جلسه گذشته خدمت دوستان عرض کردم كه تكبر باعث مي شود كه چشم باطن كور مي شود. من وقتي كه قرآن را مطالعه مي كنم چند تا آية خطرناك پيدا كردم، يكي از آنها هم اين است«سأصرف عن آياتي الذين يتكبرون»[1]؛ مي فرمايد: آنهايي كه متكبر هستند ما اينها را از آياتم سلب مي كنم نمي گذارم آيات من را ببينند. اين مطلب خيلي عجيب است ما ديديم كه اشخاصي بودند كه عمري با يك نبي خدا مثلا همسايه بودند، ولي تكبر اجازه نداد استفاده كنند، از آن به بعد نبي خدا مرد و اينها دو دستي به سرشان كوبيدند كه خدايا چه بود كه ما از دست داديم. يك نفر خودش به من گفت من آقاي الهي را مي شناسم، ولي از او استفاده نكردم تا وقتي كه ديدم ايشان از دنيا رفت و فهميدم اين مرد چه بوده است! عرض كنم حضورتان تا مطلب ان شاء الله واضح بشود.
تكبر از صفاتي است كه گفتند سه ركن دارد، اين اركان ثلاث تكبر تا فراهم نيايد تكبر به اصطلاح شکل نمی گیرد. مي گويند يكي متكبر است . دومي متكبر عليه است، عنايت بفرماييد كه در اولي متكبر به كسر با گفتيم در دومي متكبر عليه . خب متكبر عليه چه هست شخصي است كه ما نسبت به او كبر مي ورزيم اين ركن دوم تحقق تكبر است. يعني اين سه تا ركن نباشد تكبر تحقق پيدا نمي كند، يكي متكبر خود شخص، دومي متكبر عليه، سومي متكبر الیه اين سومي را دقت بكنيد متكبر الیه يعني چيزي كه انسان را به خاطر آن تكبر مي كند. مثلا رفته است در فلان جا شاگرد اول شده است اخم مي كند دكتر شده است، مهندس شده است، به هر حال يك چيزي دارد به خاطر آن تكبر مي كند. اما حالا علماي روانشناس جديد چيزي ديگري هم كشف كردند اين خيلي مهم است. شما بشنويد اين را و ان شاء الله به دردتان مي خورد. يك پزشك روانشناس يك وقت به من مراجعه كرد گفت يك چند تا حديثي كه جنبة روانشناسي داشته باشد به من بده چند تا حديث برايش پيدا كردم . آقا اين خيلي تعجب كرد گفت سابق برين فكر مي كردم تكبر هميشه علت ايجابي دارد يعني چه يعني اينكه يك علت مثبت دارد مثلا شخص زوردارد، علم دارد، بله فضيلتي دارد، پولي دارد، خب راست است اينها چه هست اينها علل ايجابي تكبر است. يعني ببنيد اينها چيزي است كه وجود دارد واقعا زور و بازو هست؛ اما بعدا كشف كردند كه يك علل ديگر هم دارد، اينها صحيح است علم تكبر مي آورد، ثروت تكبر مي آورد، زور و بازو تكبر مي آورد. اما مولايمان امام صادق (ع) چيز ديگري مي فرمايد كه امروز دانستگان اين علم به ديده ي ايجاب به اين حديث نگاه مي كنند اين را بشنويد حضرت فرمود: كسي تكبر نكرد جز به خاطر يك خلاء و يك كمبودي كه در خودش پيدا كرده است. گاهي چقدر خلاء و كمبود باعث تكبر مي شود توجه كرديد و من نمي خواهم وارد بحث بشوم. خيلي وقتها در ازدواجها اين نكته بايد رعايت بشود يعني خدا نكند كه زن در مقابل شوهر احساس يك خلاء كند شوهر در مقابل زن اينها باعث تكبر مي شود. علي كل حال تكبر سه تا