خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

خداشناسی در نهج البلاغه

در ساحل نهج البلاغه

ناتوانی انسان در شناخت خدا

عظمت بی کران خداوند باری تعالی آن چنان است که عقل بشری، نه تنها از شناخت ذات او، بلکه از شناخت و درک گوشه ای از صفات او نیز عاجز و ناتوان است. امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام در نخستین خطبه از نهج البلاغه در این باره چنین می فرماید: «سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت های او ناتوان، و تلاشگران از ادای حق او درمانده اند. خدایی که افکار ژرف اندیش، ذات او را درک نمی کند و دست غواصّان دریای علوم به او نخواهد رسید. پروردگاری که برای صفات او حدّ و مرزی وجود ندارد و تعریف کاملی از آن نمی توان داشت. برای خدا وقت معینی وجود ندارد. او مخلوقات را با قدرت خود آفرید و به رحمت خویش بادها را به حرکت درآورد و به وسیله کوه ها، اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد».

مراتب خداشناسی

در فرمایشی ارزشمند از مولای متقیان حضرت علی علیه السلام درباره مراتب خداشناسی و نیز دست یابی به شناختی صحیح و واقعی از حضرت حق که به دور از انحراف و باطل باشد، چنین آمده است: «سرآغاز دین، خداشناسی است؛ و کمال شناخت خدا، باور داشتن او؛ و کمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگی اوست؛ و کمال این شهادت، اخلاص؛ و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است ... .

دل ها خدا را درمی یابند

نقل شده است که شخصی از حضرت علی علیه السلام چنین پرسید: ای امیرمؤمنان، آیا پروردگار خود را دیده ای؟ امام در پاسخ فرمود: آیا چیزی را که نبینم بپرستم؟ مرد گفت: چگونه او را می بینی؟! امام فرمود: «دیده ها هرگز او را آشکار نمی بیند، ولی دل ها با ایمان درست او را در می یابند. خدا به همه چیز نزدیک است، نه آن که به اشیا چسبیده باشد؛ از همه چیز دور است، نه آن که از آن ها بیگانه باشد؛ گوینده است، نه با اندیشه و فکر؛ اراده کننده است، نه از روی آرزو و خواهش؛ سازنده است، نه با دست و پا؛ لطافت دارد، نه آن که پوشیده و مخفی باشد؛ بزرگ است، نه با ستمکاری؛ بیناست، نه با حواس ظاهری؛ مهربان است، نه با نازک دلی. چهره ها در برابر عظمتش به خاک افتاده و دل ها از ترس او بی قرارند».

نظم آفرینش

نظم و هماهنگی دقیقی که در جهان آفرینش به چشم می خورد، جملگی حکایت از علم و قدرت بی پایان خداوند دارد که با حسابگری دقیق، پدیده ها را با نظم و تعادل بسیار در کنار هم قرار داده و هیچ گونه نا هماهنگی و تعارض که بر هم زننده نظام آفرینش باشد، در آن ها دیده نمی شود. امیرمؤمنان علیه السلام در سخنانی درباره این مسأله می فرماید: «[خداوند] آن چه را آفرید، با اندازه گیری دقیقی استوار کرد، و با لطف و مهربانی نظمشان داد، و به خوبی تدبیر کرد. هر پدیده را برای همان جهت که آفریده شد، به حرکت درآورد؛ چنان که نه از حدّ و مرز خویش تجاوز نماید ونه در رسیدن به مراحل رشد خود کوتاهی کند، و این حرکت حساب شده را بدون دشواری به سامان رساند، تا براساس اراده او زندگی کند. پس چگونه ممکن است سرپیچی کند، در حالی که همه موجودات از اراده خدا سرچشمه می گیرند؛ خدایی که پدید آورنده موجودات گوناگون است».

