خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2 : ارزش و ره آورد زكات

خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2 : ارزش و ره آورد زكات

موضوع خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2

ارزش و ره آورد زكات

متن خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2

الزكاة

ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ

ترجمه مرحوم فیض

پس براى مسلمانان زكوة با نماز وسيله آشنائى قرار داده شده (اداى آن مانند نماز وسيله تقرّب بخدا است) هر كه آنرا بميل و رغبت و خوشدلى اداء نمايد براى او كفّاره و پوشاننده (گناهان) و مانع و نگاه دارنده از آتش (دوزخ) است، و نبايد كسى (كه آنرا پرداخت) بياد آن باشد، و نبايد از آن بسيار اندوه بخود راه دهد، زيرا (بياد مال بودن و اندوه خوردن بر اثر علاقه به دارائى است، و علاقه بآن منافى با تقرّب بخدا است، و) كسيكه آنرا از روى بى ميلى عطاء كند و (در عوض) بآنچه كه از آن برتر است (بهشت جاويد) اميدوار باشد، پس او (در دعوى دوستى با خدا دروغگو، و) به سنّت پيغمبر اكرم نادان است (زيرا سنّت براى اداى آن آنست كه بطيب نفس و خوشدلى باشد، نه از روى اكراه و نگرانى، چنانكه در قرآن كريم س 76 ى 8 مى فرمايد: وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً ى 9 إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً يعنى بر اثر دوستى خدا بينوا و كودك بى پدر «مسلمان» و اسير «از مشركين» را طعام مى دهند «باين قصد كه» براى دوستى خدا شما را طعام مى دهيم و پاداش و سپاسگزارى از شما نمى خواهيم) و در بردن مزد و پاداش زيانكار (زيرا پاداش به ازاى عمل مى دهند و اين عمل بر خلاف رضاى خدا بوده است) و در كردار گمراه مى باشد (زيرا بر خلاف دستور رفتار نموده) و پشيمانيش بسيار است (زيرا با انجام دادن وظيفه از نتيجه آن محروم است).

ترجمه مرحوم شهیدی

ديگر اين كه زكات و نماز براى مسلمانان موجب نزديكى است- به خداى سبحان- . هر كه زكات را از روى رضايت دهد كفاره اوشود، و از آتش بازدارنده و پناه و نگهدارنده. پس مبادا دلش در پى آنچه داده رود و بر دادن آن دريغ بسيار خورد، چه آن كسى كه زكات را از روى رغبت ندهد و اميدى بهتر از آنچه را داده داشته باشد، به سنّت نادان است و اجر وى دستخوش زيان، كردارش تباه و هميشه پشيمان.

ترجمه مرحوم خویی

پس از آن بدرستى كه زكاة گردانيده شده با نماز مايه تقرّب خدا از براى اهل اسلام پس كسى كه عطا نمايد زكاة را در حالتى كه با طيب نفس بدهد آنرا پس بدرستى كه باشد آن از براى او كفّاره گناهان و حاجب و مانع از آتش سوزان، پس البتّه نبايد احدى چشمش بر پشت آن بدوزد، و البته نبايد غمگين و پريشان شود بان از جهت اين كه هر كسى كه بدهد زكاة را با وجه إكراه و عدم طيب نفس در حالتى كه اميدوار باشد بجهت دادن آن ثوابى را كه أفضل باشد از آن پس آن كس جاهلست بسنّت، مغبونست در اجرت، گمراهست در عمل، دراز است پشيمانى و ندامت آن.

