در روايت ديگر در
مورد خواجگان ( كه ممكن است مملوك هم نباشند ) سؤال شده است : " « محمد بن
اسماعيل بن بزيع قال : سألت اباالحسن الرضا عليه السلام عن قناع الحرائر من
الخصيان . فقال كانوا يدخلون علی بنات ابیالحسن عليه السلام و لا يتقنعن . قلت :
و كانوا احرارا ؟ قال : لا قلت : فالاحرار يتقنع منهم ؟ قال : لا » ( کافی ج5،ص532
)
محمد بن
اسماعيل بن بزيع - كه او نيز از اكابر اصحاب حضرت رضا عليه السلام است - میگويد
: از حضرت رضا سؤال كردم كه آيا زنان آزاده از خواجگان بايد سر بپوشند ؟ ( در مورد
كنيزان مسلم است كه بر آنان پوشانيدن سر واجب نيست . لذا سؤال را مخصوص زنهای آزاد
قرار داده است )
در پاسخ فرمود :
نه ، خواجگان بر دختران پدرم امام موسی بن جعفر عليه السلام وارد میشدند و آنها
هم روسری نداشتند . پرسيدم آيا آن خواجگان آزاد بودند يا برده ؟ فرمود آزاد نبودند
پرسيدم اگر آزاد باشند بايد
سرها را از ايشان بپوشند ؟ فرمود : نه
در اينكه آيا
خواجه و برده به زن محرم است يا نه ؟ در تفسير آيات بحث كرديم . اكثر فقهاء
میگويند محرم نيست ولی در هر حال دلالت اين روايات - و روايات زياد ديگر در اين
مورد با همه اختلافی كه از ساير جهات دارند و در كافی و وسائل و ساير كتب حديث
مذكور است - بر اينكه استثناء چهره مفروغ عنه و مسلم به شمار میرفته قابل تشكيك
نيست
د - در مورد زنان
اهل ذمه : ( يعنی مردمی كه مسلمان نيستند ولی پيرو يكی از اديان قديم آسمانی
میباشند و در پناه دولت اسلامی طبق قرارداد زندگی میكنند ) " « السكونی عن
ابیعبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله صلی الله عليه و آله : لا حرمة
لنساء اهل الذمة ان ينظر الی شعورهن و ايديهن » (کافی 5ص524)
سكونی ( از اهل
تسنن است و از حضرت صادق زياد روايت دارد و مورد قبول و اعتماد علماء شيعه است )
از امام صادق نقل كرده است كه فرمود : پيغمبر فرمود : حرام نيست كه به موها و
دستهای زنان اهل ذمه نظر بشود
« ابوالبختری عن جعفر عن ابيه عن
علی بن ابی طالب عليه السلام : لا بأس بالنظر الی رؤوس النساء من اهل الذمة » (
کافی ج11،ص205 )
يعنی علی عليه
السلام فرمود : نگاه به سر زنان اهل ذمه جايز است
در اين مسأله كه
نظر به زنان اهل كتاب جايز است ، فقهاء و مجتهدين ، متفق میباشند
الا اينكه جمعی از
فقهاء قيدی را اضافه كردهاند و آن اينست كه بايد به مقداری كه در زمان پيغمبر
اكرم صلی الله عليه و آله بين خود اهل ذمه متداول بوده است اكتفاء كرد ، يعنی
بايد ديد چه مقدار را در آن زمانها نمی پوشانيدهاند ، نگاه كردن به همان مقدار
جايز است ( آن هم بدون تلذذ و ريبه ) و اما اين اندازه كه در اين زمانها برهنه
شدهاند ، نگاه به آن جايز نيست
ولی عقيده ديگران
اينست : هر اندازه از بدن آنها كه معمولا خودشان در ملع عام نمیپوشند نظر به آن
مانعی ندارد ، هر چند در زمان پيغمبر اكرم كمتر از آن را باز میگذاشتهاند
ه - در مورد زنان
بيابان نشين : « عباد بن صهيب : سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول : لا بأس بالنظر
الی رؤوس نساء اهل تهامة و الاعراب و اهل السواد و العلوج لانهم اذا نهوا لا
ينتهون » ( کافی ج11،ص205)
يعنی حضرت صادق
عليه السلام فرمود نگاه كردن به سر زنان تهامه ، باديه نشينان ، دهاتيهای حومه (
در متن حديث " اهل سواد " تعبير شده است . سواد ، قراء و كشتزارهای
اطراف شهر را میگويند ، و شايد علت اينكه سواد ناميده میشود اين باشد كه به علت
كشت و زرع از دور سياه به نظر میرسد . بسياری از اوقات مراد از كلمه سواد ،
كشتزارهای حومه كوفه است ) و علجها ( غير عربهای بيسواد كه در حكم همان باديه
نشينهای عرب هستند ) مانعی ندارد ، زيرا ايشان را هر گاه نهی كنند ، فائده ندارد
جمعی از فقهاء به مضمون اين روايت فتوا دادهاند . از مرحوم آية الله
آقا سيد عبدالهادی شيرازی نقل شده است كه ايشان اين حكم را در مورد آن عده زنان
شهری كه همچون زنان دهاتی نهی كردن ايشان مفيد واقع نمیشود تعميم میدادند و به
همين علتی كه در حديث ذكر شده است ( كه نهی كردن ايشان اثر ندارد ) استناد
میجستند . بعضی از فقهاء و مراجع بزرگ تقليد معاصر نيز عينا همينطور فتوا میدهند
و به همين علت كه در حديث ذكر شده استناد میكنند ( رجوع شود به " منهاج الصالحين " چاپ
نهم كتاب النكاح مسأله 3)
ولی اكثر فقهاء
چنين فتوا نمیدهند ، حتی در مورد زنان باديه نشين و دهاتی هم فقط به همين اندازه
اكتفا میكنند كه بر مردان واجب نيست رفت و آمد خود را از مكانهائی كه اين زنان
وجود دارند قطع كنند . اگر گذر كردند و نظرشان افتاد مانعی ندارد ، اما اينكه به
صورت يك استثناء دائمی باشد ، نه به هر حال استشهاد ما در اين روايت و نظائر آن
بدين است كه در هيچ موردی از وجه و كفين سؤال نشده ، و اين بدان جهت بوده كه عدم
لزوم پوشانيدن آنها از نظر راويان قطعی و مسلم بوده است و كوچكترين ترديدی در آن
نمیرفته است و قبلا گفتيم كه هرگز احتمال نمیرود كه پوشيدن " رو " را
لازم می شناختهاند و در پوشيدن " مو " ترديد داشتهاند
3 -
رواياتی كه
مستقيما حكم وجه و كفين را چه از نظر پوشيدن و چه از جنبه نگاه كردن بيان میكند .
ولی البته عدم لزوم پوشيدن وجه و كفين دليل بر جواز نظر نيست ، اما جواز نظر دليل
بر عدم لزوم پوشيدن وجه و كفين هست
ما قبلا در ذيل
آيه " « و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها »" (نور31)بعضی از اين
روايات را ذكر كرديم و اكنون چند روايت ديگر را ذكر میكنيم : الف - خبر « مسعده
بن زراره - قال : سمعت جعفرا - و سئل عما تظهر المرأه من زينتها - قال عليه السلام
: الوجه و الكفين » ( وسائل ج20،ص202 -قرب الاسناد ص82)
مسعده بن زراره از
حضرت صادق عليه السلام نقل میكند كه وقتی از حضرت درباره زينتی كه زن میتواند
آشكار كند سؤال شد فرمود : چهره و دو كف
ب - خبر « المفضل
بن عمر - قال : قلت لابی عبدالله عليه السلام : ما تقول فی المرأه تموت فی السفر
مع الرجال ليس فيهم لها ذو محرم و لا معهم امرأه فتموت المرأه ما يصنع بها ؟ قال
: يغسل منها ما اوجب الله عليه التيمم و لا تمس و لا يكشف لها شیء من محاسنها
التی امر الله سبحانه بسترها قلت فكيف يصنع بها ؟ قال : يغسل بطن كفيها ثم يغسل
وجهها ثم يغسل ظهر كفيها » ( تهذیب الاحکام ج1،ص343)
ترجمه : مفضل بن
عمر سؤال كرد از امام صادق درباره زنی كه در سفر بميرد و مرد محرم يا زنی كه او را
غسل دهد همراه او نباشد . فرمود : مواضع تيمم او را بايد غسل دهند ولی نبايد بدن
او را لمس كنند و نبايد زيبائيهای او را كه خدا پوشيدن آن را واجب فرموده است ، آشكار
كرد . پرسيدم چگونه عمل كنيم ؟ فرمود اول باطن كف دست او را بايد شست ، سپس چهره
و بعد پشت دستهايش راملاحظه میفرمائيد كه تصريح دارد كه چهره و كفين جزء قسمتهائی
كه پوشانيدنش واجب گرديده است نيست
ج - « عن علی بن
جعفر ، عن الرجل ما يصلح له ان ينظر من المرأه التی لا تحل له ؟ قال : الوجه و
الكف و موضع السوار » ( مسائل علی بن جعفرومستدرکاتها ص219- قرب الاسناد ص227)
علی بن جعفر فرزند
امام ششم است و مرد بسيار جليل القدری است ، از برادرش حضرت موسی بن جعفر عليه
السلام میپرسد برای مرد چه مقدار جايز است به زنی كه محرمش نيست نگاه كند ؟ حضرت
در جواب فرمود : چهره و كف و جای دستبند
د - « عن
ابی جعفر عن جابر بن عبدالله الانصاری قال : خرج رسول الله صلی الله عليه و آله
يريد فاطمه عليها السلام و انا معه . فلما انتهينا الی الباب وضع يده عليه فدفعه
، ثم قال : السلام عليكم . فقالت فاطمة : عليك السلام يا رسول الله . قال : أأدخل
؟ قالت : أدخل يا رسول الله ! قال : ادخل انا و من معی ؟ فقالت : يا رسول » ²الله!
ليس علی قناع فقال : يا فاطمة ! خذی فضل ملحفتك فقنعی بها رأسك . ففعلت . ثم قال
: السلام عليكم . فقالت : و عليك السلام يا رسول الله . قال : أأدخل ؟ قالت : نعم
يا رسول الله ! قال : انا و من معی ؟ قالت : و من معك . قال جابر : فدخل رسول
الله و دخلت و اذا وجه فاطمة اصفر كأنه بطن جراده ، فقال رسول الله : ما لی اری
وجهك اصفر ؟ قالت : يا رسول الله ! الجوع . فقال : اللهم مشبع الجوعة و دافع
الضيعة ، اشبع فاطمة بنت محمد . قال جابر : فنظرت الی الدم ينحدر من قصاصها حتی
عاد وجهها احمر ، فما جاعت بعد ذلك اليوم » ( کافی ج11،ص214-وافی ج22،ص842 )
مضمون حديث
به طور اختصار اينست : جابر میگويد در خدمت رسول خدا صلی الله عليه و آله به در
خانه فاطمه عليها السلام آمديم . رسول خدا سلام كرد و اجازه ورود خواست . فاطمه
عليها السلام اجازه داد . پيغمبر اكرم فرمود با كسی كه همراه من است وارد شوم ؟
زهرا عليها السلام گفت پدر جان ! چيزی بر سر ندارم . فرمود با قسمتهای اضافی روپوش
خودت سرت را بپوشان . سپس مجددا استعلام كرد كه آيا داخل شويم ؟ پاسخ شنيديم
بفرمائيد ! وقتی وارد شديم ، چهره زهرا عليها السلام آنچنان زرد بود كه مانند شكم
ملخ مینمود . رسول اكرم صلی الله عليه و آله پرسيد چرا چنين هستی ؟ جواب داد از
گرسنگی است . ( بعضی از ما توضيح خواستند كه چگونه ممكن است چهره دختر پيغمبر
اكرم از گرسنگی زرد باشد ؟ چرا و به چه دليل گرسنه بودهاند ؟ از پرسش كنندگان
متشكريم كه سؤال خود را با ما در ميان گذاشتند . بايد به دو نكته توجه داشته باشند
: يكی اينكه زندگی آنروز مسلمانان در مدينه غالبا به سختی میگذشت . جنگها و
كشمكشها خود بخود بر اقتصاد لاغر مدينه ضربه میزد و گاهی توأم میشد با خشكسالی
، چنانكه در سالی كه غزوه تبوك اتفاق افتاد خشكسالی سختی روی داده بود ، و لهذا
سپاه تبوك را جيش العسره ناميدند . اصحاب صفه گاهی آنچنان در سختی بودند كه جامه
كافی برای شركت در نماز جماعت نداشتند . رسول خدا روزی پردهای در خانه دخترش
زهرا آويخته ديد ، كراهت نشان داد . زهرا فورا آنرا پيش پدر فرستاد و رسول خدا
آنرا تكه تكه كرد و به اصحاب صفه داد ) پيغمبر اكرم دعا فرمود كه خدايا دختر مرا
سير گردان .
نكته ديگر اينكه
درست است كه علی مرد كار بود ، علاوه بر حقوق سربازی و غنائم جنگی كارهای كشاورزی
داشت و احيانا با مزدوری در باغهای ديگران تحصيل روزی میكرد ، ولی علی و زهرا
كسانی نبودند كه خود سير بخوابند و در اطراف آنها شكمها گرسنه باشد . آنها آنچه به
كف میآوردند به ديگران ايثار میكردند . سوره مباركه " هل اتی " در
همچو زمينهای نازل گرديدآری مسلمانان صدر اول در چنان شرائط طاقت فرسائی پرچم
اسلام را به دوش گرفتند و تا دورترين نقاط جهان بردندگرسنگی خاندان پيامبر نقصی
برای آنها به شمار نمیرود ، افتخاری است كه بر پيشانی مقدسشان میدرخشد پس از
دعای پيغمبر اكرم چهره زهرا گلگون شد و گوئی دويدن خون را در زير پوست صورت
میديدم و زهرا از آن پس گرسنه نماند دلالت اين حديث بر اينكه پوشانيدن چهره واجب
نيست و نيز بر اينكه نظر كردن به چهره جايز است ، بسيار روشن میباشد
ه - « عن الفضيل بن يسار ، قال
: سألت اباعبدالله عليه السلام عن الذراعين من المرأه هما من الزينة التی قال
الله : « و لا يبدين زينتهن الا لبعولتهن ؟ قال : نعم و مادون الخمار من الزينة و
مادون » « السوارين » ( وسئل ج20ص200 )
فضيل بن يسار
میگويد از امام صادق عليه السلام پرسيدم كه آيا ذراعهای زن از قسمتهائی است كه
بايد از غير محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زير روسری قرار میگيرد بايد پوشيده
شود ، همچنين از محل دستبند به بالا بايد پوشيده شود
4 -
رواياتی كه در باب
احرام ، پوشانيدن چهره را بر زن حرام میكند
بسيار مستبعد است
كه بگوئيم گشودن چهره در غير حال احرام از محرمات محسوب میشود و در حال احرام
واجب است . و با در نظر گرفتن اينكه وقتی شخص محرم مناسك عمره يا حج را بجا
میآورد ، معمولا در ميان اجتماع انبوهی از زن و مرد است ، روشن است كه اگر
پوشانيدن چهره از مرد لازم باشد میبايد قيد شود . گذشته از اينكه در روايتی وارد
شده است كه حضرت باقر عليه السلام زنی را ديد كه در حال احرام به وسيله بادبزن
چهره خود را پوشانيده است . امام عليه السلام شخصا با چوبدستی خود ، بادبزن را از
چهره آن زن دور فرمود
از بعضی روايات
فهميده میشود كه باز بودن چهره زن در حال احرام به جای باز بودن سر برای مرد است
و منظور اينست كه محرم از تأثير گرما و سرما رنج ببرد . چنانكه در حديثی آمده است
كه زنی در حال احرام نقاب زده بود . حضرت باقر عليه السلام فرمود نقاب را بردار ،
زيرا اگر نقاب داشته باشی رنگ چهرهات تغيير نمیكند يعنی بايد آفتاب ، رنگ پوست
صورتت را عوض كند
پس منظور از اينكه
محرم اگر مرد است بايد سر را برهنه كند و اگر زن است چهره را ، اينست كه از آسايش
و رفاهی كه در حال معمولی برخوردار است قدری كاسته شود ولی چون شارع مقدس
میخواسته قانون " پوشش " به حال خود باقی باشد ، به زن دستور نفرموده
كه سر را برهنه كند و تنها به برهنه كردن چهره اكتفاء كرده است . و اگر شارع
میخواست در حال احرام از قانون " پوشش " ؟ صرفنظر كند ، ممكن بود برای
زن هم برهنه كردن سر را لازم بشمارد . و در بين فقهاء هرگز كسی نگفته است كه منظور
شارع اينست كه در مورد احرام استثنائی برای پوشش قائل شده باشد
روايات و قرائنی
كه در اين باب است ، در اخبار و روايات شيعه و سنی و در تاريخ اسلام فوق العاده
زياد و غير قابل انكار است . آنچه ذكر كرديم نمونهای بود . نقل همه آنها خود يك
كتاب میشود
ادله مخالف
برای وجوب
پوشش وجه و كفين متقابلا به دلائل زير تمسك جسته شده است :
1 -
سيره مسلمين
درست است كه ظاهر
آيات و روايات اينست كه پوشش وجه و كفين لازم نيست ولی نمیتوان منكر شد كه سيره
متدينين برخلاف اينست
سيره چيزی نيست كه
به سهولت بتوان از آن چشم پوشيد . اگر واقعا سيره مسلمين از صدر اسلام تاكنون به
طور مستمر و پيگير اين باشد كه پوشش وجه و كفين را لازم بشمارند دليل روشنی است كه
اين درسی بوده كه مسلمانان از پيغمبر اكرم و ائمه اطهار آموختهاند . اصطلاحا میگويند
سيره مستمره مسلمين كشف از سيره پيغمبر صلی الله عليه و آله میكند و سيره پيغمبر
البته حجت است
در بسياری از
موارد ، فقهاء در اثبات احكام به سيره تمسك میجويند
مثلا در مورد ريش
تراشی میگويند محكمترين دليل حرمت آن ، سيره مسلمين است كه ريش را نتراشند . (
البته در اينجا مناقشه شده كه از نتراشيدن ريش كه بين مسلمين متداول است میتوان
استنتاج كرد كه ريش گذاشتن حرام نيست . ولی اينكه ريش گذاشتن واجب باشد ، استنباط
نمیشود ، زيرا ممكن است مستحب و يا مباح باشد ) . در مسأله پوشش وجه و كفين نيز
به سيره مسلمين تمسك شده است
در جواب اين
استدلال بايد يك نكته تاريخی و اجتماعی را مورد دقت قرار دهيم . آن نكته اينست كه
اگر چه پوشش در بين عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد ولی در ملل غير
عرب به شديدترين شكل رواج داشت
در ايران و در بين
يهود و مللی كه از فكر يهود پيروی میكردند ، حجاب به مراتب شديدتر از آنچه اسلام
میخواست وجود داشت . در بين اين ملتها وجه و كفين هم پوشيده میشد ، بلكه در بعضی
از ملتها سخن از پوشيدن زينت زن و چهره زن نبود سخن از پنهان كردن زن و به اصطلاح
" قايم " كردن زن بود و اين فكر به صورت عادت سفت و سختی در آمده بود .
اسلام گرچه پوشانيدن وجه و كفين را واجب نكرد ولی تحريم هم نكرد ، يعنی اسلام
عليه پوشانيدن چهره قيام نكرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتيجه ملتهای غير
عرب كه مسلمان شدند از همان عادت و رسم ديرين خود تبعيت كردند
اسلام با رسم
پوشيدن چهره جز در مورد احرام مخالفت نداشت بلكه همانطور كه قبلا تذكر داديم ،
استثناء وجه و كفين يك رخصت تسهيلی است . رجحان اخلاقی تستر تا حد امكان ، مورد
توجه اسلام است . عليهذا فرضا سيرهای وجود داشته باشد ، دليل بر وجوب پوشيدن وجه
و كفين نمیشود
به علاوه چنين سيره در زمان
پيغمبر و صحابه و در زمان ائمه اطهار وجود نداشته است . آنچه از زوايای تاريخ به
دست میآيد اينست كه سيره مسلمين در قرون اوليه اسلام با سيره آنها در قرون بعدی
، مخصوصا پس از اختلاط ملت عرب با ملتهای ديگر و بالاخص پس از تأثر از رسوم و
عادات امپراطوری روم شرقی از يك طرف و رسوم ايرانی از طرف ديگر بسيار متفاوت بوده
است ، تا آنجا كه برای بسياری از مورخان غربی كه از متون اسلامی اطلاع صحيحی
ندارند ، اين توهم پيش آمده كه اساسا اسلام دستوری درباره پوشش نداده است و همه
اينها از خارج دنيای اسلام به ميان مسلمين سرايت كرده است و ما در بخش اول اين
كتاب سخنانشان را نقل كرديم . و البته همانطور كه قبلا تذكر داديم اين سخن ،
ياوهای بيش نيست . اسلام دستورهای اكيد درباره پوشش دارد و فلسفه خاصی را هم در
نظر گرفته است
پس اولا چنين سيره
مستمرهای وجود نداشته است ، و ثانيا فرضا چنين سيرهای در ميان مسلمين وجود
میداشت دليل نبود ، مگر آنكه ثابت شود عمل خود معصومين هم بر همين منوال بوده كه
البته آن هم ثابت نيست ، بلكه از بعضی از روايات گذشته معلوم شد كه عمل معصومين
نيز با آنچه در قرون اخير اسلامی رائج شده است موافقت ندارد
تمسك به سيره
مسلمين يك تتبع تاريخی عميقی میخواهد . هزاران تغييرات تدريجی و آرام عملا در
رفتار ملتها پيدا میشود كه چون توأم با يك حادثه پر سرو صدا نيست تاريخ از ضبط
آنها سكوت میكند . در مورد انواع به اصطلاح " مد " های لباس مردانه در
طول قرون آنقدر تغييرات پيدا شده كه قابل احصاء نيست
يحصل منه بدو ذلك
من غير نكير "
يعنی : " عمل مردم عموما
در همه اعصار بر اين بوده است كه زنان به نحوی از خانه بيرون میآمدهاند كه چهره
آنها نمايان بوده است و كسی اين عمل را منكر نمیشمرده است "
ثانيا بر فرض كه
قبول كنيم سيره مسلمين بر جلوگيری از كشف وجه و كفين است ، باز دليل نمیشود ،
زيرا سيره وقتی دليل میشود كه ريشهای جز قبول فرمان پيغمبر در كار نباشد تا
دليل بر فرمان پيغمبر بشود ، ولی در اينجا احتمال میرود كه ريشه اين سيره حس غيرت
و مردانگی افراد باشد نه اطاعت از دستور پيغمبر ، و ظاهر هم همين است كه ريشه اين
سيره حس غيرت و مردانگی مردم است
احتمال هم
میرود كه ريشه سيره ، افضليت پوشش باشد ، زيرا شكی نيست كه به فرض جواز ،
پوشانيدن افضل است از باز گذاشتن "