رفق و مدارا
رفق و مدارا، بمعنى حلم، نرمى و ملايمت با مردم و تحمل و شكيبائى در برابر تند خويى ديگران، ...از مهمترين آداب معاشرت اسلامى است.
انسان در جامعهاى زندگى مىكند كه در آن افراد مختلفى وجود دارد.اگر انسان در برابر درشتى ديگران و كج خلقيهاى ايشان مدارا ننمايد، بايد يا دست از معاشرت بكشد و گوشه انزوا اختيار كند و يا اينكه با بيماريهاى عصبى و روانى دست و پنجه نرم كند.
نرمى، مايه هدايت و ارشاد جاهل است.و تأثير آن از پاسخ متقابل بسيار بهتر است.
خداوند وقتى موسى و هارون را مأمور مىكند تا به كاخ فرعون بروند؛ به آنها مىگويد:
اذهبا الى فرعون انه طغى، فقولاله قولا لينا لعله يتذكر او يخشى (طه / 43)
به سراغ فرعون برويد و با نرمى با او سخن بگوئيد شايد بترسد و يا هدايت شود .
نكته مهم اينكه می فرماید تنبه و هدايت در صورت نرمى محتمل است.لذا با او به نرمى تكلم كنيد.
در موفقيت پيغمبر ما عوامل مختلفى نقش داشتند، ولى مهمترين عامل موفقيت پيامبر اكرم (ص) نرمخويى و مدارا كردن ايشان بود.چنانچه در قرآن مى خوانيم «پس با رحمت پروردگار براى آنان نرم گشتهاى و اگر سخت دل بودى از اطرافت پراكنده مىشدند. (54) چه بسيار انسانهايى كه بواسطه همين صفت به آغوش اسلام و ائمه (ع) گرويدهاند.در سيره امام سجاد (ع) مى خوانيم: يكى از اقوام و خويشان امام به درب منزل آن حضرت آمده و با داد و فرياد و بنحوى كه حاضرين نيز شنيدند، شروع به ناسزا نمود.امام (ع) مقابل آن مرد كه در آتش سوزنده خشم قرار داشت، هيچ نگفت.وقتى آن مرد رفت، امام (ع) با ياران خود به درب منزل آن مرد رفته، و او را صدا زدند.مرد كه گمان مىكرد حضرت براى انتقام آمده در حاليكه خود را براى جنگ و دعوى آماده كرده بود از منزل خارج شد در اين هنگام امام (ع) خطاب به مرد گفت: آنچه بمن نسبت دادى اگر در من هست از خدا مىخواهم مرا ببخشايد، و اگر در من نيست از خدا مىخواهم ترا ببخشايد.مرد كه از برخورد امام جا خورده بود، پيشانى امام را بوسيد و با عذرخواهى به امام عرض كرد: آنچه من به شما نسبت دادم در شما نيست و من خودم به آن سخنان سزاوارم.
در سيره امام سجاد (ع) مى خوانيم كه زهرى مىگويد: با امام سجاد (ع) معاشرت داشتم بخدا قسم كسى را در آن زمان نديدم مگر اينكه در خفا با آن حضرت دشمن بوده ولى در حضور امام به او اظهار دوستى و مودت مىكرد.زيرا اشخاص به فضايل آن حضرت آگاه بودند از اين رو به آن حضرت حسد مىورزيدند ولى بدليل مدارا و مردم دارى آن حضرت و خوش برخوردى او با همگان آنچنان بود كه همه او را دوست مىداشتند.
درباره رفق و مدارا در روايات مى خوانيم:
پيامبر اكرم (ص) می فرماید: «ما جماعت پيامبران به مدارا كردن با مردم امر شدهايم همانگونه كه به انجام فرائض مأمور شدهايم» .
و در روايتى ديگر از پيامبر اكرم (ص) آمده است: «عاقل ترين مردم كسى است كه با مردم بيشتر مدارا مىكند» . در يك تصوير سازى از رفق پيامبر اكرم (ص) می فرماید: «اگر رفق و مدارا خلقى از مخلوقات پروردگار بود كه ديده مىشد، زيباترين مخلوقى بود كه خداونداو را آفريده است» .
امام على (ع) در اين زمينه می فرماید: «رفق كليد رستگارى است.
امام باقر (ع) می فرماید: خوشرفتارى و مدارا با مردم يك سوم خرد است.
ايثار و از خودگذشتگى
ايثار و از خود گذشتگى يكى از آداب معاشرت اسلامى است.به اين معنا كه انسان تا جائى كه مىتواند در رفع نيازهاى ديگران بكوشد.امام على (ع) می فرماید: با مردم، به انصاف رفتار كن ولى با مؤمنان، با ايثار معاشرت نما
در قرآن اين صفت مقدس، از اوصاف مؤمنين شمرده شده است:
و مردم را در آنچه دارند بر خود مقدم مىشمارند، اگر چه خود به آنها نياز دارند .
در سيره امام على (ع) مى خوانيم:
على (ع) باغ خود را به 12 هزار درهم مىفروشد و همه پولها را بين فقرا و تهيدستان مدينه تقسيم كرده به منزل باز مىگردد.
طبيعى است كه انتظار فرزندان و همسر پس از فروش باغ، آوردن غذا و ميوه به منزل است، چنانكه فاطمه (س) مى پرسد: پول باغ را چه كردى؟
امام پاسخ مىدهد: در راه خدا انفاق كردم .
و باز در اين باره مى خوانيم كه:
روزى فاطمه زهرا (س) به على (ع) گفت به نزد پدر رو و از او چيزى بستان تا غذاى امروزمان را فراهم كنى.على (ع) به نزد پيامبر (ص) رفته و دينارى از آن حضرت گرفت و بازار رفت تا بوسيله آن غذايى بخرد.در بين راه مقداد بن اسود را ديد از حالش پرسيد، معلوم شد كه وى سخت در مضيقه است ديناررا به وى داد و خود به مسجد رفت.چون شرمنده بود با دست تهى به خانه بازگردد.مدتى گذشت و پيامبر در جستجوى على به مسجد آمد و به او فرمود: كجا بودى؟ چرا براى خانه چيزى تهيه نكردى؟ امام (ع) عرض كرد: آخر مقداد را ديدم كه سخت نيازمند است پس دينار را به وى دادم.پيامبر فرمود از اين ماجرا خبر دارم چون خداوند اين آيه را در شأن تو فرستاده است: «ديگران را بر خويش مقدم دارند گرچه خود در تنگنا باشند. (حشر: 9) .
تغافل و چشم پوشى
همانگونه كه گذشت، انسان موجودى است اجتماعى و مىبايست در جامعه در كنار هم نوعان خود زندگى نمايد.
در اين معاشرتها، ممكن است انسانها به عيوبى از يكديگر پى برند.افشاى اين عيب و به رخ كشيدن آن، كار پسنديدهاى نيست؛ لذا از نظر اسلام چشم پوشى و تغافل يكى از آداب معاشرت اسلامى است.
امام باقر (ع) می فرماید: صلاح شأن مردم با هم زندگى كردن است، و با هم زندگى كردن پيمانه پرى است كه دو سوم آن زيركى و يك سوم آن چشم پوشى و خود را به فراموشى زدن است .
صله رحم
از ديگر آداب معاشرت صله رحم است، يعنى سركشى به خويشان و اقوام.اينكه در جامعه ماشينى امروز، عواطف انسانى بخشكد، و رفت و آمدهاى خانوادگى تحت الشعاع كارهاى روزانه قرار گيرد؛ عملى سخت مورد انتقاد است.در جامعه اسلامى صله رحم و سركشى به خويشان عملى است پسنديده كه مورد تأكيد اسلام واقع شده است.
وجود انسان را علاقهها و پيوندها در بر گرفتهاند، از يك طرف پيوند به خالق كه اگر قطع شود مايه نابودى انسان است، و از طرفى پيوند با جامعه انسانى بطور عام و پدر و مادر و ساير بستگان بطور خاص.برقرارى اين پيوند، مصداق آيه "يصلون ما امر الله به ان يوصل "(الرعد / 21) است؛ كه می فرماید: وصل مىكنند آنچه را كه خداوند دستور داده تا وصل باشد و در مقابل قطع هر يك از پيوندها مصداقى است از آيه ويقطعون ما امر الله به ان يوصل (البقره / 27)
و قطع مىكنند آنچه را كه خدا دستور وصل داده.
كه خداوند اين بيان را در توصيف انسانهاى فاسق آورده است.
امير المؤمنين على (ع) می فرماید: با خويشاوندان خود صله كنيد و لو به سلام باشد .
همكارى و تعاون
روشن است كه انسان بدليل اينكه موجودى است اجتماعى نياز دارد كه بسيار از كارها را بشكل جمعى انجام دهد؛ رسيدگى به مسجد، وضعيت مدرسه و كيفيت فضاى آموزشى، خيابان، آپارتمان و شهر...مسائلى است كه همكارى همگان را طلب مىكند.همكارى تا جائى كه جنبه سازندگى و خير دارد مورد تأكيد اسلام است.چنانكه قرآن مجيد می فرماید:
تعاونوا على البر و التقوى (المایده /2)
ـ يكديگر را در خير و تقوى يارى نمائيد.
و لا تعاونوا على الاثم و العدوان (المایده /2)
ـ و در گناه و ستم همديگر را كمك ننمائيد .
كمك براى ازدواج يك جوان، كمك براى اداى قرض مؤمن، حضور فعال در انجمن اولياء و مربيان، يارى رساندن به يك جوان بيكار و دادن سرمايه به وى...از مصاديق بارز تعاون بر نيكى است كه از آداب يك معاشرت اسلامى بشمار مىآيد.
امام على (ع) می فرماید: از واجبترين حقوق خداوند متعال بر بندگانش نصيحت به اندازه توان و همكارى بر اقامه حق است .
نصيحت و خير خواهى مردم
در جامعه اسلامى، مسلمان هرگز به ضرر، مصيبت و گرفتارى ديگران راضى نيست و براى مردم همان اندازه طالب خير است كه براى خودش خير و خوبى مطالبه مىكند.
منفعتطلبى در ذات انسان وجود دارد.ولى اين منفعتطلبى نبايد باعث تضييع حقوق ديگران گردد و بقولى انسان بخواهد فقط به هدفش برسد و لو به ضرر ديگران.امام صادق (ع) می فرماید : براى مردم چيزى را دوست بداريد كه براى خود دوست مىداريد .
پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: آنچه دوست دارى مردم با تو كنند، با مردم همان كن و آنچه را خوش ندارى مردم درباره تو كنند، درباره آنها وامدار .
در حديث آمده است كه خدا به حضرت آدم (ع) وحى كرد، تمام سخن را در چهار كلمه براى تو جمع مىكنيم: ...و آنچه ميان تو و مردم است اين است كه آنچه براى خود مىپسندى براى مردم بپسندى و آنچه را براى خود نمىخواهى براى آنها نخواهى .
عفو و گذشت
گذشت و عفو در وقتى كه انسان مىتواند انتقام بگيرد، عملى بسيار پسنديده و نشان مردانگى است.
چنانكه پيامبر اكرم (ص) می فرماید: بر شما باد گذشت و بخشش؛ زيرا گذشت جز عزت چيزى بر شما نيافزايد .
و امام سجاد (ع) به فرزند خود می فرماید: اگر مردى از طرف راستت به تو بد گفت پس از طرف چپ تو عذرخواهى كرد، پس عذر او را بپذير .
اگر انسان توجه داشته باشد كه هر آينه ممكن است خودش محتاج بخشش ديگران باشد، آن وقت به ارزش عفو و گذشت پى مىبرد.
انتقام اگر چه حق فرد مورد ستم است، ولى هميشه عملى پسنديده نيست و در مواردى مىتواند باعث از هم گسيختگى جامعه گردد.
از آن موارد مىتوان عفو و گذشت در مسائل خانوادگى را متذكر شد كه در اين موارد عفو و بخشش بسيار پسنديدهتر است، از انتقامى كه مايه تخريب محيط خانواده است.
كظم غيظ
غضب و خشم از ذاتيات يك انسان است و خداوند آنرا در وجود انسان قرار داده است.كما اينكه مودت و رحم و محبت را در وجود او قرار داده.
