نویسنده:حجت الاسلام احمد امید
در بعضی از آیات قرآن کریم سخن از دشمنی بعضی زنان و فرزندان به میان آمده است. در مقاله حاضر، نویسنده کوشیده است ضمن بررسی این موضوع راهکارهای برخورد با چنین افرادی را نیز مورد بررسی قرار دهد.
"یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجاره علیها ملائکه غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون" (تحریم 6)
ای کسانی که ایمان آورده اید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست حفظ کنید؛ آتشی که فرشتگان خشن و سختگیر بر آن گمارده شده که هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه فرمان داده شده اند را اجرا می نمایند.
"و شارکهم فی الاموال و الاولاد... ان عبادی لیس لک علیهم سلطان و کفی بربک وکیلا..." (اسراء 64 و 65)
(ای شیطان برای گمراه کردن فرزندان آدم) و در اموال و فرزندان آنها شرکت کن... (اما بدان) که نسبت به آنان که بندگی مرا پیشه خود کرده اند سلطه ای نداری و همین قدر کافی است که پروردگارت حافظ آنها باشد.
"و اعلموا أن اموالکم و اولادکم فتنه و أن الله عنده اجر عظیم" (انفال 28)
و بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمایش است و خداوند نزدش پاداش عظیمی است.
"و ما اموالکم و لا اولادکم بالتی تقربکم عندنا زلفی الا من آمن و عمل صالحاً فاولئک لهم جزاء الضعف بما عملوا و هم فی الغرفات آمنون" (سباء 37)
اموال و اولاد هرگز شما را نزد ما مقرب نمی سازد جز کسانی که ایمان بیاورند و عمل صالحی انجام دهند که برای آنان پاداش مضاعف در برابر کارهایی است که انجام دادند و آنها در غرفه های (بهشتی) در امنیت خواهند بود.
"یا ایها الذین آمنوا لاتلهکم اموالکم و لااولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فاولئک هم الخاسرون" (منافقون 9)
ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند.
"یا ایها الذین آمنوا ان من ازواجکم و اولادکم عدواً لکم فاحذروهم و ان تعفوا و تصفحوا و تغفروا فان الله غفور رحیم" (تغابن 14)
ای کسانی که ایمان آورده اید! تحقیقاً بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند پس از آنها در بیم و هراس باشید و اگر عفو کنید و از خطاهای آنان چشم پوشی نمایید و آنها را ببخشید (نتیجه بهتری خواهید گرفت) زیرا خداوند بخشنده و مهربان است.
در این آیه شریفه پنج کلمه محوری وجود دارد که ابتدا با استفاده از مفردات راغب اصفهانی معانی آنها را بیان نموده و سپس نتیجه گیری می کنیم:
کلمه اول: عدو "عدواً لکم"
العدو: تجاوز و درگذشتن از حد است که با التیام منافات دارد یعنی با بهبودی بخشیدن و سازگاری دادن میان دو چیز تفاوت دارد.
عدو دو گونه است: 1. عداوت به قصد دشمنی و خصومت 2. دشمنی و عداوتی که از روی قصد نباشد بلکه حالتی به او دست می دهد که اذیت می شود و همان گونه که از دشمنان مورد اذیت و آزار قرار می گیرد.
کلمه دوم: حذر "فاحذروهم"
حذر: دوری کردن از چیزی ترسناک و هراس آور است.
کلمه سوم: عفو "و ان تعفوا"
عفوت عنه: قصد از بین بردن گناهش را نمودم که از انجام آن برگردد. پس عفو: دور شدن از گناه است.
کلمه چهارم: صفح "واصفحوا"
الصفح: درگذشتن و نکوهش نکردن است "فاعفوا واصفحوا حتی یاتی الله بأمره" (بقره 109)
صفحت عنه: یا از او چشم پوشی کردم و از گناهش درگذشتیم یا او را رو در روی دیدم و از او دوری کردم یا از صفحه کتابی که گناهش را در آن ثبت کرده بودم درگذشته و به صفحات دیگر پرداختم.
کلمه پنجم: غفر "وتغفروا"
الغفر: بیم و ترس و آنچه که انسان را از پلیدی و آلودگی مصون می دارد.
اغفر ثوبک فی الوعاء: لباس را در ظرف شستشو کن تا ریم و چرکش دور شود.
غفر له: وقتی است که در ظاهر از او درگذرد هر چند که در باطن بر او اعتمادی نکرده و از او درنگذشته است.
