از جمله انواع
روابطی که بین دختران و پسران وجود دارد، دوستی دختر و پسر است که از اصطلاحاتی مانند:
«دوست پسر»یا «دوست دختر» در این گونه موارد استفاده می شود. مقصود از دوستی دختر
و پسر، «رابطه ای است نسبتاً صمیمانه و گرم و مدت ها پنهانی که از طریق دیدارهای
مخفیانه، رد و بدل کردن نامه یا برقرار ساختن ارتباط تلفنی بین دختر و پسر» ایجاد
می شود(احمدی، 1385: 113)
در ایران، با گذشت
سه دهه از انقلاب، بحث رابطه دختر و پسر هم چنان به عنوان یکی از نیمه های تاریک
روابط اجتماعی خودنمایی می کند. روان شناسان معتقدند که میل و کشش به جنس مخالف و
برقراری رابطه با او از نظر فیزیولوژیکی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آن ها
هم چنین اعتقاد دارند که در تمام فرهنگ ها، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه
و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند، تمایلات نفسانی که در صورت تعدیل، نیازهای
طبیعی بشر را تأمین کرده و در صورت افسار گسیختگی، حیات سالم او را مورد مخاطره قرار
می دهند، نقش مهمی در این میان بازی می کنند. از همین رو مهم ترین غریزه ها را
غریزه جنسی و میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن می توان دانست.
اما باید به این
نکته نیز توجه داشت که هر فرهنگ، مرزی برای این کنش تعریف کرده است. برای مثال، در
جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان، ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده
شده و عواقب این آزادی ارتباط نیز در آمارهای ارایه شده از افزایش میزان طلاق،
فرار کودکان و نوجوانان از خانه، بی بند و باری های اخلاقی و غیره کاملاً مشهود
است (جلالی و پرحلم، 1387: 5-8)
در این جوامع، از
کودکی به بچه ها آموزش جنسی داده می شود و برای انتقال این مفاهیم، مدارس کتاب و
برنامه درسی مدون دارند و از همان ابتدا روابط آزاد دختر و پسر در بستر اجتماع شکل
می گیرد. به همین دلیل انحطاط اخلاقی در غرب قبح خود را از دست داده است و مردم در
پی نقد اخلاقی یکدیگر نیستند ( زرهانی، 1384: 197و 198)
اما در کشورهای
مسلمان و برخی فرهنگ ها این ارتباط محدود است و در مواردی نیز به فضای سیاسی و
اجتماعی جامعه بستگی دارد. در فرهنگ ایرانی، واقعیت این است که نوع ارتباط میان
دختر و پسر، از طریق معیارهای دینی و عرفی جامعه ملاک اهمیت است؛ نه قواعد و روش
هایی که از سوی دیگر کشورها و فرهنگ ها قصد غالب شدن دارند. البته کارشناسان و
جامعه شناسان بعضاً نظراتی پیرامون چگونگی ارتباط میان دختر و پسر ارایه داده اند
که گاهی متعارض با عرف و سنت ها است و نگرش های نسبتاً جدیدی را شامل می شود.
مثلاً ارایه
شعارهایی هم چون: «آزادی روابط دختر و پسر» و یا «هم خانه بودن دختران و پسران»
فرهنگ خاصی است که در جامعه اسلامی ایران مناسب به نظر نمی رسد. در خصوص این
پدیده، کارشناسان تربیتی می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند
خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان
نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساس او پاسخ
دهند، جوان سرخورده سعی می کند چیزهایی را که طی سال های زندگی از او دریغ شده است
با هنجارشکنی به دست آورد.
این در حالی است که
ارزیابی های پژوهش گران علوم اجتماعی نشان داده است که اگر این گونه ارتباطات به
عادت تبدیل شود، دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت؛ زیرا
سن ازدواج بالا می رود، افراد نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در
نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب بسیاری از معضلات رفتاری و
نابهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه گسترش خواهد یافت.
از سویی دیگر، در
حال حاضر سن بلوغ پسران به 13 سال و در مواردی حتی به کم تر از آن رسیده است و
چنان چه در بدبینانه ترین نگاه، سن ازدواج پسران 28 سال محسوب می شود، 15 سال
فاصله تا فرصت ازدواج می تواند تبعات اجتماعی روانی زیان باری را به همراه داشته
باشد. حال سؤال این است که فاصله موجود را چگونه باید پر کرد؟ آیا صرفاً با یک
رابطه قانونی و مطابق عرف می توان این نیازها را پاسخ داد؟ در کشور ما به طور مسلم
و با تأیید همه جناح های اعتقادی و سیاسی، آزادی روابط دختر و پسر مقبول نیست. در
یکی از قدیمی ترین و سنتی ترین حالت های پذیرش نیز این رابطه صرفاً تحت کنترل و
نظارت یکی از اعضای خانواده تا منتج شدن به ازدواج قابل قبول است. این نگرش اعتقاد
دارد که دختر و پسر باید عزم را بر ازدواج بگذارند، ولی تا آن زمان با اطلاع
خانواده ها و به شکلی کنترل شده با یکدیگر ارتباط داشته باشند.
یکی از راه های
مشروعیت بخشیدن به روابط دختر و پسر، جاری شدن خطبه عقد تحت نظارت خانواده است که
در هر دو مورد والدین با ایفای نقش پررنگ تلاش می کنند جریان این رابطه را مدیریت
کنند. در غیر این صورت، پی آمدهای ناگواری هم چون، بارداریهای ناخواسته یا بیماری
های مقاربتی، ضایعات جبران ناپذیری را به بار می آورند. کارشناسان معتقدند پی آمد
سنجی از این روابط می تواند پاسخ قانع کننده ای به طرف داران آزادی رابطه باشد.
اما راه حل این معضل، آسان و کلیشه ای و ساده است. رابطه سازنده و در چارچوبی که
سطح آن قابل تعریف باشد مورد تأیید است. برآوردهای جامعه شناسی در کشور حاکی از
عمیق تر شدن روز به روز فاصله بلوغ تا سن ازدواج است. زندگی های پست مدرن شهری، مد
زدگی افراطی، دسترسی به هر نوع اطلاعات در اسرع وقت با کم ترین هزینه وحتی تغییر
عادات غذایی و اقبال مردم، این پی آمد را به همراه داشته است که فرزندان دچار جهش
های ژنتیکی و بلوغ زودرس شوند.
تحقیقات غیر رسمی در
ایران نشان می دهند که بیشتر دخترها قصدشان از دوستی با پسرها ارضای نیازهای
عاطفی- احساسی و پر کردن تنهایی است؛ در حالی که انگیزه این ارتباط گیری در اکثریت
قریب به اتفاق پسرها، کام جویی و سوء استفاده می باشد که با فرآیند موسوم به «مخ
زنی» و دادن وعده ازدواج انجام می گیرد. بیشتر دختران آسیب دیده ای که در ارتباط
با پسرها دچار آسیب شده اند می گویند که دوست پسرهایشان به آن ها وعده ازدواج داده
اند. در این گونه موارد، پسرها نیز به این استدلال متوسل می شوند که وقتی قرار است
برای همیشه با هم زندگی کنیم چه منعی در ارتباط جنسی وجود دارد. اما نکته مهم این
جاست که دوستی میان دختر و پسر در صورتی که با ناآگاهی و بدون توجه به ملاک ها و
معیارهای صحیح انجام شود، بیشتر از آن که بتواند نیاز عاطفی افراد را ارضاء کند، منجر
به رسوایی و پشیمانی خواهد شد(جلالی و پرحلم، 1387: 5-8)
گاهی اوقات زمینه
ایجاد دوستی بین دختران و پسران، در محیط های آموزشی فراهم می شود. این پدیده به
ویژه در فضاهای آموزش عالی که این امکان به لحاظ اختلاط دو جنس دختر و پسر فراهم
تر است، آشکارتر خود را نشان می دهد. در حالی که به نظر می رسد این نوع از روابط
در بین اغلب گروه های دانش جویی بیشتر به عنوان یک عنصر فرهنگی مطلوب ارزیابی می
شود، اما برخی از گروه های دانش جویی از این پدیده ارزیابی منفی داشته و آن را
بیشتر به عنوان نوعی کجروی قلمداد می کنند. صرف نظر از نوع دیدگاه ها، به لحاظ
مثبت یا منفی ارزیابی کردن پدیده روابط دوستانه دختران و پسران دانش جوی نامحرم،
بیشتر باید به آن به عنوان یک واقعیت اجتماعی نگاه شود که نشان از تغییر فرهنگی در
نظام کلان اجتماعی ایران دارد. هر چند این موضوع به ظاهر در یک پدیده اجتماعی،
مورد مطالعه قرار گرفته است، اما به لحاظ نظری و با توجه به تعاملی که بین
متغیرهای مختلف اجتماعی وجود دارد، می توان انتظار داشت که در سایر عرصه های
فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز نوعی روند نوگرایی به ویژه نوگرایی ارزشی و
گاه نوگرایی رفتاری در حال شکل گیری باشد (قاسمی، 1383: 92و 110)
اگر یک دختر جوان یا
نوجوان، چنین باور داشته باشد که هر کس دوست پسر بیشتری داشته باشد توانمندتر است
و هر کس نداشته باشد ناتوان است (متأسفانه در محیط های آموزشی و مدارس بین
نوجوانان این مسئله رواج دارد و مایه مباهات و تفاخر نسبت به یکدیگر محسوب می
شود)، آن گاه راه ارزشمند بودن را در طرح دوستی بیشتر و داشتن ارتباط قوی تر با
غیر هم جنس جست وجو خواهد کرد. نکته در خور توجه آن است که این جوان یا نوجوان در
هدف خویش که رسیدن به حس ارزشمندی و افتخار در میان هم سالان و هم کلاسی ها و
جامعه و خانواده خود است، اشتباه نکرده است، بلکه در انتخاب روش و راه رسیدن به
هدف خطا کرده است. علت خطای او نیز در این است که مفهوم واقعی ارزشمندی و با اهمیت
بودن را به درستی نفهمیده و تعریف صحیحی از آن به هدف و روش رسیدن به هدف بوده
است(قطبی، 1387: 183)
نگاه قانون و دین به
موضوع
برقراری ارتباط و
مراوده بین دو جنس مخالف، خارج از معیارهای متعارف به صورت های مختلف، خواه در
قالب پیوندهای عاطفی منجر به ارتباط دوستانه و خواه در سطح پیشرفته جسمی و جنسی
بدون وجود علاقه زوجیت، جرم تلقی شده و برابر با ماده(637) قانون مجازات اسلامی
قابل مجازات است ( نجفی توانا، 1385: 52). در این ماده آمده
است: «هر گاه زن و مردی که بین آن ها علقه زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا
عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند، به شلاق تا 99 ضربه محکوم
خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه کننده تعزیر می شود»(ناصر
زاده، 1379: 609).
از دیدگاه اسلام نیز
ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته
حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب و عفاف در عرصه های علمی و
مشارکت های اجتماعی قابل قبول است و شارع مقدس آن را نفی نمی کند. از این رو در
اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد؛ اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی
برای ارتباط نیست و چه بسا این گونه ارتباطات زمینه ساز تکامل فکری، معنوی و عقلی
هم بشود. در واقع، دستور اسلام در این خصوص، مخالفت با اختلاط دختر و پسر است؛ نه
مخالفت با شرکت دختر و پسر در جوامع عمومی و علمی با حفظ حریم. اسلام افراد اجتماع
را به روش صحیح زندگی فرا می خواند و در مقررات خود همه جنبه های نیاز دختر و پسر
را در نظر می گیرد تا به حفظ حریم و کرامت و عفاف از سوی افراد بیانجامد(جلالی و
پرحلم، 1387: 5-8)
بنابراین، از آن جایی
که وجود معاشرت های بین دختران و پسران در تناقض با ارزش ها و هنجارهای فرهنگی و
دینی است و دین اسلام چنین دوستی ها و معاشرت هایی را قبل از ازدواج بین دختر و
پسر نامحرم نفی می کند و تنها در شرایط خاص و با تشریفات شرعی آن را صحیح می داند،
می توان این پدیده را به عنوان یک مسئله اجتماعی قلمداد کرد. شاید بتوان نگرانی
هایی را که در سطوح مختلف جامعه از جمله: والدین، علما و جامعه دینی و مسئولان و
برنامه ریزان فرهنگی در قبال این مسئله وجود دارد گواهی بر اثبات این ادعا
دانست(موحد و همکاران، 1386: 35)