راهکارهای یک زندگی سالم

راهکارهای یک زندگی سالم

راهکارهای یک زندگی سالم

الف) مثبت نگری و مثبت گرایی

منشأ نزاع ها

مِثل زنبور عسل

عیب دیگران را به خود نسبت دهیم

ب) نشست خانوادگی

ج) عوامل زیاد شدن محبت در خانواده

لحن زیبا و مؤدبانه در گفتار

اظهار محبت

هدیه و سوغات

تشکر و قدردانی

درک متقابل

توافق و تفاهم

اظهار همدردی

توسعه در زندگی

کمک کردن در خانه

به تکلف نینداختن

راهکارهای یک زندگی سالم

برای این که خانواده و خانه ما بهشت نقد باشد و زندگی شیرین و فرزندانی سعادتمند داشته باشیم و عیش و نوش ما رو به راه باشد، راهکارها و نکته هایی را که می تواند ما را به یک معاشرت و مصاحبت نیکو، زیبا و مطلوب برساند، بیان می کنیم.

الف) مثبت نگری و مثبت گرایی

یکی از راه های معاشرت خوب این است که در زندگی هر چه می توانیم حُسن و خوبی همدیگر را ببینیم. اگر نیمی از لیوان پر است و نیم دیگر خالی، ما آن نیمه پر را ببینیم، نه نیمه خالی را. قشنگی های یکدیگر را ببینیم، نه این که روی نکات منفی دست بگذاریم. اگر شما بدی بنده را نگاه کنی، از من دل سرد می شوی. دیگر مایل نیستی با من رفت و آمد داشته باشی. اگر بدی خانمت را ببینی، با او دعوایت می شود. اگر او هم بدی شما را ببیند، ناسازگاری را شروع می کند. بنابراین بیاییم زیبایی های همدیگر را ببینیم، نه زشتی ها را. روی نکات مثبت همدیگر نظر داشته باشیم، نه نکات منفی.

حضرت عیسی علیه السلام با عده ای از حواریون از جایی رد می شدند. به یک الاغ مرده رسیدند که بدنش بو گرفته بود و وضع ناجوری داشت. یکی بینی خود را گرفت، یکی گفت: چقدر آلوده است، یکی گفت: چقدر زشت است. هر کس وصفی از زشتی الاغ مرده را بیان کرد. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: چه دندان های سفید و خوبی دارد. از میان عیب های فراوان آن دست روی خوبی ها و زیبایی هایش گذاشت.

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

منشأ نزاع ها

یک زن و شوهر که مدت ها با هم دعوا داشتند، پیش حاج آقا دولابی آمدند. هر دو آدم های غُدّی بودند. تمام دعواها به خاطر غدگری است. اگر عناد و لجبازی را کنار گذاشتیم، همه کارها درست می شود. تمام دعواها برای نفس و به خاطر "من" است. اگر به دیوار هزار تا فحش بدهند، تو ناراحت نمی شوی؛ چون به "منِ" شما کاری ندارد. اما اگر بگویند بالای چشم شما ابروست، برآشفته می شوید و می گویید: به من می گویی؟ اگر "من"را کنار بگذاری، همه دعواها می خوابد. این زن و شوهر حاج آقا را خسته کرده بودند. کسی دیگر را هم قبول نداشتند. فرمودند: به این خانم گفتم که این شوهر شما که این همه از او بد می گویی، هیچ خوبی ندارد؟ گفت: فلان کارش خیلی خوب است. به آقا گفتم: این همه از خانمت بد گفتی، هیچ خوبی ندارد؟ گفت: چرا، فلان خصلتش خوب است. گفتم: بیایید این صد تا عیبی که شما می گویید، نادیده بگیرید.من می خواهم از امروز عقدتان را بخوانم و این دو صفت خوب را به همدیگر جوش بدهم. یعنی شما به این صفت خوب زن نگاه کن و این خانم هم به این صفت خوب شما نگاه کند. بیایید با همدیگر آشتی کنید و بروید زندگی تان را بکنید. از این راه وارد شدند و آشتی دادند.

مِثل زنبور عسل

در روایات آمده است که مثل زنبور عسل باشید که روی گل و گیاه می نشیند.مثل مگس و پشه نباشید که روی کثافات می نشینند. در باغ این همه گل و گیاه است، مستقیم می رود روی کثافات می نشیند. آدم نباید مثل مگس و پشه باشد. بدن ما همه جایش سالم است.مگس صاف می آید روی این چرک می نشیند. اگر کسی مثل مگس باشد، اهل جهنم است. الآن هم در جهنم است. بعد از این هم در جهنم است. کسانی که منفی باف و منفی گرا هستند، همیشه عیب می بینند و عیب می تراشند. این ها جهنمی اند.