خداشناسی در آفرینش انسان

انسان با تفکر در آفرینش خود، جهانی از شگفتی و عجایب می بیند که هر جزء آن، بر خالق و آفریدگاری حکیم و قدرتمند دلالت دارد. امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه ای درباره این مسأله می فرماید: «ای انسان، ای آفریده راست قامت، ای پدیده نگهداری شده در تاریکی های رحم های مادران و قرار داده شده در پرده های تودرتو، آغاز آفرینش تو از گل و لای بود و سپس در جایگاه آرامی نهاده شدی تا زمانی مشخّص و معیّن، و آن گاه در شکم مادرت حرکت می کردی، نه دعوتی را می توانستی پاسخ دهی و نه صدایی را می شنیدی. سپس تو را از قرارگاهت بیرون کردند و به خانه ای آوردند که آن را ندیده بودی و راه های استفاده اش را نمی دانستی. پس چه کسی تو را در مکیدن شیر، از پستان مادر هدایت کرد و به هنگام نیاز، جایگاه های طلب کردن و خواستن را به تو شناساند؟».

منع تفکر در ذات خد

پیشوایان دینی، همواره ما را از اندیشیدن در ذات خداوند بزرگ منع کرده اند؛ چرا که عظمت بی پایان حضرت حق، فراتر از آن است که عقل محدود و نارسای بشری به درک و شناخت او دست یابد. در بخشی از کلام امام علی علیه السلام آمده است: «اگر وهم و خیال انسان ها، بخواهد برای درک اندازه قدرت خدا تلاش کند و افکار بلند و دور از وسوسه های دانشمندان، بخواهد ژرفای غیب ملکوتش را در نوردد و قلب های سراسر عشق عاشقان، برای درک کیفیّت صفات او کوشش نماید و عقل با تلاش وصف ناپذیر، از راه های بسیار ظریف و باریک بخواهد ذات او را درک کند، دست قدرت بر سینه همه نواخته، باز گرداند؛ درحالی که در تاریکی های غیب برای رهایی خود، به خدای سبحان پناه می برند و با نا امیدی و اعتراف به عجز از شناخت ذات خدا، باز می گردند که با فکر و عقل نارسای بشری، نمی توان او را درک کرد و اندازه جلال و عزّت او، در قلب اندیشمندان راه نمی یابد».

علم خدا به موجودات

در فرمایشی از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام درباره علم خداوند به موجودات چنین می خوانیم: «خداوند، از اسرار پنهانیِ مردم و از نجوای آنان که آهسته سخن می گویند و از آن چه در فکرها به واسطه گمان خطور می کند و تصمیم هایی که به یقین می پیوندد و از نگاه های رمزی چشم که از لابه لای پِلک ها خارج می گردد، آگاه است. خدا از آن چه در مخفیگاه های دل ها قرار دارد و از اموری که پشت پرده غیب پنهان است و آن چه پرده های گوش می شنود و از اندرون لانه های تابستانی مورچگان و خانه های زمستانی حشرات، از آهنگ اندوهبار زنان غمدیده و صدای آهسته قدم ها، آگاهی دارد... . خدا از آن چه تاریکی شب آن را فرا گرفته و یا نور خورشید بر آن تافته، و آن چه تاریکی ها و امواج نور، پیاپی آن را در برمی گیرد، از اثر هر قدمی، از احساس هر حرکتی، آهنگ هر سخنی، جنبش هر لبی، مکان هر موجود زنده ای، وزن هر ذرّه ای و ناله هر صاحب اندوهی آگاهی دارد».

رحمت و بخشش خداوند

در فرمایشی از امیرمؤمنان علیه السلام درباره رحمت و بخشش بی انتهای الاهی چنین آمده است: «ای بندگان خدا، بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافرید و بی سرپرست رها نکرد.او از میزان نعمتش بر شما آگاه است و اندازه نیکی های خود بر شما را می داند. از خدا درخواست پیروزی و رستگاری کنید. از او بخواهید و عطای او را درخواست کنید که میان او و شما، پرده و مانعی نیست و دری به روی شما بسته نمی گردد. خدا در همه جا و در هر لحظه و هر زمان با انسان و پریان است. عطای فراوان، از داراییِ او نمی کاهد و بخشیدن، در گنج او کاستی نمی آورد. درخواست کنندگان، سرمایه او را پایان نمی رسانند و عطا شدگان، سرمایه او را پایان نمی دهند. کسی مانع احسان به دیگری نخواهد بود و صدایی او را از صدای دیگر باز نمی دارد و بخشش او، مانعِ گرفتن نعمت دیگری نیست و خشم گرفتنش، مانع رحمت او نمی شود و رحمتش، او را از عذاب غافل نمی سازد».

صفات سلبیه خدا

صفات سلبیه خداوند، ویژگی هایی هستند که هرگز در وجود خداوند راه ندارند. امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای راجع به صفات سلبیه، با بیان اندکی از دلایل آن ها چنین می فرماید: «ستایشْ خداوندی را که با آفرینش بندگان، بر وجود خود دلالت فرمود و آفرینش پدیده های نو، بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر، دلیل آن است که او همتایی ندارد. حواس بشری ذات او را درک نمی کند، و پوشش ها او را پنهان نمی سازد.... آن که خدا را وصف کند، محدودش کرده و آن که محدودش کند، او را به شمارش آورده و آن که خدا را به شمارش آورد، اَزَلیّت او را باطل کرده است. کسی که بگوید: خدا چگونه است؟ او را توصیف کرده و هر که بگوید: خدا کجاست؟ مکان برای او قایل شده است. خدا عالم بود، آن گاه که معلومی وجود نداشت؛ آفریدگار بود، آن گاه که آفریده ای نبود و توانا بود، آن گاه که توانایی نبود».

ناتوانی عقل از شناخت کامل خداوند

در فرمایشی از امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره ناتوانی عقل در شناخت کامل پروردگار آمده است: «خدایا، حقیقت بزرگی تو را نمی دانیم، جز آن که می دانیم تو زنده ای و احتیاج به غیر نداری. خواب سنگین یا سبک تو را نمی رباید و هیچ اندیشه ای به تو نمی رسد و هیچ دیده ای تو را نمی نگرد.... پروردگارا، آن کس که دل را از همه چیز تهی سازد و فکرش را به کار گیرد تا بداند که چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته ای، و پدیده ها را چگونه آفریده ای، و چگونه آسمان ها و کُرات فضایی را در هوا آویخته ای، و زمین را چگونه بر روی امواج آب گسترده ای، نگاهش حسرت زده، عقلش مات و سرگردان، شنوایی اش آشفته و اندیشه اش در شگفت می ماند».

خداشناسی در شگفتی های جانداران

یکی از دلایل قدرت و عظمت پروردگار عالم، آفرینش موجودات گوناگون است که هر یک، جهانی از شگفتی در دل خود دارند و راهنمای انسان ها به سوی شناخت خداوند متعال اند. امیرمؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «خداوند، پدیده های شگفتی از جانداران حرکت کننده و بی جان، برخی ساکن و آرام و بعضی حرکت کننده و بی قرار آفریده است، و شواهد و نمونه هایی از لطافت صنعتگری و قدرت عظیم خویش به پا داشته، چندان که تمام اندیشه ها را به اعتراف واداشته و سر به فرمان او نهاده اند. در گوش های ما، بانگ براهین یکتایی خدا پیچیده است.... راستی، هوش های ژرف اندیش و عقل های پر تلاش، چگونه می تواند این همه از حقایق موجود در پدیده ها را درک کند و چگونه گفتار توصیفگران، به نظم کشیدن این همه زیبایی را بیان توانند کرد؟».

آفرینش پدیده ها

انسان اگر اندکی بر پدیده های اطراف خویش به دقت فکر کند، جلوه های بی شماری از قدرت و حکمت خالق جهان را مشاهده خواهد کرد که در عین ساکت بودن، از عظمت بی انتهای او سخن می گویند. مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام در سخنانی درباره خلقت پدیده ها و موجودات جهان چنین می فرماید: «خداوند، پدیده ها را از هیچ آفرید. نمونه ای در آفرینش نداشت تا ازآن استفاده کند، یا نقشه ای از آفریننده ای پیش از خود، که از آن درآفریدن موجودات بهره گیرد.... در آن چه آفریده، آثار صنعت و نشانه های حکمت او پدیدار است. هر یک از پدیده ها، حجّت و برهانی بر وجود او می باشند؛ گرچه برخی مخلوقات به ظاهر ساکت اند، ولی بر تدبیر خداوندی گویا، و نشانه های روشنی بر قدرت و حکمت اویند».

تأثیرناپذیری خالق

امام علی علیه السلام در جملاتی، تأثیرناپذیری خداوند از آفریده ها را چنین بیان می دارند: «خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد. او از مشاهده چشم ها برتر و والاتر می باشد و حرکت و سکون را آفریده است. چگونه ممکن است آن چه را خود آفریده، در او اثر بگذارد یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟ اگر چنین شود، ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند و اصل وجودش تجزیه می پذیرد و دیگر اَزلی نمی تواند باشد. هنگامی هم که بر [فرض محال] آغازی برای خدا تصوّر شود، پس سرآمدی نیز خواهد داشت و این آغاز و انجام، دلیل روشن نقص، و نقص و ضعفْ دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی دیگر داشتن است. پس نمی تواند آفریدگار هستی باشد و از صفات پروردگار که هیچ چیز در او مؤثر نیست و نابودی و تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد، خارج می شود».

انسان، ناتوان از توصیف فرشتگان

امام علی علیه السلام در توصیف خداوند و عظمت او می فرمایند: «سپاس خداوندی را سزاست که همواره وجود داشت، پیش از آن که کرسی یا عرش، آسمان یا زمین، و جن یا انس پدید آیند. خداوندی که ذات او را فکرها و عقل های ژرف اندیش نتوانند بشناسند و با نیروی اندیشه، اندازه ای برای او نتوانند تصوّر کنند.... خدایی که بدون اعضا و جوارح و زبان و کلام با حضرت موسی علیه السلام سخن گفت و آیات بزرگش را به او شناساند. ای کسی که برای توصیف کردن پروردگارت به زحمت افتاده ای، اگر راست می گویی، جبرئیل و میکائیل و لشکرهای فرشتگان مقرّب را وصف کن، که دربارگاه قدس الاهی سر فرود آورده اند و عقل هایشان در درک خدا، سرگردان و درمانده است. تو چیزی را می توانی درک کنی که دارای شکل و اعضا و جوارج و دارای عمر محدود و اجل معیّن باشد».

خداوند و هدایت انسانها

یکی از نعمت های خداوند بر بندگانش، فرستادن پیامبرانی به منظور شناخت صحیح آفریدگار جهان و نیز شناخت دنیا و ویژگی های آن و چگونه زیستن در آن، تا رسیدن به کمال حقیقی است. امیرمؤمنان علی علیه السلام در خطبه ای راجع این مسأله می فرماید: «ستایش خداوندی را سزاست که شناخته شد، بدون آن که دیده شود و آفریده بی آن که دچار رنج و زحمتی گردد. با قدرت خود پدیده ها را آفریده و با عزّت خویش، گردن کشان را بنده خویش ساخت و با بخشش خود بر همه بزرگان برتری یافت. او خدایی است که دنیا را مسکن مخلوقات برگزید و پیامبران خود را برای هدایت جنّ و انس فرستاد، تا دنیا را آن گونه که هست بشناسانند و از زیان های دنیا بر حذر دارند و با مطرح کردن مثل ها، عیوب دنیاپرستی را نشان دهند و آن چه را مایه عبرت است، از تندرستی ها و بیماری ها و حلال و حرام تذکّر دهند، و آن چه خداوند برای بندگان اطاعت کننده و نافرمان از بهشت و جهنم آماده کرده، که وسیله کرامت یا سقوط و پستی است، بازگو نمایند».

سررشته کارها به دست خداست

امیرمؤمنان علی علیه السلام در یکی از دعاهایشان چنین می فرمایند: «پروردگارا، تو با دوستانت از همه بیشتر اُنس می گیری و نیازهای توکّل کنندگان را برطرف می کنی. براسرار پنهانشان آگاه و به آن چه در دل دارند آشنایی. دیدگاه های آنان و رازشان نزد تو آشکار، و دل هایشان در حسرت دیدار تو داغدار است. اگر تنهایی و غربت به وحشتشان اندازد، یاد تو آرامشان می کند. اگر مصیبت ها بر آنان فرود آید، به تو پناه می برند و روی به درگاه تو دارند؛ زیرا می دانند که سررشته کارها به دست توست و همه کارها از خواست تو نشأت می گیرد. خدایا، اگر برای خواستن درمانده شوم یا راه پرسیدن را ندانم، تو مرا به اصلاح کارم راهنمایی فرما و قلبم را به آن چه مایه رستگاری است، هدایت کن.... پروردگارا، مرا با بخشش خود بپذیر و با عدل خویش، با من رفتار مکن».

منبع :حمزه کریم خانی؛گلبرگ ؛ فرودین 1384، شماره 61، ص 14.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS