در تربیت اخلاقی، تربیت دینی از جایگاه رفیع برخوردار است. تحقیقات انجام شده نشان میدهد که تربیت دینی توسط خانواده ها نقش اساسی در سلامت روان و سازگاری اجتماعی دارد. همچنین پژوهش ها مؤید این مطلب است که مذهب می تواند خویشتن داری را که عنصر اساسی در تربیت است افزایش دهد و در این میان خانواده می تواند بعنوان اصلی ترین و اساسی ترین عنصر تربیت دینی تلقی شود.
هدف از تربیت دینی آن است که مربی چه در مقام معلم و چه در مقام والدین شور و شوق فطری کودک را نسبت به جلال و جمال الهی پرورش دهد و از رهگذر آن فضایل اخلاقی را به ملکات اخلاقی مبدل سازد.
برای آنکه بتوان تعریفی از تربیت دینی به دست آورد نخست باید به تبیین معنای «تربیت» و «دین» پرداخت.
تربیت عبارتست از: «فراهم آوردن زمینه ها و عوامل به فعلیت رساندن یا شکوفا ساختن استعدادهای شخص در جهت رشد و تکامل اختیاری او به سوی هدفهای مطلوب»
دین در لغت به معنای جزا، اطاعت و قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع و پیروی است و در اصطلاح عبارتست از: «مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی که برای اداره امورجامعه انسانی وپرورش آنها بکار گرفته میشود».
با عنایت به تعریفی که از «تربیت» و «دین» به عمل آمده می توان گفت تربیت دینی فرایندی است دو سویه میان مربی و متربّی که ضمن آن مربی با بهره گیری از مجموعه عقاید، قوانین و مقررات دینی تلاش می کند تا شرایطی فراهم آورد که متربی آزادانه در جهت رشد و شکوفایی استعدادهای خودگام برداشته، به سوی هدفهای مطلوب رهنمون گردد.
تربیت دینی همچون سایر جنبه های تربیت مانند تربیت جسمانی، ذهنی، اخلاقی و... فرایندی است دو سویه که باید آموخته و فراگرفته شود، با این تفاوت که این نوع تربیت از سایر انواع تربیت است و باید دقت و ظرافت خاص انجام شود. یادگیری در تربیت دینی دارای سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری است که خانواده ها در هر بعد وظایف خاصی را باید بکار گیرند. که در اینجا به دو مورد از این ابعاد اشاره می کنیم.
1- بعد شناختی:
خانواده ها نخست باید به کودکان اندیشیدن را بیاموزند. این منظور به دست نمی آید، مگر آنکه مقدمات آن فراهم آمده باشد. فکر، نخست با احساس آغاز می شود. از ترکیب تاثرات حسی، عقل حسی و مفاهیم، و از ترکیب مفاهیم، ادراک عقلانی حاصل می شود.
خانواده نخست باید آموزش را از آشنایی کودک با طبیعت آغاز کند. بدین معنا که درباره نظم و زیبایی سخن گفت: سپس رابطه طبیعت را با خدا تبیین کرد، به تدریج که کودک رشد می کند می توان مفاهیم دینی را بدو آموخت.
باید به کودک آموخت که تصور خداوند در هر حالت و هر شکل باید همراه با تقدیس و تکریم باشد. باید مراقب بود تا والدین و سایر اعضای خانواده بی جهت نام مقدس خداوند را به زبان نیاورند زیرا دیده شده که به خاطر هر چیز بی ارزشی به نام خدا قسم می خورند و با این کار قداست نام خدا را کم رنگ می کنند و کودکان نیز به تبعیت از خانواده بطور مکرر و بی جهت نام خدا را به زبان می آورند.
2- بعد رفتاری:
مربی در خانواده چه در جایگاه پدر و مادر و چه در جایگاه خواهر و برادر باید سعی کند تا در کودک فضایل اخلاقی به ملکات اخلاقی مبدل گردد. برخی از فلاسفه معتقدند که باید فضایل اخلاقی چنان در روح آدمی رسوخ کند که حتی در خواب هم به عمل خلاف نیندیشند و این ممکن نیست مگر آنکه عادات نیک از کودکی در وی پرورش یابد. به همین جهت تربیت را فن تشکیل عادات دانسته اند. گرچه برخی از علمای تعلیم و تربیت جدید تشکیل عادات را روشی تلقینی دانسته آن را مغایر با تربیت می دانند، اما اکثر متفکرین تعلیم و تربیت بر این نکته اتفاق نظر دارند که باید تلاش کرد تا از طفولیت ،کودک در خانواده خود به عادات نیک خو گیرد و پرورش یابد.
یکی از راههایی که کودک می تواند به وسیله آن دارای عاداتی نیک و رفتاری پسندیده گردد، داشتن الگوی مناسب است. بهترین الگو برای کودک خانواده و در خانواده پدر و مادر در رتبه نخست قرار دارند. گرچه محیط پیرامون آدمی، جامعه، فرهنگ، حکومت و به خصوص مدرسه، تاثیر بسزائی در تربیت دینی و اخلاقی کودک دارد، اما خانواده از جایگاه ویژه ای برخوردار است. کودکان از سالهای نخستین زندگی خود از طریق الگوپذیری به یادگیری می پردازند.
والدین که عامل اصلی تربیت او هستند و مهمترین نقش را در پرورش وی ایفا می کنند آنها از یک سو عامل وراثتند و از سوی دیگر عامل محیطی، در جنبه وراثت خصایص بسیاری را از خود و اجداد خود به فرزندان منتقل می کنند و در جنبه محیط نیز دامان والدین نخستین مدرسه برای کودک است که در آن، همتهای بلند، ارزشهای عالی، خلق و خوی نیکو و آزادگی و یا به عکس پستی ها، توسری خوریها، کج خلقی ها و انزواطلبی ها را می آموزد.
غالباً دیده شده که تقریبا از اواخر سالهای دوم، به خصوص سال سوم زندگی کودک به تقلید از اطرافیان خود می پردازد. بطوری که می توان به نیکی دریافت کرد که کودک رفتار ایشان را در نظر دارد و از ایشان تقلید می کند. علاقه کودک به پدر و مادر و محبتی که از ایشان می بیند سبب می شود تا به همانند سازی با ایشان همت گمارد. به همین جهت است که رفتار والدین نقش اساسی در تربیت فرزندان خواهد داشت.
برای اینکه این الگو پذیری کودک از والدین در خانواده بنحو احسن صورت گیرد مهمترین عامل یکی بودن کردار و گفتار در خانواده است. آنچه پدر و مادر می گویند و بدان عمل می کنند برای کودک به منزله حجت تلقی شده و از اعتبار خاصی برخوردار است. بنابراین همخوانی کردار و گفتار تائیدی است بر آنچه والدین، کودک خود را به آن ترغیب می کنند. عدم هماهنگی میان قول و فعل ایشان نه تنها نصایح آنان را بی اعتنا می سازد، بلکه موجب می شود. تا شخصیت پدر و مادر نزد فرزند کم رنگ و بی رونق شده، درموارد دیگر نیز خود را ملزم به اطاعت از پدر و مادر نبیند.
توصیه های کلامی و به بیان دیگر پند و اندرز شیوه ای است که اگر با رعایت نکات روان شناختی همچون حفظ احترام مخاطب، پرهیز از تکرار و توضیح بیش از حد، بهره گرفتن از استدلال و توجیه منطقی انجام شود تاثیر بسزایی خواهد داشت، اما با این وجود عمل مرتبه ای بالاتر را داراست. برای مثال ما به عنوان مربی می توانیم به کودکان بیاموزیم که چرا و چگونه باید در حفظ بهداشت محیط زندگی خود بگوشیم و چه وظایفی در این زمینه داریم. اما هر گاه بر روی زمین آشغالی دیدیم خود آنرا برداشته، در محل زباله قرار دهیم تاثیر بیشتری خواهد داشت، زیرا اولاً او را با وظایف خود آشنا کرده ایم و ثانیاً متوجه خواهد شد که کار برای همه حتی مربی نه تنها وظیفه بلکه افتخار است تا مصداق آیه شریفه:
«اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم» [البقره/44] واقع نشوند.
اندیشمندان و مربیان بزرگ مسلمان درباره اهمیت و ارزش تربیت در خردسالی و کودکی چه نکته ها و چه سخنها که نگفته اند.
غزالی می گوید: بدان که کودک امانتی است در دست مادر و پدر، و آن دل پاک وی چون گوهری است نفیس، و نقش پذیر است چون موم و از همه نقشها خالی است. چون زمینی پاک است که هر تخم که در وی افکنی، بروید، اگر تخم خیر افکنی به سعادت دین و دنیا شریک باشند، واگر برخلاف این باشد، بدبخت شود و ایشان در هر چه بر وی رود شریک باشند.
خانواده هایی که آرزو دارند فرزندان صالح، راستگو، معتقد و اهل نماز و عبادت داشته باشند باید خود چنین باشند. وقتی خانواده ای خود از مقیمین صلاه باشند، نونهالان چنین خانواده ای نیاموخته، اهل نماز می شوند. چیزی که نیاز به آموختن دارد، فصول نماز است نه اصول نماز.
تربیت دینی و عبادی فرزندان در خانواده همچون آموختن شنا به ماهی است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «کل مولود یولد علی الفطره حتی تکون ابواه یهودانه و ینصرانه» [بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج3، ص: 281]
ترجمه: هر نوزادی به فطرت (اسلام و توحید) متولد می شود، آنگاه پدر و مادر او را به یهودیت و نصرانیت گرایش می دهند و از راه فطرت منحرف می سازند.
غریزه تقلید یکی از عزایز نیرومند و ریشه دار انسان است. اگر این غریزه نبود کودک چگونه می توانست بسیاری از رسوم زندگی، آداب معاشرت، غذا خوردن و... را فرا گیرد؟
چشم و گوش برای کودک چونان دریچه ای است که بطور مستمر می بیند و می شنود و ذهنش همانند آینه از مشاهدات خود عکس می گیرد و ضبط می کند. کودک برای ساختن شخصیت خود نیاز به الگو و اسوه دارد. خانواده و بخصوص والدین باید از این غریزه تقلید کمال بهره را بگیرند و تربیت دینی را از این طریق به کودک خود بیاموزند، همانگونه که پیامبر اکرم (ص) اسوه و الگوی نسل بشر اینگونه آموخت: «صلوا کما رایتمونی اصلی» همانگونه نماز گزارید که من انجام میدهم.(بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج82، ص: 279) والدین نمی توانند تنها با توسل به گفتار، کودکان خود را به رفتار نیک رهنمون گردند، مگر آنکه با رفتار و عمل، گفتار خود را تایید کنند.
امام صادق (ع) می فرماید: «کونوا دعاه الناس باعمالکم و لا تکونوا دعاه بالسنتکم» [الحياة / ترجمه احمد آرام، ج1، ص: 522] مردم رابا رفتار وعمل خودبه حق رهبری کنید، نه با زبان خویش.
قرآن این حقیقت را به زیباترین لفظ و معنی بیان می کند: «یا ایها الذین آمنوالم تقولون ما لا تفعلون»[الصف/2] ای ایمان آورندگان، چرا می گویید آنچه را که عمل نمی کنید.
در خانواده والدین به عنوان اصلی ترین عضو آن باید در تربیت دینی کودکان تلاش کنند تا متربی از سرشوق و اشتیاق به تجارب درونی دست یابد، به نحوی که خود بتواند فطرت خداجوی خود را کشف کند و تجربه دینی را بطور حضوری شهود نماید. این ممکن نخواهد شد جز با عشق. عشق کلید تربیت دینی است. کسب فضایل اخلاقی باید به واسطه عشق به خداوند حاصل شود. انسان کامل کسی است که بتواند گرایش های والای انسانی، همچون کمال طلبی، حقیقت جویی، خداجویی، علم طلبی، عدالت خواهی و... را در خود کشف کند و بپروراند. در حقیقت جمال معنوی است که می تواند دل را مهیای کمال سازد. برای شناخت حقیقت می توان از عقل و استدلال و نیز دل مدد جست.
در گرایش کودکان و نوجوانان به امور دینی و مذهبی عناصر مختلفی نقش دارند. از جمله مهمترین و مؤثرترین این عوامل خانواده می باشد.
تربیت و آموزش، انتقال اطلاعات نیست بلکه تغییر در جهان بینی است. هیچ تربیت و آموزشی بدون زمینه سازی، موفق نیست. اگر مجموعه عناصر و عوامل تاثیرگذار در ارسال یک پیام ارزشی، از وحدت و هماهنگی لازم در عمل برخوردار نباشد، نمی تواند موثر واقع شوند و چه بسا آثار یکدیگر را خنثی کنند.