سخنران استاد فرحزاد

«قال الله تبارک و تعالی :لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ ( إبراهيم : 7). «قال رسول الله صلی الله... : أَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً كُفْرَانُ النِّعْمَةِ ( شیخ حرعاملی / وسائل الشيعة / ج 16/ ص :309).

  • بـر ســر آنـم کـه گــر زدسـت برآیـددست به کاری زنم که غصه سرآید
  • خلوت دل نیست جای صحبت اغیاردیـو چـو بیـرون رود فـرشـته درآید
  • صحبت حکام ظلمت شـب یلـداسـتنور ز خـورشـید خواه بـو که برآید
  • صالح و طالح متاع خویـش نمـودندتا که قبول افـتـد و چه در نـظر آید
  • صبر و ظفر هـردو دوسـتان قدیمنبــر اثـر صـبـر نـوبـت ظـفـر آیـد
  • بــر در اربــاب بـی مـروت دنـیـاچند نشینی که خواجه کـی به درآید
  • بلبل عـاشق تو عـمر خواه که آخرباغ شـود سبز سـرخ گل به درآید

مذمت شدن کسانی که صلوات نمی فرستند.

در احادیث مذمت شده اند کسانی که در موقع شنیدن نام پیامبر به ذکر صلوات اهمیت نمی دهند. سفارش شده در همه جا به هنگام شنیدن نام پیامبر ذکر صلوات گفته شود. حتی در وسط نماز و قرائت یا رکوع و هر جای دیگری وقتی اسم پیامبر برده شد مستحب است که صلوات بفرستید. پیامبر فرمودند: جفاکارترین و بخیل ترین افراد نسبت به من کسانی هستند که نام من را بشنوند و صلوات بر محمد و آل محمد نفرستند.

سیره اهل بیت علیهم السلام در حمد و ثناء خدا و صبر بر مصیبت ها

درس های زیادی می توانیم از جریان عاشوراء و کربلای آقا امام حسین علیه السلا م ، و رفتار و گفتار و خطبه هایی که اهل بیت علیهم السلام در این سفر و قیام مهم الهی داشته اند یاد بگیریم. که یکی از آن درس ها مساله حمد و ثناء و شکرگذاری به درگاه خدای متعال است. با این که واقعه ای در عالم مثل واقعه کربلا دلخراش تر و سخت تر نیست چنان که در زیارت عاشوراء می خوانیم «وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ ( شیخ عباس قمی / مفاتيح الجنان /1/ ص : 456). مصیبت شما بر آسمان ها و زمین سنگینی می کند. با این همه مصیبت در طول این سفر از ابتدا تا انتهایش که قافله به مدینه برگشت یک مورد هم پیدا نمی شود که آقا اباعبدالله و اصحاب و یاران واهل بیتش از خدای متعال گلایه و شکایت داشته باشند و بین آن ها و خدای متعال شکر آب شده باشد یا ناشکری و کفران نعمت و اعتراض بکنند که این چه وضع و گرفتاری است. به مردم گفتند که شما راه را اشتباه می روید و ظلم می کنید ولی نسبت به خدای متعال هیچ گونه شکایتی نکردند. بلکه همه اش حمد و مدح و تشکر از خدای متعال می کردند. آقا اباعبدالله علیه السلام شب عاشورا ء در خطبه ای که خواندند حمد و ثنای خدا را کردند. «أُثْنِي عَلَى اللَّهِ أَحْسَنَ الثَّنَاءِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ» ( شیخ مفید / الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد / ج 2/ ص : 91). کسی که در محاصره دشمن است و می داند که فردا همه عزیزانش پرپر می شوند، خودش هم به شهادت می رسد، اهل بیتش اسیر می شوند ولی می گوید: خدایا من بهترین مدح ها و ثناها را برای تو به جا می آورم .چه در سرور و شادی و چه در گرفتاری ها و سختی ها مدحت می کنم.

  • ما نداریم از رضای حق گلهعار ناید شیر را از سلسله

شکرگزار بودن و عدم گلایه کردن از خدا

یکی از علامت های دوستان اهل بیت و مومن شکرگزار بودن از خدا گلایه و شکایت نداشتن است. افرادی که منحرفند و اوصاف مومنین در آن ها نیست همیشه کفران نعمت و ناشکری وناسپاسی می کنند. قدرشناس نعمت و منعم نیستند. «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ ( إبراهيم : 7). هنگامى كه خداوند اعلام كرد: اگر سپاس گذارى كنيد، قطعاً نعمتِ خود را بر شما مى افزايم، و اگر ناسپاسى كنيد، بى ترديد عذابم سخت است. خدای مهربان قبل از این که شکر و کفران نعمت را تعریف کند می فرماید: پروردگار شما اعلام می کند. یعنی حواستان جمع باشد یک مسله مهمی را می خواهیم بیان کنیم. «تَأَذَّنَ» از ماده اذان است اذان شعاری است که می گوییم خدا بزرگ است کارها را رها کنید و برای نماز بیایید. «حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ، حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» ( شیخ کلینی / الكافي / ج 3/ ص :302) . اذان اعلانی برای جمع شدن وارتباط با خدای متعال است .این «تَأَذَّنَ» هم از همان ماده است خدا می خواهد اعلام کند که حواستان جمع باشد.

