-
یاد تـو در ضمیـرم و مهـر تو در دلم
با شیـر به اندرون شد و با جان به در رود
-
گر بر کنم ز تو مهر و بردارم ازتو دل
آن دل بـر که افکنـم آن دل کجا بـرم
-
نامـم ز کارخـانـه عـشـاق محـو باد
گـر جـز محبـت تو بود شـغل دیگرم
-
ای عاشـقان کـوی تو از ذره بیشتر
من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم
-
شاها من ار به عرش رسانم سریر فضل
مملو که آن جنابـم و مسکین آن درم
آنچه که در روز قیامت به کار ما می آید اعمال خوبمان است. در دنیا هرچقدر که می توانیم باید میزان حسناتمان را سنگین کنیم. قرآن می فرماید: فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ[1] فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ[2] اگر میزان حسنات ما سنگین شد یعنی پنجاه و یک درصد خوبی هایمان بر بدی هایمان غالب باشد در عیش دائمی در بهشت الهی هستیم. یکی از چیزهایی که کفه ترازوی اعمال ما را سنگین می کند محبت خدا و اهلبیت علیهم السلام و اولیاء خداست.
مردم کوفه هم اهل بیت علیهم السلام را دوست داشتند اما پول و جانشان را بیشتر دوست داشتند تا ابن زیاد تهدید کرد که حقوقتان را قطع می کنم و جانتان را می گیرم دست از دفاع اهل بیت علیهم السلام برداشتند. فرزدق به آقا اباعبدالله علیه السلام عرض کرد: دل مردم کوفه با شماست اما شمشیرهایشان بر علیه شماست. یعنی محبتشان ناقص است. خودشان را بیشتر دوست دارند. شخصی از بزرگان که دیگر بزرگان به درس اخلاقش می آمدند می گفت: از خدا این دعا را بخواهیم که کاری کند که ما خدا را از پول بیشتر بخواهیم. اکثریت اهل دنیا پول را خیلی بیشتر دوست دارند. اگر پول را بیشتر نخواهند این قدر حرام کاری نمی کنند. ربا و نزول نمی گیرند با خدا نمی جنگند. الان موقع نماز در شهر مذهبی اصفهان با این همه ندای اذان چند نفر کاسب مغازه هایشان را می بندند و به نماز جماعت می روند؟ چند نفر از کسانی که در بازار و پیاده رو هستند به نماز جماعت می روند؟ اگر اعلام بکنید هر کس فردا نماز مغرب و عشاء به نماز جماعت بیاید دوهزار تومان به او می دهیم؛ خیلی ها امشب سکته می کنند. اگر بگویند ده هزار تومان می دهیم دیگر کسی شب خوابش نمی برد.
مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری فرموده بودند از یکی اولیاءخدا که به کمالات بالایی رسیده بود پرسیدم چگونه به اینجا رسیدی؟ گفتند: حب دنیا نداشتم و از دل بیرونش کردم. دعاهای مختلف صحیفه سجادیه را می خواندم و از خدا می خواستم خدا حب دنیا را از دلم بیرون کند از جمله این دعای صحیفه سجادیه الهی أَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي وَ اجْمَعْ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْمُصْطَفَى وَ آلِهِ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ[3].
تنها چیزی که ارزش عشق انسان را دارد خدا و معصومین علیهم السلام و اولیاءخدا هستند. حیف است آدم عاشق پول و ماشین بشود. ماشین آهن پاره ای بیش نیست. اهل بیت علیهم السلام برای ما ماندگار است. اما هر آنچه که غیر از این ها باشد ازبین رفتنیست. چه زیباست که بعضی ها با قرآن، نماز و امام حسین علیه السلام عشق می کنند. از امام حسین علیه السلام ترک حب دنیا را بخواهید. دستگاه امام حسین علیه السلام انسان را نجات می دهد سیئات و گناهان را تبدیل به حسنات می کند.