از وصيتهاى امام على (ع) به فرزندش امام حسن مجتبى (ع) اين است كه: خشم خود را فرو ببر بخاطر اينكه من جرعهاى شيرينتر از فرو بردن خشم نديدم .
غضب سرچشمه بسيارى از گناهان است، و خطرناكترين حالات روحى انسان در حال غضب از او بروز مىنمايد، قاتلى كه در حالت غضب كسى را كشته است، اگر اسير جنون نمىگشت و غيظ خود را فرو برده بود، مرتكب چنين خطائى نمىشد.
خداوند متعال در مقام تمجيد و توصيف متقين می فرماید:
و الكاظمين الغيظ و العافين عن الناس، و الله يحب المحسنين. (آل عمران /134)
متقين، كسانى هستند كه خشم خود را فرو مىبرند و مردم را مىبخشايند و خداوند نيكوكاران را دوست دارد .در توصيف مؤمنين مى فرمايد:
و اذا ما غضبوا هم يغفرون (الشوری / 37)
و وقتى غضبناك مىشوند، مىبخشايند .
در سيره امام صادق (ع) مى خوانيم: يكى از بستگان امام صادق (ع) به خاطر موضوعى در غياب ايشان نزد مردم، از آن بزرگوار بدگوئى مىكرد.امام صادق (ع) توسط شخصى از بدگوئى او باخبر شد.
امام همين كه اين خبر را شنيد بى آنكه عكسالعمل شديدى نشان دهد، با كمال نرمش و آرامش برخاست.وضو گرفت و مشغول نماز شد.يكى از حاضران بنام حماد مىگويد:
من گمان كردم كه آن حضرت مىخواهد نفرينش كند ولى ديدم آن بزرگوار بعد از نمازش چنين دعا كرد:
خدايا من حقم را به او بخشودم تو از من بزرگوارتر و سخىتر هستى او را به من ببخشاى و كيفرش مكن .و حضرت صادق (ع) می فرماید: آنكس كه خشم خود را فرو برد در حاليكه مىتواند آنرا اعمال كند خداوند قلب او را در قيامت، از رضايت خود پر مىكند .
مهمان نوازى
از آداب ارزشمند معاشرت اسلامى، مهمان نوازى است.نقل است كه ابراهيم خليل الرحمان آنقدر به مهمان نوازى علاقمند بوده كه اگر مهمانى بر او وارد نمىشد خود به جستجوى مهمان بر مىآمد. .
و نيز از امام على (ع) نقل است كه او را نگران يافتند چون سبب را پرسيدند فرمود هفت روز است كه مهمانى بر ما وارد نشده است.
در فرهنگ اسلامى، مهمان حبيب خدا است، احترام به او مورد تأكيد اسلام است؛ و يك ارزش محسوب مىگردد.
امام صادق (ع) می فرماید: اسرائى را نزد پيامبر اكرم (ص) آوردند.
يكى از آنها را جلو آوردند كه مجازات كنند.پس جبرئيل عرض كرد: يا محمد پروردگارت سلام رسانيده، می فرماید: به درستى كه اسير تو اطعام و مهماننوازى مىكند و بر سختيها صبر و تحمل دارد.
سپس پيامبر اكرم (ص) به اسير فرمود كه جبرئيل من را از اوصاف تو خبر داد، من ترا آزاد كردم.
سپس آن اسير به حضرت عرض كرد، كه آيا خدا، اين اوصاف را دوست دارد.حضرت فرمودند: آرى، سپس آن اسير عرض كرد: قسم به كسى كه ترا به حق مبعوث كرد هرگز كسى را از مالم رد نكنم و مسلمان شد .
ـ رفع حاجت مؤمنين و همدردى با مردم
از آداب معاشرت اسلامى، رفع حاجت، و كمك به سايرين است.اين خصلت مورد ستايش اسلام، و از خصوصيات مؤمنان است.در سيره رسول الله مى خوانيم:
دختر حاتم اسير اسلام بود، به پيامبر عرض كرد: اگر صلاح مىدانى مرا آزاد كن و از سرزنشقبيلههاى عرب دور ساز.همانا پدرم بردگان را آزاد مىساخت، و در حوادث تلخ روزگار به مردم كمك مىكرد.حضرت به دختر حاتم فرمود اين از اوصاف مؤمنين است.سپس به مسئولين امر فرمود كه : به پاس احترام به ارزشهاى اخلاقى پدرش او را آزاد كنند .
