قرآن مجيد راه سفر انسان به آخرت را در دو طريق بيان مى كند، و علت تقسيم اين سفر به دو كيفيت، دو گروه بودن مردم در طول تاريخ است. از زمان شروع زندگى انسان در كره زمين تاكنون، مردم دو گروه بوده اند و تا برپا شدن قيامت نيز همين دو گروه خواهند بود
-
رگ رگست اين آب شيرين آب شور
در خلايق مى رود تا نفخ صور
البته در دو گروه شدن انسان ها، هيچ اجبارى نبوده و نيست؛ يعنى اين خداى متعال نيست كه انسان ها را به دو گروه تقسيم كرده است، بلكه خود مردم هستند كه به انتخاب و اختيار خودشان دو گروه شده اند كه خدا از آن دو گروه خبر مى دهد، نه اينكه باعث دو گروه شدن آن ها باشد.
بسيارى از مسائل كه در قرآن مجيد مطرح است، فقط خبر از زندگى مردم است، نه اينكه اجبار پروردگار باشد. تنها چيزى را كه نسبت به انسان بعد از آفريده شدن و مكلف شدنش برعهده خدا مى داند، فقط راهنمايى و هدايت است: «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ* وَ لِسَانًا وَ شَفَتَيْنِ* وَ هَدَيْنهُ النَّجْدَيْنِ» .[1]دو چشم باز و زبان گويا براى انسان قرار داده ام كه اگر بنا باشد بپرسد، بپرسد كه جهلش را علاج كند. دو لب نيز دارد كه بتواند درست حرف بزند. بعد راه و چاه را نيز به او راهنمايى كرده ام؛ گفت: اين يك راه است؛ هر كسى در اين راه حركت كند، پايان اين راه، رضوان و بهشت است.ضدّ اين راه نيز جاده اى است كه وصل به چاه عميقى به نام دوزخ است، كه هر كسى اين راه را برود، به ناچار در پايان اين راه به دوزخ مى افتد. پس ما شما را هدايت كرديم، اما اين شما هستيد كه انتخاب گر هستيد. مى توانيد اشتباه انتخاب نكنيد؛ چون عقل به شما دادم، پيغمبر و امام معصوم(عليهم السلام) برايتان قرار دادم، كتاب آسمانى برايتان نازل كردم، اين چهار حجت من بر شما است. چهره هايى را با عقل كامل در ميان شما قرار دادم كه حجت پنجم است، پس عذرتان چيست كه به جهنم مى رويد؟
شما بايد عذر قابل قبولى براى جهنم نرفتن خود داشته باشيد. اگر بگوييد: خدا كه پيغمبرى نفرستاده است:
«لَوْلَآ أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ ءَايتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَ نَخْزَى» .[2] اگر پيغمبرى فرستاده بودى، ما حتماً از احكام و برنامه هاى تو پيروى مى كرديم، خدا جواب مى دهد: من كه فرستادم، چرا از آن ها پيروى نكرديد؟ خدا مى فرمايد:«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ مُبَشّرِينَ وَمُنذِرِينَ» .[3] چرا پيروى نمى كنيد؟شما در كنار چند حجت قرار داريد؛ پيغمبران، ائمه طاهرين، كتب آسمانى مانند قرآن يا كتب آسمانى امت هاى قبلى مانند تورات، انجيل، زبور و چهره هايى با عقل كامل، عقل و چشم باز. شما ديگر چه عذرى داريد كه در طريق گمراهى قدم برمى داريد؟
چند آيه در قرآن مجيد است كه مربوط به قيامت است. خدا به تمام گمراهان در قيامت مى گويد: اينجا جاى عذرخواهى و بهانه نيست؛ چون هر عذرى بياوريد، دروغ است. بنابراين، از اول راه عذرتراشى را مى گيرد و مى گويد:« لَاتَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمنِكُمْ » .[4] عذرى نياوريد؛ چون هر عذرى بياوريد، من به شما ثابت مى كنم كه دروغ مى گوييد. تمام امكانات لازم براى حركت در راه هدايت براى شما بود، بنابراين بهانه نياوريد.
انتخاب راه توسط انسان
در آيه ديگر مى فرمايد:
«إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» .
[5] ما راه را نشان داديم؛ يعنى كار ما تمام و نسخه ما كامل است؛ چون به لفظ ماضى مى گويد، نمى گويد: بعد هدايت مى كنم، بلكه مى گويد:«هَدَيْناهُ»چراغ هدايت من از همان زمان شروع زندگى شما انسان ها روشن بوده؛ چون وقتى آدم و حوا(عليهما السلام) را مى خواستم روى زمين قرار بدهم و حتى به ابليس خطاب كردم: من نخواستم كه حتى دشمنم به جهنم برود، فقط او را از بارگاه ربوبى خودم بيرون كردم، اما به او و آن زن و شوهر گفتم:«قُلْنَا اهْبِطُواْ»، «اهبطوا» جمع است، از سه به بالا را شامل مى شود: «قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مّنّى هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ» .[6] همگى به روى زمين برويد، اما من بلافاصله شما را راهنمايى مى كنم كه از چه جاده اى در زندگى حركت كنيد. اگر ابليس با آن بلايى كه بر سر آدم و حوا درآورد، هدايت مرا مى پذيرفت، او نيز به بهشت مى رفت.
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: حتى خدا حاضر شد كه در زمان حضرت موسى(عليه السلام) از تمام گناهان ابليس گذشت كند. لذا، به او فرمود: به ابليس بگو: قضاى آن سجده اى كه نكردى را بر سر قبر آدم بجا بياور، من گذشته ات را مى آمرزم. ابليس گفت: من به خودش وقتى كه زنده بود سجده نكردم، به قبرش سجده كنم؟ «1»پس خودم هستم كه بد حركت مى كنم و مى گويم: هر چه مى خواهد، بشود. خدا كهمى خواهد با هر نوع دستاويزى مرا به طرف خودش بكشد؛ با انبيا، ائمه، عقل كامل، عالم ربانى، كتب آسمانى، حادثه و اتفاقات، اما من مى گويم: صد و بيست و چهار هزار پيغمبر، دوازده امام، قرآن، عقل و تمام حجت هاى خدا را رها كن. پس چه چيزى در اين دنيا نزد تو اهميت دارد؟ مى گويد: رفيق، نوار ضبط براى من مى گذارد، عرق و شراب به من مى دهد، قمار راه مى اندازد، بساط زنا براى من فراهم مى آورد.
اما به دنبال حضرت ابراهيم(عليه السلام)، حضرت على(عليه السلام)، فاطمه زهرا(عليها السلام) بروم كه مى گويند: ارتباط با نامحرم، ربا، بى حجابى حرام است.
قرآن مى فرمايد: جهنمى ها خودشان جهنم را انتخاب مى كنند، بهشتى ها نيز خودشان بهشت را برمى گزينند، ما فقط هدايت آن ها را به عهده گرفته ايم كه بگوييم: اين جاده منتهى به بهشت و اين جاده آخرش دوزخ است. انتخاب و اختيار باشما است. هيچ كس به من نگويد كه چرا خودت جلوى گمراهى مرا نمى گيرى؟ چون من اراده ازلى و ابديم بر هدايت اجبار تعلق نگرفته است. من به اجبار كسى را به بهشت و جهنم نمى برم. من فقط راه را نشان مى دهم.اينكه بگويى: چرا جلوى مرا نمى گيرى كه من با زن نامحرم نروم، عرق نخورم، ورق بازى و قمار نكنم؟ اگر تو جلوى مرا بگيرى، من اين گونه گناه نمى كنم؟ چون به من چه كه جلويت را بگيرم. من تو را راننده بدن و روحت قرار داده ام، هر كجا كه احساس خطر مى كنى، ترمز كن. ماه مبارك رمضان بهترين دليل بر اين است كه همه مى توانند از حرام خوددارى كنند. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» .[7]مى گويد: گروهى راه هدايت را انتخاب مى كنند كه آخرت بهشت است، گروهى نيز راه ضلالت، كفر و شرك را انتخاب مى كنند كه آخرش جهنم است.
اينكه انسان ها دو گونه مى ميرند و به آخرت سفر مى كنند؛ سفرى كه براى گروه مؤمن است زيباترين و راحت ترين سفر است، كه آيات و روايات مى گويند: اول اين سفر، پايان همه رنج ها، غصه ها، غربت ها، دردها و ناراحتى ها است.به محض اينكه چشمش به ملك الموت مى افتد، تمام لذّت عالم در وجودش ظهور مى كند، چرا؟ براى اينكه در همان حال احتضار، با ديدن ملك الموت اين معنا را با عمق قلبش درك مى كند كه زمان فراق تمام شده و زمان وصال است: «إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْتُوعَدُونَ» .[8]اين يكى از سندهاى بسيار زيباى قرآن است.
كسانى كه آمدند و به ايمان به من اقرار كردند، گفتند كه همه كار ما پروردگار يكتا است، به شيطان ها و خانواده اعلان كردند: مالك، صاحب اختيار، فرمانده، مدبّر و مربى ما در اين عالم فقط خدا است و بر اين اعتقاد نيز پايدارى كردند و هيچ برنامه اى اين ها را از مرحله هدايت دور نكرد؛ جلوه ها، زينت ها، فسادها، فتنه ها، آشوب ها، مقاله ها، ماهواره ها، سريال ها، سى دى ها، هيچ كدام آن ها را از من جدا نكرد؛ چون اين ها آدم هاى خيلى فهميده اى هستند.مگر مى شود كسى به حق وصل شود و جاهل بميرد؟ پروردگار عالم، عقل بى نهايت است، انسان با عقل جزئى، اگر به اين عقل بى نهايت ربط پيدا كند، خدا مى داند كه چه انقلابى در وجودش ايجاد مى شود.
كودكى را به مكتب بردند، معلم به او گفت: بگو يك، گفت: يك. گفت: بگو دو.گفت: نمى گويم؛ ما همان يك را داريم كه همه چيز در همان يك هست. دو نداريم.تمام آفرينش، جلوه همان يك است. به پدر بچه گفت: از فردا به بعد اين بچه را جاى من و مرا در ميان بچه ها بگذار، براى اينكه همه علم در حرف اين بچه است.
-
امروز شاه انجمن دلبران يكى است
دلبر اگر هزار، ولى دل، بر آن يكى است
مگر دلمان را ارزان به دست آورديم كه به غارت اين افراد فاسد و خبيث و آلوده بدهيم. يك دل كه بيشتر به ما نداده اند؛ كه حضرت حق مى فرمايد:«مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مّن قَلْبَيْنِ فِى جَوْفِهِ» .[9]من براى هيچ كدام دو دل نگذاشتم، دلى به شما دادم كه آن نيز جايگاه خودم است. چه كسى بهتر از صاحب دل؟
زليخا به حضرت يوسف(عليه السلام) گفت: فقط براى يك بار نگاهى به من كن، من يك بار تو را ديدم، دلباخته شدم و تو را مى خواهم، تو نيز يك بار مرا نگاه كن. حضرت يوسف(عليه السلام) فرمود: من هميشه نتيجه را نگاه مى كنم. تا در اين گونه موارد پر از نفرت شوم و اصلاً هيچ چيزى را نگاه نكنم. گفت: نتيجه چيست؟ گفت: من آن زمانى را نگاه مى كنم كه درب قبر را بستند و رفتند. كرم ها آمدند و ابرو، لب ها، چشم ها، موها و صورتت را خورده اند، شكلى را دارم نگاه مى كنم كه گرگ بيابان نيز از آن فرار مى كند. زنا كنم؟ آنچه جوان در آينه ببيند پير در خشت خام بيند. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ» .[10]
البته اين آيه خيلى توضيح دارد؛ يعنى عمق آيه را كه آدم مى شكافد، نگاه مى كند كه از لذت معنوى دارد از خود بى خود مى شود.آيه مربوط به مؤمنين زمان پيغمبر(صلى الله عليه و آله) نيست، آيه به صورت كلى مى گويد. در همه زمان ها فساد بوده است، شما خيال مى كنيد كه زمان قاجاريه، صفويه و زنديه در ايران فساد نبوده است؟ فساد هميشه بوده، ما نبايد در مقابل فساد سست باشيم كه فساد در همه جاى زندگى ما رخنه كند.