ارادت حضرت آیت الله مرعشی نجفی به اهل بیت و امام حسین مثال زدنی و زبانزد بود. امضای ایشان، خادم اهل بیت سید شهاب الدین مرعشی نجفی بود. هر سه وعده نمازشان را در حرم حضرت معصومه می خواندند و مرگشان هم بعد از زیارت حضرت معصومه سلام الله علیه بود که به خانه رفتند و از دنیا رفتند. حسینیه ایشان حتی پس از مرگشان در مناسبت ها مملو از عزاداران و هیئت ها و دسته های عزاداری است. وصیتشان این بود که همراه کفنشان، دستمالی را که با آن اشک های گریه بر امام حسین علیه السلام را پاک می کردند، با ایشان دفن شود. در کامل الزیارات از امام صادق علیه السلام نقل شده است که اگر یک قطره از این اشک در جهنم بریزد جهنم را خاموش می کند. فَلَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِي جَهَنَّمَ لَأَطْفَأَتْ حَرَّهَا حَتَّى لَا يُوجَدَ لَهَا حَرٌّ[4] این قطرات اشک خیلی قیمتی هستن و مرض های ناعلاج را شفا داد ه اند.
حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه دنیا را این گونه توصیف کرده اند: «ما اصف من دارٍ اوّلها عنا و آخرها فنا» چگونه توصیف کنم دنیایی را که اولش با رنج و زحمت است و آخرش فنا و مرگ است. خانواده ای که بچه دار نمی شود؛ خودش را به آب و آتش می زند تا بچه دار بشود. بعد که بچه می آید می مانند که با این بچه چه کنند تروخشکش کنند. بزرگ می شود مدرسه بفرستند. لباس می خواهد کفش می خواهد بعد می خواهد ازدواج کند.
ملاّاحمد نراقی می گوید: پدری به جوانش می گفت زن بگیر. اما جوان تن به ازدواج نمی داد. بعد از اصرار فراوان قبول کرد ولی در شب عروسی از حجله فرار کرد و در مسجد پیدایش کردند. گفتند: چرا فرار کردی؟ گفت: هنگام عقد یک قافله ای را دیدم که در حال سروصدا هستند. بعد از ازدواج نوه و نتیجه و دخترها و پسرها می آیند. بچه ات را از خانه بیرون می کنی با پنج تا بچه به خانه ات برمی گردد. روز عید می آید و من حتی خرج خودم را هم ندارم. باید خرج آنها را هم بدهم. دیدم یکی می گوید: من کفش می خواهم، کیف می خواهم، خانه می خواهم، اتاق خانه امان کم است، بعد تفریح می خواهند، گردش می خواهند. اینقدر ناله از این قافله بلند بود که گفتم: فرار کنم و به مسجد خدا پناه ببرم. من اصلاً زن نمی خواهم تا گرفتار این قافله نشوم. جداً اگر کسی به دیده واقع بینی نگاه کند همین است. الآن یک کاسب چقدر زحمت و مشکلات دارد؟ چقدر در معرض حرام است؟ کسب حلالش هم زحمت دارد.
کسانی را در بین اطرافیانمان می شناسیم که یک عمری زحمت کشیده اند و بالاخره در سن میانسالی خانه خریده اند. شخصی را می شناسم که معاون دادگستری بود ولی تا اواخرش مستأجر بود و با قرض و بدهی در اواخر عمرش در شهر اصفهان خانه ای برای خودش ساخت و یک ماشین نو گرفت ولی در راه مشهد تصادف کرد و به رحمت خدا رفت. دنیا دار نقص و فنا است. باید بگذارید و بروید. باید دل بکنید حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ[5] یعنی دل هایتان را از این دنیا بکنید قبل از اینکه بدن هایتان را از اینجا ببرند.
وقتی می خواهید یک جایی بروید اول خانه ای می سازید بعد آنجا می روید یا اگر به بیابان می خواهید بروید ابتدا چادر می زنید. خانه آخرت هم همین طور است. اول باید چراغی برای قبرت درست کنی و بعد بهشتش را درست کنی، باغش را درست کنی. غلمان و حوریش را درست کنی.
گلایه پولدارها و ثروتمندان از زندگی بیشتر است، از ناراحتی های عصبی تا انواع و اقسام مریضی ها. یکی از اقوام ثروتمند ما می گفت: حاج آقا، اگر راهی وجود داشته باشد من خودکشی می کنم و خودم را می کشم. همه چیز دارم؛ پول، ماشین، ثروت فراوان و باغ ولی خوش نیستم از ناخوشی در حال دق کردن هستم. ظاهر انسان ها را نگاه نکنید باطن انسان ها چیز دیگریست. کسی که روضه نمی گیرد، خیرات نمی دهد، خمس نمی دهد و به فامیل هایش رسیدگی نمی کند؛ هزاران آه و ناله پشت سرش است. حسادت و رقیب نمی گذارد آب خوش از گلوی این ها پایین برود. باید ایمان بیاوریم که خوشی و کیف فقط در ارتباط داشتن با خداست خوشی در قانع بودن است. اینکه بگویی خدایا من راضی هستم قانع هستم. اما اگر بخواهی با داشته ها و ثروت هایت دل کسی را بسوزانی و پز بدهی، روزی هم دل شما را می سوزانند.
تشریفات و تجملات و دکورهای آنچنانی و هزینه های پوچی که در زندگی ها می بینیم همه وزر و وبال بر گردن صاحبش است و هیچ وقت عامل خوشی انسان نمی شوند. متاسفانه الآن خانه هایی مانند کاخ می سازند تا فقط به برادر و پسرعمو و پسرخاله و فامیل و همسایه نشان بدهند که بقیه بگویند ببین چه ساخته. مطمئنم که یک لیوان آب خوش از گلوی این آقا پایین نمی رود. یا چشم می زنند یا لعنت می کنند و هزار چیز دیگر. خانه ای که با دل شکستن دیگران با ایذاء و آزار دیگران بنا شده باشد، جهنم است. شعبه ای از خانه های معاویه و عمروعاص است خانه ای که روی چشم و هم چشمی و حسادت و رقابت و دنیاپرستی ساخته می شود خانه آتش است. نقل شده ثروتمندی در مدینه خانه ای ساخت که طبقه بالای آن دکور زیبایی داشت و گنبدی بالای آن درست کرده بود. پیامبر صلی الله ... روزی از آنجا عبور کردند و آن خانه را دیدند، فرمودند: این خانه چه کسی است؟ گفتند: خانه فلان صحابی شما. حضرت خیلی ناراحت شدند و دفعه بعد که آن صحابی را دید مقداری با بی محلی سلام کرد. صحابی که از رفتار پیامبر تعجب کرده بود و همیشه مورد تکریم ایشان بود به رفقایش گفت: اتفاقی افتاده است؟ رفقایش گفتند: ایشان از کنار منزل شما عبور کرد و گنبد بالای خانه ات و این تشریفات و تجملاتی که درست کردی را دید و مکدر شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کارش بی حکمت نیست. برای اینکه مسابقه تشریفات و تجملات راه نیفتد این کار را کرد. پیغمبر برای اصلاح آخرتمان آمده است. صحابی که ناراحت شده بود گفت: عجب! اگر این خانه ای را که من درست کردم دل پیامبر را ناراحت کرده است من چنین خانه ای را نمی خواهم داشته باشم و بلافاصله خانه را با خاک یکسان کرد. خبر این کارش را که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دادند؛ حضرت تحویلش گرفتند به او محبت کردند و فرمودند: هر بنا و ساختمانی که بیش از نیاز و احتیاج باشد بر صاحبش وزر و وبال است. این وزر و وبال یک طرف، مصائب معنوی هم طرف دیگر، این ثروت بعد از مرگت در چه راهی مصرف می شود؟ اگر ورثه با اموال تو کارهای خیر کردند ثوابش مال آن هاست چون آن ها از آن دل کندند و کار خیر انجام دادند؛ ولی اگر آن ها با ثروت تو گناه و معصیت کردند شما هم در گناهشان شریک هستید، چون در آن مال را تو جمع کردی.
مرحوم آقای دشتی موسس بنیاد نهج البلاغه می گفت: حرف جرج جرداق مسیحی مرا آتش زد که می گوید: من بیش از دویست مرتبه نهج البلاغه را خوانده ام. اما من طلبه یک بار شاید بیشتر نخوانده باشم. چطور می گوییم سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستیم. شاید ایشان خجالت بکشد از اینکه ما بگوییم شیعه یا سربازش هستیم. یکی از پروفسورهای بالارتبۀ لندن گفته بود نهج البلاغه کتاب بزرگی است و خدا را شکر که مسلمانان خبر ندارند اگر خبردار شوند و به دستورات این کتاب را عمل کنند بر عالم آقایی می کنند. کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل اعلام کرده است بهترین منشوری که برای سازمان ملل و حکومت ها می توانیم ارائه دهیم؛ روش حکومتی علی بن ابی طالب در کتاب نهج البلاغه برای مالک اشتر است. دنیا به این سمت و سو می رود اما ما عقب افتاده ایم.