فرد مسلمان در جامعه اسلامى مكلف است تا جائى كه مىتواند در صدد رفع حوائج مؤمنين باشد .و اگر نتوانست حاجت وى را بر طرف كند، تا حد امكان با او همدردى نمايد و خود را شريك در غم و رنج وى نشان دهد.
امام صادق (ع) در اين زمينه می فرماید: هر كس در صدد رفع حاجت برادر مؤمنش باشد، خداوند در صدد رفع حاجت اوست تا مادامى كه او در صدد رفع حاجت برادر خويش است .
آن حضرت مىفرمايند: هر كس همراه برادر خويش برود، خواه كارش را انجام دهد خواه انجام ندهد، همچون كسى است كه يك عمر خداى را پرستيده باشد.مردى پرسيد: در پى حاجت برادر خود با وى برود و طواف را قطع كند، امام فرمود: آرى .
برترى رفع حاجت مؤمن، بر طواف كعبه را در سيره عملى آن حضرت (ع) از زبان ابان بن تغلب مىتوان فهميد.
ابان گويد: همراه امام صادق (ع) مشغول طواف كعبه بودم در گرماگرم طواف يكى از شيعيان با اشاره از من خواست تا همراه او براى برآوردن حاجت او بروم ولى من دوست نداشتم طوافم را قطع كنم، و امام را رها كنم...حضرت فهميد و به من فرمود: همراه او برو.گفتم آيا طوافم را بشكنم؟ فرمود: آرى .
در سيره امام سجاد (ع) مى خوانيم: زيد بن اسامه يكى از مسلمانان عصر امام سجاد (ع) بود، امام شنيد كه او بيمار شده و بسترى است، به عيادت او رفت؛ ديد گريه مىكند فرمود: چرا گريه مىكنى؟
زيد گفت: مبلغ پانزده هزار دينار قرض دارم و گريهام براى اين مبلغ كلان بدهكارى است كه بر گردنمهست و چيزى از مال دنيا بجا نگذاشتهام تا به اندازه اين مبلغ باشد.
امام سجاد (ع) به او فرمود: گريه نكن آن قرض تو بر من، و تو از آن برى هستى.
آنگاه امام همه قرضهاى او را ادا كرد .
عذر پذيرى
انسان در جامعه انسانى زندگى مىكند چه بسا كسانى كه به انسان بدى كنند و بعد پشيمان گشته و عذرخواهى نمايند، يكى از آداب معاشرت اسلامى، عذرپذيرى است چنانكه وقتى از انسان معذرت خواسته شد، سخت نگيرد و بپذيرد.
امام سجاد (ع) در نصيحت فرزند خود می فرماید: اگر مردى از سمت راست تو به تو بد كرد سپس از طرف چپ تو از تو عذر خواست، پس عذر او را بپذير .
تواضع و فروتنى
تواضع از آداب پسنديده اجتماعى است و در اسلام تأكيدات فراوانى بر آن شده است.شخص متواضع، مورد احترام مردم است.ولى متكبر در تنهائى موحش خود، گرفتار است و در ميان مردم جائى ندارد.
اگر انسان توجه داشته باشد، او هم بندهاى است از بندگان خدا با همه خصائص و خصوصيات بندگى؛ يعنى ناتوان است، در معرض بيمارى است و اجل در پى او است...آنگاه مشى آميخته با تواضع اختيار مىنمايد:
امام على (ع) در اين زمينه مى فرمايد:
ذليل و بيچاره فرزند آدم، اجلش پنهان است، بيماريهايش پوشيده، عملش نگهدارى مىشود پشه او را دردناك مىسازد، آب در گلو بگيرد، او را مىكشد، عرق او را بدبو مىكند .
آيا انسانى با اين همه ضعف، سزاوار است گردنكشى نمايد.در اهميت و نقش تواضع در معاشرت می فرماید:
هر كس درختش نرم باشد، (يعنى متواضع باشد) شاخههاى او (دوستانش) فراوان است خداوند بندگان خود را با تواضع توصيف مىكند.
عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا . بندگان خدا كسانى هستند كه در روى زمين به آرامى راه مىروند.
اگر چه تواضع صفت پسنديدهاى است ولى در مقابل متكبرين كه تواضع ديگران را در مقابل خود وظيفه آنها مىدانند، پسنديده نيست.چنانچه پيامبر اكرم (ص) می فرماید: هر گاه افراد متواضع از امت مرا ديديد، در برابر آنها تواضع كنيد، هر گاه افراد متكبر را ديديد در برابر آنها تكبر نمائيد .
ـدفاع از حقوق مؤمنين
دوستى انسان با ديگران ايجاب مىكند، كه از حقوق معاشرين خود دفاع نمايد.و اين از اولين آداب دوستى است.امام على (ع) می فرماید: دوست در حقيقت دوست نيست مگر اينكه رعايت نمايد دوست خود را در سه وقت؛ در رنج و گرفتارى او، در نبودن او، در وفات او .
در سفرى كه امام كاظم (ع) به عراق نمود، على بن يقطين از وضع خود به امام شكوه كرد و گفت: آيا وضع و حال مرا مىبينى كه در چه دستگاهى قرار گرفته، با چه مردمى سر و كار دارم.امام فرمود: خداوند، در ميان ستمگران مردانى دارد محبوب، كه بوسيله آنان از بندگان خوب خود حمايت مىكند و تو از آن مردان محبوب خدائى .
يكى از جاهائى كه مىبايست از حق مؤمنان دفاع كرد، پشت سر آنهاست؛ يعنى وقتى كه مؤمن غايب است، از حق او دفاع كرد، و شأن او را حفظ نمود:
پيامبر اكرم (ص) می فرماید: كسى كه در حضورش مسلمانى را غيبت نمايند و او بتواند دفاع كند، و نكند؛ خداوند او را در دنيا وآخرت به ذلت كشاند .
تذكر و امر به معروف
امر به معروف و نهى از منكر از آداب مهم معاشرت اسلامى است.
تذكر و نصيحت از عوامل مهم رسيدن به كمال است.و مايه پيرايش جامعه از زشتىها و احياى سنن و آداب نيكو مى باشد.
از نظر اسلام، يكى از معيارهاى انتخاب دوست، اين است كه داراى وصف تذكر باشد.يعنى دوست خوب، دوستى است كه خوبيها را به انسان متذكر شود و عيوب انسان را به او گوشزد نمايد .
امام صادق (ع) می فرماید: بهترين دوستم كسى است كه عيوبم را به من هديه آورد .
و اگر كسى چنين نكند در حقيقت به دوست خود خيانت كرده است.
امام صادق (ع) : كسى كه برادرش را در حين كار زشتى ببيند ولى او را منع نكند، پس به او خيانت كرده است
و باز آنحضرت در مقام تهديد می فرماید: كسى كه برادر مؤمنش را در انجام حاجت ناپسندى يارى كند و او را از آن كار باز ندارد، مانند كسى است كه به خدا و رسولش خيانت كرده است و خداوند خصم و دشمن اوست .
حارث بن مغيره گويد: در كوچههاى مدينه به امام صادق (ع) رسيدم.حضرت چون مرا ديد فرمود اى حارث اين را بدان كه داناهايتان مسئول نادانهايتان خواهند بود.اين بفرمود و ديگر توقفى ننمود و برفت.در اولين وقت مناسب به خانهاش شتافتم پس از كسب اجازه به خدمتش رفتم و عرض كردم: اين فرموده شما مرا منقلب كرد.ممكن است در اين باره بيشتر توضيح دهيد .