به تعبير اميرالمؤمنين(عليه السلام): ما بايد در زندگى مانند كوه باشيم؛ «كنت كالجبل لاتحرّكه العواصف» .[11]
يا امام على(عليه السلام) مى فرمايد: « شيعتنا كالنحل » .[12] شيعيان ما مانند زنبور عسل، منبع فايده و سود هستند. زنبور فقط به دنبال شيره هايى مى گردد كه تبديل به عسل مى شود، هيچ گاه روى نجاست نمى نشيند. در اين بيابان ها مى رود و بهترين گل ها و شكوفه ها را پيدا مى كند. نوشته اند كه زنبور با اين جثه اش از كندو كه در مى آيد، تا زمانى كه برگردد و آن شيره هاى خورده را تبديل به عسل كند، معادل چهارده فرسخ راه مى رود.
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مى فرمايد: مؤمن فقط به دنبال گل و شيره گل مى گردد، نه دنبال بول و غائط، آن مگس است كه به دنبال نجاست مى گردد. «إِنَّ الَّذِينَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلئِكَة أَلَّا تَخَافُواْ وَ لَاتَحْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنتُمْ تُوعَدُونَ» .[13] مؤمن و كليه كسانى كه در جاده هدايت هستند، چقدر ارزش دارند؟ هنگام مردن، ملائكه بر آن ها نازل مى شوند، مى گويند: نترسيد؛ چون شما را به جاى ترسناكى نمى بريم. غصه نخوريد؛ چون هيچ چيزى از شما نمى خواهيم بگيريم. هر كار مثبتى كرديد، با خودتان برمى داريد و مى بريد. پرده را كنار مى زنند، ملائكه به شما مى گويند: آمديم تا شما را به اين بهشتى كه از پيش در قرآن به شما وعده مى دادند، بشارت دهيم.
آن بهشت اينجا است: «فِيهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فِيهَا مَا تَدَّعُونَ* نُزُلًا مّنْ غَفُورٍ رَّحِيمٍ» .[14] در اين بهشتى كه مى خواهيم شما را ببريم، هر چيزى كه بخواهيد براى شما فراهم است.پايان آيه خيلى جالب است. مى دانيد در اين بهشت ميهمان دار شما كيست؟خداى غفور و رحيم. قبل از اينكه شما را به بهشت ببرد، گناهانتان را مى آمرزد و بعد رحمتش را درياوار به شما وصل مى كند.مرگ طبقه دوم نيز كاملًا ضدّ اين ها است. شما هر برنامه مثبت در اين نوع مرگ مى بينيد، همه را برعكس كنيد، نوع مرگ آن ها معلوم مى شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته »
حجة الاسلام و المسلمین انصاریان
[1].بلد/آیات 8و9و10
[2].طه/آیه134
[3].بقره/آیه213
[4].توبه/66
[5].انسان/آیه3
[6].بقره/آیه38
[7].انسان/آیه3
[8].فصلت/آیه30
[9].احزاب/آیه4
[10].فصلت/آیه30
[11].کافی(دارالحدیث)/ج2/ص482
[12].همان
[13].فصلت/آیه30
[14].فصلت/آیات31و32