معرفت به حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)

معرفت به حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)

محور صفات انسان

معرفت به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)

آثار رزق آسمانی

گریه بر امام حسین(علیه السلام)

مغفرت و محبت، مهم ترین سرمایه قلب انسان

حقیقت زیارت و آثار آن

زیارت، تجدید عهد با ولیّ خدا

صراط مستقیم

حقیقت حرم

زیارت یعنی جدا شدن از غیر خدا

حضرت موسی(علیه السلام) در وادی مقدس

کلید واژه ها: صفات انسان، گریه بر امام حسین (ع)، حقیقت زیارت، عهد با ولیّ خدا، حقیقت حرم، صراط مستقیم، وادی مقدس

محور صفات انسان

محور همة صفات انسان یکی از این دو چیز است. انسان یا در مقابل خدای متعال سجده می کند که این سجده در مقابل خدای متعال، در قلب تبدیل به صفات حمیده می شود یا اینکه در مقابل خدای متعال استکبار و خودبینی می کند؛ این خودبینی تبدیل می شود به صفات رذیله؛ یعنی ریشة صفات رذیله، استکبار علی الله است. ریشة همة صفات حمیده، سجده در مقابل خدای متعال است. از آنجایی که انسان خودش آرام آرام تربیت قلب خودش را بدست می گیرد یا صفاتی و محبت هایی که در دلش پیدا می شود، محبت و صفات الهی است یا صفات ظلمانی.

آن هایی که صفاتشان ظلمانی است، همة غصه ها و گریه هایشان ظلمانی است؛ برای دنیا گریه و خوشحالی می کنند. آن هایی که کم کم صفات نورانی درشان پیدا می شود، از دنیا بزرگتر می شوند تا با بیشتر از دنیا آشنا می شوند؛ همة خوشی ها و گریه هایشان می شود گریه های نورانی. گریة بر امام حسین(علیه السلام) ریشه اش در محبت و پیوند با امام حسین(علیه السلام) است؛ لذا این رزق کسانی است که متصل به امام حسین (علیه السلام) هستند و محبت امام حسین(علیه السلام) را دارند. در ظرف وجودی خودشان به اندازه ای که معرفت به امام حسین(علیه السلام) و درک از وجود مقدس حضرت دارند، به همان اندازه حالات تألم درشان پیدا می شود.

معرفت به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)

حقیقت مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) آن رزق آسمانی است که از عالم بالا و فوق ملکوت بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل می شود و از قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تا برسد به دست ما، چقدر واسطه می خورد؛ بستگی دارد که جای ما کجا باشد. سلمان جایگاهی دارد و ما جایگاه دیگری داریم. چه مرتبه ای از رزق و حزن و بکاء و گریه به ما می رسد؛ این تابع این است که چقدر معرفت و محبت داشته باشیم. طریق تنزل این رزق هم معرفت و محبت است.

گریه بر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) از آن مائده های آسمانی است؛ از آن غصه های آسمانی است که در اثر نور محبت و معرفت نازل می شود و از عالم بالا هم نازل می شود؛ همة خوبي هایی که بر قلب ما نازل می شود، اصلش از نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. خدای متعال به ایشان عنایت می کند و از ایشان جاری و نازل می شود تا به قلب ما می رسد. حقیقت مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل می شود؛ همه میهمان قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند.

همه باید از آن مصیبتی که قبلاً به نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده، بهره مند شوند تا حقیقت مصیبت را درک کنند. اثر این مصیبت نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیست؟ حضرت وقتی گریه می کنند؛ وقتی نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) غصه دار می شوند، نتیجه چیست؟ وقتی ما غصه دار می شویم، نتیجه در زیارت عاشورا آمده؛ ما وقتی غصه دار می شویم، نتیجة این غصه این است که در زیارت عاشورا مراحل سیر معنوی انسان و مراحل تعقلات باطنی انسان را در اثر درک مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بیان می کند؛ از اینکه انسان وقتی عظمت مصیبت را می فهمد، کم کم به دشمن و به جبهة تاریخی باطل بصیرت پیدا می کند.

آثار رزق آسمانی

وقتی شناخت باطل به موضع گیری می رسد، آن هم لعن یک امت تاریخی لعن الله؛ امت به برائت از آن ها صف بندی می کند و با آن ها به سلم و حرب و خونخواهی می رسد و در رکاب امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) حاضر شدند؛ «عن یرزقنی طلب ثارک»،[1] به وجاهت و آبرومندی و قرب در نزد خدا و اولیاء خدا می رسد. «اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین»؛ به معیت با حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) می رسند. «عن یجعلنی معکم عن یثبت لی عندکم قدم صدق»؛[2] به ثبات قدم می رسد. باب گریه اگر باز شد، این رزق آسمانی بر قلب انسان نازل شد و این جوشش و گریه دوام پیدا کرد. کم کم همة این ها حاصل می شود و به مقام محمود می رسد؛ یعنی نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مقام محمود دارند.

انسان راه پیدا می کند و دستش به آنجا می رسد که مقام شفاعت نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. انسان در حجاب از آن شفاعت قرار نمی گیرد و به آن شفاعت راه پیدا می کند. «عن یبلغنی المقام المحمود»؛[3] بعد به مقامات دیگری که می رسد. «وافضل ما یعطی مصابا بمصیبته»،[4] به صلوات و رحمت و مغفرت و به حیات و ممات و محمد و آل محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) می رسد؛ این ها آثار این رزق آسمانی است.

آثار این رزق آسمانی برای مؤمن این است که اگر رزق اشک و گریه و بغض و حقیقت اندوه را به انسان دادند، خاصیتش این است که انسان را به صف بندی می رساند. انسان را به موضع گیری در مقابل دشمن به تبرّی و شناخت و لعن و درگیری با دشمن می رساند. همچنین همراهی و ثبات قدم و تولّی با حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) می رساند. انسان را به حقیقت حیات طیبه می رساند. حقیقت آن حیاتی که به نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عنایت شده؛ در قلب انسان تنزل پیدا می کند. حقیقت آن مماتی که برای نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار داده شده:«الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياه»،[5] آن موتی که برای حضرت خلق شده، در وجود انسان نازل می شود.

گریه بر امام حسین(علیه السلام)

بقیۀ آن چیزی که شما در ادامه زیارت عاشورا می خوانید، سجدة آخر عاشورا سجدة قرب است و این درخواست ها و گریه، رزق آسمانی است که کم کم باب این رزق های دیگر را باز می کند. این اثر گریۀ ماست. گریة ما، ما را سیر می دهد. بکاء و اندوه و غصة ما و بلای ما که نازلة بلای حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است، نازلة بلائی است که بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده است. ما همه مهمان ایشان هستیم.

همة خوبی هایی که به ما می رسد، اصلش به ایشان داده شده و شعاعش در وجود ما می افتد؛ مثل خورشید که شعاع نورش در خانه های ما می افتد، هر صفت خوبی به ما داده مي شود؛ گریه و غصه خوردن برای مظلومیت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام)، محبت و معرفت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است. اصل خیرات در مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) به نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) عنایت شده است. انسان مؤمن اگر مؤمن بود، راه مصیبت را به قلبش باز می کنند؛ بعد از مصیبت، آثاری که در وجود نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داشته، نازل می شود.

برکاتی که به نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داده شده، چیست؟ در مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) برکاتی است که به خود نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) داده شده و احدی نمی تواند بفهمد چیست؟ خیری که خدای متعال به قلب حضرت نازل می کند و حضرت بهره مند می شوند، چیست؟ ولی آثاری برای عالم دارد؛ همین طور که او شعاعی از گریه و حزن بر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است که در دل من می افتد و بار من را می بندد و دل من را نورانی می کند. حقیقت مصیبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) همة عالم را رشد می دهد.

هم وقتی این قلب نورانی غصه دار شد، همة عالم غصه دار می شوند؛ به اندازة ارتباطی که ملکوت عالم با حضرت دارند؛ لااقل خوب های عالم همه مرتبط با حضرت اند؛ وقتی مرتبط با حضرت اند که ملائکه، جن، نبات و جماد، غصه های حضرت در وجود او منعکس می شود. بنابراین همة عالم سیری در درجات قرب دارند و با حقیقت مصیبتی که بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده، آن مصیبت در همة عالم جاری می شود و همة عالم را سیر می دهد؛ در ما چطور؟ ما هم اگر به اندازه ای که اشک و حزن و بکاء باطنی می آید، این سِیر اتفاق می افتد؛ پس همة عالم مهمان گریه بر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) هستند و این یکی از آن درهای خیری است که به روی همة مومنین باز شده است. معنی:«أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَه»؛[6]یعنی این. حضرت به گونه ای به شهادت رسیدند که این شهادت، حقیقت عذر بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل کرده و از آنجا بر قلوب مؤمنین نازل می شود و این حزن هم همة عالم را راهی می کند و بار همة عالم را می بندد و همة عالم را به تولّی و تبرّی می رساند؛ همة عالم را به حبّ فی الله و بغض فی الله می رساند.

مغفرت و محبت، مهم ترین سرمایه قلب انسان

محبت ها و دشمني هایشان تصفیه می شود. دشمنی ها و محبت هایشان برای نفس نیست. مهم ترین سرمایه ای که خدای متعال به انسان داده، قلب است و مهم ترین امری که در قلب انسان می تواند پیدا شود، معرفت و محبت است. انسان باید قلبش غرق در محبت و معرفت خدای متعال باشد و همة محبت هایش بشود محبت الهی؛ همة بغض هایش بشود بغض الهی. آن چیزی که حب و بغض انسان را تصفیه می کند، گریه بر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است.

این رزق آسمانی است که بر قلب و برای شفاعت نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل شده؛ حضرت می خواستند شفاعت کنند، می خواستند چکار کنند. مگر هدف حضرت از شهادت این نبوده که همه را موحد بکنند؟ مگر هدف این نبوده که کاری کنند تا همه محبت شان غرق در خدا شود. بغض و خشم و غضبشان برای خدا باشد؛ این مصیبتی که خدای متعال بر قلب نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل کردند، آنقدر با برکت است که همة عالم را درگیر می کند و همة عالم را به اخلاص در محبت و بغض می رساند. کسانی که غرق در حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و عاشورا می شوند، خشم نمی کنند و برای خودشان دوست نمی دارند؛ همة دوستی ها و همة خشم هایشان برای محبت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است؛ این بعضی از آثاری است که برای گریة حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) است.

حقیقت زیارت و آثار آن

باب دیگری که به روی ما گشوده شده، باب زیارت است با عاشورا. باب دومی که گشوده شده، باب زیارت است. زیارت حقیقتش چیست؟ آثارش چیست؟ این آثار تابع درجات زیارت است. در روایاتش فرمود: کسی که زیارت می کند، تابع درجاتش است. یکی از درجاتش این است؛ بعضی ها اینطور هستند. اول قدمی که از خانه اش بیرون می گذارد، از اهل و عیالش جدا می شود و همة آلودگی ها و گناهانش پاک می شود.

همین قدر که به طرف حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) حرکت می کند، پاک می شود. این اتصالی که پیدا می کند، همة وجودش را شست و شو می دهد. قدم های بعدی، درجات قدس است. سید در پاکی و قداست است تا به جوار حضرت می رسد. درهای نجوای خدا گشوده می شود؛ بعضی از آثارش این بود که زائر وقتی به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در شب های جمعه می آید، باب لقاء و ملاقات با خدا و زیارت با خدای متعال بر او گشوده می شود؛ زیارت جسمی و مادی نیست.

خدا جسم نیست که با چشم سر زیارت بشود؛ ولی لقاء الهی معنایی دارد که رحمت خدا را درمی یابد. فرمود: زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) درهای لقاء خدا را و زیارت چهارده معصوم(علیه السلام) و زیارت همة انبیاء را باز می کند. در شب نیمه شعبان، اگر کسی به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بیاید، همة انبیا با او مصافحه می کنند؛ این بعضی از آثار کسی است به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) می آید. بعضی ها اینجور هستند. مزدشان این است که در قیامت درجاتی در جوار نبی اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و معصومین(علیه السلام) به آن ها می دهند. مهمان معصومین(علیه السلام) هستند؛ اینکه انسان به جایی برسد تا در بهشت درجاتی به او بدهند که همسایة اولیاءالهی باشد، چیز عادی نیست؛ این آثار زیارت سیدالشهداء است.

کسی که به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) می آید، ملائکه به استقبالش می آیند که بعضی از اولیاءخدا فرموده بودند: من حضور ملائکه را در حائر فهمیدم؛ همین که به حائر رسیدیم، پرسیدم به حائر رسیدیم؟ گفتند بله. از حضور ملائکه متوجه شدم که به حائر حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) رسیدیم. آرام آرام درهای عالم ملکوت به روی انسان باز می شود. انسان همنشین ملائکه می شود و ملائکه به استقبال او می آیند و او را مشایعت می کنند. آدابی که هست؛ این ها سلسلۀ آثار زیارت است.

زیارت، تجدید عهد با ولیّ خدا

این زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) که اینقدر اثر دارد، چیست؟ یک قدم در روایات گفته شده که زیارت، تجدید عهد با ولیّ خداست. کسی که می رود زیارت می کند، عهدهای خود را با امام معصوم(علیه السلام) تجدید می کند. فرمود: هر کسی باید برود عهد خود را با امام(علیه السلام) تجدید کند؛ از اتمام عهد ما با امام(علیه السلام) این است که به زیارت امام(علیه السلام) برود. عهد ما اینجور تمام می شود.

ما قرارهایی با اولیاء خودمان داریم که ممکن است یادمان نباشد. خدای متعال به بنی آدم خطاب می کند:«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»،[7] من با همة شما عهد و قراری نگذاشتم و نگفتم شیطان را بندگی نکنید که او دشمن شماست؛«وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ»،[8] مرا عبادت کنید که عهد از شما نگرفتم.

صراط مستقیم

این عهد در مسیر مستقیم با شماست. عهد صراط مستقیم چیست؟ صراط مستقیم، صراط بندگی خداست. صراط معرفت و محبت است. فرمود:«الطَّرِيقُ إِلَى مَعْرِفَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمَا صِرَاطَان»[9] طریق معرفت خدا، دو صراط است. یکی در دنیاست و دیگری در آخرت«فَأَمَّا الصِّرَاطُ الَّذِي فِي الدُّنْيَا فَهُوَ الْإِمَامُ»؛[10] صراط مستقیم در دنیا، صراط معرفت و در آخرت هم مراتب دیگری از ولایت امام(علیه السلام) است. خدای متعال از ما عهدی گرفته که دنبال شیطان نرویم و دنبال امیرالمومنین(علیه السلام) برویم. این عهدی که خدا از ما گرفته، در کجا گرفته است؟ چه عهدی بوده؟ عهد توحید و معرفت است؛ اقرار به ربوبیت خدا و مقامات الهی است.

عهدهایی هم خدای متعال از ما به اولیاء معصوم(علیه السلام) گرفته ولی عهدی است بین ما و خدای متعال. اینکه هر روز صبح به ما مي گویند: عهدتان را با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) تجدید کنید، چیست؟ قراری بوده«اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِي هَذَا الْيَوْم »؛[11] اصل این عهد کجا بوده؟ قراری است بین ما و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)؛ اینکه ما یادمان رفته، معنایش قرار و عهد نیست. دلیل ندارد که ما هر چه قرار بستیم، یادمان بماند؛ ولی قرارهایی با اولیاء خدا داشتیم؛ از جمله اقرار به مقاماتشان. از ما خواستند به مقامات اقرار کنیم که اقرار به مقامات یعنی این مقامات؛ آن ها در وجود ما قرار پیدا کند و شک نکنیم در آن مقامات تردید نکنیم؛ در آن مقامات ریب به آن مقامات و بدگمانی و تکذیب به آن مقامات پیدا نشود؛ این عهدهایی است که از ما خواستند تا آن مقامات در قلب ما ثبات پیدا کند و اساس بندگی آنجا گذاشته شود.

انسان وقتی اقرار به مقامات می کند و تردید نمی کند، آن وقت تبعیت می آید. در باب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) به تصدیق شهادت می دهید؛ «اشهد لک بالتصدیق»، یعنی به مقامات حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و طهارات و عصمت ایشان، انسان یقین داشته باشد و شک نکنیم که آن ها معصوم مطلق اند. شک نکنیم که آن ها علم مطلق و الهی دارند. به اذن الله تبارک و تعالی شک نکنیم که صاحب الامر هستند و ما عهدهایی با اولیاء معصوم(علیه السلام) داشتیم.

زیارت یعنی آن عهدها و قرارها را تمام و مقاماتشان اقرار کردن است. به دنبال این اقرار که دنباله روی از مقاماتشان است؛ زیارت یعنی این زیارت؛ یعنی اینکه انسان با تمام وجود قصد امام(علیه السلام) را مي کند. عهد ما چی بوده؟ این بوده که پشت به همة عالم کنیم و رو به ولیّ خدا. با او بیعت کردیم. زیارت یعنی این؛ یعنی از همه جا کوچ کنیم و به طرف امام(علیه السلام) برویم؛ همة وجودت متوجه حقیقت امام(علیه السلام) شود. همة دامنة وجود خودت را از جاهای دیگر جمع کنی؛ هر کجایی که سفرة وجودت را پهن کردی، این سفره را جمع کنی و به طرف امام(علیه السلام) ببری؛ معنی زیارت این است. آداب زیارت این است.

وقتی راه می افتی، برو غسل کن و به خدا بگو: خدایا، من را پاک و آماده کن؛ می خواهم به طرف ولی تو بروم. آرام آرام هر قدمی که برمي داری، با تمام وجود به طرف ولیّ خدا حرکت کنی؛ پس زیارت یعنی قصد ولی ّ خدا و دامنة وجود خود را جمع و به طرف آن حقیقت وجودی حرکت کردن است؛ مثل یک آهن که جذب مغناطیس و آهنربا می شود. زیارت یعنی دامنة وجودت خودت را جمع کنی و جذب وجود ولیّ خدا شوی و به سمت وجود ولیّ خدا حرکت کنی و به سمت وجود او بروی تا وقتی به محضر ولیّ خدا می رسی، آن وقت اذن بگیری و اجازة ورود به تو بدهند و درهای ملکوت امام را به رویت باز کنند و وارد حقیقت حرم امام(علیه السلام) شوی.

حقیقت حرم

حقیقت حرم امام(علیه السلام) کجاست؟ آن بیت النوری است که نور امام(علیه السلام) در آن تجلی پیدا می کند؛ همین حرم گِلی هم محترم است. قرآن قبلش یک کاغذ بوده؛ وقتی قرآن رویش نوشته می شود، دیگر نمی شود بدون وضو لمسش کنی. چرا؟ چون قرآن رویش نوشته شده. نوشته هم نورانی می شود. حرم خشت و گِلی و سنگی هم محترم است؛ چون حرم امام(علیه السلام) است ولی باطن این حرم، حرم حقیقی امام(علیه السلام) است که نور امام(علیه السلام) در آنجاست. بیت النور امام(علیه السلام) است.

انسان اگر زیارت می کند، قصد می کند که به طرف حرم حقیقی امام(علیه السلام) برود. آن بیت النور و درهای آن بیوت را به رویش باز کنند، وارد بیت النور و از هر دری که وارد شود، جلوتر برود تا در بعدی باز شود. «باب المبتلا به الناس»؛ اگر کسی امتحان ها را پس بدهد، آرام آرام درها به روی او باز می شود. اگر کسی بود که به مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام) رسید و این ابتلاء و امتحان را پس داد که اسماعیل ذبیح الله را ببرد قربانی کند، درهای حقیقت را به رویش باز می کنند و زیارت حقیقی برایش حاصل می شود.

آن دری که حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام) وقتی برد تا فرزندش را قربانی کند و آن امتحان را پس داد، از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) برایش حاصل شد. همان درک بود که مقدمة درک مصیبت و ضیافت و مهمانی حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) بود؛ این می شود زیارت.

زیارت یعنی جدا شدن از غیر خدا

زیارت یعنی انسان با تمام وجود قصد می کند که از همه جدا شود و به طرف خلیفه الله و به طرف ولی الله برود؛ همة وجودش را در مسیر او قرار دهد؛ به اندازه ای که انسان دامنة وجودش را جزم و جمع و عزم می کند که به طرف ولیّ خدا حرکت کند. به همان اندازه درها را برایش باز می کنند و به همان اندازه که از دیگران تهی می شود، وجودش را از امام(علیه السلام) پر می کنند و لقاء و زیارت برایش حاصل می شود؛ این می شود حقیقت زیارت؛ یعنی اینکه انسان برود و درهای غیب و ملکوت و حقیقت امام(علیه السلام) برایش باز شود و آرام دربندها را یکی یکی باز کنند و با ظهور نورانیت امام(علیه السلام) در قلب انسان، انسان به معرفت و تواضع برسد و عهدها و پیوندهایش را محکم تر کند.

هر دربندی که وارد می شود، اقرارها و عزم های جدید است. هر مرحله ای از زیارت، چیزی به انسان می دهند؛ در هر سلامی، انسان رزقی دارد. در هر سلامی که انسان سلام های متعدد به معصوم(علیه السلام) می کند، هر سلام، سلام به شأنی است. در سلام به شأنی بابی از آن شأن به روی مؤمن گشوده می شود. وقتی می گوید: «خزان علم الله تامین فی محبه الله مخلصین فی توحید الله مظهرین لامرالله»؛ هر سلامی که می دهی، یک حقیقی از امام(علیه السلام) برای انسان تجلی می کند و یک جواب می شنود.

آن جواب سلامی که به آدم می دهند، یک باب خاصی را به روی انسان باز می کند. در اذن دخول می خوانیم:«إِنَّكَ تَسْمَعُ كَلَامِي وَ تَرُدُّ سَلَامِی»؛[12] هر سلامی می کنیم، سلام به یک شأن است و یک جواب دارد و با آن جواب، امام(علیه السلام) باب خاصی از درک ا و محبت و نورانیت امام(علیه السلام) به روی انسان گشوده می شود؛ بنابراین زیارت قصد کردن و سیر در درجات قرب است و این قصد دائما تشدید و تکمیل و خالص می شود.

حضرت موسی(علیه السلام) در وادی مقدس

وقتی به موسی کلیم به وادی طور می رسد، می گویند:«فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ»،[13] وقتی رسیدی«إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی»[14] مرحوم مجلسی این آیه را به تناسب در آداب زیارات، به زیارت حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و کربلا تطبیق می کند و می گوید: وقتی آنجا می روی، از ادب ظاهری، نعلین خود را بیرون بیاورید؛ از دور ادب باطنی در روایت هست که از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نقل شده، «فخلع نعلیک» یعنی چی؟

فرمود: حضرت موسی کلیم به خدای متعال عرضه داشت: پروردگارا!«إِنِّي أَخْلَصْتُ لَكَ الْمَحَبَّةَ مِنِّي»؛[15] من محبتم را برای تو خالص کردم«وَ غَسَلْتُ قَلْبِي عَمَّنْ سِوَاكَ»،[16] قلبم را از غیر تو شستشو دادم، در حالی که محبت اهل بیت(علیه السلام) هنوز در دلش«شَدِيدَ الْحُب»[17] بوده. محبت انبیا با محبت ما فرق می کند. محبت نورانی است؛ اما به این مقام که رسیدی، «فخلع نعلیک». کفش هایت را بیرون بیاور«حُبَّ أَهْلِكَ مِنْ قَلْبِک»؛[18] این محبت را از دلت بیرون کن. اینجا جایی نیست که محبت دیگری را با خودت بیاوری. باید خالص و گداخته در محبت باشی؛ اگر محبتت خالص است،«وَ قَلْبُكَ مِنَ الْمَيْلِ إِلَى مَنْ سِوَايَ مَشْغُولًا الْخَبَرَ»[19] اگر قلبت شستشو داده شده، این محبت را اینجا بگذار. فقط حریم الهی است.

انسان وقتی به حریم حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و به حریم اولیاء می رسد؛ مثل نماز است. وقتی وارد نماز می شود، باید همه را بگذارد کنار و تکبیر بگوید. در زیارت هم همینجور است. در روایت فرمود: «ارفع خوفیک»، این دو حزن و خوف را از دلت بیرون کن. موسی کلیم وقتی در کوه طور رفت، همسرش در بیابان در حال زایمان بود. شب تاریک و ظلمانی یکی نگران او بود و یکی هم داشت می رفت به طرف مصر و نگران فرعون بود.

به او گفتند: وقتی رسیدی،«ارْفَعْ خَوْفَيْكَ»[20] این دو خوف را از دلت بیرون کن«خَوْفَهُ مِنْ ضِيَاعِ أَهْلِهِ»،[21] فرمود: خوفی داشت از اینکه اهلش از دست بروند؛ او را رها کرده در حال زایمان بود«وَ خَوْفَهُ مِنْ فِرْعَوْن»؛[22] این را بگذار کنار. بنابراین، وقتی انسان به زیارت می رود، آرام آرام آداب ظاهری و باطنی را رعایت کند تا برسد به جایی که قلبش را از ماسوی الله و از غیر ولیّ خدا خالی کند؛ تا درهای قلبش به روی محبت ولیّ خدا گشوده شود و حقیقت معرفت و زیارت حقیقی امام(علیه السلام) به قلب انسان عنایت شود؛ این می شود حقیقت زیارت.

از اقرار و وفاء به عهد و اقرارها شروع می شود تا اینکه درهای معرفت و محبت امام(علیه السلام) گشوده می شود و انسان وارد وادی ولایت معصوم(علیه السلام) و توحید می شود و می رسد به جایی که باید همه چیز را پشت سر بگذارد و قلبش را از همه چیز خالی کند و با قلب تهی از غیر وارد حریم قدس امام(علیه السلام) شود. اگر به اینجا رسید، همة حقایق قدسی و امام(علیه السلام) به اندازة ظرف انسان به انسان عنایت می شود.

حجةالاسلام والمسلمین میرباقری


[1]. مفاتیح الجنان، شیخ قمی، زیارت عاشورا.

[2]. همان.

[3]. همان.

[4]. همان.

[5]. الملک، آیه: 2.

[6]. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی/ 4/422/ 37-،باب تاکد استحباب زیاره الحسین بن علی(علیه السلام) و وجوهها کفایه ...، ص: 409.

[7]. یس، آیه: 60.

[8]. یس، آیه: 61.

[9]. بحار الانوار، علامه مجلسی/8/66/باب22، الصراط...، ص: 64.

[10]. همان.

[11]. بحار الانوار، علامه مجلسی/99/110/باب7، زیاره الامام المستتر عن الابصار الحاضر فی قلوب الاخیار المنتظر فی اللیل و النهار الحجه بن الحسن صلوات الله علیهما فی السرداب و غیره ...، ص:81.

[12]. بحار الانوار، علامه مجلسی/97/295/ باب4-، زیاراته صلوات الله علیه المطلقه التی لا تختص بوقت من الاوقات...، ص: 263.

[13]. طه، آیه: 12.

[14].همان.

[15]. بحار الانوار، علامه مجلسی/13/65/باب3، معنی قوله تعالی فاخلع نعلیک و قول موسی علیه السلام و احلل عقده من لسانی و انه لم سمی الجبل و انه لم سمی الجبل طور سیناء...، ص: 64.

[16]. همان.

[17]. همان.

[18]. همان.

[19]. همان.

[20]. بحار الانوار، علامه مجلسی/13/64/باب3، معنی قوله تعالی فاخلع نعلیک و قول موسی(علیه السلام) و احلل عقده من لسانی و انه لم سمی الجبل و انه لم سمی الجبل طور سیناء...، ص: 64.

[21] - همان

[22]. همان.

Powered by TayaCMS