ده پرتو از مشترکات دو بانوی بهشتی(پرتو ششم: صدیقه)

ده پرتو از مشترکات دو بانوی بهشتی(پرتو ششم: صدیقه)

اشاره

ده پرتو از مشترکات دو بانوی بهشتی

پرتو ششم: صفت صّدیقه

بعد از مقام نبوت:

مریم صدیقه است:

مریم در انجیل لوقا:

غسل دادن مریم:

کریمه متصف به صفت صدیقه:

اشاره

نویسنده: مهدی رضوانی پور

ده پرتو از مشترکات دو بانوی بهشتی

پرتو ششم: صفت صّدیقه

"صدّیق" و "صدّیقه" مبالغه در تصدیق است و در لغت به کسی گفته می شود که دائم الصدق باشد(1) و همواره و در همه حالات با صدق و راستی زندگی کند؛ صداقتی در گفتار، کردار، پندار و اعتقاد. همچنین به فرد کامل در صدق(2) و یا ملازم و همراه(3) با صدق معنا شده است.

و از دیدگاه قرآن مجید، صدّیقان کسانی هستند که مورد انعام خداوند واقع شده اند و با انبیا، شهدا و صالحان رفیق راه و هم قافله می باشند:

"وَ مَنْ یُطِعِ اللَّه وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنْعَمَ اللَّه عَلَیْهِم مِنَ النَّبِیّینَ و الصِّدیقینَ و الشُّهَدَاءِ و الصَّالِحینَ و حَسُنَ اُولئِکَ رَفیقاً؛(4)

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، با کسانی همراه خواهد بود که خداوند نعمت خود را بر آنها تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیقان خوبی هستند."

بعد از مقام نبوت:

از نوع بیان آیه فوق چنین استفاده می شود که بعد از مقام نبوت، مقامی بالاتر از مقام صدق و راستی نیست؛ صدقی که نه فقط در سخن گفتن که در اعمال و نیّات نیز حضور دارد؛ زیرا حقیقت اسلام و ایمان بدون آن محقق نمی گردد؛ چنان که امیرمؤمنان، علی(ع) می فرماید:

"اَلصِّدقُ عِمادُ الاْسلامِ وَ دَعَامَهُ الاِیمانِ؛(5)

صدق و راستی ستون اسلام و پشتوانه ایمان است." و قرآن کریم می فرماید:

"وَ الَّذِینَ ءَامنوُا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّدِّیقونَ؛(6) و آنان که به خدا و رسولانش ایمان آوردند، صدّیق هستند".

مریم صدیقه است:

مریم عذرا(س) از جمله کسانی است که در آیه ای از قرآن مجید به صدّیقه توصیف شده:

"ما المسیحُ ابنُ مریمَ الاَّ رَسولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ و اُمُّهُ صِدّیقهٌ؛(7) نیست مسیح پسر مریم، مگر پیامبری که به تحقیق پیامبران قبل از او گذشتند و مادرش صدیقه بود."

و در آیه ای دیگر تصدیق کننده کلمات ربوبی و کتب آسمانی معرّفی گردیده است:

"وَ مَریمَ ابْنتَ عِمرانَ الّتِی اَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فیه مِنْ رُوحِنَا و صَدَّقتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا و کُتُبِهِ و کَانَتْ مِنَ القانِتینَ؛(8)

و مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، پس از روح خود در او دمیدم و کلمات پروردگار و کتابهای او را تصدیق کرد و از طاعت پیشگان بود."

