کلید واژه ها: دزدی, کم گذاشتن در کارها, تاثیر زنان, زهیر بن قین, بخل, احیاء سنت ها
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله... - امام حسین علیه السلام - امام صادق علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
- هرچه گویم عشق از آن برتر بود عشق امیرالمومنین حیدر بود
- الهی وصـل خود را سهل گردان دلـ نا اهل ما را اهل گـردان
- امـیرالـمـومـنین یا شـاه مـردان دل نـاشاد یاران شاد گردان
* انجام صحیح کارها و عدم دزدی در انجامشان
درروایات تعبیرهای تندی نسبت به بعضی چیزها شده است. دزدی فقط این طور نیست که آدم از دیوار یکی بالا برود و دزدی کند بلکه از هر چیز کم بگذاری دزدی است. اگرمن از منبرم کم بگذارم و بی خودی وقت شما را تلف کنم حرف حسابی نزنم کم بزنم بنده هم جزء سارقین می شوم. پیامبرخدا6 می فرماید: دزد ترین افراد کسانی هستند که از نمازشان می دزدند. اصلا معلوم نیست کی وارد می شود کی خارج می شود. گفت: یک بیابانی نماز می خواند می گفت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» (الفاتحة:1). سرت رادرد نیارم «وَ لَا الضَّالِّينَ» (الفاتحة: 7). از اول رو سیم آخر می زد. حالا دزدی از این بدتر می شد. پیامبر به آن کسی که پیشانیش به مهر نخورده خیلی باعجله بلند می شد فرمودند: این فرد اگر با این حال نماز خواندن از دنیا برود به دین من از دنیا نرفته است. خیلی تهدید بزرگی است، یعنی مسلمان نیست. آدم نماز را درست بخواند روزه را درست بگیرد کمی با آرامش انجام بدهد. دزدی فقط همین نیست که از دیوار کسی بالا بروی از کارت هم بزنی دزد هستی. این آقا بناست مثلا هفت ساعت، هشت ساعت مرتب درست کار کند همین طور لنگ کار می کند می رود می نشیند سیگار می کشد. مواظب باشیم نان حلال درآوردن خیلی سخت است، به این راحتی نیست. جنسه ای ایرانی همه اش الکی اند چرا از کارمان کم می گذاریم؟ همه اش هم می گوییم مهر استاندارد دارد کنترل شد. در تولیداتمان در صنعتمان در کارهای فنیمان در کارهای روزمره امان، در جنسمان خوب و بد راقاطی نکنیم. پیرمردی می گفت: حاج آقا بازاری هم بازاری های قدیم، می گفت: من رفتم همین بازار قم یک شال گردن بخرم دیدم یک شال گردنی خیلی عالی است. گفتم: آقا این شال گردن را چند می دهی؟ گفت: زده دارد دو تومان می دهم اول عیبش را گفت. داد نگاه کردم دیدم نه زده ندارد. آنی که اهل فن است می فهمد. این قالی را به من قالب می کنند هزار جور هم عیب دارد من نمی فهمم که ماشین عیب دارد مهندسش می فهمد. گفتم: آقا زده ندارد. گفت: بیا اینجا زده دارد اینجا تار و پودش به هم نمی خورد. ما اگر باشیم مثل آب خوردن قالب می کنیم. گفت با این که نمی خواستم آن شال گردن را بخرم اما به خاطر برخورد خوبش خریدم. غرض سرقت یعنی هر چه که از کارت کم بگذاری از نمازت، از دعایت، از کارهایت، از آن وظیفه ای که داری.
