یا لطیف
سخنران : حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع سخنرانی : شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )
مکان : حرم مطهر احمد ابن موسی (ع) - شاهچراغ
شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
زیارت یعنی حضور . ممکن است کسی کیلو متر ها با حرم فاصله داشته باشه ولی به محضی که حضور اتفاق افتاد زیارت انجام می شه . یعنی اگر الان یکی وایساده باشه روبروی ضریح و سلام بگه به آقا امام رضا (ع) ؛ اگر تو از همین جا با صدق و صفا و با همه وجودت سلام بدی دقیقا کنار او می ایستی . هیچ فرقی نمی کنه
پس حضور مهم است و هدف از زیارت حضور است.
چه بسا کسانی که می رند مشهد حاضر نمی شن و چه بسا کسانی که تو عمرشون مشهد نرفتند اما حاضرند
براتون قبلا گفتم : پیرمردی که الان هم زنده است و در جاسب زندگی می کنه ، هر وقت از جاسب به امام رضا (ع) سلام می کنه ، جواب سلام امام رضا (ع) رو می شنوه ؛ و همه علمای قم این رو تائید کردند .
اما چند نکته مهم راجع به زیارت
اینو در نظر داشته باشید که همه اینها رو که میگم فرض کنید تو حرم امام رضا (ع) هستید...اگر امشب فرض کردی تو حرم آقا امام رضا (ع) هستی ، بُـرد کردی ... اما اگر فکر کنی که من دورم ، هیچ کاری نکردی ... گفتم که : حضور مهمه
1-
حرم ائمه بوی وطن می ده . آدم همین طوری که توی خونه خودش راحته ، تو حرم ائمه هم راحته . برای اینکه بوی وطن می ده.
مثلا بعضی اوقات که می ری تو حرم ائمه با اینکه خیلی شوق داری ولی تا وارد می شی احساس می کنی که خسته ای و دوست داری یه جا بشینی و چرت بزنی. چرا ؟!؟ چون دقیقا همین اتفاق وقتی توی خونت هستی اتفاق می افته . به قول اون عارف جلیل القدر که چه بسا آقا امام رضا (ع) که می بینه تو خسته ای ، خودش آروم دست به سرت می کشه . می بینی که آروم آروم بدنت کرخت شد و چرت زدی...گویا آقا امام رضا (ع) بهش می گه حالا خستگی در کن بعد با هم صحبت می کنیم
2-
مراقب باشید.روزی یکی از ثروتمندان زمان امام صادق (ع) مراجعه کرد به یکی از غلامان امام صادق (ع)
و گفت : فلانی می دونی که من چقدر ثروت دارم
گفت : بله
گفت : یه پیشنهاد بهت می دم. تمام ثروت من مال تو و غلامی تو مال من . جاهامون رو عوض کنیم
یه کم فکر کرد و بعد گفت : باید از آقام سوال کنم ... رفت خدمت امام صادق (ع) گفت آقا اجازه می دید؟!؟
آقا فرمودند : اگر خودت راضی هستی ، مانعی ندارد ...شما برو لباس فاخر اون رو بپوش و جاهاتون رو عوض کنید
موقع تعویض لباس شد ، غلام تا پیراهنش رو در آورد ، یه دفعه احساس غربت کرد . دلش گرفت. تازه فهمید که چه لباسی تنش بوده . یه دفعه بهت زده شد و به خودش اومد و فریادی کشید که نزدیک بود بیهوش بشه ...دوباره لباسش رو پوشید
لذا خیلی مراقب باشید . لباس غلامی ائمه ، لباس نوکری آقا امام رضا (ع) تا وقتی که رو تنتون هست ، قدرش رو بدونید . یه روز از تنمون در میان!
من امروز خیلی خسته ام و شدید کمبود خواب دارم ، نزدیک ساعت های 5:30 چرتم گرفت و اگر خوابم می گرفت از مجلس امشب افتاده بودم ، با خودم گفتم : پاشو که ممکنه تو رو هم راه ندن.
قدر این لباس رو بدونید . این لباس رو با کوچکترین بهایی نفروشید
شب زیارتی امام رضا (ع) اومدی اینجا که از امام رضا (ع) بخوای همیشه زائر باشی
یه وقت پیغمبر اکرم(ص) تو کوچه پس کوچه ها داشت با بچه ها بازی می کرد ((( پیغمبر (ص) خیلی مقید بودند که دل بچه ها نشکنه ؛ اهل بیت همه این طوری اند ))) امیر المومنین (ع) رسید خدمت پیغمبر (ص) و عرض کردند : آقا یه کار واجبی پیش اومده ، باید تشریف بیارید مسجد . پیغمبر (ص) فرمودند : من نمی تونم دل این بچه ها رو بشکونم . نمی تونم این طوری خدافظی کنم ....بعد پیغمبر (ص) رو کردند به بچه ها و گفتند : بچه ها منو چقدر می فروشید . اینها با هم مشورت کردند و یه تعداد گردو گفتند ( مثلا 100 تا ) . آقا فرمودند : برید از خونه 100 تا گردو بیارید و به اینها بدید تا منو به تو بفروشند و دلشون رو به دست بیارم. رفتند گردوها را رو دادن بچه ها و رفتند.
بعد دیدند علی (ع) داره اشک می ریزه !!
- چی شده علی (ع) جان ؟!؟
- یا رسول الله خدا نکنه مردم ما رو به این گردو ها بفروشن... خدا نکنه مردم ما رو به حب های دنیا و پول ها بفروشن.. ما خیلی بیشتر از اینها می ارزیم ...خدا نکنه مردم به خاطر یک شهوت ، یک نگاه ، یک مال ، یک مقام ما رو از یاد ببرن . اینها نادانند ، اینها فقط این 30 - 40 سال رو می بینند
امیر المومنین (ع) گله نمی کنه ، گریه می کنه برای من و تو ....برای من و تویی که بعضی وقتها امام رضا (ع) رو با 2 تا گردو عوض می کنیم.
وقتی می یای زیارت اگر یه چیزی به گوشت خورد بدون که خیلی مهمه.تو حسینیه هستی یه حرف می شنوی ، گوش کن ایشالله که عمل کنی ... ولی وقتی تو حرم ، حرفی رو می شنوی بدون خیلی مهمه چون حرف تو حرم رو اونها القا می کنند ؛ کسی اجازه نداره تو حرم خلاف اونها صحبت کنه .
بعضی جملات مال خودته ، بگیر جمله رو . همین جمله رو که بگیری خدا نجاتت می ده ؛ جملات رو هضم کنید و بکار ببندید
امام رضا برای چی اسمش رضاست ؟!؟
هر کی یه چی می گه ، اما اینکه من می گم تا حالا نشنیدی ..
دلیلی که امام رضا (ع) لقبش رضا ست این است که : هروقت از خدا راضی شدی امام رضا (ع) رو زیارت کردی ؛ و هر وقت امام رضا (ع) رو زیارت کردی ، از خدا راضی می شی
یعنی امشب اگر می خوای امام رضا (ع) رو زیارت کنی ، بشین ناشکری هاتو یادت بیاد ، نارضایتی ها تو یادت بیار ، هر وقت به درجه رضا رسیدی ، امام رضا (ع) رو زیارت کردی و هر وقت رفتی مشهد امام رضا (ع) رو زیارت کردی بدون که خدا رو راضی کردی ... راضی و زیارت به هم گره خورده .
یه وقتی می ری حرم که از خدا گله کنی ، به محضی که پا تو حرم گذاشتی که از خدا گله کنی می بینی که راضی شدی از خدا
گفته بودم که بیایم غم دل با تو بگویم
چه بگویم غم از دل برود چون که بیایم
تا پاتو می زاری تو حرم ، می بینی دلت آروم گرفت ، غصه هات یادت رفت ،
بعضی بچه ها می گن : آقا ما وقتی می ریم تو حرم باید اینقدر تمرکز کنیم که گریه مون بگیره و حاجتهامون رو بگیم ... گفتم : طبیعتش همینه ، تو که تو حرم امام رضا (ع) می ری مست می شی ، گریه ات ممکنه نگیره ... اگر هم بگیره ، گریه شوقه....تو عادت نکردی با گریه شوق حاجت بخوای ؛ تو عادت کردی با گریه درد حاجت بخوای...گریه درد تو حرم امام رضا (ع) نمی یاد
پسر بچه 16 – 17 ساله ای تو سفر قبلی می گفت : آقا زیارتم رو خراب کردم .
گفتم : چرا؟!؟
گفت : همه گناهانم رو آورده بودم به امام رضا (ع) بگم و پاک بشم . ولی شیطون فریبم داد ، گناهانم یادم رفت
گفتم : نه از یادت نرفته ، تو تا می ری گناهات می ریزه
مراقب باشید !!! اگر در زیارت غافل باشید ، خیلی بدتر از وقت های دیگه است... می خوای تو خیابون غافل باشی برو ولی اینجا که نشستی نباید غافل باشی ... اگر غافل باشی خیلی برات بد تموم میشه....لذا فرمودند : زود زیارت کن بیا بیرون.... اگر دیدی حال نداری پاشو بیا بیرون. ... امام رضا (ع) نیازی نداره تو بری بشینی ... امام رضا (ع) می خواد ببینه تو چقدر مشتاقش هستی.
یه قضیه ای از همسایه تهران مرحوم شهید مطهری نقل می کنند ، خانم ایشون نقل می کنند .. خیلی جالبه :
میگن:
ما یه همسایه ای داشتیم که خیلی بی حجاب و بی قید بود . رفت و آمد چندانی نداشتیم در حد سلام و علیک...می گفت چون ما مشهدی بودیم ، یه وقت می خواست بره مشهد . گفت: ما داریم می ریم مشهد اگر کاری دارید بفرمایید
گفتم: زیارت قبول باشه ایشالله
گفت: زیارت که نه . تابستونه میخوایم بریم بگردیم ، شمال و این طرف و اون طرف ، تو راه هم مشهد می ریم
خلاصه میگفت اینا رفته بودند . بعد که برگشته بود ، این زن باحجاب ، چهره نورانی ، همه وجود قداست
اول اومد خونه ما و شروع کرد به گریه کردن. گفت: 4 روز مشهد بودیم ، طرقبه ، شاندیز ، غار ، کوه سنگی و جاهای تفریحی رو رفتیم . زیارت برای ما معنا نداشت . از مشهد که خواستیم بیایم بیرون ، چشمم افتاد به حرم امام رضا (ع) . همین طوری از دور یه سلامی کردم و رفتم.... شب خوابیدم ، دیدم آقا اومد به خوابم گفت: و علـیـکم السـلام
گفتم: آقا چی شده این طرفا؟!؟
گفت: مگه ظهر سلام نکردی؟
گفتم: چرا ولی ما که زیارتتون رو نکردیم!!
گفت: من منتظر زیارتت نیستم. ولی دلم برات می سوزه
امام رضا (ع) به من گفت: میخوای آدم بشی؟ یه سری بزن به مفاتیح یا صحیفه سجادیه ، این دعا جهت رفع اندوه بخون : یا من تحل به عقد المکاره....
امام رضا (ع) فرمودند : هر کسی با معرفت این دعا را بخواند ما دستش رو می گیریم
امشب که رفتی خونه قبل از خواب این دعا رو یه بار با ترجمه فارسی بخون ، بعد آروم شروع کن به خوندنش ، بعد رو کن به امام رضا (ع) و 2 رکعت نماز زیارت بخون و بگو : آقا نشستم و گفتی دستت رو می گیرم ، این دست ما
تو وقتی اینجوری عشقت رو به امام رضا (ع) ، به امام حسین (ع) ، به اهل بیت نشون میدی ؛ تو آمریکا سمینار می گیرن و می گن : این مردمی که برای امام 1400 سال پیش این جوری می کنند ، وقتی مهدی شون بیاد چیکار می کنن ؟!؟!...... عشق تو دشمنان رو ترسونده ها ، اینو مجله هاشون نوشتن
حالا قابل توجه اونهایی که تند تند می رن مشهد
یه روز صبح زود که داشتم می رفتم شهرستان ، یکی از بچه ها رو سر خیابون دیدم ، فکر کردم می خواد جایی بره .
نگه داشتم گفتم : کجا می خوای بری ؟
گفت : هیچ جا ، همینجوری اینجا وایسادم
مشکوک شدم این وقت صبح همین جوری وایساده !! خیلی اصرار کردم . گفتم : وایسادی چیکار؟!؟
گفت : 2 ماه دیگه کاروان مشهد کانونه . من اینجا می ایستم با افغانی ها و کارگرها می رم کارگری ، پول هامو جمع میکنم که بتونم بیام امام رضا (ع)
باز یه خواهری از همین جمع ، یه کاروان به من زنگ زد و گفت : آقا ببخشید ، من برای هر کاروانی 3 ماه می رم قالیبافی . الان رفتم قالیبافی و پول هامو جمع کردم ولی خواهرم می خواد عروس بشه ، باباینا نیاز به پول دارن ، چیکار کنم ؟ بدم جهیزیه یا بیام مشهد ؟؟
گفتم : جهیزیه برای خواهرت که واجب تره . ولی شما بیا من صحبت می کنم که شما رو ببرن.
گفت : نه ! من خودم باید بیام . بعد هم تلفن رو قطع کرد
هر چی گفتم : الو الو ... قطع کرده بود
کاروان بعدی شد ، دوباره همین زنگ زد .
گفت: آقا باز 3 ماه رفتم قالیبافی ولی الان پای پدرم شکسته ، نمی تونه کار کنه . چیکار کنم؟؟
به این میگن عشق
می گفت : توی اتوبوس نشسته بود ، دیدم دستهاش آش و لاشه ، هی پماد میزنه ، فکر کردم مریضه ، بعد فهمیدم: ماه ها تو کارخونه ای کار کرده و دست هاش داغون شده ، با این دستهاش اومده ضریح رو بگیره
امام رضا (ع) اینو راه میده
وقتی می رسه به مشهد ، تا وارد حرم میشه ، تا میگه السلام علیک... ؛ امام رضا (ع) از خوشحالی بلند می شه . میگه: خدایا شکرت بالاخره این زائرم اومد
اغلب شما اومدید که به آقا بگید
آقا می خوایم بیایم ، جواز می خوایم ، راهمون میدی؟!؟