شرح ابن میثم

ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ

المعنى

الثانية ممّا أمر بالمحافظة عليه: الزكاة و هى قرينة الصلاة في الذكر في الكتاب العزيز و في الفضيلة فلذلك قال: جعلت مع الصلاة. ثمّ أشار إلى سرّها و هو كونها قربانا لأهل الإسلام، و سنبيّن ذلك، و أشار بقوله: فمن أعطاها إلى قوله: طويل الندم إلى شرط كونها مقرّبة إلى اللّه تعالى و بيان كون قبولها مشروطا بطيب النفس ببيان سرّها، و قد عرفته أيضا في ذلك الفصل و علمت أنّ من أقسام المستنزلين عن المال من اقتصر منه على أداء الواجب من الزكاة من غير زيادة و لا نقصان و هم العوامّ لجهلهم بسرّ البذل و بخلهم بالمال و ميلهم إليه من ضعف حبّهم للآخرة قال تعالى «إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا»«» و طهارة الفرق الّذين ذكرناهم ممّن استنزل عن المال و محابّهم و قربهم من اللّه و بعدهم بقدر طيب أنفسهم عن بذل المال و الإعراض عنه و محبّته، و هذه الفرقة أعنى من اقتصر منهم على أداء الواجب فقط تنقسم إلى مؤدّ لذلك الحقّ بطيب نفس و مسامحة، و إلى مؤدّ له مع بقاء محبّته و تكدير النفس ببذله و تلهّف عليه أو انتظار جزاء له، و باعتبار القسمين الأوّلين مع القسم الأوّل من هذه الفرقة يكون بذل المال و الزكاة قربة إلى اللّه تعالى و هو الّذي أشار إليه أمير المؤمنين بقوله: إنّ الزكاة. إلى قوله: و وقاية. و إن كان قد خصّص الزكاة هنا، و إنّما يكون قربة لاستلزامه رفض هذا المحبوب الّذي يتصوّر باذنه أنّ جميع الكمالات الدنيويّة يستفاد منه رغبة عنه و محبّة للّه و رغبة فيما عنده، و تكون كفّارة ماحية لرذيلة البخل و ما يستلزمه من الذنوب، و يكون حجابا بين العبد و بين عذاب اللّه. إذ قد علمت أنّ مبدء العذاب في الآخرة حبّ الدنيا و أعظمه حبّ المال فإذا كان بذل المال مستلزما لزوال حبّه كان بذلك الاعتبار حجابا من العذاب و وقاية منه، و أمّا إيتاء الزكاة على الوجه الثاني فهو المذموم و المنهىّ عنه بقوله: و لا يكثرنّ عليها لهفه. بعد أمره بها في قوله: فلا يتبعنّها أحد نفسه و يلزم باذلها على ذلك الوجه النقائص المذكورة: و هي الجهل بالسنّة فإنّ السنّة في أدائها أن يؤدّى بطيب نفسه و مسامحة، و أن يكون مغبونا في الأجر فإنّ إيتانها على وجه توقّع جزاء لها لا على وجه القربة إلى اللّه غير مستلزمة لرضوانه و ذلك هو الغبن و إن حصل له جزاء غير رضوان اللّه فإنّ الحصول على كلّ جزاء غير رضوانه جزاء ناقص و غبن فاحش بالنسبة إليه، و أن يكون ضالّ العمل و هو إعطاؤه ذلك المال و بذله على غير وجهه و قصده به غير سبيل الهدى إلى رضوان اللّه، و أن يكون طويل الندم: أي في محبّة المال و فيما يرجوه به من الجزاء.

ترجمه شرح ابن میثم

ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ

ترجمه

پس از اين زكات به همراه نماز براى مسلمانان وسيله تقرّب به خداوند قرار داده شده است، پس كسى كه آن را با خشنودى بپردازد، كفّاره گناهان او محسوب، و او را مانع و حاجزى از آتش دوزخ خواهد بود، لذا كسى نبايد به دنبال زكاتى كه داده چشم بدوزد، و از دادن آن زياد اندوهگين باشد، زيرا كسى كه آن را از روى بى ميلى بپردازد، و به چيزى زيادتر از آنچه داده اميد بسته باشد به سنّت پيامبر (ص) نادان، و در اجر و پاداش زيانكار، و در عمل گمراه، و پشيمانى او بسيار خواهد بود.