خارجی ها نه این که آخرت و خدا را قبول داشته باشند می بینند برای پیشرفت دنیایشان باید کار خوب تحویل بدهند. چون جنس بنجول اولش یک رونقی دارد بعد کارخانه می خوابد. هرکس یک بارمی خرد اما دفع بعد نمی خرد. چرا یک کسی جنس خوب، وسیله خوب می دهد همه مردم می روند صف می بندند چون آدم دنبال چیز خوب است. از این کارها نکنیم در زندگی، در هر شغلی که هستیم. پیامبر خدا صلی الله ... بعد از این که سعد بن معاذ را دفن کردند روزنه های قبر را با انگشت و دست مبارک محکم کردند خاک ها رافشار می داند روزنه نباشد. فرمود: خدا رحمت کند کسی که کاری را انجام می دهد محکم کند خوب انجام دهد. من می دانم این می پوسد قبر خراب می شود جسد هم تبدیل به خاک می شود اگر همین جمله پیامبر را سر لوحه خود قرار دهیم بر همه دنیا آقایی خواهیم کرد. هر کاری که می کنیم درکارمان کم نگذاریم. بنا خانه می آوری راه می ری لعنت می کنی. آب عوض این که بیرون برود به خانه برمی گردد. موزائک ها لق لق صدا می دهند. اگر بنای خوبی باشد دیگر جای دیگر نمی برنش سرش دعوا می کنند. چرا ما در جنسمان، در کارمان، در دنیایمان، آخرتمان تقلب می کنیم. دعا درست بخوانیم نماز درست بخوانیم قرآن درست بخوانیم. کمی با آرامش ابخوانیم. روایت پیامبر خیلی توسعه دارد دزد فقط این نیست که ازدیوار مردم را بالا برود هر کس در کارش، در معاملاتش جنسی را به مشتری بندازد این دزدی است. این آقا اداریی است این آقای اداریی باید هفت ساعت، هشت ساعت کار بکند می گویند یک ساعت مفید کار می کند دوساعت مفید کار می کند. بعضی از بزرگان به من می گفتند: ما ازاسم مسلمانی و اسلام خجالت می کشیم از کار بعضی ها که سجاده آب می کشند اما یک کاری می کنند آدم حاضراست در زمین فرو برود.
- مسلمانان مسلمانان مسلمانی زسرگیرید که کفرازشرم یارمن مسلمان وارمی آید
به فولاد مبارکه اصفهان برای سخنرانی رفتم. در آن جا آدم یاد جهنم می افتد. در دمای دو هزار درجه آهن و فولاد را ذوب می کنند. آتش جهنم چند هزار برابر بیشتر از این است. یک سری مهندس هایش ژاپن رفتند گفتند: در ژاپن مردم اعتقاد به کار خودشان دارند. این ها باید مثلا هشت ساعت کار کنند هشت ساعتش که تمام می شود نمی رود می گوید یک ساعت دیگر دو ساعت دیگر هم کار کنم حقوق اضافه هم نمی دهند. می گوید یک خدمتی کنم کاری کنم دوست دارم. ما اگر یک روز تعطیل می شود می گوییم الحمدالله، انشاءالله همیشه تعطیل بشود. می گفت: استادی بود که شاگردش را خیلی اذیت می کرد. یک روز شاگرد خیلی ناراحت شد گفت: خدایا یا استاد بمیرد من نبینمش یا او کور بشود من را نبیند. هر دو نفرین را به استاد می زد. اگر بگویند این اداره و یا مدرسه تعطیل است همه حورا می کشند. می گفت: در آن کارخانه یا اداره تابلوهایی زدند، مثلا نوشته آقا، خانم شما منتظر شماست زودتر برگردید. بچه های شما احتیاج به شما دارند زودتربه خانه برگردید. این ها افسانه نیست، این آقایان خودشان دیدند.
دنیا زود می گذرد ببینید بیست و سه روز رمضان مثل برق گذشت بیست و سه سال و چهل سالش هم همین طور می گذرد. ملاعبدالله می گوید اگر می خواهی ببینی سی سال و چهل سال چطور می گذرد خاطره ای از بچگیت بیاد بیار، مثل این که دیروز بوده است. می گوید سن تو چه قدر است بیست یا سی یا چهل سال گذشته است اگر دسته بالا بگیرم می گوییم که بیست سال و سی سال و چهل سال از زندگیت مانده است. چهل سال و پنجاه سال مثل برق گذشت این امرباقی مانده هم مثل برق می گذرد. حاج آقایی فرمودند: بیایید دعا کنیم گدایی های که شب احیا کردیم یک وقت از دستمان نرود. مسلما این شب ها، این همه جمعیت جمع می شوند در مسجدها، در جمکران، در حرم در این جمعیت حتما یک دل شکسته است. روایت داریم اگر در تجمعی یک نفر دلش بشکند رحمت خدا را جلب می کند. خدا رحمتش را به همه سرازیر می کند. مورچه ای دعا کرد باران ببارد باران آمد ما خدا را به خودش و چهارده معصوم قسم می دهیم قرآن سر می گیریم خلاصه یک لطفی می کند این لطف را نگه داریم. مثل بچه نباشی پولی به او می دهی می رود آت و آشغال می خرد. پدر می گوید ای کاش نمی دادم پدر می گوید بابا یک چیز به درد بخور بخر. می رود لواشک و پفک وچیزهایی که همه اش پفه ودور ریختنی است می خرد. ما هم می رویم گدایی می کنیم جیب هایمان را پر می کنیم ولی مواظب باشیم این لطف و معنویت و شست و شوی دلهایمان را نگه داریم حفظش کنیم. در کارمان کم نگذاریم. اگر این مسئله برایمان حل بشود خیلی کارهایمان بالا می گیرد.
به بخیل ترین آدم ها کسی سلام نکند می گوید آقا سلام پول است که آدم جانش در برود سلام بدهد. حالا به بعضی ها می گویی خمس بده فوری جانش در می رود. می گوید حاج آقا حرف پول را نزن دیگر من از شما انتظار نداشتم من پای منبر آمدم شما بگویی صلوات بفرست بفرستم. حاج آقا صلوات هر چه بگویی می فرستم ولی حرف پول را نزن دست به خدای من نگذار. ما نیامدیم که خدایمان را بهم بزنیم وبشکنیم. می گویند یکی از این انگلیسی ها، ایران آمده بود دید یکی در ماذنه داد می زند. گفت: چه می گوید؟ گفتند: می گوید «اشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » (شیخ حر عاملی/ وسائل الشيعة /5/459). گفت: به منابع ما که ضرر ندارد؟ گفتند: نه، گفت: بگذار این قدر بگوید تا گلوش پاره بشود. حالا بعضی چیزها هست که درجایی بر نمی خورد. می دانید ابن ملجم چه قدر ذکر می گفت؟ می گوید حاج آقا من هر چه بگویی یا حسین، بگو می گویم. اما به حرف های امام حسین گوش نمی دهم. آقایی می گفت: اکثر مردم نوکر زمانند، نوکر امام زمان نیستند. بیاییم از نوکر زمان برویم نوکر امام زمان بشویم. عزیزان در شما آدم بد اخلاق نباشد. آدمی که مالش را پاک نکرده نترسد یک سال بخور و بپاش است اما آخر سال چیزی اضافه آمد یک پنجمش را خمس بده. دیگر چه طوری برای شما راه حل بگذارند. ریش سفیدی می گفت: حاج آقا من پنجاه سال هیئت و مسجد می روم اما خمس نمی دهم. خمس آیه قرآن دارد که واجب است. این همه روایات را چه کار می کنی. مواظب باشیم اگر خانم ها هم که صدای بنده می شنوند اگر شوهرهایشان خمس نمی دهند به آن هابکوبند. مته را دیدی فولادی را بخواهد سوراخ بکند چطور سوراخ می کند. خانم ها به جان شما بیفتند بلکه به حسابتان برسند. آقایی می گفت: حاج آقا قبل از ماه رمضان من اهل خمس نبودم اما خانمم پای منبر شما می آمد پدر من را در آورد از بس کوبید تو سرم برو خمست راحساب کن، از ترس حاج خانمم رفتم حساب سالمان را کردم خمس دادم. خانم ها بخواهند کاری را بکنند آسمان زمین بیاید زمین آسمان برود می کنند. زن ها کار خودشان را می کنند اگر هم شوهرشان خمس نمی دهد کاری بکنند خمس بدهند.
زهیر عثمانی طرفدارعثمان بود. می گفت: عثمان مظلوم بود کشته شده است. خون بهای عثمان را طلب می کرد. هر کجا به امام حسین علیه السلام می رسد از امام فرار می کرد. یک جای قافله ناچارا مجبور شد در همان محلی که امام حسین اطراق کرده بود او هم آنجا اطراق کرد. امام حسین علیه السلام کسی را دنبال عثمان فرستاد به قول ما فرمودند بیا کارت دارم. کسی که از امام حسین فرار می کرد ونمی خواست برود خانمش به او گفت: وای به حال تو، پسر پیامبر به دنبالت فرستاده نمی خواهی بروی. یک نهیبی زد، این مرکبش تا عرش پرواز کرد. بارک الله به این خانم، گفت: پسر پیامبر هر چه هست الان شما را خواسته است. زهیر رفت در خیمه امام حسین درچند لحظه صد و هشتاد درجه عوض شد. با یک نگاه جدا ما هم همه هستیمان عض می شود. موقوف به یک نظر امام حسین است یک نظری که به زهیر کردند زهیری که عمر پرست بود عثمان پرست بود خدا پرست شد. زهیر این قدر بالا رفت که فوری برگشت خیمه اش را کند برد کنار خیمه امام حسین زد. به خانمش هم گفت: نمی خواهم به خاطر من به زحمت بیفتی تو را طلاق می دهم به پسر عموهایت می سپارم برو در قوم و قبیله ات راحت باش. بزرگ قبیله بود به فامیل و هم قبیله اش گفت: من دیگر حسینی شدم این راه هم بوی شهادت می دهد دیگر مادیات درآن نیست هر که می خواهد بیاید بیاید. هرکه دارد هوس کرب و بلا بسم الله، هر کس هم نمی خواهد در امان خدا برود. خیلی انقلاب عجیبی خانمش با یک هم نهیب زدن درزهیر ایجاد کرد. می خواست با خانمش خداحافظی کند خانمش گریه کرد وگفت: زهیر من می دانم جایی که می روی خیلی بلنداست ولی روز قیامت من و فراموش نکنی. پیش جد ابا عبدالله من را هم شفاعت کنی. دست من هم بگیری. زهیر کسی بود که این قدر معرفتش بلند بود شب عاشورا وقتی آقا فرمود: بیعتم را برداشتم بروید گفت: آقا اگر هفتاد بار یا هزار بار کشته شوم اگر بهشت و جهنم نباشد ازکنار شما نمی روم. این رامی گویند عشق یعنی خلوص «عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصينَ» (الصافات:40). مخلص یعنی دیگر از تمام تیر رس شیطان و طمع و غرض ها بیرون رفته است. یعنی خالصه خالصه است. گفت اصلا من با بهشت و جهنم کاری ندارم چون اصحاب همه یک افق نبودند بعضی ها مثل حبیب بن مظاهر و همین زهیر خیلی بالا بودند. می گوید اصلا بهشت و حورالعین من نمی خواهم اصلا عمر دنیا جاودانه باشد من هزار بارکشته بشوم و سوخته بشوم حاضرم باز زنده بشوم وجانم را فدای شما کنم.
در روایت داریم بخیل فقط کسی نیست که پول ندهد علمش را در اختیار دیگران نمی گذارد از آبرویش مصرف نمی کند. مرحوم سید مهدی بحرالعلوم موقع مردن نگران بود. گفتند: آقا شما می گویید امام زمان شما را به سینه چسبانده است. شما آقا را مکرر دیدید چرا نگرانید؟ فرمود می ترسم از آبروم پیش خدا مضایقه کرده باشم از آبروم بخل ورزیده باشم. آقا شیخ جعفر کاشف الغطاء فرمود: من جبران می کنم قول می دهم بعد همین شیخ جعفر کاشف الغطاء که خیلی شخصیت بزرگواری بود آمد مسجد بیاید. عالم بوده، مرجع بوده، اول عالم بوده یک سید مستحقی درمانده ای می آید آب دهان به صورت آقا می اندازد این را شیعه امیرالمومنین علیه السلام و امام زمان(عج) می گویند. می گوید چرا حق من را نمی دهی؟ چرا به من کمک نمی کنی؟ می گوید آب دهان سید تبرک است به سر و صورتش می مالد. نماز که می خواند بعداز نماز عمامه اش را می گیرد می گوید هرکس آبروی شیخ جعفر را می خواهد کمک کند. پول حسابی مردم به خاطر شیخ جعفر می دهند. می رود می گوید من را حلال کن اگر حق تو را نتوانستم اداء کنم. آدم موقعیت دارد امضا دارد علم دارد آبرو دارد می تواند ضامن بشود، بشود بشرط این که بنده خدا ضامن شد حالا نگوید من چند وقت است دارم پول ضمانت را می دهم این طورنکنیم با این کار مانع خیر نشویم.
روایت داریم بخیل ترین افراد یکیش «مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ» (شیخ حر عاملی/وسائل الشيعة /12/57). دیگر سلام چیزی نیست که اگر کسی سلام کند تکبرش می ریزد. حتی به بچه ها و نوه ها رسیدی سلام کن با یک عمل ریز می توانی به بالاترین افق های سیر و سلوک برسی. پیامبر خدا صلی الله ... فرمودند: نزدیکترین وسزاوارترین انسان ها به خدا و پیامبر خدا کسی است که اول سلام بکند. یعنی اگر شما از امروز به هرکسی که رسیدی سلام کنی به خدا و پیامبر و امام از همه کس نزدیک تر هستی.
روایت دیگری داریم که پیامبر فرمودند: «الْبَخِيلُ حَقّاً مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ» (شیخ حرعاملی/وسائل الشيعة /7/201). بخیل واقعی کسی است که نام من را بشنود و صلوات بر من نفرستد. گاهی به رفقاء عرض می کنم بیایید سنت های خوب را جا بندازیم.
یک موقعی ایام فاطمیه در همین قم یک روز برگذار می شد یک مدتی هم دو روز بود. ولی الآن چهل روز، دو جا افتاده است. از اعتکاف کسی خبر نداشت در همین مسجد امام بیست نفر جمع می شد ولی الان می دانید چه خبر شده است. بیاییم سنت ها را احیاء بکنیم. یکی از آن زیارت هایی که واقعا حقش اداء نشده است زیارت جامعه کبیره است. مرحوم مجلسی; می فرماید: بهترین زیارت از نظر سند، از نظر متن و محتوا زیارت جامعه کبیره است. کسی که غواص دریاهای روایات اهل بیت بوده است این حرف زده است. خدا به شما اهل بیت چیزی داده که به هیچ کس تو عالم نداده است. «الْبَابُ الْمُبْتَلَى بِهِ النَّاسُ مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ يَأْتِكُمْ هَلَكَ» (شیخ صدوق/من لايحضره الفقيه /2/609). شما وسیله امتحان خلقید. هر کسی به طرف شما بیاید نجات یافت وهر کس برگشت هلاک شد. شرح های زیادی بر این جامعه کبیره است. مرحوم شبر شرح دارد. آقا شیخ جواد کربلایی در پنج جلد الانوار الساطح شرح این زیارت را نوشته است. انشاالله مشاهد مشرفه می روید این زیارت را فراموش نکنید. شیخ صدوق، شیخ طوسی اعاظم علماء نقل کردند مرحوم مجلسی می گوید که من مدتی در نجف بودم ریاضتی می کشیدم. درهایی به رویم باز شد چیزهای عجیبی دیدم که فهم عقول همه را درک نمی کند نمی توانم بگویم. یکی از آن ها این است می گوید که من در عالم خواب، بعد هم دیدم بیدارم خواب نسیتم دیدم در سامراء محضر دو امام امام هادی و امام عسگری رفتم، رو به ضریح ایستادم زیارت جامعه بخوانم. دیدم آقا امام زمان(عج) تشریف آوردند آقا کنار ضریح روبه در ایستادند من این زیارت را روبه آقا خواندم حفظ بودم بعد می گوید وقتی این زیارت را خواندم حضرت گفت: زیارت خوبی است. گفتم: آقا این زیارت از جدتان امام هادی است. فرمودند: آره، این را هم تایید کردند. امام هادی سخنران اهل بهشت است. گدایی را از دست نده که محتاج می شوی. ما غیر کشکول گدایی چیز دیگری نداریم.