در قرآن کریم دو نوع همسر و فرزند مطرح شده است:
1. همسران و فرزندانی که سبب چشم روشنی هستند. این قسم در آیه 74 سوره فرقان بیان شده است:
"والذین یقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما- اولئک یجزون الغرفه بما صبروا و یلقون فیها تحیه و سلاما- خالدین فیها حسنت مستقرا و مقاما" (فرقان 74 تا 76)
و کسانی که از خداوند چنین درخواست می کنند: پروردگارا از همسران و فرزندانمان مایه روشنی چشم ما قرار ده و ما را برای پارسایان پیشوا قرار ده- آنها هستند که درجات عالی بهشت در برابر شکیبائیشان پاداش قرار داده شده و در آن با تحیت و سلام همدیگر را ملاقات می کنند. در حالی که در آن جاودانه هستند، چه قرارگاه و محل اقامت نیکویی!
2. همسران و فرزندانی که دشمنی می کنند که در آیه 14 سوره تغابن مطرح شده است:
بحث ما در این مقاله نوع دوم است که تحت عنوان راه کارهای قرآنی برای تعامل و مواجه با همسران و فرزندان نااهل آن را مطرح می کنیم.
براساس آیه 14 تغابن نکات ذیل استفاده می گردد.
دشمنی زنان و فرزندان نااهل بر محور ایمان است: خداوند مؤمنان را خطاب قرار داده است و از جمله "عدو لکم" استفاده می شود که فاصله و تضادی که میان آنان و مؤمنین ایجاد می شود اختلافات خانوادگی معمول نیست بلکه اختلاف دینی است یعنی همسران و یا فرزندان نااهل رفتارهایی خلاف ایمان به خدا انجام می دهند.
از راه کارهایی که خداوند بیان فرموده است چنین استفاده می گردد که منظور از عدو معنای دومی است که در مفردات راغب آمده است و به معنای اول یعنی عداوت به قصد دشمنی و کینه توزی نیست و لذا می فرماید: "عدو لکم" نه "عدو علیکم" و الا اگر چنین بود جنگ و مقابله با آنها لازم است و دستور جهاد فی سبیل الله بر علیه دشمنان دین شامل همسران و فرزندان محارب نیز می شود و لذا امیرالمؤمنین می فرماید: "و لقد کنا مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقتل آباءنا و ابناءنا و اخواننا و اعمامنا و ما نزیدنا الا ایماناً و تسلیماً و مضیاً علی اللقم و صبراً علی مضص الألم و جداً فی جهاد العدو" (نهج البلاغه خطبه 56)
در رکاب پیامبر خدا (ص) بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود جنگ می کردیم که این مبارزه جز بر ایمان و تسلیم ما نمی افزود و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردباری برابر ناگواری ها و جهاد و کوشش برابر دشمن ثابت قدم می ساخت.
علاوه بر این با خطاب "یا ایهاالذین آمنوا" جهت عداوت روشن می شود و آن تعارضی است که همسران و فرزندان نااهل با مؤمنین در عمل ایمانی دارند. این عداوت مربوط به مسائل عادی و اختلافات نظری و سلیقه ای نیست بلکه مربوط به مسائل دینی و اختلافات اعتقادی است به عنوان مثال همسر یا فرزند نماز نمی خوانند و یا رعایت محرم و نامحرم را نمی کنند و یا زن نسبت به مرد و یا مرد نسبت به زن خیانت می کند و یا فرزند با دوستان ناباب رفاقت می کند و به حرف پدر و مادر خود گوش نمی دهد و امثال آن.
با توجه به ضرر و زیانی که فرزندان و همسران نااهل برای مؤمنان دارند باید نگران و ترسان بود یعنی اولین راهکاری که خداوند برای مواجهه و مقابله با آنان می فرماید این است که آنها از حیث مادی و معنوی زیان ها و خسارات جدی به خانواده وارد می کنند هم کسب و درآمد خانواده را به هدر می دهند و هم عزت و آبروی خانواده را مورد هتک قرار می دهند و از همه مهمتر خود را ضایع می کنند و این بزرگترین ضربه به خانواده است بنابراین باید حساس بود و تسلیم آنها نباید شد و مؤمنان از آنها باید برحذر باشند یعنی دائما باید با امر به معروف و نهی از منکر با آنها تعامل نمایند. یعنی باید از بیم و هراس نسبت به آسیب هایی که آنها به خانواده می زنند ایمن نبود و تحت مواظبت مستمر باشند و لذا خداوند به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد که از اهل کتاب برحذر باش مبادا تو را از بعضی احکام الهی منحرف سازند.
