احترام به والدین (منبر دوم)

احترام به والدین (منبر دوم)

اشاره

یک تشرف

برکات احسان به والدین:

داستان

مضرات بی احترامی به والدین:

العقوق یُعَقِّبُ القِلَّه وَ یُؤَدّی الی الذِّله

داستان روائی:

یک توسل به مادر

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین...

اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن...

تا کی برای دیدن رویت دعا کنم ... تا کی زسوز سینه تو را من صدا کنم

گر منتی نهی وقدم بر سرم نهی ... بر دیده خاک پای تورا توتیا کنم

هستی غریب عصر و زمان صاحب الزمان ... اذنم بده که دیده به تو آشنا کنم

بهر ظهور نور جمال تو ای عزیز ... تا کی دو دست خویش به سوی خدا کنم

یک نظره گر نصیب شود دیدنت مرا ... جانا به رو نمای تو جان را فدا کنم

یک تشرف

مرحوم حاج سید علی سده ی نقل می کند در مسافرت بودم به مشهد مقدس میرفتم دعا میکردم به محضر مقدس امام زمان (علیه السلام) شرفیاب شوم همان وقتها یک صدای غیبی به گوشم رسید که وعده تشرف به محضر حضرت را در لیله التسمیه دادند در مراجعت درمنزل خاتون آباد مریض شدم شخصی به عیادتم آمد و مدتی با من صحبت فرمود که از سخنانش لذت میبردم از حالم پرسید و در نهایت به من وعده شفا داد پس از رفتنش سراغ آن آقا را از اطرافیانم گرفتم گفتند کسی اینجا نیامده است باز همان صدای غیبی را شنیدم که فرمود مگر لیله التسمیه وعده ملاقات نبود امشب همان شب بود.

عرض شد یکی از واجب ترین امور مهم در میان انسانها احترام به والدین است در این مجلس به تعدادی از برکات احسان به والدین و تعدادی از مضرات بی ادبی و عاق شدن اشاره میکنیم.

برکات احسان به والدین:

1- نگاه کردن به صورت آنان عبادت است.

قال رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم): نظر الولد الی والدیه حبا لهما عباده

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کردن به صورت والدین از روی محبت و عشق عبادت است.

داستان

مرحوم آیت الله حاج آقا رضا بهاءالدینی ره وقتی در عرفات او را به تشرف به محضر امام زمان (علیه السلام) دعوت کردند و حرکت کرد و به خیمه حضرت او را راهنمایی کردند نقل میکند وقتی پرده خیام را بالا زدم وجود نازنین حضرت بالای خیمه اجلال نزول فرموده بودند و پیرامون حضرت تعدادی از علما و صالحین بودند برخی را میشناختم برخی را نمیشناختم سلام کردم حضرت پاسخ عنایت فرمودند و اشاره فرمودند که بفرمایید. نشستم سخنها به میان آمد در خلال سخنان حضرت فرمودند من از حاج مهدی قوام راضی ام. این ملاقات گذشت تا از مکه برگشتیم و تهران رفتیم از حاج مهدی قوام پرسیدیم که شما چه کار کردی که امام زمان از تو راضی است گریه کرد و گفت کار خیری ندارم عمل صالح قابلی ندارم شاید رسیدگی چند ساله من از مادرم حضرت را از من راضی نموده است.

2- موجب قبولی توبه و بخشش گناه میشود: حدیث جلسه قبل:

رجل جاء الی النبی، فقال: یا رسول الله ، ما من عمل قبیح الا قد عَمِلتُهُ ، فهل لی من توبه؟

فقال له رسول الله: فهل من والدیک احد حی ؟ قال: ابی . قال: فاذهَب فَبرهُ.

3- احسان به والدین بهترین اعمال است.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): برُ الوالدین افضل من الصلاه و الصوم و الحج و العمره و الجهاد فی سبیل الله

4- موجب تحصیل جایگاه رفیع در نزد خداوند متعال می گردد:

مرحوم مجلسی در جلد اول بحار ص 66 روایتی را نقل می کند که :

حضرت موسی (علیه السلام) مشغول مناجات و راز و نیاز با خدا بود در این حال مردی را در سایه عرش الهی دید که بر اثر عضمت مقام زیر سایه عرش جای گرفته است از خدا سئوال کرد خدایا این مرد کیست که سایه عرش تو بر او افکنده شده و مشمول این نعمت عظمی شده است؟ خطاب رسید این مرد دارای دو خصلت بود:

اول: نسبت به والدین نیکی می کرد.

دوم: سخن چین نبود و بدین عنوان بین مردم راه نمی رفت.

5- بهره مند شدن از دعای مستجاب آنان را به ارمغان می آورد.

دُعاءُ الوالدِ لِوَلَدِهِ کَدُعاءِ النَّبِی لأُمَّتِه بهترین دعا را انبیاء الهی مینمایند دعای والدین مانند دعای انبیاست.

مضرات بی احترامی به والدین:

1- عمر انسان کوتاه می شود:

امام صادق (علیه السلام) جوانی را دیدند که از باب هتک حرمت و بی احترامی جلوتر از پدرش حرکت می کرد امام صادق (علیه السلام) فرمودند پسر بیا اینجا. وقتی محضر آقا رسید حضرت به او فرمود: به خدا قسم سه قدم جلوتر از پای پدرت از باب بی ادبی و بی اعتنائی رفتی خداوند متعال سی سال از عمرت را کم کرد.

2- نماز او قبول نیست:

امام صادق (علیه السلام) فرمود کسی به والدین خود از روی بی ادبی و توهین نگاه کند ولو اینکه آن دو به او ظلم کرده باشند نماز این فرزند قبول نیست.

من نظر الی ابویه نظر ماقت و هما ظالمان لم یقبل الله له صلاته

3- بی احترامی به والدین گناه کبیره را مرتکب شده:

امام صادق (علیه السلام) فرمودند یکی از گناهان کبیره عاق والدین است (کافی ج2 ص 281)

یقول الکبائر سبعه :منها قتل النفس متعمدا و الشرک بالله العظیم و....... و عقوق الوالدین

اینجا نیز عاق والدین در کنار شرک به خدا و قتل نفس قرار داده شده است.

4- موجب خواری انسان می گردد:

امام هادی (علیه السلام) می فرماید:

العقوق یُعَقِّبُ القِلَّه وَ یُؤَدّی الی الذِّله

پشت سر عاق شدن کم آوردن و ذلیل شدن است (بحار ج 74 ص 84)

5- بوی بهشت را استشمام نمی کند تا چه رسد به بهشت رود.

امام صادق (علیه السلام) می فرماید بوی بهشت از مسافت پانصد سال به مشام میرسد فقط یک صنف این بو را استشمام نمی کنند و حس نمی کنند عرض کردم آن دسته کیانند: فرمود عاق والدین.

قلت و من هم: قال العاق لوالدیه

6- هیچ عملی از عاق والدین پذیرفته نمی شود:

موسی (علیه السلام) به خدا عرض کرد دوست من که شهید شد جایش کجاست (این صدیقی الشهید؟)

خطاب رسید: (فی النار) در جهنم است.

تعجب کرد و دلیل جهنم رفتن او را از خداوند سئوال کرد

خطاب رسید او عاق والدین بود و کسی که عاق والدین است (لم اَقبَلُ منه شیئا) هیچ عملی از او نمی پذیرم.

7- عدم آمرزش گناهان او از ناحیه حضرت احدیت:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): یُقال للعاق اعمل ما شئت فانی لا اغفر لک

به عاق والدین گفته می شود هر کاری انجام بدی گناهان تو را نمی بخشم. (بحار ج 74 ص 80)

8- بی ادبی و بی احترامی موجب نارضایتی از انسان می شود:

داستان روائی:

ابراهیم ابن مهزم میگوید شب دیر وقت از حضور امام صادق (علیه السلام) مرخص شدم و به منزل خود آمدم مادرم با من زندگی میکرد میان من و او بگو مگو شد و من نسبت به او تندی کردم . صبح شد نماز را خواندم و خدمت امام صادق رسیدم وقتی وارد شدم حضرت بدون مقدمه به من فرمود:

ای ابا مهزم چرا دیشت به مادرت درشتگویی کردی؟ مگر نمیدانی که شکم او منزلی بود که در آن آرام گرفته بودی و دامنش گهواره ای بود که در آن میخوابیدی و سینه اش ظرفی بود که از آن می نوشیدی؟

عرض کردم بلی . فرمود پس چرا با او درشتی کردی؟

یک توسل به مادر

آنانکه بر صحیفه حق پشت پا زدند ... آتش به درب خانه شیر خدا زدند

زهرا که بود پاره تن پیغمبر خدا ... پس تازیانه بر بدن مصطفی زدند

میخ دری که سرخ شد از شعله های گرم ... بر سینه شکسته خیرالنساء زدند

خیزید ای ذراره زهرا ندا دهید ... در بین کوچه مادر ما را چرا زدند

دستت شکسته باد مغیره تو خود بگو ... در پیش چشم طفل به مادر کجا زدند

این صحابه امام صادق (علیه السلام) فقط به مادر درشتی کرد و مورد عتاب حضرت قرار گرفت که چرا با مادرت بد رفتار کردی.

امت چه کردند با یک مادر میان کوچه . آیا فقط صدا بلند کردند نه والله، خودش میفرماید فیضربنی بیده، حتی انتثر قرطی من اذنی، آن دومی به قدری با دستش مرا میزد که گوشواره ام از هم پاشید، فیضربنی یعنی داشت مرا میزد این جمله دلالت بر استمرار دارد یعنی مرتب و پی در پی مرا میزد...

یا بقیه الله معذرت میخوام یعنی به اصطلاح مرا به سیلی بسته بود، اینجا مادر را به سیلی بستند کربلا هم دخترش را به سیلی و تازیانه بستند...

صدا زد بابا بابا پاشو دارند عمه ام را میزند...

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
Powered by TayaCMS