الان دشمن در خانه ما لانه کرده است. بچه ها می گویند من ماهواره می خواهم، اینترنت می خواهم تا با همه چیزهای ناجور ارتباط برقرار کنم و به هر جایی دسترسی پیدا کنم. ما که همیشه در خانه نیستیم که ببینیم بچه ها چه می کنند و این خطر فقط برای بچه ها نیست بلکه برای همه افراد جامعه است. اخیراً یک خانواده خیلی محترم دچار مشکل عجیبی شدند و خانم جوانی که شوهرش خیلی خوب است و یک دختر بچه هم دارند و با زحمت فراوان این زندگی را ردیف کرده بودند می خواست از شوهرش طلاق بگیرد. هر چه فامیل می گویند شوهر تو چه عیبی دارد!؟ چیزی نمی گفت. مادرش از شدت فشار و بی آبرویی تصمیم به خودکشی می گیرد و بعد از این همه پافشاری دختر به مادرش گفته راز من را اگر به کس دیگری بگویی یا خودم را می کشم یا تو را می کشم. من در اینترنت با جوانی شیرازی رفیق شده ام و رابطه برقرار کردم. او گفته از شوهرت طلاق بگیر من در خدمتت هستم. باید خیلی مواظب باشیم و به خدا پناه ببریم. راهش این است که خودمان را بیمه اهلبیت علیهم السلام کنیم و به خدا متوسل بشویم.
در سال های گذشته این قدر آلات فساد و لهو و لعب در دسترس نبود. پنجاه سال قبل که برق و امکانات و ارتباط جمعی نبود؛ اول غروب همه به خانه می رفتند و شام سبکی می خوردند و زیرکرسی می خوابیدند و بعد دو سه ساعت مانده به صبح بلند می شدند نماز شب می خواندند. هم خوشی داشتند و هم اعصابشان و فکرشان راحت بود اما الان تا یازده دوازده شب همه کار می کنند یا اهل نماز صبح نیستند یا نماز قضا می خوانند. عموم مردم پابند نیستند. به خدا پناه ببرید. دعا، توسل، بیمه های معنوی، التماس، استغاثه و سجده کنید و از خدا بخواهید خانواده و دوستانتان را حفظ کند.
حضرت امیر سلام الله علیه می فرمایند: این قدر زیاد همتتان را روی بچه هایتان نگذارید و 24 ساعته کار نکنید تا آنها بخورند کمی هم برای خودتان وقت بگذارید. برای دین و آخرتت هم وقت بگذار. اگر پدر آدم خوبی باشد بچه ها هم خوب می شوند نه اینکه دین و آخرت را فدای بچه ها بکنیم و خودمان بی دین بشویم تا آنها در رفاه باشند. دنیایت را فدای آنها بکن اما آخرتت را برای خودت نگه دار. نباید طوری بشود که پدر و مادر به خاطر بچه هایشان جهنمی بشوند. اول خودمان را باید نجات بدهیم. آنها هم خدایی دارند. خدا می فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ[6] اول خودت را حفظ کن بعد اهل خانهات را. دلسوزی برای بچه ها خیلی خوب است اما نه اینکه دین و ایمان و آخرت را از دست بدهیم. اگر فرزندان ما کار حرامی از ما می خواهند نصیحت و توجیهشان کنیم. خدا لهو و لعب را دوست ندارد.
خوب نیست زندگی انسان با رقاصی و گناه شروع بشود. الان در قم مجالس خیلی خوبی برگزار می شود. در مجالس عروسی مداح می آورند، جک می گویند، لطیفه می گویند، سرود می خوانند. راه خوشی فقط در راه حرام نیست. این طور عروسی گرفتن ها که همراه گناه باشد خون کردن دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. قدیم آمار ازدواج زیاد بود و آمار طلاق کم بود اما امروز برعکس شده است و علتش همین فسادهاست. جدای از گناهانی که در خود ازدواج اتفاق می افتد؛ ازدواج هم الان خیلی مشکل شده است. هزینه های ازدواج را خانواده ها خیلی سنگین کرده اند. این مسلمانی نیست و خودش یک گناه است. خدا این را نمی خواهد. حرف خدا را گوش بدهیم.
توصیه حضرت امیر علیه السلام این است که همت خود را خیلی به خانواده و بچه هایتان نگذارید. اول خودتان را دریابید بعد به بچه هایتان محبت بکنید؛ اما جایی که خدا می گوید نه، حرف خدا را گوش بدهید. بچه ها اگر دوست خدا هستند؛ خدا دوستش را رها نمی کند و کریم است. آن وقت می بینیم آقا نزول می گیرد رباخوری می کند دزدی و گران فروشی و هزار کار حرام دیگر می کند که بچه هایش در سختی نباشند و در رفاه بیشتر باشند. این آقا هم خودش را جهنمی کرده، هم به بچه هایش نان حرام داده است. اما اگر بچه اتان دشمن خداست؛ چرا دشمن خدا را تقویت می کنید. چرا می خواهی برای بچه ای که دشمن خداست پول بدهی و رفاهش را تامین کنید.
امام حسین علیه السلام
شیخ جعفر شوشتری می گوید: گریه بر امام حسین خیلی ثواب دارد. از ایشان می پرسند: آیا امام حسین علیه السلام هم برای غربت خودش گریه کرده است؟ ایشان می گوید: بله حتماً گریه کرده است. یکی از جاهایی که امام حسین علیه السلام خیلی گریه کرده اند لحظه ای بود که علی اکبر علیه السلام به طرف میدان می رفتند.
پسر جوان و پسر اول یک جایگاه خاصی در خانه و در دل پدر و مادر دارد. علی اکبر کسی بود که شبیه ترین فرد به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود آقا وقتی دیدند جوانش به میدان می رود محاسنش را گرفت و رو به آسمان کرد و مانند سیلاب اشک از چشمانشان سرازیر بود. یکی دیگر از جاهایی که آقا گریه کردند زمانی بود که یتیم امام حسن علیه السلام و یادگار برادرش، حضرت قاسم علیه السلام اجازه رفتن به میدان گرفت. حضرت هم به یاد برادرشان امام حسن علیه السلام و هم بخاطر نابالغ بودن قاسم خیلی گریه کردند. جای دیگری که حضرت گریه کردند لحظه ای بود که برای خداحافظی کنار خیمه ها آمدند و بی بی سکینه را دیدند و سکینه هم فهمید که دیدار آخر است و آن قدر گریه کرد که حضرت هم به گریه شدید افتادند. این دختر و پدر عاشق هم بودند. نمی دانم چه گذشت به دل این دو. آقا منقلب شدند با چشمانی اشک بار بی بی سکینه را در بغل گرفتند و فرمودند با این اشک ها دل بابایت را آتش نزن. تو گریه ها در پیش داری. یکی دیگر از جاهایی که می گویند آقا خیلی گریه کردند لحظه خداحافظی با حضرت زینب علیها سلام بود. این خواهر همه وجودش عشق امام حسین علیه السلام بود. شدت گریه آقا به قدری بود که بی بی زینب سلام الله علیها تاب نیاورد و با دست اشاره کرد و عرض کرد برادر برو جای دیگر گریه کن. مورد دیگری که آقا زیاد گریه کردند کنار بدن قطعه قطعه ابوالفضل العباس علیه السلام بود. انسان معمولا ابا دارد که جلوی دشمن گریه کند تا مبادا دشمن شاد بشود اما نمی دانم آقا چه دیدند که بلند بلند گریه کردند. و جای دیگری که نقل شده است آقا گریه کردند لحظه ای بود که صورت نازنینش روی خاک گرم کربلا افتاد أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً[7] فرمودند: خدایا من با دل پر درد گریه می کنم و از تو کمک می خواهم. أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ[8].
حجةالاسلام و المسلمین فرحزاد
[1]. المؤمنون: 102.
[2]. الحاقة: 21.
[3]. مفاتيح الجنان، حاج شيخ عباس قمى،ص193، چهارم دعاى ابو حمزه ثمالى.
[4]. وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج14، ص507، 66- باب استحباب البكاء لقتل الحسين ع.
[5]. بحارالأنوار، مجلسی، ج70، ص88، باب 122- حب الدنيا و ذمها و بيان فن.
[6]. التحريم: 6.
[7]. بحارالأنوار، مجلسی، ج98، ص347، باب 28- زيارته علیه السلام في يوم ولادته.
[8]. هود: 18.