پیامبر فرمودند:"اِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْنی مُعَنِّتاً وَ لا مَتَعَنِّتاً وَ لکِنْ بَعَثَنی مُعَلِّماً مُیَسِّراً"؛(1) خداوند عز و جل مرا نفرستاد، که اشکال گیر و یا اشکال تراش باشم، بلکه مرا معلم آسان گیر فرستاد.

در این روایت مطالب بسیار ارزنده و زیبایی است. اگر می خواهید در زندگی، در خانه، یا بیرون خانه، خوشی و صفا باشد، عیب های همدیگر را نبینید. خوبی ها و زیبایی های همدیگر را ببینید. همسرت را داده خدا ببین. خانم هم شوهرش را داده خدا بداند. چیزی که خدا داده است، قشنگ است. خوب نگاه کن، چشمانت را بمال.

عیب دیگران را به خود نسبت دهیم

حاج آقا می فرمودند: اگر هم عیبی دیدی به خودت نسبت بده. زن و شوهر عیب را به خودشان نسبت بدهند. به یکدیگر نسبت ندهند. بگو من اشتباه کردم. من تحملش نکردم.مثال قشنگی می زدند و می فرمودند: شما اگر جلوی آیینه رفتید و دیدید که صورت شما را سیاه نشان می دهد، هر چقدر به آیینه دست بکشید، سیاهی پاک نمی شود. باید صورت خود را دست بکشید تا در آیینه پاک نشان بدهد. یعنی اگر با بد اخلاق روبرو شوی، بداخلاق را کتک نزن، خودت را درست کن. حلم و صبر خودت را اصلاح کن. خودت را پاک کن؛ بگو من مقصرم، من نتوانستم تحملش کنم. عیب ها را به خودت نسبت بده. ما همه اش دستمال دست گرفته ایم و طرف مقابل را پاک می کنیم. بیاییم خودمان را پاک کنیم. "عَلَیکُمْ اَنْفُسَکُم؛(2) بر شما باد به خودتان." در روایت هم آمده است : "خَیْرُ النّاسِ لِلنّاسِ خَیْرُهُم لِنَفْسِهِ"؛(3)بهترین مردم برای مردم کسی است که برای خودش بهترین باشد.

زن و شوهر اولاً عیب نبینند. اگر هم دیدند، عیب را از خودشان ببینند و به خودشان نسبت بدهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست. به قول ملا عبداللّه : محروم دیدن محرومیت می آورد. یکی از اساتید ما _ خدا رحمتش کند _ بارها دست خودش را می بوسید.می فرمود: دست من نیست. واقعاً هم همین طور است. اگر کسی آن دید را پیدا کند، با دستش هم عشق بازی می کند. می گفت: قوه و ظاهر و باطن من از خداست. خیلی از مواقع حاج آقا به افرادی که می خواستند دستشان را ببوسند، می فرمود: برو دست خودت را ببوس. خودت را درست نگاه کن. خودت را ببوس. خودت را بغل بگیر. با خودت عشق کن. خودت جز او چیز دیگری نیست. احد یعنی یکی است و دو تا نیست. یکی بیشتر نیست. اگر کسی این دید را پیدا کرد، دست خودش را ببوسد و با خودش عشق بازی کند. عیب نبیند. اگر دید، خودش را درست کند، طرف مقابل را کیسه نکشد.

روی در روی خود آر ای عشق کیش نیست این مفتون تو را جز خویش خویش

ب) نشست خانوادگی

یکی دیگر از چیزهایی که مراعات آن موجب صفای زندگی می شود، این است که ما دست از غُد گری هایمان برداریم. با اعضای خانواده نشست داشته باشیم. جلسه گفت و گوی خانوادگی داشته باشیم. مشورت کنیم. گاهی با خانم تنها بنشینیم و گفت و گو کنیم. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "جُلُوس الْمَرْءِ عِنْدَ عِیالِهِ اَحَبُّ اِلَی اللّه ِ تَعالی مِنْ اِعْتِکافٍ فی مَسْجِدی هذا"؛(4) نشستن مرد نزد خانواده اش از اعتکاف در مسجد من (مسجد النبی) پیش خداوند محبوب تر است.