شرح

دوّم: موضوع خطبه 199 نهج البلاغه بخش 2 ديگرى را كه امير مؤمنان (ع) دستور محافظت و پاسدارى از آن را فرموده زكات است. زكات در كتاب الهى و از نظر فضيلت همواره با نماز قرين و با هم ذكر گرديده است، از اين رو امام (ع) فرموده است: زكات با نماز قرار داده شده است، و پس از آن به اسرار آن اشاره، و فرموده است: جعلت... قربانا لأهل الإسلام، و ما اين سخن را در آينده توضيح خواهيم داد.

امام (ع) با ذكر عبارت فمن أعطاها تا طويل النّدم.

به شرطى كه در صورت تحقّق آن، زكات موجب تقرّب به خداوند است اشاره، و با بيان اين كه قبول آن، منوط به اين است كه از روى رغبت و با طيب نفس ادا شود، راز اين تكليف را بيان فرموده است.

در شرح خطبه هاى پيش و نيز در ذيل همين خطبه دانسته شد كه از اقسام انفاق كنندگان مال كسانى هستند كه در باره زكات به مقدار واجب آن بى كم و زياد اكتفا مى كنند، و اينها مردم عوامند، زيرا از رازى كه در انفاق است ناآگاه و نسبت به مال دنيا بخيل و حريص مى باشند، و اين به سبب كمى رغبت و محبّت آنها به آخرت است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: «إِنْ يَسْئَلْكُمُوها فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا»«» و بى شكّ پاكيزگى نفس كسانى كه در راه خدا مال خود را انفاق مى كنند و پيش از اين به آنها اشاره كرديم، و همچنين قرب و بعد آنها نسبت به حقّ تعالى، به اندازه خشنودى و رغبت آنها در بذل مال و دلبستگى و يا وارستگى آنها از آن است، و گروه مذكور يعنى آنانى كه تنها به اداى مقدار واجب بسنده مى كنند نيز دو دسته اند، دسته اى اين حقّ را با خشنودى و گذشت ادا مى كنند، و دسته ديگر با اين كه نسبت به پرداخت آن اقدام مى كنند ليكن از عمل خود تنگدل و اندوهگين بوده، و محبّت آنچه را در راه خدا داده اند از دل بيرون نكرده و در انتظار پاداش آنند، بنا بر اين اداى زكات براى اقسام گروههايى كه ذكر شد به جز دسته اخير، مايه تقرّب به خداوند متعال مى باشد، و همان است كه امير مؤمنان (ع) در گفتار خود كه فرموده است: انّ الزّكات... تا وقاية بدان اشاره كرده، و آثار نيكويى را كه ذكر فرموده به كسانى تخصيص داده كه اين حقّ را از روى رغبت ادا كنند.

اين كه زكات مايه قرب به خداوند است براى اين است كه اداى آن مستلزم راندن و دور كردن محبوبى است كه معمولا ادا كننده تصوّر مى كند همه كمالات و خواسته هاى دنيوى به وسيله آن به دست مى آيد، و او به خاطر خداوند و شوق پاداشهاى او از اين محبوب روى مى گرداند و از پيش خود مى راند، و نيز زكات كفّاره بخل و سبب زدودن اين صفت زشت است، همچنين زكات ميان بنده اى كه آن را ادا مى كند و عذابهاى خداوند به منزله مانع و حجاب است، زيرا چنان كه مى دانيم مايه و منشأ عذابهاى آخرت، دلبستگى به دنيا و بيشتر به خاطر دوستى مال و منال است، و چون انفاق، مستلزم از ميان رفتن دلبستگى به دارايى است، از اين نظر به منزله حجاب و سپرى ميان او و عذابهاى خداوند مى باشد.

