجةِ أخیهِ. »

كسى كه در پـى بـرآوردن نیاز برادر مۆمن مسلمان خود باشد، تازمانى كه در فكر نیاز اوست، خداوند در پى (برآوردن) نیاز وى باشد.(الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 97 ح 147)

امام صادق علیه‏السلام :« مَن سألَهُ أخوهُ المۆمنُ حاجَةً مِن ضُرٍّ فمَنَعهُ مِن سَعةٍ وهُو یَقْدِرُ علَیها مِن عِندِهِ أو مِن عندِ غَیرِهِ - حَشَرهُ اللّه‏ُ یَومَ القِیامَةِ مَغْلولَةً یدُهُ إلى عُنُقِهِ حتّى یَفْرُغَ اللّه‏ُ مِن حِسابِ الخَلقِ. »

كسى كه برادر مۆمنش در هنگام تنگدستى نیاز خود را به او بگوید و او بتواند خودش یا از طریق كسى دیگر حاجتش را روا سازد و نكند خداوند در روز قیامت وى را دست بسته به گردن محشور فرماید و تا فارغ شدن از حساب بندگانش همچنان او را نگه دارد.(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏71، ص: 287 )

فرآوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

http://www.tebyan.net

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS