«السَّلامُ عَلَيكَ يا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَى الْحُسَينِ وَ عَلَى عَلِي بْنِ الْحُسَينِ [وَ عَلَى أَوْلادِ الْحُسَينِ ] وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَينِ»[1].

قال الله تبارک و تعالي: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ» [2]

  • فاش مـي گويم و از گـفـته خـود دل شادم بنده عشقم و از هر دو جهـان آزادم
  • طـائر گلشن قـدسـم چه دهم شـرح فــراقکه در اين دامگه حادثه چـون افتادم
  • من ملک بودم و فردوس برين جايم بودآدم آورد اين در دير خـراب آبــادام
  • تا شدم حلقه به گوش در مي خانه عشـقهر دم از نو غمي آيد به مبارک بادم
  • نيست در لوح دلم جز الف قامت دوستچه کـنـم حـرف دگـر ياد نداد استـادم

برکات ذکر صلوات

ذكر صلوات از ذكرهايي است كه خيلي زياد سفارش شده است. هرچقدر انسان با حضور قلب و توجه، با محبت اين ذکر را مداومت بکند اثرش بيشتر است. عمل مستحبي يعني طلب محبت؟ واجب يعني حتماً بايد بجا بياوريد، ضروري است. مستحب يعني طلب محبت. از باب محبت است. تمام مستحبات از باب محبت است. يعني خدا مي خواهد محبت ايجاد كند. خود اين يك بحث خيلي قشنگي است. «لَا يزَالُ عَبْدِي يتَقَرَّبُ إِلَي بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يبْصِرُ بِهِ وَ يدَهُ الَّتِي يبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيتُهُ وَ إِنِ اسْتَعَاذَنِي أَعَذْتُه»[3]. خداي متعال مي فرمايد: بنده من با نوافل و سمتحبات به من نزديك مي شود، وقتي نزديك شد، من چشمش مي شوم، گوشش مي شوم، دستش مي شوم. يعني او مي رود كنار و من مي آيم جايش. راه رسيدن و يكي شدن با خدا و بندگي كامل مستحبات است.

مقام عبوديت پيامبر صل الله عليه و آله

چه كساني به پيامبر خدا از همه نزديكترند؟ هركس عبوديتش بيشتر است به پيامبر نزديك تر است. جايگاه پيامبر آنجاست. شهادت مي دهيم انه عبده. او در آن مقام است. هركس خاكي تر است، افتاده تر است. در عالم نيستي و فنا بيشتر راه مي رود. بيشتر جان به خدا داده. بيشتر تفويض كرده، بيشتر مرده، او جلوتر است.

  • زنده كدام است بر هوشيارآنكه بميرد به سر كوي يار

در رأس همه بندگان شايسته خدا كه موت كامل، و تسليم محض خدا شده اند پيامبر است، بعد هم امير المؤمنين عليه السلام و هركس به اينها نزديك تر است. چه كسي به پيامبر نزديك تر است؟ هر كس خوش اخلاق تر است، در روايت داريم: چه كسي به پيامبر نزديك تر است؟ هركس محبتش به پيامبر از همه بيشتر است. كه در رأسش اميرالمؤمنين عليه السلام جان پيامبر بود. پيامبر اکرم صل الله عليه و آله فرمود: «أَوْلَى النَّاسِ بِي فِي يوْمِ الْقِيامَه أَكْثَرُهُمْ عَلَي صَلَاه»[4] نزديک ترين فرد روز قيامت به من کسي است که بيشتر از همه به من صلوات بفرستد. چون كسي را كه آدم بيشتر دوست دارد، بيشتر يادش مي كند، بيشتر دعا مي كند. اين يك واقعيت خارجي است. يعني کسي که زياد به پيامبر دعا کند معلوم است که بيشتر از همه پيامبر ار دوست دارد.

چيزهايي كه بين ما و پيامبر پيوند ايجاد مي كند، و پيوند را قوي تر و محكم تر مي كند، همين ذكر صلوات است و مداومتش، هي ما را به پيامبر نزديك تر مي كند. ذكر هر چيز و هر كس وسيله قرب به آن چيز است. و لذا پيامبر خدا فرمود: «أَوْلَى النَّاسِ بِي فِي يوْمِ الْقِيامَه أَكْثَرُهُمْ عَلَي صَلَاه». سزاوارترين، اولي ترين، نزديك ترين افراد به من روز قيامت كساني هستند كه بيش از همه صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده اند.

ذکر صلوات وسيله تقرب

معلوم مي شود ذكر صلوات وسيله قرب و نزديكي مي شود كه كثرتش تبديل مي شود به «أَوْلَى النَّاسِ بِي فِي يوْمِ الْقِيامَه أَكْثَرُهُمْ عَلَي صَلَاه» صحبتمان در سيره ها و سنن پيامبر خدا بود، كه يكي از اساسي ترين سيره هاي پيامبر، اصل محبت و رحمت مطرح كرديم، چون روي اين اصل، خيلي اصل بنيادي و اساسي است، يكي از چيزهايي كه باعث دوستي و محبت خدا مي شود درود فرستادن به محبوب خداست. محبوب اولين و آخرين، محبوب واقعي خدا محمد و آل محمد اند.

صلوات وسيله جلب رحمت خدا

در روايت داريم اگر كسي درود و صلوات بر پيامبر بفرستد، درهاي آسمان باز مي شود، خداي متعال مي گويد لبيك، سعديك، اجابت مي كند دعاي صلوات را. و اگر كسي آل پيامبر را ضميمه نكند، درهاي آسمان باز نمي شود. پيامبر اکرم فرمود: صلاه ابتر به من نفرستيد، آل محمد را ضميمه كنيد. اگر كسي ضميمه كرد فرمود: درهاي آسمان باز مي شود، ملائكه به او درود مي فرستند، خداي متعال بركاتش را بر صلوات فرستنده نازل مي كند. گناهانش مثل برگ خزان، در فصل پاييز كه برگ از درخت مي ريزد، گناهان صلوات فرستنده ريخته مي شود.

مقام حضرت اباالفضل عليه السلام

يك آقايي مي گفت: همين چند روز قبل مي گفت من با خانمم بدون گذرنامه، شناسنامه، بدون هيچ كارت شناسايي رفتيم عراق. خلاصه قاچاقي رفتيم. مأموران عراقي ما را گرفتند. مي خواستند ببرند زندان. من هم عصباني شدم گفتم: اگر مرا ببريد زندان حواله تان به حضرت ابوالفضل. مي گفت رنگشان پريد، گفتند: حاج آقا سوار شو برو. ببخشيد ما اشتباه كرديم. خيلي مي ترسند از حضرت ابوالفضل. بعضي جاها حضرت ابوالفضل بهشان گير داده. چون گاهي حضرت ابوالفضل غضب مي كند. مي گويند: يك نفر در عراق جرم كرده بود، گفتند: خوب شما كه قبول نمي كني كه اين جرم را كرده اي برويم كربلا قسم بخور آزادت مي كنيم. شب جمعه اي بود بردندش كربلا. گفتند: برويم حرم حضرت ابوالفضل. گفت نه حرم حضرت ابوالفضل من مي ترسم. برويم حرم امام حسين عليه السلام قسم مي خورم. بردندش حرم امام حسين عليه السلام كنار ضريح قسم خورد كه من اين گناه را نكردم. دروغ مي گفت. از ضريح يك دستي آمد بيرون محكم بهش زد خورد زمين. گفتند ديدي دروغ گفتي غضب بهت كردند. خيلي پكر شد، اقرار كرد و شب آمد خوابيد، امام حسين عليه السلام را خواب ديد. گفت يا ابا عبد الله عليه السلام من از شما انتظار نداشتم. من آمدم حرم شما كه رحمت واسعه هستي گذشت مي كني. امام حسين عليه السلام فرمودند: من بهت نزدم. ديشب كه آمدي قسم بخوري برادرم حضرت ابوالفضل مهمان من بود. او بهت زد.

لطيفه

قبل از انقلاب آنهايي كه رفته اند تبليغ خاطرات جالبي دارند. يك روحاني رفته بوده يك جايي تبليغ، در يك روستايي. ديده اينها اصلاً صفر هستند. هيچ چيز بلد نيستند. مثلاً نماز جماعت نمي دانند چيست. اصول دينشان را بلد نيستند. امامان را بلد نيستند. مثلاً امام علي را مي شناسند، امام حسين را مي شناسند. و خيلي از امامان را اصلاً اسمشان را هم بلد نيستند. اين روحاني بي چاره خيلي زحمت مي كشد. از صفر شروع مي كند. اصول دين 5 تا فروع دين 10 تا. 12 امام. يك چوپان بيسوادي هم نشسته بوده آنجا گوش مي داده. گفته امام اول حضرت علي. امام دوم امام حسن. امام حسين... همينطور، امام ششم امام صادق، امام نهم محمد تقي، امام دهم علي نقي، امام يازدهم امام حسن عسكري، امام دوازدهم امام زمان. آقا چوپانه بلند مي شود. مي گويد حاج آقا مي گويد بله؟ مي گويد حضرت ابوالفضل را جا انداختي؟ مي گويد: بابا حضرت ابوالفضل كه خدا شاهد است امام نيست. برادر امام است. فرزند امام است. باب الحوائج است. هرچه بگويي قبول است ولي امام نيست. مي گويد حاج آقا سربه سر من نذار. يكي از اين علي نقي ها را بردار حضرت ابوالفضل را بگذار. مگر مي شود امام نباشد. اصلاً قبول نمي كرد كه حضرت ابوالفضل امام نباشد. يك جوي در عوام درست شده كه حضرت ابوالفضل را از پيامبر و امام زمان و از همه چيز بالاتر مي دانند.

برکات ارتباط با هل بيت عليهم السلام

رتباط با اهل بيت اساسي ترين چيزي است. سعي بكنيم ارتباطمان را با پيامبر و اهل بيت خيلي قرص و محكم كنيم. بهشت رفتن مهم است، اما درجات بهشت خيلي مهمتر است. ممكن است پايين هاي بهشت كسي را جا بدهند. چكار كنيم كه آن بالا بالاهاي بهشت برويم و همسايه چهارده معصوم شويم؟ زير سايه اهل بيت باشيم، در جوار چهارده معصوم باشيم. فرمود اگر مي خواهي در اعلا درجه بهشت با چهارده معصوم محشور بشوي، در اين دنيا با اهل بيت پيوند بزن. و همه دنيا را با يک يا حسين عوض نکن. فرمودند: علامت اينكه با ما مي خواهي محشور شوي يكي اين است. در غم ما غمگين باش. در شادي ما شاد باش. ما بايد عيد غدير را خيلي رنگين تر از عيد نوروز بگيريم. ببينيد ما عاشورا چه كار مي كنيم. همين عزاداري و مصيبتي كه ما در عاشورا پيدا مي كنيم. در عيد غدير هم بايد با تمام وجود ابراز شادي و خوشحالي بکنيم. مي دانيد روز عيد غدير اگر كسي صدقه بدهد، صدهزار برابر خداوند عوض مي دهد. عيد غدير به بركت مولا امير المؤمنين حضرت علي عليه السلام خدا دو برابر شب قدر از آتش جهنم آزاد مي كند.

عزاداري براي اباعبدالله عليه السلام

علامه اميني حرف قشنگي مي گويد: روز عاشورا كربلا غوغاست ديگر. در كربلا سينه مي زنند، زنجير مي زنند، گل مي مالند، يا حسين مي گويند، ناله و فرياد مي زنند. مي گويد يك آدم سني از بغداد آمده بود كنار من. گفت حالا امام حسين فرزند پيامبر كشته شده. چه خبر است؟ آن عالم شيعه گفته بود: كه ما اگر اين شور و عزاداري و سينه زني را نداشته باشيم شما مي گوييد امام حسين عليه السلام به اجل طبيعي از دنيا رفت. يعني عاشورا را از بين مي بريد. مي گوييد: امام حسين اصلاً نبود. يا اگر هم بوده در خانه از دنيا رفته. يزيدي نبوده، شمري نبوده. ما بايد اين نهضت امام حسين را زنده نگهداريم. با عزاداري، با خرج كردن، با فرياد زدن، يا حسين عليه السلام گفتن، عاشورا زنده مانده. من دهه اول در دانمارك بودم. فكر نمي كردم در يك مملكت اروپايي، روز عاشورا دسته اي بيرون بيايد كه نه اولش پيدا باشد و نه آخرش. من قدم هم با اينكه بلند بود هرچه نگاه مي كردم، تازه روز تعطيلي نبود. روز سه شنبه بود. آنجا شنبه و يكشنبه تعطيل است. اگر روز تعطيل بود شايد دو برابر جمعيت مي آمد. و رفقايي هم كه كشورهاي مجاور رفته بودند، يا همان طور بود يا شور و حال بيشتري داشت. من معتقدم نور امام حسين عليه السلام دارد دنيا را مي گيرد. در لندن دسته اي كه حركت مي كند 40 تا خيابان را مي گيرد. در همين دانمارك شايد 20 تا چهارراه را پليس ها بسته بودند تا اين دسته ها رد شوند. نور امام حسين عليه السلام دارد فراگير مي شود. ما بايد عيد غدير هم همين كار را بكنيم. يعني عيد غدير پرچم ولايت، پرچم شادي را بلند كنيم و بگوييم امير المؤمنين را پيامبر بعد از خودش نسب كرد. ما اصلاً ضربه هايي كه روز عاشورا خورديم، ضربه هايي كه اهل بيت كشيدند مال عيد غدير بوده. عيد غدير دشمن حضرت علي عليه السلام را جاي پيامبر نگذاشت، به قول يك بزرگي مي گويد:

