برخورد تمدن ها

در دنیا در معرض یک جنگ همه جانبه هستیم که برخورد تمدن ها تعبیر می کنند. دوره ای باید به زور اثبات می کردیم که اسلام ظرفیت تبدیل شدن به فرهنگ اثرگذار به جامعة جهانی را دارد. حالا در مقابل ما فرقه های مختلفی بودند. اعم از چپی ها و راستي ها در دوره قبل از انقلاب؛ چه آن هایی که تفکرات مارکسیستی و چه آن هایی که تفکرات لیبرالیستی داشتند. هر کدام به نحوی دورة مذهب را سرآمده می دانستند و معتقد بودند که عقلانیت بشری می تواند جای وحی را پر کند و دورة آن حرف ها به سر آمده، با تحلیل های متفاوتی که داشتند. الان این بار ما نیستیم که مسئلة برخورد تمدن ها را مطرح می کنیم.

این نظریه از طرف کیست؟ از طرف فیلسوفان اجتماعی غرب مطرح شده و بعد از فروپاشی شوروی هم این نظریه مطرح شد. برخلاف تبلیغات فراوانی که در ظاهر اردوگاه سرمایه داری و لیبرال دمکراسی به راه انداخت که لیبرال دمکراسی بوده و بر سوسیالیسم و کمونیزم رقیب خودش پیروز شده. دورة جنگ چهل سالة این دو اردوگاه به نفع اردوگاه لیبرال دمکراسی به پایان رسیده. خودشان هم می دانستند که عامل اصلی فروپاشی شوروی و شکست تفکر سوسیالیستی و کمونیستی، تفکرات سرمایه داری غرب نبوده بلکه تفکر اسلامی بوده است. خودشان به خوبی می فهمیدند؛ چون این دو ایدئولوژی هر دو برآمده از رنسانس هستند.

تمدن اسلام، عامل نابودی کمونیسم و سوسیالیسم

ایدئولوژی مبتنی بر فرهنگی هستند و زادگاهی دارند؛ این دو ایدئولوژی در اردوگاه تمدن مادی، رقیب بودند. منتها عامل اصلی فروپاشی سوسیالیزم و کمونیزم، فرهنگ اسلام و تمدن اسلام و به تعبیر دیگر انقلاب اسلامی بود. شما در سال 57 در ده ها کشور دنیا، مبارزات کمونیستی دارید. کوبا در 17 کشور آفریقایی لشکر داشته؛ در سال 57 و مبارزات کمونیستی تنها مبارزات عدالت خواهانة جهان شناخته می شود. این تبدیل شده به کانون قدرت برای اردوگاه سوسیالیزم و کمونیزم در جهان. بعد از انقلاب اسلامی پرچم عدالت خواهی و مبارزات عدالت خواهانه در جهان به دست اسلام افتاد. به خصوص بعد از علنی شدن درگیری انقلاب با اردوگاه غرب؛ بعد از اشغال لانة جاسوسی به خصوص با توجه به غفلت و اشتباهی که خود غرب کرد، این موضوع را بیش از اندازه بزرگ کرد؛ این هم از کارهای خدا بود.

این موجب شد نقطة امید ملت ها تغییر پیدا کند. ملت هایی که دنبال عدالت بودند و پناهی پیدا نمی کردند و از بی پناهی به لامذهبی پناه می بردند. احساس کردند پناهگاهی دیگری پیدا و راه جدیدی باز شده که می شود بین معنویت و عدالت در این راه جمع کرد. به شدت اردوگاه کمونیزم تضعیف شد. همة مبارزات عدالت خواهانه آهنگ اسلامی به خودشان گرفتند. به طوری که در سال 58 هیچ مبارزة بنامی در جهان زیر پرچم مارکسیست ها نداریم. ساندینیست ها در نیکاراگوئه که آن ها هم شکست خوردند. الان کاملاً پرچم عدالت خواهی به دست اسلام افتاد. اردوگاه شرق و پایگاه سیاسی اش در جهان تضعیف شد و ضعف اقتصادی هم که از قبل بود، آشکار و این اردوگاه ضایع شد.

مبارزه امام(ره) با نظام سرمایه داری

یکی از مأموریت های بزرگ حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه)، درگیری با این اردوگاه تا حذفش بود؛ حتی خیلی ها مثل نهضت آزادی و امثال این ها فریب می خوردند؛ همان فریبی که غرب می داد. غرب روی دلارهای خودش هم نوشته ما به خدا توکل می کنیم. مال دورة جنگ سرد است؛ برای اینکه مذهبی های جهان را طرفدار خودش کند، ادعا می کرد ما مذهبی هستیم؛ آن ها هم می گفتند این ها طرفدار خدا هستند و مسیحی اند. چرا شما با آمریکا می جنگید؟

دشمن اصلی ما کمونیست ها هستند. غافل بودند از اینکه راه مبارزه با کمونیست ها، مبارزه با آمریکاست و امام(رضوان الله تعالی علیه) دقیقاً همین راه را دنبال کردند و با بی عدالتی نظام سرمایه داری، مبارزه کردند. پرچم عدالت خواهی به دست اسلام افتاد و اردوگاه شرق به خودی خود متلاشی شد. این را غربی ها خوب می فهمیدند. ممکن است بعضی ها اشتباه کردند؛ مثل یاماها کتابی نوشته به نام پایان تاریخ؛ خودش هم بعد متوجه اشتباهش شد.

