سخنران استاد حق شناس
نوعاً ما گرفتار نفس خودمان هستيم. همین نفس است كه ما را پای بند پول مي كند، پای بند مقام مي كند، پای بند اطوار دنيوي مي كند.
گمان نمي كنم در نهج البلاغه خطبه اي بالاتر از اين خطبه در سیر الی الله ایراد شده باشد که حضرت فرمود: «و قد قلتم ربنا الله فاستقيموا علی کتابه و علی منهاج امره و علی الطريقة الصالحة من عبادته».[1] حال كه گفتيد: پروردگار ما خداست؛ بايد استقامت كنيد.
کار یک روز و دو روز نیست، باید دائم با نفس بجنگی
نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هم فرمودندکه آیه ی﴿ فاستقم کما امرت﴾[2]مرا پیر کرد. [3]
باید در امتثال فرامین پروردگار استقامت بکنی، داداش جون! کار یک روز و دو روز نیست، باید دائماً با نفس در جنگ باشی، آقاجان!
اگر شما با نفستان مبارزه نكنيد، او به جنگ شما خواهد آمد و شما را به پستی و منافیات عفت و اخلاق دعوت خواهد کرد.
تنها موردی که عقل و نفس با یکدیگر توافق دارند، تحصیل علم است. هم عقل و هم نفس هر دو ما را به تحصیل علم تشویق می کنند؛ ولی انگیزه ی هر یک با دیگری فرق دارد. نفس می گوید: تحصیل کن، تا آقا بشوی، رئیس بشوی! ولی عقل می گوید: تحصیل کن، برای فهمیدن راه پروردگار.
رسول اكرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «لا يستقيم ايمان عبد حتي يستقيم قلبه».[4] بايد قلب مستقيم بايستد. اگر قلب سالم باشد؛ اعضا و جوارح سالم است. اگر عقل گوش بدهد؛ تمام قوی گوش می دهند. «النفس في وحدته كل القوی».[5] اگر قلب درک کند؛ پا هم درک می کند، سایر قوی هم درک می کنند. همین اعضاء و جوارح اند که در روز قیامت شهادت می دهند.
- اعضاي من كه غيرگنه نيست كارشاناي واي اگر شوند به محشر گواه من
همين ها گواه شما مي شوند، دست مي گويد: صاحب من زن نامحرم را مسح كرد. زبان مي گويد: غيبت كرد. گوش مي گويد: غيبت شنيد. پا مي گويد: مرا به مجالس نامشروع برد. همه ی اعضاء بر علیه تو شهادت مي دهند، حتی زمین هم شهادت مي دهد.
حضرت در ادامه فرمودند: « ولايستقيم قلبه حتی يستقيم لسانه».[6] اگر زبان درست حرف بزند، براي خدا نطق بكند؛ خیلی از مشکلات حل خواهد شد. صبح كه مي شود تمام اعضا و جوارح دست به دامن زبان مي شوند و خطاب به او مي گويند: اگر تو يك قدري از سخن گفتن خودداري كني؛ ما مشکلی نخواهیم داشت!
خدا شاهد است که از ابتداي هیجده سالگي استاد من مرا ملزم كرد به اينكه کم صحبت بکنم. «الصمت باب من ابواب الحكمة».[7] خاموش بودن دری از درهای حکمت است. در مباحث اخلاق اولین مسئله ای که بنده یاد گرفتم، باب غیبت بود، زیرا دیدم اگر این باب را یاد نگیرم؛ نمی توانم صحبت بکنم. هر چه حرف بزنم، استاد خواهد گفت که غیبت است، داداش جون!
هرکه زیاد حرف بزند؛ زیاد اشتباه می کند. «من كثر كلامه كثر خطائه».[8]
مگر کسی که مجتهد باشد، باسواد باشد. آخر تو چه مي داني سود و زیانت در چیست، داداش جون!
- تو كه سود و زيان خود ندانيبه وصلش كي رسي هیهات هیهات
نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ادامه فرمودند: «ولا يستقيم لسانه حتي يستقيم عمله». یعنی وقتي عمل انسان بد شد، زبان، آن عفت اوليه ی خودش را از دست مي دهد. غيبت مي كند، تهمت می زند و..
بنده در یک مجلسی شرکت کرده بودم. دیدم همه ساکت نشسته اند، اما کم کم می خواهند دو به دو با هم مشغول صحبت بشوند. بنده گفتم: حال که شما ساکت هستید، بنده یک روایت برای شما می خوانم. (حال آنکه در آن مجلس افراد مختلفی از داخل و خارج کشور بودند، بنده این ملاحظه ها را نمی کنم) اما شما نمی توانید مجلس را تحت کنترل خودتان بگیرید، داداش جون! کلاه شما پشم ندارد! مجلس را نمی توانید در اختیار خودتان بگیرید، آن وقت آنها بر شما مسلط می شوند و شما باید مراقب باشید و از پروردگار یاری بخواهید.
از صاحب شرع – که رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است- استمداد بجوییدکه فرمود: «رحم الله من اعانی علی شهری».[9] یعنی خدا رحمت کند آن کسی را که با تقوی مرا یاری کند. اگر پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم را یاری کردید؛ رحمت خدا نازل می شود و شما را نجات می دهد.
گمان نمی کنم هیچکدام از شماها در دفاع از مؤمن به اندازه ی بنده جدیت داشته باشید. در یک مجلسی شرکت کرده بودم. یکی از حضار شروع کرد به غیبت کردن یک مؤمن. هر چه او گفت، بنده رد کردم. اما باز هم به غیبت کردن ادامه داد. بنده گفتم: حضرت می فرماید: «کذّب سمعک و بصرک عن اخيک».[10] درباره ی برادر مؤمن خود هر آنچه گوشت شنید و چشمت دید، تکذیب کن! - این روایت را حتی شیخ (ره) هم در رسائل آورده است- هر چه شنیدی و دیدی، بگو من اشتباه شنیده ام و دیده ام! (اینقدر مؤمن احترام دارد) متأسفانه در آن مجلس یک اهل علمی هم بود که حرف آن شخص را تأیید می کرد!
در همين ايام عيد، بنده را به یک مجلسی دعوت کردند و بنده هم به تله افتادم! (اقوام دعوت می کنند، من هم برای صله ی ارحام اجابت می کنم) يك كسي شروع كرد به صحبت كردن وگفت: من مي خواهم صحبت بكنم. بنده به صحبت های او گوش کردم؛ اما همین که دیدم می خواهد نسبت به مؤمنين اهانتی بكند، با كمال نزاكت و ادب به او گفتم: آقاجان! بار ما سنگین است، سنگین تر نکن! گفت: نخیر! شما هم باید استفاده بفرمایید! باز دوباره دیدم شروع کرد به عیب جویی کردن از دیگران. گفتم: آقا! برحذر باش که در کلام و رفتار دیگران واقع نشوی! اما دیدم به تذکرات بنده توجهی نمی کند. گفتم: شما از حلم بنده سوء استفاده می کنید. بنده هم به صاحب خانه گفتم که اگر می خواهید که بنده در خدمت شما باشم؛ باید این آقا ساکت باشد. صاحب خانه هم آمد و به او تذکر داد. غرض عرض این است که اگر نمی توانید مجلس را تحت کنترل خود بگیرید؛ باید یک چنین صحنه هایی به وجود بیاورید.
سه صلوات بفرستید
[1] - نهج البلاغة خطبة 176 فيها يعظ و يبين فضل القرآن و ينهی عن البدعة.
[2] - « پس استقامت کن همانگونه که امر شده ای». هود / 112
[3] - قال بعض الاصحاب: يا رسول الله اسرع اليک الشيب قال شيبتنی هود والواقعة والمرسلات و عم يتسائلون. وسائل الشيعة ج 6 ص 172 باب استحباب التفکر فی معانی القرآن.
[4] - مستدرک الوسائل. ج 9 ص 31 باب کراهة کثرة الکلام بغير ذکر الله.
[5] - النفس فی وحدته کل القوی وفعلها فی فعله قد انطوی. شرح منظومة فی حکمة/309
[6] - مستدرک الوسائل. ج 9 ص 31 باب کراهة کثرة الکلام
بغير ذکر الله.
[7] - قاله ابوالحسن الرضا عليه السلام . الکافی ج2 ص 113
باب الصمت و حفظ اللسان.
[8] - نهج البلاغة کلمات القصار 349
[9] - وسائل الشيعة ج 10 ص 492
[10] - کافی ج 8 ص 147 حديث محاسبة النفس.