عرض توسل کوتاهی داشته باشیم معمولا اگر عده ای عزیری را از دست می دهند سر قبر می روند دیگران می آیند عرض تسلیت می گویند فاتحه می دهند. اما چه گذشت بر دل بچه های امیرالمومنین که هم باید بدن پدر را وهم مادر را نیمه شب دفن بکنند. و قبر پدر و مادر هم باید مخفی باشد. ای اول مظلوم عالم ای امیرالمومنین، نیمه های شب امیر المومنین را برداشتند این زینب داغ دیده باید یک موقع دنبال جنازه مادر بدود، یک موقع هم دنبال جنازه پدر، تا صد سال قبر امیرالمومنین باید مخفی باشد چون خوارج گفتند هر کجا باشد ما بدن حضرت را در می آوریم ومی سوزانیم از بین می بریم. زمان امام صادق علیه السلام جای قبر معلوم شد. ولی من فکر می کنم آن مظلومیتی که حضرت بعد از پیامبر کشید.
- گمانم مرتضی شد کشته آن روز که بشنید از تو آن فریاد جانسوز
مرحوم مجلسی در بحار نقل کرده است وقتی روزهای آخر عمر پیامبر بود پیامبرخدا صلی الله ... امیرالمومنین را صدا زدند و در خلوت فرمودند: علی جان بعد از من کینه ها ظاهر می شود. حق شما ضایع می شود. عرض کرد صبر می کنم. فرمودند: شما را دست به ریسمان می بندند. عرض کرد صبر می کنم. فرمودند: خانه نشین می کنند. عرض کردصبر می کنم. هر چه مصائب آینده را فرمودند امیرالمومنین گفت صبر می کنم. اما نوشته یک جا صبر و توان آقا بریده شد خیلی سخت بود خیلی برای حضرت امیر سخت بود. یک آدم شجاع قدرتمند و غیور علی جان همسرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را اذیت و آزار می کنند. کتکش می زنند. این جا امیرالمومنین با صورت روی زمین افتاد. کدام غیرتمند می تواند جلو چشمش به بازو وسینه زهرایش اذیت و آزار برسانند. وقتی مولی را می خواستند به مسجد ببرند خانم آمد دست به کمر بند امیرالمومنین انداخت و گفت: نمی گذارم. دیدند زورشان نمی رسد اینجا بود که آن نانجیب به قنفذ گفت: قنفذ برو دست زهرا را او جدا کن. جنایت کار کاری کرد نقشه قتل زهرا را کشید. امام صادق علیه السلام امام معصوم می داند مادرش به چه وضعی از دنیا رفته است. فرمود: علت وفات و شهادت مادرمان فاطمه بر اثر همان تازیانه هایی بود که قنفذ به امر دومی براو زد. «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ».