چگونه خانواده ای سالم داشته باشیم؟ (2)

چگونه خانواده ای سالم داشته باشیم؟ (2)

1- حُسن معاشرت

زن و مرد مسلمان همواره در زندگی مشترک خود باید بکوشند تا با معاشرت نیکو، خوشرویی و خوشگویی و مصالحه و مدارا رفتار کرده، ناملایمات و سختی‌های خانواده را تحمل کنند. نوع گفتار و رفتار در روابط زناشویی باید طوری باشد که طرف مقابل را جذب و بذر محبت را در دل او شکوفا کند. چهره در هم کشیدن، ترشرویی کردن و پیوسته دم از مشکلات و رنجهای خانوادگی زدن، شیوه زنان و شوهران مسلمان نیست. آنان در معاشرت خود گشاده‌رو، متبسم، صبور و مقاوم هستند.(خانواده سالم در پرتو اسلام، ص ۴۱)

اولین هدیه‌ای که انسان می تواند به هنگام ملاقات، به دیگران عطا کند، خوشرویی و برخورد مناسب است. در عین حال این صفت خوب از آسان‌ترین سخاوت‌هاست. به این معنی که، در برخورد اولیه با اشخاص، اولین و بهترین هدیه از جانب انسان، خوشرویی است. حضرت زهرا(س) می فرماید: «بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم‌تر و مهربانتر است و ارزشمندترین مردم کسی است که با همسرشان مهربان و بخشنده‌اند.(فرهنگ سخنان حضرت فاطمه(س)، ص ۱۵۷)

هر انسانی که بخواهد خیر و فایده‌ای داشته باشد، بهتر است اول خود را ملزم به خوشرویی نماید تا اجرش محفوظ بماند و طرف مقابل او، به جای کدورت و گرفتگی باشیرین کامی و خوشحالی و بخشش و انفاق را دریافت نماید.(راه رستگاری، ص ۱۲۱)

حُسن معاشرت در خانواده، در دو محدودۀ مرزهای حقوقی و دستور العمل‌های اخلاقی تعیین می‌شود. تعبیر حُسن معاشرت که به‌عنوان یک وظیفه برای شوهر و یک حق برای زن مطرح می‌شود و عامل تحکیم زندگی خانوادگی است، اگر به خوبی باز شود، نشان دهندۀ تمام آن اموری است که مرد در برابر زن باید انجام دهد. در نفقه همۀ نیازمندیهای جسمی زن باید تأمین شود و در حُسن معاشرت همۀ نیازمندیهای روحی او.(خانواده در قرآن، ص ۱۷۴)

لوازم حُسن معاشرت را به دقت نمی توان معین کرد، زیرا عادات و رسوم اجتماعی و درجۀ تمدن و اخلاق مذهبی در میان هر قوم، مفهوم خاصی از حُسن معاشرت به وجود می آورد. ولی به اجمال می توان گفت، تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب می‌شود مانند ناسزاگویی، ایراد ضرب، مشاجره، تحقیر یا اموری که با عشق به کانون خانواده و اقتضای محبت بین دو همسر منافات دارد، مانند: ترک خانواده، بی اعتنایی به همسر و خواسته های او و اعتیادهای مضر، از مصادیق سوء معاشرت در خانواده است.(حقوق مدنی خانواده، ص ۲۱۹)

2- حفظ عفت و تقوا

پایبندی به اصول و ارزشهای دینی مانع از بروز و شکل‌گیری بسیاری از اختلاقات و مسائل خانوادگی می‌شود. حفظ عفت و تقوا برای ادامه تحکیم روابط سالم خانوادگی برای هر یک از زن و شوهر ضروری و لازم می باشد. خداوند به بانوان به خاطر ساختار وجودیشان و جایگاهی که در جامعه دارند، حیا و شرم بیشتری عنایت فرموده، به همین زنان در زمینۀ حفظ و نگهداری از عفت، پاکدامنی و حجاب خود بیش از مردان سفارش می‌کند و به زنان تأکید بیشتری دارد و می فرماید: « شما زنان (به گونه‌ای هوس انگیز و) با ناز و کرشمه سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید». (سوره احزاب، آیه ۳۲) و در سوره نور، بانوان مسلمان را از جلوه‌گری در مقابل نامحرمان و آرایش در بیرون از منزل نهی کرده، می فرماید: به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کند و زینت خودرا جز آن مقدار که نمایان است، آشکار نکنند و اطراف روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان.. .. و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان معلوم شود. (سوره نور، آیه ۳۱) بر اساس این آیات، بانوان مسلمان، پاسدار عفت و ناموس خود و خانواده هستند و هرگز جمال ظاهری و آراستگی خود را در بیرون از منزل نمایان نمی سازند و حریم شوهرانشان را کاملاً محفوظ می دارند.(خانواده سالم در پرتو اسلام، ص۴۱)