عبادت فقط دعا خواندن، نماز خواندن و زیارت رفتن نیست. جلسات ذکر و دعا تنبل خانه شما نشود. مواظب باشیم جلساتمان، کارهایمان و زیارت هایمان باعث نشود که حق پدر و مادر و همسر و بچه ها ضایع شود. می گوید: من از این خانم ناراحت هستم، پس بگذار به مسافرت، یا به زیارت بروم. آن زیارت بر سرت می خورد. معلوم نیست به شما جواب بدهند. آن ها خیلی آقا هستند؛ ولی باید از راهش وارد شوید.

خدا رحمت کند مرحوم شهید بهشتی را ! ایشان هفته ای یک روز با خانم و بچه هایش جلسه گفت و گو داشت. دور هم جمع شوید و صمیمانه گفت و گوی خانوادگی داشته باشید.ببینید چه مشکلاتی دارید و چگونه باید آن را حل کرد. ما خیلی مواقع بچه ها یا همسر خود را آدم حساب نمی کنیم. بعضی از خانم ها گلایه می کنند که شوهر ما، ما را به حساب نمی آورد. اگر ما حرف بزنیم، اصلاً گوشش به حرف ما نیست. سرش روی کتاب و قرآن است.این قرآن بر سرت بخورد. این خانم را آدم حساب کن. این امانت خداست. ببین چه مشکلی دارد؛ بی اعتنایی نکنیم.

یک پیرزن، پیغمبر خدا را که اول شخصیت عالم است، در کوچه می گرفت و با او گفت و گو می کرد. خیلی ها از این منظره مسلمان شدند. می گفتند: اگر این سلطان بود، جواب این پیرزن را نمی داد. اما این پیرزن نیم ساعت دارد حرف می زند و پیغمبر هم گوش می دهد و با ملایمت جوابش را می دهد. آن وقت ما همسرمان را نمی توانیم تحمل کنیم. او را آدم حساب نمی کنیم. بندگی خدا به سر و صدا نیست. فکر می کنیم عبادت کرده ایم، زیارت رفته ایم. بعضی خانم ها می گویند: اصلاً نمی خواهیم مشکل ما را حل کند، فقط حرف ما را گوش بدهد، ما سبک می شویم.

ج) عوامل زیاد شدن محبت در خانواده

از دیگر اموری که کانون زندگی را گرم نگه می دارد و زندگی را با صفا می کند، ایجاد محبت در کانون خانواده است. به کارگیری موجبات و عواملی که محبت بین آحاد خانواده و به ویژه بین زن و شوهر را زیاد می کند، از راهکارهای یک زندگی سالم و پویاست.همان طور که پیش از این گفتیم: دین ما بر محبت استوار است: "هَلِ الدّینُ اِلاَّ الْحُبُّ"؛(5) "اَلدّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدّینُ"؛(6) هر چه این رشته را محکم تر و استوارتر کند، عملی است ستوده و موجب استحکام بنیاد هر خانواده می شود.

در اینجا به برخی از عوامل زیاد شدن محبت در خانواده می پردازیم:

لحن زیبا و مؤدبانه در گفتار

از چیزهایی که محبت را زیاد می کند، درست و با محبت صحبت کردن است. لحن کلام در طرف مقابل بسیار تأثیرگذار است. انسان یک مطلب را می تواند با لحنی مؤدبانه، لطیف و زیبا بگوید و می تواند تند، خشن و بی ادبانه بگوید. هر کدام از این دو نوع لحن گفتار تأثیر متفاوت در مخاطب ما خواهد داشت. یکی موجب محبت و صمیمیت می شود و دیگری موجب کینه، دلخوری و دشمنی خواهد شد. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: "وَ اَحْسِنوا لَهُنَّ الْمَقالَ"؛(7)با همسرانتان زیبا و نیکو سخن بگویید.

اظهار محبت

از دیگر راه هایی که موجب افزایش محبت در افراد، به خصوص در خانواده و زن و شوهر می شود، اظهار محبت و به زبان آوردن آن است. این فرمایش پیامبر خداست: "قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرأَهِ اِنّی اُحِبُّکَ لا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً"؛(8) مردی که به همسرش بگوید دوستت دارم، این سخن هرگز از قلبش بیرون نخواهد رفت.

