نهضت سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) از سه رکن اصلی تشکیل شده است:
حضرت امام زین العابدین(ع) و زینب کبری(س(
یاران وفادار و فداکار.در این مقاله برآنیم تا اندکی درباره رکن سوم این قیام, یعنی یاران فداکار امام حسین(ع) بحث کنیم.
اساسا در تاریخ نهضتهای الهی هیچ نهضتی بدون یاران وفادار و فداکار جان نگرفته است, انبیا و پیام آوران حق با این که موید از ناحیه خداوند بودند, اما روی یاران مومن حساب می کردند:
"و کاین من نبی قاتل معه ربیون کثیر فما وهنوا لما اصابهم فی سبیل الله و ما ضعفوا و ما استکانوا والله یحب الصابرین;(1) و چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگیدند, آنها هیچ گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنها می رسید سست نشدند و ناتوان نگردیدند و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد".
پیامبر بزرگوار اسلام در دوره بعثت علی رغم ناملایمات و سختیهای فراوان و اصرار دوستان بر اعلان جنگ با دشمنان خدا, اجازه نبرد مسلحانه با دشمن را نداد چرا که جنگ نیاز به ((عده)) و ((عده)) دارد و این در مکه فراهم نبود. با هجرت حضرت به مدینه این مهم برآورده شد. دوره سخت مکه در حقیقت دوره سازندگی بود. حضرت در این دوره سربازانی فداکار پرورید; سربازانی که در جنگهای پیامبر اکرم(ص) افتخارات فراوانی برای اسلام و مسلمین آفریدند. آن گاه که این زمینه ها فراهم شد در سال دوم هجرت اولین آیات قتال صادر شد:(2)
"اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر; به آنان که جنگ بر آنها تحمیل شده اجازه جهاد داده شد چرا که آنها مورد ستم قرار گرفته اند و البته خداوند بر یاری آنها قادر است".
امام علی(ع) هم سکوت و هم پذیرش حکومت را مستند به یاران می کند; آن بزرگوار می فرماید: سکوت کردم چرا که یاران وفادار نداشتم, حکومت را پذیرفتم چون تعداد زیادی درخواست آن را داشتند در خطبه 26 نهج البلاغه می فرماید:
..."فنظرت فاذا لیس لی معین الا اهل بیتی فضننت بهم عن الموت واغضیت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی اخذ الکظم و علی امر من طعم العلقم; پس نگاه کردم دیدم برای گرفتن حق خود یاوری ندارم جز خاندانم به مرگ آنها راضی نشدم چشمهای پر از خاشاک را فرو بستم و با گلویی که گویا استخوانی در آن گیر کرده بود جرعه حوادث را نوشیدم و با این که تحمل در برابر گرفتگی راه گلو و نوشیدن جرعه ای که تلخ تر از حنظل است کار طاقت فرسایی بود شکیبایی کردم.
و در خطبه سوم نهج البلاغه می فرماید:
"لو لا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلمإ الا یقاروا علی کظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها...; اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گردا گردم را گرفته و به یاریم قیام کردند و از این جهت حجت تمام شد و اگر نبود عهد و مسوولیتی که خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته که در برابر شکمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان سکوت نکنند من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می کردم..
حضرت امام حسن مجتبی مهم ترین فلسفه صلح خویش را نداشتن یارانی مومن و وفادار و فداکار ذکر می کند:
"لو وجدت انصارا لقاتلته لیلی و نهاری...;(3) اگر یارانی می یافتم شب و روزم را در جهاد با معاویه می گذراندم..."
