خطبه 7 نهج البلاغه : شناخت پيروان شيطان

خطبه 7 نهج البلاغه : شناخت پيروان شيطان

موضوع خطبه 7 نهج البلاغه

متن خطبه 7 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 7 نهج البلاغه

شناخت پيروان شيطان

متن خطبه 7 نهج البلاغه

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ«» لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ

ترجمه مرحوم فیض

7- از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (در مذمّت مخالفين خود):

(1) ايشان در كارشان بشيطان اعتماد كردند و شيطان هم آنان را (براى ضلالت و گمراهى ديگران) شريك و دام خود قرار داد، پس در سينه آنان تخم كرد و جوجه گذاشت و بتدريج و آهسته با آنها آميزش نمود (تا فرمانبردار او شدند) (2) با چشمهاى ايشان مى ديد و باز با نشان سخن مى گفت (در گفتار و كردار پيرو او بودند) پس آنها را بمركب ضلالت و گمراهى سوار و گفتار تباه را در نظر آنان زينت داد، (3) كارهاى ايشان مانند كار كسى بود كه شيطان او را در توانائى خود شريك قرار داده و به زبان او سخن باطل و نادرست مى گويد.

ترجمه مرحوم شهیدی

7 و از خطبه هاى آن حضرت است

شيطان را پشتوانه خود گرفتند، و او از آنان دامها بافت، در سينه هاشان جاى گرفت و در كنارشان پرورش يافت. پس آنچه مى ديدند شيطان بديشان مى نمود، و آنچه مى گفتند سخن او بود. به راه خطاشان برد و زشت را در ديده

آنان آراست. شريك او شدند، و كردند و گفتند: چنانكه او خواست.

ترجمه مرحوم خویی

أخذ نمودند منافقان شيطان را بجهة كارهاى خودشان محلّ اعتماد و ما به القوام، و اخذ نمود شيطان ايشان را بجهة خود شريكان، پس تخم شقاوت نهاد و جوجه در آورد و در سينه ايشان بحركت در آمد و با تدريج رفتار كرد در كنار ايشان، پس با چشم آنها نگاه نمود و با زبان ايشان گويا گرديد، پس سوار نمود ايشان را بر مركب لغزش و گناه و زينت داد بجهة ايشان قول فاسد و تباه را، مى نمائيد كارها را مثل كردن كسى كه شريك نموده باشد او را شيطان در سلطان و طغيان خود، و همچو كردن كسى كه گويا باشد بامر باطل بر زبان او، يعني افعال و أقوال اينها مثل فعل و قول كسى است كه من جميع الوجوه مطيع شيطان بوده باشد و از غايت اختلاط و امتزاج با شيطان اثنينيت از ميانه برداشته شود.

شرح ابن میثم

7- و من خطبة له عليه السّلام

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً- وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً- فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ- وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ- فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ- فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ- فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ- ب ئ وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ

اللغة

أقول: ملاك الأمر ما يقوم به و منه القلب ملاك الجسد، و الأشراك يجوز أن يكون جمع شريك كشريف و أشراف، و يجوز أن يكون جمع شرك و هو حبائل الصيد كحبل و أحبال، و الدبيب المشي الضعيف و المدرج أقوى منه، و الخطل من الفاسد من القول، و شركه بفتح الشين و كسر الراء شاركه،