امّا دادن زكات به گونه اى كه در باره دسته دوّم انفاق كنندگان گفته شد زشت و ناپسند است، و امير مؤمنان (ع) پس از اين كه دادن زكات را سفارش مى كند با ذكر و لا يكثرنّ عليها لهفه... تا فلا يتبعنّها أحد نفسه از اداى آن به گونه مذكور نهى كرده است، زيرا اين روش مستلزم نقايصى است كه آن حضرت بيان فرموده و از آن جمله ناآگاهى از سنن و احكام شرعى است براى اين كه در پرداخت زكات سنّت اين است كه از روى رغبت و ميل ادا شود، ديگر اين كه اجرى را كه بر اين عمل مترتّب است از دست داده و مغبون است، زيرا او زكات را به قصد گرفتن پاداش داده نه اين كه به وسيله آن به خداوند تقرّب جويد، و چنين عملى موجب خشنودى خداوند نمى باشد، و بدين سبب مغبون است هر چند پاداش ديگرى جز رضاى خداوند به دست آورد، براى اين كه هر پاداشى در برابر خشنودى ذات مقدّس الهى ناچيز بوده و در مقايسه با از دست دادن آن غبنى فاحش و زيانى بزرگ است، ديگر اين كه چنين كسى كه از روى بى ميلى زكات را پرداخته است، عمل خود را ضايع ساخته و گمراه است، براى اين كه مال مذكور را به طريق صحيح و شرعى بذل نكرده، و قصد او از دادن آن به ديگرى چيزى غير از تحصيل رضاى خداوند متعال بوده است، ديگر اين كه پشيمانى او طولانى است، يعنى در دوستى مال و پاداشى را كه اميدوار است پشيمانيش به درازا خواهد كشيد.

شرح مرحوم مغنیه

ثمّ إنّ الزّكاة جعلت مع الصّلاة قربانا لأهل الإسلام فمن أعطاها طيّب النّفس بها فإنّها تجعل له كفّارة، و من النّار حجازا و وقاية. فلا يتبعنّها أحد نفسه، و لا يكثرنّ عليها لهفة. فإنّ من أعطاها غير طيّب النّفس بها يرجو بها ما هو أفضل منها فهو جاهل بالسّنّة مغبون الأجر. ضالّ العمل. طويل النّدم.

الإعراب:

طيب النفس حال، و مثله غير طيب النفس

المعنی

الزكاة:

(ثم ان الزكاة جعلت مع الصلاة قربانا إلخ).. أي يتقرب بها الى اللّه سبحانه.. حث الاسلام على الزكاة تماما كما حث على الصلاة، لأنه يحرص كل الحرص على الأخوة و التعاون بين الناس، و أقام هذا التعاون على أسس قوية و ثابتة، منها أو من أهمها العمل لصالح الأغلبية العظمى التي تتكون من الفقراء و المستضعفين، و تقديمه على صالح الأفراد، و المساواة بين الجميع في الحقوق و الواجبات. و من البداهة ان الزكاة ضرب من التعاون و أساس له، و لذا أطلق عليها في عصرنا اسم العدل الاجتماعي أو العدالة الاجتماعية. و كثير من الفقهاء يتجاوزون النسبة المئوية المحددة في الزكاة و يوجبون في أموال الأغنياء كل ما يحتاجه الفقراء.

و قد اشتهر القول عن ابن حزم: «ان للسلطان أن يجبر الأغنياء على أن يقوموا بحاجة الفقراء إن لم تقم الزكاة بهم، فإذا رفض الأغنياء أجبرهم السلطان و حاربهم، و اذا رفض السلطان ذلك حاربهم الفقراء أنفسهم، و كانوا أصحاب حق، و كان السلطان و الأغنياء الفئة الباغية». و معنى هذا ان للفقراء حق الثورة على الأغنياء، و أخذ ما يحتاجون اليه من أموالهم بالقهر و الغلبة و بلا ضمان و عوض أيضا. و ليس هذا ببعيد عن روح الاسلام الذي قال: ما آمن باللّه من بات شبعانا و أخوه جائع. و قال: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ- 75 النساء». و تكلمنا عن الزكاة في الخطبة 108 و 190.

شرح منهاج البراعة خویی

ثمّ إنّ الزّكاة جعلت مع الصّلاة قربانا لأهل الإسلام، فمن أعطيها طيّب النّفس بها فإنّها تعجل له كفّارة، و من النّار حجازا و وقاية، فلا يتبعنّها أحد نفسه، و لا يكثرنّ عليها لهفه، فانّ من أعطاها غير طيّب النّفس بها يرجو بها ما هو أفضل منها، فهو جاهل بالسّنّة، مغبون الاجر، ضالّ العمل، طويل النّدم.

اللغة

(القربان) كفرقان اسم لما يتقرّب به إلى اللّه من أعمال البرّ. و قوله (فلا يتبعنّها) بنون التّوكيد مثقّلة من اتبعت فلانا لحقته قال تعالى فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ أى لحقهم

الاعراب

و قوله: طيّب النّفس، منصوب على الحال من فاعل أعطى قوله: غير طيّب النّفس، و جملة يرجو بها منصوبان لفظا و محلا أيضا على الحال

المعنى

و أما الفصل الثاني

فقد أشار اليه بقوله (ثمّ إنّ الزكاة جعلت مع الصّلاة قربانا لأهل الاسلام) يعني كما جعل اللّه سبحانه الصّلاة قربانا للمسلمين يتقرّبون بها إليه تعالى، جعل الزكاة أيضا قربانا لهم مثلها.

و يدلّ على ذلك أنّه سبحانه عقّب الأمر باقام الصّلاة في أكثر آيات كتابه العزيز بالأمر بايتاء الزّكاة، فجعل الزكاة تالي الصّلاة في المطلوبيّة.

و يشهد به أيضا ما في الوسايل عن الصّدوق باسناده عن المجاشعي عن الرّضا عليه السّلام عن آبائه عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال: بني الاسلام على خمس خصال: على الشّهادتين، و القرينتين، قيل له: أمّا الشهادتان فقد عرفناهما، فما القرينتان قال: الصّلاة و الزّكاة، فانّه لا يقبل إحداهما إلّا بالاخرى، و الصيام و حجّ البيت من استطاع إليه سبيلا، و ختم ذلك بالولاية.

و قد مضي الكلام في فضلها و عقوبة تاركها و أقسامها في شرح الخطبة المأة و التاسعة بما لا مزيد عليه فليراجع ثمّة.

و لما ذكر كونها قربانا لأهل الاسلام نبّه على شرط قربانيّتها و هو كون اتيانها عن وجه الخلوص و طيب النفس، و سرّ ذلك ما قدّمناه في شرح الخطبة الّتي أشرنا اليه، و محصّل ما قدّمناه أنّ الاسلام موقوف على توحيد الربّ عزّ و جلّ و كمال توحيده عبارة عن الاخلاص له، و معنى الاخلاص إفراده بالمعبوديّة و المحبوبيّة و اخلاء القلب عن محبّة ما سواه فلا يجتمع محبة المال مع محبّته تعالى.

(ف) علم من ذلك أنّ (من أعطاها طيّب النفس بها) حبّا له تعالى و امتثالا لأمره و ابتغاء لمرضاته و تقرّبا إليه عزّ و جلّ (فانها) حينئذ تقرّبه إليه و توجب حبّه تعالى له و القرب و الزّلفى لديه و (تجعل له) من الذّنوب (كفارة و من النار حجازا و وقاية) أى حاجزا مانعا من النار و وقاية من غضب الجبار.

كما يشهد به ما رواه في الفقيه عن الصادق عليه السّلام قال: خياركم سمحاؤكم و شراركم بخلاؤكم، و من خالص الايمان البرّ بالاخوان، و السعى فى حوائجهم، و انّ البارّ بالاخوان ليحبّه الرّحمن، و في ذلك مرغمة للشيطان، و تزحزح عن النيران و دخول الجنان ثمّ قال عليه السّلام لجميل: يا جميل أخبر بهذا غرر«» أصحابك، قلت: جعلت فداك من غرر أصحابي قال: هم البارّون بالاخوان فى العسر و اليسر، ثمّ قال: يا جميل اعلم أنّ صاحب الكثير يهوّن عليه ذلك و إنما مدح اللّه فى ذلك صاحب القليل فقال فى كتابه وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ.

و بعد ذلك (ف) اللّازم أن (لا يتبعنها أحد) من المعطين لها (نفسه و لا يكثرنّ عليها لهفه) و تحسّره، لأنّ اتباع النّفس و إكثار اللّهف كاشف عن محبّته لها و هو ينافي محبّته تعالى فكيف يتقرّب باعطائها إليه و يبتغي القرب و الزّلفى لديه (فانّ من أعطاها) على وجه الاكراه (غير طيّب النّفس بها) و الحال أنّه (يرجو) و يتوقّع (بها ما هو أفضل منها) من رضوان اللّه تعالى و الخلد في جنانه (فهو) كاذب فى دعوى المحبّة (جاهل بالسّنة) لأنّ السّنة فى أدائها أن يكون بطيب النفس، و لذلك مدح اللّه الباذلين للمال كذلك بقوله وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ و قوله وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً. إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً.

(مغبون الأجر) لأنّ الأجر مترتّب على العمل، فاذا كان العمل لا على وجه الرّضا يكون الجزاء المترتّب عليه كذلك، و من هنا قيل: كما تدين تدان، و قد قال سبحانه وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ رِباً لِيَرْبُوَا فِي أَمْوالِ النَّاسِ فَلا يَرْبُوا عِنْدَ اللَّهِ وَ ما آتَيْتُمْ مِنْ زَكاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ.

(ضالّ العمل) حيث أتا به على غير الوجه المطلوب شرعا (طويل النّدم) في الاخرة على ما فوّته على نفسه من الأجر الجزيل و الجزاء الجميل

شرح لاهیجی

ثمّ انّ الزّكوة جعلت مع الصّلوة قربانا لاهل الاسلام فمن اعطاها طيّب النّفس بها فانّها تجعل له كفّارة و من النّار حجازا و وقاية فلا يتبعنّها احد نفسه و لا يكثرنّ عليها لهفه فانّ من اعطاها غير طيّب النّفس بها يرجوا بها ما هو افضل منها فهو جاهل بالسّنّة مغبون الاجر ضالّ العمل طويل النّدم يعنى پس بتحقيق كه گردانيده شده است زكاة را با نماز سبب تقرّب بخدا از براى اهل اسلام پس كسى كه بدهد زكاة را بمستحقّش از روى خوشى نفس خود بان پس بتحقيق كه گردانيده مى شود ان زكاة را كفّاره از براى گناهان او و مانع از اتش جهنّم و واپاينده از ان پس بايد تابع نگرداند البتّه بزكوة هيچكس نفس خود را يعنى دل واپس او باشد و بايد بسيار نگرداند بر زكاة حسرت و اندوه خود را پس بتحقيق كسى كه بدهد زكاة را از غير خوشى و سرور نفس بان اميدوار باشد چيزى را كه بهتر از ان باشد پس آن كس نادان بطريقه پيغمبر (صلی الله علیه وآله) است زيان داشته شده است و در ثوابست گمراه كار است دراز پشيمانى است

شرح ابن ابی الحدید

ثُمَّ إِنَّ الزَّكَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ فَمَنْ أَعْطَاهَا طَيِّبَ النَّفْسِ بِهَا فَإِنَّهَا تُجْعَلُ لَهُ كَفَّارَةً وَ مِنَ النَّارِ حِجَازاً وَ وِقَايَةً فَلَا يُتْبِعَنَّهَا أَحَدٌ نَفْسَهُ وَ لَا يُكْثِرَنَّ عَلَيْهَا لَهَفَهُ فَإِنَّ مَنْ أَعْطَاهَا غَيْرَ طَيِّبِ النَّفْسِ بِهَا يَرْجُو بِهَا مَا هُوَ أَفْضَلُ مِنْهَا فَهُوَ جَاهِلٌ بِالسُّنَّةِ مَغْبُونُ الْأَجْرِ ضَالُّ الْعَمَلِ طَوِيلُ النَّدَمِ

قوله ع قربانا لأهل الإسلام القربان اسم لما يتقرب به من نسيكة أو صدقة و روي و من النار حجازا بالزاي أي مانعا و اللهف الحسرة ينهى ع عن إخراج الزكاة مع التسخط لإخراجها و التلهف و التحسر على دفعها إلى أربابها و يقول إن من يفعل ذلك يرجو بها نيل الثواب ضال مضيع لماله غير ظافر بما رجاه من المثوبة

ذكر الآثار الواردة في فضل الزكاة و التصدق

و قد جاء في فضل الزكاة الواجبة و فضل صدقة التطوع الكثير جدا و لو لم يكن إلا أن الله تعالى قرنها بالصلاة في أكثر المواضع التي ذكر فيها الصلاة لكفى و روى بريدة الأسلمي أن رسول الله ص قال ما حبس قوم الزكاة إلا حبس الله عنهم القطر و جاء في الذين يكنزون الذهب و الفضة و لا ينفقونهما في سبيل الله ما جاء في الذكر الحكيم و هو قوله تعالى يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ الآية قال المفسرون إنفاقها في سبيل الله إخراج الزكاة منها

و روى الأحنف قال قدمت المدينة فبينا أنا في حلقة فيها ملأ من قريش إذ جاء رجل خشن الجسد خشن الثياب فقام عليهم فقال بشر الكانزين برضف يحمى عليها في نار جهنم فتوضع على حلمة ثدي الرجل حتى تخرج من نغض كتفه ثم توضع على نغض كتفه حتى تخرج من حلمة ثديه فسألت عنه فقيل هذا أبوذر الغفاري و كان يذكره و يرفعه ابن عباس يرفعه من كان عنده ما يزكي فلم يزك و كان عنده ما يحج فلم يحج سأل الرجعة يعني قوله رَبِّ ارْجِعُونِ أبو هريرة سئل رسول الله ص أي الصدقة أفضل فقال أن تعطي و أنت صحيح شحيح تأمل البقاء و تخشى الفقر و لا تمهل حتى إذا بلغت الحلقوم قلت لفلان كذا و لفلان كذا و قيل للشبلي ما يجب في مائتي درهم قال أما من جهة الشرع فخمسه و أما من جهة الإخلاص فالكل أمر رسول الله ص بعض نسائه أن تقسم شاة على الفقراء فقالت يا رسول الله لم يبق منها غير عنقها فقال ع كلها بقي غير عنقها أخذ شاعر هذا المعنى فقال 

  • يبكي على الذاهب من مالهو إنما يبقى الذي يذهب

السائب كان الرجل من السلف يضع الصدقة ويمثل قائما بين يدي السائل الفقير و يسأله قبولها  حتى يصير هو في صورة السائل و كان بعضهم يبسط كفه و يجعلها تحت يد الفقير لتكون يد الفقير العليا و عن النبي ص ما أحسن عبد الصدقة إلا أحسن الله إليه في مخلفيه و عنه ص الصدقة تسد سبعين بابا من الشر و عنه ص أذهبوا مذمة السائل و لو بمثل رأس الطائر من الطعام كان النبي ص لا يكل خصلتين إلى غيره لا يوضئه أحد و لا يعطي السائل إلا بيده بعض الصالحين الصلاة تبلغك نصف الطريق و الصوم يبلغك باب الملك و الصدقة تدخلك عليه بغير إذن الشعبي من لم ير نفسه أحوج إلى ثواب الصدقة من الفقير إلى صدقته فقد أبطل صدقته و ضرب بها وجهه كان الحسن بن صالح إذا جاءه سائل فإن كان عنده ذهب أو فضة أو طعام أعطاه فإن لم يكن أعطاه زيتا أو سمنا أو نحوهما مما ينتفع به فإن لم يكن أعطاه كحلا أو خرج بإبرة و خاط بها ثوب السائل أو بخرقة يرقع بها ما تخرق من ثوبه و وقف مرة على بابه سائل ليلا و لم يكن عنده ما يدفعه إليه فخرج إليه بقصبة في رأسها شعلة و قال خذ هذه و تبلغ بها إلى أبواب ناس لعلهم يعطونك

