سخنران استاد فرحزاد

«وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین الَّذینَ ینْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمینَ الْغَیظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحْسِنینَ» (ال عمران /133/134)

قال مولانا امیر المومنین علیه الصلاة و السلام : «وَ عَلَیكُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیاكُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُع»[1]

  • بشنو این نکته که خود را ز غم آزاده کنیخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
  • آخر الامر گل کـــــــوزه گـران خـواهی شدحـالیا فـکـر صـبو کـن که از بـاده کـــنی
  • گر از آن آدمیانی که بـهشتت هوس اســــت عـیـش بـا آدمـی چـنـد پـری زاده کــــنی
  • خاطـرت کی رقم فــــــــیض پذیرد هـیهـات مـگر از نـقـش پـراکـنده ورق ساده کــنی
  • تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گـــــزاف مگـر اسـبـاب بـزرگـی هـمه آمـاده کنــی
  • اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنـــــــان گـر نـگـاهی سـوی فرهاد دل افتاده کــنی
  • کار خود گر به خدا باز گذاری حافـــــــــظای بـسـا عـشق که با بـخت خدا داده کـنی

برکات ذکر صلوات

قال رسول الله صل الله علیه و آله: «الصَّلَاةَ عَلَی نُورٌ فِی الْقَبْرِ وَ نُورٌ عَلَى الصِّرَاطِ وَ نَورٌ فِی الْجَنَّه»[2] صلوات بر محمد و آل محمد باعث نورانی شدن در قبر و پل صراط و قیامت و بهشت خواهد بود. آتش جهنم سیاه است جهنمی ها همدیگر را نمی بینند. خیلی خطرناك است. در روایت داریم: «مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى الصِّرَاطِ مِنَ النُّورِ لَمْ یكُنْ مِنْ أَهْلِ النَّار»[3] كسی كه نور دارد، در نار و آتش جهنم نمی افتد.

گذشتن از خود، رسیدن به اوج

اگر انسان از خودش بگذرد به همه چیز می رسد. اما اگر از خودش نگذرد، همه اش دور خودش تاب می خورد. مثل سابق بعضی آسیاب ها را حیوان می بستند كه او سنگ آسیاب را بچرخاند. برای اینكه سر آن حیوان گیج نرود چشمهایش را می بستند. او می فكر می كرد مثلا چند فرسخ رفته اما وقتی چشمهایش را باز می كرد می دید همان جایی كه بوده همان جا هست.

یك بزرگی می فرمود: در مجلسی بودم یك نفر آمده بود كه خیلی خود پرست بود خیلی ریاست طلب بود. همه اش من من می کرد. استادی داشتیم در آن مجلس حضور داشت فرمودند: ایشان الان مصداق این آیه است «و اذا الجحیم سعرت» (التکویر /12) این الان نفسش شعله ور شده یعنی آتش جهنم را نفس شعله ور می كند. هر چه می توانی از كلمه من هم استفاده نكن. اگر پیامبر و امام ها عزیز كرده خدا هستند چون خودشان را هیچ حساب می کردند و بزرگی را فقط مخصوص خدا می دانستند.

خداوند متعال، پناه گاه استوار

عبدالله بن ابی یعفور خیلی شخصیت بزرگی است امام صادق علیه السلام فرمود: به جدم رسول الله خدا عبدالله بن یعفور را در جایی از بهشت خانه داد كه یك طرف خانه پیامبر است و یك طرف خانه امیرالمومنین علیه السلام است. عبد الله بن ابی یعفور می گوید: من محضر امام صادق علیه السلام بودم دیدم مثل ابر بهار اشك می ریزد كه زمین تر شده محاسن مباركش تر شده است. صبر كردم دعای آقا تمام شد. دعای آقا این بود: «رب لَا تَكِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَینٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَر»[4] خدایا یك چشم به هم زدن كمتر من را به خودم وا مگذار. دعای حضرت تمام شد، گفتم: آقا این چه دعایی بود؟ فرمودند: حضرت یونس پیامبر بود. یك لحظه خدا او را به او واگذار كرد و به قومش زود نفرین كرد. و خدا او را در شكم ماهی زندانی كرد. در روایت دیگر فرمود: اگر در شكم ماهی استغاثه نمی كرد ناله نمی كرد «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» (الانبیاء/87) خدا او را می سوزاند. این دیگر آیه قران است تا روز قیامت زندانی بود. «وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَى اللَّه» (الدخان /19) یك بزرگی كلام خیلی زیبایی در ذیل این آیه مباركه دارد. می فرماید: هر كس در مقابل هستی خدا در مقابل احدیت خدا نیست نشود او علو و برتری بر خدا می خواهد پیدا كند. پیامبر و امام هیچ وقت خودشان را از دیگری بالاتر نمی گرفتند. علامت نیست شدن این است كه فرمان خدا را ببرد. علامت نیست شدن این است كه غرور و تكبر را كنار بگذارد.

سیره پیامبراکرم صل الله علیه و آله

قرآن می فرماید: پیامبر برای شما اسوه و الگو هست. پیامبر ما جزو خدمتگزارها بوده هم جزو كسانی که خودش را از همه پایین می دانسته است. ما معمولا در خانه می گوییم: من پدر خانه ام من مادر خانه هستم. من برادر بزرگترم من فرمان می دهم این را بگیر این را بگذار آنجا فرمان دستور تحكم من هم معذرت می خواهم همان صدام است. منتهی میدان پیدا نكردم دارم. می خواهم سلطنت زور من یكی زورش به یك مملكت می رسد. زورش به یك كارخانه می رسد. زورش به یك مدرسه می رسد، مدیر مدرسه است. پیامبر ما چطور بوده؟ خودخواهی های مردم را از بین ببرد. اگر پاك شد خودیتش رفت كه می برندش بهشت و الا آنقدر می سوزانند كه ذوب بشود تا در راه خدا آدم ذوب نشود هیچ خبری نیست.

یك بنده خدایی آدم خیلی نفهمی به یكی از آقایون گفته بود كه من خواهش می كنم از شما وقتی وارد مجلس شدم برای من بلند شوید من را بالای مجلس جا بدهید. اگر این كار را نكنید من مریض می شوم سه روز تب می كنم. حضرت امام رحمت الله علیه پایین مجلس می نشستند اولیاء خدا همیشه پایین مجلس می نشستند.

سلام دادن، علامت تواضع

پیامبر اکرم فرمود: یك علامت تواضع این است به هر كسی می رسی سلام كنی. حتی به بچه ها آدم عارش می شود من به بچه كوچولو سلام كنم اگر سلام كردی تكبرت می ریزد. پیامبر خدا می فرمود: من این سنت را تا آخر عمرم ترك نمی كنم. حضرت سوار بر یك مركب پایین می شود. مركب پایین را انتخاب می كردند. و گاهی پالان هم نداشت.

اخلاق در خانواده

اخلاق در خانه خیلی مهم است. یكی از بزرگان می فرمود: من خجالت می كشم از این خانمم و بچه هایم كه این همه خون دل می خورند زحمت می كشند. كهنه می شویند، لباس می شویند، جارو می زنند، ظرف می شویند، غذا می پزند، دو و سه نصف شب بلند می شود غذا درست می كند، استراحت و راحتی ندارد. من راحت بلند می شوم سر سفره می نشینم می خورم. یكی از آقایون می فرمود: من هر چند روز یك بار از خانمم عذرخواهی می كنم، حلالیت می طلبم. مردها و خانم ها گردنه ای دارند كه عبور نمی كنند مگر این كه همسر از آن ها راضی باشد. همسرهایتان را راضی نگه دارید. «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهن» (البقره/187) نزدیكترین فرد بعد از خدا و پیامبر و امام از آدم های معمولی آنكه از همه به انساسن نزدیكتر است و معاشرت انسان در طول عمرش از همه بیشتر است همسر انسان است.

همسر لباس چسبیده به تن انسان است لباس زیر است، اگر زبر باشد خشن باشد همه اش آدم را آزار و اذیت می دهد. اگر جدایی و طلاق باشد حدیث داریم: عرش خدا به لرزه در می آید. تا توانی پا منه اندر فراق «ابغض الاشیاء عندی الطلاق» پیامبر خدا سلام الله علیه و آله می فرماید: مبغوض ترین چیز در نزد من طلاق است. جدایی خیلی چیز بدی است. آن جاها كه اصلا حرفش را نزن انشاءالله هیچ وقت در هیچ خانواده ای پیش نیاید. ولی همین كدورت های جزئی هم نگذارید پیش بیاید. یك بزرگی فرمود: خانه ای كه زن و شوهر با هم قهرند من در آن خانه نمی خوابم، چون می بینم رحمت خدا از آن خانه قطع است. خدای نكرده زن و شوهری كه دو ستون اصلی خانه هستند، با هم قهر باشند با هم حرف نزنند با هم اخم كنند دیگر تكلیف بچه ها چه می شود!

عبادت های آسان

هنگام نگاه كردن به چهره همسر عبادت می نویسند. نگاه كردن به چره پدر و مادر عبادت است. آن ها كه تنبل هستند، عبادت زیاد می خواهند بكنند یكی از راه هایش این است. بعضی مواقع می گویی: من می خواهم ركوع بروم سجده روم كمرم خرد می شود قرآن بخوانم دعا بخوانم یك عبادت هایی ما داریم خیلی راحت هستند. شب كه می خواهی بخوابی سه قل هو الله بخوان حدیث داریم: یك ختم قرآن است. پیامبر ما حضرت به زهرا سلام الله علیها یاد داد. یك سبحان و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر بگو یك حج در نامه عملت نوشته می شود. اللهم اغفر للمومنین و المومنات یكبار بگو فرمود: همه مومنین و مومنات را دعا كردی اگر می خواهی همه پیامبرها را هم از خودت راضی كنی، فرمود فاطمه جان بگو: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد و صلی علی جمیع الانبیاء و المرسلین» همه پیامبرها را از خودت راضی كردی. یکی از عبادت های خیلی كوتاه یكی نگاه است. نگاه كردن به قرآن عبادت است. «وَ النَّظَرُ إِلَى الْمُصْحَف عبادة»[5] نگاه كردن به خانه كعبه عبادت است. نگاه كردن به سادات عبادت است. خوشا به حال آنها كه در خانه سید دارند، احترامش را بگیرند. نگاه كردن به فرزندان پیامبر عبادت است. نگاه كردن به عالم عبادت است. نگاه كردت به در خانه عالم عبادت است. نگاه كردن به برادر دینی، خواهر به خواهر مومنه از روی محبت عبادت است. نگاه كردن اولاد به چهره پدر و مادر روی محبت عبادت است. در دوره قدیم احترام پدر و مادر را خیلی می گرفتند، جدا عرض می كنم شما از پیرمردها از پدربزگ هایتان بپرسید اصلا بچه ها جرأت نمی كردند جلو پدرها پا دراز كنند. جرات نمی كردند یك داد بزنند. یكی پدرش را برده بود به درخت طناب بسته بود می زد. گفتند: چرا همچین می كنی؟ گفت: عجب دوره آخرالزمان شده، آدم اختیار پدرش را هم ندارد. در قرآن احترام پدر و مادر كنار خدا آمده ِ «أَنِ اشْكُرْ لی وَ لِوالِدَیكَ» (لقمان/14) به من شرك نورز بعد به پدر و مادرت احترام كن. خیلی مراعات كنیم. مرده اند، زنده اند، به یاد آنها باشیم، خیرات بدهیم. اصلا وجود ما خلقت ما از پدر و مادر است. اگر پدر و مادر ما نبودند من و شما هم نبویم. پدر و مادر شما نبودند شما هم نبودی. و هیچ استثنا هم ندارد كافر باشد یهویدی باشد مناتفق باشد دشمن اهل بیت باشد. یك جوانی نامه نوشت به امام جواد علیه السلام «أَنَّ أَبِی نَاصِبٌ خَبِیثُ الرَّأی»[6] پدرم هم دشمن شما اهل بیت است هم اعتقادش خراب است هم ما را اذیت می كند اجازه می دهی كل حالش را بگیرم به حسابش برسم حالش را جا بیاورم. در عالم بدتر از دشمن اهل بیت نیست. فرمودند: نه همچین حقی نداری «وَ الْمُدَارَاةُ خَیرٌ لَكَ مِنَ الْمُكَاشَفَه»[7] با او رفق و مدارا كن. «سَیجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ یسْرا» (الطلاق/7) «لْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقینَ» (هود /49) حضرت جواب نامه اش را دادند كه نه با پدرت محبت كنی مدارا كنی بهتر از این است كه با او درگیر شوی. خدا بعد از هر سختی راحتی قرار می دهد. بهشت برای متقین است. آنوقت چه برسد به پدر و مادر ما مومن و دوست اهل بیت هستند. باشد او هم وظیفه اش را انجام ندهد شما حق نداری به او بی احترامی كنی.

وظایف پدر مادر در قبال فرزندان

پدر و مادرها البته بعضی ها وظایفشان را انجام نمی دهند. عاق بچه ها می شوند. بعضی پدر و مادرها هستند همین طور بچه اش را ول كرده به امان خود. یا به بچه اش یا مادر بی ادبی می كند. نسبت به بچه اش عصبانی می شود، تندی می كند حق ندارد. پدر و مادر هم حق ندارند به بچه شان بی ادبی كنند، بی احترامی كنند. گفت: یك بچه ای به باباش گفت: بابا جان من را عاق نكن، من هم عوقت می كنم. گفت: ما عاق را شنیدم، عوق را چطوری می كنی؟ گفت: تو هم اگر من را اذیت كنی، من می روم این قدر كار خرابی می كنم همه بگویند: خدا پدرت را لعنت كند. هزار تا لعنت برایت درست می كنم.

گر پدر و مادرهایتان مرده اند، باید خیرات بدهید، دعا كنید، واجباتی كه گردنشان بوده روزه قضا، نماز قضا، هر چقدر می تواند برایشان انجام دهد. پدر و مادر حق حیات به گردن ما دارند.

برکات برخورد نرم و با لطافت

وصایای امیر المومنین به امام حسن مجتبی فرمود: «لِنْ لِمَنْ غَالَظَكَ فَإِنَّهُ یوشِكُ أَنْ یلِینَ لَكَ»[8] بعضی سنگ ها را دیدی زیر آبشاری قرار می گیرد، زیر آب قرار می گیرد، آب نرم است اینقدر می زند، می زند، این سنگ خورده خورده تراشیده می شود، سنگ را سوراخ می كند. آن وقت می گویند: به اصطلاح نرود میخ آهنی بر سنگ، آب سنگ را سوراخ می كند. حضرت امیر علیه السلام به امام حسن علیه السلام می فرماید: فرزندم نرم شو با كسی كه با شما غلیظ است تند است. در مقابل آتش همیشه آب باشید. ما متاسفانه یك اشتباهمان این است اگر جایی آتش گرفت ما هم می رویم بنزین و نفت می ریزیم. ما گاهی آتش بیار معركه ایم.

خدای متعال فرمود: هم خودت و هم خانواده ات را از آتش بیرون بیاور. نگفت: خودت و خانواده ات در آتش برو. این آیه قرآن است «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَه»(التحریم /6) یك بزرگی می گوید: كه خدا در این آیه می فرماید: ای مومنین هم خودت هم خانواده ات را از آتش جهنم بیرون بیاور. بعضی جاها در مسائلی كه بهت برمی خورد، به منیتت برمی خورد، بی خیال شو. بگو: انشاءالله به من نمی گویند.

حضرت امیر می فرماید: «و لقد أمر على اللئیم یسبنی فمضیت عنه و قلت لا یعنینی»[9] من در کوچه داشتم می رفتم. یكی شروع كرد به من فحش دادن من گفتم: انشاءالله به من نمی گوید. می دانستند به او می گوید. بعضی جاها «مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْكَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یعْلَمُ»[10]بعضی جاها آدم گوشش را سنگین كند كر كند خوب است. یعنی حرف های زشت دیگران كه به شما می گویند، نشنوید. اولا هر كس هر چه می گوید، به خودش می گوید. هر كس هر گلی كه می زند به سر خودش می زند. یكی از آقایان خدا رحمتش كند، می گفت: در قم یك اربابی بود این ارباب بعضی موقع عصبانی می شد به رعیت ها و كارگرها خیلی فحش می داد. یک روز یکی از کارگرانش در مقابل این فحش های اربابش تحمل بکند گفت: ارباب فحش دادن بلند و آرام دارد ارباب گفت: نه هر دوتا بد است. گفت: ارباب وقتی شما با صدای بلند به ما فحش می دهید ما هم در دلمان جوابش را می دهیم. پیامبر اکرم فرمود: «بهشت جای فحاش و بدزبان ها نیست» روایت داریم: اگر شما جواب ندهی فرشته ای هست که جوابش را می دهد، اما اگر شما هم جواب دادی فرشته می رود شیطان می آید.

مذمت بدزبانی در اسلام

در زمان پیامبر حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، پیامبر خدا شندیند كه یك خانمی به كنیزش در ماه رمضان فحش داد. حضرت خبردار شدند فرمودند: آن خانم را بگویید بیاید جلویش در ماه رمضان غذا گذاشتند. فرمودند: بخور گفت آقا من روزه ام استغفر الله روزه واجب گرفتم. فرمودند: روزه گرفتی چرا فحش دادی؟ یعنی فحش هم روزه را از بین می برد. مثل غذا خوردن است. فرمودند: روزه را خدا سپر بین ما و آتش جهنم قرار داده است. یعنی بین ما و گناه هانمان قرار داده است. اگر روزه ما را متقی نکند و از گناهان نگه ندارد یعنی اثری که می بایست نگذاشته است. ما اشتباه می كنیم، فكر می كنیم فقط نخوردن و نیاشامیدن است. این مثلش مثل همان می ماند كه یكی از آقایان می گفتند: یك لاتی بود خیلی از آن لاتهای هفت خط بود. یعنی چاقو می زد، عرق می خورد، كار خلاف می كرد، قمار می زد، هروئین می گشید، تریاك می كشید، چكار می كرد، بعد لات ها و داش ها را دور خودش جمع می كرد می گفت: رفقا من عرقم، را می خورم، شرابم هم می خورم، كتكم هم می زنم، خیانت هم می كنم، دزدی هم می كنم، اما دینم را از دست نمی دهم. خیلی دینش محكم بوده! با هیچ چیز از بین نمی رفته. بعضی روزه ها هم همین طوری هست. روزه می گیرد، اما هر كاری بگویی می كند.

حدیث داریم: اكثر اهل جهنم را این زبان جهنمی می كند. ما حدیث داریم: «من حفظ لسانه فكأنما عمل بالقرآن»[11]می خواهی به همه قرآن عمل كنی جلوی زبانت را بگیر. روایت داریم: اگر كسی جلوی زبانش را بگیرد، زبانش را كنترل كند به همه قرآن عمل كرده. در خطبه شعبانیه هم هست «واحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُم»[12] پیامبر ما می فرماید: در این ماه تمرین حفظ لسان داشته باشید زبان هایتان را حفظ کنید. روزه واقعی كسی دارد كه گناه نكند. عید واقعی عید فطر كسی عید واقعی اش است كه در ماه رمضان از جهنم بیرون آمده باشد. از بد اخلاقی از ربا خوری از ربا دادن از نزول بیرون بیاید. روزه دار واقعی كسی است كه دست و پایش روزه باشد، چشمش، زبانش روزه باشند. اگر ما زبانمان را كنترل می كردیم خیلی كارمان درست می شد. خیلی گناه ها است، دم دست نیست. پول و امكانات و جای خلوت و وسایل گناه می خواهد. اما گناهان زبان هیچ مایه ای نمی خواهند و راحت هم در دست رس هستند. زبان یك ذره دو مثقال گوشت است. این زبان اگر نیش نمی زد، اگر آتش افروزی نمی كرد، مادر شوهر ها، مادر خانم ها، پدر زنها، پدر شوهرها، حواسشان را خیلی جمع كنند. این قدر دخالت در كار دیگران نكنند. این قدر فتنه انگیزی نكنند. زن و شوهر را یك مقدار آزاد بگذارند. به ملا نصر الدین گفتند: آقا فلان جا عروسی است. گفت: به من چه؟ گفتند: شما را هم دعوت كردند. گفت: پس به تو چه؟ من مهمانم یكی دیگر هم عروس و داماد است.

ما فضولی در كار مردم می كنیم. این آقا جهاز كم داد. آن آقا خرید عقدش چنین و چنان، به من چه به شما چه هر كای می خواهند بكنند. حتی نزدیكان نباید دخالت بكنند. الان آمار سن ازدواج خیلی بالا رفته. شما پدر و مادرها و پدر بزرگ ها بپرسید، معمولا 13 سال 15 سال 16 سال بنده خودم 19 سالگی ازدواج كردم. پشیمانم چرا 5 سال دیر ازدواج كردم. الان سن ازدواج دارد روی 30 سال می رود. خدا به داد این جوان ها برسد. تكلف، تشریفات، گفت: یك زن گرفتیم نوه هایمان هم زیر قرض رفتند. خیلی مشكل است. به خاطر حرف مردم باید حتما سرویس چنین باشد. باید خلعتی باشد كی گفته این ها را از كجا در آوردید.

برکات ازدواج

خداوند در قرآن می فرماید: «إِنْ یكُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه» (النور /32) نترسید تشریفات و تجمكلات چشم و هم چشمی ها را بگذارید، كنار حرف خانم ها را در این مسائل خیلی گوش ندهید. البته با نرمی و لطافت و ملایمت خیلی كارتان پیش می رود. «اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ»[13] آن خدایی كه رزق این خانم را در خانه بابایش می داده، حالا در خانه شوهر می فرستد. می فرماید: یكی از چیزهایی كه روزی را زیاد می كند، ازدواج است. منتهی ما وظیفه مان را انجام نمی دهیم. یعنی باید حتما تالار بگیریم، هزار نفر را دعوت كنیم. اصلا مستحب است ولیمه دادن هیچ كس را دعوت نكن بگذار هر چه می خواهند، حرف بزنند. شما برو كیفت را بكن. بگذار حرف بزنند آنها دق مرگ بشوند. بیست نفر را دعوت كن شما هر جور دعوت می كنی حرف می زنند." امان از حرف مردم" من وظیفه ام است پایم را به اندازه گلیمم دراز كنم. به خدا قسم احكام اسلام و سنت پیامبر خیلی زیباست. راهی كه اسلام معرفی كرده، بهترین راه و روش هاست. منتهی باور كنید ما از اسلام خیلی فاصله گرفتیم. شما زندگی پیامبر زندگی امیر المومنین جهازشان، عروسیشان، عقدشان، ازدواجشان را ببینید چطوری بوده، مال ما چطوری است. كدامش به آنها می خورد.

عظمت ماه رمضان

حدیث داریم: كه اگر مردم قدر ماه رمضان را می دانستند، می گفتند: ای كاش ماه رمضان یك سال بود. در ماه رمضان ما از دنیا كنده می شویم، از جهنم كنده می شویم. بنابر آمار نیروی انتظامی در ماه رمضان آمار جرم و جنایت بیست الی پنجاه درصد پایین می آید. این به بركت روزه است. به بركت ارتباط با خداست. به بركت قرآن است.

ذکر مصیبت: حضرت اباالفضل العباس علیه السلام

عرض توسل و ارادتی به ساحت قدس باب الحوائج قمر بنی هاشم آقا ابا الفضل العباس داشته باشیم.

  • ای مــاه بنـی هاشــم خــورشیـد لقــا عبـــاسای نــور دل حــــیدر شمــع شــهدا عبـــاس
  • در محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم دست همه محزون گیر از بهر خدا عباس

چرا حضرت ابا الفضل باب الحوائج شده؟ چون خودش ناامید شده، طعم ناامیدی را چشیده است. ناامیدی یعنی انسان به خط پایان برسد. تمام درها به رویش بسته شود. چون خود آقا آن لحظات آخر طعم ناامیدی را چشیده، خیلی برایش طعم ناامیدی سخت است. و لذا كسی را از در خانه اش ناامید برنمی گرداند. امروز حاجتمندها، گرفتارها، مریض دارها، كجا نشستند. حضرت اباالفضل دست خدایی دارد.

  • بی دست ماند و داد خدا دست خود به اوآنـان كه منـكرند بگــو روبـرو كــنند

آنهایی كه آرزوی كربلا دارید امروز گذرنامه كربلا را انشاءالله با دست با كفایت آقا ابا الفضل بگیرید. بزرگان سفارش كردند اگر انشاءالله به كربلا مشرف شدید، قبل از اینكه حرم امام حسین علیه السلام بروید، اول به حرم آقا ابا الفضل العباس بروید. چون حضرت ابا الفضل باب الحسین علیه السلام است. رئیس دفتر است. راه را برایتان باز می كند. در حرم حضرت ابا الفضل انشاءالله صفا پیدا می كنید، نورانیت پیدا می كنید، بعد انشاءالله در حرم آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام می روید.

مرحوم حائری مازندرانی نوشته اند: یك كسی به كربلا رفت. هر روز یک یا چند نوبت به زیارت امام حسین علیه السلام می رفت. اما حرم حضرت اباالفضل را دو سه روز یك بار می رفت. یك شب بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها را خواب دید. به حضرت سلام كرد، ادب كرد، حضرت تحویلش نگرفت. عرض كرد: بی بی جان چرا تحویلم نمی گیرید؟ فرمود: به خاطر اینكه به زیارت فرزندم نمی روی. عرض كرد: بی بی جان خدا می داند هر روز یا روزی چند مرتبه به زیارت آقا اباعبدالله علیه السلام می روم. فرمود: «تزور ولی الحسین ولا تزور ولدی العباس» فرمود: مگر اباالفضل پسر من نیست؟ چرا به زیارت حسینم می روی، اما به زیارت فرزندم اباالفضل علیه السلام نمی روی؟ ابا الفضل هم فرزند من است. ای جان عالمی به قربانت مادر سادات مادر حسن علیه السلام و حسین علیه السلام شما را به فرزندی قبول كرده است.

می گویند: همیشه آقا ابا الفضل برای امام حسین علیه السلام به خاطر احترام سیدی و مولای می گفت. برادر صدا نمی زد. اما می گویند: آن لحظه آخر كه دیگر آب نداشت به خیمه ها ببرد، دست نداشت بجنگد، خیلی محروم، خیلی ناامید، از همه جا بریده شده، راهی ندارد، خیلی پریشان است، آن لحظه آخر یك وقت می گویند: مكاشفه شد بی بی فاطمه زهرا علیها السلام را زیارت كرد. خانم كنار نهر علقمه صدا می زند: فرزندم عباسم یعنی خوب وفاداری كردی. خوب ایثار و گذشت كردی. اینجا بود كه صدا زد برادر دیگر برادرت را دریاب. ناله ابا الفضل كه بلند شد چهره اباعبدالله شكسته شد، آمد كنار علقمه ببینید علم یك طرف، مشك یک طرف، دست های ابا الفضل از تن جدا شده، دستی به كمر صدا بزند: الان كمرم شكست. لاحول ولاقوة الا بالله


[1] - نهج البلاغه /سید رضی /422/ 47- و من وصیه له ع للحسن والحسین ع لما ضربه ابن ملجم لعنه الله ...ص:421

[2] - بحار الانوار /علامه مجلسی /91/70/ باب29- فضل الصلاه علی النبی واله صلی الله علیهم اجمعین واللعن علی اعدائهم زائدا علی ما فی الباب السابق ...ص:47

[3] - مستدرک الوسائل /محدث نوری /5/335/ 31- باب استحباب الاکثار من الصلاه علی محمد واله واختیارها علی ما سواها...ص:328

[4] - بحار الانوار /علامه مجلسی /14/387/ باب 26- قصص یونس وابیه متی ...ص:379

[5] - بحار الانوار /علامه مجلسی/1/204 مذاکره العلم ومجالسه العاماء والحضور فی المجلس العلم وذم مخالطه الجهال...ص:198

[6] - بحار الانوار /علامه مجلسی /50/55/ باب3- معجزاته صلوات الله علیه ...ص:37

[7] - همان

[8] - نهج البلاغه /سید رضی /404/وصایای شتی ...ص:402

[9] - متشابه القران /ابن شهر اشوب مازندرانی / 2/258/ فصل ...ص:257

[10] - نهج البلاغه /سید رضی /507 /225...ص:508

[11] - جامع الاخبار /تاج الدین شعیری /180/الفصل الحادی والاربعون والمائه فی النوادر وهو اخر الکتاب ...ص:177

[12] - بحار الانوار /علامه مجلسی /93/356/باب46- وجوب صوم شهر رمضان وفضله ...ص:337

[13] -الکافی /ثقه الاسلام کلینی /5/329/ باب کراهه العزبه ...ص:328