المعنى

و هذا الفصل من باب المنافرة و هو ذمّ للمنابذين له و المخالفين له و المخالفين عليه فأشار أوّلا إلى انقياد نفوسهم لشياطينهم إلى حدّ جعلوها مدبّرة لامور فيها قوام أحوالهم و عزلوا عقولهم عن تلك المرتبة فهم أولياؤهم كما قال تعالى «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»«» ثمّ أردف ذلك بالإشارة إلى بعض لوازم تمليك الشيطان لأمورهم بقوله و اتّخذهم له أشراكا، و ذلك أنّه إذا ملك امورهم و كان قيامه بتدبيرها صرفهم كيف شاء، و استعمال الأشراك هاهنا على تقدير كونها جمع شرك استعارة حسنة، فإنّه لمّا كانت فائدة الشرك اصطياد ما يراد صيده و كان هؤلاء القوم بحسب ملك الشيطان لآرائهم و تصرّف فيهم على حسب حكمه أسبابا لدعوة الخلق إلى مخالفة الحقّ و منابذة إمام الوقت و خليفه اللّه في أرضه أشبهوا الأشراك لاصطيادهم الخلق بألسنتهم و أموالهم و جذبهم إلى الباطل بالأسباب الباطلة الّتي ألقاها إليهم الشيطان و نطق بها على ألسنتهم فاستعار لهم لفظ الأشراك و أمّا على التقدير الثاني فظاهر، ثمّ أردف ذلك ببيان ملازمته لهم فشبّهه بالطائر الّذي بنى عشّه في قلوبهم و صدورهم، و استعار لفظ البيض و الأفراخ، و وجه المشابهة أنّ الطائر لمّا كان يلازم عشّه فيبيض و يفرخ فيه أشبهه الشيطان في إقامته في صدورهم و ملازمته لهم، كذلك قوله و دبّ و درج في حجورهم استعارة كنّى بها أيضا عن تربيتهم للباطل و ملازما إبليس و عدم مفارقته لهم و نشوه معهم كما يتربّى الولد في حجر والديه، و راعى في هذا القرائن الأربع السجع ففي الاوليين السجع المسمّى مطرّفا و في الأخيرين المسمّى متوازيا، قوله فنظر بأعينهم و نطق بألسنتهم إشارة إلى وجود تصرّفه في أجزاء أبدانهم بعد إلقائهم مقاليد امورهم إليه و عزل عقولهم عن التصرّف فيها بدون مشاركته و متابعته. قوله فركب بهم الزلل و زيّن لهم الخطل. إشارة إلى ثمرة متابعته و هي إصابة مقاصده منهم من الخروج عن أوامر اللّه في الأفعال و هو المراد بارتكابه بهم الزلل، و في الأقوال و هو المشار إليه بتزيينه لهم الخطل. قوله فعل من قد شركه الشيطان في سلطانه و نطق بالباطل على لسانه. إشارة إلى أنّ الأفعال و الأقوال الصادرة عنهم على خلاف أو امر اللّه إنّما تصدر عن مشاركة الشيطان و متابعته، و الضمير في سلطانه يعود إلى من قد شاركه الشيطان في سلطانه الّذي جعله اللّه له على الأعمال و الأقوال، و انتصاب فعل على المصدر إمّا عن فعل محذوف تقديره فعلوا ذلك فعل، أو عن قوله اتّخذوا لأنّه في معنى فعلوا فهو مصدر له من غير لفظه، و راعى في هاتين القرينتين أيضا السجع المطرّ، و اللّه أعلم بالصواب،

ترجمه شرح ابن میثم

7- از خطبه هاى آن حضرت است

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً- وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً- فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ- وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ- فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ- فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ- فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ- وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ

لغات

ملاك الامر: چيزى كه شي ء به آن استوار مى شود، مانند اين كه مى گويند القلب ملاك الجسد، دل ملاك تن است.

اشراك: ممكن است جمع شريك باشد مثل شريف و اشراف و ممكن است جمع شرك باشد كه به معناى ريسمان صيد است، مانند حبل و احبال.

دبيب: رفتن آهسته.

درج: راه رفتن تندتر از دبيب.

خطل: گفتار فاسد.

شركه: شركت كرد با او

ترجمه

«شيطان را براى خود الگو قرار دادند و شيطان آنها را شريك خود قرار داد و در سينه آنها جا و مكان گرفت و با ملايمت با آنها آميزش كرد و با چشم آنها نگريست و با زبان آنها صحبت كرد و به وسيله آنها بر لغزشها مسلّط و سوار شد و زشت ترين خطاها را در نظر آنها زيبا جلوه داد. فعل آنها مانند فعل كسى است كه شيطان در قدرت او شريك شده باشد و با زبان او باطل را بر زبان آورد».