در دوره حضرت امام صادق(ع) یاران شعاری فراوان بودند ولی یاران وفادار اندک, ساده اندیشان می پنداشتند که این یاران شعاری کارسازند, از این رو به امام صادق(ع) اعتراض می کردند که با وجود این همه یاور چرا نشسته اید و قیام نمی کنید؟ امام (ع) در پاسخشان می فرمود: یارانی که فدایی باشند اندکند: "لو کان لی شیعه بعدد هذه الجدإ لما وسعنی القعود;(4) اگر به عدد این بزغاله ها (هفده عدد) یار می داشتم قیام می کردم"
و در پاسخ ((سهل خراسانی)) که مشابه اعتراض فوق را داشت فرمود:
..." اما انا لانخرج فی زمان لانجد فیه خمسه معاضدین لنا نحن اعلم بالوقت... ;(5) آگاه باش ما تا زمانی که پنج یار همراه نیابیم قیام نمی کنیم ما زمان قیام را بهتر می دانیم"
و حضرت امام مهدی(عج) نیز به همراه 313 نفر _ که در حقیقت فرماندهان لشگر حضرتند _ قیام می نماید و با این قیام الهی جهان را پر از عدل و داد می کند.
در بین امامان, تنها امامی که از یاران خویش رضایت کامل داشته سالار شهیدان ابی عبدالله الحسین(ع) است و این مدال افتخار آنهاست که امام حسین(ع) فرمود: ((.. . اما بعد فانی لا اعلم اصحابا اوفی و لاخیرا من اصحابی...; من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خویش سراغ ندارم...))
یاران امام حسین(ع) با فداکاری خویش پیوند با ((آل الله)) خوردند و تا روز قیامت عاشقان و شیفتگان حق در کنار سلام و درود بر سالار شهیدان, سلام بر آنها را دارند که:
"السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"
در این باره, بین مورخان چهار نظر مطرح است:
شش صد نفر, (پانصد سواره و صد پیاده(
این قول را مورخ مشهور مسعودی نقل کرده(6) که بسیار بعید است, در این نقل, وی همراه ندارد.
145 نفر, (صد نفر پیاده و 45 نفر سواره). این قول را در روایتی عمار دهنی از حضرت امام باقر(ع) نقل می کند.(7) این روایت این تعداد را در روز دوم محرم ذکر می کند در حالی که ((ابن نما)) همین تعداد را مربوط به روز عاشورا می داند. (8)
3 _ صد نفر, این نقل را ((حصین بن عبدالرحمن)) از ((سعد بن عبیده)) _ که جزء لشکریان عمر سعد و خود شاهد ماجرا بوده است _ نقل کرده است.(9)
72 نفر (32 سواره و چهل نفر پیاده) مورخ بزرگ شیعه مرحوم شیخ مفید این نظر را برگزیده(10) و ابوحنیفه دینوری(11) و یعقوبی(12) و خوارزمی(13) نیز همین نظر را برگزیده اند. راوی این نقل ((ضحاک بن عبدالله مشرقی)) است او از کسانی است که جزو لشکریان امام حسین(ع) بوده و از امام(ع) اجازه خواست که تا هنگامی که مقاومت و جهادش ثمر دارد بماند و وقتی دید مقاومتش بی اثر است برگردد: امام به او اجازه داد. بر این اساس او روز عاشورا مردانه جنگید و در ساعتهای پایانی روز عاشورا وقتی سیدالشهدا کشته شد از معرکه گریخت و جان سالم به در برد.
به نظر می رسد این نقل به واقع نزدیکتر است, هرچند نمی توان نقلهای دیگر را به کلی رد کرد, زیرا مراحل سفر مختلف بوده چه بسا در مرحله ای تعداد یاران حضرت بیشتر و در مرحله دیگر کمتر بوده اند. در آغاز تعدادی با این اندیشه که امام حسین به کوفه خواهد رفت و حکومت یزیدیان را نابود کرده خود حاکم می شود و آنها هم در این راستا به نوا می رسند! به حضرت ملحق شدند ولی وقتی در بین راه اخبار نگران کننده از کوفه رسید برگشتند (البته بی تردید شب عاشورا کسی امام حسین(ع) را رها نکرده است) به این ترتیب چه بسا در آغاز شش صد نفر بوده اند به تدریج به 145 نفر و صد نفر رسیدند و در پایان آنان که تا آخرین لحظه ماندند و مقاومت کردند 72 تن بودند.