ركن دارد، يعني تحقق متكبر اول متكبر است، دوم متكبر عليه، سوم متكبر الیه به خاطر يك چيزي بنده تكبر مي كنم. اما ببينيد تكبر قائم به غير است يعني يك نفر آنجا اگر نباشد به كه مي خواهي كبر بكنم يكي بايد باشد كه بنده به ايشان تكبر كنم. اما عجب اينطور نيست ، مثلا نصف شب بلند شده است نماز شب بخواند خب هيچ كس هم نيست خانم خوابيده است، بچه ها خوابيده اند، اما عجب يك صفتي است كه بسيار مضر است و قائم به خودت است، هيچ كس نمي خواهد بيايد اينجا مي گوييم كه خب بالاخره الآن همه خواب هستند، حتما بنده يك امتيازي دارم كه بلند شدم دارم مي خوانم ديگر آن نماز شب مي فرمايد ضايع مي شود اصلا باطل است. پس چه شد پس هر متكبري صاحب عجب است. چون متكبر هم عجب دارد دقت كنيد هر متكبري صاحب عجب است، هر صاحب عجبي متكبر نيست. يك وقت من خدمت يك صاحبدل بودم نكتة خيلي ظريفي گفت وقتي در قرآن مي خوانيم كه «إنّ ربّك لبالمرصاد»[2]؛ انسان اين كمینگاه است. مي دانيد صحبت فرعون را مي كند، فرعونيان را مي كند، بعد مي فرمايد:« فصبّ عليهم ربّك صوت عذاب إنّ ربّك لبالمرصاد»[3]؛ آن مرد صاحبدل گفت: مرصاد فقط براي فرعون نيست. مرصاد هر كس به نسبت خودش هست. يعني همان نماز شب بود كه چرا بلند شده است، از رختخواب جدا شده است، خواب شيرين را كنار گذاشته است دارد نماز شب مي خواند. اما يك وقت خدای نكرده به فكرش برسد كه من از اينها يك سر و گردن بالاتر هستم. خب راه مبارزه با تكبر و عجب چيست ؟ علما مي گويند تمام تلاشها برای جلب منفعت و دفع ضرر است. خب حالا كه تكبر اين همه آفت دارد و تواضع اين همه منفعت دارد خوب نيست كه برويم ببينيم تواضع چه هست و تكبر و مبارزه با تكبر راهش چه هست.
خب يكي از راههاي مبارزه با تكبر و عجب و يكي از راههاي عمده اش اين است كه ما تمام نعمتها را از خدا بدانيم «و ما بكم من نعمة فمن الله»
[4]
؛ توجه كرديد مي فرمايد در قرآن هر نعمتي است از خدا است. خب يك قضيه برايتان بگويم اين قضيه شنيدني است . نمي دانم با كلمة كاشف الغطاء آشنا هستيد.ایشان مرحوم آية الله العظمي شيخ محمد حسين كاشف الغطاء رضوان الله عليه بوده است، جد ايشان شيخ جعفر، كتابي نوشته است اسم كتاب را گذاشته است كشف الغطاء توجه كرديد به اين مناسبت به فرزندان او، به نسل او، لقب كاشف الغطاء داده شده است. درعظمت اين كتاب كشف الغطاء باید بگويم كشف الغطاء آنقدر مهم است كه شيخ انصاري فرموده بود اگر كسي مقدمه ي كشف الغطاء را بفهمد نزد من مجتهد است. حالا صاحب اين كتاب ديگر چقدر عظمت بايد داشته باشد كه شيخ جعفر باشد اين شيخ جعفر چقدر عظمت داشته است كه مقدمه ي كتاب او را اگر كسي بفهمد مجتهد مي شود. در حالات اين شيخ جعفر مي نويسند درسش خيلي شلوغ مي شد،آدم وقتي وارد مدرسه مي شود ببيند پانصد نفر مجتهد آنجا است. مي بيند عجب در نماز صف اول مجتهدين نشسته ا ند منتظر هستند. خب