١٧٦٢- الإمامُ الباقرُ أوِ الإمامُ الصّادقُ عليهما السلام : ما عُبِدَ اللّه ُ عزّ و جلّ بشَيءٍ مِثْلِ البَداءِ [1] . [2]امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ به چيزى مانند بداء [3]پرستش نشده است.
و في العُرف ـ على ما يُستفادُ من كلامِ العلماء و أئمّة الحديث ـ يُطلق على معانٍ كلُّها صحيحة في حقّه تعالى :
منها : إبداءُ شيءٍ و إحداثُه ، و الحكم بوجوده بتقدير حادث ، و تعلّق إرادةٍ حادثة بحسب الشّروط و المصالح ، و من هذا القبيل إيجادُ الحوادث اليوميّة . و يَقرُب منه قولُ ابن الأثير ـ في حديث الأقرع و الأبرص و الأعمى ـ : بدا للّه عزّ و جلّ أن يَبتليَهم : أي قضى بذلك. و هو معنَى البَداء هاهنا ؛ لأنّ القضاء سابق . و البَداء استِصوابُ شيءٍ عُلِم بعد أن لم يُعلَم ، و ذلك علَى اللّه عزّ و جلّ غيرُ جائز ، انتهى. و لعلّه أراد بالقضاء الحكمَ بالوجود ، و أراد بكونه سابقا أنّ العلم به سابق ، كما يُرشد إليه ظاهرُ التّعليل المذكور بعده .
و منها : ترجيحُ أحدِ المتقابِلَين ، و الحكم بوجوده بعد تعلّق الإرادة بهما تعلّقا غيرَ حتميّ ، لرُجْحان مصلحته و شروطه على مصلحة الآخَر و شروطه . و من هذا القبيل إجابةُ الدّاعي ، و تحقيق مطالبه ، و تطويل العمر بصلة الرّحم ، و إرادة إبقاء قوم بعد إرادة إهلاكهم .
و منها : مَحْو ما ثَبَت وجودُه في و قتٍ محدود بشروطٍ معلومة و مصلحةٍ مخصوصة ، و قَطْع استمرارِه بعد انقضاء ذلك الوقت و الشّروط و المصالح ، سواءٌ أثَبت بدلَه لتحقّقِ الشّروط و المصالح في إثباته أو لا . و من هذا القبيل الإحياءُ و الإماتة و القَبض و البَسط في الأمر التّكوينيّ ، و نَسخُ الأحكام بلا بدَل أو معه في الأمر التّكليفيّ ، و النّسخُ أيضا داخل في البَداء ، كما صرّح به الصّدوق في كتابَي التّوحيد و الاعتقادات . ( بحار الأنوار : ٤ / ٩٢ ، ٩٣ ، انظر تمام الكلام) .
اما بداء در عرف ـ آن گونه كه از سخنان علما و پيشوايان حديث بر مى آيد ـ به چند معناست كه همه آنها درباره خداوند متعال مى تواند درست باشد؛ از جمله:
١ ـ پديدار كردن و پديد آوردن چيزى و حكم به هستى يافتن آن به سبب تقديرى جديد و تعلّق گرفتن اراده اى جديد به چيزى بر حسب شرايط و مصالح. از اين قبيل است پديد آوردن اتفاقات روزمره.
سخن ابن اثير ـ در حديث افراد كچل و پيس و كور ـ نزديك به همين معناست. او مى گويد: «براى خداوند عزّ و جلّ بدا حاصل شد كه آنان را، به اين وسيله آزمايش كند: يعنى به اين حكم كرد. در اين جا بداء، به معناى قضا و حكم است ؛ زيرا قضا [از سر علم] صورت گرفته است در حالى كه بداء [محال]، به معناى پى بردن به درستى امرى است كه قبلاً براى خدا معلوم نبوده است. و نسبت دادن اين معنا به خداوند، محال و نارواست».
و شايد مقصودش از قضا، حكم به موجود شدن است و منظور از سابق [صفت قضا]، علم پيشين است، همان گونه كه تعليل ذكر شده به آن ره مى نمايد.
٢ ـ ترجيح يكى از دو امر متقابل و حكم به هستى يافتن امر راجح، بعد از تعلّق گرفتن اراده غير حتمى، نسبت به هر دو امر. اين ترجيح ناشى از ترجيح مصلحت و شرط هاى يكى بر مصلحت و شرط هاى ديگرى است. از اين قبيل است اجابت دعا و بر آورده شدن خواستهاى دعا كننده، طولانى شدن عمر به سبب صله رحم و تصميم به باقى نگه داشتن مردمى بعد از تصميم داشتن به نابودى آنها.
٣ ـ از بين بردن چيزى كه وجود آن در زمانى معيّن و با در نظر گرفتن شرايطى مشخّص و مصلحتى خاص، حتمى بوده است، و نيز قطع استمرار وجود آن چيز بعد از سپرى شدن آن زمان و شرايط و مصالح خواه به دليل محقق شدن زمينه ها و مصلحت ها، جانشينى براى آن شى ء از ميان رفته، گذاشته شود يا نشود. مانند زنده كردن و ميراندن و قبض و بسط در امور تكوينى و نسخ احكام بدون جانشين، يا با جانشين در امور تكليفى. نسخ نيز ، همچنان كه شيخ صدوق عليه السلام در دو كتاب التوحيد و الاعتقادات خود تصريح كرده است، داخل در موضوع بداء مى باشد. و اين امور از آن رو بداء ناميده شده اند كه مستلزم آشكار شدن چيزى براى مردم هستند پس از آنكه از ديده آنان پنهان بود و از اين رو برخى، بداء را چنين تعريف كرده اند: «اثرى كه پيش از صدور آن هيچ يك از خلق خدا، از پديد آمدن آن آگاهى نداشتند» .
١٧٦٣- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ما عُظِّمَ اللّه ُ عزّ و جلّ بمِثلِ البَداءِ . [4]امام صادق عليه السلام : خداوند عزّ و جلّ به چيزى مانند بداء، تعظيم نشده است.
٣٤٠ - مَعنَى البَداءِ
معناى بداء
١٧٦٤- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : إنّ للّه ِ عِلمَينِ : عِلمٌ مكنونٌ مخزونٌ لا يَعلمُهُ إلاّ هُو ، مِن ذلكَ يكونُ البَداءُ ، و عِلمٌ علّمَهُ ملائكتَهُ و رُسلَهُ و أنبياءهُ و نحنُ نَعلمُهُ . [5]امام صادق عليه السلام : خداوند را دو علم است: علمى نهفته و اندوخته كه جز خودش كسى آن را نمى داند، و بداء از اين نوع علم است، و علمى كه به فرشتگان و فرستادگان و پيامبران خود آموخته است، و ما آن را مى دانيم.
٣٤١ - البَداءُ المُحالُ
بداى محال
١٧٦٥- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : مَن زَعمَ أنّ اللّه َ عزّ و جلّ يَبدو لَهُ في شَيءٍ لَم يَعلَمْهُ أمسِ فابْرَؤوا مِنهُ . [6]امام صادق عليه السلام : هر كس اعتقاد داشته باشد كه براى خداوند در چيزى بدا حاصل مى شود كه ديروز آن را نمى دانسته است، از او برائت جوييد.
پینوشتها
[1]. بحار الأنوار : ٤ / ١٠٧ / ١٩ .
[2] . البَداءُ بالفتح و المَدّ في اللّغةِ : ظهورُ الشّيء بعد الخَفاء ، و حصولُ العلم به بعد الجهل . و اتّفَقتِ الاُمّةُ على امتناع ذلك علَى اللّه سبحانه ، إلاّ مَن لا يُعتدّ به . و مَنِ افترى ذلك علَى الإماميّة فقدِ افترى كذبا عظيما ، و الإماميّة منه بُراء .
[3] . بداء ـ به فتح و مدّ ـ در لغت به معناى معلوم شدن يك چيز پس از پنهان بودن و آگاه شدن به آن، در صورتى كه قبلاً معلوم نبوده مى باشد. همه مسلمانان ـ بجز شمارى اندك ـ اين گونه بداء را براى خداوند ناشدنى و محال مى دانند و كسانى كه اين عقيده را به شيعه نسبت مى دهند بى گمان تهمت و دروغ بزرگى زده اند كه دامن شيعه از آن پاك و مبرّاست.
[4] . بحار الأنوار : ٤ / ١٠٧ / ٢٠ .
[5] . بحار الأنوار : ٤ / ١١٠ / ٢٧ .
[6] . بحار الأنوار : ٤ / ١١١ / ٣٠ .