کلید واژه ها: صلوات, رحمت الهی, زهد, تقوا, دنیا, علی علیه السلام , ریاست طلبی, سلیمان علیه السلام , عواقب ریاست, کار کردن در خانه.
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله ... , امام علی علیه السلام , امام صادق علیه السلام
سخنران استاد فرحزاد
«قال رسول الله صلی الله ... عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ» (مجلسی/بحارالأنوار/ ج10/ ص: 406).
- از عـلـی آمـوز اخـلاص عـمـل شـیر حـق را دان مـنزه از دغل
- در قضا بر پهلوانی دست یافت زود شمشیری برآورد و شتافت
- او خـدو انـداخـت بـر روی عـلـیافـتـخار هـر ولـی و هـر وصـی
- او خدو انداخت بر رویـی که ماه سـجـده آرد پـیـش او در سـجـده گاه
- در زمانم انداخت شمشیرآن علی کـرد او انـدر قـضـایـش کاهـنـی
- ای علـی ای آنکه جـمله دیـده ای شـمـه ای وا گـو از آن که دیـده ای
- تیغ حلمت جان ما را چاک کرد آب حـلمت جـان مـا را پـاک کـرد
- در شـجاعـت تیـغ ربا نیـسـتـی در مـروت خـود که دانـد کیـستـی
- تو به تاریکـی علـی را دیـده ای زین سبب غیری بر او بگـزیده ای
- راز بگـشـا ای علـی مـرتضـی ای پس سوء القضا حسن القـضاء
- گفـت من تيغ از پى حق می زنم بـنـده حـقــم نـه مـأمــور تـنـم
- شـيـر حقـم نيـستـم شـيـر هــوى فـعـل من بر ديـن مـن باشـد گـواه
- رخت خود را ازمیان برداشـتم غیـر حـق را من عـدم انگاشــتـم
(ميرزا احمد آشتيانى- شاگردان/طرائف الحكم يا اندرزهاى ممتاز/ ترجمه ج 2/ ص: 379).
امام صادق علیه السلام می فرماید: «فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ6صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَبْقَ شَيْ ءٌ مِمَّا خَلَقَهُ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَرْغَبْ فِي هَذَا فَهُوَ جَاهِلٌ مَغْرُورٌ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِه» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص: 491). زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید. اگر کسی یک بار بر پیامبر عظیم الشان صلوات و درود بفرستد خدای متعال هزار صلوات و رحمت با هزار صف از ملائکه (که او را دعا می کنند.) بر کسی که صلوات بر محمد و آل محمد می فرستد نازل می کند. وقتی گوینده ذکر، این ذکر را می گوید در عالم موجودی باقی نمی ماند الا این که آن ها هم به تبعیت از خدا و ملائکه دعا می کنند و درود می فرستند بر کسی که صلوات بر محمد و آل محمد فرستاد. (در پایان حدیث هم تهدید و توبیخ مهمی است برای آن هایی که نسبت به صلوات بی اعتناء هستند.) حضرت می فرماید: کسی که نسبت به صلوات اهمیت ندهد این آدم جاهل و گول خورده است. خدا و پیامبر و اهل بیت از او بیزار هستند.
«فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِيمِ» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ ج10/ ص: 303) . کسی که در ماه رمضان آمرزیده نشود جهنمی و شقی است. آدم خبیث و شقیّی است. یعنی بدبخت و نگون بخت است که ماه رمضان بیاید و آمرزیده نشود. ملعون است کسی که در ماه رمضان از رحمت خدا استفاده نکند و بهره نگیرد. از رحمت خدا مدام دور می شود و به طرف جهنم می رود.
چه کار کنیم مدام رحمت خدا جذب بشود؟ رحم کردن به دیگران یکی از راه های جذب رحمت الهی است. «ارْحَمْ تُرْحَمْ» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج9/ ص: 54). هر چه می توانید به دیگران رحم بکنید. پیامبر عظیم الشان می خواستند وضو بگیرند دیدند گربه ای سر و صدا می کند حس کردند تشنه است وضو را رها کردند اول به حیوان آب دادند بعد وضو گرفتند. خدا رحم کردن به یک حیوان را دوست دارد چه برسد رحم کردن به یک انسان، روایت داریم پیامبر خوابیده بودند و کمی از پیراهن حضرت روی زمین بود گربه ای آمد روی پیراهن حضرت خوابید. (گربه فهمیده ای بود. آمده روی پیراهن حضرت خوابیده است. حیوانات شعور و درک دارند. در مشهد شتری از قصاب خانه فرار کرد و در کوچه، خیابان های مشهد که آدم راهش را گم می کند به طرف حرم آمد و پشت پنجره فولاد گریه کرد، سر و صورتش را به پنجره مالید. بعد هم وقتی صاحبش آمد ببردش نمی رفت ولی خادم ها که می آمدند تسلیم می شد. متولی آمد شتر را خرید و بین گله شترهای حرم رهایش کرد. ما آیه و حدیث داریم که حیوانات هم فهم و شعور دارند.) پیامبر از خواب بیدار شدند دیدند گربه ای روی پیراهنش خوابیده دلشان نیامد نهیبی بزنند یا دمش را بگیرند آن طرف پرتش کنند. پیامبر روح و قلبش به قدری لطیف و رقیق بودند که وقتی دست مبارکشان را بالا می آوردند آن قدر با لطافت پایین می آوردند که فضا آزرده نشود. چون می دانید این فضا هم پر از موجودات مادی و معنوی (فرشته و جن) است. در این عالم موجودات فراوانی هستند. هر آدمی غیر از دو فرشته ای که اعمالش را می نویسند و دو تا فرشته محافظ، فرشته های دیگری هم همراهش هستند. ما هم مواظب باشیم یک وقت اذیت و آزارمان به کسی نرسد. پیامبر صلی الله... فرمودند: بروید یک وسیله برندگی بیاورید این تکه لباسم را قیچی کنم این زبان بسته بخوابد. بعدا تکه لباس را وصله می زنم. پیامبر حاضر بود لباسش وصله دار بشود اما گربه از خواب بیدار نشود. (آن موقع پوشیدن لباس وصله دار عادی بود.)
گاهی می خواهیم سر کار برویم تمام اهل خانه را بیدار می کنیم یا سحر که برای سحری بلند می شویم و بعضی از بچه ها یا آدم هایی که عذر دارند روزه نمی خواهند بگیرند را از خواب می اندازیم. وقتی می خواهیم با ماشین یا موتور جایی برویم آن قدر سرو صدا می کنیم که مردم اذیت می شوند. مردم آزاری حرام است. امیرالمومنین علیه السلام با ناخنشان در خانه پیامبر را می زد تا اگر پیامبر در حال استراحت باشند اذیت نشوند. از در زدن و راه رفتن اشخاص می توان به شخصیتشان پی برد. حتی اگر پدر خانه یا صاحب خانه دو نصف شب می خواهد به خانه بیاید طوری بیاید که بقیه اذیت نشوند.
در نهج البلاغه است که امیرالمومنین علیه السلام کفشش را وصله می کرد. ائمه هیچ اهمیتی به مسائل تشریفاتی و تجملاتی و چشم و هم چشمی نمی دادند. شخصیت به لباس نیست اصل این است که خود شما چقدر قیمت دارید. امیرالمومنین در باب زهد نهج البلاغه می فرماید: انبیاء زهد داشتند پیامبر هم به زهد اهمیت می دادند. یکی از زن های پیامبر پرده زینتی آویزان کرد حضرت فرمودند این پرده را از جلوی چشم من بردار. وقتی به این پرده نگاه می کنم یاد زیور آلات دنیا می افتم. غفلت می خواهد به من دست بدهد. مقید بودند پیششان فکر و ذکر و صحبت دنیا نشود. مهر دنیا را از دلشان بیرون کرده بودند. آدم چیزی را که دوست ندارد می گوید حرفش را نزن اما ما همیشه حرف دنیا را می زنیم. در حالی که همه این ها تمام می شود و فانی هستند. خودمان را این قدر این جا مشغول نکنیم. حیف این دل که غصه دنیا را بخورد. حیف این دل که به فکر گل و خاک دنیا باشد.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «وَ اللَّهِ مَا دُنْيَاكُمْ هَذِهِ إِلَّا كَسَفْرٍ عَلَى مَنْهَلٍ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ قَالَ لِيَ اقْذِفْ بِهَا قَذْفَ الْأُتُنِ لَا يَرْتَضِيهَا لِيَرْقَعَهَا فَقُلْتُ لَهُ اعْزُبْ عَنِّي فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى وَ تَنْجَلِي عَنَّا غَلَالَاتُ الْكَرَى وَ فِي بَعْضِ النُّسَخِ اقْذِفْ بِهَا فَذُو الْأُتُنِ لَا يَرْتَضِيهَا لِبَرَاذِعِهَا» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج3/ ص:270). (درحالی که در زمان خلافتشان همه امکانات در اختیارشان بود.) این پیراهن خودم را آن قدر وصله زدم که دیگر از خیاط خجالت می کشم. یک نفر به من گفت یا علی ولش کن. دیگر این پیراهن را دور بینداز. گفتم از من دور شو تو نمی دانی که توجه به دنیا چقدر ضرر دارد. به قول ما فرمودند دور شو از من تو من را به دنیا دعوت می کنی. الآن دنیا شب و تاریک است فردای قیامت که روز می شود آن هایی که سبک بال بودند آن جا معلوم می شود. شب روها زود به مقصد می رسند. فعلاً شب است معلوم نمی شود کی چقدر زاد و توشه برداشته است. چه کاره است. روز قیامت که بشود آن هایی که (مثل امیرالمومنین) در شب دنیا سریع رفتند، آلوده به دنیا نشده اند آن جا معلوم می شوند. آن ها به منزل می رسند و دیگران در لجن زار دنیا و آتش جهنم می مانند. این قدر تشریفات و تجملات دنیا ما را نگیرد. فکر دنیا ما را مشغول نکند.