اين خيلي مقام است چه بكنند. يك برنامه براي اين نفس امارّه گذاشته بوده است كه اين نفس دست از پا خطا نكند. مي گويند يك اتاقي را در نظر گرفته بودند، هر روز قبل از اينكه وارد مدرسه بشود و چشمش به اين پانصد تا هزار تا دانشجو بيافتد وارد آن اتاق مي شد مي نشست با خودش حرف مي زد اي نفس ببينم نمي شود مي گفت هيچ مي داني زير خاك بودي، حالا آن اراده ي پروردگار نباتي از آن خاك درست شد ،بعد جعفر شدي توجه كرديد بعد ديد مجتهد كه نيست شيخ الاسلام شده است اينها را كه مي گفت اشك همينطور جاري مي شد بعد وارد مي شد اينطوري بودند بزرگان ما. خيلي خب پس بنابراين اين مقدار جمع بندي بحث هست كه حضرت مي فرمايد: خدا اين عزّ و كبريا را براي خودش برداشته است. كسي بخواهد بيايد اينجا بخواهد متكبر بشود و با تكبر خودش را به بزرگي بزند اينجا خدا ذليلش مي كند، خوارش مي كند و متقابلاً حديثي خواندم برايتان كه براي خدا تواضع بكنيد خداي متعال عرض كنم بلندت مي كند. پس بنابراين از تمام اين عرائضم بدستمان آمد به فضل الله و كرمه كه سزاوار نيست از گفته اولياء انبياء سر پيچي كنيم يك خرده هم متواضع باشيم. يكي از بزرگان علماي اخلاق مرحوم حاج ملا بيگي مراغه اي مي فرمايد كه اگر يك صفت زشت به خودت راه دادي، آن يك دانه صفت در آنجا خلاصه نمي شود توجه كرديد. مي فرمايد: يك گناه مزرعه ي صد گناه مي شود. تكبر كردي، فردا چه مي كني دل مادر را مي شكني، دفع رحم مي كنی. فقط خدا مي داند يعني يك صفت زشت مزرعه صفتهاي ديگر مي شود و شما خيال مي كنيد كه مي گوييد بابا حالا درست است تكبر بد است ولي حالا ما تكبر داشته باشيم، خب چيزهاي ديگرمان هست ديگر نه اينطور نيست آن چيزها را از تو مي گيرند.
«السلام عليك يا ابا عبدالله السلام عليك يابن رسول الله السلام عليك يابن اميرالمؤمنين»؛ آقا جان ما به قربانت مكتبت چقدر مكتب بزرگي است. مكتب سازنده، جلسه گذشته گفتم كه سرباز حر عقب مانده بود ، به اشتباه از در خيمه هاي ابي عبدالله رد شد آقا فرمود تشنه اي آب بخور مي گويد بلند شدم مشك را بگيرم دهانه ي مشك منحرف شد ديدم آقا بلند شد با دو دست نازنينش گفت راحت آب بخور. اي ابا عبدالله تو اينقدر آقا هستي، تو اينقدر بزرگ هستي، تشنگي سرباز دشمن را نمي توانستي تحمل كني. نتوانست آب بخورد خودت بلند شدي با دو دستت نازنينت گرفتي آقا در روز قيامت تو مي تواني ببيني ما خيلي سرگردان هستيم، بيچاره هستيم. مي تواني ببيني يا اباعبدالله نمي خواهم شيعيانت را مغرور كنم، نه غرور خوب نيست. اما اينقدر مي دانم وظيفه دارم به اينها بگويم كه اهل بيت با وقار هستند. آقا من نمي خواهم به شش ماهه ات توسل پيدا كنم يك وقت ديگر ان شاء الله با اين شيعيانت براي شش ماهه ات هم گريه خواهيم كرد. فقط يك جمله مي گويم به سرباز دشمن آب دادي ولي به شش ماهه ات آب ندادند «و لا حول و لا قوة الّا بالله».