مهارت جذ ب جوانان 10

مهارت جذ ب جوانان 10

مردم نسبت به پیامبر اکرم(ص) چند دسته بودند :

راههای ایجاد محبت اهل بیت (ع) در جوان:

مردم نسبت به پیامبر اکرم(ص) چند دسته بودند :

  1. دسته ای را پیامبر با عمل جذب می کرد.
  2. دستة دوم را پیامبر با ارشاد جذب می کرد.

الف) پیامبر کاری می کرد تا افراد عظمت خود را ببینند و کسی که خود را شناخت از اسارتها رها می شود. ابوذری که تا دیروز بادیه نشینی بیش نبود ، امروز که خود را شناخت به بهشت هم قانع نبود «رضوان من الله» را می خواست. (توبه آیه72)

ب) وسعت راه را به انسانها نشان می داد کسی که وسعت راه را دید از رکود و ایستادگی جدا می شود و جذب مسیر می شود. وقتی عظمت خود را شناخت دیگر می فهمد که مسیر چقدر طولانی و پرارزش است. پیامبر می فرمود: ببینید من اینجا ایستادم درست است که هیچ کس نمی تواند اینجایی که من ایستادم بیاید اما مردم مسیر تکامل برای همة شما باز است. من خلیفة الله فی الارض هستم شما هم خلفای فی الارض هستید.

  1. دستة سوم را پیامبر با معاشرت جذب می کرد. در معاشرت چند چیز را پیامبر خیلی عنایت داشتند: دسته ای را با برهان و استدلال جذب می کرد، دسته ای را با اعجاز جذب کرد، دسته ای را با تألیف قلوب جذب کرد، دسته ای را با ضربه و فشار جذب کرد، گاهی توفیق اجباری جلب اختیاری به همراه دارد. بعضی ها معتقدند که دین مقدس اسلام توسط ثروت خدیجه و شمشیر امیرالمؤمنین (ع) توسعه پیدا کرد. شکی در این نیست ولی اصل اینها نبود. دین مقدس اسلام زیبایی هایی دارد که آنها باعث گسترش اسلام شد.
  2. دسته ای را با محبت جذبشان کرد. خیرخواهی اگر بر پایة مهر و محبت باشد می تواند جوان را جذب کند. ائمه اطهار(ع) می کوشیدند از سه جهت محبت خداوند را با روش خیرخواهی به نحو احسن در جوانان ایجاد کنند تا آنها را به عطوفت و رحمت و محبت خداوندی توجه بدهند.
  1. محبت و عطوفت خدا به همة جوانان اعم از مراجعین به دین یا مواجهین با دین. امام صادق (ع) می فرماید: وقتی به هنگام جوانی سخت عبادت می کردم پدرم به من فرمود فرزندم کمتر از این خود را به زحمت بینداز وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد به کم او هم راضی می شود (عبادت)، (کافی، ج 2، ص 87).
  2. محبت و علاقة خداوند به جوانان عابد (مراجعین) پیامبر فرمود: محبوبترین خلق نزد خدا نوجوانی زیباست که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در اطاعت از او قرار دهد. او کسی است که خداوند به او بر ملائکه افتخار می کند و می گوید این بندة واقعی من است. (کنزالعمال، ج 15، ص 785).
  3. محبت و علاقة خداوند به جوانان گنهکار
  4. پیامبر می فرماید: ای مردم با دوستی ما اهل بیت همراه شوید، همانا هرکس خداوند را با دوستی ما ملاقات کند با شفاعت ما داخل بهشت می شود. در جای دیگر می فرماید: به خدایی که جان محمد (ص) در دست اوست عمل بنده هیچ سودی به حالش نرساند مگر وقتی که همراه با ولایت و محبت و دوستی و معرفت ما باشد. و می فرماید: «قل لا اسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی» محبت را پیشنهاد می کند که مفید است. پیامبر وقتی مي دید بچه ها در کنار خانه اش بازی می کنند کوزة آب قرار می داد در کنار آنها تا هنگامی که تشنه می شوند از این کوزه بنوشند. از حضرت موسی (ع) سئوال شد بهترین عبادت چیست؟ فرمود: حب الاولاد، دوست داشتن فرزند. امام صادق باغی داشت و موقع رسیدن میوه ها اجازه می داد بچه ها از آن میوه ها بخورند. پیامبر هر صبح دست نوازش بر سر بچه ها می کشید به بچه ها سلام می کرد و می فرمود: می خواهم بعد از من سنتی در میان دیگران بشود.

راههای ایجاد محبت اهل بیت (ع) در جوان:

اگر با خیرخواهی محبت اهل بیت را در دل جوان انداختیم او دیوانه می شود و جذب دین و اهل بیت می شود.

  1. استفاده از علاقه به محبوبیت؛ طرح این مسأله که ائمه (ع) دوستدارانشان را دوست دارند موجب جذب جوان مي شود. مثلا امام صادق می فرمود: هر کس دوستدار ما خاندان عصمت و طهارت باشد به همسرش بیشتر اظهار دوستی و محبت می کند. «کل من اشتد لنا حباً اشتد للنساء حباً». استفاده از علاقه به محبوبیت خود محبوبیت می آورد.
  2. توجه به عنایت اهل بیت (ع) به جوانان شیعه؛ امام صادق (ع) می فرماید: « اذا کان یوم القیامة جعل الله حساب شیعتنا علینا» وقتی روز قیامت فرا برسد خداوند حسابرسی شیعیان ما را به عهدة ما مي گذارد. اهل بیت به جوانان شیعه عنایت خاصی دارند و مسألة شفاعت از تسهیلات ویژه ای است.
  3. امام زمان (عج) مي فرماید: ما هیچگاه از توجه به شیعه غافل نیستیم.
  4. بیان فضیلت حب آل پیامبر؛ «ألا و من مات علی حب آل محمد (ص) مات شهیدا مات مستکمل الایمان مات مغفورا له» بیان اینگونه روایات باعث ایجاد محبت می شود.
  5. طرح نیازمندی و بهره مندی از این محبت؛ انسانها معمولاً مجذوب کسی می شوند که گره ای از کار او بگشاید و بهره ای برساند. پیامبر فرمود: حب من و محبت اهل بیت من در هفت جا سود می بخشد، هفت جایی که هول و هراس آنها عظیم است، هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستن از قبر، هنگام تحویل نامة اعمال، هنگام حساب و بررسی اعمال، هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط. (میزان الحکمه ، ج 2، ص 237).
  6. ارزش جلوه دادن محبت اهل بیت (ع) بسیار سازنده است. نام فرزندم را نام اهل بیت می گذارم. تابلو هنری نمی کشم مگر برای اهل بیت.
  7. تعظیم و تکریم و تعریف محبت می آورد؛ از امام صادق (ع) دربارة حضرت قائم (عج) پرسیدند: آیا او متولد شده است؟ حضرت فرمود نه، ولی اگر من او را دریابم در طول حیاتم خدمتگزار او خواهم بود.
  8. ذکر این نکته که مرحوم علامه طباطبایی روزة خود را با بوسه زدن بر ضریح حضرت فاطمه معصومه (س) افطار می کرد.
  9. برپایی مراسم و تعظیم شعائر؛ نیمة شعبان خاطرة فراموش نشدنی برای مردم است بخصوص جوانان. مراسم عاشورا و محرم و صفر محبت ایجاد می کند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS