یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع : از خود تا خدا (قسمت هفتم )
یكي از مشكلاتي كه در مسير رسيدن به خدا براي ما پيش مي ياد اينه كه با انجام اعمال عبادي ، از خداوند طلبكار مي شيم . مثلاً : طرف يه عبادتي انجام مي ده ، گمان مي كنه كه پولي خرج كرده ، سرمايه اي گذاشته و بايد سود بگيره . در صورتي كه ما هيچ طلبي از خدا نداريم . بنده مي ياد عبادت رو انجام مي ده ، درجه رو مي گيره ، گناهانش پاك مي شه ، چندين سال گناه با چند دقيقه عبادت پاك مي شه . بعد در بهشت مقام پيدا مي كنه . آبروي دنيايي كسب مي كنه . همه چي مي گيره . تازه طلبكار هم هست . مي گه : مزد ما رو ندادند . خيلي وقتها ، خيلي از چيزهايي كه ما فكر نمي كنيم در زندگيمون وجود داشته باشه ، وجود داشته و خدا كنار گذاشته ، بعد ممكنه يه روزي آدم بفهمه مثلاً مي گن : آقا ! صدقه دفع بلا مي كنه ، خُب بايد حتماً ما بلا رو ببينيم كه رفع بشه . صدقه دادي ؟ امروز صبح بنا بر اين بوده كه مثلاً از خيابون كه رد مي شي ، تصادف كني ، تصادف نكردي . تموم شد ديگه . حتماً بايد از بيخ گوشِ تو بگذره كه بفهمي ؟! خدا لطف كرد . حتي اون حول و هراس هم ازت برداشت . زمان جنگ بچه ها يه وردهايي مي خوندند كه خدا حفظشون كنه . من جمله : ” انا انزلنا ” مي گفتند : آقا ! روايت داريم سه تا ” انا انزلنا ” كه بخوني ملائكه تو رو محافظت مي كنند . معمولاً تو اوقات خطر . مثلاً : تا يه خطر مي يومد بيخ گوش آدم ، ” انا انزلنا ” رو مي خوندند . يكي از دوستان مي گفت : اومدم امتحان كنم . نشسته بودم ، داشتم فكر مي كردم كه چراما هميشه بايد موقع هاي خطر اناانزلنا بخونيم ؟ بذار الان سه تا انا انزلنا رو بخونم . ( قبل از خطر ! ) مي گفت : تا خوندم ، يه خطري برام پيش اومد . يعني : برخي وقتها ما چون خطر رو نمي بينيم ، فكر مي كنيم بنا نبوده اتفاقي بيفته . مي گيم : اين همه صدقه داديم ، كجا رو گرفتيم ؟ البته اين مسائل كوچيكي هست ، يا مثلاً اين همه حسين حسين گفتيم ، كجا رو گرفتيم ؟ خيلي جاها رو گرفتي ، خودت خبر نداري . همين تويي كه داري مي گي كجا رو گرفتيم ؟ چند تا بچه داري ؟ مي گه : سه تا ، كدومش ناقص هست ؟ هيچ كدوم . خُب نمي شد ناقص باشند ؟ حتماً بايد ناقص بشه ، بري تو حرم به ضريح ببنديش ، با يه بدبختي شفاش رو بگيري . بعد بگي : يه چيزي گرفتم ! ؟ ماها خيلي از چيزهايي كه تو زندگي مون داريم دست خودمون نيست . چرخش روزگار دست ما نيست ، اگه بخوايم بر مراد ما بچرخه ، بايد با اون اوستايي كه داره ، دور گردون رو مي چرخونه . يه رفاقت و دوستي داشته باشيم ، همين كافيه .
پس اگر بنده يه كاري انجام داد ، نبايد خودش رو طلبكار بدونه . بابا ! تو براي خودت يه كاري انجام دادي . مثل اون بچه اي كه درس مي خونه ، بيست بگيره ، مي ره از باباش جايزه مي خواد . مي گه : بابا ! بيست گرفتم . جايزه بده . بابا هم بهش مي ده . اما خُب پسرم ! تو براي خودت بيست گرفتي ، اصلاً ربطي به من نداره . من خوشحال مي شم ، بچه ام هستي ، دوستت هم دارم . خدا هم همين رو مي گه : تو ، براي خودت بيست گرفتي ، بازم از من مزد مي خواي ؟ جالب اينه كه اين جور جاها خداوند مزد هم مي ده . مثل همون باباهه و مي گه : خيلي خُب . حالا فلان عمل عبادي رو انجام داده ، فكر مي كنه ديگه الان من رو تو عرش شرمنده كرده ! خيلي من شرمنده شدم . نه اين طوري هم نيستش . خُب حالا بيا ، يه چيزي هم بهش مي ديم . دلش خوش بشه ، خبري نيست .
نكته بعدي : اين رو خوب دقت كنيد ، در كشاورزي ، روستائياني كه مزرعه دارند ، يه قمستي از حاشيه مزرعه شون ، يه تيكه زميني رو آماده مي كنند ، به اين مي گن : كناره . برخي وقتها كمبود محصول مي شه ، يه اتفاقي مي افته ، مثلاً برف مي ياد ، از اين كناره مي خورند . مثال ديگه اش : مي گن : فلاني از جيب مي خوره . فلاني كار ثابتي نداره ، بيمه هم نيست . بعضي وقتها در سال يه روز ، دو روز ، يه هفته ، دو ماه بيكار مي شه ، يه قسمتي كنار گذاشته ، به اين هم مي گن كناره . مي فرمايند : در اعمال عبادي تون يه جيب مخفي داشته باشيد . بعضي وقتها لازمه شما از جيب بخوريد ! بعضي وقتها ما اون تقوا ، انسانيت ، قدرت معنويي رو كه بتونيم در برابربرخي از مسائل مقابله كنيم و جواب بديم رو نداريم ، يه دفعه هم پيش مي ياد . مثل كسي كه توي جيبش ، اون پشت مشتا ، يه چك پولي مي ذاره ، مي گه : ممكنه يه دفعه يه خرجي پيش بياد ، من دارم با ماشين مي رم حالا هزينه اي كه برمي داره ، دو هزار تومن ، چهار هزار تومن هستش ، امام ممكنه لاستيك بتركه ، بشه بيست هزار تومن . مي گه : براي تركيدن لاستيك ماشينت ، براي خرجهاي يه دفعه ايت ، مثلاً يك اتفاقي بيفته كه نياز داشته باشي از كناره بخوري ، تو اون بغل يه چيزهايي براي خودت داشته باش . يه چيزهاي خاصي . يه موردش رو جلسه قبل براتون گفتم كه اونها مسائل عاطفيش بود . اما مسائل نقد و عباديش چيه ؟ برخي وقتها ما يه كارهايي مي كنيم كه خودمون تأثيرش رو نمي فهميم . بعدها در جاهايي كه حساسه ، به داد ما مي رسند . مثلاً : توسل به اهل بيت (س) . خيلي وقتها ، اصلاً موأنست با اهل بيت (س) ، همراهي با اهل بيت (س) ،. براي جاهايي كه ما كم مي ياريم كناره است . مثلاً : يه بنده خدايي مي گفتش كه در طول زندگيم خيلي آدم مؤمن و معتقدي بودم و اهل ارتباط با نامحرم و . . . هم نبودم ، خيلي پاك ! مي گفت : يه روزي توي يه اداره اي رفتم و سوار آسانسور شدم ، طبقه 2 نگه داشت ، يه خانومي اومد تو ، در رو بست . تموم شد ! يعني : يك لحظه ، يه موقعيتي پيش اومد كه اصلاً من ، هيچ وقت تصورش رو نمي كردم . با خودم گفتم : اينجا تنها چيزي كه من رو نجات مي ده تقوام هست ، اونجا ، ديدم يك لحظه در يك اتفاق ناخواسته قرار گرفتم . ( دقت كنيد ! خيلي از ماها قدرت مقابله با اتفاقات ناخواسته رو نداريم . اتفاقات خواسته ممكنه داشته باشيم ، ممكنه انسان بسيار عالي و خوب باشه ولي يك دفعه يه برهه اي پيش بياد يك دفعه پاش بلغزه ديگه .) مي گفت : چيزي كه اونجا براي من جلوه كرد يك لحظه توسلات هميشگي ام ، به خانوم صديقه كبري (س) بود همين ! مي گفت : يه دفعه بوي فاطمه (س) تو آسانسور پيچيد ! اصلاً احساس كردم كه هيچ مسأله اي نيست . گفتم : ببخشيد ! من فاطمي ام ، اجازه بديد ، من طبقه بعدي پياده مي شم .
ولي اگر آدم براي بحران هاي ناخواسته چيزي نداشته باشه ، يك دفعه ممكنه هر اتفاقي بيفته . آقا ! عاشوراي حرم رضوي اغلب شما يادتون هست ديگه . خادم حرم امام رضا (ع) تعريف مي كرد : زائرها اومدند زيارت كنند ديگه ، طبيعتاً آدم پاكي هستند ، مؤمن و خوب ديگه . بمب به دست اون نامرد خبيث منفجر شد و يه عده زيادي تكه تكه شدند ، در اون برهه كه روحانيت عمامه ها رو برمي داشتند و سر رو به ديوار مي زدند ، مردم گيج و ويج بودند ، كه بابا اينجا چه خبره ؟! سنگ داشت آب مي شد ، تكه تكه هاي بدن مردم لاي ضريح بود ! توي اين برهه ، خادم امام رضا (ع) براي خودم تعريف مي كرد ، مي گفت : ديدم يه كسي يه تيكه از طلاها رو برداشته زير لباسش قايم كرده ، داره فرار مي كنه ! خيلي حرفه ها ! اين يه زائر عادي هست ، يه زائري كه اومده زيارت كنه ، به قصد دزدي نيومده ، وقتي انسان براي بحرانهاي ناخواسته معنوي ، از قبل ذخيره معنوي نداشته باشه اين جور جاها زمين مي خوره .لذا بايد دقت كنيم . يك كناره اي بايد داشته باشيم . اين كناره مي تونه توسل به اهل بيت(س) باشه . مي تونه برخي از مقيداتي باشه كه خودت اصلاً روش حساب نمي كني . آقا ! تو مقيدي كه هر وقت آب مي خوري مي گي : سلام برحسين (ع) . اصلاً روي اين هم حساب نمي كني . مي گي چيز مهمي نيست . روايت داريم : روز قيامت يك لحظه همه دارند از تشنگي له له مي زنند ، آب مي يارن تقسيم مي كنند ، ( هنوز نه حسابه ، نه كتابه ، نه ميزان ) جلوي تو هم مي گيرند ، اصلاً حواست نيست . آب رو ميخوري مي گي : سلام بر حسين (ع) . يه دفعه خود آقا اباعبدالله (ع) مي ياد ، مي گه : كي بود به من سلام داد ؟ همون جا بدون حساب و كتاب به شما مي گن : ” ادخلوها بسلام آمنين ” يه چيزهايي اين طوري كه براي انسان ملكه مي شه به دادش مي رسه . ذهن انسان پر مي شه از يك معنويت خاصي . مي تونه عشق باشه ، مي تونه محبت به اهل بيت (س) باشه ، مي تونه گريه باشه ، مي تونه ذكر باشه ، هرچيزي مي تونه باشه . ضمير ناخودآگاه انسان برخي اوقات وقتي حركت مي كنه ، به داد آدم مي رسه . لذا ضمير ناخودآگاهت رو بايد چك كني . زمان جنگ ، وقتي كه بچه ها مجروح مي شدند و بيهوش مي شدند . ( وقتي آدم رو بيهوش مي كنند در عالم بيهوشي ضميرناخودآگاهش شروع مي كنه به فعاليت كردن . يه چيزهايي به زبونش مي ياد كه هميشه ورد زبونش بوده ولواينكه مردم ندونند . يكي ورد زبانش مثلاً قرآنه . يكي ورد زبونش نوحه است ، يكي فحشه ، همون به زبونش مي ياد ) وقتي بچه ها بيهوش بودند تو اتاقها بازاري بود !! يكي قرآن مي خوند ، يكي ترانه مي خوند ، يكي بابا كرم مي خوند ! هر كي يه چيزي . هموني كه از عمق وجودش بود . به اين مي گن : “ كناره معنوي ” . يعني يك جيبي كه كنار گذاشتي ، از اين جيب ، جاي جاش مي خوري . مي گه : اين رو براي خودت داشته باش . چيه ؟ بعضي هاش رو خودت داري ، همون ها رو حفظ كن . نگو : آقا ! ده سال ، بيست سال انجام داديم چه فايده ؟ اين كه هر وقت چشمت به گنبد امام رضا (ع) مي خوره ناخودآگاه خم مي شي سلام مي دي رو حفظ كن . آقا ! جاي جاش بدردت مي خوره ، همين عوام بازي ها جاي جاش به دردت مي خوره .
نكته بعدي : در مسير رسيدن به خداوند ابداً نبايد شتاب كنيد ، با شتاب كار درست نمي شه . با شتاب ، فشار و جوسازي ابداً كار درست نمي شه . عجله نكن ! هنوز دو روز نشده اومده تو اين مسير ، توقع داره كه ديگه به تموم مقامات عرفاني برسه . مردم 30 سال كار مي كنند به هيچ جا نمي رسند ، عجله نكن ، با شتاب هم حركت نكن . درضمن با جو هم حركت نكن . يعني اگر ديدي كه احياناً جو تو رو جلو برد ، برگرد عقب ، خودت برو جلو .
يه مثال براتون مي زنم : در اعمال حج و طواف خانه خداوند ، اگر شما داريد خودتون قدم برمي داريد دور خونه خدا مي گرديد ، يه لحظه كسي هولتون بده ، دو قدم بريد جلو ، بايد بايستيد ، دو قدم برگرديد بعد خودتون دو قدم جلو بريد . در مسائل معنوي اگر كسي داره به شما فشار مي ياره و به زور داريد جلو مي ريد ، مثلاً به زور آقاي فلاني ، به زور مجالست با آقاي فلاني و به زور سخنراني آقاي فلاني و به زور مداحي ، داريد جلو مي ريد اين خيلي خوبه ولي رعايت كن . خودت بايد بري جلو . نه اينكه تا آقاي فلاني نبود بموني ، اين مي شه به زور رفتن . اگر محيط يه جوري براي تو يك مضايقي تهيه كرد كه تو توي اين مضيقه خوب شدي اصلاً اين خوب شدن به دردت نمي خوره . بايد خودت جلو بري . لذا مراقب باشيد اگر در مسائل معنوي با جبر جلو رفتي به خودت غره نشو ، فكر نكن خيلي جلو رفتي ، نه خير ! با جو رفتي ، با جو هم برميگردي عقب ، هيچ رشدي نكردي . توجه مي كنيد ؟ خُب اين نكته رو هم دقت بفرمائيد . با اين نكته اي كه الان دارم خدمتتون مي گم يعني : انساني كه خودش بخواد قدم برداره ، اين انسان وقتي خودش قدم برمي داره ، خودش هم مي تونه خودش رو حفظ كنه . ولي اگر بخواد با زور اطرافيان جلو بره ، معلوم نيست كه به جايي برسه .
در عبادات خوبه كه خودكار باشيم . نه اينكه باز دوباره برنامه ريزي كنيم . اونهايي كه در مسير عبادي شون برنامه ريزي مي كنند . از اونهايي كه خودكار كار مي كنند يه قدم عقب تر هستند . اونهايي كه برنامه ريزي مي كنند ، چيكار مي كنند ؟ آقا خجالت بكش ! نماز ظهر و عصره . نماز اول وقته ، بايد براي نماز اول وقت بلندبشي ! بايد حركت كني . اِه ! داره اذون مي گه . پاشو ، پاشو . اذون داره مي گه زشته . چقدر گفتند نماز اول وقت ؟ وضو بگيريم ، آماده بشيم ، تو صف اول نماز بايستيم . اِه . . . ! گفتند نماز جماعت ثوابش خيلي بيشتره . بريم مسجد ، نماز جماعت بخونيم . اين مي شه برنامه ريزي كردن در مسائل عبادي . اين يه مدل بنده است كه با برنامه كار مي كنه . يعني همه اش حساب ، كتاب و برنامه داره . طبق برنامه كار مي كنه .
در احوال پيغمبر اكرم (ص) مي فرمايند : وقتي نزديك نماز مي شد يك دفعه احوالات پيغمبر (ص) از درون تغيير مي كرد . نه اينكه بياد براي خودش يه چارچوبي مشخص كنه . بگه : موقع نماز اول وقته ، من هم پيغمبرم ، بايد پاشم برم نماز اول وقت بخونم . نه ، اصلاً درونش موقع نماز تغيير مي كرد . اين كه قبلاً گفتم ، طرف نيم ساعت نماز اول وقتش دير شده بود مريض شد ، اين برنامه ريزي نداشته . خودكار اين رو انجام مي ده . اصلاً درونش تغيير مي كرد . تويي كه مي شيني برنامه ريزي مي كني ! بيچاره ، بدبخت ! ( البته اينها خوبه ، هيچ اشكالي هم نداره ، مي خوام بگم درجات فرق مي كنه ) اينقدر زحمت كشيدي ، اينقدر مجلس رفتي ، نماز خوندي ، خدمت به مردم كردي ، اينقدر جهاد كردي ، اين گناه رو نكن ، همش خراب مي شه ، اين خيلي خوبه ، اما اوني كه اصلاً نمي تونه به سمت اين گناه بره ، براش مشكله ، اصلاً هيچ تكلف و برنامه ريزي هم تو كارش نداره ، اينقدر محبت الهي در دلش جوونه زده و اينقدر رشد كرده كه اصلاً نمي تونه به سمت گناه بره ، مي فرمايند : اين به خودش اميدوار باشه . اگر تو مرحله قبلي هستي ، عاليه . خيلي هم خوبه . ولي سعي كن بالا بري ، با اون مرحله قبلي نمي توني خودت رو نگه داري . تا كي ؟ آخرش مي گه : اِه ! آقا ول كن بابا ديگه . مي برنمون جهنم ، چهار تاچوب مي زنن راحت مي شيم ، مي ريم ديگه . حال داري اين همه بدبختي اينجا مي كشي ؟ لذا مي بيني اونهايي كه در مسير رسيدن به خداوند ، اشتباه مي رن ، مثل برخي از صوفيه ديگه آخر كار نماز و واجبات اينها هم ترك مي شه . بهش گفتن : آقا چرا نماز نمي خوني ؟ گفت : به پاس طاعاتي كه داشتم ، خدا مشقت عبادت رو از گردن من برداشت ! يعني اصلاً عبادت رو مشقت مي دونه . يه عمر كار كرديم ، خدا گفت : حالا ديگه نمي خواد زحمت بكشي . خسته شدي ، كمرت شكست ! ديگه همين جوري با هم حال مي كنيم . صفا مي كنيم ! اين فكر مي كنه كه عبادت مشقته . اين كسي هست كه اصلاً بويي از عشق در عباداتش به چشم نمي خوره . راحت !
بعد مي يايم جلوتر : مراحل اول به سمت خدا رفتن انسان اهل تدين هست . تدين يعني : خود را به ديانت زدن ، يعني آدم ادا در بياره ديگه . مراحل اول اين طوريه . آقا ! ما خوبيم ، نماز خونيم ( خودش رو به ديانت مي زنه ) يواش يواش اين دين در وجود ما خودش ، جا باز مي كنه ، به قول عزيزمون : اينقدر از خدا گفتيم كه خودمون هم باورمون شد كه خدايي هست . اينقدر از خوبي خدا گفتيم كه خودمون هم باورمون شد خدا خوبه . اينقدر گفتيم و گفتيم تا اينطوري شد . لذا اين اوايلش تدينه . به جوون ترها ايراد نگير ، مي گه : آقا ! اومده تو جلسه ادا در مي ياره ! خُب معلومه ، معلومه ادا داره در مي ياره . تو نمي فهمي ، آقا ! تو جلسه نشسته گريه هاش الكيه ، چيكار داري ؟ من مي دونم . سينه زدنش ، عي ن بقيه داره تقليد مي كنه . معلومه . خود ماها هم اهل ادا در آوردنيم . اول كار اداست . اينقدر حسين ، حسين الكي الكي گفتيم ، كه الان اگر دو ماه جلومون رو بگيرند بگن : آقا ! حق نداري بگي حسين ، وقتي دق كردي اون وقت مي فهمي كه زياد هم ادا نبوده . تو وجود ما هم يه تأثيراتي داشته .
يكي از دوستان ما يك ماه رفته بود مكه و مدينه ، ( حج واجب ) بعد كه مي خواست برگرده ، به من مي گفت : به ما گفتند : كه شما پروازتون تأخير افتاده . يه روز بيشتر مي مونيد . مي گفت : داشتم دق مي كردم ، براي اينكه اين يه روز رو بخوام بيشتر بمونم ! گفتم : چرا ؟! گفت : براي اينكه يك ماه بود براي حسين (ع) سينه نزده بودم ، مدينه هم ديگه به آدم نمي چسبه ! يعني اين چيزهايي كه ما فكر مي كنيم اداست و الكي به جوونها ايراد مي گيريم : ادا در مي يارند . اينها اداست هست ، ما هم داريم ادا در مي ياريم . شما هم داري ادا در مي ياري ، ادا يواش يواش در وجود انسان نهادينه مي شه . انسان عادت مي كنه . مي گه : آقا ! خودكارها با هم فرق داره ؟ بله فرق داره . مي گه : من با خودكار بيك خيلي خوب مي نويسم ، نه ، تو از بس با خودكار بيك نوشتي . با خودكار بيك خوب مي نويسي . فردا با خودكار پاركر بنويس ، يك سال بعد با پاركر خوب مي نويسي . اينقدر ما از خدا گفتيم ، اينقدر از امام رضا (ع) گفتيم ، امام رضا ، امام رضا ، كرديم ، گفتيم : آقا ! نوكرتيم ، كه جدي خودمون نوكرش شديم . باورتون نمي شه ؟ جدي بهشون علاقمند شديم ، خيلي خُب ، خودت رو محروم كن ، يه دو ماهي خودت رو محروم كن ، اگر تونستي ؟ باورت نمي شه كه تو يه هفته نمي توني پشت سر هم نماز نخوني ؟ باز مي گي نمازهام اداست ؟ باورت نمي شه ؟ يه هفته پشت سر هم نماز نخوني دق مي كني . مگه مي توني ؟ مردي يه روز عمداً نمازت رو ترك كن . ببين شب اصلاً مي توني بخوابي ؟ عمداً ، بگو : آقا ! من مي خوام نمازم رو ترك كنم . ديوونه مي شي . پس ادا نيست . خداوند قبول داره كه ما اين كارهامون زياد قلبي نيست . ولي مراقب باشيد ! شيطون گولتون نزنه ها ! شيطون مي ياد اول كار مي گه : اينها اداست . تو اخلاص كامل نداري . تو فلان نداري ، تو معلوم نيست داري چكار مي كني ؟ تو كارت رو بكن . يكي از كيدهاي شيطون استفاده از ترفند بي اخلاصيه . مي گه : تو اخلاص نداري . پس بهترين كاري كه شما انجام مي دي اين هست كه در اعمال عبادي تون ( ! ) خودكار ، برو كارت رو انجام بده . ادا هم اگه بود ، بود . انشاءالله خدا اثر مي ذاره . و بعداً از ادا بودن در مي ياد .
نكته بعدي : توقعاتي كه ما از خدا و اولياء داريم ، چقدر رفتي در خونه امام رضا (ع) گفتي : آقا ! به ما هم محل نمي ذاري ؟ به ما جواب سلام نمي دي ؟ چقدر به امام زمان (عج) گفتي : به خوبا سر مي زني مگه بدا دل ندارن ؟ چقدر اين رو گفتي ؟ مي خواي بدوني رمز اين كه بزرگان بيان خودشون رو پائين بيارند و با ما بشينند ، چيه ؟ رمز اينكه خداي با اون عظمت حرف من و تو رو گوش كنه چيه ؟ رمز اينكه امام رضا (ع) با اون عظمت محل به ماي كوچيك ، پست و حقيرِ ، حداقل كوچكتر از خودش بذاره چيه ؟ رمز اينكه خوبان ما رو تحويل بگيرند چيه ؟ رمزش اينه : خوب دقت كن ! اگر تو پائين تر از خودت رو تحويل مي گيري ، اونها هم تو رو تحويل مي گيرند . اگر نه ، رفتي ديندار شدي كه براي بقيه كلاس بذاري ، طاقچه بالا بذاري ، مطمئن باش اونها هم برات كلاس مي ذارند . طاقچه بالا مي ذارند . اگر پائينتر خودت رو تحويل مي گيري اگر جلو پائين تر از خودت كرنش مي كني ، اگر نسبت به پائين تر از خودت متواضع هستي ، مهربون هستي ، اگر پائين تر از خودت رو قبول داري كه شايد از خودت هم بهتر باشه ، مي فرمايند : توقع داري كه اولياء بيان با تو بشينند در حالي كه خودت مي دوني بدتر از اونهايي ، اون وقت نسبت به مردم كه اطمينان هم نداري كه از تو بدتر باشند ، به ظاهر و قيافه خودت رو بالاتر مي گيري ؟! تو كه اطمينان نداري كه از تو بدتر باشه ، از كجا مطمئني ؟ از كجا مي دوني از تو بدتره ؟ چقدر ما لطمه خورديم از اين كه اولياي خدا رو توي جامعه ديديم و نشناختيم ؟ چقدر ما لطمه خورديم ؟ مي خواست برسه خدمت امام زمان (عج) رفت تو مسجد سهله چند شبانه روز ، بست نشست ، بالاخره امام زمان (عج) هم تشريف آوردند . ـ حال شما چطوره ؟ ـ خيلي ممنون . ـ چطور هستيد ؟ ـ قربان شما . ـ كاري داريد ؟ ـ نه ، با شما كاري ندارم ! حتي تو دلش گفت : بابا اين چه مزاحمه ؟! بره ديگه ما منتظر امام زمان (عج) نشستيم . عادت كرده ، عادت كرده به كسي كه لباسش از خودش مندرس تره محل نذاره ، عادت كرده به كسي كه به قيافش نمي خوره كه خودش عالمتره محل نذاره ، عادت كرده عقلش به چشمش باشه . مي گن : امام زمان (عج) يه دوبار گفت : آقاي فلاني ! پس شما با من كاري نداري ديگه !؟ گفت : نخير آقا ! من كاري ندارم ! بفرمائيد شما ، خواهش مي كنم ! امام زمان (عج) رفتند . بعد كه رفت ، گفت : اِه ! اين ، من رو از كجا مي شناخت ؟ تازه فهميد كه آقا . . .
تا وقتي كه عادت نكنيم با مردم خودمون با پائين دست خودمون مدارا كنيم ، باهاشون راه بيايم ، بشينيم ، كسي با ما نمي نشينه . اين رو مراقب باشيد . توقعي كه از بزرگان داريم ، وقتي برآورده مي شه كه ما عادت كنيم نسبت به مردم خودمون . بابا ! به خدا قسم ، تمام اين عادتها ، تمام اين چيزها ، همه اش بازيه . اوني كه خدا بهش نگاه مي كنه ، اون دل رحيم توست . برو دوهزار ركعت نماز شب بخون ، اندازه دو تا قطره اشكي كه براي بچه يتيم از نظر عاطفي مي سوزي و مي ريزي ارزش نداره . اوني كه ما رو در نزد خدا بالا مي بره ، اين هست كه ببينيم توي جامعه مون چطوري هستيم ؟ نسبت به خلائق چه جوري هستيم ؟ اوني كه باعث مي شه ما نزد خدا آدم بشيم اينه كه مردم رو آدم حساب كنيم . فقط همين . اين رمزه . ديگه حالا خداوند فرموده ، حالا نمي دونم كه تا چقدر ما به اين عمل مي كنيم ؟ متأسفانه هرچه به خدا نزديك مي شه ( مثلاً ! ) ، داره از خدا دورتر مي شه . فكر مي كنه به خدا نزديك شده ، هي نماز مي خونه ، خودش رو بالاتر مي بينه . توي دام عجب مي افته . كسي هم نمي تونه جمعش كنه .
خُب اين چيزهايي كه الان دارم مي گم ، نكته هاي ريزي هست و لازمه اينه كه با خدا بتونيم ارتباط برقرار كنيم ، اول تو ثابت كن از اهالي اين ده هستي بعد سراغ خونه كدخدا رو بگير ! ما داريم ثابت مي كنيم :
نكته بعدي چيه ؟ مي گه : عزيز من ! اهل جهاد با نفس مي خواي بشي ؟ مي خواي به خدا برسي ؟ دستت رو بكن تو جيبت . اول جهاد مالي ! يعني : اگر مي توني از پول بگذري ، بسم الله الرحمن الرحيم بگو و بيا تو گود . اگر نمي توني التماس دعا . برو . خودت رو هم مسخره نكن . اول گفته مالي ، تا وقتي كه به اين اسكناسها وابسته اي ، بيخود دنبال خدا نگرد . نماز و روزه ات رو بخون انشاءالله روز قيامت با هم كنار مي يايم . يه جايي مي رسي . تعالي ، معالي خبري نيست ! همين جوري كج دار و مريض . حالا برزخ يه جوري با هم كنار مي يايم . حالا روز قيامت هم مي بخشمت . اما اگر مي خواي به خدا برسي اول : جهاد مالي ، ببين دستت تو جيبت مي ره يا نه ؟ اين كه مي فرمايند : “ الكاسب حبيب الله ” همه فكر مي كنند منظور اينه كه حالا همه بريم بقالي بزنيم ديگه ! نه ، آقاجون ! يعني اون كسي رو خدا خيلي دوست داره كه اهل كسب با خدا باشه . يعني اين : دستش براي خدا راحت تو جيبش بره . خيلي راحت .
يه وقتي خدمت يكي از عزيزان بزرگوار اساتيدمون ، رسيديم ، گفتم : آقا ببخشيد ما كاروان مشهد داريم ، شما هم ديگه تبركاً يه كمكي به ما بفرمائيد ! گفت : باشه ، چشم ! دست كرد تو جيبش گذاشت تو دست من ، ما گفتيم داده ديگه ، ما هم نشمرديم ، هشت هزار تومن ، ده هزار تومن ، يه چيزي بود ديگه ، بعد داشتم مي رفتم يه دفعه صدا زد گفت : آقاي فلاني ! يه لحظه ببخشيد ، گفتم : چيه ؟ گفت : يه پنجاه تومنش رو بده به من ! گفتم : براي چي ؟ گفتن : مي خوام برم خونه پول تاكسي ندارم .
دست كرد تو جيبش هر چي بود درآورد گذاشت دست ما . اصلاً بدون اينكه بشمره . اينها حبيب الله هستند . اين كاسب حبيب خداست . نه اينكه حالا هر كاسبي . كساني كه داريم مي بينيم ، اونهايي كه واقعاً خوب كاسبي كنند كه به هر حال خدمت كردند به مردم و حبيب خدا هستند ولي منظور از روايت كسب با خداست . اونهايي كه با خدا معامله مي كنند . مي گه : آقا ! اگر خدا مي خواي ، امام رضا (ع) مي خواي ، اهل بيت (س) مي خواي ، بايد ببيني وابستگي ماليت چقدره ؟ بعضي وقتها ما حاضريم جون بديم ، حاضريم خانواده مون رو قربوني كنيم ، اما حاضر نيستيم پول بديم . براي خدا بچه اش رو داده بود ، رفتم باهاش حساب كتاب كنم كه حالا يه چيزي هم از طرف بنياد براي شما در نظر گرفته شده ، مي گفت : همين طوري كه گريه مي كرد پول ها رو هم مي شمرد و اينها كه بله خيلي ممنون ، بچه مون رو داديم و اينها بعد يه دفعه گفتش : ببخشيد آقا ! اين گوشه نداره عوضش كن ! خيلي حرفه ها ، تو بچه ات رو دادي ، مراقب باشيد .
نكته آخر : در برابر مواليان مون ، در برابر بزرگان مون سكوت كنيم . ماها زبان مون الكن هست ، حرف بزني كار خودت رو خراب كردي . برو بشين جلو امام رضا (ع) سكوت كن ، بگو : آقا ! گدا ديدي ؟ برخي گداها هستند كه داد مي زنند ، برخي گداها هستند كه مثلاً دنبالت مي يان ، برخي گداها فقط مي يان مي شينند ، خودشون رو نشون مي دن ، حرف نمي زنند ، جلو خدا و اهل بيت (س) بشينيد و حرف نزنيد ، دستتون رو هم جلو بگيريد ، حرف نزن ديگه . آقا ما چي داريم بريم بگيم ؟! جلو امام رضا (ع) كه كسي نمي ره حرف بزنه . سكوت ! همين كه شما رو ببينه حله .
آقا ! مي دوني كريم كيه ؟ كريم كسيه كه قبل از اين كه كسي سراغش بره ، اون سراغ شخص مي ره . كريم كسي نيست كه بگه : آقا ! كسي كار داره بياد . كريم كسي هست كه در خونه مردم در بزنه ، بگه : تو كاري نداري ؟ تو از جلو حرم امام رضا (ع) كه رد مي شي امام رضا (ع) نگاهت مي كنه . ديگه لازم نيست زياد چيزي بگي ، حرف مي زني چكار ؟ يه وقتي آقاي حسن زاده آملي مي فرمودند : به ، آقاي مرحوم علامه طباطبايي عرض كردم : آقا ! براي فلان كار خودتون ، يه دعايي بفرمائيد . شما كه الحمدلله مستجاب الدعوه ايد . فرموده بودند : فلاني ! تو عمرم براي خودم دعاي شخصي نكردم . اينقدر برخي وقتها ماها اينقدر با مقوله دعا و ارتباط با خداوند بچه گانه برخورد مي كنيم كه اصلاً حد نداره . مثلاً طرف وقتي كه حاجتش رو مي خواد بگه ، اونجاهايي كه اشك داره حاجات شخصيش رو مي گه ، اونجايي كه انگار سيم اتصالش وصل نيست ، براي مردم دعا مي كنه . ديدي ؟ مي گه : بسمك العظيم الأعظم . . . همه مي خوان الهي آمين بگن ، آمين اول : فرج امام زمان (عج) رو برسان ، داد مي زنه : الهي آمين ! تو دلش مي گه : اين براي اينه كه يه وقت خدا فكر نكنه كه من مثلاً حاجات شخصيم از اينها مهمتره . ( مي خواد سر خدا كلاه بذاره ! ) اين آمين هاي اول رو بلند و از ته دل مي گه . ولي تمام حواسش به اون آمين آخري هست كه مال خودشه . حاجات مثلاً : خواستگاريه كه جواب بله رو بگيره ، بلند مي گه . امام زمان (عج) و پيغمبر (ص) و شهداو رهبر و همه اينها رو خوب آمين مي گه ، اما دلش تو خونة يارو هست . يعني برخي وقتها ما فكر مي كنيم كه خداوند تبارك و تعالي در استجابت كردن دعاي ما منتظر يه ابزار خاصيه . مثلاً اگر اشك نداشته باشيم اجابت نمي شه . لذا اشك رو مي ذاريم براي اونجايي كه دعا لازم داريم . بقيه دعا هم ديگه همش طفيلي و قفيلي . نگاهت به مزد نباشه ، ما زياد آدمهاي خوبي نيستيم . قبول كنيد . من خودم رودارم مي گم ، شماها كه خيلي خوبيد . اما بنده آدم خوبي نيستم ، خدايا ! خودم قبول دارم . امام رضا (ع) ! خودم مي دونم . اگر قبل از پايان كار مزد من رو بدي از اون كارگرايي هستم كه ديگه خوب كار نمي كنم . اين نكته رو مي دونستي ؟ اگر مزد ما رو بدن ، و حاجات ما رو قبل از پايان كار بدن ، ما ديگه كار رو ول مي كنيم . باز گفتم ما ، ببخشيد من ! كار رو ول مي كنم . بذاريد وقتي كه كار تموم شد مزد ما رو بدن . كارمون رو انجام بديم ، اين دنيا كه چيزي نيست ، چشمت به مزد نباشه . حرف هم نزن ، كارت رو انجام بده . زندگيت رو بكن . با خلائق خوب باش . اين مي شه ارتباط با خدا . نكته هامون تموم شه به سلامتي !
خُب حالا ببينيم كه در ارتباط با خداوند ، قرآن كريم چه مي فرمايد ؟ حضرت امام (ره) بسيار تكيه داشتند بر آيات آخر سورة حشر ، آيه 18 ، تا 20 يه نيگاه بكنيد ، و انشاءالله از توي اين ، خيلي مسائل رو در مي ياريم :
اعوذ بالله من الشّيطان الرجيم ، يا ايها الذين آمنوا التقوالله ولتنظر نفسٌ ماقدمت لغد والتَّقوا الله ان الله خبير بما تعملون ولاتكونوا كالذين نَسوا الله فأنساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون ، لايستوي اصحاب النار و اصحاب الجنه ، اصحاب الجنه هم الفائزون ” خُب آيات ، خيلي آيات رواني هست . يعني از سبك و سياق آيات كاملاً مشخصه كه خداوند خيلي خودموني داره با ما صحبت مي كنه . مي گه : اي كساني كه ايمان آورده ايد ! خيالتون رو راحت كنم ، خيلي به خودتون نباليد ، اگر مي خوايد درجات ايمانتون رو بفهميد ، نگاه كنيد ببينيد براي فرداتون چي فرستاديد ؟
آقا ! امروز مثلاً دوشنبه است ، وقتي شب مي خواي بخوابي ، بشين با خودت حساب كن ، ببين براي فرداي قيامتت چي فرستادي ؟ همين ! خيلي روان هست . خيلي عادي ، مي گه : نمي خواد به من بگي كه حالا نكير و منكر چي چي مي گن ؟يا رقيب و عتيد چي تو پرونده ام نوشتند ، به اينها اصلاً كاري ندارم . امروز بهت نفس دادم يا نه ؟ امروز زندگي كردي ؟ شب كه شد بي زحمت يه نگاه كن ببين براي فرداي خودت چي فرستادي ؟ اين “ غد ” كه با اين شكل اينجا استفاده شده ، دلالت بر نزديكي مي كنه . همچين مي گه فردا ، يعني همين فردا ، نكره هم استعمال نشده ، باز دلالت بيشتر مي كنه مي گه همين فردا آقا ! مراقب باشيد . همين ! چيزي ازت نمي خوان ، مي خواي به خدا برسي ؟ خدا مي گه : آقا ! نمي خوام به من برسي . اصلاً من لازمت ندارم بي زحمت تو به خودت برس . روزي يك بار فكر كن ببين براي فردات چيزي فرستادي يا نه ؟ همين . چيزي كه از تو نمي خوايم . ” ولتنظر نفسٌ ماقدم لغد واتقوالله ” يه كم خودت رو جمع و جور كن ، ” انَّ الله خبيرٌ بما تعملون ” بقيه اش رو خدا مي دونه چكار كنه . بهت سخت نگرفتم . گفتم : بابا ! يه چيزي براي فردات بفرست . يه كم خودت رو جمع و جور كن . يه كمي اين دامنت رو جمع كن . يه كم مراقب خار و خاشاك دور و ورت باش . بقيه اش ديگه با من . ” ولا تكونوا كالذين نسوالله ” مثل اونهايي نباشيد كه من رو فراموش مي كنند . چون فكر مي كنند كه من رو فراموش كردند ، من خيلي بهم سخت مي گذره . آخه من كه بهم سخت نمي گذره . شماها خودتون رو فراموش كرديد . اينهايي كه صبح تا شب دارند مي رن ، مي چرخند ، فكر مي كنند خيلي دارند خوش مي گذرونند ، و اصلاً به ياد خداوند نيستند ، اينها فكر مي كنند كه به ياد خداوند نيستند ، به ياد خودشون نيستند . با هم دعوا هم نداريم . بابا ! خدا صد بار گفته : دعوا نداريم ! سوره دهر ، سوره انسان ، كه ديگه حتماً همه تون سورة انسان رو كامل بلديد . كامل خونديد . چون به هر حال خداوند يه سوره كوچولويي رو نازل كرده و راجع به ماها صحبت كرده . آدم بايد بره بخونه ببينه خالق ما راجع به ما تو قرآن چي گفته حتماً همه تون اين سوره و تفسيرش رو بخونيد . سوره بقره نيست كه بگيم : به ما ربطي نداره . سوره انسانه ، تو سوره انسان خداوند رسماً مي فرمايد : ما دعوا نداريم ” انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا ” دعوا نداريم با هم ، اينقدر راحت ، ريلكس ! خدا نشسته اون بالا ، بنده من چي مي گي ؟ مي گي : نه ، اينطوري نيست ؟ خُب ، خيلي خُب تو از اون ور برو . برو ! اصلاً خدا دعوا نداره ها ، اينقدر خدا راحته . فكر كردي كه حالا مثلاً اگر بنده آيت الله العظمي فلاني باشم ، بعد يه دفعه مثلاً مشرك يا كمونيست بشم ، به خدا سخت مي گذره ؟ نه . مي گه : بفرما ! نه انسانها شما كاملاً مختاريد ، ” اما شاكرا و اما كفورا ” تو مي گي كه اين حرفهايي كه شما مي زنيد الكيه ؟ تو مي گي : تو زندگي اگه با خدام ارتباط برقرار نكنم مي تونم خوش باشم ؟ خيلي خُب ! برو خوش باش ، التماس دعا ! حرف نزن . اصلاً ما با هم دعوا نداريم . تو مي گي كه معنويات در زندگي تأثيري نداره ؟ تو مي گي كه : آقا ! اين ها همش حرفه ، بايد هرچي مي شه آدم بره دنبال ماديات تا زندگيش به رفاه برسه ؟ خيلي خُب بفرمائيد ! بفرمائيد ! هيچ دعوايي با همديگه نداريم . اين ” اما شاكرا و اما كفورا ” يكي از قشنگ ترين آيات قرآن هست كه اتفاقاً پيغمبر اكرم (ص) بعضي وقتها كه ديگه خيلي از نظر رواني شلوغ مي شد و مشكل پيدا مي كرد ، ( ايشون خيلي غصه مي خوردند ) خداوند به پيغمبر (ص) اعتراض مي كرد ، مي فرمود : بابا چته ؟! طاها چي شده ؟! ” و ما انزلنا عليك القرآن لتشقي ” ما قرآن رو نازل نكرديم كه تو اينقدر غصه بخوري . ول كن بابا ! نوح 1000 سال تبليغات كرد ، هيچي هم گيرش نيومد . خُب پس با اين اوضاع و احوال ، بايد مراقب باشيم . كه يه وقت سر خودمون رو كلاه نذاريم . اين ” ولاتكونوا كالذين نسوالله ” خيلي كار داره . اجازه بديد من جلسه بعد در انواع فراموشي اين رو مي گم . ولي اين رو كلاً در نظر داشته باشيد كه آقا ! ما هر جا بريم ، زياد به خداوند تبارك و تعالي برنمي خوره . خدا بهش سخت نمي گذره . راحته ، خيلي راحت ، نشسته . بنده من ! هرجا مي خواي بري برو ، آخرش به همديگه مي رسيم ! ولي يادت باشه ها تو خودت داري خودت رو اذيت مي كني . ربطي به من نداره .
يادم مي ياد وقتي بچه بودم ، توي يه اتاقي پدرم من رو زندوني كرده بود تا درس بخونم ، من هم يه راهي پيدا كرده بودم يه پنجره اي رو باز كرده بودم يواشكي واز روي ديوار همسايه مي رفتم فوتبال بازي مي كردم . و بعد برمي گشتم توي اتاق ، پاي درسم . يه چند روز اين كار رو انجام دادم ، يه روز فهميدن ديگه . ديدن ما خيلي درسخون شديم ديگه ! چهار ساعت ، 5 ساعت مي ريم تو اتاق بيرون نمي يايم . كلاس ما به اينقدر درس خوندن نيست ، تا يه روز ما داشتيم مي يومديم تو اتاق ، ديديم ابوي و مادر و همه نشستند داخل اتاق منتظر ما هستند ! اِه ! سلام عليكم ، آسمون تشريف داشتيد ؟! نه رفته بودم چيز ، بله چيز ديگه . . . بعد بابام خيلي قشنگ گفت : مي خواي درس نخوني بابا جون ؟ نخون ! قربوتم برم . بيا اين 400 تومن رو بگير ، يه بيل سركوچه بگير وايسا عملگي كن ! دعوا نداريم ما . انگار براي من داره درس مي خونه .
خدا هم همين رو مي گه . مي گه : فكر كردي كه اگر تو الان عبادت نكني من ورشكست مي شم ؟! . . . . . . ما عزاي عمومي توي عرش اعلام مي كنيم ؟! كه فلاني عبادت نمي كنه ، خُب نكنه ! به كسي داري ظلم مي كني ؟ لذا اميرالمؤمنين (ع) اسم گناه رو چي گذاشت ؟ ظلمتُ نفسي . خدا كنه ما در اين دام نيفتيم كه بخوايم فكر كنيم عبادت ما براي خداست . براي خودمونه . خيال خدا رو هم راحت كنيم . اين جمله از حضرت امام (ره) مي گم : خيلي عجيبه ! در اربعين حديث مي فرمايند : به خودش مي گه ها : امام (ره) به ما جسارت نمي كنند ، مي گن : بيچاره ! بدبخت ! تو كه اگه بهت بگن كه چه گناه بكني ، چه نكني ، چه ثواب بكني ، چه نكني ، فلان درجه بهشت مال تو هست ، درجه بالاي بهشت ، جهنم هم نمي ري ، اگه اين رو بهت بگن ، يك دقيقه هم ديگه عبادت خدا رو نمي كني . از كدوم عبادتت داري فخر مي كني ؟ براي چي ؟ فكر مي كني خدا بايد ممنون تو باشه ؟ براي چي فكر مي كني كه الان ديگه خدا به تو بدهكاره ؟ تو كه رسماً داري كاسبي مي كني . رسماً داري به طمع عبادت مي كني ، رسماً داري براي خودت كار مي كني . به چي داري مي نازي ؟! . . .