در تعداد یاران حضرت نباید تنها آنها که در کربلا به شهادت رسیدند مد نظر باشند بلکه شهید بزرگ کوفه, سفیر امام حسین(ع), حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه نیز در همین مجموعه قرار دارند.
در بین یاران حضرت چهره پنج نفر از اصحاب پیامبر بزرگ اسلام دیده می شوند:
انس بن حارث کاهلی;
مسلم بن عوسجه اسدی;
هانی بن عروه;
حبیب بن مظاهر اسدی;
عبدالله بن یقطر, که همسال امام حسین(ع) بود.(14)))
اینان پیران روشن ضمیری بودند که معنای زندگی را عمیقا درک کردند و یافتند که زندگی یعنی در رکاب سالار شهیدان جنگیدن و در خون خویش غوطه خوردن:
ای خوشا با فرق خونین در لقای یار رفتن سر جدا پیکر جدا در محفل دلدار رفتن
در بین یاران وفادار حضرت, چهره کودکان شهید را نیز داریم که برخی سند مظلومیت ابی عبدالله اند و بعضی سند رشد فکری کربلاییان که کودک کربلایی نیز الهام بخش تفسیر درست زندگی است. این کودکان شهید عبارتند از:
عبدالله بن الحسین، که بیشتر صاحبان مقاتل معتقدند: او ((علی اصغر)) است, چنان که در زیارت عاشورا آمده است: ((... و علی ولدک الاصغر الذی فجعت به...)) شهیدی که تشنه در دست پدر به شهادت رسید و امام شخصا نعش خونین او را در قبری که خود با شمشیرش حفر کرده بودند دفن کرد.
البته این احتمال نیز هست که ((عبدالله رضیع)) غیر از حضرت ((علی اصغر)) باشد و او همان کودکی باشد که روز عاشورا متولد شده است; به نوشته تاریخ یعقوبی عبدالله رضیع همان است که در روز آغاز میلادش مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفته است(15) در کتاب ((ذخیره الدارین)) از ((حدائق الوردیه)) نقل شده است که:
((ولد للحسین فی الحرب و امه ام اسحق و سماه عبدالله;(16) در روز جنگ عاشورا برای حسین فرزندی تولد یافت که مادر او ((ام اسحق)) است و او را عبدالله نامیدند.((
عبدالله بن حسن، وی هنگامی که دید دشمن در صدد قتل سالار شهیدان است به دفاع برخاست و بر سر دشمن فریاد زد و در پی آن به شهادت رسید.
قاسم بن الحسن ، فرزند دیگر امام مجتبی(ع) که در کربلا سیزده ساله و به قولی چهارده ساله بوده است. وی به همراه دو برادر دیگرش (عمر و عبدالله) در رکاب عموی بزرگوارش در کربلا حضور داشت. آن دو نیز در کربلا شهید شدند و به قولی ((عمر)) در شمار اسرا قرار گرفت.
او با قهرمانی و شجاعت وارد میدان شد, مردانه جنگید و تعداد زیادی از دشمنان را به خاک و خون کشید. دویست تن از سپاه عمر سعد, قاسم را محاصره کردند, وضع به گونه ای شد که ناگهان فریاد ((یا عماه)) قاسم به گوش امام حسین(ع) رسید و امام بی درنگ خود را به معرکه رساند ولی به گفته وقایع نگاران ((آن جناب زیر سم ستوران دشمن قرار گرفت)). امام او را در حال جان دادن دید برای حضرت این صحنه بسیار سخت بود با اندوه خاصی فرمود:
))والله یعز علی عمک ان تدعوه فلایجیبک إو یجیبک فلایعینک;(17) به خدا سوگند برای عمویت دشوار است که او را بخوانی ولی به یاری تو نشتابد یا برای نجات تو اقدام کند ولی سودمند نباشد.((
محمد بن ابی سعید بن عقیل،که بعد از شنیدن گریه و زاری زنها و بچه ها در شهادت امام وحشت زده به درب خیمه آمد و توسط جنایتکاران به شهادت رسید.
عمرو بن جناده انصاری، کودکی که بعد از پدر شهیدش وارد معرکه شد و رجز خواند و در پیش چشم مادر به شهادت رسید.
