اسامي معصومين: حضرت محمد سلام الله عليه و آله ،امير المومنين عليه السلام ، حضرت فاطمه عليها السلام ،امام، امام سجاد عليه السلام ، امام صادق عليه السلام
قال اميرالمومنين عليه السلام : «كَانَ ينَادِي فِي كُلِّ لَيلَةٍ حِينَ يأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ بِصَوْتٍ يسْمَعُهُ كَافَّةُ مَنْ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاسِ تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِي فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعَرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا يحْضُرُكُمْ مِنَ الزَّادِ فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْمَمَرِّ بِهَا وَ الْوُقُوفِ عَلَيها»[1]
- هرچه گويم، عشق از آن برتر بودعشق، اميرالمومــنين حيدر بود
- الهي وصـل خود را سهل گـــرداندل نااهل ما را اهــــل گــردان
- امـيرالـمـومـنين يا شـــــــاه مـرداندل نـاشاد ياران شــــاد گردان
پيامبر اکرم سلام الله عليه و آله مي فرمايد: «وَ مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَي ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِين»[2] هر کسي در اين دنيا بيشتر به ذکر صلوات مداومت داشته باشد در آخرت ميزان اعمالش سنگين تر مي شود. در حالي در روز قيامت اکثرا ميزان اعمال سبک خواهد بود. روزي كه ميزان حسنات خيلي ها سبك است، دستشان خالي است. قرآن مي فرمايد: «فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَهُوَ في عيشَةٍ راضِية» (القارعه/6/7)
در اين دنيا معلوم نيست که چه کسي عاقبت به خير و چه کسي عاقبت به شر مي شود. اميرالمومنين سلام الله عليه مي فرمايد: «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ»[3] يعني الان معلوم نمي شود كه كي چيزي دارد يا ندارد. وقتي در روز قيامت در معرض سنجش و ارزيابي خدا قرار گرفت، معلوم مي شود. مكن است اين جا كسي فكر كند خيلي چيز دارد، اما آنجا نخرند. بگويند: نمازها و عبادت هايت اخلاص نداشته، پوك بود. «يوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» (الطارق /9)
ما هميشه بايد خودمان را بدهکار و شکست خورده درگاه خدا بدانيم تا خداوند دستمان را بگيرد. «فياذالامن و لا يمن عليك»[4] خدايا تو به من منت داري من يك ذره به تو منت ندارم. روايت داريم: آدم احمق دو ركعت نماز كه مي خواند منتظر وحي مي شود. يعني فکر مي کند کارش خيلي بزرگ بوده و خداوند بايد از او تشکر کند. آدم عاقل و فهميده هر چه هم عبادت مي كند به خاطر معرفتي که به خداوند دارد متواضع تر مي شود. عبادت براي پي بردن به فقر دست خالي بودن خودمان است.
روايت داريم: شيطان گفت: اگر من كسي را به غرور انداختم، هيچ مشكلي ندارم. چون تمام اين حسناتش را با آتش غرور مي سوزاند. «مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ»[5] خيلي خطر شديد و تندي است. اگر كسي عجب و غرور به او وارد شد اين هلاك شد. كارش تمام است. عبادت شش هزار ساله شيطان با غرورش از بين رفت. «وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ»[6] خدايا به من توفيق عبادت و بندگي بده و اين توفيق را هم بده که بعد از عبادتم با غرورم آن را از بين نبرم. ما فقر محض هستيم. اگر هم به چيزي توفيقي پيدا كرديم مال خداست. «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه» (النساء /79) يعني: هر چه قشنگي و زيبايي و نعمتي است از خداوند است. هر خيري که در عالم مي بيني منشأش از خداوند است. ما هميشه كف دستمان خالي است. هر چه هم كف دستمان گذاشتند، تو جيبمان بگذاريم دوباره بگوييم: دستم خالي هست. هر چي هم به ما دادند بگوييم: اي خدا اين نعمت مال تو است؛ مال من نيست.
گفت: "گدايي را از دست نده كه محتاج مي شوي" حرف خيلي خوبي است. گدايي در خانه خدا، اكسيري است كه با آن مي توان خاك را هم تبديل به طلا كرد. اگر اين مساله اخلاقي ما درست بشود، همه چيزمان درست مي شود.
«فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيم»
[7] آدم پست، آدم هيچ چيز ندار كه ديگر شانه كشيدن ندارد. آدم اگر خودش را ناچيز ديد جرأت نمي كند در گوش كسي بزند. اگر خودش را ناچيز ديد به يكي عصباني نمي شود. منشاء تنش هاي اجتماعي تكبر و غرور است. اگر عبادت جن و انس را به جا بياوري ولي منيت بکني، تمام آنها طبق صدها روايت آتش مي گيرند.
«إِنَّهُ لا يحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ» (النحل /23)کسي که متکبر است مورد رحمت و محبت خدا قرار نمي گيرد. همين يک آيه براي پي بردن به زشتي غرور و تکبر کفايت مي کند. روايت داريم: پيامبر مثل ابر بهار گريه مي کرد و به خداوند متعال عرضه مي داشت: «وَ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَينٍ أَبَدا»[8] يعني خدايا يك چشم به هم زدن من را به خودم وامگذار.
روايت داريم: يک روز ابن ابي يعفور به محضر امام صادق عليه السلام مشرف شد. (عبد الله بن ابي يعفور همان كسي است كه به امام عرض کرد: اگر يك انار را نصف بكنيد بگوييد: نصفش حلال، نصفش حرام، من قبول مي کنم. ابي يعفور وقتي از دنيا رفت، حضرت نامه نوشتند، فرمودند: از دنيا رفت خدا ازش راضي بود. پيامبرراضي بود. امام راضي بود. قسم به اين که من فرزند رسول الله هستم اين که خدا او را بين منزل پيامبر و اميرالمومنين منزل و مکان داد) عبد الله ابي يعفور مي گويد: ديدم حضرت دست به دعا برداشتند، آن قدر اشك ريختند كه اشك هايش روي زمين ريخته، زمين را تر كرد. و دعايش اين بود: خدايا يك چشم به هم زدن كمتر بيشتر من را به خودم وامگذار. «وانظر نظرة رحيمه»[9] خدايا نظري به من بكن كه از من راضي شوي. «لا سخط بعده ابدا»[10] يك نظري كه بگويي من از اين بنده راضيم. بعدش غضب و سخط هم نباشد.
در روايات ما هست: گاهي انسان ازش يك كاري صادر مي شود دلي را شاد مي كند، گرهي را باز مي كند، يك توفيقي خدا به او مي دهد كه خدا مي فرمايد: به عزت و جلالم قسم اي بنده من ديگر تو را مي بخشم. جهنم را بر تو حرام مي كنم. بهشت را بر تو واجب مي كنم. ديگر هميشه از تو راضي هستم. وراههاي جهنم رفتن را برايت مي بندم. «و انظر الينا نظرة رحيمه نستكمل بها الكرامة عندك»[11] تمام عبادت ها هم بهانه است كه دست سرمان بكشند. «فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولَهُ ص غَنِيانِ عَنْكُمْ وَ عَنْ أَعْمَالِكُم»[12] خدا و پيامبربه نماز ما احتياج ندارند. پس چرا گفتند اين كارها را بكنيد؟ گفت: "گر نماز و روزه اي فرموده ام، ره به سوي خويشتن بنموده ام" خداوند مي خواست با اين عبادتها ما را به آب و نوايي برساند.
- من نكردم خلق تا سودي كنمبلكه تا بر بندگان جودي كنم
- گر نماز و روزه اي فرموده امره به سوي خويشتن بنموده ام
- من نگردم پاك از تسبيح شانپاك هم ايشان شوند و درفشان
اعمال ما هم جزايش بهشت نيست. يعني آن بهشتي كه تا خدا خدايي مي كند جزا مي دهند. يعني اين اعمال ناقص آن هم به توفيق خدا بوده جزايش بهشت به اين عظمت نيست. فقط خدا مي خواهد بهانه اي به دست بياورد و فيض بي نهايتش را عنايت کند. روايت داريم: هيچ كسي به به عمل خودش بهشت نمي رود. گفتند: يا رسول الله حتي شما هم به عمل خودتان وارد بهشت نمي شويد؟ فرمود: حتي من، من اگر چيزي دارم از خداست. پيامبركه نهايت بندگي خدا را داشته يا اميرالمومنين سلام الله عليه خودشان را بدهكار خدا مي بينند.