معرفت، راه رسیدن به اسم اعظم

ازمرحوم حاج آقای دولابی پرسیدند اسم اعظم خدا چیست که می گویند هر کسی اسم اعظم خدا را بداند گره از کارش باز می شود و مشکلش حل می شود؟ ایشان فرمودند: شما اسم کوچک خدا را پیدا کنید من اسم اعظم را برای شما نشان می دهم .اسم های خدا همه اعظم هستند خدا خودش عظیم و بزرگ است همه اسم هایش هم بزرگ هستند. این مثل همان تعبیری است که اگر قدر بدانی همه شب ها شب قدرند و اگر قدر ندانی شب قدر هم، شب قدر نیست. یعنی اولیای خدا بودند که با یک بار گفتن یا رب و یا الله دعایشان مستجاب شد. بستگی دارد که در دل شما اسم خدا، اعظم باشد یا نه، این نکته ظریف و زیبای عرفانی است که خدا در دل ما بزرگ باشد والا ممکن است یک منافق هم یا الله ویارب بگوید و یا اسم اعظم خدا بر زبانش جاری شود ولی مشکلش حل نمی شود.

کسی درمورد اسم اعظم از مرحوم آیت الله بهاءالدینی پرسید ایشان فرمودند :من فکر می کنم اسم اعظم فقط اسم و لفظ نیست یک مرحله ای است که خود شخص باید به آن مرحله برسد. یعنی خودش به آن سر الهی راه پیدا کند .حالا ممکن است آن کلید لفظی باشد و به زبان او جاری شود و مشکلش هم حل شود .در خطبه متقین که مولا امیرالمومنین علیه السلام اوصاف متقین واقعی و شیعیان واقعی را بیان می کند می فرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ» ( مجلسی / بحارالأنوار / ج 64/ ص : 261). اولین علامت مومنین این است که خدا در دل آن ها بزرگ است. بیشترین ذکری که در نماز می گوییم کلمه الله اکبر است. چهار بار در اذان، دو بار در اقامه و در شروع نماز مستحب است شش بار بگوییم و بار هفتم تکبیرةالاحرام را بگوییم. بیشترین ذکری که در نماز و شبانه روز با آن مواجه هستیم ذکر الله اکبر است. الله اکبر یعنی عزیزم تو که دنبال پول هستی خدا بزرگ است پول بزرگ نیست. تو که دنبال مقام وریاست هستی خدا بزرگ است غیر خدا در دلت کوچک باشد. تو که دنبال تحصیل دنیای فانی هستی، تو که دنبال مدرک و سر و صداهای دنیا هستی بدان همه چیز فانی می شود و خدا باقی می ماند. اگر خدا در دل کسی بزرگ بود فرمان خدا را گوش می دهد. وقتی صدای اذان در حرم بلند می شود کسب وکار را رها می کند و به نماز می آید. ولی کسی که پول در دلش بزرگ است هزار تا الله اکبر هم او را از جا بلند نمی کند.

درخواست از خدا به جای درخواست از مردم

چرا شروع نماز با الله اکبر است و بعد هم مستحب است شش بار الله اکبر بگوییم و چرا باید برای بار آخر هم دست ها را بالا برد؟. دست را بالا می بری تا بگویی غیر خدا را پشت سر انداختم خدایا آمدم من را بگیر. یعنی در فکر هر چیزی که هستی آن را رها بکن خدا بزرگ است و غیر خدا کوچک است. دنیا و فکر دنیا را دور بریز. علت این که الله اکبر زیاد در شروع و آخر نماز تکرار شده این است که الله اکبر قاطع فکرها واندیشه هاست .یعنی در فکر وخیال هر که هستی خارج شو دنیا را رها کن. فکر وخیال غیر خدا را نکن خدا کار ساز است .

  • کـار ساز ما بود در فکـر مـافکر ما در کار ما آزار ماست

این خداست که باید دست در کار تو بگذارد. اگر مشکلی داری و منفعتی را می خواهی کسب کنی خدا باید حل کند. غیر ازخدا چه کسی می تواند حل کند؟ خداوند می فرماید: «وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمينَ» (يونس: 106). غیر خدا را صدا نزن. در خانه غیر خدا نرو . غیر خدا نمی تواند نفع و ضرری برای تو جلب کند یا دور کند. اگر در خانه غیر خدا بروی و التماس بکنی جزء ظالم ها خواهی بود. به قول حافظ

  • بـر در اربـاب بی مـروت دنیاچند نشینی که خواجه کی به درآید

امام سجاد علیه السلام می فرماید: سفاهت است آدم محتاج برود در خانه محتاج دیگر دست دراز کند گدایی کند پشت درش بایستد والتماس بکند. در خانه خدا برویم که خدا حلال مشکل هاست. ما گاهی سوراخ دعا را گم می کنیم. ما به ظلم ها اهمیت می دهیم ولی از ظلم بزرگ غافلیم. فکر می کنیم ظلم فقط این است که دست کسی را گاز بگیریم، به صورت کسی بزنیم پای کسی را لگد بکنیم، آبروی کسی را ببریم، یا مال کسی را تلف بکنیم .این ها قطعا ظلم است .ظلم به یک حیوان هم ظلم و گناه بزرگی است و حتی به یک درخت و گیاهی آب ندهید خشک بشود مسئول هستید و به آن ظلم کرده اید. ولی بزرگترین ظلم ها صدا زدن و حاجت خواستن از غیر خدا و شریک گذاشتن برای خداست. خداوند در قرآن می فرماید :«إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» ) لقمان: 13). مشرک شدن ظلم بزرگی است.

آیت الله قاضی رحمه الله وصیت کرده بود روزی یک بار درب خانه اهل بیت حاضر بشوید. حرم بروید، زیارت عاشوراء یا دعای توسل بخوانید و خودتان را به ولی و سرپرستتان نشان بدهید. «بِمُوَالَاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا» (شیخ صدوق/ من لايحضره الفقيه/ ج2/ ص :609). موالات شما باعث می شود خدا معلمتان بشود. سفارش دیگرشان این بود که اگر از گرسنگی مردید در خانه خلق را نزنید حتی در خانه مرجع تقلید هم نروید و در خانه خدا بروید و از خدا بخواهید. اولا خلق آبروی آدم را می برند بعد هم به آدم چیزی نمی دهند اگر هم بدهند منت می گذارند .یک نفر پیش یک بنده خدایی رفت و گفت: آقا ما به شما رو می اندازیم و آبرویمان را پیش شما می بریم دو میلیون به من وام بدهید. گفت: من به شما وام نمی دهم از من هم تشکر بکن. گفت: نفهمیدم می گویی من وام نمی دهم ازمن تشکر هم بکن چرا؟ گفت: به خاطر این که آن قدر آدم های نامرد و عوضی در این روزگار زیاد شده اند که می روی به یک آقایی یا موسسه و بانکی می گویی به من وام بده، می گوید چشم و شش ماه دیگر هم می گوید باید در نوبت باشی وهمین طور دو سال معطل می کند بعداز دو سال هم می گوید که وام نمی دهیم و شرایط شما جور نیست. من همین الآن می گویم که به شما وام نمی دهیم این جای شکر ندارد؟

  • بر در اربـاب بی مـروت دنیـاچند نشینی که خواجه کی به درآید

خداوند می گوید: که مگر رزق من تمام شده، قدرتم کم یا تمام شده و یا نمی توانم و نمی خواهم بدهم، چرا با وجود من در خانه خلق می روید. آن هایی که می آیند و دستت را می بوسند وتعریفت می کنند دو روز دیگر می آیند و دستت را گاز می گیرند. این حرف درست است کسانی که تملق می کنند مطمئن باش دو روز دیگر بدوبی راه می گویند آن چنان دلت را می شکنند که حالت جا بیایید نه به تملقشان ونه به پشت کردنشان دل نبند.

چرا مردم دل ما را می شکنند؟ چرا مردم جواب سلام ما را نمی دهند؟ چرا وقتی به مردم مراجعه می کنیم بی اعتنایی می کنند می گویند ما به دردت نمی خوریم. مگر عقلمان نمی رسد خدا به دردمان می خورد. خدا بزرگ و اعظم است. اگر بزرگی خدا در دلمان جلوه کرد تمام اسم های خدا اسم اعظم اند. ولی اگر خدا در دلمان جلوه نکرد اسم های اعظم هم فایده ندارد

آیت الله قاضی وصیت کردند اگر روزی از گرسنگی مردید به در خانه خلق نروید التماس نکنید دست دراز نکنید. «شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ وَ لَوْ مَاتَ جُوعاً» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة /ج9/ص:438) . روزی یکبار در خانه اهل بیت بروید. چون اهل بیت جدا از خدا نیستند. خدا فرموده هر کسی در خانه آن ها برود همانند این است که به در خانه من آمده است. «وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ» ) شیخ صدوق /من لايحضره الفقيه /ج2/ص : 609). کسی که به اهل بیت چنگ بزند به خدا چنگ زده است. چون آن ها ما را در خودشان نگه نمی دارند و به طرف بالا می برند. «وَ مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» کسی که شما را دوست بدارد خدا را دوست داشته است. و کسی که به شما پشت بکند به خدا پشت کرده است.

فضیلت سقایی و گریه کردن بر مصیبت امام حسین علیه السلام

حبیب بن مظاهر را خواب دیدند به او گفتند :که آرزو داری به دنیا برگردی؟ فرمود: بله، پرسیدند شما با آن عظمت که در جوار امام حسین هستی باز دلت می خواهد به دنیا برگردی؟ فرمودند: بله، می خوهم به دنیا برگردم تا به تشنه ها آب بدهم چون آب دادن به تشنه ها از افضل اعمال است. خدا لعنت کند به کسانی که آب را از اهل بیت بستند. آبی که بر همه موجودات حتی کفار و اشقیاء و منافق و نمرودها مباح و حلال است اما این ملعون ها مانع شدند آب به طفل شش ماهه برسد. حبیب بن مظاهر فرمود: دوست دارم به دنیا برگردم و بروم زیر خیمه اباعبدالله و در روضه امام حسین شرکت کنم. می خواهم بروم وبرای مظلومیت اباعبدالله اشک بریزم .قدر این اشک ها را بدانید که گاهی بزرگان این اشک ها را با دستمالی پاک می کردند و وصیت می کردند که آن دستمال را در قبر شان بگذارند.

  • چون در لحدم نکیر ومنکردیدندیک یک همه اعضاء من رابوییدند
  • دیـدند ز مـن بوی حسیـن می آیداز آمـدن خـویـش خـجـل گـردیدند

ذکرمصیبت زینب کبری علیهاالسلام

یا اباعبدالله یک عمر برایت اشک ریختیم و گریه کردیم، در مجلس روضه شرکت کردیم. امید داریم شب اول قبر به بالین ما بیایید نظری، لطفی، عنایتی بکنید. اما آن مصیبتی که بیش از همه دل آقا اباعبدالله و دل اهل بیت را رنج داده مصایب خواهر بزرگوارش حضرت زینب کبری3است. یکی از رفقاء که پیر غلام امام حسین است گفت :در محلمان پیرمردی بود که در ایام جوانی اش تعزیه خوانی که می گرفتیم این آقا نقش شمر را بازی می کرد. ایشان نقل می کرد که کربلا رفته بودم. یک شب در خواب آقا اباعبدالله را دیدم. آقا فرمودند: دوست دارم تعزیه ای که در روز عاشوراء می گیری جلوی من اجرا کنی. گفتم: آقا خجالت می کشم با حالت شمر رجز خوانی و تهدید کنم. آقا فرمود :من خودم می گویم دوست دارم. شروع کردم به خواندن اشعاری که در رجز و تعزیه برای شمر می خواندم که من چنان می کنم .و حضرت همین طور نگاه می کردند گفتم :من همان کسی هستم که علی اکبر و علی اصغر شما را شهید می کنم چنین می کنم چنان می کنم. آقا همین طور تامل می کردند تا این که گفتم: ای حسین من کسی هستم که خواهر شما را اسیر می کنم. تا این جمله را گفتم آقا به قدری منقلب شدند، که فرمودند: بس است دیگر این یکی را طاقت ندارم، که خواهری مثل زینب من اسیر دست شمر بشود .چه گذشت به دل بی بی زینب وقتی کنار قتلگاه آمد .زینبی که طاقت ندارد آفتاب بر بدن حسینش بتابد وقتی بدن قطعه قطعه و بی سر برادر را دید چنان ناله جان گدازی از دل زینب بلند شد چنان روضه جانسوزی خواندند که حتی دشمن ها هم گریه کردند. پدرم به قربان آن آقایی که با لب تشنه او را شهید کردند. پدرم به قربان آن آقایی که لباس هایش را به غارت بردند. پدرم به قربان آن آقایی که با شکم گرسنه به شهادت رسید. زینب کبری نگاهی به بدن برادر انداخت و صدا زد ای کشته آیا تو برادر زینبی؟ آیا فرزند مادرم فاطمه ای ؟