ترتب ميان خويشاوندان در قرآن بر يک گونه و به کيفيتي يکسان نيست، بلکه به تناسب موضوعات مختلف و لحاظ‌هاي متفاوت، ترتيب واژگاني در مورد خويشان به گونه‌اي معنادار دگرگون مي‌شود. در اينجا به برخي از انواع ترتب ميان خويشان مي‌پردازيم:

1. ترتب در جايگاه و حقوق

قرآن کريم در بيان خويشاوندان انسان، ‌پدر و مادر را در جايگاه ويژه‌اي نشانده است. ‌آنان در مراتب حقوق خويشاوندان‌، حتي بدون توجه به ابعاد عاطفي، رتبة اول را دارند؛ چنان‌که امام سجاد(ع) در رسالة حقوق مي‌فرمايند: ‌و حقوق رحِمک کثيرة متصلة بقدر اتصال الرحم في القرابة. فاوجبها عليک حق امک، ثم حق ابيک، ثم حق ولدک، ثم حق اخيک، ثم الاقرب فالاقرب والاول فالاول؛ (تحف العقول، النص، ص: 256 )

«حقوق خويشاوندانت بسيار و برحسب نزديک بودن از جهت رحامت است. از اين روي، واجب‌ترين حق از آنِ مادر، سپس پدر، آن‌گاه فرزند و بعد از او برادر است و پس از وي، هرکه نزديک‌تر است».

اهتمام به پدر و مادر در قرآن نمودهاي گوناگوني يافته است:

الف) احسان به پدر و مادر

در قرآن کريم، مکرراً ‌نيکي به والدين سفارش شده است؛ در حالي که به همسر و فرزندان، تا اين اندازه توصيه و تأکيد نشده است. شايد راز تفاوت مزبور اين باشدکه با تشکيل خانواده، ‌ارتباط عاطفي فرزند با پدر و مادر کاهش مي‌يابد و از اين روي، (ص172)

( آن دو در معرض فراموش شدن هستند؛ ‌اما گرايش به همسر و فرزندان غالباً از حد تعادل مي‌گذرد و از اين روي، نيازي به توصيه نيست. ( ر.ک: عبدالله جوادي آملي، ‌تسنيم، ‌ج 5، ص 354.

) تأکيدات مورد اشاره به حدي است که دستور احسان به والدين در کنار فرمان به توحيد مطرح شده است.(مانند آية 83 سورة بقره.

ب) جايگاه ويژة والدين

گاهي به‌رغم ذکر عناوين شاملي که والدين را نيز دربرمي‌گيرد، آنان را جداگانه و بلکه مقدم بر آن عناوين عام آورده است؛ مانند آيات ذيل:

وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَ بَنِي إِسْرائِيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ (بقره: 83)؛ «و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد، و با مردم به زبان خوش سخن بگوييد، و نماز را به پا داريد و زكات بدهيد، آن‌گاه جز اندكي از شما همگي به حالت اعراض روي برتافتيد‌».

كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَي الْمُتَّقِينَ (بقره: 180) ؛ «بر شما مقرر شده است كه چون يكي از شما را مرگ فرا رسد، اگر مالي بر جاي گذارد، براي پدر و مادر و خويشاوندان خود به طور پسنديده وصيت كند. اين كار حقي است بر پرهيزگاران».

يَسْئَلُونَكَ ما ذا يُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَيْرٍ فَلِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبِينَ وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (بقره: 215) ؛ «از تو مي‌پرسند چه چيزي انفاق كنند و به چه كسي بدهند. بگو هر مالي انفاق كنيد به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و به در راه مانده تعلق دارد و هرگونه نيكي كنيد، البته خدا به آن داناست».

در آيات فوق با وجود عناوين «ذِي الْقُرْبي» و «الْأَقْرَبِينَ» که والدين را نيز دربرمي‌گيرد، آن دو را به صورت مستقل و مقدم بر اين عنوان‌ها آورده است. (ص173)

ج) تقدم والدين بر سايرين در انواع ترتب

گاهي به‌رغم زمينة وجود ترتب‌هاي ديگر، مانند ترتب عاطفي يا ترتب ميل نفساني، ترتب مورد بحث، بر انواع ديگر حاکم شده است. مثلاً در آية قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّي يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِينَ (توبه: 24)؛ «بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالي كه گرد آورده‌ايد و تجارتي كه از كسادش بيمناكيد و سراهايي را كه خوش مي‌داريد نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وي دوست‌داشتني‌تر است. پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را به اجرا درآورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمايي نمي‌كند».

بر حسب ترتب عاطفي، ‌غالباً فرزندان بر آباء مقدم‌اند، اما در اين آيه نيز پدران به جهت حرمت و جايگاه احترام‌آميزشان مقدم شده‌اند. ابوحيان در اين باره مي‌گويد:

«و قدّم الآباء لأنهم الذي يجب برهم و إكرامهم وحبهم، وثني بالأبناء لكونهم أعلق بالقلوب»؛ (ابوحيان اندلسي، البحر المحيط في التفسير، ج ‌5، ص 391.)