  • آنچه بر آل علي در كربلا يكسر گذشتدر سـقيـفه اتفاق افتـاد عاشورا نبـود

يعني روزي كه حضرت علي عليه السلام را خانه نشين كردند، امام حسين عليه السلام را هم شهيد كردند، امام حسن عليه السلام را هم شهيد كردند، همه امامان را شهيد كردند. حضرت علي اصغر هم آن روز شهيد شد. چون حق به حقدار نرسيد. ما حديث داريم: اگر حضرت علي عليه السلام جاي پيامبر قرار مي گرفت، يك گناه انجام نمي گرفت. دو نفر با هم اختلاف نمي كردند. ما هرچه صدمه خورديم مال صدماتي است كه به اهل بيت خورده. اهل بيت را خانه نشين كردند، غاصبين و دشمن آمدند جا را گرفتند. كسي كه ناشي بود وارد شد، كشتي و اهلش را غرق كرد.

اهميت به عيد غدير

در عيد غدير كسي اطعام بدهد مثل اين است كه صد و بيست و چهار هزار پيامبر را اطعام كرده است. روايات مي گويند: عيد غدير از عاشورا مهمتر است. چون آن اصل است. عيد غدير اطعام دادنش خيلي بالاتر از عاشوراست. منتهي اين فرهنگ غدير در جامعه جا نيفتاده است. بايد يكمي جا بيفتد. هرچه هست در خانه اهل بيت است.

پيامبر ما هم بعد از خودش، باطن خودش، جان خودش، روح خودش كه مولا حضرت علي عليه السلام بود را به مردم معرفي كرد. انبياء مقدمه بودند كه پيامبر ما بيايد، پيامبر ما هم فرصت نكرد، پيامبر ما هم نبوت دارد و هم ولايت، نمي گوييم: حضرت علي عليه السلام بالاتر است. پيامبر بالاتر از حضرت علي عليه السلام است. حضرت علي عليه السلام مي گويد: من شاگرد پيامبر هستم. ولي پيامبر ما هم مأموريت داشت، جان خودش را، روح خودش، برادر خودش را روز عيد غدير به مردم معرفي كند. قرآن مي گويد: حضرت علي جان پيامبر است. «أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ»[5]. صدو بيست و چهار هزار پيامبر جانشين داشتند. اما مي شود پيامبر ما جانشين نداشته باشد؟ چطور مي شود همه پيامبران جانشين معين كردند، اما پيامبر ما نعوذ بالله يادش رفت جانشين معين بكند؟ مي شود همچين چيزي؟ يك چيز خيلي ساده و پيش پا افتاده اي است. واقعاً حق كشي كه از مولا علي عليه السلام در عالم شده از هيچ كس نشده. پيامبر ما جان و روح خودش را معرفي كرد و اين ها اين آقا را خانه نشين كردند. و همسرش را شهيد كردند و حقش را پامال كردند.

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: اگر كسي دو تا شاهد عاقل داشته باشد مي تواند حقش را بگيرد. اما جدمان مولا امير المؤمنين چند هزار شاهد داشت روز عيد غدير. عيد غدير 18 ذي الحجه بوده، وفات پيامبر 28 صفر. حدود 70 روز مي شود. چون همان سال، سال آخر عمر پيامبر بود. 70 روز بعد از عيد غدير با هزاران شاهد حضرت علي عليه السلام ، حقش را نتوانست بگيرد. آمدند جوسازي كردند، سقيفه درست كردند، مولا را خانه نشين كردند. بي خود نيست گناه اولين و آخرين به گردن آنهايي است كه اين جنايت بزرگ را انجام دادند. شما زيارت عاشورا مي خوانيد، مي دانيد لبه تيز اين لعن ها به كيست؟ «اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلا ثُمَّ [الْعَنِ ] الثَّانِي وَ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ»[6]، اينهايي كه اول ظالم بودند. «لَعَنَ اللَّهُ أُمَّه دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقَامِكُمْ وَ أَزَالَتْكُمْ عَنْ مَرَاتِبِكُمُ الَّتِي رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فِيهَا»[7]. خدا لعنت كند آنهايي كه شما اهل بيت را از آن حوزه اي كه خدا گذاشته بود كنار زدند. خدا لعنت كند آنهايي را كه شما را از مقام خودتان كنار زدند. چون فتنه ها اينطوري شروع شد. وقتي كه خلبان را پياده بكنيد، يك آدم ناشي بيايد، خوب هواپيما و مسافران را به سقوط مي كشاند. مردم را مرتد كرديد.

