شباهت های کریمه اهل بیت و عقیله بنی هاشم علیهماالسلام (منبر ده دقیقه ای)

شباهت های کریمه اهل بیت و عقیله بنی هاشم علیهماالسلام (منبر ده دقیقه ای)

بحثی از آیت الله کریمی جهرمی

شباهت های کریمه اهل بیت و عقیله  بنی هاشم علیهماالسلام (منبر ده دقیقه ای)

در میان خواتین باجلالت و بانوان بیت رسالت و امامت، دو بانوى آسمانى‏ اند که از جهات گوناگون شبیه به یکدیگرند و وجه شباهت و قدر مشترک بین آن دو فراوان است. آن دو بزرگوار، یکى حضرت زینب کبرى، عقیله بنى ‏هاشم علیهاالسّلام است و دیگرى حضرت فاطمه‏ معصومه سلام اللَّه ‏علیها.

و اما وجه تشابه و جهت مشابهت و مشارکت آن دو بانوى گرانقدر الهى و آسمانى:

1-هردو سرافرازند که دختر امام معصوم و آسمانى ‏اند. زینب کبرى دخت بلند اختر حضرت امیرالمؤمنین، على علیه السّلام و حضرت معصومه دخت والاگهر حضرت موسى ‏بن‏ جعفر صلوات ‏اللَّه ‏علیها و علیهم ‏اجمعین.

2-هردو بزرگوار مفتخرند که خواهر امام معصوم ‏اند. یکى خواهر دو حجّت خدا، حسن و حسین صلوات ‏اللَّه‏ علیهما و دیگرى خواهر حضرت على‏ بن‏ موسى ‏الرضا علیه ‏الصّلاة و السّلام است.

3-هر دو بانوى خاندان وحى، افتخار دارند که عمه امام معصوم مى‏باشند؛ یکى عمه امام زین ‏العابدین علیه‏ السّلام و دیگرى عمه حضرت جوادالائمه علیه ‏السّلام.

4-هر دو مورد تقدیس و تکریم امام معصوم قرار گرفته و حجّت بالغه الهى زبان به مدح و ثناو ستایش آن دو گوهر گرانبها گشوده است.

5-هر یک از این دو بانوى بزرگ اسلام، مورد تعظیم و احترام سه امام مفترض ‏الطاعة قرار گرفته‏ اند؛ حضرت زینب علیهاالسّلام از ناحیه پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان حضرت على علیه ‏السّلام و از سوى برادرشان حضرت سیدالشّهدا، امام حسین علیه ‏السّلام و از ناحیه‏ برادرزاده ‏شان حضرت امام زین‏ العابدین علیه ‏السّلام مورد ستایش قرار گرفتند. حضرت معصومه سلام ‏اللَّه‏ علیها نیز از ناحیه جدّ بزرگوارشان حضرت امام صادق علیه ‏السّلام و از جانب برادر گرانقدرشان حضرت رضا علیه ‏السّلام، و از سوى فرزند برادرشان حضرت جوادالائمه علیه ‏السّلام مورد مدح و ثنا واقع شده ‏اند.

6-هرکدام از این دو بانوى باجلالت، شدّت علاقه نسبت به برادر عزیز و والامقام خود داشتند؛ حضرت زینب علیهاالسّلام نسبت به امام حسین علیه‏السّلام و حضرت معصومه علیهاالسّلام نسبت به امام علىّ‏ بن‏ موسى‏ الرضا علیه ‏السّلام.

7-هر دو معظّمه به خاطر علاقه به برادرشان، خانه و زندگى خویشتن را رهاکرده، وطن را ترک گفتند و رنج سفر را بر خود هموار نمودند؛ حضرت‏زینب سلام ‏اللَّه ‏علیها از مدینه به عراق و بالاخره به شام رفتند و حضرت معصومه سلام‏ اللَّه‏ علیها از مدینه به ایران و بالاخره در سرمین قم رحل اقامت افکندند.

8-هردو بانوى بزرگوار، زادگاهشان مدینه، ولى مدفنشان نقطه ‏اى دور از زادگاهشان است؛ حضرت زینب سلام ‏اللَّه ‏علیها در شام یا مصر، على المشهور، و حضرت معصومه سلام ‏اللَّه‏ علیها در ایران و شهر مقدّس قم.

9-مدفن و مضجع هر یک از این دو بانوى بهشتى، زیارتگاه عاشقان و علاقمندان خاندان پیغمبر است و مرقد مطهّر و منوّر هر یک از آنان، دلدادگان بى‏ شمار دارد و مردم مسلمان حتّى از شهرهاى دور براى زیارت آنها با تمام اشتیاق سفر نموده، به تشرّف به اعتاب مقدّسه آنان فخر و مباهات مى‏ کنند.

10-هر کدام از این دو مکرّمه، دو محلّ زیارت دارند. حضرت زینب سلام‏ اللَّه‏ علیها در مصر و در شام و حضرت معصومه سلام‏ اللَّه ‏علیها در بیت النّور، محلّ اقامت و عبادتشان - مدرسه ستّیه - و دیگر مدفن مقدّس و حرم مطهّر آن بانوى با جلالت.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
Powered by TayaCMS