کلید واژه ها:استغفار- وسوسه- معصیت- ترک گناه
جلسه گذشته گفتیم که اگر انسان می خواهد هدایت خاصه پیدا کند باید عیب های خودمان را
به صورت ریشه ای پیدا کنیم و به فضل الهی در رفع آنها کوشش کنیم، چون اگر بنا شد ما
ترک گناه نکنیم هدایت خاصه حاصل نمی شود؛ چرا نمی شود علت دارد این است که ما اگر بنا
شد گناه را ترک نکنیم و از طرفی مسلمان هستیم و بالاخره اعمال خیر هم انجام می دهیم
اعمال خیر از ما سر می زند چون این بحث ها بحث های مسلمان و شما عزیزان و شیعیان است
نستجیر بالله بحث کفار نمی کنیم که بحث خودمان است ما ها اگر ترک گناه نکنیم و از طرفی
هم عمل خیر هم می کنیم این حالت به کجا منتهی می شود خیلی مهم است، آنها که قدرت دارند
روزه می گیرند همان طبقه خوبان که ما صحبت آنها را می کنیم بالاخره همان شب بیدار شدن
می دانید چقدر مهم است که استاد امام مرحوم آقای شاه آبادی که می دانید که آمیرزا محمد
شاه آبادی از اعاظم بوده و امام رضوان الله علیه فرموده بود که من مردی از او لطیف
تر ندیده ام قریب به این عبارت مثل این که به شاگردانش می گفته است که نصف شب آدم اگر
قلیان بکشد به صرفش است نه این که مقصود این باشد که نصف شب بلند بشوید قلیان چاق کنیم
ها نه می خواسته تمثیل بیاورد یعنی بیداری نصف شب آنقدر خوب است فرموده بود حتی یک
کسی قلیان بکشد باز هم به نفع او است و چه برسد به کسی که بیدار شود و نمازی بخواند
حتی بیدار شدی سحری خوردی حال نماز و دعا نبود رو به قبله بنشین یکی دو لحظه بگو پروردگارا
من حال ندارم تو را قسم می دهم به خاطر آنهایی که حال دارند و رو به سوی تو آورده اند
به من هم چیزی بده هیچ وقت شیطان تو را سست نکند خدایی نکرده پای تو را سست نکند در
این راه، علی کل حال بالاخره اعمال خیر انجام داده می شود آقا نماز می خواند روزه می
گیرد دم افطار یک توجهی پیدا می کند سحر همین طور مسجد می رود ،قرض می دهند، به مریض
ها کمک می کنند، اما از این طرف هم باز می بینید که با یک سری معصیت ها هم حساب جاری
دارند حالا لغزش ها به یک طرف یک گناهانی است که ما با آن ها حساب جاری داریم مفصل
است این یک سؤال که جوابش را عرض می کنم و یک سؤال که اگر طاعت کنیم و کار خیر انجام
بدهید حتی الامکان معصیت هم نکنیم بله بنا باید بر این باشد اگر خطا و لغزش بود استغفار
کنیم خیلی خوب طاعت کنیم و کار خوب بکنیم معصیت نکنیم این به کجا منتهی می شود یک روایت
در جواب این دو تا سؤال علامه بزرگوار شیعه شیخ احمد بن فهد حلی قدس الله سره در کتاب
خود نقل کرده است ابن فهد خیلی مرد بزرگی بوده ، مثل این که علومی داشته که با خودش
برده خیلی عجیب است یک علمی داشته می گویند که از روی خطبه های امیرالمومنین نگاه می
کرده حوادث آینده را استخراج می کرده ما در مورد هیچ کس این حرف را نشنیده ایم ، ایشان
در کتاب «عدت الداعی» در اواخر کتاب در جواب این دو سؤال حدیث عجیبی نقل
کرد سؤال ها را تکرار می کنیم گفتیم اگر معصیت کنیم و طاعت کنیم عمر ما این طور سپری
بشود این چی می شود آخرش و یک وقت هم هست نه طاعت بکنیم و کار خیر بکنیم و بنا بر این
باشد که گناه نکنیم مگر آن لغزش ها که گفتم آدم های خوبی باشیم این عاقبتش چی است جواب
دو تا سؤال می فرماید با آدم حرف می زند از این زیباتر جواب نمی شود عبارت شیخ احمد
ابن فهد حلی این است که می گوید از ائمه ما نقل شده مشخص نکرده کدام امام گاهی می شود
یک سخن از چند امام بزرگوار نقل می شود علما می گویند انهم علیهم السلام از ائمه نقل
شده برای رعایت اختصار روایات این طور نقل شده که من برای شما ترجمه می کنم ائمه می
فرمایند: اگر کسی بنایی بکند ولو این که این بنا تدریجا و دیر دیر صورت بگیرد اگر خراب
نکند بالاخره آن به جایی می رسد عجیب مثالی است یک اتاقی است می خواهیم ذره ذره بسازیم
روزی یک ساعت دو ساعت وقت می گذاریم روزی چند تا آجر و یواش یواش دیوارها می رود بالا
و سقفی و بعد یواش یواش در می گذاریم و سفید می کنیم یک وقت دیدیم شد اتاق می فرماید:اما
کسی که بنایی می کند و هر چه را که بنا می کند همان روز خراب می کند این آخر صاحب خانه
نمی شود دو تا آجر می گذاریم خیلی میزان و بعد مشت می زنیم دو تا می اندازیم و خدا
حافظ رفتیم و فردا دوباره، عجب مثالی است من یک اصطلاحی دارم بنده می گویم ماها ولخرج
هستیم شما که می دانید اصطلاحات بنده را ولخرج نورانیت و نور هستیم یک کاری می کنیم
یک نورانیت حاصل می شود یک کاری می کنیم نورانیت می رود جایش را می دهد به ظلمت شب
بلند می شویم سحری می خوریم استغفرالله ربی چند تا استغفار می گوییم مشمول این آیه
می شویم «ویستغفرون بالاسحار»[1]؛
بندگان خوبش را توصیف می کند می گوید سحر ها اینها استغفار می کنند اما صبح می آیی
می گویی که حالا غیبتش نباشد ها نمی دانم هیچی تمام شد و رفت دنبال کارش التماس دعا.
یک نفر عالم بزرگی بود شش ماه لیلا و نهارا بکرتا و عشیا با مرحوم آشیخ حسن علی اصفهانی
صاحب کرامات مشهوره یک جا بوده است این که من دارم می گویم منت سر شما نمی گذارم ولی
من رفته ام آن عالم را پیدا کرده آشیخ حسن علی را که ما ندیدیم سن ما نمی رسید ولی
آن آقا رفتم پیدا کردم دیدم نشستم پیشش گفتم آقا شما که شش ماه با او یک جا بودید به
من بفرمایید که چه کار می کردید شما یک چیزی به من بگویید توجه کردید این آقا رفت تو
فکر و جواب مختصر داد منتها خیلی پر معنا دو تا چیز گفت یکی را عرض می کنم برای شما،
گفت از اسما استفاده می کرد این باشد که از اسما استفاده می کرد یعنی چی ان شاء الله
در ذیل آیه شریفه «ولله اسماء الحسنی تدعوا بها»[2]؛
این را خواهم گفت و اما جز دیگر جواب که به بحث امشب مربوط است گفت آنچه که می رسید
حفظ می کرد یعنی صبح یک نورانیت به دست می آورد این را سعی می کرد نگه بدارد توجه کردید
و ظهر نورانیت به دست می آورد، حفظ می کرد. یک نفر نقل می کند می گوید رفتم پیش مرحوم
گفتم گرفتارم چه کار کنم، فرمودند: بنشین رو به قبله یاسین بخوان حاجت تو برآورده می
شود؛ البته این گفتن ها اثر دارد می گوید من مسامحه کردم همین طور که راه می رفتم یاسین
خواندم حاجت من برآورده نشد بعد می گوید آمدم مشهد رفتم منزل ایشان بگویم که برآورده
نشد بعضی آدم ها خیلی ناقص هستند یعنی نمی خواهند بفهمند چه جوری است یا خود را به
نفهمی می زنند گفته رو به قبله بنشین بخوان راه رفته خوانده بعد می گوید رفتم به ایشان
بگویم دیدم که اتاق پر از جمعیت است و در بسته شده و یک عده هم به در تکیه داده اند
ما باید در را فشار بدهیم و منزل به هم بریزد تا بگوییم آقا حاجت برآورده نشد دیدم
این امکان ندارد، درها بسته ایشان هم نشسته اند و صحبت می کنند و مردم هم به در تکیه
داده اند همین که پشت در رسیدم گفتم می ایستم تا جلسه تمام بشود می گوید تا من رسیدم
پشت در شیخ صحبت را عوض کرد گفت می آیند سراغ ما می گویند حاجت داریم می گوییم بروید
یاسین را رو به قبله بخوانید آن وقت ایستاده می خوانند در حین راه رفتن می خوانند حاجت
آنها برآورده نمی شود می آیند به منزل ما می گوید، مجلس تمام شد مردم رفتند در را باز
کرد کاری دارید آقا کار داشتم جوابم را گرفتم بله بیا آقاجان من به تو گفتم با شرایط
کار بکن. قبلا عرض کردم دلمان به اسم نباید خوش باشد ماها، دلمان به اسم خوش است گفتم
برایتان که می نشیند پای منبر واعظ در ماه رمضان آن با بلند گوی قوی حرف می زند مثل
می زند این هم قرآن می خواند هیچ نمی فهمد نه آن را و نه این را بعد از ماه رمضان بله
نمی دانم چی یک قرآن ختم کردیم کجا ختم کردید قرآن ناطق، امیرالمومنین می فرماید:هیچ
خیری ندارد این قرآن هیچ خیری نیست در قرآنی که تو متمرکز نباشی یعنی چی حالا این آقا
دلش به اسم خوش است یاسین را خواندیم دیگه حالا چه طور خواندیم استاد چی گفته است،
گفت که ایشان چیزهایی که به دست می کرد حفظ می کرد ما ها حفظ نمی کنیم یا به تعبیر
ناقابل من ولخرج می کنیم یا به تعبیر حدیث بنا می کنیم و خراب می کنیم فردا می بینی
دو تا آجر گذاشته بودی همین دیروز دو تا آجر را انداختی روایت داریم یکی از اصحاب حضرت
سید انبیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم داشت می رفت یک مرد صحابی دیگر به او
رسید گفت چه طور است حالت، گفت حالم بد است گفت چرا؟ گفت والله احساس می کنم منافق
شده ام، آخر نفاق مراتب دارد هر منافقی از آن منافق هایی که می فرماید:« ان المنافقین
فی الدرک اسفل من النار»[3]؛ درجه اعلی
نفاق است که مثل کافر می روی جهنم، ولی چیزهایی است که از آثار نفاق است مثلا دروغ
می گوید حدیث داریم اهل نماز و روزه هم باشد به آن اندازه منافق است، نفاق مراتب
دارد. گفت حالت چه طور است گفت بد است گفت چرا گفت مثل اینکه منافق شده ام گفت آخه
چطور گفت احساس می کنم که قلب من تیره شده گفت من هم همین طور شده ام چه کار کنیم گفت
بیا با هم برویم خدمت رسول اکرم عرض حال بکنیم ببینیم آقا رسول الله چه راهنمایی می
کنند اینها رفتند خدمت حضرت نشستند یا رسول الله ما در محضر شما که هستیم عجیب است
تعبیر را گوش بدهید گفت در محضر شما که هستیم با شما که محشور هستیم از کلمات شما که
می شنویم مثل این است که بهشت و جهنم را می بینیم تقریبا قریب به این مضامین از محضر
شما که مرخص می شویم کم کم این حالت از ما رخت بر می بندد، حضرت جواب عجیبی داد فرمود:
اگر حالتی که پیش من به شما دست می دهد آن را نگه بدارید تعبیر این است ملائکه
می آیند با شما دست می دهند اگر این حالات را نگه بدارید یک وقت یک حال پیدا می کنی
یک نماز می خوانی مثل این که در محضر پیغمبر است این حالت را بتوانی نگه داری یک حال
خوشی یک وقت دست می دهد، این حالت خوش را نگه داشتن خیلی عجیب است یکی از علمای محترم
زمانی که امام در نجف بود خوب حالات امام را زیر نظر داشته یک چیزی از امام گفت خیلی
تعجب آور بود، پانزده سال امام رضوان الله علیه در نجف اقامت داشت وقتی که تبعید بود
در آن جا تمام این پانزده سال را هر شب نصف شب امام مشرف شد برود حرم امیرالمومنین
سلام الله علیه؛ حالا نکته ای که این عالم می گفت عجیب است گفت پانزده سال هر شب مشرف
شد؛ ببینید هر سالی سیصد و شصت پنج شب حالا کم و زیاد ببینید چقدر می شود دقت بکنید
می گوید در تمام این تشرفات حالش مانند کسی بود که سفر اولش باشد این خیلی عجیب است
این حالت را بتوانیم نگه بداریم چون سفر اول با شوق و شعف که می روی آن حالت را بتوانی
نگه بداری در تشرف بعدی هم همین است تا آخر همین است این نمازها برای ما تازگی ندارد
چون حال نداریم توجه کردید این نورانیت ها را نگه داشتن خیلی مهم است آقا فرمود که
اگر این نورانیت ها را نگه بداری «لصافحتکم الملائکه»[4]؛ ملائکه با شما مصافحه می کنند، گفتار رسول اکرم است بله
خدا کند که ان شاء الله این حدیث را در نظر داشته باشیم پس یک بار دیگر حدیث ابن فهد
حلی را عرض می کنم می گوید اگر بنا بکند و خراب نکند مضمون روایت است این آخر یک خانه
ای می شود ولی اگر بنا کند و خراب کند می فرماید این آخر دیگر لا یرتفع له البنا بنایی
نخواهد داشت خداوند متعال در چندین جای قرآن نسبت به ذخیره شدن اعمال تذکر داده است
ببینید آن که دیگر همه ما بلد هستیم «فمن یعمل مثقال ذره خیر یره»[5]؛ مثقال ذره را بعضی ها خراب می کنند می گویند ذره مثقال
اصلا این کلمه مهمل است هیچ همچین حرفی نیست من متاسفانه دیده ام در منبرها می گویند
ذره المثقال این یک حرف عوامانه است ذره المثقال یک حرف مهمل است ترجمه ای ندارد ذره
که می دانید چی است حالا ذره در علم امروز یک معنای دیگر هم پیدا کرده با ماشین شما
تشریف ببرید این چراغ ماشین گرد و خاک را نشان می دهد به آن می گویند ذره به اندازه
یک دانه از آنها به سنگینی یکی از آنها خیر باشد می بینید قرآن می گوید ذخیره می شود.
در جای دیگر می فرماید:« و ما تفعل من خیر یعلمه الله»[6]؛هر خیری بکنید آن را نزد خدا می یابید، این آیات نشان می
دهد که کوچک ترین خیر ذخیره می شود و خیلی مهم است.
امیرالمومنین تعبیری دارد برای شما بگویم آن قدر تکان دهنده است می فرماید: عمل کنید
خیر کنید در حالی که قلم ها جاری است یعنی نوشته می شود یعنی پرونده های شما هنوز باز
است و بسته نشده آدم بمیرد پرونده بسته می شود. شما آن قضیه را شنیده اید که یک نفر
زمان رسول خدا مرده بود یک انبار خرما داشت باز کردند دادند به فقرا و مساکین حضرت
فرمود یک دانه اینها را اگر خودش می داد از تمام این انبار بهتر بود این طور است خودش
بدهد یک طور دیگر است. چقدر زیبا است کلام امیرالمومنین خیر کنید در حالی که قلم ها
جاری است پرونده ها بسته نشده امشب بروید دو رکعت نماز بخوانید نوشته می شود عزیز من
نستجیر بالله نعوذ بالله کسی بگوید نوشته نمی شود خدا و قرآن را انکار کرده و کافر
می شود «و نکتب ما قدم و آثارهم»[7]؛
هر چی که اینها می فرستند ما می نویسیم در حالی که قلم ها جاری است و پرونده باز است
عمل کنید هادئه چی است آرام عمل کنید در حالی که احوال شما هنوز آرام است هنوز روی
تخت بیمارستان نیافتادید. خوب حالا که قلم ها جاری است و تو هم روی پا خودت هستی انجام
بده عمل کن یک وقت دیدی یک عمل سرنوشت را عوض کرد یک وقت دیدی یک عمل، در آخرت تو در
برزخ تو تاثیر کلی گذاشت توجه فرمودید خوب اینها را شنیدید با وجود همه اینها اگر خدایی
نکرده بیاید معصیت بکند این خیرها خنثی می شود. یک نفر آدمی ممتاز و از علما شاید از
منتصبین معرفت بوده می گوید که رفتم قبرستان دو رکعت نماز خواندم و سرم را گذاشتم خوابیدم
و آن قبری که روی آن خوابیده بودم صاحبش آمد گفت با این دو رکعت نمازت ما را آتش زدی
گفتم یعنی چی! گفت بله با این دو رکعت نماز ما را آتش زدی من چه کردم نماز خواندم و
این هم تشکر توست. گفت نه آتش حسرت در من برانگیخته شد گفتم چه طور؟ عبارت این است
گفت شما عمل می کنید و نمی دانید؛ یعنی شما یک کارهایی می کنید و خودتان هم نمی
دانید چه کارهای بزرگی می کنید. گفتم: چه طور؟ گفت: این دو رکعت نماز تو می دانی چقدر
مهم است اگر الان به من آزادی بدهند و از برزخ بیایم بیرون و تمام ثروت زمین را بدهند
به من حاضرم بدهم که این دو رکعت نماز را بخوانم ولی پرونده من بسته شده قلم در حق
من ایستاده، امیرالمومنین چی می گوید؛ قربان این بیان تا این قلم ها نایستاده عمل کنید،
با این تشویق و تضمین که قرآن نقل کرده اند که برای ما موثر و مفید است در عین حال
اگر چنانکه خدایی نکرده بخواهیم لا به لای اینها دل شکستن، حقوق را پایمال کردن و
در منزل داد و فریاد کشیدن باشد، یک دانه از اینها کافی است که بیاید تمام اینها را
خنثی کند. در طول روز روزه می گیری من حالا نمی خواهم بعضی از چیزها را بگویم اما دم
افطار یک اوقات تلخی بکنی تمام روزه آثارش می رود، بالاخره نه تنها هدایت خاصه با ترک
گناه حاصل نمی شود بلکه بنایی که می سازیم خراب می شود و این حیف است مخصوصا برای شیعیان
امیرالمومنین چون شما بیشتر راه را رفته اید.
یک قدری مواظب خودت باش عاقبت شما به خیر است ان شاء الله و چون عاقبت ما به خیر است
برای همین است که به ما بیشتر وسوسه می شود یک روایت داریم یک نفر شرفیاب شد خدمت یکی
از ائمه علیهم السلام عرض کرد که یا بن رسول الله شیعیان شما بعضی به وسوسه مبتلا هستند
ولی از این مخالفین دیده ام هیچ وسواسی نیستند چه طور است دقت کنید مقصود این است که
وسوسه هنر است نه وسوسه عیب است ولی یک چیزهایی است که کاشفیت دارد و آن مهم است. یک
استادی ما داشتیم می گفت اگر ما یک گونی صد کیلویی داشته بیاییم ببینیم یک دزدی این
را برداشته رفته می گوییم دزد است بد کاری کرده است می فهمیم عجب آدم قوی بوده این
کاشفیت را در نظر بگیرید وسوسه بد چیزی است صد دفعه دستش را می گیرد زیر آب یا بعضی
از ادا و اصول وسواسی ها، اما کاشفیت دارد که بد بخت آدم دقیقی بوده، شیطان از حالاتش
سوء استفاده کرده است. در مخالفین اهل بیت این چیزها پیدا نمی شود یعنی به چشم خودم
دیده ام که ادرار می کنند و در دو سانتی آن روی زمین وضو می گیرند اصلا مهم نیست خوابش
برد نبرد« اتخذو دینهم لهوا و لعبا»[8]؛
مثالش همان جا است اما خوب می بینی یک نفر شیعه امیرالمومنین زحمت می کشد حضرت در جواب
فرمود: دزد سراغ خانه خالی نمی رود دزد کجا می رود همیشه یک چیزی باشد برود پیدا کند
و بردارد فرمود که شیعیان ما مثل خانه پر می مانند چون بیشتر راه را رفته اند در دو
قدمی عاقبت به خیر هستند این ملعون می آید می چرخد بلکه به هم بزند اما او که چیزی
ندارد حالا چی بگیرد از او، گفت یک آدم فقیری خوابیده بود نصف شب با تق و توق دزد بیدار
شد دید که یک نفر بالای سرش دارد می گیرد گفت آقا جان چه می کنی هیچی دزدم گفت من روز
روشن این جا چیزی پیدا نمی کنم تو در تاریکی آمدی چیز پیدا کنی بله هیچی گیرش نمی آید
ولی تو کعبه را با خود حمل می کنی کعبه قلب تو است که ولایت شاه امامت امیرالمومنین
در آن است.
