کلید واژه ها: صلوات, روزه, صدقه, عبادت, عبادت از روی محبت, اخلاص, شیخ رجبعلی خیاط رحمة الله علیه , ریا, مقدس اردبیلی رحمة الله علیه .
اسامی معصومین: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ، امام علی علیه السلام ، امام باقر علیه السلام ، امام صادق علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
«قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم لِأَصْحَابِهِ أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ تَبَاعُدَ الْمَشْرِقِ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعَانِ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام»
[1].
- دانی که چیـسـت دولـت دیدار یار دیدندرکوی او گدایی برخسروی گزیدن
- از جـان طـمع بریـدن آسان بود ولیکـن ازدوستان جانی مشکل توان بریدن
- خواهم شدن به بوستان چون غنچه با دل تنگوآن جـا به نیـکنامـی پیـراهـنـی دریدن
- فرصت شمار صحبت کز این دو راهه منزلچون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
ذکر صلوات باعث آمرزش گناهان، وسعت رزق، خیر دنیا و آخرت، عاقبت بخیری و عبور از پل صراط می شود و شفاعت پیامبر را بر ما واجب می کند. امام صادق علیه السلام فرمودند: «فَأَكْثِرُوا الصَّلَاةَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلی الله علیه وآله وسلم صَلَاةً وَاحِدَةً صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ أَلْفَ صَلَاةٍ فِي أَلْفِ صَفٍّ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ لَمْ يَبْقَ شَيْ ءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ إِلَّا صَلَّى عَلَى ذَلِكَ الْعَبْدِ لِصَلَاةِ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ صَلَاةِ مَلَائِكَتِهِ وَ لَا يَرْغَبُ عَنْ هَذَا إِلَّا جَاهِلٌ مَغْرُورٌ وَ قَدْ بَرِئَ اللَّهُ مِنْهُ وَ رَسُولُه »[2]. اگر کسی یک صلوات بر پیامبر بفرستد خداوند با هزار صف از ملائکه هزار صلوات و رحمت برایش نازل می کند. و به خاطر صلوات خدا و ملائکه چیزی از مخلوقات در عالم باقی نمی مانند الا این که آن ها هم بر صلوات فرستنده بر محمد و آل محمد، صلوات می فرستند. و کسی که به صلوات اهمیت ندهد و بی تفاوت و بی رغبت به این ذکر باشد این آدم جاهل و مغرور است و خداوند و رسول خدا و اهل بیت از او بیزار هستند.
روزی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم به اصحابشان فرمودند: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِشَيْ ءٍ إِنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمُوهُ تَبَاعَدَ الشَّيْطَانُ مِنْكُمْ تَبَاعُدَ الْمَشْرِقِ مِنَ الْمَغْرِبِ قَالُوا بَلَى قَالَ الصَّوْمُ يُسَوِّدُ وَجْهَهُ وَ الصَّدَقَةُ تَكْسِرُ ظَهْرَهُ وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعَانِ دَابِرَهُ وَ الِاسْتِغْفَارُ يَقْطَعُ وَتِينَهُ وَ لِكُلِّ شَيْ ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْأَبْدَانِ الصِّيَام»[3]. آیا می خواهید عملی به شما یاد دهم که اگر آن را انجام دهید شیطان به اندازه شرق تا غرب عالم از شما فاصله بگیرد. اصحاب گفتند: بله یا رسول الله، پیامبر فرمود: روزه روی شیطان را سیاه و خوار و ذلیلش می کند و صدقه