حکمت 448 نهج البلاغه : تشنگان مال و علم

حکمت 448 نهج البلاغه : تشنگان مال و علم

متن اصلی حکمت 448 نهج البلاغه

موضوع حکمت 448 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 448 نهج البلاغه

448 وَ قَالَ عليه السلام أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا

موضوع حکمت 448 نهج البلاغه

تشنگان مال و علم

(اخلاقى، اقتصادى)

ترجمه مرحوم فیض

448- امام عليه السّلام (در ترغيب به دورى از دنيا) فرموده است 1 آيا آزاد مردى نيست كه اين ته مانده طعام در دهان (دنياى پست) را براى اهلش (كفّار و منافقين) رها كند براى نفسهاى شما بهايى جز بهشت نمى باشد پس آنها را جز بآن بها نفروشيد.

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1296)

ترجمه مرحوم شهیدی

456 [و فرمود:] آيا آزاده اى نيست كه اين خرده طعام مانده در كام- دنيا- را بيفكند و براى آنان كه در خورش هستند نهد. جانهاى شما را بهايى نيست جز بهشت جاودان پس مفروشيدش جز بدان.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 441)

شرح ابن میثم

429- و قال عليه السّلام:

أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا

المعنى

اللماظة:- بضمّ اللام- ما يبقى في الفم من الطعام. و لفظها مستعار للدنيا باعتبار قلّتها و حقارتها. و دعا إلى تركها ثمّ جذب عنها بضمير صغراه قوله: فإنّه. إلى قوله: الجنّة. و هو كقوله تعالى« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» و تقدير الكبرى: و كلّما كان ليس لأنفسكم ثمن إلّا هو فينبغى أن لا تبيعوها إلّا به.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 459)

ترجمه شرح ابن میثم

429- امام (ع) فرمود:

أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا

لغت

لماظة، به ضم لام: باقى مانده غذا در دهان

ترجمه

«آيا از آزادگى نيست كه اين ته مانده غذاى دهان را به اهلش واگذاريد براى جانهاى شما بهايى جز بهشت نمى باشد پس آنها را جز به اين بها نفروشيد».

شرح

اين كلمه [لماظه ] به اعتبار كم ارزشى و ناچيزى دنيا، استعاره از دنياست.

امام (ع) به ترك دنيا دعوت كرده و سپس به وسيله قياس مضمرى از آن جدا ساخته است كه صغراى قياس، عبارت: فانّه... است، و اين سخن نظير قول خداى تعالى است:« إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ». و كبراى مقدر آن نيز چنين است: و هر چه اين طور باشد بهاى جان شما جز آن چيزى نيست بنا بر اين جان خود را به چيزى جز آن نفروشيد.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 777)

شرح مرحوم مغنیه

448- ألا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة فلا تبيعوها إلّا بها.

المعنى

اللماظة- بضم اللام- كما في مجمع البحرين للطريحي هي بقية الطعام في الفم، و المراد بها هنا الدنيا، و المعنى لا تعملوا للدنيا وحدها، و تهملوا العمل للجنة، و اعملوا لهما معا، و لا تتعرضوا بمعصية اللّه لغضبه، و اعتصموا بطاعته يدخلكم جنات تجري من تحتها الأنهار.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 476)

شرح شیخ عباس قمی

90- ألا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة، فلا تبيعوها إلّا بها. اللماظة- بفتح اللام- ما تبقى في الفم من الطعام، قال الشاعر يصف الدّنيا:

لماظة أيّام كأحلام نائم «» «ألا حرّ» مبتدأ، و خبره محذوف، أي في الوجود. و قوله: «ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة» إشارة إلى قوله تعالى: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ.

( . شرح حکم نهج البلاغه، » ص78)

شرح منهاج البراعة خویی

(433) و قال عليه السّلام: ألا حرّ يدع هذه اللّماظة لأهلها إنّه ليس لانفسكم ثمن إلّا الجنّة، فلا تبيعوها إلّا بها.

اللغة

(اللّماظة) بضم اللّام: ما يبقى في الفم من الطعام، و قال في الشرح المعتزلي: اللّماظة بفتح اللّام: ما تبقى في الفم من الطعام قال يصف الدّنيا: لماظة أيّام كأحلام نائم.

و لمظ الرجل يلمظ بالفم لمظا إذا تتبّع بلسانه بقيّة الطعام في فمه و أخرج لسانه فمسح به شفتيه.

الاعراب

ألا حرّ، مبتدأ و خبره محذوف أى في الوجود، و ألا، حرف التنبيه.

المعنى

شبّه عليه السّلام الدّنيا بما فيها من المتاع و المشتهيات بما يبقى من الطعام في الفم و كفى بهذا التشبيه بيانا لحقارتها و إظهارا للتنفّر عنها، ثمّ عظّم نفس الانسان إلى حيث لا ثمن لها إلّا الجنّة و أنه لا ينبغي بيعها بما في الدنيا من المال و الجاه كما قال اللَّه تعالى:«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»- 111- التوبة».