جامعه موعود

همزمان با نظریة برخورد تمدن ها، این کتاب را نوشته و در آنجا ادعا مي کند که ما به مرحلة پایانی تاریخ رسیدیم. مقصودش از مرحلة پایانی تاریخ این است؛ یعنی به آن تمدن ایده آل بشری رسیدیم؛ یعنی بین لیبرال دمکراسی و سوسیالیسم جنگ بود؛ قبلاً لیبرال دمکراسی رقبای خودش را از میدان بیرون کرده بود. ناسیونالیزم و امثال این ها را بیرون کرده بود. ایدئولوژی رقیبش مارکسیسم بود؛ این را هم شکست داد. ایدئولوژی پایانی تاریخ که همان لیبرال دمکراسی است، غالب شده و رسیدیم به مرحلة پایانی تاریخ؛ یعنی جامعة موعودی که در آن دمکراسی جهانی خواهد شد.

جامعة جهانی مبتنی بر لیبرال دمکراسی همزمان با فوکویاماها نظریة دیگری داد که این نظریه را غرب مبنای عملیات خودش قرار داد و به سرعت منتشرش کرد. از همان دوره ای که در بسط این نظریه شروع به فعالیت کردند، سال 1992 معلوم بود. مبنای عملیات غرب است. او اعلام کرده بود در سال 2000 جنگ جدیدی شروع خواهد شد. بین تمدن ها بر خلاف یاماها که می گفت: جنگ تمام شده و پایان تاریخ رسیدیم، او ادعا کرد که جنگ جدیدی داریم؛ این جنگ بین تمدن هاست. تمدن ها مرز بندی هایی کرده و برای فریب دادن این دسته بندی است وگرنه تمدنی که تمدن رقیب خودشان می دانند و می خواستند جنگ را با آن شروع کنند، تمدن اسلامی بود.

دلیلش روشن بود؛ چون غربی ها زود متوجه شدند، موج معنویت گرایی که در جهان پیدا شده، سنگر اولش سوسیالیست ها بودند و سنگر دومش سرمایه داری است. خودشان را در معرض خطر دیدند و احساس کردند جنگ جدید پیش رویشان است. این هایی که خیال می کردند غائلة مذهب حل شده، دیدند موج جدید معنویت خواهی توأم با عدالت خواهی بر محور انقلاب اسلامی در جهان به راه افتاده که به شدت غرب را تهدید می کند. الان همة کانون های عدالت خواهانه در جهان مبتنی بر همین فرهنگ جهان می چرخد.

ما در حیات خلوت آمریکای لاتین نفوذ کردیم؛ حتی افرادی مثل فیدل از ایشان نقل شده که ادعا کردند ما مسلمان و شیعه شدیم. آقای احمدی نژاد وقتی رفته بودند کشور نیکاراگوئه، سؤال کرده بودند وضع مارکسیست ها اینجا چطور است. چون آنجا پاتوق کمونیست ها بود. گفتند: چیزی از این ها باقی نمانده. همه فهمیدند که راه مبارزه با بی عدالتی غرب، پناه بردن به اسلام است. بعد دعوت کرده بود که شما اگر اسلام شناس دارید، بفرستید. ما اینجا ده ها کرسی در اختیارشان قرار بدهیم تا اسلام را تدریس کنند.

انتشار فرهنگ اسلام

فرهنگ اسلام این طور منتشر شده و دارد جهانی می شود. به طوری که غرب خودش متوجه شده که رقیبش اسلام است و با این باید درگیر شود. خودشان برنامه ریزی کردند و برای آغاز درگیری نظریه اش را داد. در سال 2000 که از قبل تعیین کرده بودند و درست در همین سال مسئله 11 سپتامبر را پیش آوردند و با آدرس غلط دادن، خودشان جنگ را علیه دنیای اسلام شروع کردند. به دنیای اسلام لشکرکشی کردند؛ این لشکرکشی دقیقاً در مقابل امواج و معنویت اسلام، به خصوص مکتب اهل بیت(علیه السلام) و تشیع زمین گیر شدند. طرحی که این ها داشتند، طرحی بود که بر اساس درگیری با محور شرارت که ایران بود، شروع شد. افغانستان و بعد عراق و قدم سوم هم ایران بود. زمانی که معین کرده بودند، 2 و 3 سال گذشته از حمله به ایران و کمربند دور ایران کشیده بودند. طرح خاورمیانه بزرگ هم دادند و بعد هم خاورمیانه جدید از همه اش هم دست برداشتند؛ یعنی امواج انقلاب اسلامی طوری آن ها را زمین گیر کرد که سنگر به سنگر عقب نشستند و دوباره به جای قبلی شان برگشتند.

این ها 200 سال از دورة اینطور لشکر کشی هایشان گذشته که بیایند صریحاً و علناً با قدرت نظامی که با اصول دمکراسی سازگار نیست. این نوع ورود به میدان یعنی انتحار برای غرب. دست به این انتحار زدند؛ چون احساس کردند خطر اسلام بسیار جدی است.

تلاش غرب برای نابودی اسلام

بنابراین ما هستیم و یک طرف اردوگاه غرب و اردوگاه لیبرال که آن ها می خواهند فرهنگ خودشان را جهانی کنند. فرهنگ اسلام و مذهب را تبدیل کنند به خرده فرهنگ. در اوائلی که بوش شروع کرد، اعلام جنگ صلیبی کرد و عدة زیادی از متفکرین غرب که یکی کلینتون بود، نامه ای نوشتند و از این اقدام بوش دفاع کردند. جزء حرف هایی که در آن نامه دارند، این است که فرهنگ آمریکایی ظرفیت جهانی شدن را دارد.

فرهنگ اسلام باید جایگاه خودش را درون این فرهنگ تعریف کند و اگر مسلمان ها بخواهند اصول مسلم دمکراسی آمریکایی را نپذیرند و با او مقابله کنند، درگیری با آن ها و جنگ با آن ها ولو با تکیه بر سلاح های غیرمتعارف و کشتار جمعی، جنگی کاملاً اخلاقی است. در آن نامه ای که نوشتند، روشن کردند که اسلام باید تبدیل شود به خردة فرهنگ؛ جنگ ما جنگ فرهنگی در مقیاس جهانی است. قدرت تأثیر اسلام در مقیاس جهانی است. ما وقتی برنامه ریزی و اثرگذاری می کنیم، تدبیرها و برنامه ریزی ها گاهی در مقیاس ملی و گاهی در مقیاس بین المللی و گاهی در مقیاس جهانی است. معنی مقیاس ملی این است که چه در جنگ سیاسی و چه برخورد فرهنگی و چه برخورد اقتصادی نمی خواهیم سهم تأثیر خودمان را در روابط بین دولت و ملت ها بالا ببریم. می خواهیم درون خودمان را متحول کنیم. کشوری می خواهد درونش را بازسازی و نوسازی کند، بدون اینکه بخواهد تعاریف حاکم بر جهان را عوض کند و بدون اینکه بخواهد جایگاه خودش را در قدرت بین ملت ها تغییر بدهد؛ این می شود فعالیت در مقیاس ملی.

انقلاب اسلامی در مقیاس جهانی

اولِ انقلاب، به امام(رضوان الله تعالی علیه) می گفتند: شما انقلاب کردید. بیایید درون کشورتان را بسازید؛ یعنی مقیاس تأثیرتان مقیاس ملی باشد. کاری با مرزها نداشته باشید. کشوری می خواهد سهم تأثیر فرهنگی و سیاسی و اقتصادی خودش را در مقیاس بین المللی تغییر دهد؛ یعنی نمی خواهد معادلات حاکم بر جهان را عوض کند. می خواهد درون این معادلات، قدرتش افزایش پیدا کند؛ مثل شوروی و روسیه. کاری که می کند همین است. دست و پا می زند که قدرتش را به مقیاس جهانی حفظ کند و ضریب قدرتش پایین نیاید یا تلاش می کند که جایگاه خودش را بالا ببرد.

چین هیچ تعریف جدیدی برای جهان نیاورده. مالزی هم همین طور می خواهد سهم تأثیر خودش را بالا ببرد؛ اگر سهمش در اقتصاد جهانی یک دهم درصد است، می خواهد دو دهم درصد بکند و نمی خواهد معادلات جهانی را بهم بزند. یک بار شما سهم تأثیرتان، در مقیاس جهانی است و می خواهید وحدت جهانی را تغییر بدهید. در مقیاس توسعه جهانی دارید کار می کنید و می خواهید مسیر توسعة جهانی را عوض کنید و همة ملت ها را تحت تأثیر خودتان قرار بدهید. نقش اسلام الان این است.

انقلاب اسلامی کاری که در مقیاس جهانی کرده، این است که می خواهد تعاریف جدیدی را وارد کند. می خواهد تعریف عدالت را در جهان تغییر بدهد. عدالت سیاسی و فرهنگی و اقتصادی غرب، تعاریفی را بر جهان حاکم کرده که متناسب با این تعاریف، تکالیفی معین می کند و می گوید عدالت یعنی عدالت سرمایه داری و حقوق کشورها را معین و قانون گذاری و نهادهای بین المللی درست می کند.

برای نظارت بر تحقق این قوانین مثل سازمان ملل یونسکو و امثال این ها، کاری که مي کنند این است؛ تعاریف حاکم بر جهان را نظارت می کنند که اجرا شود. دادگاه لاهه کارش همین است و بر اساس تعاریفی که درست کرده بودند، حقوق و تکلیف درست کردند. می گویند باید نهادهای جهانی درست کنیم که ضامن اجرای این حقوق باشد؛ گاهی مي خواهید در مقیاس جهانی این تعاریف را عوض کنید، مي گویید، می خواهم نظام جهان حاکم بر جهان را تغییر بدهم. انقلاب اسلامی داعیه اش این بوده.

