کلید واژه ها: صلوات,گناه زبان,کنترل زبان,شهادت اعضاء و جوارح,نقش عمل در سعادت,عاقبت بخیری,فضائل اخلاقی,احترام به همسایه,آداب معاشرت,انس گرفتن,رسیدگی به حیوانات.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امام علی علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
«فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌهُوَعِنْدَ اللَّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِوَ أَيَّامُهُ أَفْضَلُ الْأَيَّامِ وَ لَيَالِيهِ أَفْضَلُ اللَّيَالِي وَ سَاعَاتُهُ أَفْضَلُ السَّاعَاتِ»
[1].
اعمال ماه رمضان بسیاراست. حضرت درخطبه شعبانیه، اعمالی را برای ماه مبارک رمضان بیان فرموده اند، که یکی از اعمالی که برای این ماه سفارش کرده اند زیاد صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد است.
حیف این زبان و این دل که درغیر راه خدا و پیامبر و اهل بیتش استفاده شود، حیف که انسان می تواند با یک صلوات اعلاء درجه بهشت را برای خودش تهیه کند، مشغول حرف های بی خودی بشود، که درآن نه خیر دنیا و نه خیرآخرت است. یکی از سفارشات پیامبر درخطبه شعبانیه «و صلوا أرحامكم و احفظوا ألسنتكم»[2]. این است که دراین ماه زبان هایتان را حفظ کنید. در روایت دیگری داریم که بیشتر کسانی که در جهنم می افتند بر اثر گناه زبانشان است. چون گناهان دیگر خیلی در دسترس نیستند یا وسایلشان فراهم نیست. کسی که بخواهد دزدی بکند، شراب بخورد، زنا بکند، همه وقت شرائطش فراهم نیست، اما دروغ و غیبت خرج ندارد وسایلش هم همیشه فراهم است. در اصول کافی حدیث داریم که اکثر کسانی که به جهنم می روند به خاطر این یک ذره زبان است، بازروایت داریم هر روز اعضاء و جوارح انسان از همدیگر احوال پرسی می کنند، از جمله زبان که رو می کند به بقیه اعضاء و می گوید شما چطورهستید؟ آن ها هم می گویند اگر تو بگذاری همه ما حالمان خوب است. اگر ما را به جهنم و آتش نبری حالمان خوب است.
در آیه قرآن آمده است که دست و پا و گوشت و پوست بدن ما روز قیامت بر اعمالی که انجام داده ایم شهادت می دهند، معلوم می شود این ها شعور دارند، می فهمند. روزقیامت انسان رو می کند به اعضاء و جوارحش و می گوید:«لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»[3]. شما دیگر چرا بر علیه من شهادت می دهید؟ جواب می دهند: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ ءٍ» خدائی که همه چیز را به زبان می آورد او مارا به زبان آورد تا برعلیه ات شهادت بدهیم.
روایت داریم اصحاب پیامبر و بعضی از بزرگان مقداری ریگ را می شستند و تمیزمی کردند و زیر زبان می گذاشتند. می پرسیدند چرا این کار را می کنید؟ می گفتند: برای این که حرف زیادی نزنیم. اگر حرف لازمی بود سنگ ها رادر می آوردند ومی گفتند، وبعد دوباره قفلش می کردند. مومن لجام دارد، یعنی دهنه دارد این طور نیست که هرچه که به زبانش آمد بگوید. روایت داریم مومن عاقل و شخص حکیم زبانش ماوراء دلش است، ماوراء عقلش است. یعنی اول می سنجد و تفکر می کند ببیند این حرف درست است که بگوید یا نه، بعد می گوید. «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»[4]. عاقل اول حرف را می سنجد که حرفش مشتمل بر آتش نباشد، راه جهنم نباشد، آزار واذیت نداشته باشد بعد می گوید. اما منافق دلش پشت زبانش است یعنی اول حرف هایش را می زند بعد فکر می کند. اگر ما زبانمان را نگه داریم به دستور کتاب های آسمانی و قرآن عمل کرده ایم. «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»[5]. حکماء فرمودند: زبان جرمش و وزنش خیلی کم است به اندازه یک سیر هم شاید نشود اما جرمش وگناهش خیلی زیاداست. پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: «صلوا أرحامكم و احفظوا ألسنتكم»[6]. زبانتان را نگاه دارید اگرحرفی راکه می خواهید بزنید، نزنید طوری نمی شود. حرف نزده را می شود زد، اما حرف نزده را اگر زدید و آبروی کسی را ریختید مثلا فحش دادید و دلش را شکستید یا غیبتش را کردید، این آبروی ریخته شده جمع کردنش مشکل است. «و احفظوا ألسنتكم» ما روایت داریم خیلی حرف ها شامل گناه اند، اگر گناه هم نداشته باشند لغوند ومومن هم کار لغو وبیهوده نمی کند. «وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ »[7].
«الْمُؤْمِنُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ شَكُورٌ صَبُورٌومَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ»
[8]. اگر کسی واقعا وقتش پر باشد به کار بیهوده نمی پردازد. مومن آن قدر فکر و اشتغال دارد، آن قدر به فکر آخرت و حساب و کتاب است که وقت نمی کند به کارهای بیهوده بپردازد. این زبان می تواند کفر بگوید و کافر بشود، معصیت بکند و برای خودش آتش جهنم جمع بکند. این زبان می تواند بگوید لااله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله، شهادت به خدا و رسولش بدهد و مومن و مسلمان بشود. می تواند ذکر صلوات بگوید، قرآن بخواند، دعا بخواند. از خدا بخواهیم زبانمان را حفظ بکند.
به شخصی گفتند که آقا در فلان جا عروسی است. گفت: به من چه عروسی است به من چه ربطی دارد، گفتند: تو را هم دعوت کردند، گفت: به تو چه یکی عروس و داماد است ومن هم مهمان آن ها هستم. تو این وسط چه کاره هستی فضولی؟ خیلی از حرف ها فضولی است یعنی زیادی تو کارهایی که به ما ربطی ندارد دخالت می کنیم. مثلا فلان کس جهیزیه دخترش را فلان مقدار داده، فلان کس چنین کرده است چنان کرده است این ها فضولی است.
- من چنان بادرد خود درمانده ام از هـمـه آفاق دسـت افـشانده ام
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه شعبانیه فرموده اند: «مَنْ أَكْثَرَ فِيهِ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَيَّ ثَقَّلَ اللَّهُ مِيزَانَهُ يَوْمَ تَخِفُّ الْمَوَازِينُ». [9] کسی که در ماه رمضان یاد صلوات بفرستد خدای متعال میزان حسناتش را سنگین تر خواهد کرد در روزی که میزان حسنات خیلی سبک است. «الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ »[10]. حضرت علی علیه السلام می فرماید: اگربخواهیم بفهمیم که پول داریم یا فقیریم، چیزی در میزان حسناتمان هست یا نیست، درهمین دنیا با اعمالی که انجام می دهیم معلوم می شود. پیامبر در خطبه شعبانیه فرموده اند: اکثرا میزان حسنات سبک است چیزی بارشان نیست.انسان فقط می خواهد که دنیایش را آباد بکند. آن هائی که مثلا خیلی تلاش می کنند کنار کارشان یک کاری هم بکنند تا میزان حسناتشان را سنگین بکنند.خداوند می فرماید: «فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ»[11]. اگر کسی میزان عملش سنگین بود در خوشی دائمی است راضی هم هست، اما اگر کسی میزان اعمالش سبک باشد جایگاهش آتش است. این به درد هیزم بودن می خورد، به درد سوزاندن می خورد. حیوان را بیاورند صدر مجلس بگذارند تا همه جلویش مودب بایستند این می شود؟ نه. حیوان را می برند در طویله کنار کثافات و کود می گذارند. هیزم را می برند آتیشش می زنند، ولی گل و ریحان و گیاه را می برند در یک جای خوب می گذارند. انسان ها هم به این دنیا آمدند خودشان را نشان بدهند که به درد کجا می خورند. بعضی ها باید حلوا در دهانشان گذاشت، بعضی ها باید مشت به دهانشان کوبید. در قیامت هرکسی سر جای خودش است، به خدا پناه می بریم و از خدا کمک می خواهیم.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: یک روز پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم برای ما خطبه خواندند تا مردم را برای ماه رمضان آماده بکنند پس فرمودند: «فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَيْكُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَكَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ»[12]. ای مردم ماه خدا به شما روی آورده است. مگر روزهای دیگر مال خدا نیست ایام دیگر مال خدا نیست. چرا؟! روزهای دیگرهم مال خداست اما در این ماه عنایت ویژه ای هست، سفره ویژه ای هست، ساعت های ویژه ای هست. «وَهَذَا شَهْرٌ عَظَّمْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ وَ شَرَّفْتَهُ وَ فَضَّلْتَهُ عَلَى الشُّهُورِ»[13]. خدایا این ماه را تو بزرگ قرار دادی. میلیون ها انسان به امر پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم روزه می گیرند با خدا خلوت می کنند با خدا انس می گیرند. میلیون ها نفر آب نمی خورند، غذا نمی خورند، کدام فرمانده می تواند این قدر در عالم نفوذ پیدا بکند چه کسی می تواند؟ این حقیقت، حقانیت پیامبر ماست.
چقدر بی برکتند آن هائی که مسلمان نیستند یک سجده، راز و نیاز نمی توانند بکنند. یهودی ها حق ندارند در خانه ها عبادت بکنند. یکی از برتری دین ما بر ادیان دیگر این است. درمذهب یهود به کنیسه باید بروند (یک جای مخصوص مثل مسجد هست.) تا در آنجا عبادت بکنند. مسیحی ها حق ندارند در خانه اشان عبادت بکنند کلیسا روزهای یکشنبه باز می شود باید به کلیسا بروند آن هم یکشنبه ها تا عبادت بکنند. اما پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ما می فرماید: «وَ جَعَلَ لَهُ الْأَرْضَ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[14]. هر کجای زمین مگر جایی که غصبی باشد (صاحبش راضی نباشد.) می توانید عبادت بکنید. البته بهتر این است که به مساجد برویم. همه جای زمین را خدا پاک و محل عبادت و سجده قرار داده است .همه وقت می توانید با خدا رابطه برقرار بکنید. آقائی می گفت: با یک استانداری کار داشتیم رفتیم نوبت گرفتیم صحبت کنیم، شش ماه بعد نوبت زدند که ما برویم با ایشان صحبت کنیم. ولی با خدا می توانید هر وقت ملاقات کنید. چقدر ارزشمند است که با خدا صحبت بکنی ( وقتی دعا می خوانی)، خدا با تو صحبت بکند(وقتی قرآن می خوانی). قدرش این را بدانیم.
اگر غیرمسلمان ها صفات خوبی داشته باشند، قابل هدایت هستند عاقبت بخیر می شوند. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: کافر با سخاوت به بهشت نزدیک تر از مسلمان بخیل است، کافر خوش اخلاق به بهشت نزدیک تر از مسلمان بداخلاق است. کسی که در این ماه خوش اخلاق باشد پیامبر جواز و گذرنامه برایش صادر می کند. بیاییم در ماه رمضان حواسمان را کمی جمع بکنیم. در این ماه خوش اخلاق و با گذشت باشیم، از خدا عاقبت بخیری بخواهیم. آیة الله دستغیب نقل کرده است که در خراسان عالمی به نام شیخ احمد زندگی می کرد که در همسایگیش یک آتش پرست بنام بهرام بود که انسان عزیز و آبرومندی بوده است. یک موقعی بهرام همه سرمایه اش از بین رفت شیخی پیش این عالم آمد و گفت: بهرام همسایه شماست، انسان مصیبت دیده ای است، خیلی سختی دیده است. جا دارد به دیدارش بروید و دلداریش بدهید. خلاصه مسلمان نیست، همسایه که هست. شیخ احمد گفت: باشد، فردا به دیدارش می روم و دلداریش می دهم. با چند نفر از اطرافیان رفتند در زدند و بهرام در را باز کرد. بهرام فکر نمی کرد که عالم بزرگ مسلمانان، به دیدنش بیاید. گفت: بفرما آقا خوش آمدید، قدم بر سر ما گذاشتید. برایش خیلی مهم بود که عالم بزرگ مسلمان ها به دیدنش آمده است به خانه اش آمده است. خیلی احترام کرد، رفت نهار آماده کند، که عالم بزرگوار فورا دستش را گرفت و گفت: ما نیامدیم که برای شما دردسر درست کنیم ما آمدیم به شما دلداری بدهیم تسلیت بگوییم، سر سلامتی بدهیم. گفت: برای چه به من تسلیت بگوئید دلداری بدهید. گفت: خبر ناگواری به ما رسیده است که تمام مال التجاره شما غارت شده است. بهرام گفت: آقا این دلداری ندارد این تسلیت ندارد. (گاهی ممکن است آدمی کافر و آتش پرست باشد اما می فهمد. این برایش نجات بخش است. یعنی همه نورها تبدیل به ظلمت نشده است.) بهرام تعجب کرد گفت: شما به خاطر این که ثروتم از بین رفته آمدید به من دلدری بدهید تسلی بدهید، دلداری و تسلی ندارد من از خدا خیلی شاکرم، خیلی هم ممنونم. اولا اینکه من دزدی نکردم، مالم دزدیده شده است این چه قدر شکر دارد، خدا را شکر، من ظالم نشدم مظلوم شدم، دوما الحمدلله که خانه دارم فرش دارم ثروتم از بین رفته است ولی خیلی ها هستند که خانه هم ندارند. حالا سرمایه یک طوری می شود، سوما خدا را شکر می کنم این آفت به مالم خورده به دینم نخورده است بدنم سالم است، دینم سالم است اما مالم از بین رفته است دین مهم تر از مال است. این عالم بزرگوار منقلب شد که این چه حرف های قشنگی می زند این حرف ها مال ما مسلمان هاست. شیخ گفت: شما با این فهم و درک شعور چطور آتش را می پرستید؟ بهرام گفت: آتش از عناصر اربعه است آتش گرما دارد، روشنی دارد، فهم دارد، شعور دارد. این عالم شروع کرد با آتش پرست حرف زدن، گفت: آتش کی فهم و شعور دارد. من و تو الآن دست هایمان را به هم ببندیم و روی آتش ببریم تو یک عمر آتش پرست بوده ای، من هم یک عمری آتش پرست نبودم ببینیم فقط دست من را می سوزاند و دست تو را نمی سوزاند، یا دست هردوتایمان را می سوزاند. آتش پرست شروع کرد صحبت کردن که من آتش را می پرستم که روز قیامت من را نسوزاند. عالم گفت: آتش فهم و شعور ندارد آن خدایی که این آتش را شعله ور کرده است ایجاد کرده است فهم و شعور دارد و برایش توضیح می داد. بهرام گفت: راست می گوئید من تا حالا گمراه بودم اشتباه می کردم، اشهد ان الاله الا الله واشهد ان محمد رسول الله، این آتش پرست یعنی بهرام به خاطر یک سیره، یک سر زدن عالم و اظهار هم دردی و تسلی گفتن به او مسلمان شد. این عالم هم منقلب شد و شروع کرد به گریه کردن، گفتند: چرا گریه می کنید؟ گفت: ازاین می ترسم که عاقبت به خیر نباشم، بهرام یک عمر آتش پرست بود حالا عاقبت بخیر شد. نکند من یک عمر مسلمان بوده ام آخر کار، دستم بلرزد پایم بلرزد.
قبل از این که نور اسلام به سرزمین ما بیاید ایرانی ها آتش پرست بودند. آثارش هم در اصفهان در کوه آتش هست، در شیراز آتشکده فارس هست که نمی گذاشتند آتشش در دوازده ماه سال خاموش بشود. خیلی باید یاد پیامبر بکنیم این صلوات ها که می فرستیم یعنی یاد پیامبرمی کنیم. اگرپیامبرنبود ما هم آتش پرست بودیم هیچ شک نکنید یا بت پرست یا آتش پرست بودیم. به قول بزرگی هر چه خوبی که دیدید صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید. «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ»[15]. نماز، روزه، عبادت، ذکر، قرآن و دعا و هرچه که می گوئید به برکت پیامبراست به برکت اهل بیتش است، که راه پیامبر را حفظ کردند و نگاه داشتند درود را برای آن ها بفرستید.
همسایه اگر کافر هم باشد احترامش لازم است متوجه هستید همسایه کافر، زرتشتی، یهودی، مسیحی هرچه باشد احترام دارد چون در جوار شماست. مهمان ولو کافرهم باشد باید احترامش بکنید. به خدا قسم اگر این دستورات اسلام پیاده بشود همه دنیا جذب می شوند. معجزه است که ما به اسلام عمل نمی کنیم ولی ریشه اسلام و حقیقت پیامبر ما اینقدر، قرص و محکم است و باز هم مردم به طرف اسلام کشیده می شوند. اگر سیره پیامبر برای دنیا بیان بشود که پیامبر سیره اش، کردارش چه بوده است همه خواهانش می شوند. مثلا می گوید اگر با یک یهودی هم مسافرت رفتید همنشینش شدید احترامش بکنید «إِنْ جَالَسَكَ يَهُودِيٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَهُ»[16]. با مومن با قلب و دل و روحت قاطی بشو همه وجودت را فدایش بکن، اما اگر غیر مومن همسایه ات شد همسفرت شد همنشینت شد کاری نکن از اسلام و مسلمان زده بشود.
امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به مالک اشتر فرمود: ای مالک آن هایی که در مصر تحت حکومت تو هستند به همه آن ها محبت کن هر دینی که دارند «النَّاسُ صِنْفَانِ»[17]. یک عده مومنند برادر دینی توهستند و «إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»[18]. یک عده ای هم غیرمسلمانند که آن هاهم انسانند هرچند مسلمان نباشند، اگر چه مسلمان حقش بیشتراست در این شکی نیست. «وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ» به غیر مومن هم محبت بکن او هم یک انسان است، حالا یهودی یا کافرباشد. اگر هدایت به تو هم نمی رسید مثل او می شدی تو نمی توانی گردن بکشی و بگویی که من خیلی خوبم، چنین و چنان هستم. گاهی می بینید یهودی، نصرانی عاقبت به خیر می شود ولی مومنی هم هست که منافق می شود. مسلمان اگر منافق بشود در آتش جهنم می افتد. ازامیر المومنین علیه السلام یک داستان برای این که این آداب معاشرت خیلی مهم است داریم، اگر آدم با کسی همسفر شد، همنشین شد، همسایه شد، اگر کافر هم همسایه ات شد احترامش لازم است چه برسد که مومن همسایه ات بشود.
امیر المومنین علیه السلام با یک یهودی که ذمی و در پناه اسلام بود در یک مسیری همسفر شدند از بیرون کوفه به طرف کوفه می آمدند این یهودی تنها بودند حضرت امیر هم تنها بودند باهم همسفر شدند. احوال پرسی واهل الفت بودند یکی از نشانه های مومن است. امیرالمومنین علیه السلام با این یهودی رفیق شد باهم گفتگومی کردند تا به شهر کوفه رسیدند امیرالمونین علیه السلام به یهودی فرمودند که خوب، شما کجا می روید، گفت: من آن طرف شهر می روم حضرت فرمودند: من هم راهم این طرف شهراست یکی شرق و یکی غرب می رفتند ازهم جدامی شدند. ازهم خدا حافظی کردند و یهودی راهش را گرفت ازآن طرف برود، یهودی دید امیرالمونین علیه السلام دارد پشت سرش راه می آید گفت: آقا شما که گفتید مسیرتان آن طرف است چرا پشت سر من دارید می آیید، فرمود: پیامبرما سفارش کرده است، اگر با یکی همسفر شدید وقتی خدا حافظی کردید ده ، بیست قدم، مقداری او را بدرقه اش کنید. خلاصه باهم انس گرفتید ازفلان جا تااینجا باهم بودید یک دفعه رهایش نکنید، چند قدم بدرقه اش بکنید این یعنی من دوستت دارم همراهت می آیم من خاطرت را می خواهم گفت: راست می گوئی این سیره پیامبر شماست، گفت: بله، این سیره پیامبر ماست گفت اشهد ان الاله الا الله واشهد ان محمد رسول الله ومسلمان شد. این سیره ها خیلی مهم اند.
گاهی سیره کوچکی یک مملکت را عوض کرده است، مملکتی را مسلمان کرده است. شیخ عبدالله یک روحانی طلبه بود. برای تجارت یا کارگری به کشور فیلیپین می رود . آدم صافی وصادق و امانت داری بوده است. در آنجا نماز می خواند، راست می گفت ، دروغ نمی گفت ، خیانت نمی کرد. یکی از مراجع قم برایم تعریف کرد گفت: به خاطر رفتن این آقای شیخ عبدالله در فلیپین که شاید پانزده، بیست سال قبل یک میلیون نفرمسلمان درست شده بود، سه میلیون آمار آن موقع بوده است. درآنجاهیچ منبری نگذاشته بود تا تبلیغ کند. کار های پیامبر را یک ذره پیاده می کرد . این سیره ها خیلی اثر دارد.
بعضی ها هستند اصلا با کسی انس نمی گیرند. اصلا مثل اینکه با همه بیگانه و قهرند سرش تو کار خودش هست با کسی هم کاری ندارد. با خانمش، بچه هایش، مشتری هایش، همسایه هایش رفیق نیست باهمه قهر هست این خوب نیست. «الْمُؤْمِنُ أَلِفٌ مَأْلُوفٌ»[19]. چند تا حدیث به این مضمون داریم که مومن انس می گیرد و اهل الفت است. نه این که همه اش کز بکند و حالت غیض و غضب و خشم داشته باشد. بعضی ها مهمان می آید به خانه اش با مهمانش هم انس نمی گیرد مهمانش یک گوشه، خودش هم یک گوشه دیگرمی نشینند. بعضی شکایت می کنند که پدرمان اصلا با ما رفیق نیست، اصلا ما در خانه بیگانه است یا خواهر و برادر با هم بیگانه اند. این دو نفر دوتایی با هم به مسجد می آیند اما با هم دوست نیستند، مثل اینکه با هم قهرند این درست نیست باید باهم قاطی بشوند از درد دل هم با خبر بشوند. مومن یک علامتش این است که زود انس می گیرد.
سابق ها گربه ها مانوس بودند با بچه ها بازی می کردند. گربه خانه می شدند گربه خانه خرجش گردن شماست. (گربه ها نجس نیستند دهان به چیزی هم بزند آن چیز خوردنش مکروه هم نیست. ولی موی گربه اگر به لباس بچسبد نماز خواندن با آن لباس جایز نیست باید مواظب باشیم موی گربه نچسبد چون حرام گوشت است.) اگر به خانه ای رفتی، دیدی گربه ای لاغرومردنی است، دارد از بین می رود پشت سر آن شخص نمی توانید نماز بخوانید اگر بیاید شهادت بدهد شهادتش قبول نیست عادل نیست چون به این گربه نرسیده است، گربه دارد می میرد. اگر شخصی سوار برالاغ لاغر و مردنی شد، شهادت بدهد شهادتش راقبول نکن. چرا؟ چون اگر کاه و جو نمی تواند بدهد خوب ببرد بفروشد. دستور داریم که به حیوانات نمی توانیم ظلم کنیم. آیا ظلم به حیوانات جایزاست؟ من حیوانی را بی خودی بزنم گرسنه نگه اش دارم؟ امام صادق علیه السلام فرمود: خدای متعال خانمی را وارد جهنم کرد به خاطر یک گربه ای که گرفته ودر قفس کرده بود، در قفس تحریم انداخت و آب و غذا نداد این زبان بسته هی میو میو کرد تا این که مرد.
امام حسن علیه السلام یک لقمه خودش می خورد و یک لقمه به سگ می دادند. اصحاب گفتند: آقا این غذایی است که برای شما تهیه کردیم. آقا می فرمود: از خدا خجالت می کشم، حیا می کنم که یک جانداری به من نگاه بکند من بشینم غذابخورم. امام حسن مجتبی علیه السلام می فرماید: ازیک سگ نجس العین من حیا می کنم خجالت می کشم در حال که به من نگاه بکند من هم همین طور بشینم غذا بخورم، یک لقمه حضرت خودش می خورد یک لقمه هم به آن سگ می داد.
روایت داریم هیچ وقت روی مرکب، الاغ یا حیوانات دیگرجلسه قرار ندهید بعضیا مرسوم بوده است یک ساعت روی الاغ می نشتند با یکدیگر صحبت می کردند. بیا پیاده شو این زبان بسته چه گناهی کرده است. این زبان بسته یا باید آدم ببرد یا بار ببرد. یک ساعت صد کیلو بار رویش گذاشته ای و بی خودی مشغول به صحبت شده ای این ظلم است.
امیر المومنین علیه السلام وسط خطبه شعبانیه بلند شدند عرض کردند یا رسول افضل اعمال این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: افضل اعمال این ماه ورع است. ورع از محارم خدا است .انسان خویشتن داری بکند، گناه نکند. رسول خدا شروع کردند به گریه کردن. امیر المومنین7 سوال کردند چرا گریه می کنید چه چیز باعث گریه شما شده است. فرمود: علی جان برای مظلومیت شما گریه می کنم. من می بینم در همین ماه محاسن تو را از خون سرت خضاب می کنند، درحالی که تو داری برای خدا نماز می خوانی حضرت امیر المومنین علیه السلام عرضه داشت آیا در موقع شهادت دینم سالم است.حضرت فرمودند: یا علی هر کس تو را بکشد من را کشته است هر کس با تو دشمنی کند با من دشمنی کرده است. امیر المومنین علیه السلام آن قدر مظلوم است که پیامبرخدا برایش گریه کرد، فاطمه زهرا 3گریه کرد. چه وقت ؟آن وقتی که کنار بستر زهرا نشسته بود، دید فاطمه زهرا دارد اشک می ریزد صدا زد ای سیده من، چرا گریه می کنید فرمود: علی جان برای مظلومیت و غربت شما گریه می کنم، علی جان در موقع غسل دادن مرا از روی لباس غسل بده، با این سفارش موقع غسل دادن دیدن امیر المومنین7 دست از غسل کشیدو ناله اش بلند شد صدا زدند یا علی چرا شما گریه می کنید فرمود: دستم به بازوی ورم کرده زهرا رسید «وَ إِنَّ أَثَرَ السَّوْطِ لَفِي عَضُدِهَا مِثْلُ الدُّمْلُجِ [20]»« وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»[21]. خدایا به حق فاطمه زهرا صدیقه طاهره همه ما را جزو روزه داران واقعی قرار بده ،گناهان ما را ببخش و بیامرز، قلب امام زمان رااز ما راضی کن وفرجه اش را را نزدیک تر بفرما توفیق عبادت خالصانه به همه ما عنایت بفرما، لحظه ای ما را از قرآن و اهل بیت جدا مگردان لحظه به لحظه به معرفت ولایت ما بیفزای. رهبر عزیز ،علماء، جوان هایمان رادر پناه ولایت محافظت بفرما. مریضای اسلام مریضای منظور، لباس عافیت بپوشان. اموات و شهدا، امام راحل و اموات این جمع با انبیاء و اولیاءت محشور بفرما. برای اجابت دعا ها و شادی اموات صلوات مرحمت بفرمایید .
[1] . وسائل الشيعة/شیخ حرعاملی/10/313/18- باب تأكد استحباب الاجتهاد في العباده...ص:303
[2] . المراقبات/میرزاجواذاقاملکی تبریزی/1/170/في الإشارة إلى الخطبة الشعبانية ..... ص :170
[3] . فصلت : 21
[4].وسائل الشيعة/شیخحرعاملی/15/281/33-باب وجوب تدبرالعاقبة قبل العمل ...ص:281
[5] . المؤمنون : 3
[6] . المراقبات/میرزاجواذاقاملکی تبریزی/1/170/في الإشارة إلى الخطبة الشعبانية ..... ص :170
[7] . المؤمنون : 3
[8] . بحارالأنوار/مجلسی/64/305/ باب 14- علامات المؤمن و صفاته .....ص:261
[9] . وسائل الشيعة /شیخ حرعاملی/10/313/ 18- باب تأكد استحباب الاجتهاد في العباده...ص:303
[10] . نهج البلاغة/امام علی علیه السلام/ 555/452- ..... ص : 555
[11] .القارعه: 6،7،8،9
[12] .بحارالأنوار/مجلسی/ 93/356/باب 46- وجوب صوم شهر رمضان و فضله ...ص:337
[13] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/ 176/(خ 176: و مى خوانى عقب نمازهاى فريضه ...ص:176
[14] . الكافي /شیخ کلینی/2/17/باب الشرائع ..... ص : 17
[15] .من لايحضره الفقيه/ شیخ صدوق / 2/615/ زيارة جامعة لجميع الأئمة علیهم السلام .... ص :609
[16] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/4/404/و من ألفاظ رسول الله ص الموجزة التي لم یسبق الیها...ص:376
[17] . مستدرك الوسائل/محدث نوری/13/ 160/ذكر ما ينبغي أن يأخذ الوالي به نفسهمن الادبوحسن السیره ...ص:158
[18] .همان
[19] .بحارالأنوار الجامعة لدررأخبارالأئمة الأطهار/مجلسی/ج 64/309/باب 14علامات المؤمن و صفاته.....ص : 261
[20] . بحارالأنوار/مجلسی/30/302/[20] باب ..... ص : 145
[21] . الكافي/شیخ کلینی/1/230/باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله الاعظمص:230