|
309 وَ قَالَ لَهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْضُ الْيَهُودِ مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ فقالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
|
|
اختلاف مسلمين و انحراف يهوديان
(اعتقادى، سياسى)
|
|
309- بامام عليه السّلام يكى از يهود گفت شما (مسلمانان) پيغمبرتان را بخاك نسپرده بوديد كه در باره او اختلاف نموديد، حضرت (در سرزنش يهود) باو فرمود: 1- ما اختلاف نموديم از او (در باره جانشينى در امّت او) نه در باره او (در پيغمبرى او و يگانگى خدا و آنچه فرموده بود اختلاف نداشتيم) ولى هنوز پاهاى شما از آب دريا خشك نشده بود (هنگاميكه خدا شما يهود را از فرعونيان نجات داد و دريا را برايتان شكافت تا گذشتيد و فرعونيان را در دريا غرق نمود، با ديدن همه اين آيات و نشانه هاى توحيد چون به كنار دريا رسيده گروهى را ديديد كه بتهائى را مى پرستيدند از روى نفهمى و نافرمانى) به پيغمبر خود (حضرت موسى عليه السّلام) گفتيد: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ س 7 ى 138 يعنى) براى ما خدائى (كه ببينيم) مانند خدايانى كه ايشان را است قرار ده، موسى گفت: شما سخت مردم نادانى هستيد (و در گمراهى فرو رفته ايد كه با ديدن اين همه آيات و نشانه هاى توحيد باز چنين سخن نادرست مى گوئيد).
( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1237)
|
|
317 [يهوديى او را گفت پيامبر خود را به خاك نسپرده در باره اش خلاف ورزيديد. امام فرمود:] ما در باره آنچه از او رسيده خلاف ورزيديم نه در باره او، ليكن شما پايتان را از ترى دريا خشك نگرديده پيامبر خود را گفتيد «براى ما خدايى بساز چنانكه ايشان را خدايان است، و او گفت شما مردمى نادانيد».
( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 417)
|
|
301- و قال له بعض اليهود: ما دفنتم نبيكم حتى اختلفتم فيه
فقال عليه السّلام له: إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
المعنى
أراد أنّا لم نختلف في نبوّته و لم نشّك في ذلك و إنّما وقع خلافنا عنه: أى بسبب اشتباه بعض ما جاء عنه من كتاب و سنّة على من لا يعلم ذلك منّا، و أما أنتم فقد اختلفتم في أنّ لكم صانعا أم لا حتّى قلتم لنبيّكم: اجعل لنا إلها. و ذلك يستلزم الشكّ منكم في نبوّة نبيّكم بالأولى.
( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 401)
|
|
301- يكى از يهوديان به امام (ع) عرض كرد «پيغمبرتان را هنوز به خاك نسپرده بوديد كه در باره او اختلاف كرديد».
إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ
ترجمه
امام (ع) فرمود: «در باره او اختلاف نكرديم، اختلاف ما از او بود، اما شما هنوز پاهايتان از آب دريا خشك نشده، به پيامبرتان گفتيد: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ«».
شرح
مقصود امام (ع) آن است كه ما در نبوّت پيامبر (ص) اختلاف نكرديم و شكى در آن نداشتيم بلكه اختلاف ما ناشى از او بود، يعنى به سبب شبهه بعضى آيات و رواياتى بود كه از آن حضرت رسيده بود، بعضى از ما آنها را درك نكرديم، امّا شما اختلاف پيدا كرديد كه آيا آفريدگارى داريد يا نه تا آنجا كه گفتيد، براى ما خدايى قرار ده و اين خود به طريق اولى باعث شكّ در نبوّت پيامبرتان نيز هست.
( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 679)
|
|
317- (و قال له بعض اليهود: ما دفنتم نبيّكم حتّى اختلفتم فيه) فقال له: إنّما اختلفنا عنه لا فيه و لكنّكم ما جفّت أرجلكم من البحر حتّى قلتم لنبيّكم «اجعل لنا إلها كما لهم آلهة قال إنّكم قوم تجهلون».
المعنى
لا يختلف اثنان من المسلمين في ان اللّه واحد، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان اللّه يبعث من في القبور، و لكن النبي (ص) كان يحدّث، فيسمعه من حضر، و ينتهي حديثه الى بعض من غاب دون بعض. فيقول هذا: ما بلغني ذلك، و يقول ذاك: بلغني، و إذن فالخلاف في النقل عن النبي لا في نبوته. و تقدم مع الشرح تقسيم الحديث في الخطبة 208.
أما اليهود فقد شاهدوا بأعينهم المعجزات الباهرة في انفلاق البحر بضربة من عصا موسى، و كيف انشق فيه 12 طريقا يبسا بعدد الأسباط، و كيف انطبق على فرعون و جنوده.. و برغم ذلك كله و قبل أن تجف أقدامهم كفروا باللّه عن علم، و طلبوا بكل وقاحة و صلافة من نبي اللّه بالذات أن يجعل لهم صنما يعبدونه من دون اللّه.. و إذن فلا عجب إذا اعتدت اسرائيل و اشتكت من الاعتداء، و انتهكت قرارات «الأمم المتحدة» بحجة المحافظة على شعور الرأي العام، و قتلت و هدمت و شردت بزعم الحرص على السلام.. و لا أبقى اللّه عربيا واحدا يحيا على وجه الأرض هذه الحياة التي نحياها.. حتى أنا.
( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 405 و 406)
|
|
|
|
(306) و قال له عليه السّلام بعض اليهود: ما دفنتم نبيّكم حتّى اختلفتم فيه فقال عليه السّلام له: إنّما اختلفنا عنه لا فيه، و لكنّكم ما جفّت أرجلكم من البحر حتّى قلتم لنبيّكم: «اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»- 138- الاعراف».
المعنى
أجاب عليه السّلام اليهود بأنّ اختلافنا بعد نبيّنا فيما صدر عنه صلوات اللَّه عليه في أمر الوصاية و لا اختلاف بيننا في ما جاء به من التوحيد، و لا فى نبوّته، و أما أنتم اليهود فقد اختلفتم في حياة موسى عليه السّلام فى أصل دعوته و هو التوحيد و معرفة اللَّه تعالى فقلتم له: اجعل لنا صنما إلها نراه و نعبده فما أسوأ حالكم.
قال في الشرح المعتزلي: و قد روي حديث اليهودي على وجه آخر، قيل: قال يهوديّ لعلىّ عليه السّلام: اختلفتم بعد نبيّكم و لم يجفّ ماؤه- يعنى غسله صلّى اللَّه عليه و آله- فقال عليه السّلام: أنتم قلتم: اجعل لنا إلها كما لهم آلهة، و لما يجفّ ماؤكم.
الترجمة
يكى از يهوديها بحضرتش عرض كرد: پيغمبر خود را بخاك نسپرديد تا در باره او اختلاف كرديد در پاسخ فرمود: ما در باره او اختلاف نداريم در آنچه وصيت كرده اختلاف داريم ولي شما هنوز آب دريا از پايتان نخشكيده بود كه در باره خدا بشك افتاديد و به پيغمبر خود كه زنده و برازنده بود گفتيد «يك معبود براى ما مقرّر دار بمانند معبودى كه اين بت پرستان دارند و بپاسخ شما گفت: راستى كه شماها مردم نادانى هستيد».
- يك يهودي گفت از راه عناد با علي آن سرور و مير عباد
- دفن ناكرده پيمبر در خلافاو فتاديد اندر ان فخر مناف
- گفت اندر وى خلاف از ما مجوبر سر ميراث او شد گفتگو
- ليك خودتان چون ز دريا بر شديدتا هنوز از آب درياتر بديد
- از نبيّ خود طلب كرديد بت از خدا برگشته و رو سوى بت
- گفت موسى راستى اى قوم منجمله نادانيد و اهل ريب و فن
( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 404 و 405)
|
|
(353) و قال له عليه السّلام بعض اليهود ما دفنتم نبيّكم حتّى اختلفتم فقال (- ع- ) له انّما اختلفنا عنه لا فيه و لكنّكم ما جفّت ارجلكم من البحر حتّى قلتم لنبيّكم وَ جاوَزْنا بِبَنِي إِسْرائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلى يعنى و گفت (- ع- ) بعضى از يهود كه دفن نكرديد شما پيغمبر شما را تا اين كه اختلاف كرديد پس گفت (- ع- ) كه ما اختلاف نكرديم مگر از جهة خلافت او نه در او و لكن شما يهود خشك نشده بود پاهاى شما از گذشتن از دريا تا اين كه گفتيد مر پيغمبر شما را كه بگردان از براى ما خدائى مثل اين كه از براى بت پرستانست خداها گفت پيغمبر شما كه بتحقيق شما طايفه هستيد نادانان يعنى خدا و پيغمبر ناشناس
( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 321)
|
|
323: وَ قَالَ لِبَعْضِ الْيَهُودِ حِينَ قَالَ لَهُ- مَا دَفَنْتُمْ نَبِيَّكُمْ حَتَّى اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ- فَقَالَ لَهُ إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ما أحسن قوله اختلفنا عنه لا فيه- و ذلك لأن الاختلاف لم يكن في التوحيد و النبوة- بل في فروع خارجة عن ذلك- نحو الإمامة و الميراث- و الخلاف في الزكاة هل هي واجبة أم لا- و اليهود لم يختلفوا كذلك- بل في التوحيد الذي هو الأصل- . قال المفسرون- مروا على قوم يعبدون أصناما لهم على هيئة البقر- فسألوا موسى أن يجعل لهم إلها كواحد منها- بعد مشاهدتهم الآيات و الأعلام- و خلاصهم من رق العبودية و عبورهم البحر- و مشاهدة غرق فرعون و هذه غاية الجهل- و قد روي حديث اليهودي على وجه آخر-
قيل قال يهودي لعلي ع- اختلفتم بعد نبيكم و لم يجف ماؤه يعني غسله ص- فقال ع و أنتم قلتم اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- و لما يجف ماؤكم
( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 225)
|
|
[308] و قال له عليه السّلام بعض اليهود: ما دفنتم نبيّكم حتّى اختلفتم فيه، فقال له: إنّما اختلفنا عنه لا فيه، و لكنّكم ما جفّت أرجلكم مّن البحر حتّى قلتم لنبيّكم: اجعل لنا إلها كما لهم الهة، قال إنّكم قوم تجهلون.
ترجمه
يهودئى از راه سرزنش بحضرت عرض كرد: شما مسلمانان هنوز پيمبر را دفن نكرده در باره او باختلاف برخاستيد حضرت در پاسخش فرمودند: از او اختلاف كرديم لكن (نه در باره نبوّتش بلكه در باره جانشينش لكن) شما يهودان هنوز پايتان از ترى دريا خشك نشده بود كه به پيغمبرتان گفتيد اى موسى براى ما نيز خدائى قرار بده، همانطورى كه آن بت پرستان را خدائى است، موسى در پاسخ گفت شما مردمانى هستيد سخت نادان (كه با ديدن آن همه آيات خدائى و شكافتن دريا و غرق فرعون هنوز خداى را بيگانگى نپرستيده و درخواست مى كنيد همچون بت پرستان باشيد، بنا بر اين بين شما و مسلمانان فاصله بسيارى است).
نظم
- يهودى مردكى روزى خزف سفتبدانحضرت ز طنز و سرزنش گفت
- چو پيغمبر شما را از ميان رفتتنش در خاك و جان بر آسمان رفت
- هنوز از وى بدن روى زمين بودشما را اختلاف و جنگ و كين بود
- پيمبر را رعايت حق نگرديدحقوقش را بزير پى سپرديد
- ز سوء نيّتش چون بود آگاهبپاسخ با يهودى گفت پس شاه
- نزاعى ما بحقّ وى نداريممتين و محكم امرش مى شماريم
- عيان در جانشينش اختلاف استبجاى شير رو به در گزاف است
- و ليكن بعد بگذشتن ز درياشما را بود تر از آب پاها
- خدا را وصف از موسى شنيدهشكاف نيل را با چشم ديده
- ز قعر بحر كه جز آب ناديدبلند از تابش خور گرد گرديد
- بآب افتادن فرعون و لشكربآتش گشتن از آن آب همسر
- بچشم سر همان آيات ديديدز دريا پا چو در صحرا كشيديد
- در آنجا مردمى در بت پرستىهمه ديديد و پس از فرط پستى
- زديد آتش بجان پاك موسىاز او كرديد بتهائى تقاضا
- زده يكسو حيا و آب و آزرمپرستش راز بت باشيد سركرم
- كليم اللّه چون اين حرف بشنيدبچشم خشم پس در چشمتان ديد
- بگفت افّ بر شماها قوم نادانكه با ديدار آن آيات و برهان
- هنوز اين گونه گمراهيد و بد دلصنم را بر صمد هستيد مايل
- بدان قوم مسلمان حق پرستندنه چون قوم يهودان زشت و پستند
( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 93 - 95)
|