رغبت در دين «1»

رغبت در دين «1»

یا لطیف

سخنرانی حجيالاسلام سید محمد انجوی نژاد

موضوع: رغبت در دین «1 »

 

 

داد: صدای بلند واختیاری، مثلأ عقل میگه الآن باید داد بزنی

فریاد : صدایی بلندتر از داد و غیر اختیاری

بالا تر از فریاد: سکوت

بالاتر از سکوت: گریه

 

در مقاتل نوشته که وقتی که وقتی چشم حضرت زینب، به چشم سر بریده حسین افتاد، زینب چند دقیقه چشم توچشم حسین، فقط گریه میکرد.

 

خیلی وقتا کار من و تو از این گذشته که بخواهیم از خدا چیزی بخواهیم، خودش میفهمه، مثلأ بعضی ها شب آخر سفر مشهد، میشینن میگن امام رضا دوباره بطلبمون وفلان وفلان اما بعضی ها شب آخر میرن سلام آخرو میدن اما هیچی نمی تونن بگن.

 

یکی از بزرگان می گفت من مناجاتم درخونه امام رضا اینه که میرم میگم توکه همه چیزو می دونی ومی تونی، پس اینجا من هیچکاره ام.

 

رغبت : شما که یک هفته بعد از دهه اول محرم دوباره اومدین، رغبت است، سر ماندگاری رغبته، اینکه آقارو دوست داری رغبته، خیلی از رغبت ها به خاطر دوری است، مثلأاگر آقا اومد وبه یه چیزی ازت گیر داد شاید رغبتت از بین بره، این رغبت نسبی است، رغبت باید مطلق باشه.

 

رغبت فطری : به طور فطری، همه انسان ها به اهل بیت رغبت دارند، و مخصوصأ ایرانی ها رغبت زیادی به امام رضا دارند، مثلأ وقتی میریم کربلا یاد امام رضا می افتیم.

 

رغبت اکتسابی : مثلأ درباره اهل بیت یه چیزایی میشنوی، وقتی به اونا نزدیک تر میشی میبینی اوه چقدر فرق داره، رغبت زیاد تر میشه، حالا اگر ببینیشون بازم میبینی که از زمین تا آسمان با اون چیزی که فکر میکردی تفاوت داره، لذا هرچه بیشتر نزدیک تر میشی رغبتت بیشتر میشه، این رغبت اکتسابیه.

 

خیلی از رغبت ها را محیط به ما میده، مثلأ قبل از اینکه تو محیط مذهبی بیای، یه ماشین همه عشقت بود، اما حالا یه گنبد همه عشقته.

 

اینکه من اینجا خیلی اسرار دارم شما نوحه ها رو تکرار کنید، من که رهبر گروه ارکستر نیستم، برای ایجاد رغبت اینو میگم، تا زیاد نگی قربون کبوترای حرمت امام رضا، هیچ رغبتی نسبت به کبوترای حرم پیدا نمی کنی، این رغبت استمراری است، البته نباید اونقدر یه چیزی رو تکرار کنیم که جزابیتش ازبین بره، این افراطه و بده،

 

وقتی استمرار نباشه رغبت ازبین میره، ولی زبانی که عادت کنه به ذکر، چشمی که عادت کنه به اشک برای اهل بیت، اگه ازش بگیرن دق میکنه.

 

مثلأ جنوبی ها از هوای گرم خوششون میاد، نمی تونن تو سرما زندگی کنن.

انشاءالله چند مورد رغبت آور و موارد آن برای جلسه دیگر.

 

پس: رغبت تطابق دین و دنیای ماست .

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

کاریزمای مهدوی

کاریزمای مهدوی

در دین مبارک اسلام و در مکتب حقه ی شیعه، ما معتقد به این هستیم که منطق به تنهایی کارگزار نیست. در قرآن، خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید : لو كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك... اگر با محبت با مردم برخورد نمی کردی، مردم از اطرافت متفرق می شدند: کاریزمای قوی.
شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب مخصوص زیارتی امام رضا (ع )

شب 25 ذی القعده ، شب مخصوص زیارتی آقا امام رضا (ع) . شب دحو الارض یعنی شبی که زمین آفریده شده و همچنین به روایتی شب شهادت آقا امام رضا (ع) هستیم و در کنار قبر برادر بزرگوار ایشون آقا احمد ابن موسی (ع) و ان شالله که خداوند زیارت امشب ما رو در کنار حرم آقا امام رضا (ع) قرار بده.
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
Powered by TayaCMS