مثلث اسرائیل، موضوع درگیری اسلام

امام(رضوان الله تعالی علیه) می فرمودند: دلیلی ندارد که ما مسلمان ها را به اصول تصاحب قدرت در جهان تعریف و تشویق نکنید؛ می فرمودند: هر کجا مبارزه هست، ما هستیم. ما دنبال فتح قلل کلیدی جهان هستیم. در بیانیه های امام(رضوان الله تعالی علیه) هست که می فرمودند: ما با مثلث شوم صهیونیزم سرمایه داری و کمونیزم می جنگیم. این قبل از فروپاشی کمونیزم بود. این مثلث موضوع درگیری اسلام است. یک بار کسی ادعا مي کند. یک بار نه؛ مکتبی وارد میدان می شود و شروع به اثرگذاری بر فرایندهای جهانی مي کند. به طوری که جبهة مقابلش به میدان می آید، می گوید: جنگ جهانی شده. جنگ سوم، جنگ اسلام است و لیبرال دمکراسی شروع می کند یارکشی کردن و جنگ را شروع می کند.

می گوید: هر کسی یا با ماست یا علیه ما؛ معنیش یارکشی است. در این جنگ سوم نیست. همة جهان باید درگیر شوند؛ یا طرف اسلامید یا طرف غرب. ما جایگاهمان اینجاست. اول بفهمیم در چه مقیاسی حرف می زنیم. ما دنبال این نیستیم که فرهنگ اسلام را در کشور خودمان حفظ بکنیم؛ البته در جنگ (زدی ضربتی، ضربتی نوش کن). «إِن يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ».[1] در جنگ حلوا پخش نمی کنند.

شما با آن ها می جنگید و آن ها با شما می جنگند. شما معنویت را در درون اردوگاه غرب بردید و از درون آن ها را تهدید می کنید. آن ها هم برای درون کشور شما برنامه ریزی فرهنگی می کنند؛ این می شود تهاجم فرهنگی. البته این تهاجم را اول شما بردید؛ یعنی شما رفتید درون سنگرهای آن ها و فرهنگ معنویت را بردید و آن ها را مجبور کردید.

کسانی که برای مفاهیم معنوی تره خورد نمی کردند، کم کم شروع می کنند به بدل سازی برای معنویت اسلام. سینما ماوراء آن ها چه مي کند؟ این مفاهیمی که در سینما ماوراء هست، چیزی نیست که آن ها قبول داشتند. 30 سال قبل به این مفهوم می خندیدند. خودشان آمدند همین مفاهیم را در قالب هنر مدرن آوردند، برای اینکه بدل سازی کنند برای معنویت حقیقی اسلام.

تبلیغ قرائت های دیگر اسلام

وهابیت

حتی از قرائت اسلام که قرائتی انقلابی و شیعی و به قول امام(رضوان الله تعالی علیه) قرائت اسلام ناب نیست؛ برای اینکه این قرائت را منزوی کنند، از قرائت های دیگر اسلام تبلیغ می کنند. دو قرائت اسلام را غرب رویش سرمایه گذاری کرده. یکی قرائت سلفی گری است. قرائت به اصطلاح وهابی ها است که در کیهان ریگان نامة مفصلی منتشر کرد. با برخورد بوش مخالف بود و در جنگش با ایران می گفت: ما در دورة ریگان این اشتباه را کردیم.

ریگان با عربستان قرارداد امضاء کرد که همکاری کنند در گسترش اسلام وهابی. فرهنگ وهابیت در بیرون مرزهای عربستان؛ این همکاری هم کردند تا قبل از 11 سپتامبر. هر کشوری از کشورهای اروپایی که به آمریکا می رفتید؛ همة امکاناتی که به مذهب اسلام می دادند، عمدتاً به وهابی ها بود. مساجد مؤسسات فرهنگی همه زیر نظر آن ها بود. بعد حتی همکاری عربستان، پاکستان، آمریکا و انگلستان، طالبان را درست کردند و افغانستان را دست آن ها دادند. به آن ها حکومت دادند؛ این قرائت از اسلام را ترویج کردند که در آن نوشته، می گوید: تا هم اکنون 20 سال از آن قرارداد می گذرد.

عربستان 87 میلیارد دلار برای گسترش وهابیت در درون مرزهای عربستان کار کرده که محصولش طالبان و طلبه هایی است که در پاکستان تربیت کردند. سالانه نشست دو سه روزه دارند و می گویند 2 الی 3 میلیون طلبه آنجا جمع می شوند، با حقوق های یک میلیونی. همین ها می روند در مناطق سیستان و بلوچستان و روستاهای فقیر، نان و کشک می برند؛ در مسجد زندگی می کنند. آدم منافق در خانه اش هم نان و سرکه مي خورد.

روایت عجیبی است. سلمان گفت: آقا! این فلانی در خلوتش هم قرآن مي خواند. نقل این است که حضرت فرمودند: جنیان را فریب می دهد. این ها در خلوت نمی خورند ولی در مساجد که مي آیند، غرض این است. در همان نوشته مي گوید: کل هزینه ای که شوروی از سال 1921 تا 92 که فروپاشی شوروی است؛ در طول این 71 سال برای گسترش فرهنگ مارکسیسم در بیرون مرزهایش خرج کرده که 7 میلیارد دلار است و آنچه عربستان خرج کرده، 87 میلیارد دلار در طول 20 سال است.

مسجدهای منطقة سیستان و بلوچستان و بندرعباس این پول ها از آنجا مي آید. این یک قرائت، قرائت دومی که آمریکا از آن ترویج می کند، چیست؟

قرائت صوفیانه از اسلام

قرائت صوفیانه است. مثنوی حق یا باطل ما که نخواندیم و نمی خوانیم، نخواهیم خواند ولی چطور می شود که فروش کتاب مثنوی می شود کتاب اول و جلوی گسترش و نشر قرآن را می گیرند. مثنوی می شود کتاب اول و برای مولوی سالگرد می گیرند. آن ها چرا این کار را می کنند؟ چون این قرائت از اسلام آخرش آن تفکر است. اسلام ناب درنمی آید. کسانی که می گفتند: دین افیون ملت هاست؛ کسانی که می گفتند: دین برای دورة جهالت بشر است؛ کسانی که می گفتند: دین ناشی از عقده ها و ترس ها در روانشناسی و جامعه شناسی شان، دین را مادی تحلیل می کردند.

این ها چرا آمدند از اسلام دفاع و ترویج می کنند؟ چرا سینمای ماوراء می سازند و معنویت را با قرائت خودشان بسط و گسترش می دهند؛ به خاطر اینکه ما هجوم بردیم، آن ها دارند پاتک می کنند. اسلام از مرزهای خودش عبور کرده. دعوای امام(رضوان الله تعالی علیه) همین بود. می گفتند: دنبال صدور انقلاب نباشید. امام(رضوان الله تعالی علیه) می گفت: دلیلی ندارد ما دنبال صدور انقلاب نباشیم. ما کار جنگ نظامی نداریم؛ ولی فرهنگ انقلاب را منتشر می کنیم؛ این از مرزهای خودش عبور کرده و وقتی عبور کرده، آن ها در تحدید فرهنگ اسلام قرار گرفتند و جنگ همه جانبه را شروع کردند. در این جنگ ما ضربه می زنیم، آ ن ها هم ضربه می زنند.

دعوا سر چیست؟ سر جامعة جهانی. سر کل جامعة جهانی، نه. اینکه می گوییم ما مثل شوروی، نظام سرمایه داری را قبول داریم، بگذارید ما سهم تأثیر خودمان را افزایش بدهیم. مي گوییم ما کل نظام استکباری جهان را قبول نداریم؛ ما می گوییم تعاریف حاکم بر جهان را قبول نداریم. شما تعریف هایی درست کردید، متناسب با این تعاریف و تعاریف جهانی و حقوق و حدود برای ملت ها درست کردید و قانون گذاشتید. خودتان هم مقنن هستید. هم تعریف گذاشتید و هم ناظم اید. بعد هم دادگاه لاهه گذاشتید. طبق قانون خودتان محاکمه و حکم صادر کنید؛ مثلاً سودان. ما با این مخالفیم.

معیار جنگ فرهنگی

حاکمیت فرهنگ لیبرال دمکراسی بر جهان، جنگ دو تمدن فرهنگی است. یکی می خواهد فرهنگ لیبرال دمکراسی را حاکم کند و یکی فرهنگ اسلام و عبودیت را؛ این می شود مقیاس جنگ فرهنگی. ما نباید مبارزات فرهنگی خودمان را در مقیاس ملی طراحی کنیم. «مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا».[2] حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند: هیچ جمعیتی نمی ایستند. دشمن بیاید به خاکشان و با آن ها بجنگد الا اینکه ذلیل شوند؛ باید بروید بیرون خاکتان بجنگید.

ما باید جنگ فرهنگی مان را در مقیاس جنگ جهانی طراحی کنیم؛ یعنی دنبال تولید تعاریفی باشیم که جایگزین تعارف حاکم بر جهان بشود. در حوزة سیاست و فرهنگ و اقتصاد، جنگ فرهنگی ما مقیاسش این است. می خواهیم داخل خودمان را بازسازی کنیم. فرهنگ و تکنولوژی غرب و تفکر غرب را قبول داریم؛ منتهی می خواهیم قدرت خودمان را در رقابت با کشورها افزایش دهیم. این طور نیست کاری که آلمان و ژاپن می کند، می گوییم کل تعاریف حاکم بر جهان باید تغییر کند. باید تمدن الهی و اسلامی در جهان ایجاد شود.