شرح

اين بخش از كلام امام (ع) براى بيان تنفّر است و آن نكوهش كسانى است كه از روى دشمنى از حق كناره گيرى و با آن حضرت مخالفت كردند. در آغاز اشاره به اين واقعيت دارد كه نفس آنها به حدّى مطيع شيطان شده است كه شيطان را همه كاره امور خود كرده اند و زندگى خود را با دستور شيطان مى چرخانند و عقل خود را از كار انداخته و دوستان شيطان شده اند، همچنان كه خداوند متعال فرموده است: «يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما»«» پس از آن كه امام (ع) آنان را فرمانبردار شيطان معرفى مى كند به بعضى از امورى كه شيطان در آن دخالت مى كند اشاره مى فرمايد كه شيطان آنها را شريك خود مى گرداند و وقتى شيطان بر كارهاى آنها مسلّط شود و نظام امر آنها را به دست گيرد به دلخواه خود، آنها را به هر طرف كه بخواهد مى كشاند. به كار بردن كلمه «اشراك» در اين مورد به شرط اين كه جمع «شرك» (دام صيد) باشد استعاره زيبايى است، چون فايده دام شكارى است كه صياد قصد صيد او را كرده است و آن گروه به اين لحاظ كه تحت تسلّط شيطان قرار دارند و به دستورات او عمل مى كنند اسباب وسيله اى هستند كه شيطان توسط آنها مردم ديگر را به مخالفت با امام وقت و خليفه خدا در زمين برمى انگيزد. آنها شباهت به دامى دارند كه شيطان به وسيله اموال و زبان آنها فريب داده به باطل مى كشاند و مردم پيرو شيطان همچون ابزارى براى باطل در دست شيطانند و با زبان آنها مردم را به باطل دعوت مى كند، به همين سبب امام (ع) كلمه اشراك را براى پيروان شيطان استعاره آورده است.

و اگر «اشراك» را به معناى شريك بگيريم مفهوم آن روشن است و نيازى به توضيح ندارد. پس از توضيح فوق، امام (ع) همراهى شيطان با پيروان گمراهش را به پرنده اى تشبيه كرده است كه در لانه خود جا گرفته، تخم مى گذارد و سپس جوجه مى كند، و جاگزينى شيطان در سينه آنها و همراهى تنگاتنگ آنها با شيطان را به پرنده و لانه گرفتن و تخم گذارى و جوجه دار شدنش تشبيه كرده است، همچنين تربيت و نموّ شيطان در دامن آنها كنايه و استعاره است براى تربيت آنها با باطل و همراهى ابليس با آنها و جدا نشدنش از آنان، به نحوى كه كودك در دامن پدر و مادر تربيت يافته و رشد مى كند. امام (ع) در دو جمله اوّل سجع مطرّف را رعايت كرده و در دو جمله بعدى سجع متوازى را.

فرموده است: فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم

جمله فوق امام (ع) به اين معنى است كه مخالفان حضرت اختيار امورشان را به شيطان واگذاشتند و عقل خود را به كار نگرفتند، مگر به متابعت از شيطان و مشاركت او. قوله فركب بهم الزلل و زيّن لهم الخطل اشاره به نتيجه پيروى از شيطان است كه به وسيله آنها به مقاصدش مى رسد، آنها را در كارهايشان از دستورات خدا بيرون مى آورد و گفتار آنها را از فرمان خدا خارج مى كند كه مقصد از «تزيّن لهم الخطل» همين است، بدين سبب شيطان به وسيله آنها بر كار انحراف مسلّط شده و امور فاسد و زشت را در نظر آنها مى آرايد و ثمره پيروى از شيطان اين است كه شيطان به وسيله آنها به اميال خود دست مى يابد و آن عبارت است از افتادن به لغزشها و خطاها در افعال، و مجذوب شدن به گفتار زشت در اقوال.

فرموده است: فعل من قد شرّكه الشّيطان فى سلطانه و نطق بالباطل على لسانه

جمله بالا اشاره به اين است كه افعال و اقوالى كه از آنها بر خلاف دستورات خدا صادر مى شود به خاطر اين است كه به پيروى از شيطان و مشاركت او صادر مى شود.

ضمير سلطانه، به كسى برمى گردد كه شيطان را در اراده و اختيارى كه خدا در اعمالش به او داده شريك كرده است.

كلمه «فعل» به عنوان خطبه 7 نهج البلاغه مصدر، منصوب است يا ممكن است مفعول فعل مقدّر فعلوا باشد، يا مفعول «اتّخذوا» در جمله ما قبل، كه در اين صورت «فعل» در معنى با «اتّخذوا» موافق است نه در لفظ. در اين دو جمله آخر رعايت سجع مطرّف شده است. خدا به حقّ داناتر است.

شرح مرحوم مغنیه

الخطبة- 7- اتخذوا الشيطان:

اتّخذوا الشّيطان لأمرهم ملاكا، و اتّخذهم له أشراكا. فباض و فرّح في صدورهم، و دبّ و درج في حجورهم. فنظر بأعينهم و نطق بألسنتهم. فركب بهم الزّلل و زيّن لهم الخطل فعل من قد شركه الشّيطان في سلطانه و نطق بالباطل على لسانه.

اللغة:

ملاك الأمر: قوامه الذي يملك به، يقال: القلب ملاك الجسد أي لا وجود للجسد إلا به. و أشراك: جمع حبائل الصيد. و الحجور: جمع حجر- بكسر الحاء- حضن الانسان. و الزلل: الزلق، و يستعمل في ارتكاب الذنوب.

و الخطل: الحمق.

الإعراب:

فعل منصوب على المصدرية أي فعلوا فعل من إلخ.

المعنى:

(اتخذوا الشيطان لأمرهم ملاكا، و اتخذهم له أشراكا فباض) إلخ. هذا الوصف ينطبق على من أبغض عليا، و نصب له العداء.. إذ لا مكان أرحب و أوسع للأبالسة و الشياطين من بغض علي وسبه و حربه.. و أي شي ء في علي يستوجب السبب و العداء أفي زهده بالدنيا التي لا تعادل عنده عفطة عنز، أم في عدله الذي ملأ قلوب البؤساء و المستضعفين فرحا و طمأنينة، أم في علمه الذي لولاه لهلك الراشدون و أهلكوا معهم المسلمين، أم في شجاعته التي هدمت صروح الشرك و أقامت دعائم الدين و أركان الاسلام، أم في حسبه و نسبه، أم في ما ذا و قد تعرض شبهة كاذبة لإنسان جاهل فيؤلّه عليا و يقول بربوبيته.. أما من نصب له العداء، و سبه على المنابر، و أمر الناس بسبه، و علق المشانق لمن لا يسب و يلعن، أما هذا فلا شبهة له و لا معذرة.

شرح منهاج البراعة خویی

و من خطبة له عليه السّلام و هى الخطبة السابعة

إتّخذوا الشّيطان لأمرهم ملاكا، و اتّخذهم له أشراكا، فباض و فرّخ في صدورهم، و دبّ و درج في حجورهم، فنظر في أعينهم، و نطق بألسنتهم، فركب بهم الزّلل، و زيّن لهم الخطل، فعل من قد شرّكه الشّيطان في سلطانه، و نطق بالباطل على لسانه.

اللغة

(الشّيطان) فيعال من شطن إذا تباعد فكأنّه يتباعد عند ذكر اللّه تعالى، و قيل إنّه فعلان من شاط يشيط إذا احترق غضبا لأنّه يحترق و يغضب إذا أطاع العبد للّه سبحانه و (ملاك) الامر ما به قوامه و (الاشراك) إمّا جمع شريك كشريف و أشراف و هو الأظهر، أو جمع شرك و هو حبائل الصّيد و الغالب في جمعه شرك بضمّتين و قد يجمع على أشراك كجبل و أجبال و (باض) الطائر و نحوه يبيض بيضا فهو بائض و (فرّخ) من باب التّفعيل و (دبّ) الصّغير دبيبا من باب ضرب سار و (درج) الصّبي دروجا من باب قعد مشى قليلا، و قد يختصّ الدّبيب بالحركة الخفيّة و (الخطل) الكلام الفاسد يقال: أخطل في كلامه أى أخطأ.

الاعراب

فعل من قد شركه مفعول مطلق مجازى لقوله: اتّخذوا إذ العامل محذوف و التقدير فعلوا ذلك فعل من اه.