فرمود: چه چيزى شما را مانع است كه چون بشنويد يكى از خودتان (جماعت شيعه) مرتكب اعمالى شده كه مايه اذيت و آزار و موجب ننگ ماست.به نزد وى رفته و او را متذكر نموده و نصيحتش كنيد و با سخن نرم و حكيمانه او را از كارش باز داريد؟ عرض كردم آخر آنها از ما نمىشنوند .فرمود پس وظيفه داريد از آنها جدا شده و با آنان همنشينى نكنيد؟ در اهميت اين ادب از آداب معاشرت مىبايد گفت كه امر به معروف در شريعت اسلام جايگاه ويژهاى دارد؛ تا آنجا كه امير المؤمنين على (ع) در مقايسهاى بين امر به معروف و اعمال نيك ديگر، آنرا مثل دريا و ساير اعمال را مثل آب دهان مىشمرد.
همه اعمال حتى جهاد، در مقابل امر بمعروف مثل آب دهان است در مقابل دريا .امر به معروف، اگر جنبه عملى پيدا كند تأثيرى بمراتب بيشتر از زبان دارد.
امر به معروف با عمل، اثرش بيشتر است از تذكرى كه فقط با زبان باشد.
ابن ابى يعقوب گويد: امام صادق (ع) به من فرمود: شما (شيعيان) با رفتار و كردارتان مردم را به مذهبتان دعوت كنيد، نه با زبانتان، تا كوشش در عبادت و پرهيز از گناه و صداقت و راستگوئى را در رفتار شما مشاهده كنند، (و بدين روش مىتوانيد مردم را به سوى دين بكشانيد) .
اينكه انسان ديگران را به معروف امر كند و خود انجام دهنده آن نباشد، تأثيرى نخواهد داشت و به باران بر سنگ تشبيه شده است.
خداوند در مقام اعتراض به چنين افرادى می فرماید:
يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون. (الصف / 3-2)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا به آنچه مىگوئيد عمل نمىكنيد .
اگر چه نماز ستون دين و سيماى مكتب است ولى مىبايست گفت كه همه اعمال حتى نماز، قوامشان در جامعه بسته به اجراى اين فرضيه الهى است.با انجام امر به معروف و نهى از منكر جامعه اسلامى شكل اسلامى به خود مىگيرد.و احكام اسلامى در جامعه پياده مىشوند.
حيا
حيا مترادف عفت و بعضا صفتى است نفسانى كه شهوت را كنترل مىنمايد و يا اينكه حالتى است درانسان كه او را از انجام كارهاى غير جائز، باز مىدارد .
حيا نيرويى است كه تمام اعمال انسان را كنترل مىنمايد تا هر چه را نفسش اراده كرد انجام ندهد.
پرهيز از تعبيرات زشت و زننده (حياء در گفتار) پرهيز از پوشيدن لباسى و لو غير منافى با اسلام (ظاهرا) دورى از شوخىهاى ركيك...از مصاديق حياء در معاشرات اسلامى مىباشند .
امام على (ع) برترين اعمال را عفت مىداند بالاترين عبادات عفت و پاكدامنى است .
امام كاظم (ع) می فرماید: خداوند بهشت را بر فاحش و زشتگو و كمشرمى كه از آنچه مىگويد يا در مورد او گفته مىشود حيا نمىكند، حرام كرده است .
اگر چه بسيارى از مواقع حيا را، مرادف با خجالت، معرفى مىكنند، ولى اين تلقى از حيا مردود است، چون خجالت و خجل بودن از نظر اسلام پسنديده نيست.
آنچه از روايات منابع اسلامى بدست مىآيد، حيا نيرويى است كه انسان را از دست زدن به اعمال زشت باز مىدارد، و مانع از آن مىشود كه هر چه به فكرش آمد بر زبانش جارى نمايد .كما اينكه امام على (ع) مى فرمايد: حياء انسان را از كار زشت باز مىدارد.
اگر چه حيا براى همه پسنديده است ولى براى بانوان پسنديده است چنانچه امام صادق (ع) می فرماید: حيا ده جزء است 9 جزء در زنان و يك جزء در مردان .
در جايگاه حيا همين بس كه از نظر اسلام هر كس پرده حياى خود را بدرد، آبرو و شخصيتى ندارد، و لذا اسلام غيبت چنين افرادى را جائز شمرده است؛ چه اينكه پيامبر اكرم (ص) می فرماید : هر كس پرده حيا را دريد غيبتش جائز است .