یعنی مرتب به خانمت بگو دوستت دارم و هر روز آن را تکرار کن. هیچ عیبی ندارد.خانم ها با شنیدن جمله "دوستت دارم" آرام می گیرند. در صدا کردن همسر نیز باید از کلمات محبت آمیز استفاده کرد، کلماتی که حاکی از محبت به همسر است. مثلاً اسم همسرتان را می توانید با پسوند "جان" بیاورید: فاطمه جان، زهرا جان... یا از لفظ عزیزم استفاده کنید. در صدا زدن پیام محبت باشد.

بعضی از صدا زدن ها در جامعه ما واقعاً به دور از فرهنگ و اخلاق اسلامی است. برخی از آقایان برای صدا زدن همسرشان از لفظ "های" یا "هو" استفاده می کنند و این به دور از آداب اسلامی است. بعضی از آقایان از آوردن اسم همسرشان در جلو دیگران ابا دارند و با تکلفاتی همسرشان را صدا می کنند.

کسی می گفت: به منزل آقای محترمی رفتم. آدم متدینی هم بود. دیدم شروع به مشت زدن به دیوار کرد. گفتیم: این چه کاری است؟ گفتند: دارد خانمش را صدا می زند. روی این که اسم خانمش را دیگران بشنوند و بدانند چیست، حساسیت داشت. مگر ما اسم مادر و همسر امامان را نمی دانیم؟ مگر آن ها همسرانشان را به اسم صدا نمی کردند؟ مگر اسم فاطمه و زینب علیهما السلام سر زبان های دیگران نبوده است؟ مگر آنان جلوی مردم نمی گفتند:یا فاطمه، یا زینب. امام حسین علیه السلام نمی گفت من غیرتی هستم و اسم خواهرم را جلوی مردم نمی برم. این یک فرهنگ غلط است. اگر مثلاً شما بفهمید که اسم خانم بنده فاطمه است چه می شود؟

شما ببینید طرف مقابل چه چیز دوست دارد. آیا دوست دارد اسمش را بگویید یا فامیلی او را؟ همان را بگویید. ببینید روی چه کلماتی حساس است و ناراحت می شود، آن ها را نگویید. بردن نام افراد با لحنی محبت آمیز، آثار بسیار خوبی دارد.

هدیه و سوغات

از دیگر عواملی که محبت را زیاد می کند، هدیه و سوغات است. هدیه را فقط موکول به مسافرت نکنید. هر چند وقت یک بار شایسته است انسان هدیه ای برای همسرش بیاورد.البته در روایت آمده است. انسان در هر شب جمعه یک تحفه و هدیه به خانه ببرد تا اهل خانه به آمدن شب جمعه خوشحال شوند. این بسیار در الفت و استحکام زندگی مؤثر است.

یکی از آقایان می گفت: من در خانه با خانمم بگو و مگو پیدا کردم و با ناراحتی و حالت قهر از خانه بیرون آمدم و برای نماز به حسینیه مرحوم آیت اللّه بهاء الدینی رفتم. خانم ما هم علویه بود. آیت اللّه بهاء الدینی قبل از نماز می آمدند و در حسینیه می نشستند. وقتی وارد شدم و نشستم، بدون این که چیزی بگویم، ایشان یک نگاهی به من کردند و فرمودند: با دعوا کار درست نمی شود. این چه کاری است کردی؟ چرا درگیر می شوی و عیش و خوشی خودت را به هم می زنی؟ وقتی عبادت می کنی، یا درس می خوانی، می آید و راه تو را می بندد. اگر با کسی درگیر شدی، هر کجا می روی راه بسته است. باید بروی آن دل را صاف کنی. شاید همه شما تجربه کرده باشید. وقتی که صفا هست راه باز می شود.

فرمودند: مگر با دعوا کار درست می شود؟ بعد از نماز دسته گلی، لباسی برای خانمت بگیر و آب روی آتش ها بریز، تمام می شود. می گفت: ما با این سخنان آقا، یکه خوردیم که آقا از کجا می داند ما در خانه دعوا کردیم. صورت اعمال انسان در وجود خود اوست.کسی که چشم دلش باز است، می بیند و می داند که چه کرده ای، از وجودت می فهمد.

"کُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ"؛(9)هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته ایم.

خلاصه هدیه و سوغات یکی از راه های افزایش محبت و ایجاد الفت است.

تشکر و قدردانی

یکی دیگر از چیزهایی که موجب صفا و صمیمیت خانواده می شود، تشکر و قدردانی است. خانم باید از شوهرش که بیرون از خانه درگیر کار و مشکلات است، تشکر کند. از زحمت هایی که می کشد و بابت چیزهایی که خریده است، باید تشکر کند. و همچنین آقا باید از همسر خود تشکر کند؛ به خاطر بچه داری، به خاطر نظافت خانه و شست و شوی لباس ها، به خاطر تهیه غذا و میهمان داری و کارهایی که خانم بدون هیچ مرخصی و تعطیلی در خانه انجام می دهد. واقعاً خانم ها خیلی زحمت می کشند. ما باید قدردان آنان باشیم. بسیار به گردن ما حق دارند. اگر از حق خود نگذرند، مدیون آن ها هستیم. بنده توصیه می کنم گاهی خانم ها به مسافرت بروند، آقایان هم اجازه مسافرت بدهند؛ سفر زیارتی یا دیدار با فامیل.و این آقا هم در خانه بماند. آن وقت قدر زحمات خانم دستش می آید؛ هم در انجام نظافت و نظم خانه، هم در تهیه غذا و هم در بچه داری. هر چیز در نبودش معلوم می شود. اگر خانم در خانه نباشد، اصلاً خانه بی نور و بی فروغ است. مادر خانه و همسر خانه، چراغ خانه است. هم چراغ خانه است و هم چراغ دل شما. وجودش به شما آرامش می دهد. همین طور اگر چند روزی آقا به مسافرت برود، خانم احساس دلتنگی می کند. از خواب و خوراک می افتد.احساس می کند که مرد تکیه گاه زندگی و باعث اطمینان و آرامش است.

خلاصه آن که تشکر خستگی را بر طرف می کند و به انسان آرامش می بخشد. همین که می داند قدردان زحمات او هستند، به او آرامش می دهد و خستگی را از تنش بیرون می کند. وقتی می بینی خانم زحمت می کشد، بگو دستت درد نکند. سیره اولیای ما این چنین بوده است که اگر کسی کمترین خدمتی به آنان می کرد، از او تشکر می کردند. خداوند به پیامبرش می فرماید: وقتی زکات می دهند و تو برایشان دعا می کنی، این دعا موجب آرامش آنان است:"اِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ".(10) این در حقیقت یک قدردانی است.

درک متقابل

از دیگر اموری که موجب یگانگی و صفا و صمیمیت بین زن و شوهر است، درک متقابل است. یعنی شوهر خانم خودش را درک کند و خانم هم شوهرش را. این یک بحث کلیدی و اساسی در رشد و تعالی خانواده است. اگر ما همدیگر را درک کنیم، تمام مشکلات ما حل است. اگر بفهمیم که طرف ما به بلوغ فکری نرسیده است، با او راحت زندگی می کنیم. اگر بدانیم طرف ما در چه کلاسی است، با همان کلاس با او صحبت می کنیم و با همان زبان با او گفت و گو می کنیم. بلوغ و رشد عقلی و فکری به سن و سال نیست، ممکن است یک نفر سنش بالا باشد، ولی نا بالغ باشد و ممکن است کسی در سنین کم باشد، ولی چیز فهم و بالغ باشد. اگر زن و شوهر از یکدیگر درک متقابل داشته باشند و روحیات همدیگر را بشناسند، وضع خانوادگی و موقعیت هم را درک کنند، مشکلی پیش نخواهد آمد.

توافق و تفاهم

از اموری که کمک می کند تا زن و شوهر یک زندگی مسالمت آمیز و با صلح و صفا داشته باشند، توافق و تفاهم است، یعنی زن و شوهر وظیفه دارند در امور با یکدیگر تفاهم کنند و به توافق برسند. این توافق در سایه سازگاری و کوتاه آمدن است. هم زن از نظراتش کوتاه بیاید و هم شوهر، تا به یک توافق و همزیستی دست یابند.

قهرکردن چیز بسیار بدی است. اگر خانمی از شوهرش قهر کند، ملائکه او را لعنت می کنند تا آشتی کند. آقا هم همین طور. یک خانمی تعریف می کرد که من یک مادر بزرگی داشتم. _ خدا رحمتش کند! _ به من می گفت: هیچ وقت با شوهرت قهر نکن. گفت: همین موجب شده است که زندگی خوبی داشته باشیم. هر وقت هم چیزی بین ما پیش می آید، سریع می روم آشتی می کنم و همه آتش ها می خوابد. تا زمانی که زن و شوهر با هم توافق داشته باشند و بین آن ها اختلاف نباشد، لطف خداوند بالای سر آنان است. این شرط اساسی در زندگی است.