این درگیری با کیست؟ با کل فرهنگ مادی حاکم بر جهان کل فرهنگ بعد از رنسانس است. این مقیاس جنگ ماست. پیداست که آن ها هم می جنگند؛ در این جنگ آن ها چه می کنند؟ گاهی جریانات فرهنگی خودشان را لو دادند. آن هایی که با این تفکر مخالف بودند، ابزار جدیدی ساختند که سخت افزارهایشان ماهواره و اینترنت و ابزار ارتباطی جدید و نرم افزارهای جدیدی که نیروی انسانی درست کردند. گوشه ای هالیوود است که برای شما آثار زیادی تولید می کند. یکی سینمای ماوراء است که جریان جنگ چهارم را تحلیل می کند و انگیزه های ملل را علیه اسلام و مسلمانان تحریک می کند و ناشی بشر را در این جنگ تمدنی غرب و آمریکا و پنتاگون معرفی می کند. آن ها در این مقیاس با ما مي جنگند؛ با آن مقدورات مفصلی که در جهان دارند. ما هستیم و مقدورات محدود و می جنگیم.

ائمه معصومین(ع)، کانون فرهنگی اسلام

یکی از کانون های مهم فرهنگی ما اینجاست. کانونی است که «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُه»؛[3] جایی است که مشکاه انوار الهی است. انوار هدایت از اینجا باید به عالم صادر شود و خواهد شد. روزی که امام رضا(علیه السلام) غریبانه و تنها آمدند، اینجا کسی باورش نمی آمد که امام رضا(علیه السلام) چه دارد می کند؟ ولی امام رضا(علیه السلام) می دانست که چه می کند. امام رضا(علیه السلام) می دانست دارد نقشة جغرافیایی دنیا را عوض می کند. دارد تاریخ بشریت را معماری می کند و کرده.

دعوای امام رضا(علیه السلام) و مأمون سر یک کلمه بود. مأمون می خواست بگوید خلافت الهی همین حکومت ماست و دعوا سر قدرت است. امام رضا(علیه السلام) می خواستند بگویند: نخیر؛ خلافت الهی غیر از قدرت مادی است. جنگ سر این بود. سالی 10تا20 میلیون آدم می آیند و می گویند: آقا! ما شما را امام معصوم(علیه السلام) می دانیم. لعنت خدا بر مأمون. شما کجا و مأمون کجا؟ امام رضا(علیه السلام) آن نقطة جوشش حیات معنوی است. «أَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُماتِ».[4]

خدای متعال می فرماید: این دو دسته یکی هستند؛ هر دو مرده بودند. یکی را زنده کردیم و به آن نور دادیم. دیگری در همان ظلمات و مردگی باقی است. «افمن کان میتا عن ولایتنا فأحییناه بولایتنا و جعلنا له نورا ای امامنی....». امام(علیه السلام) کانون جوشش حیات و نور و هدایت است. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض».[5] از وجود مقدس ثامن الحجج(عجل الله تعالی فرجه) است. «ایهُدَى مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ هُدَى مَنْ فِي الْأَرْضِ»؛[6] به هر کسی در همة عوالم هدایت می رسد. هدایت و نور الهی است. بعد فرمود: مثل نور مشکات و مثل نور الهی در عوالم و در یک مشکات و چراغ دانی است. «الْمِصْباحُ فِي زُجاجَه».[7]

روایات ما تفسیر می کند که فرمود: مشکات قلب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. در روایتی در کافی فرمود: وجود مقدس حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است که همان قلب رسول الله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. «روحی التی بین جنبیک»؛ دو جنب رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک جنبش خداست و یک جنبش همة خلق. جنب رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) اینجور است. به حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می گوییم جنب الله چرا؟ یک طرف خداست و یک طرف همة خلائق. حضرت دو جنبش اینجور است.

مصباح

مصباح چیست؟ فرمود: مصباح ائمة هدات معصومین(علیه السلام) هستند. فرمود: «نور علی نور امام بعد امام من ولد فاطمه»؛ همة انوار هدایتی که همة امم سابقه و لاحقه انبیاء «فمن دونه»، در پرتو این نور به خدا رسیدند. این مشکاه انوار است. امام رضا(علیه السلام) ظرفیت تلألواش هدایت همة جهان است. در این کانون برنامه ریزی فرهنگی باید مقابل برنامه ریزی فرهنگی یونسکو و مقابل برنامه ریزی فرهنگی کل اردوگاه غرب باشد.

آنجا یکی از سنگرهای مهم جنگ فرهنگ ماست. ممکن است بگویید ما که برای کل مسلمان ها برنامه ریزی نمی کنیم. مقدورات فرهنگی کشور دست ما نیست. درست است باید یک قطعه را خوب طراحی کنید و بقیه را دنبال خود بکشید و در مقیاس بزرگ فکر و در مقیاس محدود عمل کنید. توان خودتان را متناسب با نقشه های بزرگ به کار بگیرید. اردوگاه مقابل شما کیست؟ این ها مظاهر یک تمدن مادی است.

منکر حقیقی

گاهی آدمی کبدش بیمار می شود. این ها عفونت پوستی می گیرد. درمان اساسی این است که کبدش را درمان کنی. جایی را باید اصلاح کرد، معنی نهی از منکر است. منکر حقیقی سطوحی دارد. کجاست؟ ابوحنیفه به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: (که یکی از اربعه مهم اهل سنت است) دو سال شاگردی امام صادق(علیه السلام) را کرده. می گوید: هر چه دارم مال این دو سال است؛ البته حضرت فرمودند: هیچ از قرآن نفهمیده و دروغ می گوید. هر چهار امام اهل سنت، شاگرد امام صادق(علیه السلام) هستند.

آمد محضر امام صادق(علیه السلام) و در مسافرتی که حضرت داشتند، به حضرت عرض کرد: آقا! معروف یعنی چی؟ حضرت فرمودند: «الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِي أَهْلِ الْأَرْض».[8] به حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) عرض کرد منکر چیست؟ فرمود: «اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى كَتِفِه»،[9] این دو نفرند. آدمی در باطنش نیت بد و حسد دارد؛ بعد جمله ای می گوید. از سر حسد به مؤمنی تعرض می کند. این کار بدتر است یا خودش. حسدش بدتر از این کارش است. «نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِه»؛[10] آن هایی که کانون جوشش فسادند، همة فساد به آن ها برمی گردد. «عدوناأَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَه»؛[11] همة فواحش فروع دشمنان اند. فرمود: «نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُل».[12]

منکر حقیقی کجاست؟ نظام استکبار جهانی، نظام نفاق و استکبار کفر و نفاق جهانی است. جوان شیعه ای که دلش نمی خواهد گناه کند، فریب می خورد. منکر کجاست؟ هر دو منکر است؛ اما ریشة منکر جنگ را باید با کجا جدی گرفت؟ شما اگر با آن ریشه نجنگید، با این فروع جنگیدن ظالمانه است. باید یک جنگ متوازن شروع کنی که با فروع و با اصول بجنگیم و سهم هر دو را بدهیم. آدمی که فقط بخواهد عملش را اصلاح کند، هیچ وقت آدم نمی شود. اول باید درون و شاکله اش را اصلاح کند. منکر اصلی اینجاست. من که حسد و تکبر و بخل و ریا و عجب دارم، بشمارید.

بقول استادی، خوبان عالم یک عیب داشتند و زمین گیر شدند. آدم به هر دلیل غفلتی دارد. قابیل حسد داشت. ما سالم هستیم. کسی می گفت: یک ماشین وقتی بخواهد راه برود، لازم است همه چیز سالم باشد؛ ولی بخواهد راه نرود، یک چرخش پنچر باشد راه نمی رود. برای حرکت کردن به سمت خدا، همة وجود آدم باید سالم باشد. ما اگر همیشه بخواهیم ظاهرمان را اصلاح کنیم، هیچ وقت اصلاح نمی شویم. اول درون را درست کنیم؛ چون منکر اصلی اینجاست. تا من متکبرم، رفتار متکبرانه دارم و از لسانم تکبر می بارد. هر چقدر تواضع به خرج بدهم، این باید درمان شود.

منکر اصلی در زمان امروزی

منکر اصلی کجاست؟ هالیوود است یا جوان هالیوودی؟ منکر اصلی دستگاه لهو و لعب غرب است که بازی فوتبال را درست کرده برای سرکار گذاشتن کل ملت ها و جوان ما هم گرفتار می شود یا این جوان است که آفت زده می شود؛ این ظهور آفت است. منکر اصلی کجاست؟ جنگ فرهنگی ما با آنجاست. چقدر عقبیم؟ چقدر همه جانبه و هماهنگ فکر می کنیم.

خودمان درون خودمان چطور یک پازل را طراحی کرده. پازل مقابل، پازل آن ها می تواند مقاومت کند. ضریب تأثیر شما اینجا، ضرب در جاذبة امام رضا(علیه السلام) می شود. ضریبش بالاست و باید کلان فکر و طراحی کنیم. در موضوعات خرد هم خواستیم عمل کنیم، متوسل به طراحی کلان باشد. جبهة مقابل خودمان را ببینیم. شما یک الگوی خوراک معنوی برای ظاهرتان نوشتید که چی باید بهش بدهیم. از بنیادی ترین و تا جنبه های هنری و ظاهریش در چه غالب و فرمی باید بدهیم که می شود هنرش. چه محتوایی باید بدهیم در چه نظامی؟ چه نظام فکری باید بدهیم؟

مقداری تلاش کنیم که برنامه ریزی مان در مقیاس درگیری با آن ها.. . شما یکی از کانون های مهم تبلیغ فرهنگی دنیای اسلام هستید. شما کانون توحید نیستید. پژوهشکدة شما محدود است. حوزه ها هستند ولی یکی از مهمترین کانون های تبلیغی، دنیای اسلام مقابل حوزة مدینه ای. در تبلیغ یکی از نقطه های ثقل، تبلیغ دنیای شیعه اینجاست. طراحی یک نظام مدون و اینکه این الگوی تغذیة معنوی شما و روحی و فکریتان و نظام عقلانی که به جوان مي دهید، چیست؟

رعایت اعتدال در نظام اسلامی

در نظام یکی از مهمترین عنصر، وزن عناصر است؛ اگر یک عنصر را بیش از حد وزن بدهید، می شود وزن کاریکاتوری. تبلیغات ما باید متوازن باشد. آدم وسواس، متوازن نیست. نمازش را آخر وقت می خواند. چهل وضو می گیرد. اسلام گفته یک بار آبکش و بعد برو اول وقت نماز بخوان. تبلیغات ما اینطور نشود. چیزی که درجه سه است، ده بار بگوییم و چیزی که درجه یک است، یک بار هم نگوییم. منظومه ای از تبلیغات باید طراحی شود و متناسب با نظام نیازمندی باشد. 1- نظام شبهات و تهاجم فرهنگی دشمن 2- طرح اثباتی 3- همیشه دنباله رو نباشیم؛ آن ها حمله کنند، ما پاسخ بدهیم.

ما باید یک نظام فکری به جوان بدهیم که جوان واکسینه شود. هر چه آن ها میکروب فرستادند، آلوده نشود. اگر نظامی فکری و مدون به او بدهیم که رابطة توحید را با ولایت تاریخی معصوم(علیه السلام) و ولایت اجتماعی اسلام و درگیری اسلام و کفر معین کند. مقیاس جهانی این نظام فکری بتواند بر اساس تفکری که به آن می دهد، موضع گیری اجتماعی است.

یک نکته؛ شما تفکری که به جوان می دهید، دم از دین حداکثری می زنید و تفکر دین حداقلی به او می دهیم. یعنی تفکری نمی دهیم که با آن بتواند موضع گیری اجتماعی کند؛ مقابل جبهه های مختلف که در جهان گشوده مي شود، جبهه ها را تحلیل کند. مارکسیست ها یکی از علتی که در مقابل نظام سرمایه داری داشتند، این بود که نظامی فکری به مخاطب خودشان می دادند؛ که در آن نظام فکری، رابطة اعتقادات خودش را با عمل اجتماعی اش می فهمد. به فرض اگر می خواست برود توی کارخانه کار کند، می رفت کارخانة قطار و تولید واگن نمی رفت. در کارخانة اتومبیل سازی خصوصی می گفت: این به نفع سرمایه دارهاست. مال عموم مردم است.

اگر می خواهد برود راننده شود، راننده اتوبوس می شد. می گفت: می خواهم راننده عموم شوم. نمی خواست تاکسی تلفنی فلان بشود که پولدارها سوارش می شوند. رابطة اعتقاد باطلش را با موضع گیری اجتماعی اش تعریف می کرد. جوان ما نماز شب می خواند و روزه می گیرد ولی به مسائل اجتماعی، موضع نمی گیرد. بازاری متدین، نماز شب خوان و درجه یک، خمسش را دوبار می دهد ولی وقتی می خواهد با فلان شرکت معامله کند، کار ندارد که با این شرکت قرارداد ببندد. نمی فهمد که با این شرکت تجارتم را بکنم یا آن یکی؟ کدام به نفع قدرت اسلام است؟

ما نظام فکری که بتواند رابطة اعتقاد و عمل اجتماعی را تمام کند، به او نمی دهیم. از این مقوله زیاد است. تو ازدواج کردن ها، دوست یابی ها یادشان نمی دهیم. اگر می خواهید در این چارچوب راه بروید، این ولایت و قدرت. اگر می خواهید غرب گسترش پیدا کند، کمونیست ها طبقه ای که به عنوان مبارزه با اسلام تحریک می کردند، کارگران بود؛ چون می گفتند آن ها هستند که به آن ها ظلم می شود؛ چون دایم طرف سرمایه دارهاست. غرب طبقه ای که رویش کار می کند، زن ها هستند. آن ها را علیه اسلام می شوراند. آن ها را به نقطه ای می رساند که با ازدواج امت اسلام راضی نیستند.

در یکی از جنبش های فمنیستی می رود و علیه اسلام اقدام می کند. اخیراً بچه های دروة ابتدایی نفوذ شده. اگر نظام فکری به او ندهید که رابطة بین رفتار اجتماعی اش را با ولایت حقه بفهمد. رابطة ازدواج کردن و بردن و خوابیدنش و... . این نظام فکری باید طراحی شود و این نظام به همة جوان ها بسط داده شود که در تبلیغات آقایان برود. شما سرمایه ای که دارید، خیلی عجیب و غریب است. پتانسیل تعلق به امام رضا(علیه السلام) خیلی بالاست. باید وارد مقیاس کلان تر شود. بازدهی ها و ضریبش متفاوت خواهد شد. استادی بود می گفت: انتقاد بدون راهکار یعنی سرزنش بی خودی یعنی انتقاد نیست.

سخنران: حجة الاسلام میرباقری