در توسل به حضرت امام حسن عسکری علیه السلام اسراری است که بعضی ها به عقل ما جور در
می آید، در روایت آمده که من عرض می کنم یک اصلی داریم که خدمت شما گفته بشود و آن
اصل احترام به دوست پدر است که اگر دوست پدر نا اهل بود که هیچی آن را نمی خواهم بگوییم
اما پدرت که دوست خوبی دارد مومن و خوب و متقی است حالا پدرت چه در قید حیات است چه
نیست احترام کردن به دوست پدر اثر وضعی دارد عجیب است سر است «ان الله لیحفظ
من یحفظ صدیقه»[9]؛ حدیث است خدا حفظ می
کند یا آبرو یا خودش یا به معنای عام هر کسی را که دوست خود را حفظ کند یعنی مراقب
او باشد. حدیث دیگرمی فرماید یک وقت دوست پدر را ضایع نکن که اگر این کار
را بکنی نور باطن تو خاموش می شود عجب ما ساحت مقدس امام زمان سلام الله علیه عرضه
می کنیم که آقا ما کوچک تر از آنیم که بگوییم ما دوستان پدر شما هستیم ما کجا حضرت
عسکری کجا ولی این قدر می توانیم بگوییم پدر بزرگوار شما را دوست می داریم و شما خودتان
امر فرموده اید که انسان دوست پدر را احترام کند .حضرت عسکری سلام الله علیه مدت عمر
شریف ایشان ظاهرا کم بود ولی بسیار پر برکت شرح آن خیلی مفصل است حضرت خیلی به داد
اسلام رسید وقت مفصل می خواهد با همه محدودیت ها اگر بعضی از نهضت های حضرت نبود اسلام
در خطر بود ولی آن خلفای جاهل در آن زمان حضرت را خیلی اذیت کردند زهر جفا به حضرت
دادند حضرت عسکری بدن نازنینش در میان رختخواب مثل برگ گل می لرزید در اثر سم آب مستکی
برای حضرت تهیه کردند نمی دانم آب مستکی در طب قدیم چی است ضد زهر است یا ضد حرارت
است نمی دانم برای چه منظوری است ولی روایت است که کاسه را که به دست آقا دادند دست
مبارک آن چنان می لرزید که لب کاسه به دندان های مبارک اصابت می کرد و صدای آن به گوش
می رسید یادگار آقا در یک اتاق دیگری بود که مولای ما امام زمان علیه السلام باشد فرمود
بروید نور دیده من را بیاورید دست آقا زاده را گرفتند و آوردند یک نگاهی کرد به صورت
این آقا زاده چه دید در صورتش از عقل ما خارج است چه دید فقط در حد لفظ من می گویم
آقا تو صورت این آقا یازده امام را دید تو صورتش فاطمه زهرا را دید رسول الله را دید
انبیا را دید یک جمله در حقش گفت می دانید آقا چی گفت جمله کوتاه اما کی، در رختخواب
افتاده بدن می لرزد زهر اثر گذاشته می گوید این جا آقا زاده به صورت پدر نگاه کرد آن
هم گفت یا سید اهل بیت اما جد مظلومت در کربلا به صورت شش ماهه اش نگاه کرد آقا مرحوم
آشیخ محمد حسین غروی اصفهانی رجلی بود خوب گوش کنید آقای طباطبایی صاحب المیزان افتخار
می کرد می گفت من شاگرد او هستم شش سال شاگرد او بود این شیخ محمد حسین یک زبان حال
گفته برای مادر شش ماهه که من بارها خوانده ام دیدم آب می شوم بخواهم بخوانم دق می
کنم فقط دیدم حال دارید مجلس حضرت عسکری است یک بیت را فقط نقل به معنا می کنم رباب
از زبان حال او سلام الله علیها فقط نقل به معنا هیچ وقت الحمد الله باز نمی کنم و
با صد تا پرده دارم معنا می کنم خانم رباب می گوید ما ندیده بودیم این طوری بچه از
شیر بگیرند .حجه الاسلام فاطمی نیا
[1] . مسائل علي بن جعفر و مستدركاتها / 344
[2] . اعراف: 180
[3] . نسا: 145
[4] . تفسير العياشي / ج 1 / 109
[5] . زلزال: 7
[6] . بقره: 197
[7] . یس: 12
[8] . اعراف: 51
[9] . شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح
المازندراني) / ج 12 / 176