اظهار همدردی

از دیگر چیزهایی که موجب استحکام کانون خانواده است، اظهار همدردی است.اگر زن و شوهر در مشکلات و مصائب با یکدیگر همدردی کنند، بسیار مؤثر است. اگر خانم یا آقا مریض شد یا مصیبتی بر او وارد شد، او را رها نکند. در گرفتاری ها به داد هم رسیدن، خیلی مهم است.

خدا رحمت کند آقای سیبویه را ! من از ایشان خیلی بهره بردم. ایشان می فرمود:خانم علویه ای داشتم. ده دوازده فرزند برای من آورد. او اواخر عمر نابینا شده بود.بیست و هفت سال نابینا بود. در این بیست و هفت سال من کمر بستم و به او خدمت کردم.خیلی عجیب است! من معتقدم کرامت این چیزهاست. می فرمود: به خدا می گفتم: ای خدا، من یک وقت گاو نُه من شیرده نباشم. گاهی یک گاوی که نه من شیر می دهد، بعد از این که شیر داد، یک لگد می زند و همه شیرها را می ریزد.

به فرموده قرآن، دو چیز است که صدقات و احسان و نیکی های انسان را باطل می کند، یکی منت نهادن در حق کسی که به او نیکی کرده ایم و دوم آزار و اذیت او. از این رو فرموده است : "لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاْءَذی".(11)

خیلی باید مواظب بود که زن و شوهر محبت هایشان را ضایع نکنند. می فرمود:خدا هم کمکم کرد، بیست و هفت سال در خانه همه کار برایش انجام می دادم. این ها از هزاران عبادت و نماز شب بالاتر است.

مرحوم شیخ عبدالکریم حائری که شخصیت هایی همچون مرحوم امام، آیت اللّه بهاء الدینی، آیت اللّه گلپایگانی، آیت اللّه خوانساری، آیت اللّه اراکی و بزرگان بسیاری از شاگردان ایشان بودند، خانمشان مریض شده بود و مشکلات بسیاری داشتند. گفته بودند:به خاطر خدا صبر کردم و زندگی ام را بر هم نزدم و خداوند عنایات عجیبی به من کرد.

پدر ایشان هم داستان عجیب و زیبایی دارد. پدرشان رعیت و کشاورز بود. در اطراف یزد زندگی می کرد. بعد از چند سال مشخص می شود که بچه دار نمی شود. مشکل هم از طرف خانم ایشان بود. می رود تا با یک خانمی که شوهرش مرده بود و چند تا فرزند هم داشت ازدواج موقت کند که از ایشان بچه دار شود. وقتی می رود صیغه موقت را بخواند، می بیند که بچه های این زن ابراز ناراحتی می کنند. این آقا خیلی ناراحت می شود. می گوید: خدایا، من به خاطر خواهش خودم آمدم، این بچه های یتیم را اذیتشان می کنم که از این خانم بچه دار شوم. این بچه ها که عقلشان نمی رسد. می گوید: خدایا، من اصلاً اولاد نمی خواهم.هر چه تو بخواهی می خواهم. و حق این خانم را ادا می کند و به بچه های یتیم محبت می کند.

رزقشان را هم می دهد و برمی گردد. بعد از مدتی خداوند از خانم خودش به او فرزندی می دهد که اسم او را عبدالکریم می گذارد. عبدالکریمی که حوزه علمیه قم را تأسیس می کند. وقتی انسان برای خدا از خواست خودش بگذرد، خدا به او چه می دهد!

توسعه در زندگی

یکی دیگر از عوامل شکوفایی خانواده، وسعت دادن به آن است. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمودند: "اِنَّ عِیالَ الرَّجُلِ اُسَراؤُهُ فَمَنْ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِ نِعْمَهً فَلْیُوَسِّعْ عَلی اُسَرائِهِ فَاِنْ لَمْ یَفْعَلْ اَوْشَکَ اَنْ تَزُولَ النِّعْمَهُ"؛(12)بی گمان خانواده هر کس اسرا (و تحت حمایت او) هستند. بنابراین کسی که خداوند به او نعمتی عنایت فرموده است، باید زندگی خانواده خود را توسعه بدهد. که اگر چنین نکند، منتظر زوال آن نعمت باشد.

بنابراین کسی که خداوند رزقش را وسیع کرده است و به او نعمت داده است، باید به فکر آسایش و رفاه حال خانواده اش باشد. مبادا بر خانواده اش تنگ بگیرد، که نعمت الهی از دستش می رود. خانواده انسان بیش از هر کس دیگر سزاوار است. شما حق ندارید سهم زن و بچه خود را به دیگران بدهید. اگر خودت درویش و زاهد هستی، زن و بچه ات درویش نیستند.باید به فکر رفاه حال آنان باشی. اصلاً تلاش در جهت آسایش و رفاه حال خانواده یک فضیلت به شمار می رود. امام سجاد علیه السلام فرمودند: "اِنَّ أَرْضاکُمْ عِنْدَ اللّهِ اَسْبَغُکُمْ عَلی عِیالِهِ"؛(13) پسندیده ترین شما نزد خداوند کسی است که بیش از همه در رفاه خانواده خود کوشا باشد.

کمک کردن در خانه

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام درباره خدمت کردن به عیال فرمودند: "یا عَلِیُّ خِدْمَهُ الْعِیالِ کَفّارَهٌ لِلْکَبائِر وَ یُطْفِی ءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُور حُورِالْعینِ وَ یَزیدُ فِی الْحَسَناتِ وَ الدَّرَجاتِ"؛(14) ای علی، خدمت به عیال کفاره گناهان کبیره و خاموش کننده خشم پروردگار و مهر حورالعین است و بر حسنات و درجات انسان می افزاید.

در حدیثی آمده است که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم وارد خانه حضرت زهرا و امیرالمؤمنین علیهما السلام شدند. حضرت امیر علیه السلام دمی فرماید: من داشتم عدس پاک می کردم و حضرت زهرا علیها السلام هم کار دیگری می کرد. پیامبر از این که من در خانه عدس پاک می کردم، خیلی خشنود شدند و فرمودند: "یا عَلیُّ اِسْمَعْ مِنّی وَ ما اَقولُ اِلاّ مِنْ اَمْرِ رَبّی ما مِنْ رَجُلٍ یُعینُ اِمْرَأَتَهُ فِی بَیْتِها اِلاّ کانَ بِکُلِّ شَعْرَهٍ عَلی بَدَنِهِ عِبادَهُ سَنَهٍ صیامٌ نَهارَها وَ قیامٌ لَیلَها"؛(15) یا علی، به من گوش فرا ده! آنچه می گویم جز از جانب پروردگارم نیست: هر مردی که در خانه به همسرش کمک کند، خداوند به اندازه هر مویی که در بدن اوست، (پاداش) عبادت یک سال را به او می دهد که روزهایش را روزه بوده و شب هایش را به عبادت به سر برده است.

این کمک ها تعین مرد را می شکند. در روایت آمده است: کسی در خانه کار نمی کند، جز این که صدیق باشد، یا شهید، یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت را برای او خواسته است.

"یا عَلِیُّ لا یَخْدِمِ الْعِیالَ اِلاّ صِدّیقٌ اَوْ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنیا وَ الآخِرَهِ".(16)

باز فرمودند: "مَنْ کانَ فِی خِدْمَهِ العِیالِ وَ لَمْ یَأْنَفْ کَتَبَ اللّهُ اسْمَهُ فی دیوانِ الشُّهداءِ وَ کَتَبَ لَهُ بِکُلِّ یَوْمِ وَ لَیْلَهٍ ثَوابَ اَلْفِ شَهیدٍ و کَتَبَ لَهُ لِکُلِّ قَدَمٍ ثَوابٍ حَجَّهٍ و عُمْرَهٍ وَ اَعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ عِرْقٍ فی جَسَدِهِ مَدینَهً فِی الْجَنَّهِ"؛(17) کسی که در خدمت خانواده اش باشد و به بینی اش برنخورد؛(خودش را دست کم بگیرد)، خداوند نام او را در دیوان شهدا می نویسد و در برابر هر روز و شب ثواب هزار شهید به او می دهد. و در برابر هر قدمی که در راه خدمت برای خانواده اش بر می دارد، ثواب یک حج و یک عمره به او عطا می شود. و به هر رگی که در بدن دارد، خداوند یک شهر در بهشت به او عطا می کند.