مریم در انجیل لوقا:

در انجیل لوقا نیز آن گاه که جبرئیل فرشته بر دختر عمران ظاهر می شود و می گوید: "سلام بر تو ای دختری که مورد لطف پروردگار قرار گرفته ای! خداوند با توست."(9) و سپس نوید تولد پسری مقدس، به نام عیسی را به او می دهد، حضرت مریم(س) سخنی را اظهار می کند که در حقیقت همان تصدیق کلمات رب و تصدیق بشارت جبرئیل می باشد، وی چنین می گوید: "من خدمت گزار خداوند هستم و هر چه او بخواهد، با کمال میل انجام می دهم. از خدا می خواهم که هر چه گفتی، همان بشود."(10)

غسل دادن مریم:

در بین روایات اسلامی هم حدیثی از امام جعفر صادق(ع) وارد شده که مریم عذرا(س) همچون فاطمه زهرا(س) صدیقه به شمار آمده است. روایت از مفضّل، شاگرد امام صادق(ع) نقل شده که می گوید: "از ابو عبدالله(ع) پرسیدم: چه کسی فاطمه را غسل داد؟ حضرت فرمود: امیرمؤمنان(ع). گویا این سخن بر من عظیم جلوه کرد. به همین جهت، فرمود: مثل اینکه از خبری که به تو دادم، دلتنگ شدی. گفتم: فدایت شوم، حقیقتاً چنین شدم. فرمود: دلتنگ نشو! زیرا او (فاطمه) صدیقه بود و غسل نمی داد او را مگر صدّیق، آیا نمی دانی که مریم را غسل نداد، مگر عیسی."(11)

کریمه متصف به صفت صدیقه:

حضرت فاطمه معصومه(س) نیز علاوه بر اینکه در بین علما متصف به وصف "صدیقه" است(12) و این وصف با لقب او، "معصومه" ملازم می باشد، حقیقت صدق و راستی در گفتار و رفتار که همان تقوای واقعی است، در اوصاف نقل شده در زیارت نامه حضرتش (البرهُ الرشیده التقیّه النقیّه؛(13)

نیکو کردارِ هدایت شده پرهیزکار وارسته) قرار دارد و در سراسر زندگی پر ماجرای آن صفیه الله(س) متجلّی می باشد که روح لطیفش لحظه ای از مسیر حق و صراط مستقیم میل ننمود.

در ضمن روایاتی که از طریق این محدثه آل طه(س) به دست ما رسیده و هر کدام گنجینه ای گرانبها از جواهر زیبنده ولایت است، می تواند خود گواه آشکاری بر صدق لسان حضرتش باشد؛ احادیث پرباری که در محور اصول اعتقادی شیعه و تأکید به وصالت و ولایت امیر مؤمنان علی(ع) و تثبیت جایگاه غدیر در فرهنگ تشیع و تمجید از شهر قم می باشد.

پاورقی

  1. سوره تحریم: 66، آیه 12.
  2. سوره آل عمران: 3، آیه 37.
  3. فرهنگ بزرگ جامع نوین.
  4. المنجد.
  5. معجم مقاییس اللغه.
  6. سوره نساء: 4، آیه 69.
  7. غرر الحکم و درر الکلم، ص 219، ح 4311.
  8. سوره حدید: 57، آیه 19.
  9. سوره مائده: 5، آیه 75.
  10. سوره تحریم: 66، آیه 12.
  11. انجیل لوقا، ب 1، آیه 28.
  12. همان، آیه 38.
  13. الکافی، ج 1، ص 459، ح 4: "عن مفضَّل، قال: قلتُ لابی عبدالله(ع) مَن غَسَل فاطمهَ؟ قال: ذاکَ امیرُالمؤمنین، و کأنِّی اسْتعظمتُ مِنْ قَوْلَه، فقالَ: کَاَنَّک ضِقْتَ بما اخبرتُکَ بِهِ، قال فقلتُ: قد کان ذلک جعلتُ فِداکَ قال فقال: لا تَضیقَنَّ فاِنّها صِدیقَهُ ولَم یکنْ یَغْسِلْها الاّ صدیقٌ اَما عَمِلْتَ اَنَّ مریَمَ لَمْ یَغْسِلْها اِلاّ عیسی".

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
Powered by TayaCMS