المعنى

اعلم أنّه عليه السّلام أشار في هذه الخطبة إلى ذمّ المنابذين و المخالفين له و المتمرّدين عن طاعته فقال: (اتّخذوا الشّيطان لأمرهم ملاكا) أى به قوام امورهم و نظام حالهم فجعلوه وليا لهم سلطانا عليهم متصرّفا فيهم بالأمر و النّهي كما قال سبحانه: «فَرِيقاً هَدى وَ فَرِيقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ» و قال تعالى: «إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ» أي حكمنا بذلك لأنّهم يتناصرون على الباطل يؤمنون به و يتولّون الشّيطان و يشركون بالرّحمن كما قال تعالى: «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (و انّخذهم له أشراكا) يعني أنّهم بعد ما ملكوا الشّيطان امورهم فتصرّف فيهم بأن أخذهم شركاء له و جعلهم جنوده و أتباعه كما قال تعالى: «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرَ اللَّهِ أُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ» و أمّا على جعل الاشراك جمعا لشرك فقد قال الشّارح البحراني أنّه استعارة حسنة، فإنّه لمّا كان فايدة الشّرك اصطياد ما يراد صيده و كان هؤلاء القوم بحسب ملك الشّيطان لآرائهم و تصرّفه فيهم على حسب حكمه أسبابا لدعوة الخلق إلى مخالفة الحقّ و منابذة إمام الوقت و خليفة اللّه في أرضه اشبهوا الأشراك لاصطيادهم الخلق بألسنتهم و أموالهم و جذبهم إلى الباطل بالأسباب الباطلة التي ألقاها إليهم الشّيطان و نطق بها على ألسنتهم فاستعار لهم لفظ الاشراك.

ثمّ أشار عليه السّلام إلى ملازمة الشّيطان لهم بقوله (فباض و فرخ في صدورهم) كالطاير الذي يبيض و يفرخ و ذلك لا يكون إلّا بعد طول الملازمة و الاقامة، فشبّه

عليه السّلام صدورهم بعشّ الطائر و موطنه إذا البائض لا يبيض إلّا في مسكنه، و كنّى بالبيض و الفرخ عن إقامته عليهم و مكثه في قلوبهم لاغوائهم، و يمكن أن يكون المراد بهما معناهما الاصلي لأنّه لا نتاج له و إنّما يبيض و يفرخ بنفسه.

كما يدلّ عليه ما رواه في البحار من الخصال بإسناده عن أبي عبد الرّحمن عن معاوية بن عمّار عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: الآباء ثلاثة آدم ولد مؤمنا، و الجانّ ولد كافرا و إبليس ولد كافرا و ليس فيهم نتاج إنّما يبيض و يفرخ و ولده ذكور ليس فيهم اناث.

و فيه من العلل بإسناده عن عمرو بن خالد عن زيد بن عليّ عن آبائه عن عليّ عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّ اللّه عزّ و جلّ حين أمر آدم أن يهبط، هبط آدم و زوجته و هبط إبليس و لا زوجة له و هبطت الحيّة و لا زوج لها فكان أوّل من يلوط بنفسه إبليس فكانت ذرّيته من نفسه، و كذلك الحيّة و كانت ذرّية آدم من زوجته فأخبرهما أنّهما عدوّ ان لهما هذا.

و لكنّ الأظهر هو المعنى الأوّل لأنّ الكناية أبلغ من الافصاح و أسدّ من التّصريح، فيكون ذلك نظير قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: إنّ الشّيطان يجرى من ابن آدم مجرى الدّم، فإنّ المقصود به ليس أنّه يدخل عروقه و أوراده و تجاويف أعضائه بل المعنى أن الشّيطان لا يزال يراقب العبد و يوسوس إليه في نومه و يقظته، إذ هو جسم لطيف هوائيّ يمكنه أن يصل إلى ذلك الانسان فيوصل كلامه و وسواسه إلى باطن اذنه فيصير إلى قلبه، و اللّه العالم بكيفيّة ذلك.

و بالجملة كلام العرب إشارات و تلويحات و الكلام إذا ذهب عنه المجاز و الاستعارة و الكناية زالت براعته و فارقه رونقه و بقى مغسولا و صار عاميّا مرذولا و كان رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كذلك سيّد الأوصياء عليه السّلام أفصح الفصحاء و أكمل البلغاء، فيكون فائدة كلامه صلوات اللّه عليه أنّ الشّيطان يلازمك و يراصدك من حيث لا تعلم فعليك بالاحتراز منه و التّوقّي من كيده و مكره، و فائدة كلامه عليه السّلام أنّ الشّيطان استوطن قلوبهم و لزم صدورهم لزوم الطير البائض على بيضته (و دبّ و درج في حجورهم) دبيب الولد في حجر والديه فهو معهم لا يفارقهم و لا يفارقونه، و على الوجه الآخر الذي ذكرناه من احتمال استعمال باض و فرّخ في معناهما الحقيقي فالأظهر رجوع الضّميرين في دبّ و درج إلى الفرخ المستفاد من فرخ.

ثمّ أشار عليه السّلام إلى شدّة اتّحاده معهم بقوله (فنظر بأعينهم و نطق بألسنتهم) و ذلك لأنّ النّظر و النّطق و ساير أفعال الأعضاء و الجوارح بأسرها تابعة لارادة القلب، إذ القلب هو الحاكم عليها بالأمر و النهى و المتصرّف في مملكة البدن و الرّئيس على الجوارح و المشاعر الباطنة و الظاهرة.

و لمّا جعلوا هؤلاء قلوبهم عش الشّيطان و موطنه و ألقوا مقاليد امورهم إليه و عزلوا عقولهم عن التّصرف و التّدبير، كان إرادتهم القلبيّة التي هي منشأ الحركات و الأفعال للجوارح تبعا له و منبعثة من وسوسته و إغوائه، فيكون جميع الأفعال و الحركات و السّكنات لهم مستندة إليه و صادرة عن حكمه، فيكون نظرهم نظر الشّيطان و نطقهم نطق الشّيطان لا ينظرون إلّا إلى ما فيه رضاه، و لا ينطقون إلّا بما هو مطلوبه و مناه.

(ف) عند ذلك (ركب بهم الزّلل) و الضّلالة (و زيّن لهم الخطل) و الفكاهة و فعلوا ذلك مثل (فعل من قد شركه الشّيطان في سلطانه و نطق بالباطل على لسانه) يعني كما أنّ من جعله الشّيطان شريكا له في تسلطه و أمره و نهيه و كان ناطقا بالباطل على لسانه، يكون جميع أفعاله و أقواله في جميع أحواله تبعا لذلك اللعين، فكذلك هؤلاء المنافقين و المنابذين لعنة اللّه عليهم أجمعين.

شرح لاهیجی

الخطبة 8

و من خطبة له عليه السّلام يعنى بعضى از جمله خطبه امير المؤمنين (- ع- ) است اتّخذوا الشّيطان لامرهم ملاكا يعنى اخذ كردند و گرفتند شيطان را از براى امر و كار خودشان ملاك و مناط يعنى امرشان را منوط و مربوط و قائم بشيطان كردند و شيطان را قيّم امرشان ساختند مراد مدّة معاندين است و اتّخذهم له اشراكا يعنى و گرفت شيطان ايشان را شركاء در ضلالة فباض و فرخ فى صدورهم يعنى پس تخم ضلالت در آشيانه سنيهاى ايشان گذاشت و تربيت كرد تا جوجه هوا و هوس خودبينى و خودپرستى براورد و دبّ و درج فى حجورهم يعنى جنبيد و راه رفت در كنارهاى ايشان و مخلوط و متّحد شد با ايشان فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم يعنى پس نگاه كرد بچشمهاى ايشان و سخن گفت بزبانهاى ايشان يعنى شيطان چشم و زبان ايشان شد پس بچشم شيطان ديدند چنانچه شيطان بچشم ايشان ديد و بزبان شيطان گفتند چنانچه شيطان بزبان ايشان گفت و شيطان چشم و زبان ايشان شد و ايشان چشم و زبان شيطان فركب بهم الزّلل يعنى پس سوار كرد ايشان را بمركب لغزش از دين و زيّن لهم الخطل يعنى زينت داد از براى ايشان سخنان دروغ فاسد را فعل من شركه الشّيطان فى سلطانه يعنى اخذ كرد شيطان را اخذ كردنى مثل فعل كسى كه شريك او باشد شيطان در سلطنت خود و نطق بالباطل على لسانه و مثل فعل كسى كه گويا بباطل باشد بر نهج زبان شيطان پس فعل او فعل شيطان باشد و قول او قول شيطان

شرح ابن ابی الحدید

7 و من خطبة له ع

اتَّخَذُوا الشَّيْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاكاً- وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاكاً- فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِي صُدُورِهِمْ- وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِي حُجُورِهِمْ- فَنَظَرَ بِأَعْيُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ- فَرَكِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ- فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِكَهُ الشَّيْطَانُ فِي سُلْطَانِهِ- وَ نَطَقَ بِالْبَاطِلِ عَلَى لِسَانِهِ يجوز أن يكون أشراكا جمع شريك- كشريف و أشراف- و يجوز أن يكون جمع شرك كجبل و أجبال- و المعنى بالاعتبارين مختلف- . و باض و فرخ في صدورهم استعارة للوسوسة و الإغواء- و مراده طول مكثه و إقامته عليهم- لأن الطائر لا يبيض و يفرخ إلا في الأعشاش- التي هي وطنه و مسكنه- و دب و درج في حجورهم أي ربوا الباطل- كما يربي الوالدان الولد في حجورهما- ثم ذكر أنه لشدة اتحاده بهم و امتزاجه- صار كمن ينظر بأعينهم و ينطق بألسنتهم- أي صار الاثنان كالواحد- قال أبو الطيب-

  • ما الخل إلا من أود بقلبهو أرى بطرف لا يرى بسوائه

- . و قال آخر

  • كنا من المساعدهنحيا بروح واحده

و قال آخر

  • جبلت نفسك في نفسي كماتجبل الخمرة بالماء الزلال
  • فإذا مسك شي ء مسني فإذا أنت أنا في كل حال

- . و الخطل القول الفاسد- و يجوز أشركه الشيطان في سلطانه بالهمزة و شركه أيضا- و بغير الهمزة أفصح

شرح نهج البلاغه منظوم

(7) (و من خطبة لّه عليه السّلام)

اتّخذوا الشّيطان لأمرهم ملاكا و اتّخذهم له اشراكا فباض و فرّخ فى صدورهم، و دبّ و درج فى حجورهم، فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم، فركب بهم الزّلل، و زيّن لهم الخطل، فعل من قد شركه الشّيطان فى سلطانه، و نطق بالباطل على لسانه.

ترجمه

اين خطبه را حضرت در نكوهش مخالفين ايراد فرموده: (دشمنان ما) شيطان را در كار خودشان ملاك قرار دادند، شيطان هم آنان را شريك گرفته و سيله صيد و دام خود گردانيد، پس در سينه آنان تخم گذارد و جوجه برآورد، بتدريج بزمى و آهستگى با آنها رفتار كرده و آنها را در دامان خويش تربيت كرده و پرورش داد، تا جائى كه بچشمهاى ايشان مى بيند و بگوشهاى آنان مى شنود، آنان را بر لغزشها مسلّط ساخت و گفتار ناروا را در نظرشان زينت داد، كارشان مانند كار كسى شد كه در گفتار و كردار شريك شيطان شده باشد، و از زبان او سخن باطل و نادرست بگويد (از فرط كارهاى شيطانى بتمام معنى شيطان است.

نظم

  • مرا گشتند از شومى مخالفبابليس لعين يار و مؤالف
  • قدم در جاى پاى او نهادندبامر او ملاك كار دادند
  • يكى دام از حيل ابليس گستردبآسانىّ و راحت صيدشان كرد
  • درون سينه هاشان بيضه بگذاشت بر آنان جوجه هاى خويش بگماشت
  • بشريانشان بسان خون در آميختبهر ره خواست آنان را برانگيخت
  • ز چشمان و زبانهاشان گذر كردبآن يك گفت و با آن يك نظر كرد
  • سوار مركب ذلّ و ذللهاشدند و كرده بس خبط و ختلها
  • هواى نفس و ترديد و شك و ريب بر آنان جلوه گر شد با دو صد ريب
  • كه يكسر فعلشان شد فعل آن كسكه سر تا پاش شيطان باشد و بس
  • براه او است هر راهى دويدندبه پشت او است هر بارى كشيدند
  • بنطق او است هر حرفى كه گفتندبگوش او است هر مطلب شنودند
  • بامر او است هر كارى كه كردندز نهر او است هر آبى كه خوردند

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 5 نهج البلاغه بخش 2 : فلسفه سكوت

خطبه 5 نهج البلاغه بخش 2 به تشریح موضوع "فلسفه سكوت" می پردازد.
No image

خطبه 50 نهج البلاغه : علل پيدايش فتنه ‏ها

خطبه 50 نهج البلاغه موضوع "علل پيدايش فتنه ‏ها" را مطرح می کند.
No image

خطبه 202 نهج البلاغه : شكوه‏ ها از ستمكارى امّت

خطبه 202 نهج البلاغه موضوع "شكوه‏ ها از ستمكارى امّت" را بررسی می کند.
Powered by TayaCMS