جلوه برجسته دیگر یاران ابی عبدالله(ع) این است که حضرت, بانوان فداکاری از بنی هاشم و غیر آنها را در زمره یاران وفادار خویش داشت تا بانوان نیز بدانند که می توانند افتخار ((انصارالله)) شدن, ((انصارالحسین)) شدن را داشته باشند در رإس اینان ((زینب)) شیر زن قهرمان کربلا است. قلم از توصیف این بزرگ انسان تاریخ بشریت عاجز است تنها می توان این را گفت که: او فاطمه ثانی است.
زن مگو مرد آفرین روزگار زن مگو بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین
دیگر بانوان هاشمی که بهمراه حضرت بودند عبارتند از: ام کلثوم, ام هانی و رقیه _ هر سه از دختران امام علی(ع) _ , رمله همسر امام مجتبی, سکینه بنت الحسین, فاطمه بنت الحسین, فاطمه دختر امام حسن و رباب دختر امریالقیس.
از بانوان غیر بنی هاشم: ام خلف همسر حضرت مسلم, ام وهب, همسر وهب, حسنیه کنیز سیدالشهدإ مادر شهید منحج بن سهم, همسر جناده بن حارث و فکیهه خادمه منزل امام حسین(ع)
این زنان فداکار بیشترین نقش را در فداکاری فرزندان و همسر خویش داشته اند.
ام خلف پس از شهادت همسرش مسلم, فرزندش خلف را ترغیب به فداکاری در رکاب امام حسین(ع) کرد او نیز با کشتن سی نفر از دشمنان سرانجام به فوز عظیم شهادت نایل آمد(18) ام وهب به فرزندش گفت: از تو راضی نمی شوم مگر آن که در رکاب امام حسین به شهادت برسی: ((مارضیت حتی تقتل بین یدی الحسین))(19) همسر وهب نیز ضمن تشویق شوهرش عمودی به دست گرفته به همراه شوهر می جنگید که با دعا و درخواست امام حسین(ع) به خیمه مخصوص بانوان برگشت.(20)
این زنان فداکار، درس ایثار و فداکاری, درس حضور عفیفانه زنان در صحنه های اجتماعی و درس چگونگی عروج مردان از دامن خود را آموختند.
اگر این بانوان فداکار نبودند چه بسا دشمنان, فریاد مظلومیت عاشورا را خاموش می کردند این حماسه ها و فریادها و ناله های از دل برآمده بود که جلوی تحریف واقعه عاشورا را گرفت. فریادها و خطبه های آتشین زینب و دیگر بازماندگان نهضت عاشورا سند تثبیت نهضت خونین عاشورا بر تارک تاریخ شد. به تعبیر مورخ دانشمند مرحوم آیتی:
))گفتن این مطالب (فریادهای افشاگرانه) لازم بود و قطعا اهل بیت در این گفتار در نظر داشتند و می دانستند که فردا که دشمن با عکس العمل این کارها رو به رو شد اصرار خواهد کرد که با هر قیمتی شده است تاریخ شهادت امام را تحریف کند و فکر مردم را در گمراهی بیندازد به همین جهت با کمال هوشیاری و مآل اندیشی در هر انجمنی و در هر بازار و کوچه ای, در پاسخ هر پرسشی فصلی از آنچه روی داده بود می گفتند و گوشه ای از تاریخ شهادت امام را روشن می ساختند برای همین بود که در همان روز اول ورود به کوفه سه نفر از بانوان اهل بیت خطبه خواندند و به این فکر هم نیفتادند که چون امام چهارم در میان ما هست و هم با مردم کوفه و هم با ابن زیاد سخن خواهد گفت دیگر نیازی به سخن گفتن ما نیست هر کدامشان که فرصتی به دست آورد ولو از میان کجاوه صدا بلند کرد و مردمی اغفال شده را در جریان صحیح مطلب گذاشت... من معتقدم که امام چهارم و بانوان اهل بیت موقعی فکرشان آسوده شد و از پریشانی و اضطراب خاطر بیرون آمدند که چند روزی در مرکز خلافت ماندند و سخنان خود را گفتند و مردم شام را هم از اشتباه درآوردند و کاری کردند که اگر تاریخ نویسی در شام هم می خواست جریان واقعه کربلا را بنویسد جز آنچه طبری و مفید و ابو الفرج اصفهانی نوشته اند نمی توانست بنویسد در آن روز که اهل بیت می توانستند به بازگشت خویش علاقه مند باشند و راه مدینه را با خاطری آسوده در پیش گیرند, داغدار بودند, با گریه و شیون به مدینه درآمدند و شهر مدینه را منقلب کردند اما از نظر هدف فکرشان آسوده بود و دیگر نگران آن نبودند که تا فردا جریان عاشورا را به چه صورتی بنویسند و قیام اباعبدالله(ع) را چگونه توجیه کنند...21))
دو زن در کربلا این افتخار را داشتند که در رکاب سالار شهیدان به شهادت برسند:
"یکی ام عبدالله بن عمیر و دیگری مادر عمروبن جناده ."
جانبازان سند افتخار انقلاب و نهضت اند و کربلا این مفاخر را با خود داشته است. از جانبازان قیام کربلا, سردار بزرگ لشکر عشق,حضرت اباالفضل العباس(ع) است.
او با دو دست بریده فدایی سالار شهیدان شد:
ای ساقی سرمست ز پا افتاده دنبال لبت آب بقا افتاده
دست و علم و مشک سه حرف عشق است افسوس زهم این سه جدا افتاده
دو تن از جانبازان کربلا پس از شهادت امام حسین(ع) بر اثر جراحتهای وارده به فوز عظیم شهادت نایل آمدند این دو عبارت اند از:
سواد ابن منعم نهمی، که به اسارت گرفته شد و بعد از شش ماه بر اثر جراحات وارده به شهادت رسید.
موقع بن ثمامه صیداوی، او ابتدا به اسارت گرفته شد سپس تبعید شد و بعد از یک سال بر اثر جراحات وارده شهید گشت.
یاران امام حسین(ع) آنقدر از خود افتخار به جای گذاردند که قلم توان ترسیم آن همه بزرگواری و ایثار را ندارد. همان بهتر که امام حسین(ع) آنان را بستاید که: ((شما بهترین و باوفاترین یاران اید.)) عمده ویژگیهای این شهیدان عبارت بود از:
بصیرت در دین یعنی روشن بینی عمیق در دین و با چشم باز راه دین را برگزیدن و پای آن مقاومت کردن همان که خداوند به آن مومنان را می ستاید.
((انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله اولئک هم الصادقون;(22) مومنان واقعی تنها کسانی اند که به خدا و رسولش ایمان آورده سپس هرگز شک و تردیدی به خود راه ندادند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند اینان راستگو هستند.))
ایمان, جهاد با مال و جان در راه خدا از برجسته ترین ویژگیهای ایمان بابصیرت است.