تفسير قرآن به وسيله پيامبر و اهل بيتش

يك عربي باديه نشين خدمت خاتم انبياء حضرت محمد مصطفي صل الله عليه و آله آمد. عرض كرد يا رسول الله قرآن بر شما نازل شده، در قرآن يك آيه اي است كه من معني آن آيه را نمي فهمم. كدام آيه؟ خدا مي فرمايد: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»[8]. به ريسمان من محكم چنگ بزنيد. پراكنده نشويد. ريسمان خدا چيست كه ما بهش چنگ بزنيم؟ جمع اصحاب هم نشسته اند، يك آدم بي سواد باديه نشين آمده اين سؤال را كرده. چون قرآن حقيقتش را بر پيامبر و امامش فهمانده است. خدا لعنت كند كسي را كه گفت «حسبنا كتاب الله»[9]. گفت قرآن بس است براي ما، احتياج به پيامبر و سنت و اهل بيت نداريم. قرآن مي گويد: نماز بخوانيد. كجاي قرآن است كه روزي هفده ركعت بخوانيم؟ اصلاً بدون پيامبر و امام قرآن را هم نمي توانيم ما معني بكنيم. قرآن كلي گويي است، مجمل است. گفت آقا معني حبل الله چيست؟ پيامبر ما از جا بلند شدند، دست اعرابي را گرفتند، آوردند گذاشتند روي شانه مولا اميرالمؤمنين حضرت علي عليه السلام . فرمودند: اعرابي حبل الله اين آقاست. خدا مي گويد: به اين آقا چنگ بزن. به اين آقا توسل پيدا كن. همراه اين آقا باش. همه كاره اين آقاست. اعرابي ديگر مطلب را گرفت. فهميد همه كاره اين آقاست. حلال مشكلات اين آقاست. ديگر دور حضرت علي مي چرخيد. روي فكر عوامي خودش هم گاهي آقا را بغل مي كرد. آقا را بغل مي كرد سرش را بالا مي گرفت مي گفت: خدايا شاهد باش، من به حبل الله چنگ زدم! روي عوامي خودش. مطلب را گرفت، رفت و يك مقداري كه دور شد و فاصله گرفت، در مسيري كه داشت مي رفت، پيامبر خدا فرمود: اين اعرابي اهل بهشت است. هركس مي خواهد به يك نفر اهل بهشت نگاه بكند به اين اعرابي نگاه بكند. اين اعرابي اهل بهشت است. چرا؟ چون به حبل الله چنگ زد. مولا را پيدا كرد، امامش را پيدا كرد، رهبرش را پيدا كرد. ديگر دور رهبرش مي گردد.

برکات حب حضرت زهرا سلام الله عليها

پيامبر ما به سلمان فرمود: «يا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَه ابْنَتِي فَهُوَ فِي الْجَنَّه مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ»[10]. هركس فرزندم فاطمه زهرا عليها السلام را دوست داشته باشد در بهشت با من در درجه من خواهد بود. ببينيد محبت اين خانواده چه كار مي كند. آدم را مي برد در اعلا درجه بهشت همنشين پيامبر مي كند. از مرحوم آيت الله خوانساري رحمه الله عليه، يك مرجع بزرگوار، پرسيدند كه آقا شما نماز، روزه، ذكر، دعا، درس، بحث، كتاب، خيلي كارهاي خير داشته ايد. دلتان شب اول قبر و قيامت به چه چيزي خوش است. يك مرجعي كه حدود 90 سال عمر كرد. فرمودند خوشي و اميد دل من به محبت بي بي فاطمه زهرا عليها السلام است. و گريه ها و اشك هايي كه براي مظلوميت حضرت زهرا عليها السلام ريختم. چون حضرت زهرا خيلي مظلوم هستند. اين عزاداري هاي ما را هم حضرت زهرا عليها السلام بايد امضا بكند.