"و احذرهم أن یفتنوک عن بعض ما انزل الله الیک" (مائده 49)
"عفو" بنابر آنچه از مفردات راغب نقل شده، عبارت از بخشش و گذشتی است که در آن اصلاح طرف مقابل از خطا و سیئه مورد نظر باشد و بر این اساس در آیه 40 سوره شوری؛ عفو همراه با اصلاح عامل پاداش الهی مطرح شده است:
"و جزاء سیئه سیئه مثلها فمن عفی و اصلح فاجره علی الله انه لایحب الظالمین""کیفر بدی، مجازاتی است همانند آن اما اگر عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست. خداوند ظلم-کنندگان را دوست ندارد."
بر مبنای این آیه شریفه عفو باید با اصلاح طرف مقابل همراه باشد. پس اگر عفو نتواند طرف مقابل را اصلاح کند و یا بعد از عفو اقدام اصلاحی صورت نگیرد موجبات پاداش الهی فراهم نشده است. نمونه این حقیقت گذشت امام حسین(علیه السلام) از ناسزاگویی مردم شامی است که موجب توجه و اصلاح او گردید و او را به محب اهل بیت (ع) تبدیل نمود و یا گذشت رسول خدا (ص) از ریختن خاکستر بر روی آن حضرت توسط آن شخص یهودی توام گردید با عیادت که امر اصلاحی بود و سبب توبه و ایمان آوردن آن یهودی شد. بنابراین راه کار دوم صرفا به معنای گذشتن از کارهای خلاف همسران و فرزندان نااهل نیست بلکه عفو و گذشتی دارای ارزش است که موجب اصلاح آنها گردد والا اگر عفو و گذشت موجب جری شدن هرچه بیشتر آنان گردد، این عفو و گذشت ارزشی ندارد.
"صفح" به معنای گذشت توام با اغماض و چشم پوشی و تغافل است یعنی برخی خطاها را نباید به روی آنان آورد زیرا سبب جری تر شدن آنها و تثبیت آن خطاها در شخصیت آنان می شود.
لذا در مفردات راغب صفح گذشتی که توام با ملامت نباشد معنا شده است و این مفهوم مستلزم آن است که تغافل و چشم پوشی از خطا شود. بنابراین "عفو" و "صفح" در مفهوم گذشت مشترک هستند با این تفاوت که "عفو" توام با به رو آوردن خطاست اما "صفح" گذشت و اغماض با به رو نیاوردن است اما در عین حال هم در "عفو" و هم در "صفح" جنبه اصلاحی نسبت به خطاکار وجود دارد.
و بر این اساس خداوند به پیامبرش دستور می دهد:
"ان الساعه لاتیه فاصفح صفح الجمیل- ان ربک هو الخلاق العلیم" (حجر 85 و 86)
روز قیامت قطعا فرا خواهد رسید پس از آنها به طور شایسته تری صرف نظر کن (و آنها را بر نادانی هایشان ملامت نکن) به یقین پروردگار تو آفریننده آگاه است.
"ان ربک هو الخلاق العلیم" به نوعی استدلال برای امر به تغافل و اغماض بزرگوارانه است و می خواهد بفهماند که اولا این صفح جنبه تربیتی دارد چون از جانب رب دستور داده شده است و ثانیا خداوند دارای خلاقیت و علم است که راه کار صفح جمیل را خلق کرده است و این راه کار بر علم مبتنی است.
امام علی(علیه السلام) می فرماید: "ان العاقل نصفه احتمال و نصفه تغافل" (غررالحکم 2378 میزان الحکمه)
نصف عقلانیت عاقل ظرفیت داشتن است و نصف دیگر آن خود را به غفلت زدن است.
آن حضرت درباره جایگاه تغافل در اخلاق می فرماید:
"اشرف اخلاق الکریم تغافله عما یعلم" (همان منبع حدیث 3256) شریف ترین اخلاق انسان کریم و بزرگوار بی خبر وانمود کردن خود است از آنچه که می داند.
امام زین العابدین(علیه السلام) در وصیت به فرزندش می فرماید:
"یا بنی ان صلاح الدنیا بحزا فیرها فی کلمتین: اصلاح شأن المعایش ملء مکیان ثلثاه فطنه و ثلثه تغافل لان الانسان لا یتغافل الا عن شیء قد عرفه و فطن له" (مستدرک الوسائل ج 9 ص 38، میزان الحکمه)
بدان فرزندم که درست شدن دنیا در همه ابعادش در دو کلمه است:
اصلاح معیشت پیمانه ای است تمام که دو سوم آن هوشمندی و یک سوم آن تغافل است زیرا انسان وانمود به بی خبری نمی کند مگر از چیزی که آن را می داند و متوجه آن است.
"غفر له" همانگونه که گذشت در مفردات راغب به معنای گذشت ظاهری است اما در باطن اعتماد نکردن و نگذشتن است و "غفر" به معنای بیم و ترس و آنچه انسان را از پلیدی و آلودگی مصون می دارد و "غفر ثوب" لباس را شستشو دادن برای پاک شدن از چرک است. بنابراین غفران از جانب انسان نوعی گذشت است اما در دل باید بنا را بر عدم گذشت بگذاریم و بر طبق آن تدبیر و برنامه ریزی و تصمیم بگیریم.
براین اساس خداوند در وصف مومنان متوکل به خدا در آیه 37 سوره مبارکه شوری می فرماید:
"و اذا ماغضبوا هم یغفرون"
و هنگامی که خشمگین می شوند گذشت می کنند.
آنچه مسلم است خشم در درون انسان باقی می ماند و خشم فرو خورده می شود یعنی "الکاظمین الغیض" می شود. به عنوان مثال امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جنگ با عمرو بن عبدود به واسطه آب دهانی که بر صورت حضرت انداخت خشمگین گردید اما خشم خود را با اندکی قدم زدن فرو برد و بعداز این او را به جهنم واصل کرد.
براین اساس "غفر" از طرف انسان بدین معناست که به ظاهر از خطای آنان در می گذریم اما در باطن به فکر چاره جویی برای پاک کردن آنان از آن خطا برمی آییم. برخلاف عفو که اصولا از خطا کامل گذشت می شود و کدورتی از آن در دل نگه نمی داریم. بنابراین "عفو" و "صفح" و "غفر" در عین حال که هرسه به معنای گذشت است اما عفو گذشتی است که کدورت در دل گرفته نمی شود اما باید توام با یک عمل اصلاحی باشد و اما صفح به معنای گذشت توام با تغافل و اغماض است و "غفر" به معنای گذشت ظاهری است اما کدورت را در دل حفظ می کنیم و براساس آن تصمیم گیری می کنیم.
آنچه مهم است توجه به این نکته است که خطاهایی را که همسران و فرزندان نااهل مرتکب می شود باید دسته بندی کرد و تشخصی داد کدام را باید مورد "عفو" و کدام را مورد "صفح" و کدام را مورد "غفر" قرار داد.
به نظر می رسد خداوند در قصه حضرت یعقوب(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) و برادرانش هر سه مورد را مطرح فرموده است. تردیدی نیست که برادران حضرت یوسف (ع) از مصادیق فرزندان نااهل می باشند که خطای بزرگی در سر به نیست کردن حضرت یوسف مرتکب شدند. حضرت یعقوب اولا آنها را مورد عفو قرار داد و با صبر جمیل زمینه را برای اصلاح آنان فراهم ساخت و لذا فرمود: "قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون"
ثانیا با اینکه یقین داشت که آنها صحنه سازی کرده اند اما به روی آنان نیاورد و لذا نسبت کذب را به آنها نداد و ثالثا به ظاهر از آنها گذشت اما باطنا در غم حضرت یوسف همیشه گریان بود و آنها را تشویق به جستجو برای یوسف می کرد.
خداوند تدبیر در مقابل همسران و فرزندان نا اهل را دو بخش کرده است یک بخش وظیفه مومنان است که در حوزه حذر، عفو، صفح و غفر است و بخش دوم نقش خداوند در اصلاح امر خانواده است و لذا با "ان" شرطیه مطرح فرموده یعنی اگر شما مومنان در مواجه با همسران و فرزندان نااهل این چهار امر را انجام دهید خداوند غفران و رحمت خود را نسبت به شما انجام می دهد.
"فان الله غفور رحیم" یعنی خداوند خطاهای شما و یا فرزندان شما و همسران را که موجب این مشکل و معضل شده است از میان برمی دارد و رحمت خاصه خود که اصلاح امور و باز کردن گره معضل و مشکلات است را انجام می دهد. لذا خداوند در آیه 109 سوره بقره می فرماید: "فاعفوا و اصفحوا حتی یأتی الله بامره ان الله علی کل شیء قدیر" گذشت و اغماض کنید تا امر خداوند بیاید زیرا خداوند به هرچیزی قادر است.