کلید واژه ها: صلوات, خودسازی, امر به معروف, حاج آقا هادی ابهری, زهد, طمع به دنیا, خمینی رحمه الله , حسن مجتبی سلام الله علیه .
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله...
سخنران استاد فرحزاد
قال الله تبارک و تعالی: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ »[1].
موقع شنیدن نام پیامبر صل الله علیه و آله حتی در حال نماز واجب، ذکر صلوات را بعضی فقها واجب می دانند ولی عموم فقها ذکر صلوات را در موقع شنیدن نام مبارک پیامبر مستحب می دانند. در روایت است: اگر کسی عمدا در موقع شنیدن نام پیامبر صلوات را ترک کند، موجب دخول درآتش می شود. همچنین روایت داریم: بخیل ترین آدم ها، این آدم است. در روایت داریم پیامبر فرمود: جفا کار ترین افراد به من، کسانی هستند که نام من را بشنوند و صلوات نفرستند.
به بزرگی گفتند: چرا شما سخنرانی نمی کنید فرمود: دو تا آیه در قرآن هست که زبان من را بسته است. آیه اول: خدای متعال می فرماید: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»[2] دیگران را امر به خوبی می کنید، ولی خودتا را فراموش می کنید. همانند این که می گویی: در مسائل دنیایی اول خودم. در مسائل آخرتی هم باید بگویی: اول خودم. «قو انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجارة» اول خودت را از آتش در بیاور. دنیایت را می خواهی ایثار کنی، بکن. اما آخرتت را ایثار نکن. به خاطر زن و بچه ات آخرتت را نفروش. قرآن می گویید: در مسائل آخرتی اول خودت. اول خودت نماز بخوان بعد به دیگران بگو. اول خودت از آتش بیا بیرون، بعدا به دیگران بگو.
مرحوم حاج آقا هادی ابهری با مرحوم ملاآقاجان زنجانی به زیارت شاه عبدالعظیم رفته بودند. دیدند جمعی در آنجا دعای کمیل می خوانند. حاج آقا ابهری خلی چشمش بینا بود. آقای مصطفوی برادر علامه طباطبایی می گفت: من در تهران بودم، برادرم علامه پیش من آمد. مشورت می کرد که در تبریز بمانم یا در قم بمانم. می گفت: آقای حاج آقا ابهری (که بی سواد هم بود) وارد شد، قبل از این که ما چیزی بگوییم، رو کرد به آقای طباطبایی گفت: شما در تبریز بمانید، بهتر است. همین آقای حاج آقا ابهری بعضا تو مجلس امام حسین سلام الله علیه یکی دو ساعت، گریه می کرد. منقلب می شد یک چیزی هایی را می دید. گاهی می رفت کنار ضریح امام حسین سلام الله علیه مثلا پول می خواست، دستش را دراز می کرد، پول می گرفت. خیلی مکاشفات عجیبی داشت. یک آدم بی سواد در اثر عشق به اهل بیت به قله عرفان و معرفت رسیده بود مجنون و دلباخته اهل بیت بوده است. هر کسی تو مجلس کربلا رفته بودن را مشخص می کرد. این روایات ما را هم تایید می کند. آن هایی که کربلا می روند، یک اثری رویشان هست. مهر امام حسین سلام الله علیه به پیشانی این خورده است.
حاج آقا ابهری با آقای حاج ملا آقا جان که هردو آدم فوق العاده ای بودند. هر دو ترک بودند. آمدن شاه عبد العظیم دیدند، گوشه ای جمعیت جمع شدند و العف الهی العف می گویند. حاج ملاآقاجان به ترکی به آقای جاج هادی ابهری می گویید: یک نگاه بنداز ببین این ها چی می گویند؟ ایشان یک نگاهی کرد، گفت: تمام این ها می گوین "علف علف علف" یعنی خدایا پول بده. همه غصه دار پول هستند.
یک نفر از امام زمان سلام الله علیه خیلی گلایه کرد، که چرا آقا شما ظهور نمی فرمایید. در جمکران این همه عاشق شما می آیند. ( واقعا ما پول را زیاد دوست داریم یا امام زمان نمان را؟ آقا امیر المومنین سلام الله علیه در نهج البلاغه است، فرمود: «هَلَكَ مَنِ ادَّعَى»[3] هلاک شد کسی که ادای پوچ کرد.) امام زمان سلام الله علیه را خواب دید، همان شکایاتی که در بیداری از آقا کرده بود، در خواب هم کرد. آقا فرمود: این ها همه بخاطر حاجت های خودشان به جمکران می آیند. یعنی این ها عاشق خود و دنیایشان هستند نه من. واقعا اگر مردم امام زمان سلام الله علیه را بخواهند، محال هست که امام زمان نیاید. ما باید با اعمالمان ثابت کنیم که اگر امام زمان بیاید به حرف هایش گوش می دهیم و از دستوراتش اطاعت می کنیم. و مثل قبلی ها امام زمان مان را به دنیای مان نمی فروشیم. روایت داریم: «خدا به رفتار شما، به گفتار شما، نگاه نمی کند. بلکه به دلت نگاه می کند.
از نظر پیامبر سلام الله علیه و آله ما «عاقل کسی هست که باقی را بگیرد، فانی را ول کند» آدم بی عقل درست برعکس این است. تو روایت داریم: کسی که آخرت را ول بکند، بیاید به این آب و گل بچسبد، دیوانه واقعی است. تو رایت داریم: یکی را دورش را گرفته بودند با او شوخی می کردند. پیامبراکرم سلام الله علیه و آله به آن ها رسید، فرمود: این کیه؟ عرض کردند: دیوانه است. فرمود: نه این اختلال ذهنی پیدا کرده است. دیوانه اصلی کسی هست که آخرت را به دنیایش بفروشد.
ولی اگر کسی دنیا را برای انجام کارهای خیر جمع بکند عیب ندارد. ابن ابی یعفور از اصحاب خیلی خوبه بوده است. حضرت صادق سلام الله علیه فرمود: کسی روی زمین حرف شنوتر از او برای من نبوده است. یک روز به حضرت عرض کرد: آقا من خیلی دلم می خواهد ثروتمند باشم. حضرت فرمود: می خواهی چه کار کنی؟ گفت: آقا می خواهم حج بروم. صدقه بدهم. صله رحم کنم. به فقرا برسم. امام فرمود: این دنیا نیست. این آخرت است.
چیزی که از ما جدا می شود، از اول جدایش کنیم، راحت بشویم. شد، شد. نشد، نشد. «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ»[4] حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید: زهد در قرآن را خدا در این آیه آورده است. زاهد در دنیا علامتش این است که هر چی که بهت می دهیم، خوشحال نشوی و اگر خوشحال شدی، علامت این هست که بهش علاقه داری. و اگر هم گرفتیم پکر نشوی. همان شد، شد. نشد، نشد.
پشت ماشینی نوشته بودند: "شد شد، نشد نشد" واقعا چه جمله خوبی است. مضمون آیه قرآن و روایت است. اگر این جمله را در زندگی پیاده کنیم به آرامش کامل می رسیم. پیامبر میفرماید «الدُّنْيَا دَارُ مَنْ لَا دَارَ لَهُ وَ لَهَا يَجْمَعُ مَنْ لَا عَقْلَ لَهُ»[5] دنیا خانه کسی است که خانه ندارد. کسی که بهشت ندارد، خدا ندارد، هر کس خدا لطفش و عنایتش را از او برداشته می شود به دنیا دل می بندد و عاشق دنیا می شود.
امام خمینی (ره) یکی از ویژگی هایش این بود که از کسی نمی ترسید. امام فرموده بود: وقتی من را در خرداد سال42 دستگیر کردند به طرف تهران می بردند. تو راه که می رفتیم، موقع نماز شد. به این ها گفتم: موقع نماز هست. یک جایی آبی باشد، نگه دارید من وضو بگیرم. گفتند: نمی شود، می ترسیم. می فرمود: آن ها می ترسیدند، من نمی ترسیدم. بعد گفتم: اجازه بدهید، من از زمین تیمم کنم. گفتند: این هم مترسیم. امام می فرمود: که من با همان کف ماشین، تیمم کردم. (وقتی که از قم به تهران می روی، پشت به قبله می روی) امام فرموده بود: ما تو عمرمان یک نمازی خواندیم با وضو نبود، تیمش این طورفی بود. قبله اش هم پشت به قبله بود. امام فرموده بود: یه جایی من را جاده فرعی بردند. من حدث قوی زدم، که می خواهند این بیابان من را بکشند. به خودم مراجعه کردم، دیدم هیچ ناراحتی و ترسی ندارم. آدمی که به این دنیا وابستگی نداشته باشد همین طور است. امام خمینی فرموده بودند: تمام این ها که درود بر امام می گویند. اگر مرگ بر امام هم بگویند، برایم هیچ فرق نمی کند. من برای این ها کار نمی کنم. امام به تکلیف و وظیفه الهی اش خیلی اهمیت می داد. بیاییم این تکلفات و تعلقاتمان را کنار بگذاریم.