ذکر مصيبت: حضرت زهرا سلام الله عليها

روايت داريم: روز قيامت كه مي شود، بي بي فاطمه زهرا عليها السلام مي آيد در صحراي محشر، پيراهن غرقه به خون آقا ابا عبد الله الحسين عليه السلام را مي آورند، سر به آسمان مي كنند مي گويند: اي خدا تو حكم كن، بين ما و كساني كه به ما ظلم كردند، اذيت و آزار رساندند. بعد اين دعا را براي عزاداران فرزندشان ابا عبد الله مي كنند: خدايا هركس براي حسين من گريه كرده، اشك ريخته شفاعت او را شامل حالش بكن. ما از او شفاعت بكنيم. شفاعت بي بي پذيرفته مي شود. خوشا بحال آنهايي كه دو ماه براي ابا عبد الله اشك ريختند و گريه كردند. زحماتشان و مزدشان با حضرت زهرا عليها السلام است. اما داغ بي بي فاطمه زهرا با دل بچه ها، با دل مولا امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام چه كرد؟

  • من به يك باره در از قلعه خيبر كندمداغ زهراي جوان از نفس انداخت مرا

طبق وصيت بي بي فاطمه زهرا عليها السلام ، حضرت نيمه هاي شب بدن آزرده زهرايش را غسل مي داد. وقتي كه مي خواست صورت بي بي فاطمه زهرا عليها السلام را با کفنش بپوشاند، ديد بچه ها و يتيم هاي زهرا عليه السلام خيره خيره نگاه مي كنند. يك وقت آقا صدا زدند، حسنين من، زينبين من، بياييد براي آخرين بار با مادر جوانتان وداع و خداحافظي بكنيد. آقا اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: خدا را شاهد مي گيرم، حسنين آمدند خودشان را بر سينه مادر انداختند. يك وقت ناله جانسوزي از دل فاطمه زهرا عليها السلام بلند شد، بندهاي كفن باز شد، حسنين را به سينه چسبانيد، آنچنان اين منظره دلخراش بوده، يك وقت ندايي از آسمان بلند شد «يا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا»[11]. يا علي يتيمان زهرا را از روي سينه مادر بردار. ملائكه آسمان به گريه و ناله درآمدند، طاقت ديدن اين صحنه را ندارند. مولا نزديك آمدند، يتيمان زهرا عليها السلام را نوازش و محبت كردند، با مهرباني اينها را جدا كردند. عرض كنيم: علي جان، كاش مي آمدي كربلا كنار قتلگاه. با يتيمان حسين اين ها چه كردند؟ آيا آمدند با نوازش و محبت؟ نه! آمدند با تازيانه. دختر ابا عبد الله را از بدن آغشته به خون پدر جدا كردند... لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.


[1] . مفاتيح الجنان/ شيخ عباس قمي/ 1/458 أول زيارت عاشوراء معروفه است ..... ص : 458

[2] . إبراهيم : 7

[3] . إرشاد القلوب إلى الصواب/ شيخ حسن ديلمى/ ج 1/91 الباب الثاني و العشرون في فضل صلاه الليل ..... ص : 85

[4] . جامع الأخبار/ تاج الدين شعيري/ 59 الفصل الثامن و العشرون في الصلاه على النبي 6... ص: 59

[5] . آل عمران/61 فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ.

[6] . مفاتيح الجنان/شيخ عباس قمي/ 1/ 458 أول زيارت عاشوراء معروفه است ..... ص : 458

[7] . همان

[8] . آل عمران/ 103

[9] . بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار/ مجلسي/ ج 25/ 88 باب 3 الأرواح التي فيهم و أنهم مؤيدون بروح القدس و نور إنا أنزلناه في ليله القدر و بيان نزول السوره فيهم عليهم السلام ..... ص : 47

[10] . بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار/ مجلسي/ ج 27/ 116 باب 4 ثواب حبهم و نصرهم و ولايتهم و أنها أمان من النار ..... ص : 73

[11] . بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار/ مجلسي/ ج 43/179 باب 7 ما وقع عليها من الظلم و بكائها و حزنها و شكايتها في مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بيان العله في إخفاء دفنها صلوات الله عليها و لعنه الله على من ظلمها ..... ص : 155