شهیدان کربلا نمونه ارزشمند دین داران بابصیرتند. بی تردید در زمان قیام امام حسین(ع) صدها هزار نفر ادعای مسلمانی داشتند و از قیام حضرت نیز با خبر بودند. این هنر کربلاییان بود که با لبیک به ندای مظلومیت سالار شهیدان بصیرت خویش را در میدان عمل نشان دادند آنان این بینش بلند را داشتند که اسیر دنیا نباشند که امیر بر آن باشند, بی بصیرتان بنده دنیا شدند امام حسین(ع) فرمود: ((الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محضوا بالبلإ قل الدیانون;(23) مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبان آنهاست تا آن جا آن را دارند که زندگی آنها تإمین شود. وقتی با بلا آزموده می شوند دینداران کم می شوند. ((
شهیدان کربلا با نثار جان خویش بندگی و عبودیت خویش را در پیشگاه حق به منصه ظهور گذاشتند و این همه فداکاریها در سایه بصیرت بود. این بصیرت والای حضرت علی اکبر بود که لباس افتخار شهادت را بر قامت او پوشانید. وقتی پدر کلمه استرجاع را گفت و علی اکبر, راز آن را فهمید با افتخار گفت: ((فاننا اذا لانبالی ان نموت محقین;(24) حال که ما بر حقیم از مرگ نمی هراسیم.((
این بینش والای سردار رشید کربلا اباالفضل است که هستی اش را فدای برادر و امام خویش می کند و شکوهمندانه رجز می خواند که:
لا ارهب الموت اذالموت رقی حتی اواری فی المصالیت لقا نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا انی اناالعباس اغدوا بالسقا و لا اخاف الشر یوم الملتقی25))
"از مرگ نمی هراسم به هنگامی که آثار آن آشکار گردد و به آن پشت نمی کنم تا آن زمان که خود را در میان شمشیرهای برهنه اندازم و در بین شمشیرها پوشیده گردم جانم فدای حسین که جان محمد است. مرا از آن رو عباس سقا گویند که باکی از برخورد دشمن به هنگام رویارویی ندارم".
می توان مضمون این رجز بلند اباالفضل را در این شعر فارسی ذکر کرد که:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او عمری ستانم جاودان او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
حضرت امام صادق(ع) همین ستایش را نسبت به حضرت اباالفضل(ع) دارد:
"کان عمنا العباس بن علی(ع) نافذالبصیره, صلب الایمان، جاهد مع ابی عبدالله(ع) و ابلی بلإا حسنا و مضی شهیدا;(26) عموی ما عباس بن علی، بصیرتی عمیق و ایمانی استوار داشت در رکاب سیدالشهدا جنگید و امتحان خوبی داد و سرانجام به شهادت رسید."
دومین ویژگی شهیدان کربلا که برگرفته از بصیرت عاشوراییان بود ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه با خداوند بود; در زیارت رجبیه خطاب به یاران امام حسین(ع) می خوانیم:
"السلام علیکم ایها الربانیون, انتم خیره اختارکم الله لابی عبدالله(ع) و انتم خاصه اختصکم الله به; سلام بر شما ای ربانیون, شما برگزیدگان خدایید که او شما را برای ابی عبدالله(ع) برگزید و مشمول عنایات ویژه خویش ساخت."
"ربی و ربانی" کسی است که ارتباط تنگاتنگ و عاشقانه با خدا داشته باشد و شهیدان کربلا این ارتباط عاشقانه با خداوند را داشتند و همین عشق و محبت بود که آنها را تا مرز فدا شدن در راه خدا پیش برد که عشق و محبت جاذبه ساز است و همانند آهن ربا آدمی را به سوی خویش می کشد:
گر جام عشق دم زند آتش در این عالم زند این عالم بی اصل را چون ذره ها بر هم زند
عالم همه دریا شود دریا زهیبت لا شود آدم نماند و آدمی گر خویش بر آدم زند
بر این اساس است که در آیات و روایات, دین, به عشق خداوند تفسیر شده است, ایمان همان عشق و محبت به خداوند است گرچه از استدلالهای عقلی ناشی شود در روایات فراوانی آمده است: ((الدین هو الحب و الحب هو الدین;(27) دین محبت خداوند است و محبت همان دین است.((
)لایمحض رجل الایمان بالله حتی یکون الله احب الیه من نفسه و ابیه و امه و ولده و اهله و ماله و من الناس کلهم;(28) ایمان کسی به خدا کامل نخواهد شد مگر آن که خداوند نزد او محبوبتر از جان و پدر و مادر و فرزندان و خانواده و مال و تمام مردم باشد.((
این خصوصیت را یاران امام حسین(ع) داشتند. همین ویژگی بود که زمینه ساز وفاداری شکوهمند شب عاشورا شد, به طوری که برخی گفتند: اگر هفتاد بار در راه شما کشته و زنده شویم باز در رکاب شماییم و بعضی گفتند: هزار بار.
از جمله این عاشقان: سعید بن عبدالله حنفی است او آخرین نامه کوفیان را که توسط حضرت مسلم بن عقیل نوشته شد و حمایت آنان ابلاغ گردید برای حضرت آورد و در رکاب حضرت بود تا به شهادت رسید. ظهر عاشورا به هنگامی که سالار شهیدان آخرین نماز عشق را در تیررس تیرهای دشمن خواند سعید خود را سپر حضرت قرار داد و از هر طرف که تیر می آمد به جان می خرید تا حسین نمازش را به اتمام رساند او پیوسته دشمنان امام حسین(ع) را نفرین می کرد. در واپسین لحظات عمرش آن گاه که بی رمق بر زمین افتاد گفت: حسین جان آیا من به عهد خود وفا کردم؟ حضرت فرمود: ((نعم و انت امامی فی الجنه;(29) بلی تو در پیش روی من در بهشت قرار داری.((
نقل تمامی این نمونه های عاشقانه, از حوصله این مقاله مختصر بیرون است.
دیگر ویژگی برجسته شهیدان کربلا شجاعت آنان بود, امام حسین(ع) شب عاشورا خطاب به خواهرش زینب یاران خود را چنین توصیف می کند:
))والله لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الا الاشوش الاقعس یستإنسون بالمنیه دونی اسیناس الطفل الی محالب امه;(30) به خدا سوگند آنها را آزمودم و نیافتم آنها را مگر دلاور غرنده (شیروار) باصلابت و استوار (کوهوار) آنان به کشته شدن در رکاب من آن چنان مشتاق هستند همانند اشتیاق طفل شیرخوار به پستان مادر.((
ریشه شجاعت ایمان راستین به خداوند است هرچه ایمان بیشتر باشد میزان شجاعت بیشتر است, در روایتی می خوانیم:
))من خاف الله عزوجل اخاف الله منه کل شیء و من لم یخف الله عزوجل اخافه الله من کل شیء;(31) هر کس از خدا بترسد همه از او می ترسند (از او حساب می برند) و کسی که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز می ترساند.((
یعنی ایمان و شجاعت اثر کاملا متقابل دارند.
))المومن لایخاف غیر الله و لایقول علیه الا الحق;(32) مومن از غیر خدا نمی هراسد و جز حق بر حضرت حق نمی گوید.((
شیرمردان کربلایی کانون ایمان بودند و دل و جانشان مملو از عشق به خدا لذا ترس در جانشان راهی نداشت همه آنها در حال تهاجم کشته شدند و تا تعداد زیادی از دشمنان را به جهنم نفرستادند شهید نشدند.
رجز کربلاییها هم نشانه هدفداری و هم نشانه شجاعت و شهامت آنان است چه زیباست که توصیف شجاعت یاران امام حسین(ع) را از زبان دشمنان امام حسین(ع) بشنویم.
به مردی که در واقعه کربلا در همراهی عمرسعد حاضر بود گفته شد که: وای بر تو, آیا فرزند پیامبر خدا را کشته ای؟! آن مرد پاسخ داد: اشتباه کردی حرف نزن! اگر تو هم در آن جا بودی و می دیدی آنچه را که ما دیده ایم هر آنچه را ما انجام داده ایم مرتکب می شدی. گروهی بر ما یورش آورده و حمله ور شده بودند که دستها به قبضه شمشیر چون شیر ژیان از چپ و راست ما را درو می کردند و سواران و سپاهیان ما را درهم می شکستند و خود را به کام مرگ می افکندند آنها نه امان می پذیرفتند و نه به مال ((جایزه)) رغبت نشان می دادند.
شعار آنها این بود: ((یا مرگ یا تسلط بر حکومت!)) و هیچ چیز نمی توانست میان آنها و گودالهای مرگ و یا تسلط بر حکومت فاصله اندازد, اگر ساعتی آنها را به حال خود رها می کردیم و اندکی با آنها مدارا می نمودیم همه سپاهیان ما را نابود می کردند در یک چنین گیرودار توان فرسا ما چه می توانستیم بکنیم.((33))
یکی از این شجاعان ((عابس)) است او شیرمردی است که وارد میدان شد و مردانه گفت: ((الارجل, الارجل; آیا مردی نیست, آیا مردی نیست به مصاف با من بیاید)) کسی را یارای پاسخ گفتنش نبود عمرسعد گفت او را محاصره کنید, سنگبارانش کنید او وقتی چنین دید زره را کند, کلاه خود را گرفت و به سوی آنها پرتاب کرد:
وقت آن آمد که من عریان شوم جسم بگذارم سراسر جان شوم
آنچه غیر از شورش و دیوانگی است اندر این ره روی در بیگانگی است
آزمودم مرگ من در زندگی است چون رهم زین زندگی پایندگی است
در همین حال مردانه جنگید تا دویست نفر از دشمنان را به درک واصل کرد و سرانجام به شهادت رسید.(34)))
اینها برخی از ویژگیهای شهیدان کربلاست. این شهیدان وفادار از خصوصیات دیگری همچون جهاد در خط امام, انس با شهادت, و... برخوردارند که شرح همه آنها مجال دیگری می طلبد.)(35)))
به امید آن که همه ما همچون یاران وفادار امام حسین(ع) پیوسته در سنگر سالار شهیدان باشیم و در قیامت با حضرت و یارانش محشور گردیم. ان شإ الله.
-1 آل عمران(3) آیه146.
2 -المیزان (چاپ بیروت) ج14, ص382 و 383.
-3 بحارالانوار, ج44, ص147.
4 -اصول کافی, ج2, ص242 و 243 ((باب قله عددالمومنین)).
5 -بحارالانوار, ج47, ص123.
6 -مروج الذهب, ج3, ص:70 ((... فعدل الی کربلإ و هو فی مقدار خمسمإه فارس من اهل بیته و نحو مائه راجل((
-7 تاریخ طبری, ج5, ص:389((... و لحان اصحابه خمسه و اربعین فارسا و مائه راجل((
-8 مشیر الاحزان, ص39.
9 -تاریخ طبری, ج5, ص393.
-10 ارشاد, ص233.
-11 الاخبار الطوال, ص256.
12 -تاریخ یعقوبی, ج2, ص230.
-13 مقتل الحسین خوارزمی, ج2, ص4.
-14 ابصارالعین فی انصار الحسین, ص128.
-15 تاریخ یعقوبی, ج2, ص218.
-16 منتخب التواریخ, ج2, ص;218 معالی السبطین, ص127.
17 -منتخب التواریخ, ص;264 ناسخ التواریخ, ج2, ص328.
-18 ریاحین الشریعه, ج3, ص;305 اعلام النسإ المومنات,ص142.
-19 اعلام النسإ المومنات, ص373.
20 -اللهوف فی قتلی الطفوف, ص44.
-31 بررسی تاریخ عاشورا, ص168 و 169.
22 حجرات(49) آیه15.
23 -تحف العقول (انتشارات اسلامی قم) ص245.
-24 نفس المهموم (چاپ بصیرتی, قم), ص203.
-25 نفس المهموم, ص334.
-26 العباس بن علی رائد الکرامه, ص36 با مختصر تفاوت از ذخیره الدارین, ص123.
-27 تفسیر نورالثقلین, ج5, ص83 و 84.
-28 بحارالانوار, ج70, ص25.
29 -العیون العبری, ص140 و 141.
-30 مقتل مقرم, ص363.
-31 بحارالانوار, ج70, ص381.
-32 میزان الحکمه, ج3, ص188.
-33 شیخ جعفر نقدی, زینب کبری, ص224.
-34 ذبیح الله محلاتی, فرسان الهیجإ, ج1, ص183.
-35 برای بررسی بیشتر درباره یاران امام حسین(ع) به کتابهای ذیل مراجعه کنید:
- ابصارالعین فی انصار الحسین(ع), شیخ طاهر سماوی.
_ انصارالحسین, شیخ محمد مهدی شمس الدین.
_ الدوافع الذاتیه لانصار الحسین(ع), محمد علی عابدین.
_ فرسان الهیجإ, شیخ ذبیح الله محلاتی.