الترجمة

فرمود: آيا آزاده اى نيست كه اين بن دندانى را براى اهلش رها كند راستش اينست كه براى جان شماها بهائى نيست مگر بهشت، آنرا نفروشيد مگر ببهشت.

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 524)

شرح لاهیجی

(485) و قال (- ع- ) الا حرّ يدع هذه اللّماظة لاهلها انّه ليس لانفسكم ثمن الّا الجنّة فلا تبيعوها الّا بها يعنى و گفت (- ع- ) كه ايا نيست ازاد مردى كه واگذارد اين تقيّه طعام جائيده شده را كه دنيا باشد از براى اهلش كه كفّار باشند بتحقيق كه نيست از براى نفسهاى شما قيمتى مگر بهشت پس نفروشيد نفسهاى شما را مگر ببهشت يعنى بجهنّم نفروشيد

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 332)

شرح ابن ابی الحدید

465 وَ قَالَ ع: أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا- إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا اللماظة بفتح اللام ما تبقى في الفم من الطعام- قال يصف الدنيا-

لماظة أيام كأحلام نائم

- . و لمظ الرجل يلمظ بالضم لمظا- إذا تتبع بلسانه بقية الطعام في فمه- و أخرج لسانه فمسح به شفتيه- و كذلك التلمظ- يقال تلمظت الحية إذا أخرجت لسانها كما يتلمظ الآكل- . و قال ألا حر مبتدأ- و خبره محذوف أي في الوجود- و ألا حرف- قال

ألا رجل جزاه الله خيرا يدل على محصلة تبيت

- . ثم قال إنه ليس لأنفسكم ثمن إلا الجنة- فلا تبيعوها إلا بها- من الناس من يبيع نفسه بالدراهم و الدنانير- و من الناس من يبيع نفسه بأحقر الأشياء و أهونها- و يتبع هواه فيهلك- و هؤلاء في الحقيقة أحمق الناس- إلا أنه قد رين على القلوب فغطتها الذنوب- و أظلمت الأنفس بالجهل و سوء العادة- و طال الأمد أيضا على القلوب فقست- و لو أفكر الإنسان حق الفكر لما باع نفسه إلا بالجنة لا غير

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 20، ص 173)

شرح نهج البلاغه منظوم

[447] و قال عليه السّلام:

ألاحرّ يدع هذه الّلماظة لأهلها إنّه ليس لأنفسكم ثمن إلّا الجنّة، فلا تبيعوها إلّا بها.

ترجمه

آيا آزادمردى نيست كه اين ته مانده طعام در دهان را باهلش واگذارد (و خويش را مردانه از ميان دنيا و دنيا پرستان بيرون كشد بدانيد كه) بهاى نفوس شما جز بهشت نيست آنها را جز بآن بها نفروشيد (كه مغبون و پشيمان مى شويد).

نظم

  • جهان كه خلق را دل سوى آن استچو ته مانده طعام اندر دهان است
  • خوش آن آزادمردى كو بجان است(بدين ته مانده چركين نزد دست
  • بعيش و نوش دهر افشاند دامناز اين مردار گنديده بزد تن
  • مر اين جيفه بسگها باز بگذاشتجهان ز آزادگى ناديده انگاشت
  • چو خود را ديد طاوس بهشتىبخود چون جغد نپسنديد زشتى
  • بزحمت گر چه سودا با خدا كردبجنّت خويش همسنگ از بها كرد

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 225 و 226)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

سهيم بودن نسلهاي آينده در اعمال گذشتگان

تمام مؤمنان امروز، و آنها که در رحم مادرانند و هنوز متولّد نشده اند يا کسانى که قرنها بعد از اين از صلب پدران در رحم مادران منتقل و سپس متولّد و بزرگ مى شوند، در ميدان جنگ «جمل» حضور داشته اند! چرا که اين يک مبارزه شخصى بر سر قدرت نبود، بلکه پيکار صفوف طرفداران حق در برابر باطل بود و اين دو صف همچون رگه هاى آب شيرين و شور تا «نفخ صور» جريان دارد و مؤمنان راستين در هر زمان و مکان در مسير جريان حق و در برابر جريان باطل به مبارزه مى خيزند و همه در نتايج مبارزات يکديگر و افتخارات و برکات و پاداشهاى آن سهيم اند.
No image

اطلاعات عمومی (1)

حضرت علی(علیه السلام)در مورد مسلمان واقعی می‌فرماید: مسلمان واقعی كسی است كه مسلمانان از زبان و دستش در امان باشند مگر آن جا كه حق اقتضا كند. و آزار رساندن به هیچ مسلمانی جز در مواردی كه موجبی( به حكم خدا) داشته باشد روا نیست.
بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

بهترین ترجمه های نهج البلاغه کدامند؟

گاهی در بعضی مجالس دینی و مذهبی پاره ای از کلمات این کتاب را خوانده و معنی می کردم. شنوندگان به شگفت آمده و می گفتند: اگر علما و رجال دینی ترجمه فرمایشات امام علی(ع) در کتاب نهج البلاغه را به طوری که در خور فهم فارسی زبانان باشد نوشته بودند، همه از آن بهره مند می شدند ولی افسوس که از ترجمه و شرح هایی که در دسترس است، چنا نکه باید استفاده نمی شد. بنابراین بر نگارنده واجب شد که دست از کار بردارم و این کتاب جلیل را به زبان فارسی سلیس و روان ترجمه کنم.
كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

كتابي معتبرتر از نهج البلاغه

گروهى از هوى پرستان مى گويند: بسيارى از نهج البلاغه گفتارهايى برساخته است كه گروهى از سخنوران شيعه آنها را پديد آورده اند و شايد هم برخى از آنها را به سيد رضى نسبت داده اند. اينان كسانى اند كه تعصّب ديده هايشان را كور كرده و از سر كجروى و ناآگاهى به سخن و شيوه هاى سخنورى ، از راه روشن روى برتافته، و كجراهه در پيش گرفته اند
تفاسير نهج البلاغه

تفاسير نهج البلاغه

ترجمه اى كه مؤلف براى متن نهج البلاغه ارائه مى دهد ترجمه اى روان است، گرچه كه بلاغت و فصاحت متن پارسى شده به متن عربى نمى رسد، چونان كه مؤلف خود نيز در مقدمه كوتاهى بر جلد نخست بدين حقيقت تصريح مى كند كه «هيچ ترجمه اى هر اندازه هم دقيق باشد نمى تواند معنايى را از زبانى به زبان ديگر چنان منتقل نمايد كه هيچ گونه تغيير و تصرفى در آن معنا صورت نگيرد

پر بازدیدترین ها

 بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ غايي‌ قرآن‌، در نهج‌البلاغه‌

آن‌ فاعل‌ غيرمتناهي‌ هم‌،اوّل‌، و مبدأ فاعلي‌ بالذات‌ تمام‌ ماسوي‌ است‌؛ و هم‌، آخِر، و مبدأ غايي‌ بالذات‌همة‌ ماعدي‌. هدفمند بودن‌ نظام‌ هستي‌ ـ كه‌ قرآن‌ تكويني‌ است‌ ـ و نيز هدفدار بودن‌قرآن‌ حكيم‌ ـ كه‌ جهان‌ تدويني‌ است‌ ـ بر اساس‌ دو اسم‌ از اسماي‌ حسناي‌خداوند خواهد بود.
No image

حکمت 306 نهج البلاغه : روش برخورد با متجاوز

حکمت 306 نهج البلاغه موضوع "روش برخورد با متجاوز" را بیان می کند.
No image

حکمت 427 نهج البلاغه : ارزش های والای اخلاقی

حکمت 427 نهج البلاغه به موضوع "ارزش های والای اخلاقی" می پردازد.
 بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بررسي‌ نظام‌ فاعلي‌ قرآن‌ در نهج‌البلاغه‌

بهترين‌ وجه‌ معقول‌ آفرينش‌ جهان‌، همانا تجلّي‌ است‌؛ كه‌ از ظريف‌ترين‌ تعبيرهاي‌ قرآني‌ و روايي‌ است‌، چنان‌كه‌ در آية‌ «فلما تجلي‌ ربه‌ للجبل‌ جعله‌ دكّا وخرّ موسي‌ صعقا» آمده‌ است‌. و در جريان‌ معاد هم‌، تلويحاً به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌است‌؛ زيرا، خداوند در آية‌ «قل‌ اءنما علمها عند ربّي‌ لايُجَليها لوقتها الا هو»، تجلية‌ساعت‌ و قيامت‌ را به‌ خود اِسناد داده‌ است‌ و چون‌ در قيامت‌ كبرا و حشر اكبر،تمام‌ اشخاص‌ و اشيا به‌ عنوان‌ مبدأ قابلي‌ حضور و ظهور دارند نه‌ به‌ عنوان‌مبدأ فاعلي‌ ـ زيرا همة‌ آن‌ها، تحت‌ قهر حاكم‌اند ـ بنابراين‌، تنها عامل‌ تجلّي‌قيامت‌، ظهور خود خداوندِ متجلّي‌ خواهد بود.
No image

حکمت 97 نهج البلاغه : روش بر طرف كردن نيازهاى مردم

موضوع حکمت 97 نهج البلاغه درباره "روش بر طرف كردن نيازهاى مردم" است.
Powered by TayaCMS