سخنران استاد فرحزاد

  • دریغا که فصل جوانی گـذشتبه لهو و لعـب زندگانی گـذشت
  • دریـغـا که بیـمـا بـسی روزگاربرویـد گل و بـشگـفت نـوبـهار
  • کسانی کـه از ما بـغیـب انـدرندبیایـند و بـر خـاک مـا بـگـذرند
  • بسی تیرو دی ماه و اردیبهشتبیاید که ما خاک باشیم و خشت
  • چرا دل بـرین کاروان گه نهیم که یاران برفتند و ما در رهیم
  • بـیـا تـا بـرآریـم دسـتـی زدل که نتـوان بر آورد فـردا زگل

برکات ذکر صلوات

صلوات از بهترین ذکر هاست که در همه اوقات و زمان ها و مکان ها سفارش شده است ولی در شب و روز جمعه سفارش بیشتری شده است. می دانید شب و روز جمعه بهترین روز هفته و سیدالایام است پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: جمعه از عید فطر و قربان هم بالاتر است. منتهی آن دو عید در طول سال فقط یک بار است ولی جمعه چون تکرار می شود برای ما اهمیتش کم شده است. نمازها و دعاهای مخصوص این روز، صدقه دادن، صله رحم، غسل جمعه از جمله مستحبات و اعمال در شب و روز جمعه هست. که در مفاتیح به طور مفصل آمده است. امام صادق علیه السلام فرمود: در میان مستحبات شب و روز جمعه عملی بالاتر از ذکر صلوات نیست. وقتی افضل اعمال شد یعنی اعمال دیگر هم داخلش هست وقتی که صد آمد نود هم پیش ماست. یکی از برکات شب و روز جمعه این است که درهای رحمت خدا در شب و روز جمعه خیلی گسترده باز است. دعا زود مستجاب می شود، توبه زود قبول می شود.

فشار قبر، فشاریست روحی نه جسمی

خوب مردن و درجای خوبی مردن خیلی مهم است. دهه اول محرم در مسجداعظم منبر می رفتم یکی از آقایان وسط مجلس و روضه حالش به هم خورد اورژانس هم آمد نتوانست برایش کاری کند به رحمت خدا رفت. یک آشنایی هم در قم در روز عاشورا به سینه می زد و یا حسین می گفت که در همان حال سکته کرد. این خیلی مهم است که لحظه آخر انسان در چه حالی از دنیا برود در حال معصیت یا در حال اطاعت باشد. شب و روز جمعه این قدر مهم است که اگر کسی شب و روز جمعه از دنیا برود خدا فشار قبر را از او برمی دارد. بسیار کم است کسی که دچار فشار قبر نباشد. فشار قبر فشار جسمی نیست فشار روحی است. مرحوم علامه مجلسی رحمه الله می فرماید: قبری که ما در فارسی می گوییم چاله خاکی است که بدن را در آن می گذاریم ولی در زبان روایات ما منظور از قبر عالم برزخ است نه این که خاک جمع بشود بدن پرس بشود در روایات می گوید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْقَبْرَ رَوْضَةٌ مِنْ رِيَاضِ الْجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِنْ حُفَرِ النِّيرَانِ» (شیخ حسن دیلمی/ إرشاد القلوب إلى الصواب/ ج 1/ ص : 72). یعنی قبر باغی از باغ های بهشت است یا چاله ای از چاله های جهنم و آتش است. پس قبر چاله خاکی نیست بلکه عالم برزخ است یعنی در موقع مردن جسم ما در زمین دفن می شود ولی روح ما به بدن مثالی که شبیه بدن است و یک مقدار لطیف است می رود. فشار قبر برای بعضی ها آن قدر سنگین است که کانه شیری که از سینه مادر خورده برمی گرداند این اشاره و کنایه از شدت فشار روحی و تالم روحی است. ممکن است بدن شما در باغی، در جای خیلی خوب و دنجی باشد ولی روحتان از غصه دق کند مانند این که قلب آدم می خواهد در سینه از غصه سنگ کوپ بشود یعنی فشار، روحی است. ممکن است کسی در زندان باشد اما خیلی راحت و خوش باشد یعنی عذاب به روح وارد می شود جسم ما خاک است خاک هم می شود ولی روح ما تا روز قیامت می ماند وقتی قیامت شد این بدن هایمان جمع می شود و روحمان باز دوباره وارد این بدن می شود. اما در برزخ روح ما به بدن مثالی می رود چه بسا بدن ما پودر بشود و حیوانات دریا بخورند یا دارش بزنند شش ماه روی دار بماند. (قدیم ها بعضا پادشاهان این کار را می کردند که اعدامی چند مدت رو دار می ماند.) آیا این فشار قبر ندارد؟ سئوال نکیر و منکر ندارد؟ چرا، از روحش سئوال می شود با جسمش کاری ندارند. اگر هم کسی خوابی ببیند این ها همه اش شبیه است یعنی همان روح و قالب مثالی است. مثلا در خواب می بیند که از این قبر آتشی بلند می شود یا این که سگی وارد این قبر شد. پیامبر اعظم وقتی بعضی از عزیزانشان مثل رقیه یا زینب (از دختران حضرت هستند.) از دنیا رفتند حضرت بالای سر قبرشان ایستادند این قدر دعا می کردند که خداوند فشار قبر را از این ها بردارد.