ماه رمضان ماه بریدن از دنیا و تعلقات دنیاست. ماه بریدن و به خدا و آخرت وصل شدن است. ابن عباس می گوید در سفری که برای جنگ جمل می آمدیم دیدم جمعیت دور خیمه امیرالمومنین جمع شدند. منتظر بودند تا آقا بیاید سخنرانی کند. آقا دیر کرد وارد خیمه آقا شدم دیدم حضرت مشغول وصله زدن کفششان هستند. گفتم یا علی مردم منتظر اند بیرون بیایید. حضرت نگاهی به من کردند فرمودند این کفش من چه قدر قیمت دارد. نگاهی کردم گفتم کفش وصله دار که قیمت ندارد این را نمی خرند. فرمودند: حالا فرض بکن یکی پیدا شد این را خرید. گفتم شاید یک درهم یا نیم درهم بخرند. فرمود: به خدا قسم این کفش وصله دار پیش من علی بهتر است از ریاست و مقام و پستی که مردم خودشان را به آب و آتش می زنند. به خدا قسم در نزد من علی این کفش بی ارزش بهتر است از پست و مقام و ریاست بر شما، مگر این که حقی را بتوانم به حق دار برسانم یا ظلمی را دفن بکنم. از مظلوم دفاع بکنم. حق حق داری را بستانم یا ظلمی را دفن بکنم و الا پست و مقام در نظر من علی چه ارزشی دارد.
زراره می گوید پیش معاویه رفتم معاویه گفت یا زراره دوست دارم یک ذره از اوصاف امیرالمومنین را برایم بگویی. من می ترسیدم پیش معاویه که دشمن علی بود از اوصاف امام علی بگویم ولی معاویه اصرار کرد و گفت در امان هستی بگو. خیلی که اصرار کرد گفتم یک شب حضرت علی را نیمه های شب در تاریکی دیدم. وقتی که مردم در خواب و آسایش بودند، می خوابیدند مولا امیرالمومنین آه و ناله می کرد، اشک می ریخت. مولا می فرمود: «مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ» (عبدالحمیدابن ابى الحديد معتزلی/ شرح نهج البلاغة/ ج18/ ص: 224). وای بر کمی زاد و توشه از طولانی بودن سفر آخرت، در قیامت عمرا پای حساب و کتاب بیاورند جواب خدا را چه بدهم. ناله می کرد بعد خطاب به دنیا می گفت ای دنیا تو برای علی داری جلوه گری می کنی، در معرض چشم علی خودت را قرار می دهی، پول و مقام وعشق دنیا را سه طلاقه کردم. به کل تو را از خودم دور می کنم. امیرالمومنین می گوید من دنیا را سه طلاقه کردم آن وقت ما شش دستی گرفتیمش. مواظب باشیم دنیا تمام می شود. یک نفسمان که بند بیاید تمام می شود.
صدام ها، اسرائیل ، آمریکا به دنبال شهرت و مقام بی خودی هستند. حاضرند همه را بکشند، مملکت ها را متلاشی بکنند، دنیا را آتش بزنند خودشان رئیس بشوند. آیت الله بروجردی می گفتند: من یک قدم برای مرجعیت خودم بر نداشتم خدا این کار را کرد. ایشان از نجف که آمدند به بروجرد رفتند. بروجرد شصت سال قبل به اندازه یک شهرک بود شهر بزرگی نبود. در آن جا مریض شدند ایشان را به تهران برای معالجه آوردند در برگشت از تهران به قم برای زیارت حرم حضرت معصومه علیها السلام آمدند. بزرگان قم که یکی از آن ها حضرت امام;بود جمع شدند اصرار و خواهش کردند که شما به قم بیایید و مرجعیت را قبول کنید. آقای بهاء الدینی نقل می کردند که آقای بروجردی می گفت اذیتم نکنید انتظار بی خود از من نداشته باشید نفرین می کنم مثل من گرفتار شوید. تمام این ها را من باید پاسخ بدهم. که چرا فتواء دادم، از یک عده ای پول گرفتم به یک عده ای دیگر دادم. حساب و کتاب هایشان گردن من است. من خودم هم از این پول ها استفاده نکردم. (یعنی ریاست حقه اش حساب کتاب دارد. ریاست باطلش که صد هزار مرتبه بدتر است.)
حضرت سلیمان و حضرت یوسف علی نبینا وعلیهما السلام بهترین ریاست را در دنیا داشتند. پیامبرانی بودند که مقام و منصب الهی داشتند. پیامبری هم مثل حضرت ایوب داشتیم که هر چه بلاء و مصیبت و گرفتاری بود او داشت. همه جور پیامبر داشتیم. حضرت زکریا رفت لای درختی پنهان شد آمدند درخت را از وسط اره کردند او را هم از مغز سر بریدند و نصفش کردند. پیامبرها خیلی زجر کشیدند. سلیمان پیامبر از بیت المال استفاده نمی کرد. هر چه هم داشت انفاق می کرد. سبد می بافت نصف سودش را به فقراء می داد و با نصف دیگرش غذای ساده ای می گرفت می خورد. «آخِرُ نَبِيٍّ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ سُلَيْمَانُ بْنُ دَاوُدَ7وَ ذَلِكَ لِمَا أُعْطِيَ فِي الدُّنْيَا» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج14/ ص: 65). روایت داریم چون حکومت گسترده ای خدا به او داده بود. دیو و جن و انس و شیاطین و حیوانات و پرنده ها در اختیارش بودند روز قیامت سیصد هزار سال معطل می شود و آخرین پیامبری است که وارد بهشت می شود. حالا این در مورد ریاست حقه است. دیگر ریاست باطل چند سال معطی دارد خدا می داند. یک کم بیدار باشیم. این دنیا را آن قدر جدی نگیریم.
«الدُّنْيَا مَلْعُونَةٌ مَلْعُونٌ مَا فِيهَا إِلَّا مَنِ ابْتَغَى بِهِ وَجْهَ اللَّهِ» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج12/ص: 36). دنیا ملعون و دور از لطف و رحمت خدا است. خدا نظر به دنیا نکرده و نخواهد کرد اگر خدا به دنیا نظر داشت یک لیوان آبش را به کافر و دشمن و یزیدها نمی داد. از بی ارزشی دنیاست که خدا دنیا را به کفار و دشمن داده است. اگر دنیا ارزش داشت خدا نمی گذاشت اولیائش این قدر اذیت و آزار ببینند یا شهیدشان کنند. این مال بی ارزشی دنیاست که حضرت سلیمان آخرین پیامبری است که وارد بهشت می شود. چون باید حساب حکومتش را پس بدهد. حضرت امام زیر بار مرجعیت نمی رفتند. آن قدر خواهش کردند تا با اصرار فراوان گردن ایشان گذاشتند. امام از ریاست فرار می کردند.
پیامبر ما در خانه کار می کردند. خودشان کفش و لباسشان را وصله می زدند، جارو می زدند، غذا درست می کردند، ظرف می شستند. اما بعضی از آقایان آن قدر تکبر دارند و مغروراند که در خانه دست به سیاه و سفید نمی زنند. این سیره ی و راه و روش پیامبر نیست. امیرالمومنین در خانه کار می کرد، کمک می کرد. پیامبر عظیم الشان فرمودند یا علی مردی که در خانه کار کند به عدد موهای بدنش در بهشت به او شهر (نه خانه) می دهند. چون آدم متواضع و افتاده ای است. کی گفته که همه ی کار های خانه دست زن باشد. نمی گوییم همه ی کار ها را شما مردها بکنید اما شما هم کمک کنید. خانمی می گفت در خانه بچه ها و شوهرم خیلی به من دستور می دهند. یک روز گفتم سفره را جمع نکنم تا آن ها جمع کنند. ظهر نهار خوردیم گفتم سفره را جمع کنید. تا پنج بعد از ظهر سفره همان طور ماند آخر هم خودم جمع کردم. چرا این قدر مغرورید. حالا یک کم پول یا مدرک گرفتید مغرور شده اید. پیامبر فرمودند: کسی در خانه کار نمی کند مگر این که نبی یا صدیق باشد. در افق انبیاء باشد. چون فروتن و متواضع می شود. ما مشکلمان این است که یک سر و گردن خودمان را از دیگران بالاتر می بینیم. تواضع بکنیم خودمان را بشکنیم. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: کسانی که در خانه کار می کنند این کار کفاره ی گناهانشان است. مهریه ی حورالعین است. خدا حورالعین نصیبشان می کند. این عظمتی است که خدا به انبیاء و اولیائش داده و آن ها هم افتخار می کنند که در خانه کار می کنند.
ابن عباس می گوید سلمان را خواب دیدم که جایش خیلی خوب است. گفتم سلمان در آن عالم چه چیز بیشتر به دردت خورد؟ گفت: چیزی که در این عالم از همه بیشتر به درد من خورد محبت مولا امیرالمومنین و پیروی از امیرالمومنین بود. در یکی از زیارت نامه ها می خوانیم «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ أَنْتَ أَوَّلُ مَظْلُومٍ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج4/ ص: 569). سلام بر تو ای ولی خدا، ای اول مظلوم عالم، از بعضی جهات مظلومیت مولا امیرالمومنین بیشتر از پیامبر و حضرت زهراء است. پیامبر عظیم الشان وقتی می خواستند از دنیا بروند هفده عدد از موهای محاسنشان سفید شده بود اما مولا امیرالمومنین موقع شهادتشان تمام موهای محاسنشان سفید شده بود. درد سرها و اذیت ها و شکنجه هایی که مولا امیرالمومنین دیدند خیلی سنگین بودند.
از امام صادق علیه السلام سؤال کردند که یابن رسول الله جنگ های پیامبر سخت تر بود یا جنگ های امیر المومنین؟ (حضرت چهار سال و خورده ای حکومت داشتند همه اش در جنگ بودند. هیجده ماه فقط جنگ صفین طول کشید که حضرت با معاویه می جنگید.) فرمودند جنگ های حضرت علی سخت تر بودند. جنگ پیامبر با بت پرست ها و کفار و مشرکین بود اما جنگ های حضرت علی با مسلمان نماها بود. همسر پیامبر، طلحه و زبیر دو تا از کسانی که ادعای صحابی پیامبر بودن را می کردند آمدند مقابل حضرت علی ایستادند. زبیر پسرعموی حضرت علی و پیامبر بود. زبیر کسی بود که در موردش فرمودند از ما اهل بیت بود. «مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج28/ ص: 242). جزء هفت نفری بود که در تشییع جنازه حضرت زهراء شرکت کرد. با این اوصاف آمد مقابل امیرالمومنین ایستاد و شمشیر کشید. خیلی سخت است خودی به آدم حمله کند. خوارج نهروان که پیشانیشان از بس نماز شب می خواندند پینه بسته بود آمدند با حضرت علی جنگیدند. حضرت می فرماید: «فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا» (امیرالمومنین علیه السلام/ نهج البلاغة/ ص: 48). صبر کردم همانند کسی که خوار در چشمش فرو برود و استخوان در گلویش گیر کند. این قدر بر امیرالمومنین سخت بود.
چه کسی طاقت دارد آدم نامحرمی بیاید خانمش را کتک بزند که مظهر شجاعت و قدرت الهی طاقت داشته باشد.
فاطمه جان
- گمانم مرتضی شد کشته آن روز که بشنید از تو آن فریاد جان سوز
خیلی سخت است که دست های آدم بسته باشد نتواند کاری بکند.
فاطمه جان
- تو نقش زمین گشتی و من لرزیدمتو ناله زدی و من به خود پیچیدم
- بنـد کفـنـت را به لـحـد بگـشـودم رویـت که نشـان من ندادی دیدم
وقتی ابن ملجم خبیث را دست گیر کردند و آوردند ام کلثوم دختر آقا امیرالمومنین فرمود: ان شاء الله پدرم خوب می شود انتقام ضربت زدنت را خواهیم گرفت. اما ابن ملجم گفت: ای دختر علی امیدی به بهبودی پدرت نداشته باش. من هزار درهم دادم شمشیر خریدم، هزار درهم دادم شمشیر را تیز کردم، هزار درهم هم دادم سم مهلکی در این شمشیر آمیخته کردم که اگر به هزارها نفر می زدم از بین می رفتند. چنان ضربتی زدم که فکر نکن پدرت بتواند بلند شود. نانجیب ضربتی وارد کرده بود که دیگر زانوهای حضرت توان نداشتند. کسی که فاتح قلعه خیبر بود دیگر از جا نتوانست بلند شود. نمازش را نتوانست ایستاده بخواند. حتی مولا امیرالمومنین نماز صبح روز نوزدهم را نتوانستند بایستند بخوانند خوابیده خواندند. اگر امام حسن با سم و برادرش اباعبدالله با شمشیر به شهادت رسیدند امیرالمومنین هم با شمشیر و هم با سم به شهادت رسید. می گویند روز بیستم این سم به همه بدن آقا سرایت کرده بود. بدن آقا آن قدر زرد شده بود که یکی از اصحاب آقا می گوید وقتی وارد شدم دیدم دستمال زردی به پیشانی آقا بسته اند ولی رنگ آقا آن قدر زرد بود که تشخیص داده نمی شد که دستمال زرد است یا بدن آقا. روز بیستم برای آقا یک مقدار شیر آوردند مقداری که میل کردند فرمودند بقیه شیر را برای ابن ملجم ببرید. هوای او را داشته باشید او را شکنجه ندهید. او را آزار ندهید. فرمود: این آخرین زاد و توشه من از دنیای شماست. بچه ها دور امیرالمومنین جمع شده بودند. زینب کبری، ام کلثوم، آقا قمربنی هاشم، امام مجتبی، اباعبدالله:گریه و ناله می کردند. آقا امیرالمومنین به یک یک بچه ها وصیت و وداع کرد. مثل یک پدری که دارد به مسافرت می رود. نوشته اند اما یک وقت نگاهش به اباعبدالله افتاد. جان عالمی به قربانت حسین جان، پدرت هم طاقت گریه تو را نداشت. مولا دید آقا اباعبدالله خیلی گریه و بی تابی می کند فرمودند: حسین جانم برای تو مصائب خیلی سختی خواهد بود. مصائب کربلاء را در پیش داری خدا دلت را محکم کند وصبر بدهد که بتوانی تحمل کنی. عرض کنیم یا امیرالمومنین اگر شما را به شهادت رساندند در بستر شهادت افتاده بودید بچه ها در جوار شما بودند آب می آوردند، شیر می آوردند، محبت می کردند اما همه عالم گریه می کند برای آن مظلومی که در گودال قتل گاه بدنش پر از زخم و جراحت بود. داغ جوان ها و برادرها دیده بود. هر چه صدا می زد ای قوم جگرم از تشنگی می سوزد، هر چه ناله آقا اباعبدالله بلند شد کسی جواب نداد. یک وقت آقا دیدند سینه مبارکشان سنگین شد. «وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج98/ ص:290).
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»، «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (الشعراء: 227).
خدایا به حق محمد و آل محمد گناهان مان را ببخش و بیامرز. به حق محمد و آل محمد حق همه ی حق داران به گردنمان را اداء بفرما. به حق محمد و آل محمد قلب امام زمان را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما. در دنیا و آخرت ما را آنی از قرآن و اهل بیت جدا نگردان. هر خیری که به چهارده معصوم عنایت کردی به ما هم عنایت بفرما. هر شری که از آن ها دور کردی از ما هم دور بفرما. به حق محمد و آل محمد مقام معظم رهبری، علماء، مراجع و جوان هایمان را در پناه امام زمان حفظ بفرما. آرزوی مکه و مدینه و کربلاء را بر این دل ها مگذار. بهترین برکات شب قدر را بر ما نازل بفرما. به مریض های اسلام لباس عافیت بپوشان. قرض قرض مندان را اداء بفرما. حاجت حاجتمندان را رواء بفرما. اموات گذشتگان، شهداء، علماء، امام راحل، اموات و گذشتگان ما را با انبیاء و اولیائت محشور بگردان. و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان.