کلید واژه ها: صلوات, شیطان, تقوا, روزه, گناه, عزت, ذلت و خواری, یوسف علیه السلام .
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم .
سخنران استاد فرحزاد
«قال الله تبارک و تعالی: وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يجعَل لَّهُ مخرَجًا، وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»[1].
- دلا بسـوز که سـوز تو کارها مـی کنددعـای نیمه شبی دفع صد بلا بکند
- طبیب عشق مسیحادم است ومشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
- عتاب یار پری چهره عاشقانه بکـش که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند
- زه ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هرآن که خدمت جام جهان نما بکند
- ز بخت خفته ملولم بود که بیـداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
ذکر صلوات در همه ایام برای همه حتی برای اولیای خدا هم سفارش شده است. صلوات بهترین هدیه برای اموات است. ذکری به جامعیت صلوات نداریم که یاد خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در آن جمع شده باشد. در روایاتی به نقل از شیعه و سنی نقل شده است پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «أن الدعاء محجوب حتى يصلى على محمد و آل محمد عليهم السلام»[2]. یعنی دعایی که میکنید اجابت نمی شود تا زمانی که صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام فرستاده شود. ذکر صلوات شیاطین انس و جن را دور میکند.
و همچنین یکی از برکات صلوات از بین بردن نفاق است «ارفعوا اصواتكم بالصّلوة على فانّها تذهب النّفاق»[3].
در روایات آمده است هر کسی که ما را از خدا غافل کند شیطان است. کسی که ما را دعوت به گناه می کند؛ شیطان است. یعنی کسی که کار شیطانی انجام میدهد؛ شیطان است. مرحوم میرزا علی اکبر عماد نقل می کند که کسی شیطان را در خواب به شکلی ظاهر الصلاح دید پیش شیطان می رود و می گوید تو هستی که مردم را گمراه می کنی؟ شیطان گفت: بله. این مرد هم ریش شیطان را کشید و یک سیلی هم به صورت او می زند در این موقع از خواب بیدار می شود و می بیند که ریش خودش را کنده است و صورتش هم سرخ شده است. متوجه می شود که شیطان خودش است.
در خطبه شعبانیه آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند که بهترین عمل در ماه مبارک رمضان چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»[4]. یعنی بهترین عمل در ماه مبارک رمضان دوری کردن از گناه است. ما باید بدانیم که مبطلات روزه فقط خوردن و آشامیدن نیست بلکه غیبت و تهمت و دورغ و گناهان هم روزه را باطل می کنند. هر چند ظاهراً روزه باطل نمی شود ولی ثوابی برای روزه دار نوشته نمی شود. روزه دار واقعی کسی است که تمامی اعضاء و جوارحش روزۀ از گناه باشد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»[5]. یعنی خدا روزه را هم برای شما و هم برای همه امت های قبل از شما واجب کرده است برای اینکه ملکۀ تقوا در شما ایجاد شود و متقی شوید. یعنی روزه باعث می شود که ارادۀ انسان قوی بشود. کسی که توانست یک روز تمام نخورد و نیاشامد میتواند چشم و زبان و تمام اعضای بدنش را هم در مقابل گناهان مواظبت کند. اصلاً علت وجوب روزه، تقوی است. در یکی از دعای روزهای ماه رمضان آمده است آدمی که تقوی ندارد روزه اش به درد نمی خورد.
«اللهم لاتخذلني لتعرض معاصيك»[6]. ای خدا من را خوار نکن که در معرض نافرمانی و معصیت تو قرار بگیرم. معلوم می شود که گناه آدم را خوار و ذلیل می کند. علت اخراج حضرت آدم و حوا علیهماالسلام از بهشت ترک اولی و مخالفت با امر الهی بود که باعث شد خوشی بهشت را از دست بدهند.
راننده ای می گفت من مغازه و سرمایه و خانه داشتم ولی وارد کار ربا و نزول شدم و اوضاعم خراب شد تا حدی که الآن فقط یک ماشین قراضه دارم با بدهی های فراوان. می گفت من بی برکتی مال ربا را لمس کرده ام. قرآن می فرماید: «يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا»[7]. خدا برکت را از مال ربوی گرفته است و گناه آدم را خوار و ذلیل می کند فرضاً اگر در دنیا هم خوار و ذلیل نشد در آخرت می شود «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لاتُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ»[8]. ای خدا قلب من را با بندگی خودت آباد کن و کمکم کن که من با معصیت تو خوار و ذلیل و درمانده نشوم. متاسفانه خیلی ها از بانک برای تعمیر خانه وام می گیرند ولی ماشین و چیزهای دیگر می خرند. این کار به فتوای تمام مراجع حرام است و اشکال دارد. باید وام را برای همان چیزی که می گیریم استفاده کنیم. حلال و حرام را خیلی جدی بگیریم.
یکی از بهترین داستان های قرآن ماجرای حضرت یوسف علیه السلام است «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ»[9]. ایشان از نظر زیبایی زبان زد زمان خودش بود «أَجْمَلِ أَهْلِ زَمَانِهِ»[10]. زلیخا که در دربار فرعون بود شیفته و عاشق غلامش یوسف علیه السلام می شود. اما حضرت یوسف به علاقه زلیخا پاسخ نمی دهد. در قرآن آمده که زن های مصر زلیخا را ملامت می کردند که چرا عاشق یک غلام شده ای؟ زلیخا هم مهمانی تشکیل داد و کارد و میوه به دستشان داد و در همان حال به حضرت یوسف علیه السلام دستور ورود به مجلس را داد. وقتی حضرت وارد مجلس شد خانم ها به جای میوه دست هایشان را بریدند.
- گرش ببینی دست از ترنج بشناسی روا بود که ملامت کنی زلیخا را
زلیخا نقشه شومی در سر داشت و به همین منظور اتاقی که هفت در داشت و کسی هم کلیدش را نداشت مهیا کرد تا با یوسف علیه السلام خلوت کند. حضرت یوسف را به اتاق فرا خواند و پارچه ای به روی بتی که می پرستید انداخت. حضرت یوسف علیه السلام پرسید چرا این کار را کردی؟ زلیخا گفت من از خدای خودم خجالت میکشم که جلوی چشمش این گناه را انجام بدهم. حضرت گفت تو از خدای چوبیت خجالت میکشی ولی من از خدای واقعی ام خجالت نکشم. ایشان که خود را در معرض گناه می دید به خدا پناه می برد و می فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي»[11]. واقعا در چنین موقعیت هایی باید به خدا پناه ببریم. همه انبیاء دعا میکردند که خدایا ما را حتی به اندازه یک چشم به هم زدن به خودمان رها نکن. آیت الله بهاءالدینی می فرمودند که اگر خدا حفظمان نکند پیرمرد نود ساله هم فحشاء و منکر انجام می دهد. اگر خدا به کمک حضرت یوسف علیه السلام نمی آمد قطعا حضرت یوسف علیه السلام به درخواست زلیخا جواب مثبت می داد و آن گناه را انجام می داد. اما یوسف با کمک خدا از این مهلکه نجات می یابد «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ»[12]. یعنی ما از حضرت یوسف علیه السلام گناه و فحشا را دفع کردیم.
یوسف فرار کرد زلیخا هم به دنبالش رفت. وقتی حضرت به در اتاق رسید زلیخا از پشت پیراهنش را گرفت و آن را کشید و پاره کرد. همین که یوسف در را باز کرد سلطان را بیرون از اتاق دید. زلیخا فوراً گفت که این غلام نیت بدی داشت و قصد داشت کار خلاف عفتی را با من انجام بدهد. و از ترس، گناه را به گردن حضرت انداخت. یوسف علیه السلام هم گفت من این کار را نکردم. اما سلطان با این که فهمید زلیخا دروغ می گوید به خاطر حفظ آبروی زنش، حضرت یوسف علیه السلام را به زندان انداخت. بعد از چندین سال که سلطان یوسف را فراموش کرده بود خوابی دید و کسی جز حضرت یوسف علیه السلام نتوانست آن را تعبیر کند. سلطان که از او خوشش آمده بود. یوسف علیه السلام را وزیر و خزانه دار خودش می کند و بعد از حاکم حضرت یوسف حاکم مصر شد و زلیخا بر اثر معصیت ذلیل و فقیر و زمین گیر و نابینا شد در حالی که حضرت یوسف علیه السلام حاکم و عزیز مصر شده بود.
روزی حضرت یوسف علیه السلام از محله ای عبور می کرد که زن فقیر و عاجزی را دید و متوجه شد که او زلیخاست. به طرف زلیخا رفت و حالش را جویا شد و زلیخا هم که فهمید او یوسف است گفت «الحمدلله الذي جعل العبيد بطاعتهم لربهم ملوكا و الحمدلله الذي جعل الملوك بمعصيتهم عبيدا»[13]. یعنی خدا را حمد میکنم که برده و غلامی را بر اثر طاعت و بندگی آقای مصر و حاکم کرد و سلطانی را بر اثر گناهش به ذلت و بندگی کشاند. حضرت یوسف علیه السلام که از این حرف زلیخا خوشش آمده بود گفت آیا هنوز هم به من محبت و علاقه داری؟ زلیخا گفت قسم به جدت ابراهیم، دوستت دارم و حاضرم تمام دنیا را بدهم ولی یک بار دیگر جمالت را ببینم.
- من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستمکه عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را
حضرت یوسف علیه السلام برای اینکه او را نجات بدهد می فرماید ای زلیخا در این عالم زیباتر از من هم هست. زلیخا پرسید او کیست؟ حضرت فرمود خاتم انبیاء محمد مصطفی است که تمام زیبایی های پیامبران گذشته، شعاعی از حُسن اوست. خود پیامبر هم می فرماید که من نمکین تر از یوسف هستم. «كَانَ يُوسُفُ علیه السلام أَحْسَنَ وَ لَكِنَّنِي أَمْلَحُ وَ إِنْ كَانَ يُوسُفُ فِي اللَّيْلِ نُورَانِيّاً فَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم فِي الدُّنْيَا وَ الْعُقْبَى نُورَانِيٌّ»[14]. با سخن یوسف علیه السلام محبت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به دل زلیخا می افتد و در این هنگام جبرئیل از آسمان نازل شد و گفت ای یوسف خدای متعال می فرماید باید زلیخا را به همسری بگیری. چون محبت حبیب ما در دلش ایجاد شده است. («مَنْ أَحَبَّكَ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَبْغَضَكَ أَبْغَضْتُهُ»[15]. یعنی ای حبیب من هر کسی که تو را دوست دارد من هم دوستش دارم و هر کسی که با تو دشمن باشد من هم او را دشمن خودم می دانم.) زلیخا به همسری حضرت یوسف علیه السلام درآمد و خطاب شد که دعایی کن تا زلیخا جوان شود. یوسف علیه السلام دعا کرد و زلیخا جوان شد. زلیخا وقتی هم همسر یوسف علیه السلام شد آن قدر عشق و محبت خدا در دلش جای گرفته بود که همیشه مشغول عبادت بود. روایت داریم که حضرت یوسف علیه السلام گفت بیا کمی با هم انس بگیریم اما زلیخا می گفت وقت ندارم. تا جایی که زلیخا هنگامی که می خواست از اتاق بیرون برود یوسف دستش را به پیراهن زلیخا انداخت و پیراهنش از پشت پاره شد، بعد به زلیخا گفت یک روزی تو دنبال ما بودی و حتی با این که شوهر داشتی آبروی خودت را به خاطر من بردی اما حالا که من شوهر تو هستم برایم ناز و کرشمه می کنی. زلیخا پاسخ داد ای یوسف صدیق، من آن روز عاشق تو بودم اما امروز عاشق خدا هستم.
- حُسن یوسف را به عالم کس ندیدحُسن آن دارد که یوسف آفرید
امام حسن مجتبی کریم اهل بیت علیهم السلام است. تجربه نشان داده است کسانی که به این امام توسل پیدا میکنند حاجتشان سریع برآورده می شود. یکی از دوستان می گفت خانمی بچه دار نمی شدند. سال ها دکتر می رفتند و انواع درمان ها را انجام داده بود اما مشکلش رفع نمی شد. در ایام نیمه مبارک ماه رمضان با ناراحتی نشسته بود و تلویزیون برنامه ای درباره امام حسن مجتبی علیه السلام نشان می داد. دل این خانم می شکند و توسل به این امام میکند و از خدا فرزند صالح و سالمی درخواست می کند. فردای آن روز همسایه ای در خانه اش را می زند و می گوید دی شب خواب آقا امام حسن مجتبی علیه السلام را دیدم که به خانه شما آمده اند و در خانه شما را کوبیدند و یک جفت کفش برای شما آوردند. حضرت توسل این زن را قبول کرده بود و بعد از چند روز آن خانم حامله شدند و خدا به آنها فرزندی داد. این توسلات خیلی کارساز است.
