اسامي معصومين: حضرت محمد سلام الله عليه و آله ،امير المومنين عليه السلام ،امام موسي بن جعفر عليه السلام، امام رضا عليه السلام
- بشنو از نـي چـون حکايت مي کندو از جـدايي هـا شـکايـت مـي کـند
- از نـيسـتـان تــا مــرا ببـريـده انــد از نـفـيرم مـرد و زن ناليـــــده انـد
- هر که او از هــم نوايي شـــد جـدا بينوا شد گر چـه دارد صــد نــوا
- همنشيني خويشي و پيوندي اسـت يار با نامحرمان چون بندي است
- اي بسا هـنـدو و تـرک هـم زبـــاناي بسـا دو ترک چون نامحرمان
- پس زبان محرمي خود ديگراست هم دلي از هم زباني خوش تراست
در روايات هست: بعد از ذکر خدا ذکر اهل بيت سلام الله عليهم است. ما در اذان و اقامه هم بعد از اين که شهادت به وحدانيت خداوند داديم، شهادت به رسالت و نبوت پيامبر سلام الله عليه و آله و ولايت حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه مي دهيم. فرمود: ذکر ما ذکر خداست. چون پيامبر و اهل بيت با تمام وجود ما را متوجه خدا مي کنند. اهل بيت واسطه بين ما و خداوند متعال هستند. «بنا عبدالله بنا عرف الله لولانا ما عبدالله» اين که ما خدا را مي شناسيم و عبادتش مي کنيم، باعثش پيامبران و اهل بيت هستند. و اين دستور خداوند است که از واسطه نعمت بايد تشکر کنيد. «اشکرکم لله اشکرکم للناس» هر کسي يک سر سوزني کار خيري را براي ما انجام داده است بايد از او تشکر کرد. چهارده معصوم که تمام خير و برکات از طرف آنهاست، بايد هميشه شاکرشان باشيم. اگر چهارده معصوم نبودند الان همه ما بت پرست بوديم.
قال الله الکريم: «قد افلح من تزکي و ذکر اسم ربه فصلي» يعني کسي که خودش را پاک کرد و خودسازي کرد و خدا را ياد کرد. امام رضا سلام الله عليه پرسيدند: "فصلي" در اين آيه به چه معني است؟ گفتند: يعني هر وقت خدا را ياد کرد نماز بخواند. حضرت فرمود: آيا مي شود هر وقت که خدا را ياد کرديم نماز بخوانيم؟ اين که کار مشکلي است. فرمود: منظور از اين "فصلي" فصلي علي محمد و آل محمد است. يعني هروقت خدا را ياد کردي، صلوات بفرستي. چون ياد خدا هم به برکت همين معصومين است. و خود صلوات هم ذکر و ياد خداست.
يکي از عمل هايي که رحمت خدا را به همراه دارد، رحم کردن به ديگران است. يکي از اصحاب به پيامبر عرض کرد: «اريد ان يرحمني ربي» يعني مي خواهم خدا به من رحم کند؛ چه کار کنم؟ حضرت فرمود: «ارحم نفسک و الرحم الناس يرحمک الله» هم به خودت و هم به مردم رحم کن در اين صورت خدا هم براي تو رحم خواهد کرد. معيار خيلي خوبي براي اين که بدانيم خداوند به ما رحم خواهد کرد يا نه.
و يکي از چيزهايي که رحمت خدا را جلب مي کند، سخاوت است. روايت هست: «کافر سخي از مومن بخيل به بهشت نزديک تر است» و باز روايت داريم: «بهشت خانه سخاوتمندان و جهنم خانه بخيل ها است» و يکي از مواردي که رحمت خداوند را جلب مي کند، خوش خلقي است. «وجبت محبت الله علي من اغضب و حلم» رحمت و محبت خدا براي کساني که وقتي ديگران او را به غضب مي آورند، او حليم باشد و غضب نکند.
کسي که مردم از دستشان در اذيت هستند و مردم را اذيت مي کنند حتما اهل جهنم هستند. و کساني که مردم دوستشان دارند و از دستشان در آرامش هستند اهل بهشت هستند. روايت داريم: «من کان يومن بالله و يوم الاخر فلا يؤذي جارئه» کساني که به خدا و قيامت ايمان دارند همسايه اش را اذيت و آزار نمي دهد.
يک نفر به محضر پيامبر سلام الله عليه و آله عرض کرد: يک همسايه اي دارم که خيلي ما را اذيت مي کند. حضرت فرمود: صبر کنيد. آن شخص رفت و بعد از چند روز آمد عرض کرد: آقا جان ديگر نمي توانيم صبر کنيم. چون خيلي ما را اذيت مي کند. حضرت با امر کرد که صبر کنيد. اين جريان تا سه مرحله ادامه داشت. هر بار حضرت امر به صبر مي کردند. دفعه آخر حضرت فرمود: اين بار روز جمعه قبل از اين که مردم براي نماز جمعه مي آيند شما اثاث هاي منزلت را بيرون منزلت بريز هر کسي هم که سئوال کرد، بگو: از دست اذيت هاي اين همسايه مي خواهم فرار کنم. او هم طبق دستور پيامبر سلام الله عليه و آله قبل از ظهر روز جمعه اين کار را کرد. هر کسي که از آنجا رد مي شد که آقا چرا اسبابت را بيرون ريختي؟ مي گفت: از دست اذيت هاي اين همسايه مي خوا هيم از کوچه فرار کنيم. همسايه مزاحم وقتي ديد که آبرويش مي ريزد، آمد گفت: بابا من غلط کردم قول مي دهم که ديگر شما را اذيت نکنم. شما هم اين اسبابت را جمع کن ببر خانه ات که آبرويم بيشتر از اين نريزد.
پيامبرجليل القدر و با عظمت اسلام مي فرمايد: «جبرئيل آن قدر به من سفارش همسايه را کرد که من فکر کردم که همسايه از همسايه ارث مي برد» روايت داريم: «هيچ مؤمني نبوده و نخواهد بود مگر اين که گير همسايه مردم آزار خواهند شد» چون صفت صبر و تحمل انسان در مشکلات قوي مي شوند. انسان بايد از امتحانات سخت قبول بشود تا اين که معلوم بشود آدم قوي و با قدرتمندي است. املاي ننوشته، غلط هم ندارد. روايت داريم: «همسايه خوب اين نيست که آزارش به همسايه اش نرسد؛ بلکه اگر همسايه اش او را اذيت کرد تحملش کند»
زندگي بدون گذشت امکان پذير نيست. چون انسان ها معمولا دچار اشتباهات مي شوند. قرآن مي فرمايد: «خذالعفو» يعني عفو و گذشت را محکم بگير. يعني عفو سرلوحه اعمالت باشد. معصومين ما القوي گذشت هستند.
حضرت اميرالمومنين سلام الله عليه بعد از جنگ جمل که همسر پيامبر و افرادي مثل زبير و طلحه و مروان راه انداخته بودند. عايشه و زبير را عفو کرد. و عايشه را با محافظان خانم که لباس مردانه پوشيده بودند، به مدينه فرستاد. در مدينه به عايشه گفتند: آيا علي بن ابي طالب سلام الله عليه تو را ااحترام کرد؟ گفت: خيلي احترام کرد. ولي من ناراحتم که چرا من را با سي تا مرد نا محرم به مدينه فرستاد. محافظان نقابشان را بالا زدند، ديد همه اين ها زن هستند. يک ذره حضرت به اين همسر پيامبر که در مقابل جانشين پيامبر ايستاده بود، بي احترامي نکرد. چيزي که اهل بيت را پرآوازه کرده و همه عاشقشان هستند به خاطر عفو و گذشت و بزرگوار بودنشان است.
و در جنگ جمل هم هيجده هزار نفر کشته شدند. حضرت فرمود: مجروحان را اذيت نکنيد و آنهايي که فرار مي کنند تعقيب نکنيد. زبير هم که وسط جنگ گذاشت و رفت، حضرت فرمودند: تعقيبش نکنيد. کاري هم به کارش نداشته باشيد. که البته يک نفر او را تعقيب کرد و کشت و شمشيرش به حضرت آورد. حضرت وقتي شمشير را ديد خيلي ناراحت شد. فرمود: اين شمشير چقدر غم از دل پيامبر برطرف کرده است. ولي حالا در مقابل جانشين پيامبر ايستاده است.
از خدا خيلي عاقبت بخيري بخواهيم. زبير اولش ولايي بود. سلمان مي گويد: زبير از من هم در دفاع از ولايت امير المومنين سلام الله عليه سرسخت تر بود. يک روزي زبير در محضر پيامبر نشسته بود. حضرت علي سلام الله عليه هم از دور تشريف مي آوردند. زبير به پيامبر عرض کرد: يا رسول الله سلام الله عليه و آله من علي سلام الله عليه را خيلي دوست دارم «احبه حبا» فرمود: الان راست مي گويي که دوستش داري ولي يک روزي در مقابل علي سلام الله عليه مي ايستي.
يکي از عنايات بزرگ خداوند به ما ايرانيان اين است که زير سايه امام رضا سلام الله عليه و خواهر گراميشان حضرت معصومه سلام الله عليهم هستيم. سه تا از امام هاي ما شهادت دادند که هر کسي به زيارت حضرت معصومه سلام الله عليه نائل بشود و با معرفت مقام اين خانم، اين خانم را زيارت کند، بهشت برايش واجب مي شود.
از شهيد مطهري مي پرسند: علت اين که در ميان استادانت به علامه طباطبائي اين همه احترام مي گذاري چي است؟ (وقتي نام اين استادش را مي آورد، روحي له الفدا مي گفت) شهيد فرموده بود: تواضع و ادب و کرنشي که من در علامه نسبت به اهل بيت ديدم خيلي فوق العاده بود. مرحوم علامه وقتي به حرم حضرت معصومه سلام الله عليها مشرف مي شدند، بدنش را به ديوارهاي صحن مي ماليدند. گرد و غبارهاي حرم را به سرو صورتشان مي ماليدند. شهيد مطهري فرموده بود: اين استادم در ماه مبارک رمضان روزه اش را با بوسيدن ضريح مقدس حضرت معصومه سلام الله عليه افطار مي کردند.
ملا صدرا را به کهک تبعيد کرده بودند. ايشان وقتي که مشکل علمي پيدا مي کردند، به قم مشرف مي شدند و با توسل به حضرت معصومه سلام الله عليها اين مشلکش را برطرف مي کردند. مرحوم آيت الله بهاءالديني مي فرمود: حضرت امام به قدري به حرم حضرت مي آمدند که اطرافيان به اين روش امام اعتراض مي کردند.
قبل از اين که حتي پدر گرامي حضرت معصومه سلام الله عليها به دنيا بيايد، حضرت امام صادق سلام الله عليه مي فرمايد: فرزندي از فرزندان من در شهر قم دفن خواهد شد. به شفاعت او تمام شيعيان من وارد بهشت خواهند شد. اهل بيت سلام الله عليهم به جاي زيارتگاه و قبر مخفي حضرت زهرا سلام الله عليها يک بارگاه و زيارتگاهي به نام بارگاه حضرت معصومه سلام الله عليها فاطمه ثاني را براي ما معرفي کردند.
مرحوم آيت الله مرعشي سه وعده نمازشان را به حرم اين خانم مي آمدند. و فرموده بودند: من هر چي که مي خواستم از اين خانم گرفتم. بعد از فوتشان هم وصيت کرده بودند من را به کنار ضريح حضرت بياوريد و يک گوشه عمامه ام را به ضريح و يک گوشه اش را هم به تابوت من ببنديد و روضه وداع بخوانيد.
به در خانه پدر بزرگوار حضرت معصومه سلام الله عليها ، حضرت موسي بن جعفر سلام الله عليه پناه ببريم. در اصفهان دو نفر باهم رفيق بودند. بعد از فوت يکي از اين رفيقها، آن يکي او را در خواب ديد. که جايش خيلي خوب است. گفت: رفيق براي چه عبادتي خداوند اين جايگاه را برايت مرحمت فرمود. گفت: اين مقام را به خاطر گريه به مصيبت امام موسي بن جعفر سلام الله عليه به من عنايت کرده اند. جريان را پرسيدم، گفت: يک روز يک عالم بزرگي در اصفهان از دنيا رفت. شهر عزادار شد. بازار تعطيل شد. و چندين هزار نفر در تشييع جنازه شرکت کردند. و عزاداري مي کردند. من در تشييع جنازه يک وقت ياد تشييع غريبانه امام هفتم افتادم. که چهارتا حمال تشييع جنازه مي کردند. «و الجنازة منادي عليها بذل الاستخفاف» دلم کباب شد خيلي گريه کردم و ناله زدم.
جان ما به قربان امام هفتم که در گوشه زندان به اين امام غريب چه گذشت! «السلام علي المعذب في قعر السجون و ذلوم المتاقير ذي الساق المرضوض بحلق القيوب» سلام ما به آقايي که در زندان تاريک هارون ساق هايش به غل و زنجير ساييده شده بود. آقايي که مي گفت: از خدا يک جاي خلوتي را مي خواهم که مناجات کنم. ولي يک وقت مناجاتش عوض شد: اي خدايي که بچه را از رحم مادر نجات مي دهي. درخت را از آب و گل بيرون مي آوري «خلصني من سجن هارون» خدايا موسي بن جعفر را از زندان هارون نجات بده
- من جوان بودم و زنجير گران پيرم کردگشته کاهيده تن ومانده به جاتصويرم
- يا به زندان برســان مــرگ مــرا يـا اللهيا نجاتم بده از زير غــل و زنجـيرم
اي فاطمه معصومه سلام الله عليها شما در مدينه بوديد. خبر شهادت پدر را براي شما آوردند. ولي دل ها براي عمه تان زينبه کبري سلام الله عليها بسوزد. بالاي تل زينبيه ببيند دشمن دور برادر را گرفته، نيزه دارها با نيزه و شمشير دارها با شمشير... دست روي سر صدا بزند «اما فيکم مسلم» لاحول ولاقوة الا بالله