نفی ظلم و جور از خدا و ابطال جبر و تفویض و اثبات «امر بین الأمرین»
آیات:
ـ ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ [1]
اين [عقوبت] به خاطر كار و كردار پيشين شماست، [و گر نه] خداوند هرگز نسبت به بندگان [خود] بيدادگر نيست.
ـ إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً [2]
در حقيقت، خدا هموزن ذرّهاى ستم نمىكند و اگر [آن ذرّه، كارِ] نيكى باشد دو چندانش مىكند، و از نزد خويش پاداشى بزرگ مىبخشد.
ـ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا [3]
و به قدر نخِ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند.
ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ [4]
هر چه از خوبيها به تو مىرسد از جانب خداست؛ و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست
ما يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ كانَ اللَّهُ شاكِراً عَلِيماً [5]
اگر سپاس بداريد و ايمان آوريد، خدا مىخواهد با عذاب شما چه كند؟ و خدا همواره سپاسپذير [=حقّشناسِ] داناست.
ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ [6]
اين [اتمام حجت] بدان سبب است كه پروردگار تو هيچ گاه شهرها را به ستم نابود نكرده، در حالى كه مردم آن غافل باشند.
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون [7]
ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند. و چون كار زشتى كنند، مىگويند: «پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است.» بگو: «قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد، آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟»
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ [8]
اين [كيفرِ] دستاوردهاى پيشين شماست، و [گر نه] خدا بر بندگان [خود] ستمكار نيست.
أَ لَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ قَوْمِ إِبْراهيمَ وَ أَصْحابِ مَدْيَنَ وَ الْمُؤْتَفِكاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون [9]
آيا گزارش [حال] كسانى كه پيش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مَدْيَن و شهرهاى زير و رو شده، به ايشان نرسيده است؟ پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولى آنان بر خود ستم روا مىداشتند.
إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ [10]
خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمىكند، ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مىكنند.
قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ [11]
بگو: «اى مردم، حقّ از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. پس هر كه هدايت يابد به سود خويش هدايت مىيابد، و هر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مىشود، و من بر شما نگهبان نيستم.»
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن [12]
آيا [كافران] جز اين كه فرشتگانِ [جانستان] به سويشان آيند، يا فرمان پروردگارت [داير بر عذابشان] دررسد، انتظارى مىبرند؟ كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] اين گونه رفتار كردند، و خدا به ايشان ستم نكرد، بلكه آنان به خود ستم مىكردند. پس [كيفر] بديهايى كه كردند به آنان رسيد، و آنچه مسخرهاش مىكردند آنان را فرا گرفت.
ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ يَداكَ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ [13]
اين [كيفر] به سزاى چيزهايى است كه دستهاى تو پيش فرستاده است و [گرنه] خدا به بندگان خود بيدادگر نيست.
وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ [14]
و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمىكنيم، و نزد ما كتابى است كه به حق سخن مىگويد و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ [15]
براى هر مردى از آنان همان گناهى است كه مرتكب شده است
قُلْ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنا وَ لا نُسْئَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ [16]
بگو: «[شما] از آنچه ما مرتكب شدهايم بازخواست نخواهيد شد، و [ما نيز] از آنچه شما انجام مىدهيد بازخواست نخواهيم شد.»
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى [17]
و هيچ باربَردارندهاى بار [گناه] ديگرى را برنمىدارد، و اگر گرانبارى [ديگرى را به يارى] به سوى بارش فرا خواند چيزى از آن برداشته نمىشود، هر چند خويشاوند باشد.
أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ [18]
يا [مگر] كسانى را كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، چون مفسدانِ در زمين مىگردانيم، يا پرهيزگاران را چون پليدكاران قرار مىدهيم؟
إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى [19]
اگر كفر ورزيد، خدا از شما سخت بىنياز است و براى بندگانش كفران را خوش نمىدارد، و اگر سپاس داريد آن را براى شما مىپسندد، و هيچ بردارندهاى بارِ [گناهِ] ديگرى را برنمىدارد
وَ مَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ [20]
و خدا بر بندگان [خود] ستم نمىخواهد.
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلَّا مِثْلَها [21]
هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمىيابد
الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ [22]
امروز هر كسى به [موجب] آنچه انجام داده است كيفر مىيابد. امروز ستمى نيست؛ آرى، خدا زودشمار است.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَيْها وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ [23]
هر كه كار شايسته كند، به سود خود اوست؛ و هر كه بدى كند، به زيان خود اوست، و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست.
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ [24]
و ما بر ايشان ستم نكرديم، بلكه خود ستمكار بودند.
لا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُمْ بِالْوَعِيدِ ما يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ [25]
[خدا] مىفرمايد: «در پيشگاه من با همديگر مستيزيد [كه] از پيش به شما هشدار داده بودم.
پيش من حكم دگرگون نمىشود، و من [نسبت] به بندگانم بيدادگر نيستم.»
إِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [26]
تنها به آنچه مىكرديد مجازات مىيابيد
كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [27]
[به آنان گويند:] «به [پاداشِ] آنچه به جاى مىآورديد بخوريد و بنوشيد؛ گواراتان باد!
كُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهِينٌ [28]
هر كسى در گرو دستاورد خويش است.
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى [29]
و هر چه در آسمانها و هر چه در زمين است از آنِ خداست، تا كسانى را كه بد كردهاند، به [سزاى] آنچه انجام دادهاند كيفر دهد، و آنان را كه نيكى كردهاند، به نيكى پاداش دهد.
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى [30]
يا بدانچه در صحيفههاى موسى [آمده] خبر نيافته است؟ و [نيز در نوشتههاى] همان ابراهيمى كه وفا كرد: كه هيچ بردارندهاى بار گناه ديگرى را بر نمىدارد. و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست. و [نتيجه] كوشش او به زودى ديده خواهد شد. سپس هر چه تمامتر وى را پاداش دهند.
جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ [31]
[اينها] پاداشى است براى آنچه مىكردند.
روایات:
1- الأمالي للصدوق أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ هِشَامٍ وَ حَفْصٍ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقُ ع إِنَّا لَا نَقُولُ جَبْراً وَ لَا تَفْوِيضاً.
امام صادق علیه السلام فرمود: ما نه قائل به جبریم و نه قائل به تفویض. [32]
2- التوحيد، عيون أخبار الرضا عليه السلام، الأمالي للصدوق السِّنَانِيُّ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنِ الْإِمَامِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع قَالَ: خَرَجَ أَبُو حَنِيفَةَ ذَاتَ يَوْمٍ مِنْ عِنْدِ الصَّادِقِ ع فَاسْتَقْبَلَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَهُ يَا غُلَامُ مِمَّنِ الْمَعْصِيَةُ فَقَالَ ع لَا تَخْلُو مِنْ ثَلَاثَةٍ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَيْسَتْ مِنْهُ فَلَا يَنْبَغِي لِلْكَرِيمِ أَنْ يُعَذِّبَ عَبْدَهُ بِمَا لَمْ يَكْتَسِبْهُ وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنَ الْعَبْدِ فَلَا يَنْبَغِي لِلشَّرِيكِ الْقَوِيِّ أَنْ يَظْلِمَ الشَّرِيكَ الضَّعِيفَ وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ الْعَبْدِ وَ هِيَ مِنْهُ فَإِنْ عَاقَبَهُ اللَّهُ فَبِذَنْبِهِ وَ إِنْ عَفَا عَنْهُ فَبِكَرَمِهِ وَ جُودِهِ.
عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السلام، و ایشان از پدرشان امام جواد علیه السلام، و ایشان از قول پدرشان امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام نقل کردهاند که: روزی أبوحنیفه از محضر امام صادق علیه السلام خارج شد و با موسی بن جعفر علیه السلام برخورد کرد به ایشان عرض کرد: ای جوان! [سبب ایجاد] معصیت از [جانب] کیست؟ ایشان علیه السلام فرمود: [ناچار] از یکی از این سه است: یا از جانب خداوند عزّ و جلّ است؛ که نیست و برای [خداوند] کریم سزاوار نیست که بندهاش را به جهت گناهی که [سببش] در دست او نبوده، عذاب کند. و یا از جانب خداوند عزّ و جلّ و بنده، هر دو است؛ که [در آن صورت] بر شریک قوی [یعنی خداوند عزّ و جلّ] سزاوار نیست که بر شریک ضعیف [یعنی بنده]، [به جهت گناهی که خود نیز در آن شریک بوده] ظلم کند. و یا از جانب عبد است؛ که همینگونه است. پس اگر خداوند او را عذاب کند، به سبب گناه اوست و اگر ببخشد، به جهت کرم و جودش است. [33]
3- قرب الإسناد ابْنُ حُكَيْمٍ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع قَالَ فَقَالَ لِي اكْتُبْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيَّتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ وَ بِنِعْمَتِي أَدَّيْتَ إِلَيَ فَرَائِضِي وَ بِقُدْرَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي خَلَقْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً أَنَا أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي لِأَنِّي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ قَدْ نَظَمْتُ جَمِيعَ مَا سَأَلْتَ عَنْهُ.
بزنطی نقل کرده، از امام رضا علیه السلام سؤالی کردم و ایشان به من فرمود: بنویس: خداوند متعال فرمود: ای فرزند آدم! به جهت مشیت من است که تو [قدرت تصمیم داری و] میخواهی، و به سبب نعمت من است که واجبات [و حقوق مرا] ادا میکنی، و از ناحیه قدرت من است که توان بر انجام معصیت من مییابی؛ تو را شنوا و بینا آفریدم. و من به نیکیهای تو [در اینکه به کدامیک از ما منتسب شود] سزاوارتر از توام، و تو به بدیهای خود سزاوارتر از من میباشی؛ زیرا من از آنچه انجام میدهم مورد سؤال واقع نمیشوم، و حال آنکه آنها [یعنی بندگان] مورد سؤال واقع میشوند. [جواب] هر آنچه پرسیدی را [در این نوشته] به شکلی منظم آوردهام. [34]
4- قرب الإسناد أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا نَاجَى رَبَّهُ قَالَ يَا رَبِّ قَوِيتُ عَلَى مَعْصِيَتِكَ بِنِعْمَتِكَ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ فَقَالَ إِنَّ الْقَدَرِيَّةَ يَحْتَجُّونَ بِأَوَّلِهَا وَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ قَالَ نُوحٌ عَلَى نَبِيِّنَا وَ آلِهِ وَ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ قَالَ الْأَمْرُ إِلَى اللَّهِ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ.
بيان اعلم أن لفظ القدري يطلق في أخبارنا على الجبري و على التفويضي و المراد في هذا الخبر هو الثاني...
امام رضا علیه السلام فرمود: علی بن حسین علیهما السلام، هرگاه پروردگارش را مناجات مینمود، عرض میکرد: پروردگارا! به سبب نعمت تو بود که توان انجام معصیت تو یافتم. بزنطی همچنین نقل کرده، شنیدم که ایشان در مورد این سخن خداوند تبارک و تعالی: «إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ» [35] {در حقيقتخدا حال قومى را تغيير نمىدهد تا آنان حال خود را تغيير دهند و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست} میفرمود: همانا قدریه به ابتدای این آیه احتجاج میکنند، [لیکن حقیقت] چنانچه آنها میگویند نیست؛ مگر نمیبینی که خداوند تبارک و تعالی میفرماید: «وَ إِذَا أَرَادَ اللّهُ بِقَوْمٍ سُوءاً فَلاَ مَرَدَّ لَهُ» {و چون خدا براى قومى آسيبى بخواهد هيچ برگشتى براى آن نيست}!؟ و نوح فرمود: «وَ لاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ» [36] {و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتى كه خدا بخواهد شما را بيراه گذارد اندرز من شما را سودى نمىبخشد}!؟ فرمود: کار به دست خداست و او خود هر آنکس را که بخواهد هدایت میکند. [37]
توضیح: بدان که لفظ "قدری" در روایات ما، هم بر جبریها و هم بر تفویضیها اطلاق شده است، و مراد از آن در این روایت، همان معنای دوم است.
5- قرب الإسناد بِالْإِسْنَادِ الْمَذْكُورِ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع إِذَا نَاجَى رَبَّهُ قَالَ اللَّهُمَّ يَا رَبِّ إِنَّمَا قَوِيتُ عَلَى مَعَاصِيكَ بِنِعَمِكَ.
امام رضا علیه السلام فرمود: علی بن حسین علیهما السلام وقتی با پروردگارش مناجات میکرد، عرض میکرد: پروردگارا! تنها با نعمتهای تو بود که بر معاصی توان یافتم. [38]
6- الخصال الْخَلِيلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنِ ابْنِ مَنِيعٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَرَفَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ ثَابِتٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ عَنِ ابْنِ أَبِي لَيْلَى عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي لَيْسَ لَهُمَا فِي الْإِسْلَامِ نَصِيبٌ الْمُرْجِئَةُ وَ الْقَدَرِيَّةُ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: از میان امت من دو دسته هستند که از اسلام بیبهرهاند: مرجئه و قدریه. [39]
7- الخصال مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِينِيُّ عَنِ الْمُظَفَّرِ بْنِ أَحْمَدَ وَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ الْكُوفِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ ع أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِيمَانِ أَنْ يَجْلِسَ إِلَى غَالٍ وَ يَسْتَمِعَ إِلَى حَدِيثِهِ وَ يُصَدِّقَهُ عَلَى قَوْلِهِ إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِي لَا نَصِيبَ لَهُمَا فِي الْإِسْلَامِ الْغُلَاةُ وَ الْقَدَرِيَّةُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: کمترین چیزی که انسان به سبب آن از ایمان خارج میشود این است که نزد یک اهل غلو بنشیند و به سخنش گوش فرا دهد و او را بر سخنش تصدیق نماید؛ پدرم از پدرش، و ایشان از جدش برایم نقل نمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دو صنف از امت من را از اسلام بهرهای نیست: غلو کنندگان و قدری مسلکان. [40]
8- العقائد اعْتِقَادُنَا فِي الِاسْتِطَاعَةِ مَا قَالَهُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع حِينَ قِيلَ لَهُ أَ يَكُونُ الْعَبْدُ مُسْتَطِيعاً قَالَ نَعَمْ بَعْدَ أَرْبَعِ خِصَالٍ أَنْ يَكُونَ مُخَلَّى السَّرْبِ صَحِيحَ الْجِسْمِ سَلِيمَ الْجَوَارِحِ لَهُ سَبَبٌ وَارِدٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا تَمَّتْ هَذِهِ فَهُوَ مُسْتَطِيعٌ فَقِيلَ لَهُ مِثْلُ أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ يَكُونُ الرَّجُلُ مُخَلَّى السَّرْبِ صَحِيحَ الْجِسْمِ سَلِيمَ الْجَوَارِحِ لَا يَقْدِرُ أَنْ يَزْنِيَ إِلَّا أَنْ يَرَى امْرَأَةً فَإِذَا وَجَدَ الْمَرْأَةَ فَإِمَّا أَنْ يَعْصِمَ فَيَمْتَنِعَ كَمَا امْتَنَعَ يُوسُفُ وَ إِمَّا أَنْ يُخَلِّيَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا فَيَزْنِيَ وَ هُوَ زَانٍ وَ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ بِإِكْرَاهٍ وَ لَمْ يَعْصِ بِغَلَبَةٍ.
شیخ صدوق گوید: اعتقاد ما درباره استطاعت، همان است که امام موسی بن جعفر علیه السلام در پاسخ به کسی که از ایشان پرسیده بود آیا بنده مستطیع [بر انجام اعمال خویش] است، فرمود [، ایشان فرمود]: آری، به چهار شرط؛ راهش برای انجام آن عمل باز باشد، بدنش صحیح باشد، اعضای بدنش در سلامت باشند و برای آن عمل سببی از جانب خداوند عزّ و جلّ در کار باشد، وقتی همه این شرایط مهیا باشد، او مستطیع خواهد بود. به ایشان عرض شد: مانند چه کاری؟ ایشان فرمود: مردی که آزاد است و جسمش صحیح و اعضای بدنش سالم است، تا زنی را ندیده است قدرت بر زنا کردن با او را ندارد، وقتی زنی را مییابد، یا خود را حفظ میکند و [از زنا کردن] امتناع میورزد، چنانچه یوسف امتناع نمود، و یا میان خود و آن زن را رها میکند و زنا مینماید و زناکار میشود، و بدین صورت این شخص [در صورت حفظ خود از زنا] با اجبار خدا را اطاعت نکرده و [در صورت ارتکاب زنا] با [قهر و] غلبه معصیت ننموده است. [41]
9- وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ قَالَ مُسْتَطِيعُونَ لِلْأَخْذِ بِمَا أُمِرُوا بِهِ وَ التَّرْكِ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَ بِذَلِكَ ابْتُلُوا.
از امام صادق علیه السلام در مورد این سخن خداوند عزّ و جلّ: «وَ قَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سَالِمُونَ» [42] {در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مىشدند و تندرست بودند} سؤال شد؛ ایشان فرمود: آنها میتوانستند آنچه به آن امر شده بودند را انجام دهند و آنچه از آن نهی شده بودند را ترک کنند، و با همان [توانایی و امکان انتخاب] آزموده شدند. [43]
10- وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ مَسْطُورٌ يَا مُوسَى إِنِّي خَلَقْتُكَ وَ اصْطَفَيْتُكَ وَ قَوَّيْتُكَ وَ أَمَرْتُكَ بِطَاعَتِي وَ نَهَيْتُكَ عَنْ مَعْصِيَتِي فَإِنْ أَطَعْتَنِي أَعَنْتُكَ عَلَى طَاعَتِي وَ إِنْ عَصَيْتَنِي لَمْ أُعِنْكَ عَلَى مَعْصِيَتِي وَ لِيَ الْمِنَّةُ عَلَيْكَ فِي طَاعَتِكَ وَ لِيَ الْحُجَّةُ عَلَيْكَ فِي مَعْصِيَتِكَ.
امام صادق علیه السلام فرمود: در تورات آمده است: ای موسی! من تو را آفریدم و برگزیدم و نیرویت دادم و امر به اطاعت خود نموده و از عصیانم نهی کردم؛ اگر مرا اطاعت کنی، تو را بر طاعتم یاری مینمایم و اگر عصیانم کنی، تو را بر معصیتم یاری نمیکنم، و من در طاعت کردنت بر تو منت دارم و در معصیتت علیه تو حجت. [44]
11- الخصال الْفَامِيُّ وَ ابْنُ مَسْرُورٍ عَنْ ابْنِ بُطَّةَ عَنِ الصَّفَّارِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: النَّاسُ فِي الْقَدَرِ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ رَجُلٍ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْبَرَ النَّاسَ عَلَى الْمَعَاصِي فَهَذَا قَدْ ظَلَّمَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حُكْمِهِ وَ هُوَ كَافِرٌ وَ رَجُلٍ يَزْعُمُ أَنَّ الْأَمْرَ مُفَوَّضٌ إِلَيْهِمْ فَهَذَا وَهَّنَ اللَّهَ فِي سُلْطَانِهِ فَهُوَ كَافِرٌ وَ رَجُلٍ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّفَ الْعِبَادَ مَا يُطِيقُونَ وَ لَمْ يُكَلِّفْهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَإِذَا أَحْسَنَ حَمِدَ اللَّهَ وَ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ فَهَذَا مُسْلِمٌ بَالِغٌ. [45]
امام صادق علیه السلام فرمود: مردم در مسأله قضا و قدر سه دستهاند؛ گروهی گمان میکنند خداوند بندگانش را بر گناهان مجبور کرده است. اینان خدا را در حکمش ظالم دانسته و در نتیجه کافرند. گروهی گمان میکنند خداوند همه چیز را به ایشان واگذاشته است. اینان خداوند را در سلطنتش خوار دانسته و بنابراین کافرند. گروه سوم معتقدند خداوند بندگان را به آنچه طاقت دارند تکلیف کرده است و به آنچه طاقت ندارند مکلف ننموده است. اینان اگر خوبی کنند خدا را شکر گزارند و اگر بدی کنند طلب مغفرت نمایند و اینان مسلمان رشد یافته هستند.
12- الخصال أَبِي عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْفَارِسِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَصْرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْجَنَّةَ خَلَقَهَا مِنْ لَبِنَتَيْنِ لَبِنَةٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ لَبِنَةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَ جَعَلَ حِيطَانَهَا الْيَاقُوتَ وَ سَقْفَهَا الزَّبَرْجَدَ وَ حَصْبَاءَهَا اللُّؤْلُؤَ وَ تُرَابَهَا الزَّعْفَرَانَ وَ الْمِسْكَ الْأَزْفَرَ فَقَالَ لَهَا تَكَلَّمِي فَقَالَتْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ قَدْ سَعِدَ مَنْ يَدْخُلُنِي فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِزَّتِي وَ عَظَمَتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِي لَا يَدْخُلُهَا مُدْمِنُ خَمْرٍ وَ لَا سِكِّيرٌ وَ لَا قَتَّاتٌ وَ هُوَ النَّمَّامُ وَ لَا دَيُّوثٌ وَ هُوَ الْقَلْطَبَانُ وَ لَا قَلَّاعٌ وَ هُوَ الشُّرْطِيُّ وَ لَا زَنُّوقٌ وَ هُوَ الْخُنْثَى وَ لَا خَيُّوفٌ وَ هُوَ النَّبَّاشُ وَ لَا عَشَّارٌ وَ لَا قَاطِعُ رَحِمٍ وَ لَا قَدَرِيٌّ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند عزّ و جلّ بهشت را از دو [نوع] خشت خلق کرد: خشت طلا و خشت نقره، و دیوارهای آن را از یاقوت، و سقف آن را از زبرجد، و سنگریزههای [سطح] آن را از مروارید، و خاک آن را از زعفران و مشک الأزفر آفرید و خطاب به بهشت فرمود: سخن بگو؛ بهشت گفت: معبودی جز تو نیست، تو زنده پاینده هستی، هر کس در من داخل شود، سعادتمند شده است. خداوند عزّ و جلّ فرمود: به عزت و عظمت و جلال و بلند مرتبگی خود سوگند میخورم که داخل در بهشت نشود هیچ دائم الخمری، و نه هیچ مستکنندهای، و نه هیچ سخنچینی، و نه هیچ بیغیرتی، و نه هیچ کارگزار سلطانی، و نه هیچ مخنثی، و نه هیچ افشاگری، و نه هیچ باجگیری، و نه هیچ قطع رحمکنندهای، و نه هیچ قَدَری مسلکی. [46]
13- عيون أخبار الرضا عليه السلام السِّنَانِيُّ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنْ سَهْلٍ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مَحْمُودٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُوصَفُ بِالتَّرْكِ كَمَا يُوصَفُ خَلْقُهُ وَ لَكِنَّهُ مَتَى عَلِمَ أَنَّهُمْ لَا يَرْجِعُونَ عَنِ الْكُفْرِ وَ الضَّلَالِ مَنَعَهُمُ الْمُعَاوَنَةَ وَ اللُّطْفَ وَ خَلَّى بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اخْتِيَارِهِمْ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ قَالَ الْخَتْمُ هُوَ الطَّبْعُ عَلَى قُلُوبِ الْكُفَّارِ عُقُوبَةً عَلَى كُفْرِهِمْ كَمَا قَالَ تَعَالَى بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَلْ يُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَى الْمَعَاصِي فَقَالَ بَلْ يُخَيِّرُهُمْ وَ يُمْهِلُهُمْ حَتَّى يَتُوبُوا قُلْتُ فَهَلْ يُكَلِّفُ عِبَادَهُ مَا لَا يُطِيقُونَ فَقَالَ كَيْفَ يَفْعَلُ ذَلِكَ وَ هُوَ يَقُولُ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ ثُمَّ قَالَ ع حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يُجْبِرُ عِبَادَهُ عَلَى الْمَعَاصِي أَوْ يُكَلِّفُهُمْ مَا لَا يُطِيقُونَ فَلَا تَأْكُلُوا ذَبِيحَتَهُ وَ لَا تَقْبَلُوا شَهَادَتَهُ وَ لَا تُصَلُّوا وَرَاءَهُ وَ لَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً.
إبراهیم بن أبی محمود نقل کرده، از امام رضا علیه السلام در مورد تفسیر این سخن خداوند عزّ و جلّ: «وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ» [47] {و در ميان تاريكيهايى كه نمىبينند رهايشان كرد} سؤال کردم؛ ایشان فرمود: نمیتوان خداوند تبارک و تعالی را چنانچه مخلوقاتش منتسب میشوند، به تَرک منتسب نمود، ولی از آنجا که خداوند میداند آنها از کفر و گمراهی خودشان برنمیگردند، آنها را از یاری رساندن و لطف [خویش] محروم مینماید و آنها را به اختیار خودشان وا میگذارد. راوی همچنین نقل کرده، از ایشان در مورد این سخن خداوند عزّ و جلّ: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ» [48] {خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده}، سؤال کردم؛ ایشان فرمود: ختم، یعنی مهر [و موم] کردن دلهای کافران به جهت عقوبت کردنشان بر کفر، چنانچه خداوند تعالی فرموده است: «بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْها بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا» [49] {بلكه خدا به خاطر كفرشان بر دلهايشان مهر زده و در نتيجه جز شمارى اندك [از ايشان] ايمان نمىآورند}. [راوی نقل کرده] از ایشان سؤال کردم: آیا خداوند عزّ و جلّ بندگانش را بر معاصی مجبور میکند؟ ایشان فرمود: خیر، بلکه ایشان را مخیر میکند و مهلت میدهد تا توبه نمایند. سؤال کردم: آیا بندگانش را به تکلیفی که طاقت آن را ندارند مکلف مینماید؟ فرمود: چطور چنین کاری بکند و حال آنکه میفرماید: «وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» [50] {و پروردگار تو به بندگان [خود] ستمكار نيست}. سپس فرمود: پدرم موسی بن جعفر علیه السلام برایم حدیث کرد که پدرشان جعفر بن محمد علیه السلام فرمود: اگر کسی معتقد بود که خداوند بندگانش را بر معاصی مجبور میکند، و یا بر چیزهایی که طاقتش را ندارند مکلف مینماید، از ذبیحهاش نخورید و شهادتش را قبول نکنید و پشت سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او ندهید. [51]
14- عيون أخبار الرضا عليه السلام تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عُمَيْرِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الشَّامِيِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع بِمَرْوَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ رُوِيَ لَنَا عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّهُ قَالَ لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ بَلْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ فَمَا مَعْنَاهُ فَقَالَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ أَفْعَالَنَا ثُمَّ يُعَذِّبُنَا عَلَيْهَا فَقَدْ قَالَ بِالْجَبْرِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ أَمْرَ الْخَلْقِ وَ الرِّزْقِ إِلَى حُجَجِهِ ع فَقَدْ قَالَ بِالتَّفْوِيضِ فَالْقَائِلُ بِالْجَبْرِ كَافِرٌ وَ الْقَائِلُ بِالتَّفْوِيضِ مُشْرِكٌ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ فَقَالَ وُجُودُ السَّبِيلِ إِلَى إِتْيَانِ مَا أُمِرُوا بِهِ وَ تَرْكِ مَا نُهُوا عَنْهُ فَقُلْتُ لَهُ فَهَلْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَشِيَّةٌ وَ إِرَادَةٌ فِي ذَلِكَ فَقَالَ أَمَّا الطَّاعَاتُ فَإِرَادَةُ اللَّهِ وَ مَشِيَّتُهُ فِيهَا الْأَمْرُ بِهَا وَ الرِّضَا لَهَا وَ الْمُعَاوَنَةُ عَلَيْهَا وَ إِرَادَتُهُ وَ مَشِيَّتُهُ فِي الْمَعَاصِي النَّهْيُ عَنْهَا وَ السَّخَطُ لَهَا وَ الْخِذْلَانُ عَلَيْهَا قُلْتُ فَلِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا الْقَضَاءُ قَالَ نَعَمْ مَا مِنْ فِعْلٍ يَفْعَلُهُ الْعِبَادُ مِنْ خَيْرٍ وَ شَرٍّ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهِ قَضَاءٌ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى هَذَا الْقَضَاءِ قَالَ الْحُكْمُ عَلَيْهِمْ بِمَا يَسْتَحِقُّونَهُ عَلَى أَفْعَالِهِمْ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.
یزید بن عمیر بن معاویۀ الشامی نقل کرده، در مرو به حضور امام رضا علیه السلام رسیدم و به ایشان عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! برای ما از امام صادق علیه السلام روایت شده است که ایشان فرمودهاند: "نه جبر است و نه تفویض، بلکه چیزی بین آن دو است"، معنای این سخن چیست؟ ایشان فرمود: کسی که بپندارد خداوند کارهای ما را انجام میدهد و سپس ما را به سبب انجام آنها عذاب میکند، قائل به جبر شده است و کسی که بپندارد خداوند عزّ و جلّ امر خَلق و روزیاش را به حجتهای خود علیهم السلام واگذارده، قائل به تفویض شده است؛ بنابراین قائلین به جبر کافر و قائلین به تفویض مشرک هستند. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! چیزی که بین این دو است، چیست؟ فرمود: این است که برای بندگان راه انجام اوامر و ترک کردن نواهی باز است. به ایشان عرض کردم: آیا مشیت و اراده خداوند عزّ و جلّ، در اعمال بندگان جایی ندارد؟ فرمود: در مورد طاعات، اراده و مشیت خداوند به همان امر کردن به آنها و خشنودی بر آنها و یاری رساندن [بندگان] در انجام آنهاست. و در مورد معاصی اراده و مشیت خداوند، همانا نهی از آنها و خشم در برابر آنها و یاری نرساندن در انجام آنهاست. عرض کردم: آیا قضای خداوند عزّ و جلّ نیز در [افعال] بندگان وجود دارد؟ فرمود: آری، خداوند در هر کار نیک و بدی که بندگان انجام میدهند، قضایی دارد. عرض کردم: این قضا[یی که میفرمایید] به چه معناست؟ فرمود: اینکه پاداش و عقوبتی که بر افعالشان استحقاق یافتهاند را در دنیا و آخرت برایشان حکم کند. [52]
15- عيون أخبار الرضا عليه السلام الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطَّائِيِّ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ الْكُوفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ سَيِّدِي عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ ع يَقُولُ حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ ع دَخَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْعِرَاقِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَخْبِرْنَا عَنْ خُرُوجِنَا إِلَى أَهْلِ الشَّامِ أَ بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَجَلْ يَا شَيْخُ فَوَ اللَّهِ مَا عَلَوْتُمْ تَلْعَةً وَ لَا هَبَطْتُمْ بَطْنَ وَادٍ إِلَّا بِقَضَاءٍ مِنَ اللَّهِ وَ قَدَرٍ فَقَالَ الشَّيْخُ عِنْدَ اللَّهِ أَحْتَسِبُ عَنَائِي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ مَهْلًا يَا شَيْخُ لَعَلَّكَ تَظُنُّ قَضَاءً حَتْماً وَ قَدَراً لَازِماً لَوْ كَانَ كَذَلِكَ لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ وَ الزَّجْرُ وَ لَسَقَطَ مَعْنَى الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ وَ لَمْ تَكُنْ عَلَى مُسِيءٍ لَائِمَةٌ وَ لَا لِمُحْسِنٍ مَحْمَدَةٌ وَ لَكَانَ الْمُحْسِنُ أَوْلَى بِاللَّائِمَةِ مِنَ الْمُذْنِبِ وَ الْمُذْنِبُ أَوْلَى بِالْإِحْسَانِ مِنَ الْمُحْسِنِ تِلْكَ مَقَالَةُ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ وَ خُصَمَاءِ الرَّحْمَنِ وَ قَدَرِيَّةِ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ مَجُوسِهَا يَا شَيْخُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّفَ تَخْيِيراً وَ نَهَى تَحْذِيراً وَ أَعْطَى عَلَى الْقَلِيلِ كَثِيراً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يَخْلُقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلًا ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ قَالَ فَنَهَضَ الشَّيْخُ وَ هُوَ يَقُولُ
أَنْتَ الْإِمَامُ الَّذِي نَرْجُو بِطَاعَتِهِ- |
| يَوْمَ النَّجَاةِ مِنَ الرَّحْمَنِ غُفْرَاناً |
أَوْضَحْتَ مِنْ دِينِنَا مَا كَانَ مُلْتَبِساً |
| جَزَاكَ رَبُّكَ عَنَّا فِيهِ إِحْسَاناً |
فَلَيْسَ مَعْذِرَةٌ فِي فِعْلِ فَاحِشَةٍ |
| قَدْ كُنْتُ رَاكِبَهَا فِسْقاً وَ عِصْيَاناً |
لَا لَا وَ لَا قَابِلًا نَاهِيهِ أَوْقَعَهُ |
| فِيهَا عَبَدْتُ إِذاً يَا قَوْمِ شَيْطَاناً |
وَ لَا أَحَبَّ وَ لَا شَاءَ الْفُسُوقَ وَ لَا |
| قَتْلَ الْوَلِيِّ لَهُ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً |
أَنَّى يُحِبُّ وَ قَدْ صَحَّتْ عَزِيمَتُهُ |
| ذُو الْعَرْشِ أَعْلَنَ ذَاكَ اللَّهُ إِعْلَاناً |
|
|
|
لَمْ يَذْكُرْ مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ فِي آخِرِ هَذَا الْحَدِيثِ مِنَ الشِّعْرِ إِلَّا بَيْتَيْنِ مِنْ أَوَّلِهِ.
هنگامی که امیر مومنان علیه السلام از نبرد صفین باز می گشت پیرمردی که در جنگ حضور داشت برخاست و به امیرمونان علیه السلام عرض کرد: به من بگویید آیا حرکت ما به سمت سپاه شامیان، به قضاء و قدر خداوند بود؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آری ای پیرمرد! به خدا سوگند از هیچ بلندی بالا نرفتید و در هیچ دشتی سرازیر نشدید، مگر اینکه همه آنها به قضاء و قدر خداوند بود. پیرمرد عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! [پس رنج و] مشقّتم را به حساب خداوند بگزارم؟ (يعنى چون رفتن من به قضاء و قدر خدا بوده است پس من اجرى نخواهم داشت) حضرت فرمود: صبر کن ای پیرمرد! گویا تو گمان کردی که [منظور من] قضای حتمی و قدَر لازم [و برگشتناپذیر] است؛ اگر اینطور باشد، پاداش و عقوبت لغو و امر و نهی و منع بیهوده خواهد بود و وعده و وعید معنایی نخواهد داشت و بدکاران را ملامتی نرسد و نیکوکاران را ستایشی نخواهد بود و نیکوکار بیش از گنهکار شایسته ملامت خواهد بود و گنهکار بیش از نیککردار شایسته نیکرفتاری خواهد بود، این سخن، سخن بتپرستان و دشمنان خداوند رحمان و قَدَریمسلکان و مجوسیان این امت است. ای پیرمرد! خداوند عزّ و جلّ [بندگان را بر واجبات] تکلیف نمود، در حالی که بندگان اختیار داشتند و از معاصی نهی کرد، تا آنها را بر حذر دارد و بر [طاعت] اندک [پاداشی] زیاد عطا کرد. خداوند به معصیت بندگان مغلوب نشود و با وادار کردن بندگان اطاعت نگردد، و خداوند آسمانها و زمین و آنچه در میان آن ها است را بیهوده نیافریده است، «ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ» [53] {اين گمان كسانى است كه كافر شده [و حقپوشى كرده]اند، پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شدهاند!}. پیرمرد در حالی که چنین میسرود، برخاست:
شما آن امامی هستی که ما امیدواریم با اطاعت از او در روز رستاخیز به آمرزش پرودگار دست یابیم.
مسألهای پوشیده را برای ما روشن نمودید، پروردگارتان پاداشتان دهد!
[با این توضیحی که شما فرمودید] زین پس [به تحقیق میدانم که] اگر عمل زشتی را از روی فسق و عصیان انجام دهم، عذری نخواهم داشت.
نه، نه، دیگر قبول نمیکنم که [خداوند] نهی کننده، خودش بنده را در آن عمل زشت انداخته باشد. ای مردم! اگر چنین گمانی کنم، بنده شیطان شدهام.
نه، خداوند نافرمانیها را دوست ندارد و فسق را نمیخواهد و خوش ندارد، و نمیخواهد که یکی از اولیایش را از روی ظلم و دشمنی بکشند.
چطور چنین چیزی را دوست داشته باشد و حال آنکه [آن بنده،] عزم بر انجام آن کار را کرده است!؟ و خداوند که مالک عرش است این [خواسته خود] را به روشنی اعلان نموده است. [54]
16- التوحيد، عيون أخبار الرضا عليه السلام ابْنُ مَسْرُورٍ عَنِ ابْنِ عَامِرٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِيِّ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ فَقُلْتُ اللَّهُ فَوَّضَ الْأَمْرَ إِلَى الْعِبَادِ قَالَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ ذَلِكَ قُلْتُ فَأَجْبَرَهُمْ عَلَى الْمَعَاصِي قَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ وَ أَحْكَمُ مِنْ ذَلِكَ ثُمَّ قَالَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَا ابْنَ آدَمَ أَنَا أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي عَمِلْتَ الْمَعَاصِيَ بِقُوَّتِيَ الَّتِي جَعَلْتُهَا فِيكَ.
راوی از امام رضا علیه السلام پرسید: آیا خداوند کارها را به بندگان خود واگذارده است؟ ایشان فرمود: خداوند عزتمندتر از آن است [که امور را به بندگان وانهد]. پرسید: پس آیا آنان را بر معاصی مجبور کرده است؟ فرمود: خداوند عادلتر و حکیمتر از آن است [که آنان را بر معاصی مجبور نماید]. سپس فرمود: خداوند عزّ و جلّ فرمود: ای فرزند آدم! من در [انتساب] نیکیهای تو سزاوارتر از تو هستم و تو بر بدکاریهایت سزاوارتر از منی، تو معصیتها را با نیرویی که من در وجود تو قرار دادهام انجام میدهی. [55]
17- التوحيد، عيون أخبار الرضا عليه السلام الطَّالَقَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ قَالَ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَا يُكَلِّفُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَهَا وَ لَا يُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى
امام رضا علیه السلام فرمود: به کسانی که معتقد به جبر باشد، چیزی از زکات ندهید و شهادتشان را قبول نکنید؛ خداوند عزّ و جلّ هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمیکند و تکلیفی بیش از طاقتش بر دوش او نمیگذارد، «وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» [56] {و هيچ كس جز بر زيان خود [گناهى] انجام نمىدهد و هيچ باربردارى بار [گناه] ديگرى را برنمىدارد}. [57]
18- التوحيد، عيون أخبار الرضا عليه السلام أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَهُ الْجَبْرُ وَ التَّفْوِيضُ فَقَالَ أَ لَا أُعْطِيكُمْ فِي هَذَا أَصْلًا لَا تَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لَا يُخَاصِمُكُمْ عَلَيْهِ أَحَدٌ إِلَّا كَسَرْتُمُوهُ قُلْنَا إِنْ رَأَيْتَ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُطَعْ بِإِكْرَاهٍ وَ لَمْ يُعْصَ بِغَلَبَةٍ وَ لَمْ يُهْمِلِ الْعِبَادَ فِي مُلْكِهِ هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَهُمْ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا أَقْدَرَهُمْ عَلَيْهِ فَإِنِ ائْتَمَرَ الْعِبَادُ بِطَاعَتِهِ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ عَنْهَا صَادّاً وَ لَا مِنْهَا مَانِعاً وَ إِنِ ائْتَمَرُوا بِمَعْصِيَتِهِ فَشَاءَ أَنْ يَحُولَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ ذَلِكَ فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَحُلْ وَ فَعَلُوهُ فَلَيْسَ هُوَ الَّذِي أَدْخَلَهُمْ فِيهِ ثُمَّ قَالَ ع مَنْ يَضْبِطْ حُدُودَ هَذَا الْكَلَامِ فَقَدْ خَصَمَ مَنْ خَالَفَهُ.
در حضور امام رضا علیه السلام سخن از جبر و تفویض شد، ایشان فرمود: آیا میخواهید در اینباره اصلی به [دست] شما بدهم که دیگر در این مسأله اختلافی نداشته باشید و هر کس که در مورد آن با شما بحث کرد بتوانید او را شکست دهید؟ عرض کردیم: اگر صلاح میبینید[، بفرمایید]. فرمود: خداوند عزّ و جلّ به زور اطاعت نمیشود و به قهر و غلبه معصیت نمیشود و [از سوی دیگر] بندگان را در [محدوده] فرمانرواییش رها نمیکند. او مالک [و اختیاردار حقیقی] چیزهایی است که به اختیار آنها در آورده است و اوست که قادر [حقیقی بر] افعالی است که قدرت انجامش را به آنها داده است؛ اگر بندگان به طاعت او گردن نهند، خداوند ایشان را از طاعت باز ندارد و منع نکند و اگر به معصیتش مشغول شوند و او بخواهد آنها را از انجام معاصی منع کند، [این کار را] میکند، و [با این حال] اگر ایشان را از [انجام معاصی] منع نکند، او آنها را در انجام معاصی قرار نداده است. سپس فرمود: هر کس بر همه جوانب این سخن آگاهی یابد [و مسلط شود]، بر مخالفین خود پیروز خواهد شد. [58]
19- التوحيد، معاني الأخبار حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحْتَمِلُ بْنُ سَعِيدٍ السَّمَرْقَنْدِيُ الْفَقِيهُ بِأَرْضِ بَلْخٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الزَّاهِدِ السَّمَرْقَنْدِيُّ بِإِسْنَادٍ رَفَعَهُ إِلَى الصَّادِقِ ع أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنَّ أَسَاسَ الدِّينِ التَّوْحِيدُ وَ الْعَدْلُ وَ عِلْمُهُ كَثِيرٌ لَا بُدَّ لِعَاقِلٍ مِنْهُ فَاذْكُرْ مَا يَسْهُلُ الْوُقُوفُ عَلَيْهِ وَ يَتَهَيَّأُ حِفْظُهُ فَقَالَ أَمَّا التَّوْحِيدُ فَأَنْ لَا تُجَوِّزَ عَلَى رَبِّكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِكَ مَا لَامَكَ عَلَيْهِ.
مردی از امام صادق علیه السلام سؤال نمود و به ایشان عرض کرد: اساس دین توحید و عدل است، ولی علم [کامل] آن [دارای حجمی] زیاد است و برای [فهم] آن باید عاقل [و اندیشمند] بود، چیزی [برای ما] بفرمایید که راحت فهمیده شود و بتوان آن را به خاطر سپرد؛ ایشان فرمود توحید به آن است که چیزی که بر خودت روا میدانی را بر پروردگارت روا نشماری، و عدل به آن است که آنچه خالقت تو را بر آن ملامت کرده، به او نسبت ندهی. [59]
20- تفسير القمي قَوْلُهُ «وَ قَارُونَ وَ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ لَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَ مَا كَانُوا سَابِقِينَ» [60] فَهَذَا رَدٌّ عَلَى الْمُجَبِّرَةِ الَّذِينَ زَعَمُوا أَنَّ الْأَفْعَالَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا صُنْعَ لَهُمْ فِيهَا وَ لَا اكْتِسَابَ فَرَدَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ فَقَالَ فَكُلًّا أَخَذْنا بِذَنْبِهِ [61] وَ لَمْ يَقُلْ بِفِعْلِنَا لِأَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُعَذِّبَ الْعَبْدَ عَلَى فِعْلِهِ الَّذِي يُجْبِرُهُ عَلَيْهِ.
این سخن خداوند متعال که فرمود: {و قارون و فرعون و هامان را [هم هلاك كرديم] و به راستى موسى براى آنان دلايل آشكار آورد و[لى آنها] در آن سرزمين سركشى نمودند و [با اين همه بر ما] پيشى نجستند}، رد بر جبری مسلکان است که معتقدند این خداوند است کارها را انجام میدهد و بندگان در انجام آنها نقشی ندارند و آنها را مرتکب نمیشوند. خداوند با این سخن، [اعتقاد] ایشان را رد کرد و فرمود: {و هر يك [از ايشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] كرديم} و نفرمود به سبب عمل خودمان، زیرا خداوند عزّ و جلّ عادلتر از آن است که بنده را به سبب فعلی که خودش او را بر انجام آن مجبور نموده عذاب کند. [62]
21- الإحتجاج عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ أَنَّهُ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لِلْحَسَنِ الْبَصْرِيِّ إِيَّاكَ أَنْ تَقُولَ بِالتَّفْوِيضِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُفَوِّضِ الْأَمْرَ إِلَى خَلْقِهِ وَهْناً مِنْهُ وَ ضَعْفاً وَ لَا أَجْبَرَهُمْ عَلَى مَعَاصِيهِ ظُلْماً الْخَبَرَ.
امام باقر علیه السلام به حسن بصری فرمود: مراقب باش که معتقد به تفویض نشوی، خداوند عزّ و جلّ امر را از روی سستی و ضعف به خلقش واگذار نکرده است و آنها را ظالمانه بر معاصی مجبور نکرده است ... [63]
22- التوحيد الدَّقَّاقُ عَنِ الْأَسَدِيِّ عَنْ خُنَيْسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْخَزَّازِ عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ قَالَ قُلْتُ مَا أَمْرٌ بَيْنَ أَمْرَيْنِ قَالَ مَثَلُ ذَلِكَ مَثَلُ رَجُلٍ رَأَيْتَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ فَنَهَيْتَهُ فَلَمْ يَنْتَهِ فَتَرَكْتَهُ فَفَعَلَ تِلْكَ الْمَعْصِيَةَ فَلَيْسَ حَيْثُ لَمْ يَقْبَلْ مِنْكَ فَتَرَكْتَهُ كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي أَمَرْتَهُ بِالْمَعْصِيَةِ.
مفضل روایت کرده، امام صادق علیه السلام فرمود: نه جبر است و نه تفویض، بلکه چیزی بین این دو است. به ایشان عرض کردم: چیزی که بین آن دو است چیست؟ ایشان فرمود: مثال آن مانند کسی است که او را در حال معصیت ببینی و [از انجام معصیت] نهی کنی، ولی او نهی نشود، و تو او را رها کنی و او آن معصیت را انجام دهد. اینگونه نیست که حال که نهی تو را نپذیرفته و تو رهایش کردهای، تو او را به [انجام آن] معصیت امر نموده باشی. [64]
23- الإحتجاج عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ: سَأَلَ الزِّنْدِيقُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَيْفَ لَمْ يَخْلُقِ الْخَلْقَ كُلَّهُمْ مُطِيعِينَ مُوَحِّدِينَ وَ كَانَ عَلَى ذَلِكَ قَادِراً قَالَ ع لَوْ خَلَقَهُمْ مُطِيعِينَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ ثَوَابٌ لِأَنَّ الطَّاعَةَ إِذَا مَا كَانَتْ فِعْلَهُمْ لَمْ تَكُنْ جَنَّةٌ وَ لَا نَارٌ وَ لَكِنْ خَلَقَ خَلْقَهُ فَأَمَرَهُمْ بِطَاعَتِهِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ مَعْصِيَتِهِ وَ احْتَجَّ عَلَيْهِمْ بِرُسُلِهِ وَ قَطَعَ عُذْرَهُمْ بِكُتُبِهِ لِيَكُونُوا هُمُ الَّذِينَ يُطِيعُونَ وَ يَعْصُونَ وَ يَسْتَوْجِبُونَ بِطَاعَتِهِمْ لَهُ الثَّوَابَ وَ بِمَعْصِيَتِهِمْ إِيَّاهُ الْعِقَابَ قَالَ فَالْعَمَلُ الصَّالِحُ مِنَ الْعَبْدِ هُوَ فِعْلُهُ وَ الْعَمَلُ الشَّرُّ مِنَ الْعَبْدِ هُوَ فِعْلُهُ قَالَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ الْعَبْدُ يَفْعَلُهُ وَ اللَّهُ بِهِ أَمَرَهُ وَ الْعَمَلُ الشَّرُّ الْعَبْدُ يَفْعَلُهُ وَ اللَّهُ عَنْهُ نَهَاهُ قَالَ أَ لَيْسَ فَعَلَهُ بِالْآلَةِ الَّتِي رَكِبَهَا فِيهِ قَالَ نَعَمْ وَ لَكِنْ بِالْآلَةِ الَّتِي عَمِلَ بِهَا الْخَيْرَ قَدَرَ بِهَا عَلَى الشَّرِّ الَّذِي نَهَاهُ عَنْهُ قَالَ فَإِلَى الْعَبْدِ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ قَالَ مَا نَهَاهُ اللَّهُ عَنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ يُطِيقُ تَرْكَهُ وَ لَا أَمَرَهُ بِشَيْءٍ إِلَّا وَ قَدْ عَلِمَ أَنَّهُ يَسْتَطِيعُ فِعْلَهُ لِأَنَّهُ لَيْسَ مِنْ صِفَتِهِ الْجَوْرُ وَ الْعَبَثُ وَ الظُّلْمُ وَ تَكْلِيفُ الْعِبَادِ مَا لَا يُطِيقُونَ قَالَ فَمَنْ خَلَقَهُ اللَّهُ كَافِراً يَسْتَطِيعُ الْإِيمَانَ وَ لَهُ عَلَيْهِ بِتَرْكِهِ الْإِيمَانَ حُجَّةٌ قَالَ ع إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ خَلْقَهُ جَمِيعاً مُسْلِمِينَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ وَ الْكُفْرُ اسْمٌ يَلْحَقُ الْفِعْلَ حِينَ يَفْعَلُهُ الْعَبْدُ وَ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ الْعَبْدَ حِينَ خَلَقَهُ كَافِراً إِنَّهُ إِنَّمَا كَفَرَ مِنْ بَعْدِ أَنْ بَلَغَ وَقْتاً لَزِمَتْهُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ فَعَرَضَ عَلَيْهِ الْحَقَّ فَجَحَدَهُ فَبِإِنْكَارِهِ الْحَقَّ صَارَ كَافِراً قَالَ فَيَجُوزُ أَنْ يُقَدِّرَ عَلَى الْعَبْدِ الشَّرَّ وَ يَأْمُرَهُ بِالْخَيْرِ وَ هُوَ لَا يَسْتَطِيعُ الْخَيْرَ أَنْ يَعْمَلَهُ وَ يُعَذِّبَهُ عَلَيْهِ قَالَ إِنَّهُ لَا يَلِيقُ بِعَدْلِ اللَّهِ وَ رَأْفَتِهِ أَنْ يُقَدِّرَ عَلَى الْعَبْدِ الشَّرَّ وَ يُرِيدَهُ مِنْهُ ثُمَّ يَأْمُرَهُ بِمَا يَعْلَمُ أَنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَخْذَهُ وَ الْإِنْزَاعِ عَمَّا لَا يَقْدِرُ عَلَى تَرْكِهِ ثُمَّ يُعَذِّبَهُ عَلَى تَرْكِهِ أَمْرَهُ الَّذِي عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَخْذَهُ الْخَبَرَ.
هشام بن حکم نقل کرده: زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید، به من بگویید چرا خداوند عزّ و جلّ بندگان را طوری نیافرید که همه آنها مطیع و یکتاپرست باشند، با اینکه میتوانست این کار را بکند؟ امام فرمود: اگر آنها را همواره مطیع میآفرید، ثوابی برای آنها وجود نداشت؛ زیرا اگر اطاعت فعل آنها [و به اختیارشان] نمیبود، بهشت و جهنمی در کار نبود. خداوند بندگان را آفرید و ایشان را به اطاعت خود امر نمود و از معصیتش نهی کرد و با [فرستادن] رسولانش حجت را بر ایشان تمام کرد و با کتابهایش راه عذر را بر آنان بست تا خود آنها باشند که اطاعت و معصیت کنند و با اطاعتشان، مستوجب ثواب و با معصیتشان، مستوجب کیفر شوند. زندیق گفت: بنابراین عمل شایسته[ای که] بنده [انجام میدهد] فعل خود اوست و عمل ناشایستش نیز کار خود او میباشد. امام فرمود: عمل شایسته را بنده در حالی انجام میدهد که خداوند او را به آن امر کرده است و عمل ناشایست را بنده در حالی انجام میدهد که خداوند او را از آن بازداشته است. زندیق گفت: آیا اینگونه نیست که بنده آن عمل را به کمک وسیلهای که خداوند در وجود او قرار داده انجام میدهد؟ امام فرمود: آری، ولی به کمک همان وسیلهای که کار خوب را انجام داده، بر انجام کار بدی که خداوند او را از آن نهی کرده نیز قادر بوده است. زندیق گفت: پس بنده نیز در عملش نقش دارد. امام فرمود: خداوند او را تنها از چیزهایی نهی نموده است که میدانسته توان ترک آنها را دارد، و تنها به چیزهایی امر کرده که میدانسته قدرت انجامشان را دارد؛ زیرا خداوند اینگونه نیست که ستم و لغو و ظلم کند و بندگان را به چیزهایی که توان آن را ندارند مکلف نماید. زندیق گفت: بنابراین [از نظر شما] آیا کسی که خداوند او را کافر آفریده، میتوانسته ایمان بیاورد و خداوند علیه او حجت دارد؟ امام علیه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ همه بندگان خود را تسلیم آفرید، آنها را امر و نهی نمود، و کفر نامی است که هنگامی که بنده عمل [کافرانه] را انجام میدهد، فعل به آن متصف میشود. خداوند هنگامی که بنده را میآفرید، او را کافر خلق نکرد، زمانی که حجت از جانب خدا بر بنده تمام گردد و حق بر او عرضه شود و او آن را انکار کند، بعد از این انکار حق است که او کافر میشود. زندیق گفت: پس [در این صورت] ممکن است خداوند عمل ناشایست را بر بنده مقدر کند و در حالی که او قدرت بر انجام عمل شایسته را ندارد، او را به عمل شایسته امر کند و او را [به جهت ترک آن] عذاب نماید. امام فرمود: از عدل و رأفت خداوند سزاوار نیست که [عمل] ناشایست را بر بنده مقدر کند و آن را از او بخواهد و سپس او را بر چیزی که میداند نمیتواند از عهده آن برآید امر کند و از چیزی که نمیتواند آن را ترک کند، باز دارد و سپس او را به جهت ترک امری که میدانسته نمیتواند آن را انجام دهد عذاب کند .... [65]
24- الإحتجاج وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع أَنَّ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ إِلَيْهِ صَائِرُونَ فَأَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْأَخْذِ بِهِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَيْءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى تَرْكِهِ وَ لَا يَكُونُونَ آخِذِينَ وَ لَا تَارِكِينَ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ مَا جَبَرَ اللَّهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ عَلَى مَعْصِيَتِهِ بَلِ اخْتَبَرَهُمْ بِالْبَلْوَى كَمَا قَالَ تَعَالَى لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
بیان: قوله ع و لا يكونون آخذين و لا تاركين إلا بإذنه أي بتخليته و علمه.
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: خداوند مخلوقات را آفرید و میدانست که کار هر یک از آنها به کجا کشیده میشود [و چه عاقبتی خواهند داشت]؛ آنها را امر و نهی کرد و به هر چه که امرشان کرد، برایشان راهی برای پیروی از آن قرار داد و از هر آنچه که نهی نمود، برایشان راه ترک آن را بازگذاشت. [با این حال] آنان جز به اذن او پیروی نکنند و جز به اذن او ترک نکنند، و خداوند هیچ یک از بندگانش را بر معصیتش مجبور نکرده است، بلکه آنان را با آزمونها آزموده است. چنانچه [خداوند] متعال فرموده است: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» [66] {تا شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد}. [67]
توضیح: مقصود از اذن در این سخن امام علیه السلام که فرمود: "آنان جز به اذن او پیروی نمیکنند و جز به اذن او ترک نکنند"، باز گذاشتن راه انتخاب و علم به چیزی است که آنان انتخاب میکنند.
25- الإحتجاج وَ رُوِيَ أَنَّهُ دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ الْمَدِينَةَ وَ مَعَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُسْلِمٍ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا حَنِيفَةَ إِنَّ هَاهُنَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ مِنْ عُلَمَاءِ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَاذْهَبْ بِنَا إِلَيْهِ نَقْتَبِسْ مِنْهُ عِلْماً فَلَمَّا أَتَيَا إِذَا هُمَا بِجَمَاعَةٍ مِنْ شِيعَتِهِ يَنْتَظِرُونَ خُرُوجَهُ أَوْ دُخُولَهُمْ عَلَيْهِ فَبَيْنَمَا هُمْ كَذَلِكَ إِذْ خَرَجَ غُلَامٌ حَدَثٌ فَقَامَ النَّاسُ هَيْبَةً لَهُ فَالْتَفَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا ابْنَ مُسْلِمٍ مَنْ هَذَا قَالَ هَذَا مُوسَى ابْنُهُ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَجْبَهَنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ شِيعَتِهِ قَالَ مَهْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَى ذَلِكَ قَالَ وَ اللَّهِ لَأَفْعَلَنَّهُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى مُوسَى ع فَقَالَ يَا غُلَامُ أَيْنَ يَضَعُ الْغَرِيبُ حَاجَتَهُ فِي بَلْدَتِكُمْ هَذِهِ قَالَ يَتَوَارَى خَلْفَ الْجِدَارِ وَ يَتَوَقَّى أَعْيُنَ الْجَارِ وَ شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ مَسْقَطَ الثِّمَارِ وَ لَا يَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ وَ لَا يَسْتَدْبِرُهَا فَحِينَئِذٍ يَضَعُ حَيْثُ شَاءَ ثُمَّ قَالَ يَا غُلَامُ مِمَّنِ الْمَعْصِيَةُ قَالَ يَا شَيْخُ لَا تَخْلُو مِنْ ثَلَاثٍ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ اللَّهِ وَ لَيْسَ مِنَ الْعَبْدِ شَيْءٌ فَلَيْسَ لِلْحَكِيمِ أَنْ يَأْخُذَ عَبْدَهُ بِمَا لَمْ يَفْعَلْهُ وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ الْعَبْدِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ أَقْوَى الشَّرِيكَيْنِ فَلَيْسَ لِلشَّرِيكِ الْأَكْبَرِ أَنْ يَأْخُذَ الشَّرِيكَ الْأَصْغَرَ بِذَنْبِهِ وَ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مِنَ الْعَبْدِ وَ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ شَيْءٌ فَإِنْ شَاءَ عَفَا وَ إِنْ شَاءَ عَاقَبَ قَالَ فَأَصَابَتْ أَبَا حَنِيفَةَ سَكْتَةٌ كَأَنَّمَا أُلْقِمَ فُوهُ الْحَجَرَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ لَمْ أَقُلْ لَكَ لَا تَتَعَرَّضْ لِأَوْلَادِ رَسُولِ اللَّهِ ص.
روایت شده که [روزی] ابوحنیفه به همراه عبدالله بن مسلم وارد مدینه شد؛ عبدالله به او گفت: ای ابوحنیفه! جعفر بن محمد که یکی از علمای خاندان محمد علیهم السلام میباشد در اینجا زندگی میکند، ما را نزد او ببر تا علمی از او بیاموزیم. آنها [به درب خانه ایشان] آمدند و دیدند گروهی از شیعیان ایشان [در جلوی خانه] منتظر خروج ایشان، و یا رفتن به حضور ایشان هستند. در همین اوان نوجوانی [از خانه] خارج شد و مردم از ابهتش برخاستند. ابوحنیفه گفت: ای إبن مسلم! این [جوان] چه کسی است؟ [عبدالله بن مسلم] گفت: این موسی، پسر ایشان است. ابوحنیفه گفت: به خدا قسم پیشانیش را در مقابل شیعیانش به خاک میرسانم. عبدالله گفت: درنگ کن! نمیتوانی این کار را کنی. ابوحنیفه گفت: به خدا قسم این کار را خواهم کرد. سپس روی به امام موسی علیه السلام کرد و گفت: ای جوان! اگر کسی در این شهر شما غریب باشد، برای قضای حاجت کجا باید برود؟ امام موسی علیه السلام فرمود: پشت دیواری برود و دور از چشم دیگران باشد و از جویهای آب و زیر درختان میوهدار فاصله بگیرد و روی به قبله و پشت به آن نباشد، [با رعایت این شرایط] هر جا که خواست قضای حاجت کند. ابوحنیفه سپس گفت: ای جوان! [منشأ تحقق] معصیت از کیست؟ امام علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! از سه حال خارج نیست: یا از جانب خداوند است و بنده در آن نقشی ندارد؛ که در این صورت از خدای حکیم شایسته نیست که بندهاش را به سبب کاری که نکرده مؤاخذه کند. و یا هم از جانب بنده و هم از جانب خداوند [و به شراکت آن دو] است؛ که خداوند شریک قویتر [در انجام آن] میباشد و شریک بزرگتر نباید شریک کوچکتر را به سبب گناهش مؤاخذه کند. و یا از جانب بنده است و خداوند در آن نقشی ندارد، در این صورت اگر بخواهد، عفو میکند و اگر بخواهد، کیفر می کند. عبدالله نقل کرده: اباحنیفه [با شنیدن این جواب] چنان ساکت شد که گویا سنگی در دهانش فرو رفته باشد. به او گفتم: نگفتم که به فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله متعرض نشو!؟ [68]
26- التوحيد الْمُفَسِّرُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع قَالَ قَالَ الرِّضَا ع مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ وَ لَا وَصَفَهُ بِالْعَدْلِ مَنْ نَسَبَ إِلَيْهِ ذُنُوبَ عِبَادِهِ الْخَبَرَ.
امام رضا علیه السلام فرمود: کسی که خداوند را به مخلوقاتش تشبیه کند، او را نشناخته و کسی که گناهان بندگانش را به او نسبت دهد، او را عادل ندانسته است ... [69]
27- عيون أخبار الرضا عليه السلام ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَيْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا ع أَسْأَلُهُ عَنْ أَفْعَالِ الْعِبَادِ أَ مَخْلُوقَةٌ أَمْ غَيْرُ مَخْلُوقَةٍ فَكَتَبَ ع أَفْعَالُ الْعِبَادِ مُقَدَّرَةٌ فِي عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَبْلَ خَلْقِ الْعِبَادِ بِأَلْفَيْ عَامٍ.
حمدان بن سلیمان نقل کرده، به امام رضا علیه السلام نامهای نوشتم و در آن از ایشان سؤال کردم آیا افعال بندگان مخلوق [خداوند] است یا نه؟ ایشان علیه السلام [در جواب] نوشتند: افعال بندگان از دو هزار سال قبل از آفرینش بندگان در علم خداوند عزّ و جلّ مقدر بوده است. [70]
28- التوحيد، الخصال، عيون أخبار الرضا عليه السلام أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلِيٍّ الْبَصْرِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الْمِيثَمِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيِّ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ الْغَازِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ سَمِعْتُ أَبِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع يَقُولُ الْأَعْمَالُ عَلَى ثَلَاثَةِ أَحْوَالٍ فَرَائِضُ وَ فَضَائِلُ وَ مَعَاصِي فَأَمَّا الْفَرَائِضُ فَبِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى وَ بِرِضَى اللَّهِ وَ بِقَضَائِهِ وَ تَقْدِيرِهِ وَ مَشِيَّتِهِ وَ عِلْمِهِ وَ أَمَّا الْفَضَائِلُ فَلَيْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَكِنْ بِرِضَى اللَّهِ وَ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِيَّةِ اللَّهِ وَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَمَّا الْمَعَاصِي فَلَيْسَتْ بِأَمْرِ اللَّهِ وَ لَكِنْ بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ بِقَدَرِ اللَّهِ وَ بِمَشِيَّةِ اللَّهِ وَ بِعِلْمِهِ ثُمَّ يُعَاقِبُ عَلَيْهَا.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: اعمال بر سه نوعاند: واجبات، فضائل[غیر واجب] و معاصی؛ واجبات به امر خداوند متعال و به رضایت و به قضا و به تقدیر و به مشیت و علم او هستند. فضائل به امر خدا نیستند، ولی به رضایت خداوند و به قضای خداوند و به قدر خداوند و به مشیت خدا و به علم خدایند. و معاصی به امر خدا نیستند، ولی به قضای خدا و به قدر خدا و به مشیت خدا و به علم او هستند و خداوند بر انجام آنها کیفر میکند. [71]
29- التوحيد ابْنُ الْوَلِيدِ عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ وَ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ جَمِيعاً عَنِ الْبَزَنْطِيِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَكُونُ الْعَبْدُ فَاعِلًا وَ لَا مُتَحَرِّكاً إِلَّا وَ الِاسْتِطَاعَةُ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا وَقَعَ التَّكْلِيفُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ الِاسْتِطَاعَةِ فَلَا يَكُونُ مُكَلَّفاً لِلْفِعْلِ إِلَّا مُسْتَطِيعاً.
امام صادق علیه السلام فرمود: بنده در همه افعال و حرکات خود، از جانب خداوند عزّ و جلّ استطاعت [و توانایی] دارد. خداوند عزّ و جلّ نیز تنها بعد از استطاعت است که بندگان را [مأمور به] تکلیف میکند و بنده بدون استطاعت بر انجام کار، مکلف به آن نمیشود. [72]
30- التوحيد أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ بَزِيعٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَمَّنْ رَوَاهُ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا يَكُونُ الْعَبْدُ فَاعِلًا إِلَّا وَ هُوَ مُسْتَطِيعٌ وَ قَدْ يَكُونُ مُسْتَطِيعاً غَيْرَ فَاعِلٍ وَ لَا يَكُونُ فَاعِلًا أَبَداً حَتَّى يَكُونَ مَعَهُ الِاسْتِطَاعَةُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: بنده در همه کارهایی که میکند، مستطیع است و گاهی با اینکه مستطیع است، کاری را انجام نمیدهد. او همیشه هر کاری که میکند، به همراه استطاعت خواهد بود. [73]
31- التوحيد أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ قَالَ أَكْذَبَهُمْ اللَّهُ فِي قَوْلِهِمْ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ وَ قَدْ كَانُوا مُسْتَطِيعِينَ لِلْخُرُوجِ.
امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند عزّ و جلّ: «وَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنا لَخَرَجْنا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ» [74] {و به زودى به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر مىتوانستيم، حتما با شما بيرون مىآمديم، [با سوگند دروغ] خود را به هلاكت مىكشانند، و خدا مىداند كه آنان سخت دروغگويند} فرمود: خداوند [با این آیه،] سخن آنان که [گفتند:] اگر میتوانستیم، با شما بیرون میآمدیم را تکذیب کرد؛ زیرا آنان میتوانستند بیرون روند. [75]
32- التوحيد ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الِاسْتِطَاعَةِ فَلَمْ يُجِبْنِي فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ دَخْلَةً أُخْرَى فَقُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ إِنَّهُ قَدْ وَقَعَ فِي قَلْبِي مِنْهَا شَيْءٌ لَا يُخْرِجُهُ إِلَّا شَيْءٌ أَسْمَعُهُ مِنْكَ قَالَ فَإِنَّهُ لَا يَضُرُّكَ مَا كَانَ فِي قَلْبِكَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَإِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يُكَلِّفِ الْعِبَادَ إِلَّا مَا يَسْتَطِيعُونَ وَ إِلَّا مَا يُطِيقُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يَصْنَعُونَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ إِلَّا بِإِرَادَةِ اللَّهِ وَ مَشِيَّتِهِ وَ قَضَائِهِ وَ قَدَرِهِ قَالَ هَذَا دِينُ اللَّهِ الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ وَ آبَائِي أَوْ كَمَا قَالَ.
قال الصدوق رحمه الله مشية الله و إرادته في الطاعات الأمر بها و في المعاصي النهي عنها و المنع منها بالزجر و التحذير.
حمزۀ بن حمران نقل کرده، از امام صادق علیه السلام در مورد مسأله استطاعت سؤال کردم؛ ایشان جوابی ندادند. بار دیگر به حضور ایشان رسیدم و عرض کردم: خداوند خیرتان دهد! در درون من، ابهامی درباره این مسأله وجود دارد که جز با شنیدن جواب از شما از وجودم خارج نمیشود. ایشان فرمود: ابهامی که در وجود توست، زیانی به تو نخواهد رساند. عرض کردم: خداوند خیرتان دهد! من معتقدم که خداوند عزّ و جلّ بندگان را جز به اندازه توان و طاقتشان تکلیف نمیکند و بندگان نیز هیچ کاری را جز به اراده و مشیت و قضا و قدر خداوند انجام نمیدهند؛ ایشان فرمود: این همان دین خداوند است که من و پدرانم بر آن هستیم. یا اینکه چیزی شبیه این را فرمود. [76]
شیخ صدوق رحمه الله گوید: مشیت و اراده خدا در طاعات و خوبیها، امر به آنها و در گناهان و بدی ها، نهی و تحذیر از آنهاست.
33- التوحيد ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ ابْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْأَخْذِ بِهِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى تَرْكِهِ وَ لَا يَكُونُونَ فِيهِ آخِذِينَ وَ لَا تَارِكِينَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ خلایق را آفرید و میدانست که سرانجامِ [هر یک از] آنها چه میشود و آنان را امر و نهی نمود؛ هر آنچه که به آنان امر کرد، راه انجامش را برایشان باز نگه داشت و هر آنچه که ایشان را از آن نهی کرد، راه ترک آن را برایشان باز نمود. آنان نیز جز با اذن خداوند عزّ و جلّ کاری انجام نمیدهند و [جز به اذن او] کاری را ترک نمیکنند. [77]
34- التوحيد أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَلَّفَ اللَّهُ الْعِبَادَ كُلْفَةَ فِعْلٍ وَ لَا نَهَاهُمْ عَنْ شَيْءٍ حَتَّى جَعَلَ لَهُمُ الِاسْتِطَاعَةَ ثُمَّ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَلَا يَكُونُ الْعَبْدُ آخِذاً وَ لَا تَارِكاً إِلَّا بِاسْتِطَاعَةٍ مُتَقَدِّمَةٍ قَبْلَ الْأَمْرِ وَ النَّهْيِ وَ قَبْلَ الْأَخْذِ وَ التَّرْكِ وَ قَبْلَ الْقَبْضِ وَ الْبَسْطِ.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند زحمت هیچ کاری را بر بندگان تکلیف نکرده و آنان را از چیزی نهی ننموده، جز اینکه [ابتدا توان و] استطاعت [انجام و ترک] آن را برایشان قرار داده و سپس آنان را امر و نهی کرده است. بنده هر کاری که انجام دهد یا ترک کند، قبل از امر و نهی و قبل از انجام و ترک و قبل از خودداری و اقدام، استطاعت و توان انجام دادن یا ندادن آن را دارد. [78]
35- تحف العقول كَتَبَ الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكُمْ مَعْشَرَ بَنِي هَاشِمٍ الْفُلْكُ الْجَارِيَةُ فِي اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ وَ الْأَعْلَامُ النَّيِّرةُ الشَّاهِرَةُ أَوْ كَسَفِينَةِ نُوحٍ ع الَّتِي نَزَلَهَا الْمُؤْمِنُونَ وَ نَجَا فِيهَا الْمُسْلِمُونَ كَتَبْتُ إِلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ عِنْدَ اخْتِلافِنَا فِي الْقَدَرِ وَ حَيْرَتِنَا فِي الِاسْتِطَاعَةِ فَأَخْبِرْنَا بِالَّذِي عَلَيْهِ رَأْيُكَ وَ رَأْيُ آبَائِكَ ع فَإِنَّ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ عِلْمَكُمْ وَ أَنْتُمْ شُهَدَاءُ عَلَى النَّاسِ وَ اللَّهُ الشَّاهِدُ عَلَيْكُمْ ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ فَأَجَابَهُ الْحَسَنُ ع بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَصَلَ إِلَيَّ كِتَابُكَ وَ لَوْ لَا مَا ذَكَرْتَهُ مِنْ حَيْرَتِكَ وَ حَيْرَةِ مَنْ مَضَى قَبْلَكَ إِذاً مَا أَخْبَرْتُكَ أَمَّا بَعْدُ فَمَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِالْقَدَرِ خَيْرِهِ وَ شَرِّهِ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُهُ فَقَدْ كَفَرَ وَ مَنْ أَحَالَ الْمَعَاصِيَ عَلَى اللَّهِ فَقَدْ فَجَرَ إِنَّ اللَّهَ لَمْ يُطَعْ مُكْرِهاً وَ لَمْ يُعْصَ مَغْلُوباً وَ لَمْ يُهْمِلِ الْعِبَادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَكَةِ بَلْ هُوَ الْمَالِكُ لِمَا مَلَّكَهُمْ وَ الْقَادِرُ عَلَى مَا عَلَيْهِ أَقْدَرَهُمْ بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْيِيراً وَ نَهَاهُمْ تَحْذِيراً فَإِنِ ائْتَمَرُوا لِلطَّاعَةِ لَمْ يَجِدُوا عَنْهَا صَادّاً وَ إِنِ انْتَهَوْا إِلَى الْمَعْصِيَةِ فَشَاءَ أَنْ يَمُنَّ عَلَيْهِمْ بِأَنْ يَحُولَ بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهَا فَعَلَ وَ إِنْ لَمْ يَفْعَلْ فَلَيْسَ هُوَ الَّذِي حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا جَبْراً وَ لَا أُلْزِمُوهَا كَرْهاً بَلْ مَنَّ عَلَيْهِمْ بِأَنْ بَصَّرَهُمْ وَ عَرَّفَهُمْ وَ حَذَّرَهُمْ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ لَا جَبْلًا لَهُمْ عَلَى مَا أَمَرَهُمْ بِهِ فَيَكُونُوا كَالْمَلَائِكَةِ وَ لَا جَبْراً لَهُمْ عَلَى مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ وَ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى.
حسن بصری نامهای به امام حسن عسکری علیه السلام به این مضمون نوشت: شما ای بنیهاشم که چون کشتیهای رونده در دل دریاهای عمیق هستید و نشانهای نورانی و سرشناس میباشید و [یا] مانند کشتی نوح هستید که مؤمنان بر آن سوار میشوند و مسلمانان [با آمدن] در آن نجات مییابند؛ ای فرزند رسول خدا! وقتی در مسأله قَدَر اختلاف یافتیم و در مورد استطاعت متحیر شدیم، برایتان نامهای نوشتم؛ ما را از نظر خود و پدرانتان علیهم السلام آگاه بنمایید که علم شما از علم خداوند است و شما گواهان بر مردمان و خداوند گواه بر شماست، «ذُرِّيَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» [79] {فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل] بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست}. امام حسن عسگری علیه السلام [در جواب] نوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم. نامه تو به دستم رسید. اگر از حیرت خود و کسانی که قبل از تو بوده اند سخنی نگفته بودی، جواب تو را نمیدادم. [بدان که] کسی که به تقدیر، چه خوب و چه بد آن، و این [مسأله] که خدا به تقدیرات علم دارد ایمان نداشته باشد، کفر ورزیده است و هر که معصیتها[ی خود را] به عهده خدا بیاندازد، [بر او] ستم کرده است؛ خداوند به زور اطاعت نگردد و مغلوبانه معصیت نشود و بندگان را به حال و اختیار خود وا نگذارد، بلکه اوست که مالک [حقیقی] آنچه به اختیارشان در آورده و قادر [حقیقی] بر آنچه آنان را بر آن قادر کرده میباشد. او آنان را امر کرد تا [خود] اختیار کنند و نهی نمود تا بر حذر باشند؛ اگر به طاعت گردن نهند، مانعی بر سر راه اطاعتشان نیابند و اگر به معصیت تن دهند و خدا بخواهد بر ایشان منت گذارد و بین آنان و معصیت مانع شود، این کار را میکند و اگر چنین نکند، او آنها را مجبور به معصیت نکرده است و اینگونه نیست که آنان بر خلاف میل خود ناچار از معصیت شده باشند، بلکه خداوند بر آنان منت گذاشت و بصیرت بخشید و معرفت داد و بر حذرشان داشت و امرشان کرد و نهیشان نمود، ولی در وجودشان اطاعت از اوامر را نیافرید که مانند ملائکه باشند، و [از سوی دیگر نیز] آنان را مجبور بر انجام آنچه از آن نهی نموده بود نکرد، «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعِينَ» [80] {برهان رسا ويژه خداست و اگر [خدا] مىخواست، قطعاً همه شما را هدايت مىكرد} «وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى» [81] {و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد}. [82]
36- المحاسن عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُكَلِّفَ النَّاسَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِي سُلْطَانِهِ مَا لَا يُرِيدُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند گرامیتر از آن است که مردمان را به چیزی که طاقت آن را ندارند تکلیف کند، و خداوند پیروزمندتر از آن است که در [سیطره] سلطنتش اتفاقی بیفتد که او آن را نخواسته است. [83]
37- المحاسن عَلِيُّ بْنُ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَلَّفَ اللَّهُ الْعِبَادَ إِلَّا مَا يُطِيقُونَ وَ إِنَّمَا كَلَّفَهُمْ فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ خَمْسَ صَلَوَاتٍ وَ كَلَّفَهُمْ مِنْ كُلِّ مِائَتَيْ دِرْهَمٍ خَمْسَةَ دَرَاهِمَ وَ كَلَّفَهُمْ صِيَامَ شَهْرِ رَمَضَانَ فِي السَّنَةِ وَ كَلَّفَهُمْ حَجَّةً وَاحِدَةً وَ هُمْ يُطِيقُونَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ وَ إِنَّمَا كَلَّفَهُمْ دُونَ مَا يُطِيقُونَ وَ نَحْوَ هَذَا.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند بندگان را جز به اندازه طاقتشان تکلیف نمیکند؛ خداوند آنها را در هر شبانهروز فقط به پنج نماز تکلیف کرده و از هر دویست درهم به پنج درهم مکلف نموده و در سال فقط روزه ماه رمضان را بر آنان تکلیف نموده و فقط یک حج را بر آنان تکلیف کرده است، در حالی که آنان طاقت بیش از اینها را نیز دارند، ولی خداوند آنها را به کمتر از حد طاقتشان تکلیف کرده است. [84]
38- الطرائف رَوَى جَمَاعَةٌ مِنْ عُلَمَاءِ الْإِسْلَامِ عَنْ نَبِيِّهِمْ ص أَنَّهُ قَالَ: لُعِنَتِ الْقَدَرِيَّةُ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً قِيلَ وَ مَنِ الْقَدَرِيَّةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ قَوْمٌ يَزْعُمُونَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدَّرَ عَلَيْهِمُ الْمَعَاصِيَ وَ عَذَّبَهُمْ عَلَيْهَا.
گروهی از علمای اسلام از پیامبرشان صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که ایشان فرمود: قَدَریمسلکان بر زبان هفتاد پیامبر لعنت شدهاند. گفته شد: ای رسول خدا! قدریمسلکان چه کسانیاند؟ ایشان فرمود: گروهی که میپندارند خداوند [از یک سو] معاصی را بر آنان مقدر نموده، و [از سوی دیگر] آنان را به سبب ارتکاب آنها کیفر میکند. [85]
39- الأمالي للشيخ الطوسي الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ وَهْبَانَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الزَّعْفَرَانِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ فَقَالَ كَانُوا يَقُولُونَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ.
امام صادق علیه السلام درباره این سخن خداوند متعال: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» [86] {و يهودیان گفتند دست خدا بسته است} فرمود: آنان میگفتند خداوند دیگر از کارها فارغ [و آسوده] شده است. [87]
40- التوحيد تَمِيمٌ الْقُرَشِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الْأَنْصَارِيِّ عَنِ الْهَرَوِيِّ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ يَوْماً عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا مَعْنَى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَقَالَ الرِّضَا ع حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ- عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ الْمُسْلِمِينَ قَالُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص لَوْ أَكْرَهْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنَ النَّاسِ عَلَى الْإِسْلَامِ لَكَثُرَ عَدَدُنَا وَ قَوِينَا عَلَى عَدُوِّنَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا كُنْتُ لِأَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِبِدْعَةٍ لَمْ يُحْدِثْ إِلَيَّ فِيهَا شَيْئاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مُحَمَّدُ وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً عَلَى سَبِيلِ الْإِلْجَاءِ وَ الِاضْطِرَارِ فِي الدُّنْيَا كَمَا يُؤْمِنُونَ عِنْدَ الْمُعَايَنَةِ وَ رُؤْيَةِ الْبَأْسِ فِي الْآخِرَةِ وَ لَوْ فَعَلْتُ ذَلِكَ بِهِمْ لَمْ يَسْتَحِقُّوا مِنِّي ثَوَاباً وَ لَا مَدْحاً لَكِنِّي أُرِيدُ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْمِنُوا مُخْتَارِينَ غَيْرَ مُضْطَرِّينَ لِيَسْتَحِقُّوا مِنِّيَ الزُّلْفَى وَ الْكَرَامَةَ وَ دَوَامَ الْخُلُودِ فِي جَنَّةِ الْخُلْدِ أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَلَيْسَ ذَلِكَ عَلَى سَبِيلِ تَحْرِيمِ الْإِيمَانِ عَلَيْهَا وَ لَكِنْ عَلَى مَعْنَى أَنَّهَا مَا كَانَتْ لِتُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ إِذْنُهُ أَمْرُهُ لَهَا بِالْإِيمَانِ مَا كَانَتْ مُكَلَّفَةً مُتَعَبِّدَةً وَ إِلْجَاؤُهُ إِيَّاهَا إِلَى الْإِيمَانِ عِنْدَ زَوَالِ التَّكْلِيفِ وَ التَّعَبُّدِ عَنْهَا فَقَالَ الْمَأْمُونُ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَبَا الْحَسَنِ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ.
روزی مأمون از امام علی بن موسی الرضا علیه السلام سؤال کرد: ای فرزند رسول خدا! معنای این سخن خداوند عزّو جلّ: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» [88] {و اگر پروردگار تو مىخواست قطعاً هر آنكه در زمين است يكسره ايمان مىآوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه بگروند!؟ و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد} چیست؟
امام رضا علیه السلام فرمود: پدرم موسی بن جعفر از پدرشان جعفر بن محمد و ایشان از پدرشان محمد بن علی و ایشان از پدرشان علی بن حسین و ایشان پدرشان حسین بن علی و ایشان از پدرشان علی بن أبیطالب علیهم السلام برایم حدیث کردند که مسلمانان به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کردند: ای رسول خدا! اگر مردمانی که بر آنان قدرت داشتی را بر اسلام وادار میکردی، تعدادمان بیشتر میشد و در برابر دشمنمان نیروی بیشتری مییافتیم. رسول خدا فرمود: نمیخواهم خداوند عزّ و جلّ را به همراه بدعتی که درباره آن سخنی به من نگفته است ملاقات کنم، «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ» [89] {من از كسانى نيستم كه چيزى از خود بسازم و به خدا نسبت دهم}. در آن هنگام بود که خداوند تبارک و تعالی چنین نازل کرد: ای محمد! «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً» [90] {و اگر پروردگار تو مىخواست، قطعاً هر آنكه در زمين است} ناگزیر و ناچار {يكسره} در این دنیا {ايمان مىآوردند}، چنانچه هنگام روبرو شدن و دیدن سختی قیامت همگی ایمان میآورند. و اگر با آنان چنین میکردم، دیگر از طرف من مستحق ثواب و ستایشی نمیشدند، ولی من از آنان خواستم تا به اختیار خود و نه از روی ناچاری ایمان آورند تا از جانب من مستحق تقرب و کرامت همیشگیِ حضور در بهشت جاویدان شوند، «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ» [91] {پس آيا تو مردم را ناگزير مىكنى كه بگروند!؟}. اما این سخن خداوند عزّ و جلّ که: «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» [92] {و هيچ كس را نرسد كه جز به اذن خدا ايمان بياورد}، به معنای این نیست که ایمان آوردن بر کسی ممنوع شده باشد، بلکه به معنای این است که هیچکس نمیتواند بدون اذن خدا ایمان آورد، و اذن خداوند تا هنگامی که بنده تکلیفگذار و متعبد است، به این است که او را به ایمان امر کند، و زمانی که تکلیف و تعبد از او زائل میشود، به این است که او را وادار به ایمان کند. مأمون عرض کرد: ای ابالحسن! [گره] از [مشکل] من گشودی، خداوند [گره] از [مشکل] تو بگشاید. [93]
41- التوحيد أَبِي وَ ابْنُ الْوَلِيدِ مَعاً عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ هُمَا عَنِ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ هَاشِمٍ عَنِ ابْنِ مَعْبَدٍ عَنْ دُرُسْتَ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ شَاءَ اللَّهُ أَنْ أَكُونَ مُسْتَطِيعاً لِمَا لَمْ يَشَأْ أَنْ أَكُونَ فَاعِلَهُ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ شَاءَ وَ أَرَادَ وَ لَمْ يُحِبَّ وَ لَمْ يَرْضَ شَاءَ أَنْ لَا يَكُونَ فِي مُلْكِهِ شَيْءٌ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ أَرَادَ مِثْلَ ذَلِكَ وَ لَمْ يُحِبَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ لَمْ يَرْضَ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند خواسته تا من بر کارهایی که او نمیخواهد آنها را انجام دهم توان داشته باشم. و شنیدم که میفرمود: خواست و اراده کرد، در حالی که آن را دوست نداشت و به آن راضی نبود، خواست تا در فرمانرواییش جز به علم او چیزی روی ندهد، و همین را نیز اراده کرد، با اینکه دوست نداشت که به او سومین آن سه بگویند، و کفر را برای بندگانش نپسندید. [94]
42- التوحيد ابْنُ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ يُونُسَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْحَمُ بِخَلْقِهِ مِنْ أَنْ يُجْبِرَ خَلْقَهُ عَلَى الذُّنُوبِ ثُمَّ يُعَذِّبَهُمْ عَلَيْهَا وَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يُرِيدَ أَمْراً فَلَا يَكُونَ قَالَ فَسَأَلَا ع هَلْ بَيْنَ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ مَنْزِلَةٌ ثَالِثَةٌ قَالا نَعَمْ أَوْسَعُ مِمَّا بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ.
امام باقر و صادق علیهما السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ مهربانتر از آن است که خلایقش را بر گناهان مجبور کند و سپس آنان را عذاب کند، و خداوند مقتدرتر از آن است که چیزی را اراده کند و آن چیز واقع نشود. از آن دو امام علیهما السلام سؤال شد: آیا بین جبر و قدر جایگاه سومی نیز وجود دارد؟ آن دو امام فرمود: آری، جایگاهی وسیعتر از فاصله بین آسمان و زمین. [95]
43- التوحيد الْوَرَّاقُ عَنْ سَعْدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ سَهْلٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَجْلَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَوَّضَ اللَّهُ الْأَمْرَ إِلَى الْعِبَادِ قَالَ اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُفَوِّضَ إِلَيْهِمْ قُلْتُ فَأَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى أَفْعَالِهِمْ فَقَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُجْبِرَ عَبْداً عَلَى فِعْلٍ ثُمَّ يُعَذِّبَهُ عَلَيْهِ.
محمد بن عجلان نقل کرده، به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا خداوند کار را به بندگان واگذار کرده است؟ ایشان فرمود: خداوند بزرگوارتر از آن است که کار را به بندگان واگذارد. عرض کردم: پس آیا خداوند بندگان را بر کارهایشان مجبور کرده است؟ ایشان فرمود: خداوند عادلتر از آن است که بنده را بر کاری مجبور کند و سپس او را به سبب آن عذاب کند.
44- التوحيد أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ فَعَلِمَ مَا هُمْ صَائِرُونَ إِلَيْهِ وَ أَمَرَهُمْ وَ نَهَاهُمْ فَمَا أَمَرَهُمْ بِهِ مِنْ شَيْءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى الْأَخْذِ بِهِ وَ مَا نَهَاهُمْ عَنْهُ مِنْ شَيْءٍ فَقَدْ جَعَلَ لَهُمُ السَّبِيلَ إِلَى تَرْكِهِ وَ لَا يَكُونُونَ آخِذِينَ وَ لَا تَارِكِينَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ.
ابراهیم بن عمر یمانی نقل کرده، امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزّ و جلّ [از هنگامی که] خلایق را آفرید، بر کارهایی که آنان انجام خواهند داد دانا بود، و [با این حال] آنان را امر و نهی کرد. آنان را به هر چه که امر کرد، راه انجامش را برایشان قرار داد و از هر چه که نهی کرد، راه ترکش را نیز برایشان قرار داد، و آنان بدون اذن خدا کاری انجام نمیدهند و کاری را ترک نمیکنند. [96]
45- التوحيد أَبِي عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الْيَقْطِينِيِّ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَفْصِ بْنِ قُرْطٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَأْمُرُ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشَاءِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ بِغَيْرِ مَشِيَّةِ اللَّهِ فَقَدْ أَخْرَجَ اللَّهَ مِنْ سُلْطَانِهِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ الْمَعَاصِيَ بِغَيْرِ قُوَّةِ اللَّهِ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ النَّارَ يَعْنِي بِالْخَيْرِ وَ الشَّرِّ الصِّحَّةَ وَ الْمَرَضَ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً
امام صادق علیه السلام نقل کرده، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که بپندارد خداوند متعال به بدیها و زشتیها امر کرده، بر خداوند دروغ بسته است و هر که بپندارد خیرها و شرور، بدون خواست خداوند واقع میشود، خداوند را از سلطنتش خارج نموده و هر که بپندارد معاصی به نیرویی غیر از نیروی خداوند واقع میشود، بر خداوند دروغ بسته است و هر که بر خداوند دروغ ببندد، خداوند او را داخل دوزخ میکند . مقصود ایشان از خیر و شر، سلامتی و مریضی بود، که [تفسیر] این سخن خداوند عزّ و جلّ: «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً» [97] {و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود} است. [98]
46- نهج البلاغة سُئِلَ ع عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ فَقَالَ التَّوْحِيدُ أَنْ لَا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ.
از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره توحید و عدل سؤال شد؛ ایشان فرمود: توحید آن است که خداوند را به وهم خود در نیاوری، و عدل آن است که او را متهم نکنی. [99]
47- التوحيد ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ ابْنِ مَتِّيلٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اللَّهُ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُكَلِّفَ النَّاسَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِي سُلْطَانِهِ مَا لَا يُرِيدُ.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند بزرگوارتر از آن است که مردمان را به چیزی که طاقت آن را ندارند تکلیف کند، و خداوند مقتدرتر از آن است که در فرمانرواییاش چیزی روی دهد که او آن را اراده نکرده باشد. [100]
48- تفسير العياشي عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَمَّالِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ: بَعَثَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ مَرْوَانَ إِلَى عَامِلِ الْمَدِينَةِ أَنْ وَجِّهْ إِلَيَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ لَا تُهَيِّجْهُ وَ لَا تُرَوِّعْهُ وَ اقْضِ لَهُ حَوَائِجَهُ وَ قَدْ كَانَ وَرَدَ عَلَى عَبْدِ الْمَلِكِ رَجُلٌ مِنَ الْقَدَرِيَّةِ فَحَضَرَ جَمِيعُ مَنْ كَانَ بِالشَّامِ فَأَعْيَاهُمْ جَمِيعاً فَقَالَ مَا لِهَذَا إِلَّا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ فَكَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الْمَدِينَةِ أَنْ يَحْمِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ إِلَيْهِ فَأَتَاهُ صَاحِبُ الْمَدِينَةِ بِكِتَابِهِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنِّي شَيْخٌ كَبِيرٌ لَا أَقْوَى عَلَى الْخُرُوجِ وَ هَذَا جَعْفَرٌ ابْنِي يَقُومُ مَقَامِي فَوَجَّهَهُ إِلَيْهِ فَلَمَّا قَدِمَ عَلَى الْأُمَوِيِّ أَزْرَاهُ لِصِغَرِهِ وَ كَرِهَ أَنْ يَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْقَدَرِيِّ مَخَافَةَ أَنْ يَغْلِبَهُ وَ تَسَامَعَ النَّاسُ بِالشَّامِ بِقُدُومِ جَعْفَرٍ لِمُخَاصَمَةِ الْقَدَرِيَّةِ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ اجْتَمَعَ النَّاسُ بِخُصُومَتِهِمَا فَقَالَ الْأُمَوِيُّ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّهُ قَدْ أَعْيَانَا أَمْرُ هَذَا الْقَدَرِيِّ وَ إِنَّمَا كَتَبْتُ إِلَيْهِ لِأَجْمَعَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَدَعْ عِنْدَنَا أَحَداً إِلَّا خَصَمَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ يَكْفِينَاهُ قَالَ فَلَمَّا اجْتَمَعُوا قَالَ الْقَدَرِيُّ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سَلْ عَمَّا شِئْتَ فَقَالَ لَهُ اقْرَأْ سُورَةَ الْحَمْدِ قَالَ فَقَرَأَهَا وَ قَالَ الْأُمَوِيُّ وَ أَنَا مَعَهُ مَا فِي سُورَةِ الْحَمْدِ غُلِبْنَا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ قَالَ فَجَعَلَ الْقَدَرِيُ يَقْرَأُ سُورَةَ الْحَمْدِ حَتَّى بَلَغَ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ فَقَالَ لَهُ جَعْفَرٌ قِفْ مَنْ تَسْتَعِينُ وَ مَا حَاجَتُكَ إِلَى المئونة [الْمَعُونَةِ] إِنَّ الْأَمْرَ إِلَيْكَ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ.
عبدالملک بن مروان به فرماندار مدینه پیغام داد که محمد بن علی بن حسین علیهم السلام را بدون اینکه مضطرب و وحشتزده کند پیش او بفرستد و پیش از آن که ایشان را بفرستد، نیازهایشان را برآورده کند. [ماجرا از این قرار بود که] مردی از قَدَریمسلکان نزد عبدالملک رفته بود و همه دانشمندانی که در شام بودند آمده بودند و او همه آنان را [در مناظره] عاجز کرده بود. عبدالملک نیز گفته بود: حریف این مرد فقط محمد بن علی است و به فرماندار مدینه نوشته بود که محمد بن علی را پیش او بیاورد. فرماندار مدینه با نامه عبدالملک به حضور ایشان رسید؛ امام باقر علیه السلام فرمود: من پیرمردی کهنسال هستم و قدرت رفتن ندارم، این پسرم جعفر است و جایگزین من میباشد. ایشان را به نزد عبدالملک فرستادند. وقتی امام صادق علیه السلام پیش عبدالملک رسید، او ایشان را به سبب سنِّ کمشان کوچک شمرد و از ترس اینکه مبادا در مناظره با قَدَری شکست بخورد، خوش نداشت که ایشان را در مقابل او قرار دهد. خبر آمدن امام جعفر علیه السلام برای رویارویی با شخص قدری مسلک در بین مردم شام پیچید. فردا که شد مردم آمدند تا مناظره آن دو را ببینند. عبدالملک به امام صادق علیه السلام گفت: کار این قدری ما را عاجز کرده است و من به ایشان [یعنی امام باقر علیه السلام] نامه نوشتم تا ایشان با او مناظره کنند؛ زیرا او با هر کسی نزد ما مناظره کرد، شکستش داد. امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند ما را از [شرّ] او کفایت میکند. هنگامی که در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، قَدَری به امام صادق علیه السلام گفت: هر چه میخواهی بپرس. ایشان به او فرمود: سوره حمد را بخوان. او خواند. عبدالملک در حالی که من (راوی) هم نزدیک او بودم گفت: آن مضامینی که در سوره حمد است ما را شکست می دهد. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» [101] {ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم}. قَدَری شروع به خواندن سوره حمد کرد و به این سخن خداوند تبارک و تعالی رسید: «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» [102] {[بار الها] تنها تو را مىپرستيم و تنها از تو يارى مىجوييم}. در این هنگام امام علیه السلام به او فرمود: دست نگه دار! از چه کسی یاری میجویی و چه نیازی به یاری داری!؟ مگر کارها به دست خودت نیست!؟ «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» [103] {پس آن كس كه كفر ورزيده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمكار را هدايت نمىكند}. [104]
49- تفسير العياشي عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ابْنَ آدَمَ بِمَشِيَّتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ وَ تَقُولُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ إِلَيَّ فَرَائِضِي وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَاكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي وَ ذَاكَ أَنِّي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ
امام رضا علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای فرزند آدم! به مشیت من است که تو چیزی را میخواهی و چیزی میگویی، و به واسطه نیروی من است که واجبات مرا ادا میکنی، و به سبب نعمت من است که بر معصیت من نیرو مییابی. هر نیکی که به تو میرسد، از جانب خداوند است و هر بدی که تو میرسد، از جانب خودت است؛ زیرا من بیش از تو به نیکیهایت سزاوار هستم و تو بیش از من به بدی هایت سزاوار هستی و این به دلیل این است که من برای کاری که میکنم بازخواست نمیشوم، «وَ هُمْ يُسْئَلُون» [105] {و[لى] آنان [- انسانها] سؤال خواهند شد}. [106]
50 - قرب الإسناد ابْنُ حُكَيْمٍ عَنِ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا ع إِنَّ أَصْحَابَنَا بَعْضُهُمْ يَقُولُ بِالْجَبْرِ وَ بَعْضُهُمْ يَقُولُ بِالاسْتِطَاعَةِ فَقَالَ لِيَ اكْتُبْ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا ابْنَ آدَمَ بِمَشِيَّتِي كُنْتَ أَنْتَ الَّذِي تَشَاءُ لِنَفْسِكَ مَا تَشَاءُ وَ بِقُوَّتِي أَدَّيْتَ إِلَيَّ فَرَائِضِي وَ بِنِعْمَتِي قَوِيتَ عَلَى مَعْصِيَتِي جَعَلْتُكَ سَمِيعاً بَصِيراً قَوِيّاً مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ ذَلِكَ أَنِّي أَوْلَى بِحَسَنَاتِكَ مِنْكَ وَ أَنْتَ أَوْلَى بِسَيِّئَاتِكَ مِنِّي وَ ذَلِكَ أَنِّي لَا أُسْأَلُ عَمَّا أَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ فَقَدْ نَظَمْتُ لَكَ كُلَّ شَيْءٍ تُرِيدُ.
بزنطی نقل کرده، به امام رضا علیه السلام عرض کردم: بعضی از اصحاب ما قائل به جبر هستند و بعضی دیگر قائل به استطاعت میباشند؛ ایشان به من فرمود بنویس: خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای فرزند آدم! به مشیت من است که تو چیزی را برای خود میخواهی، و به نیروی من است که واجبات مرا ادا میکنی و به نعمت من است که بر معصیت من قوت مییابی. من تو را شنوا و بینا و نیرومند آفریدم، هر نیکی که به تو میرسد، از جانب خداوند است و هر بدی که به تو میرسد، از جانب خودت میباشد؛ زیرا من بیش از تو به نیکیهایت سزاوارم و تو بیش از من به بدیهایت سزاواری، و زیرا من از آنچه که میکنم پرس و جو نمیشوم «وَ هُمْ يُسْئَلُونَ» [107] {و[لى] آنان [- انسانها] سؤال خواهند شد}. هر چه را که میخواستی برایت به ترتیب گفتم. [108]
51- الطرائف رُوِيَ أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ ع عَنِ الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ فَقَالَ مَا اسْتَطَعْتَ أَنْ تَلُومَ الْعَبْدَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْهُ وَ مَا لَمْ تَسْتَطِعْ أَنْ تَلُومَ الْعَبْدَ عَلَيْهِ فَهُوَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى لِلْعَبْدِ لِمَ عَصَيْتَ لِمَ فَسَقْتَ لِمَ شَرِبْتَ الْخَمْرَ لِمَ زَنَيْتَ فَهَذَا فِعْلُ الْعَبْدِ وَ لَا يَقُولُ لَهُ لِمَ مَرِضْتَ لِمَ قَصُرْتَ لِمَ ابْيَضَضْتَ لِمَ اسْوَدَدْتَ لِأَنَّهُ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ تَعَالَى.
روایت شده مردی از امام صادق علیه السلام در مورد قضا و قدر پرسید؛ ایشان فرمود: هر چیزی که بتوانی بنده را بر آن ملامت کنی، از بنده است و هر چه که نتوانی بنده را بر آن ملامت کنی، از خداوند است، خداوند متعال به بنده میگوید: چرا عصیان کردی؟ چرا فسق نمودی؟ چرا شراب نوشیدی؟ چرا زنا کردی؟ [زیرا همه] اینها کار بنده است. ولی نمیگوید: چرا مریض شدی؟ چرا کوتاهقد هستی؟ چرا سفیدپوست هستی؟ چرا سیاهپوست هستی؟ زیرا اینها کار خداوند متعال است. [109]
52- كَنْزِ الْفَوَائِدِ، قَالَ الصَّادِقُ ع لِزُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ يَا زُرَارَةُ أُعْطِيكَ جُمْلَةً فِي الْقَضَاءِ وَ الْقَدَرِ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ وَ جَمَعَ اللَّهُ الْخَلَائِقَ سَأَلَهُمْ عَمَّا عَهِدَ إِلَيْهِمْ وَ لَمْ يَسْأَلْهُمْ عَمَّا قَضَى عَلَيْهِمْ.
امام صادق علیه السلام به زرارۀ بن أعین فرمود: ای زراره، آیا میخواهی درباره قضا و قدر جملهای برایت بگویم؟ زراره عرض کرد: آری فدایتان شوم. ایشان فرمود: وقتی روز قیامت فرا رسد و خداوند خلایق را جمع کند، از آنان در مورد چیزهایی که با آنان پیمان بسته است بازخواست میکند، اما از چیزهایی که بر آنان قضا نموده است بازخواست نمیکند. [110]
53- علل الشرائع، عيون أخبار الرضا عليه السلام الْهَمَدَانِيُّ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْهَرَوِيِّ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ لِأَيِّ عِلَّةٍ أَغْرَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّنْيَا كُلَّهَا فِي زَمَنِ نُوحٍ ع وَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ وَ فِيهِمْ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ فَقَالَ ع مَا كَانَ فِيهِمُ الْأَطْفَالُ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْقَمَ أَصْلَابَ قَوْمِ نُوحٍ ع وَ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ أَرْبَعِينَ عَاماً فَانْقَطَعَ نَسْلُهُمْ فَغَرِقُوا وَ لَا طِفْلَ فِيهِمْ وَ مَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَهْلِكَ بِعَذَابِهِ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ وَ أَمَّا الْبَاقُونَ مِنْ قَوْمِ نُوحٍ ع فَأُغْرِقُوا لِتَكْذِيبِهِمْ لِنَبِيِّ اللَّهِ نُوحٍ ع وَ سَائِرُهُمْ أُغْرِقُوا بِرِضَاهُمْ بِتَكْذِيبِ الْمُكَذِّبِينَ وَ مَنْ غَابَ مِنْ أَمْرٍ فَرَضِيَ بِهِ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ وَ أَتَاهُ. [111]
هروی نقل کرده، به امام رضا علیه السلام عرض کردم: به چه علتی خداوند عزّ و جلّ در زمان نوح همه مردم دنیا را در آب غرق کرد، با اینکه در میانشان کودکان و کسانی که گناهی نداشتند نیز بودند؟ ایشان علیه السلام فرمود: کودکان در میانشان نبودند؛ زیرا خداوند عزّ و جلّ صلبهای مردان و رَحِمهای زنان قوم نوح را از چهل سال قبل عقیم کرده بود و نسل آنان منقطع شده بود و کودکی در میانشان نبود، خداوند هرگز کسی که گناهی نکرده را با عذاب خود هلاک نمیکند، اما بقیه قوم نوح به سبب تکذیب پیامبر خدا، نوح غرق شدند، و سایر آنان نیز به جهت رضایتی که به تکذیبِ تکذیب کنندگان داده بودند غرق شدند. هر که در کاری شرکت نکند، اما به آن رضایت بدهد، مانند کسانی است که در آن کار حاضر بوده و آن را انجام داده است.
54- علل الشرائع ابْنُ الْوَلِيدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ نُوحاً ع حِينَ دَعَا عَلَى قَوْمِهِ فَقَالَ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً قَالَ ع عَلِمَ أَنَّهُ لَا يَنْجُبُ مِنْ بَيْنِهِمْ أَحَدٌ قَالَ قُلْتُ وَ كَيْفَ عَلِمَ ذَلِكَ قَالَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَعِنْدَ هَذَا دَعَا عَلَيْهِمْ بِهَذَا الدُّعَاءِ. [112]
راوی گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: به نظر شما چرا نوح قوم خود را نفرین کرد و فرمود: «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا يَلِدُوا إِلَّا فاجِراً كَفَّاراً» [113] {پروردگارا! هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار * چرا كه اگر تو آنان را باقى گذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز پليدكار ناسپاس نزايند}؟ ایشان علیه السلام فرمود: زیرا میدانست که از میان آنان هیچ کس به نجابت و رستگاری نخواهد رسید. عرض کردم: چطور این را میدانست؟ ایشان فرمود: خداوند به او وحی کرد: «أَنَّهُ لَنْ يُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِكَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ» [114] {از قوم تو جز كسانى كه [تاكنون] ايمان آوردهاند هرگز [كسى] ايمان نخواهد آورد}، در آن هنگام بود که با این دعا بر آنان نفرین کرد.