در كوي ما شكسته دلي مي خرند و بس بازار خودفروشي از آن سوي ديگر است
خود فروش ها مال جهنم هستند. من چنينم من چنانم من خيلي كارم درست است تو كه هستي؟ اگر ما تندي مي كنيم، بداخلاقي مي كنيم، همه اين ها به خاطر اين است که خودمان را در مقابل خدا، فقير، ضعيف و ناچيز نمي بينيم. ما هيچ چيز ندار مطلقيم. مي فرمايد: ما فقير نيستيم، بلکه خود فقر هستيم. فقير باز يعني ذاتي دارد، تعيني و وجودي دارد. اما فقر يعني هيچ چيز ندارم. يعني عدم محض. خدا مستكبرها را دوست ندارد. «يرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِين»[13] پيامبرما هر روز به خدا از كبر از غرور پناه مي برد.
اميرالمومنين سلام الله عليه مي فرمايد: كه اين تكبر و من گفتن را خدا براي هيچ كس اجازه نداده است. اگر خدا اجازه مي داد، به انبيا به اولياء خودش اجازه مي داد. حتي براي نزديكترين عزيزانش اجازه نداده و لذا شما ببينيد در خطبه قاصعه مي فرمايد: شما ببينيد خدا عبادت شش هزار سال شيطان را به خاطر يك منم همه را آتش زد «إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِيلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِيدَ وَ كَانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ»[14]
نقل کرده اند: روزي شيطان پيش فرعون آمد. (اگر به ما هم ميدان بدهند، معلوم نيست که از فرعون بهتر باشيم. شهيد صدر يك شعر خيلي قشنگي دارد به عربي مي گويد: اگر من يك روزي حاكم عراق بشوم به زور و قدرت برسم «من ينضمني ان لا احبس موسي بن جعفري» كي ضمانت ميكند كه اگر امام هم مقابل من بايستد امام هفتم را من زنداني نكنم. اگر انسان خودش را در محضر خدا نبيند و تقوا نداشته باشد، قدرت آدم را به فرعونيت مي رساند.
تا كسي نفسش نميرد لا اله الا الله را نگفته است. لا اله يعني من نباشم، خدا باشد. اگر از اين لا اله گذشتي يعني اله تو كه نفست باشد نه اين بت هاي بيروني بت هاي بيروني چوب و سنگ هستند.
- مادر بتها بت نفس شماست زانكه آن بت مار و اين بت اژدهاست
بتهاي بيروني را كي درست ميكند همين من دست ميكند همين نفس درست ميكند. سنگ و چوب چه گناهي دارند؟
اميرالمومنين سلام الله عليه مي فرمايد: مستي، فقط مستي شراب نيست. يکي از مستي ها مستي مال دنيا است. «وَ سُكْرُ الْمَال»[15] چند ميليون پول گيرش آمده هيچ کسي را آدم حساب نمي کند. مستي مال، از مستي شراب گاهي بدتر است. يکي از مستي ها هم مستي مقام است. وقتي يك پست به او مي دهند، بيا نگاه كن ببين چه كار مي كند. ما حديث داريم: رياست اين قدر بد است كه اگر كسي به رياست رسيد و يك دهم رفاقت خودش را با شما حفظ كرد، باز هم اين آدم خوبي است. هارون و مأمون شيعه بودند. اما به خاطر مقام و پست شيعه امام كش بودند. شما ببين مامون علماي اهل سنت را با آنها مباحثه كرده مناظره كرده ما كم كسي داريم اين قدر در علم مناظره و به قدر مأمون اهل سنت را ضربه فني كرده باشد. در بحار مرحوم مجلسي مناظرات مأمون را بيان كرده است. واقعا معتقد بود كه خلافت بلا فصل مال حضرت علي عليه السلام است. اعتقاد به امام ها داشت. در تاريخ ثبت شده اما به خاطر رياست امامش را كشت. برادرش را کشت.
مرحوم آقاي حائري نوشته بود: يك عالمي در نجف آمده بود گريه مي كرد. مي گفت: ديشب يك خواب عجيبي ديدم به حال خودم گريه مي كنم. گفت: خواب ديدم مردم نجف دارند دسته دسته به طرف حرم مي روند. گفتم: چه شده؟ گفتند: كه آقا امام زمان عليه السلام تشريف آورده اند، ديدم ديگر مردم به من سلام نمي كنند. به من دست به سينه نمي شوند. همه متوجه امام زمان هستند. خيلي به من برخورد، خيلي ناراحت شدم. گفتم من هم خدمت آقا بروم. رسيدم به آقا گفتم: آقا بي كار بوديد آمديد. ما خودمان كارها را مي كرديم، نمي خواهد بياييد. رياست يعني حاضر است با امامش هم درگير شود. انبياء عظام هم نتوانستند عدل و داد در روي زمين پياده كنند. ما درخانه مان نمي توانيم عدالت پياده كنيم. من در وجودم هنوز عدالت را پياده نكرده ام. مولانا خيلي زيبا مي گويد:
- هيچ نكشد نفس را جز ذل پير دامن آن نفس كش را سخت گير
شما مي تواني از پس اين نفست بر بيايي؟ شما مي تواني اين نفست را بكشي. چه كسي بايد بكشد؟ آن يدالله است آن دست قدرتمند اميرالمومنين عليه السلام آن كسي كه مرحب ها را كشت. آن كسي كه عمرو بن عبدود ها را كشت. آن كسي كه بت ها را از خانه كعبه بيرون كرد. به خدا قسم او بايد دل ما را از اين بت ها پاك كند. همان طوري كه كعبه مركز ثقل دين و مكتب ماست و قبله ماست، روح و قلب و جان هر كسي هم مركز وجودش است. همانطوري كه مركز بيروني را بايد اميرالمومنين عليه السلام پاك بكند، خانه دل ما را هم بايد اميرالمومنين عليه السلام پاك بكند.
- اگر ناتواني بگو يا علياگر خسته جاني بگو يا علي
در سرازيري قبر بگو يا علي در همه جا بگو يا علي بيداري خواب هر كجا آقا دست قدرتمند خدا فقط اميرالمومنين عليه السلام است. حتي انبياء گذشته هم با كمك اميرالمومنين عليه السلام كارهايشان را درست مي شد. فرمود: من با همه انبياء در سر و پنهان بودم، آنها را كمك مي كردم. با پيامبرخاتم حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم در پنهان و آشكارا هستم.
اميرالمومنين مظهر العجائب است. خلقت نورانيش طبق روايات زيادي، خيلي جلوتر از حضرت آدم و حوا درست شده است. «يدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيديهِم» (الفتح/10) يد الله يعني منظور قدرت خدا، تعبير به اميرالمومنين عليه السلام شده است. مي گويند: فلاني در فلان اداره دست دارد، يعني قدرت دارد. فلاني در همه جا دست دارد، يعني قدرتش حرفش نفوذ دارد. اميرالمومنين يد خداست، همه كاره خداست. قدرت الله است. پيامبر مي فرمايد: يا علي عليه السلام من در دنيا و آخرت از تو بي نياز نيستم. اين تعبير، تعبيره خيلي بلندي است.
اول شخصيت عالم پيامبرما است هيچ شكي هم نيست. اگر پيامبرما نبود هيچ چيز را خدا خلق نمي كرد. «لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاک»[16]هيچ شك نداريم. عرض كرديم: خود مولا هم مي گويد: من عبد اين پيغمبر هستم. اما خود پيامبر مي فرمايد: «يا علي لَا أَسْتَغْنِي عَنْكَ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَه»[17] يعني يا علي عليه السلام من رسول الله صل الله عليه و آله در دنيا و آخرت از تو علي عليه السلام بي نياز نيستم. بايد تو هم كمكم كني. يعني بدون تو كارها پيش نمي رود. پيامبر وقتي با مولا صحبت مي کرده هي اسم حضرت را تکرار مي فرمودند. براي هر جمله اي يا علي را تکرار مي فرمودند. اين علاقه بسيار بالاي پيامبر نسبت به حضرت امير را مي رسانده است.
بنا بر روايات تقسيم كننده بهشت و جهنم حضرت امير است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «به خدا قسم هيچ كار مهمي براي پيامبر پيش نمي آمد الا اينكه دنبال حضرت علي عليه السلام مي فرستاد» پيامبر فرمود: يک ضربه اميرالمومنين از عبادت ثقلين يعني جن و انس بالا تر است. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: و انان من الثقلين يعني افضل از عبادت يازده امام است. اصلا به خدا قسم من از بردن نام حضرت گفتن فضائل حضرت احساس شرم مي كنم. كه ما كوچك مي كنيم. حضرت خيلي بزرگتر از اين هاست. كوچك كي ميتواند بزرگ را تعريف كند. قطره هيچ وقت نمي تواند اقيانوس بي نهايت را درک و توصيف کند.
- جايي كه عقاب پر بريزداز پشه لاغزي چه خيزد
امام سجاد عليه السلام در مسجد شام وقتي آن موذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله» فرمود: گوشت و پوست و خون من لا اله الا الله مي گويد. ما بايد همه قلب و روح و جسممان يا علي عليه السلام بگوييم. به خدا قسم ثواب يك يا علي عليه السلام را ما درك نمي كنيم. يك بزرگي البته استشهاد كرده به يك روايتي مي فرمايد: يك يا علي عليه السلام گفتن، مطابق يك ختم قرآن است. حضرت مي فرمايد: همه قرآن در حمد است، و حمد در بسم الله و بسم الله، در باء بسم الله فرمود: و من هم نقطه زير باء بسم الله الرحمن الرحيم هستم. پيامبرما يا علي عليه السلام مي گويد. همه انبياء يا علي عليه السلام مي گويند.
ظلمي كه به حضرت شد به كسي نشده است. جرج جرداق نويسنده مسي حي مي گويد: حضرت امير عليه السلام شب نوزدهم زانوهايش را بغل كرد، يك نگاهي به گذشته اش انداخت كه چه دوراني را چه فرازهاي و نشيب هايي را طي كرده است. در دوران كودكي در دامن پيامبر بزرگ شد. چون پيامبر در خانه عمويش بود. در دامن پيامبرمي نشست. مي فرمايد: هميشه پيامبر من را كنار خودش مي خواباند. لقمه مي گرفت در دهان من مي گذاشت. اصلا از بچه گي حضرت امير عاشق و معشوق بودند. به پيامبرخيلي علاقه داشت. معمولا بچه هايي كه دنيا مي آيند چشمهايشان بسته است. بعد از چند روز گاهي باز مي كنند. قنداقه حضرت علي عليه السلام را دست هر كس ميدادند چشمهايش بسته بود. اما اين قنداقه را دادند دست پيامبر که حضرت سي سالش بوده، چشمهايش را باز كرد. يا رسول الله بخوانم توراتي كه بر موسي نازل شده انجيلي كه بر عيسي نازل شده بخوانم قرآني كه بعدا به شما نازل ميشود «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُون» (المومنون/1/2) فرمود: علي جان مومنين به وسيله تو رستگار شدند.
در سن ده سالگي مولا، پيامبربه خلعت نبوت آراسته شد. اول كسي كه ايمان آورد حضرت علي عليه السلام بود. وقتي كه پيامبر دعوتش را علني کرد، شكنجه ها، تهمت ها، اذيت ها، آزارها، شروع شد. در همه اين موارد حضرت علي عليه السلام خودش را در مقابل اذيت ها سپر مي كرد. آن شبي كه توطئه كردند كه پيامبر را چهل نفر از چهل قبيله به قتل برسانند، ياد آن شب بخير علي جان شما آمدي گفتي: يا رسول الله من جاي شما مي خوابم من جان نثار و سپر بلاي و پيش مرگ شمايم. پيامبرفرمود: حاضري جاي من بخوابي ممكن است شهيد بشوي. عرض كرد: يا رسول الله شما سالم مي ماني؟ فرمودند: بله. عرض كرد: باكي ندارم. شما سالم باشيد، من قطعه قطعه هم بشوم مشكلي ندارد. ما همه مديون ايثار حضرت امير هستيم. وقتي حضرت بعد از پيامبر به مدينه مهاجرت کردند راحت شدند؟ نه تازه جنگ هاي پيامبرشروع شد. حدود 80 جنگ داشت. اميرالمومنين در تمام مشكلات و جنگ ها كنار پيامبرسپر بلاي پيامبر و مسلمانان بوده است. باز اين دوران دوران خوشي حضرت امير بوده، دوراني بوده كه در كنار پيامبر بوده است.