حضرت زهرا(س) به مسأله حجاب بسیار اهمیت می داد؛ هرگز مو و بدن او را نامحرم ندید و با اینکه در صحنه های مختلف حضور داشت، هرگز از مرز حریم مقدس حجاب و پوشش صحیح اسلامی خارج نشد.(چشمههای معرفت، ص ۵۲) در روایت است که شخص نابینایی اذن خواست از فاطمه(س) که داخل خانه شود، فاطمه(س) خود را از او مستور کرد، پیغمبر خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: به چه سبب خود را مستور کردی و حال آن که این مرد نابینا نمی بیند تو را؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی بیند، من او را می‌بینم، اگر در پرده نباشم، استشمام رایحه می نماید، پس حضرت فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هست.(منتهی الامال، ص ۲۰۷)

3- دوری از عیب جویی و سرزنش یکدیگر

از جمله عواملی که آرامش و سلامت روان خانواده را مختل می سازد، عیب جویی و سرزنش در روابط است. توجه داشته باشیم که هیچ انسانی بدون عیب و ایراد نیست و زندگی مشترک در جهت رفع عیبها و نقصها می باشد. و زن و شوهر نباید به عیب و ایرادهای یکدیگر چشم بدوزند و از عیبهای خود غافل بمانند. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «بعضی از شما خاشاک را در چشم برادرش می بیند و تنۀ درخت را در چشم خود نمی بیند. (کنز العمال، ج ۱۶، ص ۱۲۲) تا هنگامی که هر یک از زن و شوهر این گونه رفتار کنند تفاهم و توافق در زندگیشان بدست نمی آید و هر کدام با دیدن عیبهای دیگری و ندیدن عیبهای خود، رابطه‌های یک طرفه را برقرار کرده و در صدد به کرسی نشاندن حرف خود و اثبات عیبهای طرف مقابل خود است. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «خوشا به حال آن کس که عیب خودش، او را از پرداخت به عیبهای برادر مؤمنش باز دارد.(بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۱۲۶)

3- کارکردن و تأمین نیازهای خانواده

کار از جنبههای مختلفی دارای اهمیت است. و اثرات زیاد و عمیقی بر روح و روان انسان تحکیم و زندگی خانوادگی و اجتماعی دارد. کار و تلاش برای تأمین روزی، یکی از عوامل مهم در تأمین عزت نفس است و زمانی که عزت نفس انسان تأمین شود، احساس رضایت مندی از خود و زندگی به فرد دست می دهد. از دیگر ابعادی که اهمیت کار را تبیین می‌کند، نفس مشغول بودن و تأثیر مستقیم آن بر روان است. کارکردن، یکی از نیازهای روان شناختی انسان است. اگر کار نباشد، نشاط زندگی از میان خواهد رفت و زندگی، خسته کننده و ملال آور می‌گردد. هنگامی که انسان مشغول به کار است یکی نوع ایمنی راحتی بخش، یک آرامش عمیق در وی و یک قسم رخوت نشاط آور او را تسکین می بخشد.(آیین زندگی، ص ۶۶) و شاید به همین دلیل است که حضرت علی(ع) با تأکیدی که بر تفریح به معنای خاص آن دارند، کار را بزرگترین تفریح ذکر می‌کنند.(غم و شادی در سیرۀ معصومان(ع)، ص ۱۱۱)

خداوند به مسلمانان می آموزد که مرد به‌عنوان مدیر خانواده شایسته است که برای تأمین نیازهای خانواده‌اش از هیچ خدمت و تلاشی دریغ نکند چنان که حضرت موسی را به‌عنوان رسول الهی و الگوی مردان شایسته مطرح و به سفر خانوادگی او اشاره می‌کند و می فرماید: هنگامی که موسی(ع) مدت (خدمتگزاری خود) را (در نزد حضرت شعیب«ع» به پایان رسانید و همراه خانواده‌اش (از شهر مدین به سوی مصر) حرکت کرد، از جانب طور آتشی دید. به خانواده‌اش گفت (مقداری) مکث کنید که من آتشی دیدم. شاید خبری از آن برای شما بیاورم یا شعله ای آتش تهیه کنم که شاید با آن گرم شوید. (سوره قصص، آیه ۲۹)

یکی از پیامهای این آیه به مردان تلاشگری که سعی می‌کنند نیازهای ضروری خانواده هایشان را تأمین کنند، این است که آنان رهرو پیامبران و اولیاء بزرگ الهی هستند. خداوند متعال برای سرپرستهای خانواده‌هایی که در راه کسب روزی حلال و تأمین معاش زن و فرزندانشان را از جان و دل می کوشند، مقامات عالی در جهان آخرت منظور کرده است. امام رضا(ع) می فرماید: «کسی که از فضل و عنایت پروردگار به دنبال روزی حلال می رود به اندازه‌ای که مخارج خانواده خود را تأمین کند، از رزمنده‌ای که در راه خداوند متعال جهاد می‌کند، پاداش افزونتری دارد.» (اصول کافی، ج ۵، ص ۸۸)

4- دوری نمودن از لج و لجبازی

اصرار و یک دندگی و نپذیرفتن نظریات طرف مقابل جایی برای سازگاری و توافق باقی نمی گذارد. ایستادگی بر عقیده خود و تحمیل کردن آن به دیگری دَر تفاهم را می بندد و سلامت روانی خانواده را به مخاطره می اندازد. تحمیل کردن نظر و به کرسی نشاندن آن انسان را به سوی لجاجت می کشاند و نتیجه‌ای جز پشیمانی به دنبال ندارد. پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «زنهار از لجاجت زیرا که آغاز آن نادانی و پایانش پشیمانی است.» (میزان الحکمه، ج ۱۰، ص ۲۵۰) نگاه لجاجت آمیز به هم و مسائل پیش آمده زندگی را تلخ و پر تنش و خالی از تفاهم می سازد. زن و مردی که از لجاجت پرهیز می‌کنند به سمت آرامش و آسایش و همفکری قدم بر می دارند. در آموزه های نبوی آمده است، بهترین زنان، زن همسر دوست زاینده و سازگار است و بدترین زنان، زن لجوج است. هیچ مردی پس از ایمان به خدا از چیزی به اندازه همسر موافق و همراه بهره نبرد.» (مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۶۲۱)

منابع:

قرآن کریم.

اکبری، محمود، غم و شادی در سیرۀ معصومان(ع)، قم، صفحه نگار.

بهشتی، احمد، خانواده در قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی قم.

پاکنیا، عبدالکریم، خانواده سالم در پرتو اسلام، مجله مبلغان، شماره ۷۷/

حرانی، حسن بن علی بن الحسن بن شبعه، تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، مکتب الصدوق.

حسینیا، احمد، بهداشت روانی ازدواج و همسرداری، تهران، مفید.

حمیری عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، قم، الثقافه الاسلام.

دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، مترجم عبدالحسین رضایی، تهران، الاسلامیه.

شرفی، محمدرضا، خانواده متعال، تهران، سمت.

طباطبایی نسب، محمدرضا، چشمههای معرفت، تهران، نور الائمه(ع(

قمی، عباس منتهی الامال، تهران.

کاتوزیان، ناصر، حقوقق مدنی خانواده، تهران، بهمن برنا.

کارنگی، ویل، آیین زندگی، ترجمۀ جهانگیر افخمی، تهران، ارمغان.

کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، بیروت، دار الضواء.

کرباسیزاده، علی، راه راستگاری، راه علی(ع)، کلام علی(ع)، قم، نشر مولود کعبه.

کرمی، سعیده، نسیم بهشت، برگرفته از فاطمه(س) از ولادت تا شهادت، تهران، دفتر فرهنگی نسیم انتظار.

کریمی، حمید، حقوق زن، تهران، ارسباران.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه.

محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، بنگاه نشر و ترجمه.

نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت(ع).

www.ido.ir

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS