وفات جناب عبدالمطلب علیه السّلام

وفات جناب عبدالمطلب علیه السّلام

عَبْدُالمُطَّلِب بن هاشم بن عبدمناف (۱۲۷-۴۵ قبل از هجرت، ۵۰۰-۵۷۹م) جدّ حضرت محمد(ص)، بزرگ قبیله قریش و از بزرگان مکه. او در یثرب متولد شد و در هفت سالگی به مکه آمد و در آنجا سروری یافت. گفته‌اند که واقعه اصحاب فیل (حملۀ ابرهه) در دوره سیادت وی بر مکه روی داده است.

نسب

عبدالمطلب از قبیله قریش و فرزند هاشم است که بنی هاشم به او منسوب‌اند. نسب او به حضرت ابراهیم(ع) می‌رسد. مادرش سلمی دختر عمرو از طایفه بنی نجار خزرج است. بعد از هجرت حضرت رسول(ص) به مدینه، این خانواده از یاران او شدند.[۱]

نام و کنیه

نام عبدالمطّلب، «شیبه» و کنیه‌اش «‌أبوالحارث» بوده[۲] و گفته‌اند که او را به القاب و نامهای دیگری نیز می‌خوانده‌اند: عامر، سید البطحاء، ساقی الحجیج، ساقی الغیث، غیث الوری فی العام الجدب، أبو السادة العشره، عبد المطّلب، حافر زمزم[۳]، ابراهیم ثانی[۴] از این جمله‌اند.

درباره سبب شهرت او به «عبدالمطلب» گفته‌اند: چند سال پس از وفات هاشم، مطلب (عموی عبدالمطّلب)، او را از یثرب به مکه آورد. [۵] وقتی مردم مکه و قریش عبد المطلب را دیدند که همراه مطلب وارد شهر می‌شود، به گمان این که او بنده خریداری شده مطلب از یثرب است، وی را «‌عبدالمطلب» خواندند و این نام بعدها همچنان باقی ماند. [۶]

ولادت

هاشم پدر عبدالمطّلب در سفری به یثرب، با «‌سَلمی» دختر عمرو بن زید از طایفۀ بنی نجار، ازدواج کرد.[۷] او قبل از به دنیا آمدن فرزندش، عبدالمطلب (شیبه)، به شهر غزه در فلسطین کنونی سفر کرد و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد.[۸] عبدالمطلب به اختلاف مورخان، هفت سال یا بیشتر در مدینه نزد مادرش به سر برد.[۹]سرانجام، عمویش مطّلب، به یثرب رفت و او را با خود به مکه آورد.[۱۰]

شخصیت عبدالمطلب

عبدالمطلب پس از مرگ عمویش تمام مناصبی که به صورت موروثی در خاندان آنان وجود داشت، به ارث برد. عبدالمطلب به دلیل حسن مدیریت و کرامت هایی که از خود نشان داد، در مکّه به مقبولیت عمومی دست یافت و قریش وی را به سروری پذیرفتند.[۱۱]

یعقوبی می‎گوید: «‌عبدالمطّلب» در آن روز سرور قریش بود و رقیبی نداشت، چه خدا بزرگواری او را به احدی نداده، و از چاه زمزم (در مکّه) و ذوالهرم (در طائف) سیرابش کرده بود، قریش او را در مال‏‌های خود داوری دادند، و در قحطی و گرسنگی به مردم خوراک داد تا آنجا که پرندگان و درندگان کوهستان را نیز خورانید. ابو طالب در این باره گفته است:

و نطعم حتّی یأکل الطیر فضلنا        إذا جعلت أیدی المفیضین ترعد

آنگاه که سخاوتمندان بخل می‌ورزند ما به مردم آن قدر خوراک می‌دهیم که پرندگان هم از مازاد طعام ما می‌خورند. «عبدالمطّلب» از پرستش بت‏ها بر کنار بود، و خدا را به یگانگی می ‏شناخت و به نذر وفا می‌کرد، و سنت‎هایی نهاد که بعضی از آن‏ها در قرآن نازل گشت.[۱۲] یعقوبی به سند خود از رسول خدا روایت کرده است که گفته است: «‌خدا جدّ من- عبدالمطّلب- را به تنهایی در سیمای پیامبران و هیبت پادشاهان محشور می‌نماید ».[۱۳]

ایمان

بنابر گزارش‌هایی، عبدالمطلب بر دین حنیف بوده و بت نمی‌پرستید. مسعودی تاریخ‌نگار قرن سوم قمری از وجود اختلاف درباره دین عبدالمطلب سخن گفته و اینکه عبدالمطلب و دیگر اجداد و پدران پیامبر اکرم(ص) هیچ یک بت نپرستیده‌اند را به عنوان یکی از نظرات در این باره ذکر می‎کند.[۱۴] شیخ صدوق از امام صادق (ع) نقل کرده که پیامبر(ص) به علی(ع) گفت: «عبدالمطلب هیچ‏گاه قمار بازی نکرد و بت‏ نپرستید و ... و می‌گفت: من بر دین پدرم، ابراهیم، هستم.»[۱۵]

ماجرای اصحاب فیل

بنابر روایات تاریخی، ماجرای حمله ابرهه به مکه معروف به حمله اصحاب فیل در زمان عبدالمطلب روی داد. ابرهه با لشکری از یمن به قصد تخریب کعبه به مکه حمله کرد.[۱۶] لشکریان ابرهه شتران قریش را به غارت بردند. میان عبدالمطّلب و ابرهه ملاقاتی صورت گرفت. عبدالمطلب تنها آزادی شتران خود را درخواست کرد. ابرهه گفت، گمان می‌کردم برای گفت و گو درباره کعبه آمده‌ای. عبدالطلب پاسخ داد:

من خداوندگار شترانم و این خانه نیز خداوندگاری دارد که از آن محافظت خواهد کرد.

سپس به مکه بازگشت و به مردم مکه دستور داد تا به کوه‌ها بروند و اموال خودرا نیز به همراه ببرند.[۱۷] روز بعد، تودۀ عظیمی از پرندگان به لشکر ابرهه حمله کرد. در این حمله تنها معدودی از سربازان زنده ماندند و گریختند.[۱۸]

حفر زمزم

به نقل منابع تاریخ مکه، پیش از استیلای قُصَی بن کِلاب (جد عبدالمطلب) قبیله جُرهُم بر شهر مکه حکومت می‌کرد. ستمگری مردم این قبیله باعث شد تا قبایل دیگر علیه آنان قیام کنند. سرانجام در جنگی قبیلۀ خُزاعه، جرهمیان را شکست داد. عمر بن حارث، آخرین حاکم جرهمی، برای حفظ اموال کعبه، به درون خانه کعبه رفت و جواهرات و هدایای نفیسی را که برای کعبه آورده بودند، به چاه زمزم ریخت و چاه را با خاک پر و پنهان کرد. سالها بعد، عبدالمطلب کوشید تا این چاه را پیدا کند. گفته‌اند که او در یک رویا، جای چاه را پیدا کرد و مامور به حفر آن شد. عبدالمطلب زمزم را حفر کرد و جواهرات را یافت و برای کعبه خرج کرد و چاه زمزم نیز باری دیگر پر آب شد. [۱۹]

نذر عبدالمطلب

بنابر برخی گزارش‌ها، عبدالمطلب در ماجرای حفر چاه زمزم، با کارشکنی و اعتراض قریش رو به رو شد. با خود نذر کرد که اگر خدا ده پسر به او بدهد، یکی از آنها را در راه خدا و در کنار کعبه قربانی کند و خدای تعالی این حاجت او را برآورده کرد.

پس از آنکه پسران وی به ده تن رسیدند، در میان آنان قرعه زد و قرعه نام عبدالله درآمد. در نهایت، به جای عبدالله، صد شتر قربانی کرد.

علی دوانی با تکیه بر موحد بودن عبدالمطلب، و این که نذر کشتن فرزندان از آیین‌های بت‌پرستان بود و نیز این که در سلسله راویانی که این ماجرا را نقل کرده‌اند افراد ناشناخته و ضعیفی وجود دارند، جریان نذر عبدالمطلب را افسانۀ برساخته امویان می‌داند. به اعتقاد او امویان به این وسیله می‌خواسته‌اند با کاهش فضائل اجداد امیرالمومنین جایگاه ایشان را نیز پایین بیاورند. [۲۰]

سنت‌های عبدالمطلب

شیخ صدوق در کتاب خصال، از امام صادق(ع) نقل کرده است که نبی اکرم (ص) به حضرت علی (ع) فرمود: عبدالمطلب پنج سنت را در جاهلیت اجرا کرد که خداوند همان را در اسلام مقرر فرمود: او زن پدر را بر فرزندانش حرام کرد و خداوند هم فرمود: «‌وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ»،[۲۱] با زن‏‎هایی که در نکاح پدرانتان بوده‌اند، نکاح نکنید.

او گنجی را یافت‏ - ممکن است منظور همان اشیایی باشد که جرهم از هدایای کعبه به هنگام پر کردن چاه زمزم در آن ریختند- و خمس آن را صدقه داد و خداوند عزّ و جلّ هم فرمود: «‌وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ»[۲۲]. بدانید که آنچه غنیمت به دست می‌‏آورید، یک پنجم از آن خدا است.[۲۳] هنگامی که چاه زمزم را حفر کرد، آن را سقایة الحاج (آشامیدنی حاجیان) نامید و خداوند هم فرمود: «‌أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ»،[۲۴] آیا آشامیدنی حاجیان و کلیدداری مسجدالحرام را برابر عمل کسی دانسته‏ اید که به خداوند و روز قیامت ایمان آورده است؟

عبدالمطلب دیه قتل یک مرد را یکصد شتر قرار داد که خداوند همان را در اسلام جاری کرد. تعداد شوطهای طواف در میان قریش نامشخص بود که عبدالمطلب آن را هفت شوط قرار داد و خداوند همین هفت دور طواف را در اسلام جاری کرد.[۲۵]

یعقوبی می‌نویسد: او سنت‎‏هایی را پایه‏ گذاری کرد که رسول خدا آنها را اجرا می‌‏کرد و آیات الهی در مورد آنها نازل شد و آنها عبارت بود از:

وفای به نذر، تعیین صد شتر برای دیه، حرمت ازدواج با محرم، وارد نشدن به خانه از راه پشت بام، قطع دست سارق، نهی از قتل دختران، مباهله، تحریم خمر، تحریم زنا و اجرای حدّ بر آن، قرعه، منع طواف به صورت عریان، اکرام میهمان، پرداخت مخارج حجّ از اموال پاک و مشروع، تعظیم ماه‏های حرام و نفی ریا کاری و نفاق.[۲۶]

وفات

مطابق مشهور هشت سال از عمر رسول خدا گذشته بود که عبدالمطلب از دنیا رفت.[۲۷] عبدالمطلب درهنگام مرگ به اختلاف گفتار مورخان هشتاد و دو سال و یا صد و هشت سال و به گفته جمعی یکصد و چهل سال از عمرش گذشته بود.

گویند از کارهای عبدالمطلب در هنگام مرگ این بود که دختران خود را گرد آورد و به آنها گفت: پیش از مرگ، بر من گریه کنید و مرثیه گویید تا آنچه را می‌خواهید پس از مرگ برایم بگوئید، خود پیش از مرگ آن را بشنوم و دختران هر کدام مرثیه‌ای درباره پدر گفتند و گریستند.

از ام ایمن نقل شده که گوید، رسول خدا به دنبال جنازه عبدالمطلب می‌رفت و پیوسته می‌گریست تا وقتی که جنازه را در محله «‌حُجون» بردند و درکنار قبر جدش قصی بن کلاب دفن کردند.[۲۸]

فرزندان و نوادگان

ده پسر به نام‌های: حارث، عبد الله، زبیر، ابوطالب، حمزه، مقوم، عباس، ضرار، قثم، ابولهب (عبدالعزی) و غیداق.[۲۹]

شش دختر به نام‌های: عاتکه، صفیه، امیمه، بره، اروی، و ام‌حکیم (بیضاء)[۳۰] از فرزندان او فقط ابوطالب، حمزه، عباس، صفیه و به قولی اروی اسلام را پذیرفتند.[۳۱]

نسب امامان شیعه(ع) و همه طالبیان (بنی علی، بنی‌جعفر و بنی‌عقیل) از طریق ابوطالب و نسب بنی‌عباس از طریق عباس به وی می‌‏رسد همچنین نسب بنی‌حارث و بنی ابی‌لهب به او می‌رسد.[۳۲]

 

پانویس

  1.  ابن اثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج‏۶، ص۱۵۱.
  2.  ابن عبدالبرّ، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۲۷.
  3.  مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۱۵، ص۱۲۸.
  4.  یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۱.
  5.  طبری، تاریخ‏ طبری، ۱۳۷۵ش، ج‏۳، ص۸۰۲.
  6.  رسولی محلاتی، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۱.
  7.  بلاذری، أنساب ‏الأشراف، ۱۹۷۴م، ج‏۱، ص۶۵.
  8.  بلاذری، أنساب ‏الأشراف، ۱۹۷۴م، ج‏۱، ص۶۵.
  9.  ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۱، ص۱۳۷.
  10.  رسولی محلاتی، زندگانی محمد(ص)، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۹۱.
  11.  ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۷۷؛ ابن‏ خلدون، العبر التاریخ، ۱۳۶۳ش، ج‏۱، ص۳۸۶.
  12.  رجوع کنید به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۰.
  13.  رجوع کنید به: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۴.
  14.  مسعودی، مروج‏ الذهب، ۱۴۰۹ق، ج‏۲، ص۱۰۹.
  15.  صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج‏۱، ص۴۵۵.
  16.  دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۷۱ش، ص۹۲.
  17.  طبری، تاريخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۲، ص۱۳۴؛ مقدسی، آفرینش‏ و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج‏۱، ص۵۳۲.
  18.  ابن هشام، السیرة النبویه، دارالمعرفه، ج۱، ص۴۷.
  19.  ابن کثیر الدمشقی، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۴۴.
  20.  رجوع کنید به: دوانی، تاریخ اسلام ازآغاز تاهجرت، ۱۳۷۳ش، ص۵۴.
  21.  سوره نساء، آیه ۲۲.
  22.  سوره انفال، آیه ۴۱.
  23.  تاریخ تحقیقی اسلام، ۱۳۸۳ش، ج‏۱، ص۲۰۵.
  24.  سوره توبه، آیه۱۹.
  25.  صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج‏۱، ص۴۵۵.
  26.  یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۰.
  27.  ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۸۲.
  28.  ابن اثیر، أسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.
  29.  مقدسی، آفرینش‏ و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۲.
  30.  مقدسی، آفرینش‏ و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۲.
  31.  مقدسی، آفرینش‏ و تاریخ، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۷۲۲.
  32.  آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۳۶.

منابع

قرآن کریم.

  1. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
  2. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد؛ الکامل فی التاریخ، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
  3. ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  4. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، العبر تاریخ، ترجمه عبد المحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
  5. ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ۱۳۷۴ش.
  6. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی،‌ بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  7. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
  8. ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیری، السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
  9. آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
  10. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الأشراف، تحقیق محمد باقر المحمودی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۹۷۴/۱۳۹۴.
  11. دوانی، علی، تاریخ اسلام ازآغاز تا هجرت، قم، دفترانتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۷۳ش.
  12. دینوری، احمد بن داود، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، ۱۳۷۱ش.
  13. رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی محمد(ص) (ترجمه السیرة النبویه ابن هشام)، تهران، انتشارات کتابچی، ۱۳۷۵ش.
  14. شیخ صدوق، محمد بن علی،‏ الخصال‏، ترجمه جعفری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش‏.
  15. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار التراث‏، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  16. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  17. قره چانلو، حسین؛ حرمین الشریفین (تاریخ مکه و مدینه)، تهران، انتشارات سپهر.
  18. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
  19. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  20. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی، تهران، آگه، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  21. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  22. یوسفی غروی، محمد هادی، تاریخ تحقیقی اسلام، ترجمه حسین‏علی عربی، ‏ قم، موسسه آموزشی امام خمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۳ش.
Powered by TayaCMS