اهمیت و دستور اسلام به رعایت حق الناس

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در آخرین منبری که تشریف بردند در حالت مریضی و مسموم بودند پاهایشان رو زمین کشیده می شد از مردم حلالیت طلبید. با این که ما معتقدیم پیامبر معصوم است. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: مردم، خدا قسم خورده از حق ظالم نگذرد اگر کسی گردن من حق دارد یا بگذرد یا قصاص کند. پیامبر شوخی یا تعارف نمی کردند. ما روایت داریم که اول قطره خونی که از بدن شهید به زمین می ریزد خدا گناهانش را بجز قرض هایش را می آمرزد. مثلا اگر من از شما یک میلیون پول قرض گرفتم رفتم جبهه شهید شدم قرض ودینم سر جایش است باید ورثه ام بدهند والا پام گیر است. بنده تو گوش شما زدم، اذیتتان کردم در آن دنیان به گردنم هست. شهیدی را به خاطر یک مبلغ ناچیز سه درهم در بهشت حبسش کردند که به یک یهودی بدهکار بود. گفتند: تا بدهیت صاف نشود حق رفتن به بهشت را نداری. حالا آن هایی که مال مردم را می خورند و بالا می کشند، چک بی محل می کشند و فرار می کنند و می خورند چه می شود؟ می گویند وقتی شاعر این شعر را گفت بعضی ها تکفیرش کردند،

  • گفت گرمسلمانی ازاین است که حافظ دارد وای اگر از پس امروز بود فردایی

این روایت هم خیلی تکان دهنده است امیرالمومنین علیه السلام فرمود: پیامبر بعد از نماز صبح تا سلام نمازشان را دادند رویشان را برگرداندند و فرمودند: از طائفه بن النجار کسی در میان شما نیست؟ مردم تعجب کردند معمولا پیامبر تعقیبات می خواندند ولی این دفعه بلافاصله رویشان را برگرداندند و فرمودند از طایفه بن النجار کسی در میان شما نیست؟ کسی از این طائفه شهید شده و در آن دنیا حبسش کردند دیشب روحش به من استغاثه کرد که یا رسول الله به داد من برس به خاطر سه درهمی که از یهودی قرض کرده ام من را زندانی کردند حواسم نبود سفارش کنم یا وصیت بنویسم. کسی که به پیامبر استغاثه کرده شهید بود، دوما مبلغ بدهیش مبلغ ناچیزی بود، سوما کسی هم که برایش بدهکار بود یهودی بود مومن نابی نبود. حق الناس را خیلی جدی بگیرد اکثر قریب به اتفاق مردم گرفتار حق الناس، غیبت و تهمت هستند. شلوغ ترین گردنه در قیامت گردنه حق الناس است اگر کسی این گردنه را رد کرد دیگر کارش آن قدر هم سخت نیست. اول شخصیت عالم در آخر عمری می آید می گوید اگر کسی گردن من حقی دارد یا ببخشد یا قصاص کند. ما معتقدیم که پیامبر ما حتی ترک اولی هم نکرده اند آن کسی هم که گفت عصای شما به بدن من خورده الکی گفت، می خواست لب هایش به بدن مبارک پیامبر برسد که در آتش جهنم سوزانده نشود و الا پیامبر سهو هم نمی کند.

بداخلاقی با خانواده، عامل فشار قبر سعدبن معاذ

در روایات هست کسی که بداخلاق باشد دچار فشار قبر می شود. در تشیع جنازه سعد بن معاذی نود هزار فرشته شرکت کردند خود پیامبر بدون عبا و بدون کفش، به حالت عزاء در تشییع جنازه سعد شرکت کردند. پیامبر در مورد سعد فرمودند: سعد خدا رحمتت کند اگر تو زنده بودی جلوی غصب خلافت را می گرفتی. از این تعریف و تمحید شاید بالاتر نداشته باشیم. سعد بن معاذ بزرگ مدینه بود بقول امروزی ها اول ولایت مدار بود اگر زنده می ماند قطعا می آمد با حضرت امیر بیعت می کرد دیگر طرف های مقابل حضرت ضعیف می شدند نمی توانستند حضرت را خانه نشین کنند یا حضرت زهراء را شهید کنند. سعد خیلی نفوذ داشت و بزرگ مردم مدینه بود ولی حضرت فرمودند که تقدیر تو این بود که در زمان من از دنیا بروی. صفات بد اثر دارد اخلاق تند اثر دارد سعد که بعد از این که مجروح جنگی شد به مسجد آوردنش پیامبر گوشه مسجد خیمه زدند پرستاریش را کردند شخصیتی که ما هیچ کسی را در روایت نداریم که پیامبر پا برهنه در تشییع جنازه اش شرکت کند ونود هزار فرشته وجبرئیل و میکائیل هم در تشییعش شرکت کنند. سعدی که پیامبر این تعبیرها را درموردش فرمودند: «يَا سَعْدُ فَلَقَدْ كُنْتَ شَجاً فِي حُلُوقِ الْكَافِرِينَ»[1]. ای سعد خدا رحمتت کند تو استخوان در گلوی کافرین بودی. «لَوْ بَقِيتَ لَكَفَفْتَ الْعِجْلَ الَّذِي يُرَادُ نَصْبُهُ فِي بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ كَعِجْلِ قَوْمِ مُوسَى»[2]. جلوی اون غاصب خلافت را می گرفت و خود پیامبر برایش نماز خواندند، دفنش کردند در نماز حضرت می فرماید: خدایا این میت را بیامرز، خدایا ما جز خوبی از این ندیدیم. من به بعضی از بزرگان عرض کردم که مگر دعای پیامبر مستجاب نمی شود؟ مگر پیامبر برایش نماز نخوانده؟ ما آرزو داریم یک سید اولاد پیامبر برای ما طلب مغفرت بکند اول شخصیت عالم بیاید زیر جنازه آدم را بگیرد، این قدر ملائکه شرکت کردند که ازدهام ملائکه شود، حضرت قبرش را محکم کردند. بعد از دفنش مادر سعد گفت: «يَا سَعْدُ هَنِيئاً لَكَ الْجَنَّةُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا أُمَّ سَعْدٍ مَهْ لَا تَجْزِمِي عَلَى رَبِّكِ فَإِنَّ سَعْداً قَدْ أَصَابَتْهُ ضَمَّةٌ ... » (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج22/ ص:1). پسرم بهشت بر تو گوارا باشد تا این جمله را گفت پیامبر مهلت ندادن فرمودند: «يَا أُمَّ سَعْدٍ مَهْ لَا تَجْزِمِي عَلَى رَبِّكِ» ساکت باش از کجا می دانی که پسرت به بهشت رفته است؟ همه تعجب کردند حضرت فرمودند: «فَإِنَّ سَعْداً قَدْ أَصَابَتْهُ ضَمَّةٌ» یعنی سعد باید فشار قبر ببیند، یعنی کارش را درست نکرده است. آقا چرا سعد مبتلا شده به فشار قبر شده است؟ حضرت فرمودند: «إِنَّهُ كَانَ فِي خُلُقِهِ مَعَ أَهْلِهِ سُوءٌ» (همان). یعنی یک مقداری با خانواده اش تند بود. خیلی هواسهامون را جمع کنیم این فقط برای مردان نیست برای خانم ها هم است یک مقداری نه زیاد، اگر زیاد باشد بنده چندین روایت پیدا کردم در آتش جهنم خواهد بود. من به بعضی از بزرگان عرض کردم که مگر دعای پیامبر مستجاب نمی شود؟ مگر پیامبر برایش نماز نخوانده است؟ ایشان فرمودند: چون بداخلاقی حق الناس است حق الناس را باید طرف ببخشد اگر جناب سعد از خانواده اش حلالیت طلبیده بود صاف کرده بود قطعا فشار قبر نداشت ولی معلوم است که در دل آن ها چیزی بوده که این جا مبتلا به فشار قبر شده است. حق الله را خود خدا مستقیما می بخشد حق خودش است.

رویای صادقه آقای دیباجی در حق حاج میرزاء علی شیرازی رحمه الله

آقای دیباجی می فرمودند: من به اطراف کرج برای تبلیغ رفته بودم یک شب در خواب دیدم که مردم اصفهان دارند به طرف یک خانه ای می روند گفتم: چه خبر است؟ گفتند: پیامبر و امیرالمومنین به خانه حاج میرزاء علی شیرازی آمدند. خیلی خوشحال شدم من هم همراه مردم منزل حاج میرزاء علی رفتم. دیدم مریض و رو به قبله است. یک طرف بسترش پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم و یک طرفش هم امیرالمومنین علیه السلام نشستند و حاج میرزاء علی در حال حساب پس دادن است که به امیر المومنین عرض می کند که آقا فلان کار را کردم، فلان پول را گرفتم و به فلان جا دادم حضرت هم می فرمود: قبول کردم همه را قبول کردم. (خیلی مهم است که امام تایید کند. «وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَيْكُمْ» (شیخ طوسی/ تهذيب الأحكام/ ج6/ ص :95). ) بعد به حضرت عرض کرد که یک مقداری پول اضافه آمده چه کار کنم حضرت اشاره کردند که به آقای دیباجی بدهید. بعد وقتی که حسابش تمام شد آقا امیرالمومنین نزدیک حاج میرزاء علی آمدند او را بغل کردند حاج میزاعلی در بغل آقا شروع کرد به گریه کردند و اشعار سعدی را خواندند

  • درآن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی توباشم
  • علی الصباح قیامت که سرزخاک برآرم به جستجوی تو خیزم به گفتگوی توباشم

این اشعار را خواند و روحش در بغل امیرالمومنین پرواز کرد. دیگر از این بهتر می شود. آقای دیباجی فرمود وقتی به قم برگشتم این خواب هم از یادم رفته بود چند روز بعدش در فیضیه در حجره نشسته بودم که طلبه ای آمد گفت آقا ختم دارد تمام می شود شما نمی خواهید در ختم شرکت کنید؟ گفتم: ختم کی؟ گفت: مگر خبر نداری حاج میزای علی شیرازی چند روز است که فوت کرده و آیت الله بروجردی برایش ختم گرفته است. گفتم: کی فوت کرده؟ گفت: مثلا شب سه شنبه فوت کرده است. دیدم دقیقا همان شبی که ایشان فوت کرده من همان خواب را دیدم یعنی خواب من خواب صادقه بوده است. ایشان فرمود: وقتی رفتم این خواب را برای مرحوم اراکی نقل کردم مرحوم اراکی آن قدر گریه کرد بلند بلند گریه می کرد. فرمودند: که نمی دانیم که دم مردن سراغ ما هم می آیند یانه؟ خیلی این افتخار است که انسان در آغوش امیرالمومنین جان بدهد. مرحوم شهید مطهری می گفت: کسی که من را با اقیانوس بیکران نهج البلاغه آشنا کرد حاج میزا علی آقای شیرازی بود. می گفت: یک روز که با رفقای اصفهانی به اصفهان آمدیم من را به درس حاج میزاعلی شیرازی بردند دیدم نهج البلاغه را با تمام وجوش معنی می کند مثل ابر بهار گریه می کند.

بداخلاقی با همسر باعث اذیت شدن در قبر

بعضی از عیال های پیامبراز بدترین عیال ها بودند ولی پیامبر احسان و خوش اخلاقی و محبت می کردند. عیال های ما دوست اهل بیت هستند، مومنه هستند خیلی باید هوایشان را داشته باشیم. حاج میرزاء علی شیرازی با همه عظمتی که داشت به خانمش که هم دختر داییش و هم علویه بود خیلی احترام می گذاشت. حاج میرزاء علی شیرازی یک روز سر درس خیلی گرفته و پکر بودند بعضی از شاگردان خصوصی از آقا می پرسند که چرا گرفته اید؟ آقا می گوید: دیشب خواب دیدم از دنیا رفتم بدن من را آوردند غسل و کفن کردند، تشییع کردند و در قبر گذاشتند و دفنم کردند. وقتی تنها شدم دیدم که کنار من یک سگی است که مدام به من حمله می کند. یکی از شاگردهای ایشان می گفت: سگی که ایشان می فرمودند سگ بزرگ و وحشتناکی نبود بلکه از این سگ های پا کوتاه و پشمالو بود. استاد می گفت: این سگ کنار من بود گاهی به من حمله می کرد. من ترسیدم، وحشت من را گرفت. گفت: در عالم رویا که این سگ به من حمله می کرد توسل به امام حسین پیدا کردم (ایشان روضه خوان امام حسین هم بود. دستگاه امام حسین خیلی دستگاه عجیبی است من معتقدم که دستگاه امام حسین تبدیل کننده سیئات به حسنات است.) وقتی که استغاثه کردم آقا تشریف آوردند و این سگ را از من دور کردند و راحت شدم و بعد از این که دیگر در عالم برزخ عذاب نداشتم از خواب بیدار شدم دیدم که خواب بود هنوز فرصت است. (یکی از سعادت های خوب این هست که قبل از مردن عیب های آدم را به خودش نشان بدهند.) شاگردان پرسیدند به نظرتان تعبیر این خواب چیست؟ استاد فرموده بود: این خوابی که من دیدیم شاید گاهی یک مقداری در خانه تندی می کنم همین باشد. ایشان گفته بود که من همین را هم مراعات کردم چون مراعات کرده در دامن امیرالمومنین جان داد. مسئله خیلی جدی است اخلاق این قدر مهم است. حق الناس را خیلی خیلی جدی بگیرید اگر در همین دنیا کسی بتواند خودش را پاک کند و به آخرت نیندازد آن جا باز هم خیلی مشکل است به خودمان برسیم.

ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام

دل ها را روانه کربلا کنیم و استغاثه به آقا اباعبدالله الحسین کنیم. آیت الله گلپایگانی نقل کردند که مرحوم آیت الله خویی نقل فرموده بودند من در جوانی هایم که در نجف بودم وضع زندگیم خوب نبود در خانه سی، چهل متری زندگی می کردیم. خانم من چون به امام حسین علیه السلام علاقه داشت در منزل روضه زنانه گرفت. خانم ها هم که روضه می آمدند یکی دو ساعت قبل می آمدند و بعد از روضه هم دیر می رفتند مرحوم آیت الله خویی هم می خواست مطالعه کند به درس و بحثش برسد به خانمش می گوید که روضه تو مزاحم درس و بحث من است روضه را تعطیل کن. بعد از این که روضه را تعطیل می کند ایشان چشمش درد می گیرد معالجه می کرد درمان نمی شد یک شب در عالم رویا خانمش خواب می بیند به خانمش می گویند ما می خواستیم چشم شوهرت را کور بکنیم چرا روضه امام حسین را تعطیل کرده است. بگو اگر می خواهد که چشمش خوب بشود برود تربت امام حسین را به چشماش بمالد. خانمش از خواب که بیدار می شود جریان را به آقا می گوید تربت می آورد به چشم آقا می مالند چشمش شفاء پیدا می کند و مراسم روضه را دوباره شروع می کنند. مجلس امام حسین و توسل به امام حسین خیلی مهم است. عید قربان، عید فطر، شب های جمعه، شب های قدر، روز عرفه و درهر مناسبت مهمی یکی از اعمال مستحبش زیارت امام حسین است. سلیمان اعمش می گوید: پنجشنبه ای بود که می خواستم زیارت امام حسین بروم همسایه ای داشتم که نمی دانستم افکار وهابیت دارد و مخالف زیارت و این هاست به من گفت: کجا می روی؟ گفتم: برای زیارت اباعبد الله الحسین به کربلا می روم. گفت: ولش کن زیارت اموات بدعت است و هر بدعتی در آتش جهنم است. مخالفت کرد من دیدم که عقاید مزخرفی دارد گفتم: که دیگر با این همسایه قطع رابطه می کنم اهمیت ندادم شب جمعه را ماندم روز جمعه حرم آقا بودم دیدم همین همسایه من آمده دارد زیارت و دعاء می خواند و گریه می کند. صبر کردم زیارتش تمام شد گفتم رفیق چه خبر تو که می گفتی زیارت بدعت است؟ گفت: دیشب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم که نورهایی از آسمان پایین می آیند پرسیدم این ها کی هستند؟ گفتند: این آقا پیامبر است و این یکی آقا امیرالمومنین است و این یکی آقا امام حسن است دوتا بانوی مجلله ای هم بودند پرسیدم این ها کی هستند؟ گفتند: این بی بی زینب کبری است و این یکی هم حضرت خدیجه است. گفتم چه خبر است؟ گفتند: این ها شب های جمعه از عرش پایین می آیند به زیارت امام حسین می روند دیدم کارت هایی در هوا پخش می شود که در آن ها نوشتند «أَمَانٌ مِنَ النَّارِ لِزُوَّارِ الْحُسَيْنِ ع فِي لَيْلَةِ الْجُمُعَةِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج45/ ص:390). یعنی هر کس شب جمعه به زیارت امام حسین برود امان نامه از آتش جهنم برایش داده می شود برات آزادی داده می شود. گفت: من هم دستم را بردم یکی از آن کارت ها را بردارم دستی به سینه من خورد گفتند تو که زیارت را حرام می دانی بدعت می دانی به تو نمی دهیم؟ از خواب بیدار شدم گریه کردم خدمت اباعبدالله آمدم توبه کردم و نیت کردم تا آخر عمرم در جوار آقا اباعبدالله بمانم تا از دنیا بروم.

مرحوم حائری مازندارانی این جریان را نوشته که ایام محرم بود در کربلا یک عالم بزرگواری خواب دید به حرم مطهر اباعبدالله رفته است و آقا روی صندوق قبر خوابیدند ولی بدنش پر از زخم و جراحت است. گریه ام گرفت گفتم آقا این زخم ها چیست؟ فرمود: این زخم ها نیزه های بنی امیه است که به من وارد کردند. من خیلی متاثر شدم ایام دهه محرم بود مدتی منقلب بودم بعد از عاشورا دوباره همان خواب تکرار شد خواب دیدم به حرم رفتم آقا روی صندوق خوابیدند ولی الحمدلله همه زخم های بدنش خوب شده بود. گفتم: الحمدلله یا اباعبدالله، فرمودند: به خاطر این که شیعیان من برایم گریه کردند، عزاداری کردند این ها مرحم زخم های بدنم شد. اما دیدم که رو قلب و سینه آقا دوتا زخم است که این ها خوب نشده است گفتم: آقا این زخم ها چرا خوب نشده است؟ فرمودند: که این زخم ها خوب نمی شود. یکی از این ها مال داغ برادرم ابالفضل العباس است. خیلی داغ سنگینی بود وقتی آقا کنار نحر علقمه آمدند تا آن وقت کسی گریه بلند آقا را ندیده بود جلوی دشمن آدم خیلی خودش را کنترل می کند اما وقتی آقا آن صحنه دلخراش را، بدن قطعه قطعه اباالفضل را که دیدند بلند بلند گریه کردند. آقا فرمودند: یکی ازآن زخم های دیگرم که در سینه ام مانده و قابل التیام نیست از داغ فرزندم علی اکبر است. داغ علی اکبر با دل اباعبدالله چه کرد؟ چون اول عزیزی که از بنی هاشم به میدان رفت علی اکبر بود هنوز خیلی از عزیزانش هستند اما حضرت در شهادت فرزندش این جمله را فرمود: علی جان رفتی و راحت شدی اما پدرت غریب و تنها ماند.


[1] . بحارالأنوار/مجلسی/21/257/باب 30- قصة أبي عامر الراهب و مسجدالضرار ....ص:252

[2] .همان