دادن (با مال، آبرو، واسطه ی خیر شدن و حتی سلام دادن) پشت شیطان را می شکند. (منظور از صدقه، زکات است که جایز نیست به سادات بدهید. اما غیر زکات واجب، صدقات مستحبی را می توانید به سید هم بدهید. صدقه مطلق خیر است یعنی سلام کردن، دعا کردن، مهربانی و محبت کردن و هر گره مومنی را باز کردن اصلاحا صدقه است.) «وَ الْحُبُّ فِي اللَّهِ وَ الْمُوَازَرَةُ عَلَى الْعَمَلِ الصَّالِحِ يَقْطَعَانِ دَابِرَهُ». واین که انسان به خاطر خدا با دیگران دوستی بکند این کار دم شیطان را قطع می کند.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»[4]. خدایا من از روی ترس تو را عبادت نمی کنم این عبادت برده ها و غلام هاست. «وَ لَا طَمَعاً». از روی طمع هم تو را عبادت نمی کنم. (چون اگر در عوض عبادتم از تو چیزی بخواهم پس در واقع من خودم را می خواهم.) «بل عبدتک حب لک». خدایا من عبادتت می کنم چون دوستت دارم. بقول سعدی که می گوید:
- گر از دوست چشمت به احسان اوستتو در بند خویشی نه احسان دوست
بقول مرحوم نراقی:
- طاعتی که ز بهرامید است و بیمخود پرستی باشد ای مرد سلیم
در روایت داریم اگر کسی کاری انجام بدهد نود ونه درصدش برای خدا باشد و در یک درصدش کس دیگری شریک باشد خداوند می فرماید من خوب شریکی هستم اگر نود ونه سهم مال من باشد یک درصد مال دیگری، من همه ی سهم خودم را به شریکم می بخشم .من فقط عمل صد در صد خالص را قبول می کنم. کنار من نباید شریک بیاورید. امام صادق علیه السلام فرمودند: دو رکعت نماز خالص اگر کسی خواند اهل بهشت است. دو رکعتی که فقط خدا در آن باشد. همراه ترس و طمع و خوف نباشد. حضرت امیر علیه السلام می فرماید: خدایا من از روی خوف و طمع تو را عبادت نمی کنم خدایا چون دوستت دارم عبادتت می کنم. مولی دیگر انسان بی طمع است عشق می کند با خدا دلش پر می زند. این عبادت عشاق است اما عبادت برده ها ناچارا و از روی ترس است. حضرت می فرماید: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ»[5]. اگر هم خدا را به خاطر بهشت و اجرش عبادت کنی این عبادت، عبادت تجار است. اگر محبت و اخلاص در این نمازها و عبادت ها باشد کار درست می شود.
برای چه عبادت امیرالمومنین با عبادت جن و انس پهلو می زند؟ برای چه یک شمشیرش از عبادت جن و انس بالاتر است؟ بخاطر خلوصش، از علی آموز اخلاص عمل. عمرو بن عبدود روی صورت ایشان آب دهان می اندازد ما بودیم چه می کردیم؟ اما آقا بلند می شود قدم می زند می گوید یک ذره بخاطر خودم نباشد بخاطر خدا باشد. اخلاص امیرالمومنین در عالم موج ایجاد کرده و اینقدر پیش خدا قیمت پیدا کرده است. برای چه و برای کی انجام دادن کار مهم است. خیلی آدم ها بودند که شمشیر زده اند و جنگ رفته اند ولی در جهنم افتادند. یکی در رکاب پیامبر شمشیر می زد کشته شد آمدند گفتند یا رسول الله فلانی هم شهید شد. حضرت فرمودند: شهید نشده، به خاطر اینکه میدان رفت دید طرف مقابل او الاغ خوبی دارد گفت به او حمله می کنم می کشم و الاغش را غنیمت می گیرم. برای گرفتن الاغ رفت عوض اینکه بکشد خودش کشته شد. این کشته ی راه الاغ است. یک کسی هم مثل امیرالمومنین وقتی دشمن به او اهانت می کند بلند می شود قدم می زند با آرامش کامل و به خاطر خدا شمشیر می کشد و یکی هم به خاطر غنیمت می رود.
یکی از اهالی مدینه بنام ازمان در جنگ احد در رکاب پیامبر جنگید و کشته شد. به پیامبر گفتند: یا رسول الله فلانی هم کشته شد. حضرت توجه نکردند. راوی می گوید من خیلی تکان خوردم یک کسی آمده در رکاب پیامبر کشته شده و حضرت توجهی ندارند. گفتم برم بالای سر او ببینم چه شده است. رفتم دیدم یک رمقی دارد هنوز می تواند حرف بزند هنوز نمرده است. گفتم: جناب ازمان چه خبر؟ خوش به سعادتت، شما داری بهشت می روی. گفت: بهشت چیه من بهشت را قبول ندارم. من دیدم مردم مکه می خواهند خرماهای ما را بگیرند من به خاطر خرما جنگیدم قربان این خرماها بروم. آن یکی به خاطر الاغ کشته شد و این یکی هم بهخاطر خرما. این هایی که به خاطر وطن کشته می شوند وطن را هم باید به خاطر خدا دوست داشته باشند. ما باید فدای خدا بشویم نه فدای وطن. اگر یک دزدی می آید که مال تو را ببرد به خاطر این که خدا گفته دفاع بکن دفاع بکنیم. اما اگر به خاطر صرف مال بروم و کشته بشوم فدای مال شدم این بدرد نمی خورد. باید ببینی خدا از شما چه می خواهد. نیت باید خدا باشد. در میدان جنگ کسی نیتش پول و غنیمت و دنیا باشد کشته ی راه دنیاست و به جهنم می رود. ولی اگر کسی از کشورش به خاطر خدا دفاع می کند این به بهشت می رود. حدیث داریم اگر کسی با محبت اهل بیت باشد در رختخواب هم بمیرد به بهشت می رود. چون خالص است خدا از ما خلوص می خواهد. «إِنَّ اللَّهَ لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ وَ إِنَّمَا يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُم»[6]. خداوند به صورت های شما نگاه نمی کند که سفید یا سیاه، زیبا یا زشت هستید، به ظاهر اعمال شما هم نگاه نمی کند که مثلا نمازش با آب و تاب است یا نه، مگر ابن ملجم نماز نمی خواند؟ همه ی قاتلین امامان ما نماز هم می خواندند اما نمازشان مقدمه بود برای حیله گری و نفاق. صورت ظاهر این است این هایی که کربلا آمدند نماز می خواندند جماعت و جمعه می خواندند وقتی امام حسین علیه السلام را شهید کردند گفتند: «الله اکبر لا اله الاالله، لا اله الا الله». ولی خداوند به ظاهر عمل شما نگاه نمی کند به نیت شما نگاه می کند. به این که نماز دام و حیله است یا برای خداست. باید نیت اعمالمان مواظب باشیم که برای چه و چه کسی انجامش می دهیم. صرف انجام عمل ما را بهشتی نمی کند.
بزرگی فرمود: خداوند وقتی می خواهد حضرت ابراهیم را در قرآن تعریف بکند می گوید «إِنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ»[7]. حضرت ابراهیم از مشرکین نبود. این از بالاترین تعریف هاست. یعنی حضرت ابراهیم قیام و قعودش، نشست و برخاستش برای خدا بود و برای غیر خدا نمی کرد. «قُلْ إِنَّ صَلاتي وَ نُسُكي وَ مَحْيايَ وَ مَماتي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين»[8]. حدیث داریم ریا و شرک آن قدر ریز و دقیق است که اگر مورچه ای سیاه روی سنگ سیاه در شب تاریک ظلمانی راه برود کدام چشم می تواند پیدایش بکند؟ مگر این که خدا کمک کند. خداوند متعال می فرماید: «الْإِخْلَاصُ سِرٌّ مِنْ أَسْرَارِي اسْتَوْدَعْتُهُ قَلْبَ مَنْ أَحْبَبْتُ مِنْ عِبَادِي»[9]. اخلاص از اسرار من است و در قلب بندگانی که دوستشان دارم می گذارم.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط رحمة الله علیهمی گفت: دین همینی است که علماء و فقهاء می گویند فقط باید یک چیزی به آن اضافه کرد و آن انجام اعمال همراه محبت است. نماز خواندن یعنی جانم خدا، دوستت دارم. ویژگی مهم شیخ هم محبت و اخلاصش بود. در جوانی خاطر خواه دختری می شود. تمام وسایل عیش و نوش هم آماده بود اما می گوید خدایا من راضی هستم دختر هم راضی است فقط تو راضی نیستی. خدایا من به خاطر تو رهایش می کنم. قرآن می فرماید: «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى »[10]. یعنی کسی که خدا را در نظر بگیرد و جلوی هوی و هوسش را بگیرد همانا بهشت او از همین جا شروع می شود. رجبعلی خیاط جوان بود که در رحمت و لطف خدا روی سرش باز می شود و در بیداری خیلی از چیزها را می دید و خیلی از مشکلات مردم را حل می کرد. می آمدند و می گفتند آقا پدر و مادر ما مرده ببین حالشان چگونه است. نگاه می کرد می دید در عذاب یا در بهشت است. می گفت پدر شما ارث خواهرش را نداده در عذاب است. می رفتند و می دیدند درست است. خیلی از گره های لا ینحل را باز می کرد. بعضی ها هم که دیگر گرهایشان قابل باز شدن نبود می گفت چوب فلان عملتان را می خورید. (کتاب کیمیای محبت شرح حال رجبعلی خیاط است.) یک نفر پیش رجبعلی خیاط آمد گفت بچه ام حالش بد و روبه قبله است. ایشان یک تاملی کردند و گفتند شما قصابید؟ گفت: بله، گفت: شما چند روز قبل یک گوساله ای را جلوی مادرش سر بریده اید این گوساله آه کشیده، پسرت زنده نمی ماند چند ساعت دیگر می میرد من هم نمی توانم کاری بکنم. دستو رات اسلام چقدر زیبا هستند می گوید جلوی یک حیوان، حیوان دیگری را سر نبرید. در شب که زمان آرامش و سکونت است حیوان را سر نبر. حیوانات را جلو مادر و حیوان مادر را جلوی بچه سر نبر. حیوانات شعور دارند. شیخ گفت: من هم نمی توانم برایت کاری بکنم. بچه قصاب هم بعد از چند ساعت از دنیا رفت. شیخ رجبعلی خیاط نگاه می کرد و سر نخ ها را پیدا می کرد. بر اثر چه به اینجا رسید؟ اخلاصش باعث شد به این مقام برسد. اگر در زندگی یک قدم و یک کار بتوانیم برای خدا انجام بدهیم خیلی کارمان بالا می گیرد.
یک انبار شیر را یک فضله ی موش نجس می کند . در حالات مقدس اردبیلی رحمة الله علیهنقل کرده اند که مقدس اردبیلی یک شب سحر بلند شد دلو را داخل چاه می اندازد و بالا می کشد می بیند پر از طلا است. خداوند می خواست او را امتحان بکند. مقدس طلاها را داخل چاه برمی گرداند و رو به آسمان می کند که خدایا احمد از تو آب می خواهد نه طلا. من آب می خواهم که وضو بگیرم و با تو راز و نیاز بکنم. دوباره سطل را بالا می کشد می بیند طلاست. می گوید خدایا من طلا نمی خواهم من آب می خواهم. بار چهارم آب در می آید وضو می گیرد و برای مناجات می رود. برای او طلا قیمت نداشت. در جریان دیگری مقدس اردبیلی آخر شب از کنار حمامی رد می شد دید این حمام دار آتش و هیزم را داغ کرده و نشسته با خدا دارد مناجات و درد دل می کند. مقدس اردبیلی ایستاد دید دارد می گوید خدایا تو را شکر می کنم که سلطان نشدم اگر سلطان می شدم می دانم مسئولیتم زیاد می شد و ظلم می کردم. خدایا تو را شکر که ریاست به من ندادی. خدایا تو را شکر که ثروتمند نشدم. چون من گول می خوردم و مال مردم را می خوردم. خدایا شکر که من وزیر نشدم خدایا تو را شکر که من استاندار نشدم. خدایا شکر که مقدس اردبیلی نشدم. مقدس اردبیلی تا این را شنید تکان خورد. (گفتم ریا و شرک خیلی ریز و دقیق است مثل مورچه ای سیاه که روی سنگ سیاه در شب تاریک ظلمانی راه برود.) مقدس اردبیلی داخل می رود و سلام می کند و گرم می گیرد او هم نمی شناخت که این مقدس اردبیلی است. مقدس می گوید از چند دقیقه ی قبل اینجا بودم صدای مناجات شما را می شنیدم که دعای می کردی خدایا شکر که سلطان و وزیر و این ها نشدم این دعاهایت خوب بود اما یکی هم گفتی خدا را شکر که مقدس اردبیلی نشدم. می خواهم ببینم که مقدس اردبیلی چه جنایتی انجام داده که شما گقتی الحمدالله که مقدس اردبیلی نشدم. حمامچی گفت: مقدس اردبیلی هم کارش درست نیست. مقدس گفت: چطور؟ گفت: این هم یک چیزی قاطی دارد شرک و ریا دارد. گفت: یک داستانی برای مقدس اردبیل نقل می کنند می گویند یک شب نصف شب بلند شد می خواست نماز شب بخواند دلو را داخل چاه انداخت طلا درآمد سه بار طلا در آمد داخل چاه سرازیر کرد گفت خدایا من از تو آب می خواهم من با این چیزها گول نمی خورم. این طور چیزی می گویند درست است؟ مقدس گفت: درست است. (حمام چی نمی دانست این خود مقدس است.) حمامچی گفت: آن وقتی که این جریان برای او پیش آمد تنها بود یا کسی هم با او بود؟ مقدس گفت: تنها بود. گفت: اگر تنها بود چرا فردای آن روز این داستان در نجف پخش شد. حتما نشسته یک جا خودش تعریف کرده است. یک حمامچی مچ مقدس اردبیلی را می گیرد. حواستان جمع باشد ریا اینقدر ریز است. مرحوم ملاعلی معصومی گفته بود ما هر کجا رفتیم سجاده بیاندازیم دیدیم شیطان جلوتر از ما نشسته یک فضله انداخته، یک ریایی درست کرده است. حضرت ابراهیم را داخل آتش می انداختند جبرئیل آمد گفت کاری داری برایت انجام بدهم؟ حضرت گفت: نه نمی خواهم. این می شود موحد مشرک نیست. به جبرئیل هم تکیه نکرد. گفت: من با شما کاری ندارم من با خدا کار دارم.
مرحوم آقای بهاءالدینی دم مردن ناراحت بود می گفت من نمی دانم که برای خدا کاری کردم یا نه؟ آقای بروجردی رحمة الله علیهنگران بود می گفت خدای بزرگ حسابش فرق می کند آیا کار من خالص است یا نه؟ آیا آبرویم را برای خدا داده ام یا نه؟ رفته بود به بروجرد، از مرجعیت و ریاست فرار کرده بود علمای قم بزور ایشان را آوردند و مرجع کردند. گاهی آقای بروجردی می فرمودند: من را اذیت نکنید نفرین می کنم مثل من گرفتار بشوید شما مرجع بشوید تا ببینید چقدر مسئولیتش سنگین است. مرجعیت دینی را گرفتاری می دانست. آقای اشتهاردی می فرمود: که آقای بروجردی گاهی اوقات می گفت که آخر عمری کار ما شده صرافی، از یک عده پول بگیریم به یک عده بدهیم و خودمان هم حساب و کتاب هایش را پس بدهیم. آیا درست گرفتیم و درست دادیم یا نه؟ این ها از ریاست فرار می کردند بعضی از مردم هم برای ریاست خودشان را می کشند.
احتمال شب قدر بودن شب بیست و هفتم زیاد است. اهل سنت هم امشب را مهم می دانند. در مثل امشبی امام سجاد علیه السلام این دعا را می خواندند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي التَّجَافِيَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ»[11]. خدایا من را از این دنیا بکن تا برای دار آخرت آماده بشوم قبل از اینکه اجل من برسد. امام سجاد علیه السلام سی و پنج سال گریه کرد. هیچ کس مثل امام سجاد علیه السلام برای پدرشان و اهل بیت گریه نکرد. بعد از شهادت امام سجاد، اصحاب دیدند کتف امام زخم شده است پرسیدند چرا آقا زخمی شده بود؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: پدرم در نیمه های شب آن قدر انبان بر دوش می کشید و در خانه ی فقرا می برد که این طور شده است.