به تکلف نینداختن

اکراه و اجبار نکردن و تحمیل نکردن بر خانواده نیز از اموری است که موجب آرامش در خانه می شود. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: از وقتی که پیغمبر سفارش کرد که با فاطمه زهرا علیها السلام مدارا کن و ملایم باش، به خدا قسم من نه او را ناراحت کردم و نه بر کاری اجبار و اکراه کردم. متقابلاً او هم کاری را بر من تحمیل نکرد.(18)نه خانم ها باید چیزی را بر شوهر خود تحمیل کنند و نه آقایان بر خانم ها چیزی را تحمیل کنند. این که حتماً باید به دیدن فلانی برویم، یا چند نوع غذا باید درست کنید، این تحمیل کردن است.

البته در روایات آمده است که اهل ایمان در امور حلال و مباح مطابق میل و خواهش خانواده خود رفتار می کنند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: "اَلْمُؤْمِنُ یَأْکُلُ بِشَهْوَهِ أَهْلِهِ وَالْمُنافِقُ یَأْکُلُ اَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ"؛(19) انسان مؤمن مطابق میل خانواده خویش می خورد و انسان منافق خانواده اش طبق میل او می خورند.

همسر حضرت امام رضوان الله علیه فرموده بودند: در ابتدای جوانی که با حضرت امام ازدواج کرده بودم، ایشان یک جلسه ای با من نشستند و با هم صحبت کردیم. ایشان فرمودند:من دو چیز بیشتر از شما نمی خواهم: اول این که سعی کنید واجبات را انجام بدهید؛ چون واجبات امر خداست، ولی مستحبات را خودت می دانی، من هیچ وقت به شما فشار نمی آورم که مثلاً بلند شو نماز مستحب بخوان. بنابراین مستحبات را خواستی انجام بده و نخواستی انجام نده. دوم این که کارهای داخلی خانه هم به شما مربوط است، من دخالت نمی کنم. چون زن مدیر و بزرگ خانه است. این که این چیز را اینجا بگذارم یا جای دیگر، مربوط به خانم خانه است. اصلاً شأن مرد اجل است که در این امور دخالت کند و درگیر این مسائل شود.

یک نفر می گفت: به دادگاه خانواده رفته بودم. یک خانم و آقا با سه چهار تا بچه آمده بودند از هم طلاق بگیرند. گفتم: برای چه؟ گفت: سر لجبازی. این آقا بدون اجازه خانم گلدان را آورده است تا در اتاق بگذارد، از دستش افتاده و شکسته و فرش هم کثیف شده است. به او گفته است: چه کسی به تو گفت این کار را بکنی؟ گفته است: می خواستم انجام دهم، به شما چه! و با هم جنگ و دعوا کردند و کار به طلاق و طلاق کشی رسیده است.الآن جهنم است، بعد هم جهنم است. اگر بهشت نقد می خواهید، یگانگی و تفاهم و توافق داشته باشید و اگر جهنم نقد می خواهید، دعوا، اختلاف و درگیری

پاورقی

  1. بل الهدی، ج 7، ص 6 .
  2. وره مائده، آیه 105.
  3. ختصاص، ص 239؛ بحارالأنوار، ج 33، ص 390.
  4. نبیه الخواطر؛ ص 441؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 1186، ح 7884 .
  5. مام صادق علیه السلام ، خصال، ج 1، ص 38، ح 74؛ بحارالأنوار، ج 27، ص 95.
  6. مام باقر علیه السلام ، تفسیر نور الثقلین، ج 5 ، ص 285، ح 49؛ بحارالأنوار، ج 66 ، ص238، ح 9.
  7. ن لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 554 ؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 223، ح 1.
  8. لکافی، ج 5 ، ص 569؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 10، ح 24930.
  9. وره اسرا، آیه 13.
  10. وره توبه، آیه 103.
  11. وره بقره، آیه 264 .
  12. ن لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 402؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 69 ، ح 1.
  13. حف العقول، ص 286 ؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 73، ح 25.
  14. ستدرک الوسائل، ج 13، ص 49، ح 2.
  15. امع الاخبار، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 132، ح 1.
  16. ستدرک الوسائل، ج 13، ص 49، ح 2 ؛ میزان الحکمه، ج 2، ص 1186 .
  17. امع الاخبار، ص 102؛ بحارالأنوار، ج 101، ص 132.
  18. حارالأنوار، ج 43، ص 133.
  19. لکافی، ج 4، ص 12، ح 6 ؛ بحارالأنوار، ج 59 ، ص 291
Powered by TayaCMS