پدران را بايد به دليل لزوم نيکي و بزرگداشت و محبت نسبت به آنان مقدم داشت، و در مرحلة دوم، فرزندان را بيان کرد که مورد دلبستگي بيشترند.

چنان‌که زحيلي نيز ذيل آية فوق، شديدتر بودن علاقه به فرزندان را مورد تأکيد قرار داده است: «محبة الأبناء غريزة أيضا، بل هي أشد من محبة الآباء إذ الولد فلذة من الكبد، وهو محط الأمل، ومفخرة الأهل»؛(وهبه زحيلي، التفسير المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، ج ‌10، ص 151.)

محبت فرزندان نيز غريزي، بلکه شديدتر از علاقه به پدر است؛ زيرا فرزند، جگرگوشة آدمي و جايگاه آرزوها و افتخارات اوست.

نظير آية فوق، آية کريمة22 از سورة مجادله است: لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ؛ «قومي را نيابي كه به خدا و روز بازپسين ايمان داشته باشند و كساني را كه با خدا و رسولش مخالفت كرده‌اند؛ هرچند پدرانشان يا پسرانشان يا (ص174)

برادرانشان يا عشيرة آنان باشند دوست بدارند. در دل اينهاست كه خدا ايمان را نوشته و آنها را با روحي از جانب خود تأييد كرده است و آنان را به بهشت‌هايي كه از زير درختان آن جوي‌هايي‌روان است در مي‌آورد. هميشه در آنجا ماندگارند. خدا از ايشان خشنود و آنها از او خشنودند. اينان‌اند حزب خدا. آري حزب خداست كه رستگاران‌اند».

در اين آيه نيز ‌به‌رغم محبوبيت غالبي فرزندان، آبا در ابتدا آورده شده‌اند. برخي مفسران به اين نکته تصريح کرده‌اند؛ ‌مثلاً بروسوي ذيل واژة «آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ» مي‌نويسد: «قدم الأقدم حرمة ثم الاحكم محبة» (؛ اسماعيل بروسوي، تفسير روح البيان، ج ‌9، ص 408.)

پيشگام در احترام را جلو انداخت و سپس به دوست‌داشتني‌تر پرداخت.

چنان‌که ابوحيان نيز معتقد است: «بدأ بالآباء لأنهم الواجب علي الأولاد طاعتهم... ثم ثنّي بالأبناء لأنهم أعلق بالقلوب»؛(ابوحيان اندلسي، البحر المحيط في التفسير، ج ‌10، ص 131.

)پدران را به جهت لزوم اطاعت از آنان مقدم داشت، و در مرحلة دوم، پسران را که مورد دلبستگي بيشترند آورد.

در توجيه تقدم‌هاي فوق، شايد بتوان گفت مقدم داشتن پدر و مادر بر فرزندان، نوعي تغيير و اصلاح نگرش و ناظر به محبت تشريعي است؛ بدين معناکه هرچند به صورت تکويني يا دست‌کم به لحاظ مشاهدات خارجي، محبت به فرزند تقدم بر محبت به والدين دارد، ليکن نظر به جايگاه و اهميت و اولويت پدر و مادر در نگرش ديني و عقلاني‌، محبت‌ورزي به آن دو بايد بر ساير افراد مقدم داشته شود. طبعاً چنين تقدمي‌، با ترتب عاطفي که خواهيم گفت و در آن، فرزندان بر والدين پيشي گرفته‌اند منافاتي نخواهد داشت.

د) تأکيد بر محبت فوق‌العاده والدين به فرزندان

گرچه علاقه ميان والدين و فرزندان طرفيني است، محبت پدر و مادر به فرزندشان بيش از علاقة فرزند به آنهاست. از اين روي، چنان که اشاره شد، قرآن بر نيکي فرزندان به والدين بسيار تأکيد کرده است و چنين تأکيداتي در عکس آن مشاهده نمي‌شود. تقدم والدين بر فرزندان در قرآن، گاه به همين صورت قابل تبيين است. (ص175)

(مثلاً در آيةيا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزِي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان: 33)؛ «اي مردم، از پروردگارتان پروا بداريد و بترسيد از روزي كه هيچ پدري به كار فرزندش نمي‌آيد و هيچ فرزندي نيز به كار پدرش نخواهد آمد. آري، وعدة خدا حق است. زنهار تا اين زندگي دنيا شما را نفريبد و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد». از سويي با توجه به محبت بسيار زياد پدر به فرزند، و از سوي ديگر تأکيد بر ناکارآمدي علايق دنيوي در قيامت، پدر را بر فرزند مقدم داشته است. ابوحيان در اين‌باره معتقد است:‌ «لما كان الوالد أكثر شفقة علي الولد من الولد علي أبيه، بدأ به أولا»؛(همان، ج ‌8 ، ص 424.

از آن روي که دلسوزي پدر براي فرزند بيش از شفقت فرزند به پدر است پدر را در ابتدا آورد.