امام سجاد علیه السلام شتری داشتند که ایشان با این شتر بیست و پنج سفر مکه مشرف شدند. حضرت در این همه مدت یک تازیانه هم به این شتر نزدند. بعد از دفن امام سجاد علیه السلام ، امام باقر علیه السلام دیدند شتر آقا در منزل نیست گشتند دیدند این شتر به قبرستان بقیع رفته سر و صورت خودش را به قبر امام سجاد می مالد و ناله می کند. شتر را به منزل آوردندبعد از چند لحظه دوباره دیدند نیست رفتند گشتند دیدند دوباره سر قبر امام رفته است. چند بار این کار را کردند دیدند فایده ندارد به امام باقر علیه السلام گفتند چه کار کنیم؟ آقا فرمودند: این شتر بهشتی است رهایش کنید.
هیچ مصیبتی برای امام سجاد علیه السلام مثل مصیبت کربلا نبود و معجزه ی الهی بود که امام سجاد در آن سفر زنده بماند. هر وقت برای آقا آب یا غذا می آوردند شروع می کرد به گریه کردن، می گفتند: آقا جان چرا گریه می کنید؟ می فرمود: «قتل ابن رسول اللَّه جائعاً، قتل ابن رسول اللَّه عطشانا»[12]. می فرمود: پدرم را با لب تشنه، شکم گرسنه به شهادت رساندند. یک روز قصاب می خواست گوسفند بکشد آقا فرمود: آیا به این گوسفند آب داده ای؟ عرض کرد مگر می شود آب نداد ما همیشه آب می دهیم. آقا فرمودند: اما پدر غریبم را با لب تشنه به شهادت رساندند.
امام سجاد علیه السلام غلامی داشتند غلام می گوید روزی آقا به بیابان رفت سر به سجده گذاشت آنقدر گریه کردند که زمین تر شد گفتم: آقا وقت آن نشده که گریه های شما تمام بشود؟ فرمودند: وای بحال تو، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت یکی از آن ها گم شد کشته نشد یعقوب پیامبر آنقدر گریه کرد تا چشمانش کور شد ولی می دانی مصیبت من چقدر سنگین است. من در یک روز پدرم، برادرهایم، عزیزانم، عموهایم را از دست دادم.
چه حالی داشت امام سجاد وقتی با غل و زنجیر سوار شتر شد. بی بی زینب دید لرزه بر اندام برادرش افتاده که نزدیک است روح از بدنش جدا بشود. آمد صدا زد عمه جان شما یادگار گذشته ها هستی چرا با جان خودتان بازی می کنید. آقا فرمودند: عمه جان مگر نمی بینی عمر سعد و لشگرش برای کشته های خودشان را نماز خواندند و احترام کردند و دفن کردند اما بدن پدرم اباعبد الله و برادرها و عموهایم و عموزادهایم را برهنه و عریان رها کرده اند. گویا این مردم ما را مسلمان هم نمی دانند. امام سجاد علیه السلام وقتی خواست بدن پدر را در قبر بگذار معمولا طرف راست صورت را روی خاک می گذارند اما یک دیدند آقا خم شد و رگ های بریده ی پدرش را بوسید و ... . «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم».
[1] . أمالي الصدوق/ المجلس الخامس عشر... ص: 61
[2] . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ شيخ صدوق/ ثواب من صلى على النبي ص صلاة واحدة ... ص : 154
[3] . أمالي الصدوق/ المجلس الخامس عشر... ص: 61
[4] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 67/ باب 53 النية و شرائطها و مراتبها و كمالها و ثوابها و أن قبول العمل نادر ..... ص : 185
[5] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 67/ باب 53 النية و شرائطها و مراتبها و كمالها و ثوابها و أن قبول العمل نادر ..... ص : 185
[6] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ج 67/ باب 54 الإخلاص و معنى قربه تعالى ..... ص : 213
[7] . النحل/ 120
[8] . الأنعام/ 162
[9] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ ج 67/ باب 54 الإخلاص و معنى قربه تعالى ..... ص : 213
[10] . النازعات/ 40
[11] . مفاتيح الجنان/ شیخ عباس قمی/ شب بيست و هفتم ..... ص : 236
[12] . مع الركب الحسينى /محمد امين امينى/ ج 6/ استمرار بكاء وحزن الإمام زين العابدين عليه السلام ..... ص : 415