کلید واژه: صلوات, ماه رمضان, سیره پیامبر صلی الله... , اهتمام به امور مسلمین, طغیان نفس , گریه بر حسین علیه السلام , روضه حسین علیه السلام .
اسامی معصومين: پیامبر صلی الله... , امام علی علیه السلام , امام حسین علیه السلام , امام باقر علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
قال رسول الله صل الله علیه و آله : «هُوَ شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَى ضِيَافَةِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ مِنْ أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّهِ أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيحٌ وَ نَوْمُكُمْ فِيهِ عِبَادَةٌ وَ عَمَلُكُمْ فِيهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاؤُكُمْ فِيهِ مُسْتَجَابٌ»[1].
یکی از برکات مهم ذکر صلوات این است که شفاعت پیامبر سلام الله علیه و آله بر ما واجب می شود. چون صلوات دعا برای پیامبر و آل پیامبر است. و این دعا هم مستجاب است. ما می گوییم: خدایا درود و لطف و رحمتت را بر پیامبر و آل پیامبر نازل کن. قطعا این دعا مستجاب است. پیامبر هم قطعا پاسخ می دهند. لذا فرمود: «مَنْ صَلَّى عَلَيَّ كُلَّ يَوْمٍ أَوْ كُلَّ لَيْلَةٍ وَجَبَتْ لَهُ شَفَاعَتِي وَ لَوْ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْكَبَائِر»[2] کسی که هر روز یا هر شب صلوات بفرستد، شفاعتش بر من واجب می شود. و لو گناه کار هم باشد.
امام حسین سلام الله علیه در دعای عرفه می فرماید: «إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لا تَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ»[3] خدایا کسی که خوبی هایش بدی است، بدی هایش چه طور بدی نباشد. اما امیدمان این است که اهل بیت سلام الله علیهم و پیامبر سلام الله علیه وآله دست گیری کنند کارمان درست می شود. یکی از کارهایی که ما را مورد شفاعت قرار می دهد ، صلوات بر محمد و آل محمد است.
ماه مبارک رمضان برای خودسازی بهترین فرصت است. شما در ماه های دیگر وقتی را پیدا نمی کنید که یک آیه قرآن برابر با یک ختم قرآن باشد. نماز واجب هفتاد برابر ثواب داشته باشد. پیامبر می فرماید: که اگر مردم قدر ماه رمضان را می دانستند، می گفتند: ای کاش سال دوازده ماه رمضان بود.
- وقت را غنیمت دان هر قدر که بتوانی حاصل از حیات این جان یک دم است تا دانی
پیامبر می فرماید: کل دنیا یک لحظه است. نشان به این نشان که چشم باز و بسته کردیم ماه رمضان تمام شد.
امیرالمومنین میفرماید: «قال أيها الناس إن هذا الشهر شهر فضله الله على سائر الشهور كفضلنا أهل البيت على سائر الناس»[4] فضیلت ماه رمضان به بقیه ماها مثل فضیل ما اهل بیت، نسبت به بقیه ماه هاست. یک موی معصوم از همه عالم بالاتر است. یک شخصی آمد خدمت امام باقر علیه السلام که با حضرت به جایی بروند. دو رأس مرکب اماده کرده بودند. یکی قاطر یکی هم الاغ بود. حضرت فرمود: می شود خواهش بکنم که من الاغ را سوار بشوم، شما قاطر را سوار بشوید؟ گفتم: چشم. بیرون مدینه که رسیدم، الاغ شروع به جفتک انداختن کرد. حضرت صورتش را پایین آورد، عرضه داشت: خدایا این الاغ است که جفتک می اندازد. به قول ما من نبودم. بعد به حضرت عرض کردم که چرا این کار را کردی؟ حضرت داستان پیامبر را نقل کرد فرمودند: جدمان یک الاغی داشت که اسمش عفیر بود. از حیوانهایی که بهشت می رود این الاغ پیامبر است. یک دوستی داشتیم می گفت: پدر من الاغی داشت یک بار، باری می بردیم، از پلی رد شدیم، پای این الاغ لای این پل گیر کرد، صدمه دید. سال دیگر می خواستیم از این پل رد بشویم، ترمز گرفت. هر کاری کردیم رد نشد. فهمید که سال قبل از این پل رد شده صدمه دیده است. آدمی هست که ده بار میرود تو چاله باز می رود چندین بار یک اشتباه را تکرار می کند.
تو روایت داریم که پیامبر وقتی سوار آن مرکب می شد از بس که مرکب خوشحال می شد، مست می شد، جفتک می انداخت. شانه های پیامبر تکان می خورد. حضرت ناراحت می شد که من در مقابل خدا شانه هایم را بالا می گیرم. حضرت صورتشان را پایین می آوردند، عرض می کردند: که خدایا من به تو پناه می بروم. این جفتک زدن و شانه بالا انداختن مال من نیست، مال این الاغ است.
یکی از سیره های پیامبر این بود وقتی سواره بود، اگر یکی همراهش پیاده بود، نمی رفت یا او را هم سوار مرکبی می کرد. یا اینکه می گفت: شما برید من بعدا می آیم. یا اینکه می فرمود: من بروم شما بعدا بیایید. یعنی من از خدا خجالت می کشم که من سواره باشم، شما پیاده بیایید. همین یک سیره برای نجات بشریت کفایت می کند. یعنی بشر به فکر دیگران باش. پیامبر می فرماید: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم»[5] اگر یکی بی خیال مشکلات دیگران بشود، مسلمان نیست.
اگر دلت نمی آید که به دیگران انفاق کنی، لااقل زندگیت را ساده کن. این قدر دل مردم را نشکن. یک عده ای محضر امام صادق نشسته بودند، حضرت خیلی تند صحبت کردند. فرمودند: وای به حال آن های که ما را سبک می کنند، اهانت می کنند. یک آقای گفت: آقا ما کی به شما اهانت کردیم؟ آقا فرمود: شما از کسانی هستی که به ما استخفاف کردی. عرض کرد: آقا ما کی به شما اهانت کردیم؟ فرمودند: توی این مسیر سفر که می آمدی، یادت است که سوار مرکب بودی یکی از شیعیان و دوستان ما تو راه مانده بود به تو التماس کرد من پاهایم رمق ندارد، من را سوار کن. اصلا محل نگذاشتی. او شیعه ما بود. پیامبر ما اگر با قافله ای می رفتند انتهای قافله می رفتند.
مولانا می گوید: گاهی نفس طغیان می کند انسان خودش نمی خواهد ولی نفس طغیان می کند.
- ای خداوند و شهنشاه و امیرمن نگفتم جهل من گفت آن نگیر
بگو: خدایا من شلوغ کاری نمی کنم، این نفس من است که شلوغ کاری می کند. «أَقَلَّهُمْ هَذَراً»[6] یعنی پیامبر حرف های متفرقه کمتر می زد. به ملانصرالدین گفتند: فلان جا عروسی است. گفت: به من چه. گفتند: آخه تو هم دعوت شدی. گفت: به توچه. من مهمانم، کسی دیگر هم عروس داماد است. خیلی از چیزها به ما ربطی ندارد. «وَ صِلُوا أَرْحَامَكُمْ وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا يَحِلُّ النَّظَرُ إِلَيْهِ أَبْصَارَكُمْ»[7] پیامبر می فرماید: جلو زیاد حرف زدنتان را بگیرید. حرف های معمولی را می گویم. گناه و دروغ و غیبت و تهمت که اصلا نباید زد. حرف معمولی را هم کم کن «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَام»[8] هر چی عقل کامل تر می شود، حرف زدن هم کمتر می شود. سکوت کردند خودش یک عبادت است. روایت است: تا زمانی حرف نمی زنی از محسنین هستی. روایت داریم: این دوتا فرشته را به فضولات مشغول نکنید. یا سکوت کنید، یا ذکر بگویید.
پیامبر می فرماید: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ»[9] انا من حسین خیلی مهم است. امام حسین سلام الله علیه چه کرده است، همه می گویند: ما حسینی هستیم. یکی از اساتید ما می فرمود: یک آقای روحانی آمد منزل ما به من گفت: حاج آقای دختر من سرطان گرفته دکترها جوابش کردند. یک کاری بکنید. ایشان فرمودند: من هم معمولا دعای جدی کمتر می کنم، ولی این آقا استغاثه زیاد کرد، من دلم سوخت. گفتم که فردا بیا ببینیم چه کار می کنم. گفت: سحر بلند شدم توی حیاط زیر آسمان دعا زودتر مستجاب می شود. به خدا عرض کردم که خدایا این بنده ات به من رو انداخته است. مریض این بنده خدا را شفا بده. وقتی که استغاثه کردم، به قلب من الهام شد که شما روضه امام حسین سلام الله علیه را بخوانید، اشکت را بده به این بچه بخورد. روضه خواندم و اشکم را توی استکان جمع کردم و یک کم هم آب قاطی کردم. فردا آن آقای روحانی آمد. گفتم: این آب را ببر بخورد، انشا الله خوب می شود. رفت و بعد از چند روزی برگشت. گفت حاج آقا این چی بود که به ما دادی؟ گفتم چه طور؟ گفت: این دختر را به آزمایشکاه بردیم، گفتند: این همان دختره یا کسی دیگر است؟ گفتند: بابا این که سرطان داشت، قابل علاج نبود. الان آزمایشات نشان می دهد این مریضی ندارد. این چه آبی بود؟ گفتم: این آبی بود که برا مظلومیت اباعبدالله سلام الله علیه ریختم. این قطرات اشک را امام حسین سلام الله علیه قدرش را می داند. تو روایت داریم که این قطرات تبدیل به دری می شوند که فرشته ها نمیتوانند قیمت بگذارند. می گویند: چه کار بکنیم؟ می گویند: ببرید خدمت ابا عبدالله سلام الله علیه حضرت قدر و قیمت این قطرات را می داند.
حضرت آدم گفت: ای جبرئیل من وقتی اسم پنج تن را بردم حالم منقلب نشد اما اسم امام حسین را بردم حالم منقلب شد. چرا امام حسین سلام الله علیه با اشک و آه و ناله و غم اجین شده است. گفت: ای آدم این حسین سلام الله علیه تو را کنار دو نهر آب با لب تشنه به شهادت می رسانند. هر چه صدا می زند جگرم از تشنگی می سوزد، کسی جواب حسین را نمی دهد. مگر شمر دون از دم خنجر «لاحول ولاقوة الا بالله».
[1] . وسائل الشيعة/شیخ حرعاملی/10/313/18- باب تأكد استحباب الاجتهاد في العباده....ص:303
[2] . جامع الأخبار/ تاج الدین شعیری /59/الفصل الثامن و العشرون في الصلاة على النبي ص ...ص:59
[3] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/272/ دعاء حضرت امام حسين عليه السلام در روز عرفه...ص:272
[4] . فضائل الأشهرالثلاثة/شیخ صدوق/107/كتاب فضائل شهر رمضان ..... ص : 71
[5] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 71/337/باب 20 قضاء حاجة المؤمنين و السعي فيها و توقيرهم و إدخال السرور عليهم و إكرامهم و ألطافهم و تفريج كربهم و الاهتمام بأمورهم ..... ص : 283
[6] . مكارم الأخلاق/شیخ حسن فرزندشیخ طبرسی/23/ في جمل من أحواله و أخلاقه ص ..... ص : 23
[7] . أمالي الصدوق/شیخ صدوق/94/ المجلس العشرون ....ص:94
[8] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ج 1/159/باب 4 علامات العقل و جنوده ..... ص : 106
[9] . الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد/شیخ مفید/ج 2/127/ فصل في فضائل الإمام الحسين و مناقبه ..... ص : 127