شرح نهج البلاغه منظوم

ثمّ إنّ الزّكوة جعلت مع الصّلوة قربانا لأهل الأسلام، فمن أعطاها طيّب النّفس بها، فإنّها تجعل له كفّارة، وّ من النّار حجازا وّ وقاية، فلا يتبعنّها أحد نفسه، و لا يكثرن عليها لهفه، فإنّ من أعطاها غير طيّب النّفس بها يرجوا بها ما هو أفضل منها فهو جاهل بالسّنّة، مغبون الأجر، ضآلّ العمل، طويل النّدم.

ترجمه

آن گاه بدانيد كه مقرّر شده است، اين زكاة با نماز وسيله تقرّب اهل اسلام (بخدا) باشد، هر كه آنرا از روى ميل و خرسندى بدهد آن زكاة برايش كفّاره، و پوشاننده گناهان، و از آتش دوزخش مانع و نگهبان است، بنا بر اين نبايد دهنده اش پر بيادش بوده، و برايش تأسّف خورد، زيرا آنكه آنرا از روى بى ميلى و ناخرسندى بپردازد، و برتر از آن را (ثوابش را) اميدوار باشد، چنين كسى به سنّت رسول اللَّه نادان، در مزد و پاداش مغبون، در كردار گمراه و پشيمانيش بسيار است (و انسان هنگامى مشمول عنايات و الطاف خداوندى مى شود، كه به سنّت رفتار كرده، مال را با طيب خاطر بدهد، نه از روى كراهت و اجبار، چنانكه قرآن سوره آيه حاكى است فرمايد: وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً، آيه 9 إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً روى دوستى با خدا نادار و يتيم و اسير را طعام داده (و بآنان گويند) فقط ما شما را براى خدا اطعام كرده، و خواهان پاداش و سپاسگذارى از شما نيستيم (اجر و مزد ما با خدا است).

نظم

  • دگر ز احكام اسلامى زكاة است كز آن در كام دين آب حيوة است
  • بود آن باعث قرب خداوندو ز آن مستحكم است اين بند و پيوند
  • بميل دل كند هركس عطايش گناهان را بپوشاند برايش
  • سپر گردد بر او از نار سوزانز هر شرّ و بدش گردد نگهبان
  • زكاة مال را كركس جدا ساخت براى خاطر حقّش بپرداخت
  • نبايد بعد آنرا آورد يادخورد اندوه و بردارد ز دل داد
  • زكاتى داده و از خويش خوشنودخدا را كرده برده زين زيان سود
  • بدل گر آتش غم بر فروزدنهال و كشت اجر خود بسوزد
  • چنين كس كر بامّيد بهشت است بود نادان و فكرش تار و زشت است
  • ندانسته ره و رسم شريعتنبرده پى بدين و حقّ و سنّت
  • زيانكار است و دون مزد و اجر است بود گمراه و مستوجب بزجر است
  • پشيمانيش را مدّت دراز استز خسران در بروى وى فراز است

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 5 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه سكوت

خطبه 5 نهج البلاغه بخش 2 به تشریح موضوع "فلسفه سكوت" می پردازد.
No image

خطبه 50 نهج البلاغه : علل پيدايش فتنه ‏ها

خطبه 50 نهج البلاغه موضوع "علل پيدايش فتنه ‏ها" را مطرح می کند.
No image

خطبه 202 نهج البلاغه : شكوه‏ ها از ستمكارى امّت

خطبه 202 نهج البلاغه موضوع "شكوه‏ ها از ستمكارى امّت" را بررسی می کند.
Powered by TayaCMS