- تکلف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوش توان رفت
اگر تعلق نباشد، یعنی از غیر خدا دل بکنیم. بابا این بچه ها یک روز، ما را تو خاک می اندازند. یک ساعت هم تو خونه نگه نمی دارند. کسی که تعلق ندارد می گویید: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ»[6] شمشیر که به پیشانیش فرود می آید، می گویید: به پروردگار کعبه رستگار شدم.
یکی از رفقای ما خدا رحمتش کند، مرض سرطان گرفت. می گفت: فامیل ها می ترسیدند به من بگویند. گفت: دگتر هم نمی خواست به من بگوید. گفتم: شما نبض من را بگیر، بگو که سرطان داری. اگه نبض من یه ذره بیشتر زد. تا آخر هم روحیه اش خیلی قوی بود. این علامت زهد در دنیاست. عاقل بودن این هست که انسان به چیزهای بی ارزش پشت پا بزند.
یکی از رفقا میگفت یه تاجری از دنیا رفته بود. بچه اش گفت: من حتمی بابایم را با یک قالیچه قیمتی که داریم، می خواهیم، دفن کنیم. گفتد: آقا نمی شود. استفتا کردند مراجع هم گفتن نمی شود، این اسراف است. فقط یک کفن می تواند از مالش ببرد. گفت: من هم می خواستم همین را ثابت کنم. پدر من که این همه ثروت داشت، یه فرش را هم نتوانست با خودش ببرد. پس دنیا به ماها هم وفا نمی کند.
عرض ارادتی به محضر کریم اهل بیت سلام الله علیهم ، امام حسن مجتبی سلام الله علیه داشته باشیم. امامی که تو اصحاب و یانش غریب بود. گاهی پای منبر می نشست، خطیب شامی ناسزا به امیرالمومنین سلام الله علیه میگفت. کی طاقت شنیدنش را دارد؟ ولی امام به خاطر خدا تحمل می کرد. قبرش هم غریب هست. خدا قسمت کند برات مدینه را از آقا بگیریم. از این پله های بقیع که بالا می روی، چشمت به قبرهای غریبی که با خاک یکسان هست، می افتد. دل انسان از جا کنده می شود. پیامبر خدا سلام الله علیه و آله فرمود: چشمی که برای حسنم اشک بریزد، کور وارد محشر نمی شود. دلی که برای حسنم غمگین بشود، روزه قیامت شادمان و مسرور خواهد بود. قدم هایی که برای به زیارت حسنم برود، آن قدم ها بر پل صراط نمی لرزد. چه حالی داشت امام مجتبی سلام الله علیه آن لحظه ای که صدا زد، برایم یک تشت بیاورید. شاید عزیزان، خواهرها، بچه ها، گفتند: آقا الان سم ها را برمی گرداند. اما یه وقت ببینن لخته های خون آقا در تشت.... یک تشت در مدینه دل بی بی زینب و بچه ها را به درد آورد. یک تشت هم در شام، در مجلس یزید، دل اهل بیت را به درد آورد. کدام خانواده شهید، خواهر شهید، فرزند شهید، طاقت دیدن این منظره را دارد ببینند سر بریده قرآن تلاوت می کند. اما نانجیب با چوب خیزران بر لب و دندانی که پیامبر می بوسید... «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»[7].
[1] . المائدة : 105
[2] . البقرة : 44
[3] . نهج البلاغة/امام علی علیه السلام علیه السلام/58/و من هذه الخطبة و فيها يقسم الناس إثلاثه اصناف.....ص:58
[4] . الحديد : 23
[5] . الكافي/شیخ کلینی/2/129/باب ذم الدنيا و الزهد فيها ..... ص :128
[6] . بحارالأنوار/مجلسی/41/2/باب 99- يقينه صلوات الله عليه و صبر....ص:1
[7] . الكافي/شیخ کلینی/1/230/باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله الاعظم...ص:230