نمازهاي مقبول و مردود (۲)

نمازهاي مقبول و مردود (۲)

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بينندگان عزيز پاي تلويزيون زماني بحث را تماشا مي‌كنند كه رمضان ۸۸ هست. و موضوع بحثمان در جلسه‌ي قبل اين بود كه ما دو رقم نماز داريم. نمازهايي كه خدا ستايش كرده است. كه اينها خوب نمازي است. آياتي هم در قرآن داريم كه مي‌گويد: اين نمازها بد نمازي است. يعني نمازهاي مقبول، نمازهاي مردود. موضوع بحث اين بود. فكر مي‌كردم بتوانم هر دو را در يك جلسه بگويم. ولي نمازهاي مقبول را گفتم، نمازهاي مردود ماند. حالا براي اينكه ممكن است بعضي از افراد در جلسه‌ي قبل نبودند يا پاي تلويزيون نشنيدند، من از اين ۲۸ دقيقه، نيم ساعتي كه وقت دارم ۵ دقيقه نمازهاي جلسه‌ي قبل را در ۵ دقيقه تكرار مي‌كنم، نمازهاي مقبول فشرده منتهي موضوع بحثمان نمازهاي مردود است. خوب صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع مردم و نماز. نمازهاي، نمازهاي مقبول مورد قبول. نمازهاي مردود رد شده. حالا راجع به نمازهاي مقبول داريم كه خداوند مي‌فرمايد: مومنين كساني هستند كه «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقين‏» (بقره/۲) «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ» (بقره/۳) اقامه‌ي نماز، به پا داشتن. نمي‌گويد: نماز بخوانيد. مي‌گويد: نماز را به پا داريد. به پا داشتن سؤال مي‌كنند، به پا داشتن نماز يعني چه؟ يعني نمازي كه شرايط صحّت آن شرايط قبولي، شرايط كمالش يعني نماز با دستورها، آنطوري كه وارد شده است.

۱- حفاظت بر دوام و استمرار اقامه نماز

«عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُون‏» (معارج/۲۳) نماز بايد دوام داشته باشد. يعني نماز قطع شود اثر خودش را دارد؟ ندارد. نماز بايد دائم باشد. «عَلى‏ صَلاتِهِمْ» آيه‌اي «صَلواتِهِمْ» آيه‌ي ديگر هم «صَلاتِهِمْ» داريم و هم «صَلواتِهِمْ» هم مفرد آمده و هم جمع. «يُحافِظُون‏» يعني بايد از نمازش حفاظت كند. اينطور نيست كه حالا حفاظت كند. يك خاطره براي شما بگويم.

كسي از من پرسيد كه در اتوبوس داشتيم مي‌رفتيم، به راننده گفتم: براي نماز نگه داريد، راننده اعتنا نكرد. اول كه به شما بگويم، قانون هست كه وقت نماز بايد هواپيما پرواز نكند يعني پروازهاي هواپيما بايد در شرايطي باشد كه نماز مردم صدمه نبينند. حفاظت شود. «يُحافِظُون‏» براي مسئولين مملكتي است. يعني رييس هواپيمايي. بايد دستور بدهد كه پروازها طوري بپرند كه نماز مردم لت و پار نشود. بله گاهي وقت‌ها اضطرار پيش مي‌آيد، يعني طوري است كه اجبار است. خوب اگر اجبار شد آدم وضو مي‌گيرد، همينطور كه روي صندلي نشستند نمازشان را مي‌خوانند.در جمهوري اسلامي در سايه‌ي نظام چند تا صندلي‌ها را برداشتند، ۵، ۶ تا صندلي را در هواپيماهايي كه مسافت‌هاي طولاني دارد. شش تا صندلي را برداشتند به اندازه‌ي مثلاً دو متر در دو متر، يك نمازخانه تعبيه كردند، كه افرادي كه مسافرت‌هاي طولاني دارند آنجا نماز بخوانند. و اين در خارج هم صدا كرد. حتي در مجله‌هاي خارجي نوشتند كه جمهوري اسلامي به نماز عنايتي دارد كه انگار شش تا مسافر يعني شش تا صندلي خوب شش تا صندلي، شش تا مسافر است. براي هواپيمايي خيلي درآمد دارد. خوب اين بايد حفاظت از نماز شود. عرض به حضور شما كه مسئله‌ي حفاظت از نماز اين خيلي مورد عنايت بايد قرار بگيرد. يك خاطره‌ي ديگر هم بگويم شما نشنيده‌ايد.

علامه‌ي طباطبايي استاد شهيد مطهري و استاد بعضي از مراجع موجود، ايشان مشكلي پيش مي‌آيد براي عمل جراّحي براي معالجه، او را خارج مي‌برند. آنجا پروفسورهاي خارج كه ايشان را مي‌شناختند، ديدنش مي‌آيند و آن زمان شاه هم از دولت ايران تقاضا كردند، كه اين علامه طباطبايي را به ما براي فلسفه‌ي شرق و اينها بدهيد. بالاخره آن كلّه‌هاي علمي آنجا ديدنش مي‌آيند، مي‌گويند: در كشور ما خوش آمديد. امري، فرمايشي، حالتان خوب است؟ مي‌گويد: حالم خوب است ولي مرا غم گرفته است. مي‌گويند: چرا؟ مي‌گويد: وقتي مي‌خواستم بيايم نمازم از بين رفت. نتوانستم نماز را بخوانم. مثل اينكه همانطور روي صندلي نشسته و خوانده است. شما مي‌توانيد برنامه را طوري كنيد كه نماز من از بين نرود؟ اينها مي‌گويند: با شركت‌هاي خارجي صحبت مي‌كنيم. اين آقاي رابط كه حالا خودش هم يك دانشمند مهمي است، مي‌رود با رييس هواپيمايي آنجا صحبت مي‌كند. مي‌گويد:ايشان نمي‌دانيد چه كسي است. ايشان علامه طباطبايي است. وجودش در دنيا بي‌نظير است. يك دانشمند بي‌نظير است. افتخار كنيد كه اين با شركت هواپيمايي شما مي‌پرد. منتهي ساعات پرواز را طوري قرار بدهيد كه نماز ايشان از بين نرود. ايشان مي‌نشينند براي نماز علامه طباطبايي جلسه مي‌گيرند. تا بالاخره مي‌گويند: خوب پرواز پس بايد يك فرود اضطراري بيرون بيايد، مثلاً پرواز كه مي‌خواهد بپرد، در فلان استان هواپيما بنشيند ايشان نمازش را بخواند، دوباره بپرد. پرواز را تنظيم مي‌كنند كه در مسير راه يكجا هواپيما فرود بيايد. يك مترجم هم براي ايشان مي‌گذارند، وقت نماز تعيين مي‌شود، به خلبان اطلاع مي‌دهد، هواپيما مي‌نشيند. و مي‌گويد: حالا خوشحالم كه بالاخره من نمازم از بين نرفت. يعني علامه طباطبايي داشت غصّه مي‌خورد كه چرا نمازش لت و پار شد. نماز را بايد حفاظت كرد.

ما خيلي راحت مثلاً تخمه‌ي كدو بيايد مي‌گوييم: تخمه امد. حالا بشكنيم، بعداً نماز مي‌خوانيم. يعني خدا را به تخمه‌ي كدو معامله مي‌كنيم. نماز بايد حفاظت شود. امام بنيانگذار جمهوري اسلامي فرمود: من در مكه كتابي خريدم. تا رفتم به كتابفروش پول بدهم، پول دستم بود صداي اذان بلند شد. پول را نگرفت. گفت: الله اكبر! يعني خدا از اين پول‌ها بزرگتر است. پولت را نگه‌دار بعد از نماز به من بده. گفتم: بگير نماز بخوان. گفت: نه! الله اكبر! اين معناي حفاظت است. استاندار ما در سيستان و بلوچستان، مي‌گفت: آرايشگاهي را خواستيم در استانداري آمد مرا اصلاح كند. حالا من استاندار نشستم، اين آقا هم دارد سر و صورت مرا اصلاح مي‌كند. وسطي كه قيچي دستش بود صداي اذان شنيد، گفت: آقاي استاندار با اجازه! خدا از استاندار مهمتر است. قيچي را گذاشت و كنار من به نماز خواندن ايستاد. گفتم: ما اين چيز دستمان است، اين چيزي كه به زير سينه بستند موها نريزد، مي‌گفت كه حالا… به كسي گفتند: موز چيست؟ اين هنوز نخورده و نمي‌دانست چه چيزي است. گفت: اين نمي‌دانم يك انجير دراز است. حالا ما هم گاهي وقت‌ها كلماتي را كه نمي‌دانيم خودش را مي‌گوييم. همين چيزي كه به گردن مي‌بندند. مي‌گفت: من استاندار خيلي خوشم آمد كه اين آرايشگاهي، پيرايشگاهي چقدر مثلاً مواظب نمازش است. مواظب نمازش است. خوب نمازهاي مقبول روي نمازشان حفاظت مي‌كنند، در نمازشان خشوع دارند، «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاة» (مريم/۵۵) من مي‌خواهم يك سؤالي بكنم اين هم از يكي از روحانيون حج ياد گرفتم. يكي از روحانيون حج، حاجي‌ها را مكه برده بود. جز روحاني كاروان، وقتي مي‌خواستند بيرون بيايند، آن طواف آخر را كه مي‌گويند: طواف وداع و دو ركعت نماز، در مسجد الحرام گفت: حاجي‌ها ببينيد ما مي‌خواهيم از مكه بيرون برويم. فقط يك سؤال مي‌كنم شما عمل حج انجام داديد. دروغ نگوييد. هركدام هر چقدر پول براي اسباب بازي بچه‌تان داده‌ايد بگوييد. يكي گفت: ده تومان، يكي گفت: بيست هزار تومان، تا ۱۵ ميليون هم جلو رفتند. يعني از عروسك‌هاي مثلاً دو سه هزار توماني گرفته تا بعضي‌ها يك اتاق پر از اسباب بازي. گفتم: خوب دروغ نمي‌گوييد. اينجا كنار كعبه هست. گفتند: بله! گفتم: خيلي خوب. حالا يك سؤال ديگر. باز هم دروغ نگوييد. چقدر پول براي نماز بچّه‌ات خرج كردي؟ مي‌گفت: تا گفتم چقدر پول براي نماز بچّه‌ات دادي؟ همه‌ي حاجي‌ها سرشان را پايين انداختند. حالا من هم يك سؤال از كساني كه پاي تلويزيون هستند، مي‌كنم.

۲- توجه والدين به حضور فرزندان در نماز مدارس

تقريباً ۱۷ سال است كه در مدارس نماز جماعت راه افتاده است. البته اجباري نيست. اگر معلمي بچّه‌ها را اجبار مي‌كند، اين را ما نگفتيم، اين سليقه‌ي شخصي معلم است. گفتم: طلبه يا معلم يا آموزگار يك كسي جلو برود. بايستد نماز بخوانند. حالا هركس خواند، خواند. هركس نخواند، لابد خانه‌اش مي‌خواند. اگر خواست بخواند. ولي اجبار نباشد. چند تا تلفن در جمهوري اسلامي شده از اين مدير دبيرستان يا دبستان يا راهنمايي. الو! سلام عليكم، من مادر فلاني يا پدر فلاني هستم. بچه‌ي من در مدرسه‌ي شما درس مي‌خواند. از اينكه شما نماز جماعت برقرار كرده‌ايد و بچه‌ي من هم شركت مي‌كند، خواستم تلفني تشكر كنم. چند تا تلفني تشكر كرده‌ايم؟ يعني گاهي وقت‌ها كم مي‌آوريم. «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاة» قرآن مي‌گويد: پيغمبر… ما چقدر پول براي اسباب بازي مي‌دهيم. چقدر پول براي… در كدام خانه يك كتاب… بعد اين روحاني حج پرسيده بود كه كدام يك از شما كتاب نماز در خانه‌تان داريد؟ در جمعيت كاروان يكي گفته بود كه بچه‌ي من مدرسه رفته آنجا يك جايزه به او دادند، آن جايزه كتاب نماز بوده است. ببينيد حاجي‌هاي ما، عمره‌روهاي ما، خوبان ما، در نماز ضعيف هستند.

من يكمرتبه در ماشين داشتم به مسافرت مي‌رفتم. عقب ماشين حالا نمي‌دانم خوابم برده بود سرم پايين بود، يك مرتبه راننده گفت: آخ! فوري گفتم: چه شد؟ گفت: پرسپوليس باخت. (خنده حضار) خيلي غصه خوردم. خيلي غصه خوردم. گفتم: اين آقاي راننده در خانه‌ي ما مي‌خوابد نماز صبحش قضا شود، نمي‌گويد: آخ نماز صبحم قضا شد. ما خودمان بچه را صدا مي‌زنيم، مي‌گوييم: بلند شو مدرسه‌ات دير شد. نمي‌گوييم: بلند شو نمازت قضا شد. وقتي نماز مي‌خوانيم مي‌گوييم: نمازِ را خواندم! نمازِ… مثل اينكه مي‌گويند: كجا بودي؟ قرائتيه… آخر وقتي مي‌گويي: قرائتيه يعني چه؟ يعني من سبك هستم ديگر. «وَ كانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاة» روي نماز بايد مايه بگذاريم. پدرها و مادرها، بچه‌ي تارك الصلاة خيلي دلت خوش نباشد ليسانس است، فوق ليسانس است. در دانشگاه قبول شد. ذخيره‌ي قيامت نيست. قرآن راجع به بچه يك آيه‌اي داريم، مي‌گويد كه: «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ» (بقره/۲۲۳) اين آيه مربوط به مسائل زناشويي يا آميزش جنسي است. ترجمه همين مقدار بس است. بعد مي‌گويد: «َأْتُوا حَرْثَكُم‏» شما مي‌توانيد با همسرتان آميزش كنيد، «أَنَّى شِئْتُمْ» بعد پشت سرش مي‌گويد: «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم‏» اين «وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُم‏» پشت سر اين آيه است. اين چه ربطي دارد؟ با همسر آميزش جنسي كنيد، شهوت‌راني حلال انجام بدهيد، بعد مي‌گويد: براي قيامتت يك چيزي ذخيره كن. اين ذخيره‌ي قيامت چه كار به آميزش جنسي دارد؟ مي‌خواهد بگويد: اگر فقط آميزش جنسي كنيد، كه مرغ و خروس هستيد. هر نر و ماده‌اي از هم استفاده مي‌كنند، هنر تو اين است كه اين مسير شهوت براي ذخيره‌ي قيامت باشد. يعني يك اولاد صالح! به ما چه كه مردم ليسانس باشند، ديپلم باشند. همه‌ي مردم دانشمند شوند. دانشمند تارك‌الصلاة دانشمندي است كه از خدا جدا است. ما مي‌خواهيم همان دانشمند را داشته باشيم به علاوه‌ي… اصلاً جمهوري اسلامي امتيازش به اين است كه هر كشوري هرچه دارد ما داريم، يك چيزي هم چه؟ رييس جمهور را كه همه‌ي دنيا دارند.

ما يك ولايت فقيه داريم. كه در رأس يك مجتهد عادل بي هوس، شرطش اين است. رجوع به كارشناس كه همه‌ي دنيا به كارشناس رجوع مي‌كنند. ما تقليدمان همان رجوع به كارشناس است. منتهي مي‌گوييم: كارشناس ما بايد عادل باشد، هوا و هوس هم نداشته باشد. مرجع تقليد شرطش اين است كه عادل باشد، هوا و هوس هم… بعد هم مي‌گوييم: حتي المقدور اعلَم باشد. يعني رجوع به كارشناس سه تا شرط زيادي داريم. تقليد يعني چه؟يعني چيزي كه نمي‌داني از كارشناس بپرس. معناي تقليد يعني رجوع به كارشناس. خوب رجوع به كارشناس منتهي شيعه براي رجوع به كارشناس سه تا شرط كرده است. مي‌گويد: كارشناس اعلم باشد، يعني با سوادترين. عادل باشد، هيچ گناهي از او سراغ نداشته باشد. «مخالفا لهواه» دنبال هواو هوسش نباشد. و اين هم كه دنبال هوا و هوسش نيست و عادل هست اين هم بايد يك عمري تمرين كرده باشد و همه‌ي علماي منطقه و علماي كشور او را به عنوان بي‌هوس پذيرفته باشند. رجوع به كارشناس كه در همه‌ي دنيا هست. كاغذ كه همه‌ي دنيا هست. ما مي‌گوييم: اسكناس. يعني در اين كاغذ بايد يك نخي باشد،كه اين نخ در باقي كاغذها نيست. يك چيز اضافه! من نمي‌گويم: اسباب بازي نخرند. حالا يكوقت يك بچه پاي تلويزيون است، نگويد: آقاي قرائتي را من ديگر دوست ندارم. گفت: اسباب بازي نخريد. نه! من مي‌گويم: چقدر خرج بازي كرديم. چقدر خرج… زمين ورزش ما بايد همينطور كه بازي‌اش جلوه دارد نمازش هم جلوه داشته باشد. اگر بازي ما جدي شد، جدي ما بازي شد. يعني نماز ما محور شد، ببخشيد ورزش ما محور شد، نماز ما فاني شد. مگر هر دو نمي‌شود؟

۳- بهره‌گيري از شيوه تشويق در دعوت فرزندان به نماز

خيلي خوب،اينها راجع به نمازهاي مثبت بود كه گفتم. اما در اين جلسه اين بخش را گفتم. حالا يك چند تا ديگر مي‌خواهم بگويم. منتهي امر به بچه‌ها هم بايد با محبّت… يك نفر مي‌گفت كه: من عشق نماز اول وقت را از پدرم يا عمويم ياد گرفتم. كوچولو بودم، اول وقت رفتم وضو گرفتم، اين عمو آمد سري تكان داد و گفت: آفرين! رفت يك بچه گوسفند براي من خريد. گفت: اين مزد تو است. من به قدري اين بچه گوسفند را خوشم آمد، مي‌گفت: اين تا آخر عمر هنوز ريش‌هايش هم سفيد شده مي‌گويد: من اين نماز اول وقت را از اين گوسفند دارم. ما كه مي‌خواهيم براي دخترمان انگشتر يا گوشواره بخريم. ما كه مي‌خواهيم يك دوچرخه و موتور براي پسرمان بخريم. آن شبي بخريم كه ببينيم، بگوييم: نمازت درست شد؟ من يك موتور براي تو مي‌خرم. برو رانندگي ياد بگير من پولش را مي‌دهم. يعني زير نمره‌ي بيست اگر نصيحت كنيم، اثر دارد. زير نمره‌ي صفر اثر ندارد. چه زماني؟ مادرها اگر وقت نماز خودشان را آرايش كنند. دخترها نماز خوان مي‌شوند. چون دختر كوچولو نگاه مي‌كند، مي‌گويد: ماماني! عروسي مي‌روي؟ مي‌گويد: نه! مي‌گويد: پس چرا اينطوري راست آينه ايستادي؟ مي‌گويد: قرآن مي‌گويد. قرآن مي‌گويد: «خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِد» (اعراف/۳۱) حديث داريم زن كه سر نماز مي‌رود، انگار در حجله‌ي داماد مي‌رود. به انواع طلاها خودش را آرايش كند. بچه‌ها به مادرشان مي‌گويند: مامان برويم عروسي! هيچ‌كس نمي‌گويد: مامان مسجد برويم. چون در عروسي همه سوپر دولوكس هستند، اگر مادر وقت نماز خودش را آرايش كند، وقتي اين دختر مادرش را ديد مي‌گويد: ماماني! يك سجّاده قشنگ بخريم، يك چادر زيبا بخريم. نمازمان را قيد كنيم. پدران ما، ما را اينطور تربيت كردند. خدا اموات را رحمت كند. پدر ما بچه بوديم روزي دو ريال به ما مي‌داد. گفتيم: آقا جان اين دو ريال را سه ريال كن. خوب دو ريال آن زمان هم پول بود. گفت: اگر اين دعا را حفظ كردي، سه ريالش مي‌كنم. يك دعاي سه سطري به من داد، گفت: اين را حفظ كن. دو ريال را سه ريال مي‌كنم. يعني سعي مي‌كرد كارهايش رنگ الهي داشته باشد. كارهايش رنگ الهي داشته باشد. اينها خيلي در تربيت مهم است. (حاج آقا سرفه مي‌كنند) خيلي معذرت مي‌خواهم.

يك كسي مي‌گفت كه: چرا امامان ما از خدا استغفار مي‌كنند. امام كه معصوم است. امام كه معصوم است چرا اينقدر در دعاها گريه مي‌كردند؟ گريه براي گناهكار است. امام كه معصوم است چرا گريه مي‌كند؟ به او گفتم: شما در خانه‌ات صد تا سرفه كني نمي‌گويي: معذرت مي‌خواهم. اما اگر پشت دوربين تلويزيون يك سرفه كني (با بيان حركت) مي‌گويي: معذرت مي‌خواهم. چرا؟ سرفه كه گناه نيست. سرفه گناه نيست. اما چون حضور، حضور مردم است همين سرفه‌اي هم كه گناه نيست در محضر مردم احساس خجالت مي‌كني. امام هم چون خودش را در محضر خدا مي‌داند، كارهايي هم كه گناه نيست احساس… اين سرفه جواب يك سؤال است. يك جواب ديگر هم دارد. اين هم بگويم. حالا حرف، حرف مي‌آورد. باز يك كسي پرسيد چرا اينقدر امام‌ها مناجات و گريه داشتند؟ اين همه گريه و مناجات براي چه؟ امام كه معصوم است اين همه گريه براي چه؟ آنها معصوم هستند. گناه نكردند. يك مثالي از يكي از عزيزان داشتم برايشان گفتم. گفتم: اگر يك چراغ قوّه در سالن آورديد، چه مي‌بيني؟ با چراغ قوّه چيزي ديده نمي‌شود مگر اينكه يك چيز درشتي باشد. مثلاً بشكه‌اي، كاميوني، يك چيز بزرگي باشد آدم مي‌بيند. چون نور كم است فقط چيزهاي بزرگ را مي‌بينيم. اما اگر يك پرژكتور، يك نور قوي انداختيم، ته سيگار هم پيدا است. چوب كبريت هم پيداست. ما چون ايمانمان كم است، مثل چراغ قوّه چيزي نمي‌بينيم. وقتي مي‌گوييم: گناه كردي. چه گناهي كردم؟ مگر از ديوار خانه‌ي كسي بالا رفتم؟ مگر آدم كشتم؟ تا مي‌گوييم: گناه! مي‌گويد: آدم كشي! از ديوار خانه‌ي مردم بالا رفتن. چون نورمان كم است، فقط گناهان گوني و بشكه را مي‌بينيم. امّا امام كه نور ايمانش زياد است حتي چوب كبريت را مي‌بيند. يك پوست كدو باشد، پوست هندوانه باشد، مي‌بيند. يعني هرچه ايمان بيشتر باشد، لغزش‌ها… هرچه ايمان بيشتر باشد، برجستگي لغزش‌ها بيشتر است. ايمان كه كم است آدم مي‌گويد: من كه گناهي نردم. الآن به يك جوان مي‌گوييم: توبه كن! مي‌گويد: من چه كردم كه توبه كنم. مگر آدم كشتم؟ ولي اگر نور زياد بود حتي كار، مثلاً در جلسه نشستيم. دراز كردن پا حرام نيست. اما وقتي شما پايت درد گرفت به همه مي‌گويي: آقا ببخشد، ببخشيد،ببخشيد! يعني كاري هم كه حرام نيست، چون در حضور هستي احساس شرمندگي مي‌كني. هرچه ايمان بيشتر باشد اشك انسان بيشتر مي‌شود. چون خودش را در محضر خدا مي‌داند. خوب اين نمازهاي مثبت را اشاره كرديم. يك رديف هم، يك چند دقيقه‌اي راجع به نمازهاي منفي.

مردم در برابر نمازهاي منفي چند دسته هستند. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)

نمازهاي مردود: بعضي نمي‌خوانند. بعضي مانع ديگران مي‌شوند. بعضي از نماز خواندن نهي مي‌كنند. بعضي مسخره مي‌كنند. بعضي با كسالت مي‌خوانند. بعضي رياكار هستند. نمازهاي منفي است. بعضي گاهي مي‌خوانند، گاهي نمي‌خوانند. گاهي بله، گاهي نه. بعضي نماز را رها مي‌كنند. نماز را رها مي‌كنند. اينها همه در قرآن آمده است. بعضي برايشان نماز سنگين است. بعضي نماز را ضايع مي‌كنند. بعضي نماز را خفيف مي‌كنند. بعضي به نماز اهانت مي‌كنند. بعضي در حال مستي نماز مي‌خوانند. همه را هم آيه داريم.

۴- آثار سوء ترك نماز در دنيا و آخرت

اما آنها كه نماز نمي‌خوانند. قرآن مي‌گويد كه: اهل بهشت از اهل جهنم مي‌پرسند. «ما سَلَكَكُمْ في‏ سَقَر» (مدثر/۴۲) چطور شما گرفتار جهنّم شديد؟ مي‌گويند: به چهار دليل! ۱- «لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ» (مدثر/۴۳) نماز نمي‌خوانديم. ۲- عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكين‏» (مدثر/۴۴) به مسكين، به فقرا رسيدگي نمي‌كرديم. ۳- «وَ كُنَّا نخَُوضُ مَعَ الخَْائضِينَ» (مدثر/۴۵) هر طور آنها بودند ما هم همانطور مي‌شديم.يعني به جاي اينكه قالب ساز باشيم، قالب پذير بوديم. آن فكلش اينطور بود، من هم اينطور شدم. او اين فيلم را ديد. من هم اين فيلم را ديدم. او اين حرف را زد، من هم اين حرف را زدم. او اين لباس را پوشيد، من هم اين لباس را پوشيدم. او اين شغل را قبول كرد، من هم اين شغل را قبول كردم. يعني به جاي اينكه خودم قالب‌ بسازم، قالب ديگران را… در قالب ديگران رفتم. يعني از خودم خط نداشتم. «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» (قيامت/۳۱) اين هم نه قبول كرد و نه نمازي خواند. قرآن يك صحنه‌اي دارد از لحظه‌ي آخر عمر. مي‌گويد: «كَلاَّ إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ» (قيات/۲۶) «تراقي»، ترقوه استخوان اينجا است. يعني روح به اينجا كه رسيد، «وَ قِيلَ مَنْ رَاقٍ» ( قيامت/۲۷) مي‌گويند: راق چه كسي است؟ يعني چه كسي مي‌تواند نجاتت بدهد؟ به چه كسي تلفن كنيم؟ كدام دكتر؟ ديگر چه كنيم؟ عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. «وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ» (قيامت/۲۸) طرف مي‌بيند كه دارد مي‌رود. خودش مي‌فهمد دارد مي‌رود، اينهايي هم كه دورش هستند دائم مي‌گويند: چه كنيم؟ چه كنيم؟ «فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلَّى» در عمرش نه نماز خواند و نه تصديق كرد. عده‌اي نماز نمي‌خوانند.

عده‌اي علاوه بر اينكه نمي‌خوانند مانع ديگران هم مي‌شوند. نمي‌خواهد مسجد بروي. برو درست را بخوان. نمي‌خواهد بسيج بروي. نمي‌خواهد با فلاني بروي؟ حالا بنشين فيلم را ببين بعد نماز بخوان. اصلاً بچه‌هايشان را از نماز منع مي‌كنند. خدا نكند از جمهوري اسلامي يك زماني در پيشگاه خدا سؤال كنند كه شما آن مقداري كه سالن ورزش ساختي، سالن نمازخانه هم ساختي؟ اگر مسئولين پول نفت را خرج سالن ورزش كردند، خرج نماز نكردند، يك فكري براي قيامتشان بكنند. هركس مي‌خواهد باشد. ما نمي‌گوييم: زمين ورزش نمي‌خواهيم. مي‌گوييم: آن مقداري كه به زمين ورزش مي‌رسيد، اين مترو درست شد. دستتان درد نكند. خوب كنار ايستگاه‌ها يك لانه‌اي، يك خانه‌اي، يك اتاقكي، نشود اين همه ميلياردها، ميلياردها خرج مي‌شود، آنوقت مثلاً در مترو يك نفر مي‌خواهد نماز بخواند جا نيست. از نماز غافل نشويم. روز قيامت شاه عباس نيايد بگويد: من براي كربلاي مستحبي شما كاروان‌سراي شاه عباسي در بيابان ساختم، شما سي سال از انقلاب رفت، هنوز براي نماز بچه‌هايتان سالن نمازخانه نساختيد. خيّرين مدرسه‌ساز مواظب باشيد. اگر كلاسي براي فيزيك و شيمي بسازند، مدرسه‌شان نمازخانه نداشته باشد، اينها نمي‌شود كلمه‌ي خيّر را به اينها گفت. بايد ببينيم خدا چه مي‌خواهد؟ مسئله‌ي مهمي است. حالا بايد به همه با هم برسيم. ببينيد در قرآن ۱۱۵ كلمه‌ي دنيا است. ۱۱۵ تا هم كلمه‌ي آخرت است. يعني چه؟ يعني بايد هر دو را داشت. به همان مقداري كه زشت است حاجي در مسجد الحرام مي‌گويد: اين مقدار پول اسباب بازي دادم، ولي هزار تومان پول نماز بچه‌ام را ندادم. اين تازه حاجي ما است. حاجي كه ديگر حاجي‌ها از طبقه‌ي مذهبي‌ها هستند. طبقه‌ي مذهبي ما بعضي جاها… بايد به همه‌ي دين برسيم.

بنده يكوقت خدمت مقام معظم رهبري رفتم. گفتم: در مسلماني خودم شك كردم. گفت: چرا؟ گفتم: مكرر مكه رفتم، حالا يا واجب يا عمره، ولي سفرهايي كه براي مكه رفتم، آن سفرها را براي زكات نكردم. حال آنكه روايات ما حج و زكات با هم است. «بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ» (كافي/ج۲/ص۱۸) يعني اسلام روي پنج پايه است. يكي حج است، يكي زكات است. نماز و روزه و ولايت هم هست. روز قيامت مي‌گويند: آقاي قرائتي بيا ببينيم. چه كردي؟ بنده مكرر مكه رفتم. بسمه تعالي غلط كردي! اگر تو دين داشتي چطور براي زكات مسافرت نكردي؟ من جوابي ندارم. گفتيم: پس فعلاً يك چند سالي مكه نرويم.يك چند تا سفر براي زكات برويم، تا دنياي خيال لا اقل خودمان را بالانس كنيم. يعني اگر بگوييم: بيست سفر حج رفتيم، يا كربلا يا مشهد، بگوييم: يك بيست سفر هم براي زكات رفتيم. نمي‌شود گفت اين كارمان اسباب بازي رسيديد، براي نماز نرسيديد. سالن ورزشمان تأمين شد، نمازخانه‌مان را هنوز گير كرديم. اينها جواب ندارد. خدا هم با هيچ‌كس صيغه‌ي‌ برادري نخوانده است.

۵- خطر تحقير و تمسخر نوجوانان مذهبي

بعضي‌ها نماز را نهي مي‌كنند. «أَ رَءَيْتَ الَّذِى يَنهَْى» ‏(علق/۹) «عَبْدًا إِذَا صَلىَّ» (علق/۱۰) نماز ما را مسخره مي‌كنند. پسر در خانه مي‌آيد. خوب پسر احساس مي‌كند، چهارده ساله است به تكليف رسيده است، مي‌گويد: يا الله! زن مي‌گويد: بيا تو! تو كه ديگر حالا مرد نشدي. بيا تو! مسخره‌اش مي‌كند. اين خنده پيداست در همدان هم هست. چون در كاشان بود. من چهارده سالم شده بود، به سن تكليف رسيده بودم.رفتم در خانه‌اي كه نامحرم بود. گفتم: يا الله! گفت: چه كسي هستي؟ گفتم: محسن هستم. گفت: مرد شدي؟ بيا تو! (خنده حضار) يعني زن‌ها وقتي يا الله مي‌گفتم زن‌ها مرا مسخره مي‌كردند.

مي‌دانيد گناه مسخره چيست؟ قرآن يك آيه داريم مي‌گويد: اگر گناه كرديد، استغفار كنيد. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ» مي‌بخشم. يك آيه‌اي داريم اگر استغفار تو هم زور نداشته باشد، اگر پيغمبر در حق تو دعا كند، به خاطر دعاي پيغمبر تو را مي‌بخشم، يك آيه‌ي ديگر داريم مي‌گويد: پيغمبر هفتاد بار هم دعا كني من اينها را نمي‌بخشم. چه جنايتي كرده است؟ كه استغفار خودش كه هيچ، استغفار دعاي پيغمبر هم ديگر كارساز نيست. مي‌گويد: اينها مؤمنون را مسخره مي‌كردند. يك خانمي حالا همه‌ي خانم‌ها حجابشان درست نيست. يك خانم با حجاب مي‌آيد. هِ هِ هِ… كسي كه مؤمني را مسخره كند، اينكه مي‌گويم توجه كنيد چه مي‌گويم. رمضان ۸۸ گوش مي‌دهيد. خدا در قرآن مي‌فرمايد: اي پيغمبر اگر هفتاد بار دعا كني من اين را نمي‌بخشم. چرا؟ براي اينكه مؤمنين را مسخره مي‌كرد. روز فتح مكه پيغمبر فرمود: همه‌ي مردم مكه را مي‌بخشم. آنها كه مرا سنگ زدند. خاكستر سر من ريختند. نسبت بد به من دادند. مي‌گفتند: شاعر است. كاهن است. ساحر است. مجنون است. هرچه گفتند بخشيدم. هر كاري كردند بخشيدم. فقط فرمود: سه نفر را نمي‌بخشم. گفتند: اين سه نفر چه كردند؟ گفت: اينها مرا هجو مي‌كردند. يعني طنز درست مي‌كردند. جك درست مي‌كردند. مواظب باشيد مؤمني را…

۶- حفاظت از مقدسات ديني در برابر توهين‌ها و تمسخرها

ما گاهي وقت‌ها مي‌خواهيم بخنديم، در موبايل‌ها صداي يك كسي را درمي‌آوريم. عكس يك كسي را درست مي‌كنيم. به هم پيغام مي‌دهيم. خنده‌ي شما به چه قيمتي تمام مي‌شود. ولو يك مؤمن تحقير شود؟ حالا مؤمن تحقير شود ممكن است مؤمن راضي باشد. گاهي وقت‌ها آيات قرآن را مسخره مي‌كنيم. حديث را مسخره مي‌كنيم. مقدسّات را مسخره مي‌كنيم. مردن و برزخ و ملائكه را مسخره مي‌كنيم. بهشت و جهنم را مسخره مي‌كنيم. بايد مواظب باشيم. «أَ بِاللَّهِ وَ آياتِهِ وَ رَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن‏» (توبه/۶۵) خدا و پيغمبر هم جك گرفتي. قداست‌ها را مي‌شكني؟ شتري كه با دعاي صالح به وجود آمد، خدا مي‌گويد: «هذِهِ ناقَةُ اللَّه‏» اين شتر با باقي شترها فرق مي‌كند. «لا تَمَسُّوها بِسُوء» سوء قصد به اين نداشته باشيد. اين شتر غير ديگر شترها است. «فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ أَليم‏» (اعراف/۷۳) عذاب دردناك مي‌آيد. نگوييد: اين شتر است. شتر است. ولي اين شتر با باقي شترها فرق مي‌كند. نام ابولهب به ديوار باشد شما به او تُف بيانداز. يعني اگر ديدي به ديوار نوشته: ابولهب، تف بيانداز. اما اگر كلمه ابولهب در قرآن است، «تَبَّتْ يَدا أَبي‏ لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/۱) به اين ابي‌لهب دست بي‌وضو هم نمي‌تواني بگذاري. بابا ابولهب خدا لعنتش كند،بله خدا لعنتش كند، «تَبَّتْ يَدا» يعني خدا دست ابي‌لهب را بشكند. اما تو تا مادامي كه اين ابولهب اسمش در قرآن است، به ابولهب هم دست بي‌وضو نمي‌شود گذاشت. بله ابولهب به ديوار باشد، مي‌شود لجن بكشي. حساب حساب است. قداست‌ها مهم است. نماز مقّدس است. كسي نماز مي‌خواند مسخره‌اش نكنيد. كسي حجابش خوب است، مسخره‌اش نكنيد.

۷- خطر سهل انگاري و رياكاري در اقامه نماز

بعضي‌ها در حال كسالت نماز مي‌خوانند. داريم «قامُوا كُسالى‏» (نسا/۱۴۲) در حال كسالت نماز… بعضي «يُراؤُن‏» (نسا/۱۴۲) رياكار هستند. بعضي «تَرَكُوكَ قائِما» (جمعه/۱۱) پيغمبر داشت خطبه مي‌خواند، طبل زدند. تق تق تق تق… گفتند: چيست؟ تخم مرغ تعاوني آوردند. به قول امروزي‌ها! يك چيز ارزاني مثلاً حراج كردند. همه بلند شدند دنبال خريد رفتند. آخر دوازده نفر پاي خطبه‌ها نشستند. قرآن مي‌گويد: آيه‌ي آخر سوره‌ي جمعه «وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَيهَْا» (جمعه/۱۱) تا صداي طبل را شنيدند و تجارت،دويدند. «و تَرَكُوكَ قائِما» تو را همينطور كه ايستادي خطبه مي‌خواندي تو را «تَرَكُوكَ» ترك كردند. تو را ترك كردند. جلسه را ترك كردند. سراغ خريد رفتند. يعني بعضي وقت‌ها مثلاً يك چيز جزئي پيش بيايد، يك عروسي پيش بيايد نماز هوا است. يك عروسي پيش بيايد. يك فاميل بيايد. بعضي‌ها خيلي راحت از نماز مي‌گذرند و بعضي‌ها هم نماز برايشان سنگين است. نماز سنگين است. دو ساعت دارد چرت و پرت مي‌گويد. ۵ دقيقه مي‌خواهد نماز بخواند، انگار مي‌خواهند بار روي دوشش بگذارند. قرآن مي‌گويد: «وَ إِنَّها لَكَبيرَة» (بقره/۴۵) «إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين‏» (بقره/۴۵)

خدايا تو را به حق محمد و آل محمد ايمان و معرفتي به ما بده كه ما از مناجات و عبادت و تحصيل و مطالعه و خدمت به مردم و از كار لذّت ببريم. متأسفانه از سه چيز بدمان مي‌آيد. يكي از كار، يكي از مطالعه، يكي از عبادت. كار را دوست نداريم. مي‌گوييم: امروز روز نحسي است كار ما سنگين است. مي‌گويد: امروز، روز نحسي است دو تا امتحان دارم. يعني روزي كه… مي‌گوييم: امروز روز خوشي است. چرا؟ صبح كله پاچه خورديم. ظهر كباب برگ! يعني روز شكم روز مبارك مي‌شود. روز مخ روز نحس مي‌شود. خدايا ايماني به ما بده كه از مطالعه و تحصيل و از عبادت و از خدمت از كار لذّت ببريم.

Powered by TayaCMS