يكي از دوران خوب شايد خاطره خوب اميرالمومنين آن زماني بود كه با فاطمه زهرا عليها السلام ازدواج كرد. آن شبي كه پيامبرخدا سلام الله عليه و آله دست زهرا سلام الله عليها را در دست حضرت گذاشت. سفارش فاطمه سلام الله عليها را به علي سلام الله عليه كرد. شايد همه اين تاريخ را اميرالمومنين سلام الله عليه اين ايام، اين شب ها مرور مي كند. يك دوراني، من دوران خوشي داشتم. در كنار فاطمه زهرا سلام الله عليها بودم. اما يك روزي هم آمد من خيلي خجالت زهرا سلام الله عليها را كشيدم. خيلي خجالت دارد به حريم انسان، به ناموس انسان، حمله بشود ولي دست هاي انسان بسته باشد. ما نميدانيم اميرالمومنين چقدر فاطمه زهرا سلام الله عليها را دوست داشت. حاضر نبود يك غبار غم به دل زهرا سلام الله عليها بنشيند، اما چقدر خجالت كشيد از حضرت زهرا سلام الله عليه چقدر شرمنده شد نتوانست دفاع كند. نتوانست از فرزند فاطمه زهرا سلام الله عليها دفاع كند. فرزندش به شهادت رسيد. شايد همه اين ها را اميرالمومنين سلام الله عليه اين شب ها مرور كرد. كه واقعا مرور زندگي گذشته اميرالمومنين براي خودش و براي همه طاقت فرساست. چقدر با صدمات، با فشارهاي زياد همسرش را به شهادت رساندند. اما اميرالمومنين سلام الله عليه همين طور دست بسته در خانه نشست. فرمود: صبر كردم همانند كسي كه استخوان در گلو و خار در چشم داشته باشد. ولي عرض كنيم يا اميرالمومنين سلام الله عليه اين روزها ديگر راحت شدي. اين روزها، روز ملاقات با پيامبر، ملاقات با فاطمه زهرا سلام الله عليها ، محسن شش ماهه ات نزديك شده است. شايد در سحر امشب بود، آن نانجيب آن جنايت بزرگ را كه كرد حضرت صدايش بلند شد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَه»[18] به پروردگار كعبه رستگار شدم. جبرئيل ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ أَعْلَامُ التُّقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ عَلِي الْمُرْتَضَي»[19]
[1] - بحار الانوار /علامه مججلسي/ 70/106/باب122- حب الدنيا وذمها وبيان فنائها وغدرها باهلها وختل الدنيا بالدين ...:1
[2] - وسائل الشيعه / شيخ حر عاملي /10/314/ 18- باب تاکد استحباب الاجتهاد في العباده سيما الدعاء والاستغفار والعتق والصدقه في شهر رمضان وخصوصا ليله القدر واخر ليله من الشهر ...ص:303
[3] - نهج البلاغه /سيد رضي/ 555/446...ص:554
[4] - اقبال الاعمال/ سيد ابن طاوس/25/ دعاء بعد از کل فريضه ...ص:24
[5] - الکافي /ثقه الاسلام کليني /2/313/باب العجب ...ص:313
[6] - الصحيفه السجاديه (ع)/امام سجاد .علي ابن الحسين (ع) /94/ (20)( وکان من دعائه عليه السلام في مکارم الاخلاق ومرضي الافعال ...ص:92
[7] - بحار الانوار /علامه مجلسي /91/132/ باب32- ادعيه المناجاه ...ص:89
[8] - الکافي /ثقه الاسلام کليني /2/524/ باب القول عند الاصباح والامساء ...ص:522
[9] - مفاتيح الجنان/شيخ قمي/532
[10] - همان
[11] -همان
[12] - بحار الانوار /علامه مجلسي /66/406/باب38- جوامع المکارم وافاتها وما يوجب الفلاح والهدي ...ص:332
[13] - الکافي /ثقه الاسلام کليني /8/128/ حديث نادر ...ص:126
[14] - نهج البلاغه /سيد رضي /287/طلب العبره ...ص:287
[15] - بحار الانوار /علامه مجلسي /73/180/ باب38- ذم کثره النوم ص:79
[16] - بحار الانوار /علامه مجلسي /16/406/باب12- نادر في اللطائف في فضل نبينا ص في الفضائل والمعجزات علي الانبياء ص ...ص:402
[17] - بحار الانوار /علامه مجلسي /31/435/ 27- باب احتجاج اميرالمومنين صلوات الله عليه علي جماعه من المهاجرين والانصار لما تذاکروا فضلهم في ايام خلاقه عثمان وغيره مما احتج به في ايام خلاقه خلفاء الجور و بعدها ...ص:407
[18] - بحار الانوار /علامه مجلسي /42/239/ باب127- کيفيه شهادته ع و وصيه وغسله والصلاه عليه ودفنه ...ص:199
[19] - بحار الانوار /علامه مجلسي /142/285/ باب127- کيفيه شهادته ع و وصيه وغسله والصلاه عليه و دفنه ...ص:199