امام حسین علیه السلام به خواهرشان حضرت زینب می فرماید برادرم حسن از من بهتر بود «وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي»[16]. روایت داریم که برادر بزرگ تر، حکم پدر انسان را دارد. امام حسن ده سال امامت بر امام حسین کرده بود. امام بعدی باید تابع امام قبلی باشد.
همه عالم برای غربت آقا اباعبدالله اشک میریزند اما امام حسین علیه السلام بر غربت و مظلومی برادرش اشک میریزد. خیلی از بزرگان ما معتقد بودند مظلومیت امام حسن علیه السلام حتی از امام حسین علیه السلام هم بالاتر بوده است. امام حسین علیه السلام بالاخره یک یارانی باوفایی داشتند اما امام مجتبی علیه السلام کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. در نماز سجاده را از زیر پای آقا کشیدند و آقا را به زمین انداختند و به آقا حمله کردند و به بدن آقا خنجر زدند. آقا اباعبدالله علیه السلام همسرهایی داشتند که یکی از دیگری بهتر بود. حضرت رباب علیها سلام یک سال زیر آفتاب ماند و گفت چون آقا اباعبدالله را با لب های تشنه و زیر آفتاب کربلا به شهادت رساندند؛ من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم. اما همسر امام مجتبی قاتلش بود و در خانه هم غریب بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود. آن قدم هایی که برای زیارت حسنم برود بر پل صراط نمی لرزد. یک عمر خون دل خورد و مصائب فراوان دید. از دوست و دشمن و نزدیکان صدمه دید. اما توسط جعده نانجیب مسموم می شود. صدا می زند برایم تشتی بیاورید. شاید خواهر برادرها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمی گرداند و حالش خوب می شود. اما دیدند لخته های خون در تشت ریخت. اینجا هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. در شام و در مجلس یزید هم یک تشت بود که دل اهل بیت علیهم السلام را آتش زد. همه جا به قاری قرآن احترام میگذارند. به خانواده شهید احترام میکنند. اما پیش روی بچه ها و عزیزان امام حسین علیه السلام آن نانجیب چوب خیزرانش را برداشت و به سر بریده امام زد.
[1]. الطلاق: 3،2.
[2]. فضائل الخمسة من الصحاح الستة / سيد مرتضى فيروز آبادى / ج 1 / 411 / فهرس مواضيع الجزء الاول... / ص: 407.
[3]. الصحيفة السجادية-ترجمه و شرح فيض الاسلام / امام سجاد علیه السلام / 42 / دعاى دوم از دعاهاى امام عليه السلام است پس از اين ستايش در درود بر رسول خدا صلى الله عليه و آله .... / ص: 42.
[4]. أمالي الصدوق / 95 / المجلس العشرون .... / ص: 95.
[5]. البقرة: 183.
[6]. البلدالأمين / ابراهيم بن على عاملى كفعمی / 219 / شهر رمضان... / ص: 191.
[7]. البقرة: 276.
[8]. مفاتيح الجنان / شیخ عباس قمی / 1 / 156 / هفتم صلوات مرويه از حضرت امام زين العابدين.... / ص: 156.
[9]. يوسف: 3.
[10]. بحارالأنوار / مجلسی / 12 / 275 / باب 9- قصص يعقوب و يوسف على نبينا... / ص: 216.
[11]. يوسف: 53.
[12]. يوسف: 24.
[13]. قصص الأنبياء للراوندي / قطب الدين راوندی / 136 / 5- فصل... / ص: 135.
[14]. بحارالأنوار / مجلسی / 16 / 408 / باب 12- نادر في اللطائف في فضل نبينا ص... / ص: 402.
[15]. بحارالأنوار / مجلسی / 15 / 27 / باب 1- بدء خلقه و ما جرى له في... / ص: 2.
[16]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد / شیخ مفید / ج 2 / 94 / خطبة الإمام الحسين علیه السلام بأصحابه في كربلاء قبل عاشوراء... / ص: 91.